• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 1379/2/28
    مكان: مسجد اعظم قم
    موضوع بحث: احكام نكاح
    بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    آيه 17 و 18 از سوره حجرات كه در واقع پايان اين سوره است و آخرين‏چهارشنبه‏اى است كه بحث اخلاقى داريم امسال. يمنّون عليك و اسلمواقل لا تمنّوا علىّ اسلامكم بل الله يمنوا عليكم من هداكم لى الايمان ان كنتم‏صادقين انّ الله يعلم غير السموات و الارض و الله بصيرٌ بما يعملون. اين‏آيات در واقع اشاره به يكى از صفات رذيله است. آخرين صفت رذيله‏اى كه‏در اين سوره بيان شده است. در زمان نزول آيه مصاديقى داشته است. درعصر و زمان ما هم، دارد. زياد هم هست. يعنى اين از كسانى خودشان راطلب كار خدا، طلب كار پيغمبر، طلب كار معصومين، طلب كار علماى دين‏مى‏دانند. اگر آمدند و اطاعتى و عبادتى و زيارتى و...فى سبيل الله و امثال‏ذالك داشتند، خود را طلب كار مى‏دانند. سى سال است داريم نماز و روزه‏به جا مى‏آوريم. سى سال است داريم از فلان آقا تقليد مى‏كنيم. سى سال‏است داريم همه جمعه زيارت عاشورا و دعاى ندبه مى‏خوانيم پس چراچنين نمى‏شود؟ چرا چنان نمى‏شود؟ تلقّى اينها از دين مملو از اشتباه است.تصورشان اين است كه برنامه‏هاى دين يا عبادت‏ها خدمتى است به خدا وپيغمبر يا اگر تقليد از عالم و مجتهدى كرد، خدمتى است به آن عالم و همين‏سبب مى‏شود عادت طلب كارى پيدا كنم. گاهى همين سبب غرور مى‏شود.به زبان چيزى نمى‏آورد. امّا خودش را در پيشگاه خدا صاحب مقامات عاليه‏مى‏داند و مغرور به عملش مى‏شود. و همين طور سرچشمه مشكلات‏اخلاقى زيادى هست. در حالى كه واقعيّت غير از اينها است. ما مى‏گوييم‏خدا غنى به ذات است. فوق ما لا يتناهى بما لا يتناهى. بى نهايت بر بى‏نهايت...كه آنجا نباشد. هر كه هر چه دارد از او دارد. همه به او نيازمند و او بى‏نياز از همه كس. اگر چنين است، پس اين برنامه‏هاى دينى چيست؟ اينها يك‏سفره گسترده نعمت الهى است براى اينكه بندگان سر اين سفره بنشينند ومتنعّم بشوند. كسى در ميهمانى شخص بزرگى شركت كند بعد كه مى‏خواهدخداحافظى كند بگويد آقا يادتان باشد ما فلان مقدار از اين غذا خورديم،فلان مقدار از آن غذا خورديم. يك منّتى هم بگذاريد كه ما از فلان غذاخورديم. كسى به زبان حال با آفتاب صحبت كند و بگويد اى نور آفتاب سى‏سال است من كه دارم از تو استفاده مى‏كنم، بذر افشانى مى‏كنم، درخت‏كارى مى‏كنم، از نور تو بهره مى‏گيرم. خوب بهره مى‏گيرى. تو بهره مى‏گيرى.آفتاب چه احتياجى به بهره‏گيرى تو دارد. منّت بر آفتاب مى‏گذارى كه از نورآفتاب بهره مى‏گيرى. تمام برنامه‏هاى دينى كلاس تربيت ما است. تمام اينهاوسيله قرب الى الله و وسيله تكامل ما است. اگر هم فلسفه‏هاى احكام رابخوانيم مى‏بينيم. الصّلاة معراج المؤمن...من النّار، الحج تقويت بالدّين، اذن‏المؤمنين، همه اينها آبرو، عزّت، افتخار خلاصه اين برنامه‏ها آمده است ما راآدم مى‏كند. ما اگر در پرتو اين برنامه‏ها آدم بشويم منّتى به خدا داريم؟ يمنّون‏عليك عن اسلموا. اين اعراب آمدند منّت بر تو مى‏گذارند كه مسلمان‏شده‏اند. قل لا تمنّوا الىّ اسلامكم منّتى بر پيغمبر نگذاريد بل الله يمنّ‏عليكم ان هداكم لى الايمان ان كنتم صادقين اگر راست مى‏گوييد و مؤمن‏هستيد خدا اين نور ايمان را به شما داده است. منّت بر شما مى‏گذارد. اين‏مسأله‏اى است كه شما برادران عزيز هم خودتان بايد به آن توجّه داشته‏باشيد و هم مردم را توجّه بدهيد. اگر روزه ماه رمضان را به جا آوردند خيال‏نكنند يك چيزى از خدا طلب كار هستند و يك خدمتى كردند. بدانند منّتى‏از خدا بر آنها بوده است. چهل جمعه است دعاى ندبه مى‏خوانيم. پيوندت‏با امام زمان نزديك شده است به آن منبع نور نزديك شدى، صفا گرفته‏اى،نورانيّت گرفته‏اى. چه منّتى؟ بل الله يمنّ عليكم ان هداكم لى الايمان اگر اين‏طور باشد انسان هر وقتى عبادتى را به جا مى‏آورد مى‏داند اين سجده شكرمعنى‏اش اين است كه خدايا متشكّرم كه به من توان دادى، توفيق دادى اين‏نماز را خواندم.
    سؤال؟ اطاعت كردم...توفيق تو بود. شكر مى‏كنم تو را. ما خادمان اهل بيت،ما طلّاب...ما آمديم سرباز شما شديم اى امام زمان در حالى كه بعضى‏هارفته‏اند كجا و كجا در دنياى مادّى. بايد بگوييم خدا را شكر كه اين مسئوليّت‏را به ما داد، اين افتخار نوكرى، سربازى را به ما داد. لطف خاصّى به ما كرده‏است كه اين كار را كرده است. ممنونيم. بعد از هر نماز اگر شكر به جا بياوريم‏كه اين افتخار نصيب ما شده است كم است. خيال كنيم يك منّتى داريم ابدا.اگر با اين ديدش به ايمان، دين، اسلام، تبليغ، عبادت با اين ديد به آن نگاه‏كنيم، چهره دنيا در نظر ما يك رقم ديگرى مى‏شود. سر تا پاى ما عشق به‏خدا مى‏شود. روز به روز به خدا نزديك‏تر مى‏شويم و نور معنويّت در دل مابيشتر مى‏شود. خيلى مؤثر است اين. سر تا پاى ما غرق نعمت‏هاى خدااست و اگر نعمت‏هاى او نبود اصلاً نمى‏توانستيم شكر او را به جاى آوريم.همين شكر هم نعمت...است. ذيلش هم آيه بعد مى‏گويد، انّ الله يعلم غيرالسموات و الارض شما نگوييد ايمان آورديم. نگوييد مسلمان هستيم.نگوييد نيّتمان خالص است. خدا...آسمان و زمين را مى‏داند. والله بصيرٌ بمايعملون. وقتى تمام قيود اين زمين و اسمان را در اقصى نقاط خدا مى‏داند،آيا از اعمال بندگانش آگاه نيست؟ يك حديث جالبى هم در اين جا از امام‏صادق من نوشتم درباره همين نعمت‏هاى خدا كه ما غرق در آن هستيم،حديث از بحار الانوار جلد 69 صفحه 52. فرمود فى كلّ نفسٍ من انفاسك‏شكرٌ لازم...بل الف و...خيلى‏ها تصور مى‏كنند سعدى آن جمله معروفش درهر نفسى كه فرو مى‏رود ممد حيات است و چون بر مى‏آيد مفرّح ذات. پس‏در هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى شكرى واجب. مى‏گويند كه‏مضمون بكر است. اين را از حديث گرفته است و حديث بالاتر از اين است.مى‏فرمايد در هر نفسى شكرى است. بلكه هزار تا نعمت است بلكه بيشتر. وعلم امروز مى‏گويد اين درست است. با هر نفسى كه مى‏زنى اين اكسيژن هوارا بدن ما مى‏گيرد به ميلياردها سلول بدن مى‏رساند. اكسيژن مى‏رود در خون‏و خون به تمام بدن مى‏رسد سيصد ميليون ميليارد، شانزده ميليون ميلياردسلول‏هاى بدن را سيراب مى‏كند. از اين اكسيژن هوا...نمى‏كنيم. الف عددتكثير است بل الف او...هزاران هزار نعمت است. نه يك نعمت است.اين...اگر اكسيژن خون به او نرسد دو دقيقه بيشتر عمر ندارد. دو دقيقه. و هريك از اين سلول‏هاى مغزى از اين نعمت الهى مى‏رسد. والالف...هر چه درنعمت‏هاى خدا بيشتر بينديشيم، آن حالت خضوع و تواضع و اطاعت...مانسبت به خداوند بيشتر مى‏شود...دليل نعمتمان را مى‏دهند. اميدواريم كه‏انشاءالله خداوند به ما توفيق بدهد قدر اين نعمت‏ها را بدانيم و از نعمتهايى‏كه داريم حوضه علميه قم است كه واقعاً در حال حاضر در دنيا بى نظيراست. حوضه علميه نجف را جبّاران به چه روز انداختند. آقايى آمده بود ازآنجا مى‏گفت تعداد ايرانيان طلّابى كه در آنجا هستند شايد ده تا باشد. مملوبود از بزرگان ايرانى و غير ايرانى. كلّ طلّاب يك عدد بسيار كم، آن هم دروحشت و اضطراب. گفتند آنجا چه خبر عراق؟ گفت در سه كلمه مى‏گويم.ويرانى، وحشت، فقر. حالا قدر اين حوضه را بدانيم. و يكى از قدردانى‏هااين است كه اهميّت بدهيم به تحصيل. من باز تكرار مى‏كنم اين همه‏تعطيلات در شأن حوضه نيست. در مدرسه آيت الله عظمى گلپايگانى 200تا درس گفته مى‏شود. كوچك و بزرگ. آمار را از آنجا گرفتند. تعداد روزهاى‏تحصيلى ميانگينش 90 روز بوده است. يعنى كمتر از 90 روز هم داريم هرسال؟ كمى بيشتر هم داريم. ما كه اين همه اصرار مى‏كنيم بعضى از آقايان‏شماره گذارى كردند، امروز 107 تا مى‏شود. سه روز هفته آينده را هم‏بخوانيم تا روز دوشنبه تازه مى‏شود 110 تا. در يك سال 90 تا، 80 تا، 100تا، 110 تا و من پيشنهاد كردم به مديريّت محترم حوضه بيايند يك سمينارى‏بگذارند براى همين مسائل تعطيلى و علل افت تحصيلى در حوضه‏ها.حوضه‏هاى علميه نسبت به سابق افت كرده است. افت تحصيلى دارد. آن‏بزرگان سابق پيدا خواهند شد در آينده؟ با اين طور تحصيلى كه ما داريم.واقعاً شرم آور نيست؟ و اين كم كارى در همه جاى مملكت است.فعاليّت‏هاى اقتصادى با اين تعطيلات افت مى‏كند...اقتصادى است.دانشگاه‏ها هم همين طور هستند. حوضه‏ها هم همين طور هستند. حالا ماكارى با حوضه‏ها داريم. افت علمى مى‏آورد. سواد كم مى‏شود. معلومات كم‏مى‏شود. 365 روز 90 روز درس بخوانند...75%...بيكار است. و اين مجلس‏خصوصى و محرمانه است بااصطلاح آمار ديگرى كه از همين جا به من‏دادند. بعضى آمار گران گفتند، عدد محسّبى در همين 90 روز خيلى كم وزياد دارد. در بعضى از ايّام سال شمرديم از آن تعطيلى مجموع افرادى كه دراين 200 تا درس بودند سه هزار و خورده‏اى بودند در بعضى ايّام شمرديم12000 تا بودند. يعنى شاگردان بالاى 12000 تا هستند. اين هم 75% هيچ‏كارى نمى‏آيد. 3000 تا مى‏آيد. شما هم عدد...را در نظر بگيريد هم‏نوسان...اين وحشتناك است. اينها مسئوليت دارد عند الله. اينها را بايدسمينارى تشكيل بدهند. بحث كنند...از كنار اين مسائل و آمارها رد بشويم‏درست بشود؟ والله من نمى‏دانم.
    به هر حال اميدوارم انشاءالله روزى بيايد كه حوضه‏ها كمى از اين نظر اصلاح‏بشود و آقايان هم طورى بشود كه فرهنگ تعطيلاتشان تبديل به فرهنگ‏تحصيلات بشود. واقعاً از تحصيل خوششان بيايد. لذّت ببرند. از مباحثه‏لذّت ببرند. از درس خواندن و درس دادن لذّت ببرند. از نماز و روزه‏اش لذّت‏ببرد...
    خوب برگرديم به بحث امروزمان. طولانى شد. اميدوارم كه انشاءالله موفق ومؤيّد باشيد. شنبه و يك شنبه و دو شنبه درس داريم. ما مى‏خواستيم بعد ازسفر هم درسى خوانده بشود. ولى بعد ديديم نمى‏شود. مشكلاتى دارد اين‏هم.
    سؤال؟ همه‏اش همين طور است. بايد براى همه‏اش سمينار باشد. مملكت‏سر و ته‏اش همه تحصيلات است. بالاخره همه خوششان مى‏آيد. سؤال؟اجازه بدهيد. اين را تفسير مجمع البيان گفته است. من از يك جايى نقل‏كردم. ديدم كه نقل كردم. منتهى الان يادم نيست.
    مسأله 23. اين دو سه تا مسأله را ما اين دو سه روز تمام مى‏كنيم انشاء الله.موضوع بحث را در مسأله 23 اجمالاً بگويم تا شرحش. اجمالش اين است‏زنى ازدواج كرده است بدون مدّعى بوده است. ظاهراً خليّه و بريّه بوده‏است كه ازدواج كرد. بعد از ازدواج يك مدّعى پيدا شد، گفت اين زوجه من‏است. تا به حال اوّل مدّعى پيدا مى‏شد بعد اين ازدواج كرده بود، حالا اين‏ازوداج كرده بعد مدّعى پيدا شده است. مى‏گويد اين همسر من است.تكليف چيست؟ بيّنه بياورد مدّعى يا نياورد؟ منكر قسم بخورد يا نخورد.يمين را رد بكند؟ نكول بكند يا نكند؟...مختلفى دارد. 5 حالت دارد كه دانه‏دانه خواهيم گفت و حكم هر كدام را انشاء الله بيان مى‏كنيم. اين مسأله درعبارات علما فراوان ذكر شده است. چون نصوص دارد من عرض مى‏كنم.چون نص در اين مسأله داريم، طبعاً در كتاب‏هاى فقهيه هم درباره‏اش بحث‏شده است. دستمان در اين مسأله نسبتاً باز است. گوشه‏اى از كلمات بزرگان‏را من اشاره مى‏كنم بعد مى‏رويم سراغ استدلالات مسأله. در مقام بيان ادلّه‏مسأله هم دو راه را طى مى‏كنيم. راه اوّل على القواعد، قواعد باب قضا رامى‏آوريم. در پرتو آن قواعد اين مسأله را حل مى‏كنيم. بعد على النصوص‏وارد مى‏شويم كه نصوص خاصّه همين قواعد را مى‏دهد با اضافاتى. درنصوص است كه بايد بپذيريم.
    وامّا كلماتى كه بزرگان دارند. كلامى از صاحب رياض نقل مى‏كنيم. ولو عقدالامرئةٍ و الدّاع آخر زوجيتها. اين را داريم؟ بعد از انعقاد عقد بيايد بگويدهمسر من است. من منتفت اذا دعوى. ادّعايش بيهوده است. الاّ مع البيّنه‏مگر اينكه بتواند بيّنه‏اى اقامه كند كه اين همسر، همسر من است. بيخودآمده است شوهر كرده است. فتقبل دعوى انّ اذن. لا مطلقا...بيّنه. بلا خلافٍ‏ادّعاى اجماع كرده است. بلا خلافٍ لنصوص. دليل ما در اين جا نصوص‏است. روايت است. متعدّد است.
    سؤال؟ خيلى خوب، بلا خلاف. اجماع...بلاخلاف منظورمان شد. يعنى هركس متعرّض شده است همين را گفته است. ممكن است كه عدّه‏اى هم‏متعرّض مسأله نشده باشند. سؤال؟ نه. نصوص خاصّه است. خصوص اين‏مسأله را از امام سؤال كردند و خصوص اين مسأله را جواب داد. زنى‏شوهرش از دنيا رفت و او رفت بعد از عدّه شوهر كرد، بعد عموى او آمد وگفت اين همسر من است. با من صيغه عقد خوانده است. اين منصوص‏است. امام جواب داد...قواعد عمومات يعنى عمومات باب قضا يعنى‏الّذين...مدّعى و اليمين على من انكر. كارى به اين مسأله خاص نداريم.نصوص يعنى روايات خاصّه‏اى كه در اين جا آمده است.
    سؤال؟ عموى همين شوهر فعلى. عموى شوهر فعلى آمد و گفت قبلاً عقدمن شده است. حالا مى‏رسيم نصوص را. عجله نكنيد. اين كلام رياض جلددوّم، صفحه 70.
    كلامى از حدائق جلد 23، صفحه 187 اذا عقد الامرئةٍ فالدّاع آخرزوجيتها...جمعٌ من الاصحاب بانّه لا ينتفة الى دعوى. اين جا جمعٌ داشت.اين جمعٌ را خواهيم گفت كه دليل بر اختلاف نيست. اين دليل در يك مسأله‏ديگر است. ...جمعٌ من الاصحاب بانّه لا ينتفة الى دعوى الاّ بالبيّنه. بيّنه‏بياورد. به معنى لا ينتفة يعنى چه؟ به معنى عدم سماء دعواه من كلّيه. اصلاًادّعاى مدّعى قبول نمى‏شود. مع عدم البيّنه بحيث لا يترتّب عليها اليمين‏على المرئه اين يك چيز اضافه بر قواعد است. بحيث لا يترتّب عليها اليمين‏على المرئه. حتّى زن لازم نيست قسم هم بخورد. منكر است. قسم لازم‏نيست. حالا چرا؟ نمى‏دانم. اختلاف در اين است كه آيا قسم لازم است برزن يا نه؟ اصل مسأله اختلافى نيست. جمع من الاصحاب اين طور گفتند،جمع ديگر چنين گفتند، اختلاف در اين است اين زن بايد قسم بخورد يانه؟...يك جا لا ينتفة الى دعوى الاّ بالبيّنه مسلّم است و ان كانت منكره بله‏اين زن منكر است. او از منكرهايى است كه استثناعاً قسم در...نيست.
    سؤال؟ چرا اگر بيّنه بياورد كه قبول مى‏شود. اگر بيّنه قبول مى‏شود منكر بايدقسم بخورد؟ چرا...نخورد. حالا عجله نكنيد. نكته‏اى داريم. اين يك نكته‏دارد. بعد از يك تكّه عبارت مى‏گويد و ذهب آخرين من الاصحاب...الى‏قبول الدّعوى. گفتند ادّعا قبول است. قسم هم بايد بخورد. و توّجه يمين ورد. گفتند قسم هم هست و رد. اگر قسم مردوده باشد زن بگويد قسم‏نمى‏خورم، مدّعى قسم مى‏خورد. خوب، مدّعى كه قسم خورد به درد چه‏مى‏خورد؟ به درد شوهر جديد كه نمى‏خورد. به درد زن مى‏خورد كى اگرطلاق بگيرد از اين شوهر، اين قسم مردوده‏اش اثر مى‏گذارد بعد از طلاق بايدبرود پيش آن مدّعى بدون عقد. مى‏دانيد شبيه چه شد؟ داشتيم. و توجّه‏يمين و رد و ان يسمع فى حق الزّوج. به حق زوج قسم نمى‏خورد اين زن.مى‏گويد من قسم نمى‏خورم. چه كسى خورد؟ مدّعى خورد. مدّعى اثرى‏درباره زوج ندارد. براى زوجه دارد. حالا درباره زوجه دارد. چه وقت؟ وقتى‏كه طلاق بگيرد و جدا بشود.
    سؤال؟ يموت. اگر او مرد...ردّ يمين كرده است. على القواعد مى‏گويد اگر ردّيمين كردى