پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 107
متن
1379/2/28
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
آيه 17 و 18 از سوره حجرات كه در واقع پايان اين سوره است و آخرينچهارشنبهاى است كه بحث اخلاقى داريم امسال. يمنّون عليك و اسلمواقل لا تمنّوا علىّ اسلامكم بل الله يمنوا عليكم من هداكم لى الايمان ان كنتمصادقين انّ الله يعلم غير السموات و الارض و الله بصيرٌ بما يعملون. اينآيات در واقع اشاره به يكى از صفات رذيله است. آخرين صفت رذيلهاى كهدر اين سوره بيان شده است. در زمان نزول آيه مصاديقى داشته است. درعصر و زمان ما هم، دارد. زياد هم هست. يعنى اين از كسانى خودشان راطلب كار خدا، طلب كار پيغمبر، طلب كار معصومين، طلب كار علماى دينمىدانند. اگر آمدند و اطاعتى و عبادتى و زيارتى و...فى سبيل الله و امثالذالك داشتند، خود را طلب كار مىدانند. سى سال است داريم نماز و روزهبه جا مىآوريم. سى سال است داريم از فلان آقا تقليد مىكنيم. سى سالاست داريم همه جمعه زيارت عاشورا و دعاى ندبه مىخوانيم پس چراچنين نمىشود؟ چرا چنان نمىشود؟ تلقّى اينها از دين مملو از اشتباه است.تصورشان اين است كه برنامههاى دين يا عبادتها خدمتى است به خدا وپيغمبر يا اگر تقليد از عالم و مجتهدى كرد، خدمتى است به آن عالم و همينسبب مىشود عادت طلب كارى پيدا كنم. گاهى همين سبب غرور مىشود.به زبان چيزى نمىآورد. امّا خودش را در پيشگاه خدا صاحب مقامات عاليهمىداند و مغرور به عملش مىشود. و همين طور سرچشمه مشكلاتاخلاقى زيادى هست. در حالى كه واقعيّت غير از اينها است. ما مىگوييمخدا غنى به ذات است. فوق ما لا يتناهى بما لا يتناهى. بى نهايت بر بىنهايت...كه آنجا نباشد. هر كه هر چه دارد از او دارد. همه به او نيازمند و او بىنياز از همه كس. اگر چنين است، پس اين برنامههاى دينى چيست؟ اينها يكسفره گسترده نعمت الهى است براى اينكه بندگان سر اين سفره بنشينند ومتنعّم بشوند. كسى در ميهمانى شخص بزرگى شركت كند بعد كه مىخواهدخداحافظى كند بگويد آقا يادتان باشد ما فلان مقدار از اين غذا خورديم،فلان مقدار از آن غذا خورديم. يك منّتى هم بگذاريد كه ما از فلان غذاخورديم. كسى به زبان حال با آفتاب صحبت كند و بگويد اى نور آفتاب سىسال است من كه دارم از تو استفاده مىكنم، بذر افشانى مىكنم، درختكارى مىكنم، از نور تو بهره مىگيرم. خوب بهره مىگيرى. تو بهره مىگيرى.آفتاب چه احتياجى به بهرهگيرى تو دارد. منّت بر آفتاب مىگذارى كه از نورآفتاب بهره مىگيرى. تمام برنامههاى دينى كلاس تربيت ما است. تمام اينهاوسيله قرب الى الله و وسيله تكامل ما است. اگر هم فلسفههاى احكام رابخوانيم مىبينيم. الصّلاة معراج المؤمن...من النّار، الحج تقويت بالدّين، اذنالمؤمنين، همه اينها آبرو، عزّت، افتخار خلاصه اين برنامهها آمده است ما راآدم مىكند. ما اگر در پرتو اين برنامهها آدم بشويم منّتى به خدا داريم؟ يمنّونعليك عن اسلموا. اين اعراب آمدند منّت بر تو مىگذارند كه مسلمانشدهاند. قل لا تمنّوا الىّ اسلامكم منّتى بر پيغمبر نگذاريد بل الله يمنّعليكم ان هداكم لى الايمان ان كنتم صادقين اگر راست مىگوييد و مؤمنهستيد خدا اين نور ايمان را به شما داده است. منّت بر شما مىگذارد. اينمسألهاى است كه شما برادران عزيز هم خودتان بايد به آن توجّه داشتهباشيد و هم مردم را توجّه بدهيد. اگر روزه ماه رمضان را به جا آوردند خيالنكنند يك چيزى از خدا طلب كار هستند و يك خدمتى كردند. بدانند منّتىاز خدا بر آنها بوده است. چهل جمعه است دعاى ندبه مىخوانيم. پيوندتبا امام زمان نزديك شده است به آن منبع نور نزديك شدى، صفا گرفتهاى،نورانيّت گرفتهاى. چه منّتى؟ بل الله يمنّ عليكم ان هداكم لى الايمان اگر اينطور باشد انسان هر وقتى عبادتى را به جا مىآورد مىداند اين سجده شكرمعنىاش اين است كه خدايا متشكّرم كه به من توان دادى، توفيق دادى ايننماز را خواندم.
سؤال؟ اطاعت كردم...توفيق تو بود. شكر مىكنم تو را. ما خادمان اهل بيت،ما طلّاب...ما آمديم سرباز شما شديم اى امام زمان در حالى كه بعضىهارفتهاند كجا و كجا در دنياى مادّى. بايد بگوييم خدا را شكر كه اين مسئوليّترا به ما داد، اين افتخار نوكرى، سربازى را به ما داد. لطف خاصّى به ما كردهاست كه اين كار را كرده است. ممنونيم. بعد از هر نماز اگر شكر به جا بياوريمكه اين افتخار نصيب ما شده است كم است. خيال كنيم يك منّتى داريم ابدا.اگر با اين ديدش به ايمان، دين، اسلام، تبليغ، عبادت با اين ديد به آن نگاهكنيم، چهره دنيا در نظر ما يك رقم ديگرى مىشود. سر تا پاى ما عشق بهخدا مىشود. روز به روز به خدا نزديكتر مىشويم و نور معنويّت در دل مابيشتر مىشود. خيلى مؤثر است اين. سر تا پاى ما غرق نعمتهاى خدااست و اگر نعمتهاى او نبود اصلاً نمىتوانستيم شكر او را به جاى آوريم.همين شكر هم نعمت...است. ذيلش هم آيه بعد مىگويد، انّ الله يعلم غيرالسموات و الارض شما نگوييد ايمان آورديم. نگوييد مسلمان هستيم.نگوييد نيّتمان خالص است. خدا...آسمان و زمين را مىداند. والله بصيرٌ بمايعملون. وقتى تمام قيود اين زمين و اسمان را در اقصى نقاط خدا مىداند،آيا از اعمال بندگانش آگاه نيست؟ يك حديث جالبى هم در اين جا از امامصادق من نوشتم درباره همين نعمتهاى خدا كه ما غرق در آن هستيم،حديث از بحار الانوار جلد 69 صفحه 52. فرمود فى كلّ نفسٍ من انفاسكشكرٌ لازم...بل الف و...خيلىها تصور مىكنند سعدى آن جمله معروفش درهر نفسى كه فرو مىرود ممد حيات است و چون بر مىآيد مفرّح ذات. پسدر هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى شكرى واجب. مىگويند كهمضمون بكر است. اين را از حديث گرفته است و حديث بالاتر از اين است.مىفرمايد در هر نفسى شكرى است. بلكه هزار تا نعمت است بلكه بيشتر. وعلم امروز مىگويد اين درست است. با هر نفسى كه مىزنى اين اكسيژن هوارا بدن ما مىگيرد به ميلياردها سلول بدن مىرساند. اكسيژن مىرود در خونو خون به تمام بدن مىرسد سيصد ميليون ميليارد، شانزده ميليون ميلياردسلولهاى بدن را سيراب مىكند. از اين اكسيژن هوا...نمىكنيم. الف عددتكثير است بل الف او...هزاران هزار نعمت است. نه يك نعمت است.اين...اگر اكسيژن خون به او نرسد دو دقيقه بيشتر عمر ندارد. دو دقيقه. و هريك از اين سلولهاى مغزى از اين نعمت الهى مىرسد. والالف...هر چه درنعمتهاى خدا بيشتر بينديشيم، آن حالت خضوع و تواضع و اطاعت...مانسبت به خداوند بيشتر مىشود...دليل نعمتمان را مىدهند. اميدواريم كهانشاءالله خداوند به ما توفيق بدهد قدر اين نعمتها را بدانيم و از نعمتهايىكه داريم حوضه علميه قم است كه واقعاً در حال حاضر در دنيا بى نظيراست. حوضه علميه نجف را جبّاران به چه روز انداختند. آقايى آمده بود ازآنجا مىگفت تعداد ايرانيان طلّابى كه در آنجا هستند شايد ده تا باشد. مملوبود از بزرگان ايرانى و غير ايرانى. كلّ طلّاب يك عدد بسيار كم، آن هم دروحشت و اضطراب. گفتند آنجا چه خبر عراق؟ گفت در سه كلمه مىگويم.ويرانى، وحشت، فقر. حالا قدر اين حوضه را بدانيم. و يكى از قدردانىهااين است كه اهميّت بدهيم به تحصيل. من باز تكرار مىكنم اين همهتعطيلات در شأن حوضه نيست. در مدرسه آيت الله عظمى گلپايگانى 200تا درس گفته مىشود. كوچك و بزرگ. آمار را از آنجا گرفتند. تعداد روزهاىتحصيلى ميانگينش 90 روز بوده است. يعنى كمتر از 90 روز هم داريم هرسال؟ كمى بيشتر هم داريم. ما كه اين همه اصرار مىكنيم بعضى از آقايانشماره گذارى كردند، امروز 107 تا مىشود. سه روز هفته آينده را همبخوانيم تا روز دوشنبه تازه مىشود 110 تا. در يك سال 90 تا، 80 تا، 100تا، 110 تا و من پيشنهاد كردم به مديريّت محترم حوضه بيايند يك سمينارىبگذارند براى همين مسائل تعطيلى و علل افت تحصيلى در حوضهها.حوضههاى علميه نسبت به سابق افت كرده است. افت تحصيلى دارد. آنبزرگان سابق پيدا خواهند شد در آينده؟ با اين طور تحصيلى كه ما داريم.واقعاً شرم آور نيست؟ و اين كم كارى در همه جاى مملكت است.فعاليّتهاى اقتصادى با اين تعطيلات افت مىكند...اقتصادى است.دانشگاهها هم همين طور هستند. حوضهها هم همين طور هستند. حالا ماكارى با حوضهها داريم. افت علمى مىآورد. سواد كم مىشود. معلومات كممىشود. 365 روز 90 روز درس بخوانند...75%...بيكار است. و اين مجلسخصوصى و محرمانه است بااصطلاح آمار ديگرى كه از همين جا به مندادند. بعضى آمار گران گفتند، عدد محسّبى در همين 90 روز خيلى كم وزياد دارد. در بعضى از ايّام سال شمرديم از آن تعطيلى مجموع افرادى كه دراين 200 تا درس بودند سه هزار و خوردهاى بودند در بعضى ايّام شمرديم12000 تا بودند. يعنى شاگردان بالاى 12000 تا هستند. اين هم 75% هيچكارى نمىآيد. 3000 تا مىآيد. شما هم عدد...را در نظر بگيريد همنوسان...اين وحشتناك است. اينها مسئوليت دارد عند الله. اينها را بايدسمينارى تشكيل بدهند. بحث كنند...از كنار اين مسائل و آمارها رد بشويمدرست بشود؟ والله من نمىدانم.
به هر حال اميدوارم انشاءالله روزى بيايد كه حوضهها كمى از اين نظر اصلاحبشود و آقايان هم طورى بشود كه فرهنگ تعطيلاتشان تبديل به فرهنگتحصيلات بشود. واقعاً از تحصيل خوششان بيايد. لذّت ببرند. از مباحثهلذّت ببرند. از درس خواندن و درس دادن لذّت ببرند. از نماز و روزهاش لذّتببرد...
خوب برگرديم به بحث امروزمان. طولانى شد. اميدوارم كه انشاءالله موفق ومؤيّد باشيد. شنبه و يك شنبه و دو شنبه درس داريم. ما مىخواستيم بعد ازسفر هم درسى خوانده بشود. ولى بعد ديديم نمىشود. مشكلاتى دارد اينهم.
سؤال؟ همهاش همين طور است. بايد براى همهاش سمينار باشد. مملكتسر و تهاش همه تحصيلات است. بالاخره همه خوششان مىآيد. سؤال؟اجازه بدهيد. اين را تفسير مجمع البيان گفته است. من از يك جايى نقلكردم. ديدم كه نقل كردم. منتهى الان يادم نيست.
مسأله 23. اين دو سه تا مسأله را ما اين دو سه روز تمام مىكنيم انشاء الله.موضوع بحث را در مسأله 23 اجمالاً بگويم تا شرحش. اجمالش اين استزنى ازدواج كرده است بدون مدّعى بوده است. ظاهراً خليّه و بريّه بودهاست كه ازدواج كرد. بعد از ازدواج يك مدّعى پيدا شد، گفت اين زوجه مناست. تا به حال اوّل مدّعى پيدا مىشد بعد اين ازدواج كرده بود، حالا اينازوداج كرده بعد مدّعى پيدا شده است. مىگويد اين همسر من است.تكليف چيست؟ بيّنه بياورد مدّعى يا نياورد؟ منكر قسم بخورد يا نخورد.يمين را رد بكند؟ نكول بكند يا نكند؟...مختلفى دارد. 5 حالت دارد كه دانهدانه خواهيم گفت و حكم هر كدام را انشاء الله بيان مىكنيم. اين مسأله درعبارات علما فراوان ذكر شده است. چون نصوص دارد من عرض مىكنم.چون نص در اين مسأله داريم، طبعاً در كتابهاى فقهيه هم دربارهاش بحثشده است. دستمان در اين مسأله نسبتاً باز است. گوشهاى از كلمات بزرگانرا من اشاره مىكنم بعد مىرويم سراغ استدلالات مسأله. در مقام بيان ادلّهمسأله هم دو راه را طى مىكنيم. راه اوّل على القواعد، قواعد باب قضا رامىآوريم. در پرتو آن قواعد اين مسأله را حل مىكنيم. بعد على النصوصوارد مىشويم كه نصوص خاصّه همين قواعد را مىدهد با اضافاتى. درنصوص است كه بايد بپذيريم.
وامّا كلماتى كه بزرگان دارند. كلامى از صاحب رياض نقل مىكنيم. ولو عقدالامرئةٍ و الدّاع آخر زوجيتها. اين را داريم؟ بعد از انعقاد عقد بيايد بگويدهمسر من است. من منتفت اذا دعوى. ادّعايش بيهوده است. الاّ مع البيّنهمگر اينكه بتواند بيّنهاى اقامه كند كه اين همسر، همسر من است. بيخودآمده است شوهر كرده است. فتقبل دعوى انّ اذن. لا مطلقا...بيّنه. بلا خلافٍادّعاى اجماع كرده است. بلا خلافٍ لنصوص. دليل ما در اين جا نصوصاست. روايت است. متعدّد است.
سؤال؟ خيلى خوب، بلا خلاف. اجماع...بلاخلاف منظورمان شد. يعنى هركس متعرّض شده است همين را گفته است. ممكن است كه عدّهاى هممتعرّض مسأله نشده باشند. سؤال؟ نه. نصوص خاصّه است. خصوص اينمسأله را از امام سؤال كردند و خصوص اين مسأله را جواب داد. زنىشوهرش از دنيا رفت و او رفت بعد از عدّه شوهر كرد، بعد عموى او آمد وگفت اين همسر من است. با من صيغه عقد خوانده است. اين منصوصاست. امام جواب داد...قواعد عمومات يعنى عمومات باب قضا يعنىالّذين...مدّعى و اليمين على من انكر. كارى به اين مسأله خاص نداريم.نصوص يعنى روايات خاصّهاى كه در اين جا آمده است.
سؤال؟ عموى همين شوهر فعلى. عموى شوهر فعلى آمد و گفت قبلاً عقدمن شده است. حالا مىرسيم نصوص را. عجله نكنيد. اين كلام رياض جلددوّم، صفحه 70.
كلامى از حدائق جلد 23، صفحه 187 اذا عقد الامرئةٍ فالدّاع آخرزوجيتها...جمعٌ من الاصحاب بانّه لا ينتفة الى دعوى. اين جا جمعٌ داشت.اين جمعٌ را خواهيم گفت كه دليل بر اختلاف نيست. اين دليل در يك مسألهديگر است. ...جمعٌ من الاصحاب بانّه لا ينتفة الى دعوى الاّ بالبيّنه. بيّنهبياورد. به معنى لا ينتفة يعنى چه؟ به معنى عدم سماء دعواه من كلّيه. اصلاًادّعاى مدّعى قبول نمىشود. مع عدم البيّنه بحيث لا يترتّب عليها اليمينعلى المرئه اين يك چيز اضافه بر قواعد است. بحيث لا يترتّب عليها اليمينعلى المرئه. حتّى زن لازم نيست قسم هم بخورد. منكر است. قسم لازمنيست. حالا چرا؟ نمىدانم. اختلاف در اين است كه آيا قسم لازم است برزن يا نه؟ اصل مسأله اختلافى نيست. جمع من الاصحاب اين طور گفتند،جمع ديگر چنين گفتند، اختلاف در اين است اين زن بايد قسم بخورد يانه؟...يك جا لا ينتفة الى دعوى الاّ بالبيّنه مسلّم است و ان كانت منكره بلهاين زن منكر است. او از منكرهايى است كه استثناعاً قسم در...نيست.
سؤال؟ چرا اگر بيّنه بياورد كه قبول مىشود. اگر بيّنه قبول مىشود منكر بايدقسم بخورد؟ چرا...نخورد. حالا عجله نكنيد. نكتهاى داريم. اين يك نكتهدارد. بعد از يك تكّه عبارت مىگويد و ذهب آخرين من الاصحاب...الىقبول الدّعوى. گفتند ادّعا قبول است. قسم هم بايد بخورد. و توّجه يمين ورد. گفتند قسم هم هست و رد. اگر قسم مردوده باشد زن بگويد قسمنمىخورم، مدّعى قسم مىخورد. خوب، مدّعى كه قسم خورد به درد چهمىخورد؟ به درد شوهر جديد كه نمىخورد. به درد زن مىخورد كى اگرطلاق بگيرد از اين شوهر، اين قسم مردودهاش اثر مىگذارد بعد از طلاق بايدبرود پيش آن مدّعى بدون عقد. مىدانيد شبيه چه شد؟ داشتيم. و توجّهيمين و رد و ان يسمع فى حق الزّوج. به حق زوج قسم نمىخورد اين زن.مىگويد من قسم نمىخورم. چه كسى خورد؟ مدّعى خورد. مدّعى اثرىدرباره زوج ندارد. براى زوجه دارد. حالا درباره زوجه دارد. چه وقت؟ وقتىكه طلاق بگيرد و جدا بشود.
سؤال؟ يموت. اگر او مرد...ردّ يمين كرده است. على القواعد مىگويد اگر ردّيمين كردى
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...