دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 - 18 شوال 1445 - 29 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 10
متن
1381/7/7
موضوع بحث: احكام نكاح
مكان: مسجد اعظم قم
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. لا صيما بقية الله المنتظر ارواحنا فداه و لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
با توجه به اين كه ايام ميلاد مبارك فاطمه زهرا سلام الله عليها است، حديثى درباره آن بزرگوار بخوانيم و متيمم و متبركبشويم انشاء الله اين برنامهاى كه درباره تفسير سوره حجرات، كه مشتمل بر مسائل اخلاقى بسيار مهمى هست براىچهارشنبهها پيش بينى كردهايم از هفته آينده تعقيب ميكنيم. حديثى را كه مىخوانم حديث معروفى است و مشهورى است وشما شنيدهايد ولى يك مطالعه جديدى درباره اين حديث بايد كرد.
حديثى كه از رسول خدا (ص)، فرمود ان الله يغضب لغضب فاطمه و يضى لرضاها، خداوند به خاطر غضب فاطمه زهراغضب مىكند و به خاطر خشنودى او خشنود مىشود. هر كه با او راضى باشد خداوند از او راضى هر كه غضبناك بر او باشدخدا بر او غضبناك. اين حديث تنها در منابع شيعى نيست، در مهمترين منابع اهل سنت هم نقل شده است كه ما مدركحديث را در كتاب فاطمه برترين بانوى جهان نوشتهايم. حديث را اگر دقت كنيد مقامى براى حضرت زهرا ذكر شده است كهبالاتر از مقام تصور نمىشود. مىگويند انسان بايد به مقامى برسد كه هر چه خدا مىخواهد بخواهد، هر چه خدا نمىپسنددنپسندد. به عبارت ديگر بالاترين مراحل سير و سلوك مرحله فنائت الله، فنائت الله يعنى چه؟ يك معنى غلطى دارد كه بعضىاز صوفىها تفسير مىكنند و آن اين است كه با خدا يكى مىشود. بعدا هم ادعا مىكنند كه ليس فى جُبت... يا ان الله مىگويند.اين يك حرف غلطى است كه ما مىدانيم اتحاد ممكن و واجب محال است. اصلا بين واجب و ممكن آنقدر فاصله هست كهاين مسائل براى كسانى كه... وجود انسانى مىدانند معنى ندارد. فنائك الله صحيحى كه عرفاى اسلامى مىگويند اين است كهانسان به جايى برسد كه همه چيز را جز خدا فراموش كند، حتى خودش را هم فراموش كند. مثل على (ع) كه در نماز در مقامفنائك الله بود. پيكان را از پاى مباركش مىكشند نمىفهمد. خويشتن خويش را هم فراموش كرده جز خدا نمىبيند و به غيرخدا نمىانديشد. اين مقام فنائك الله. هنگامى كه انسان به مقام فنائك الله رسيد ارادهاش در اراده خداوند فانى مىشود.يعنى هر چه او مىخواهد، مىخواهد. هر چه او نمىخواهد، نمىخواهد. پسندم آنچه جانانم پسندد مىشود. تو چهمىخواهى اى پروردگار؟ تو چه مىپسندى؟ به چه راضى هستى؟ اين بالاترين مقام است كه مقام فنائة الله انسان پيدا مىكند.فناء به معنى صحيح و به تفسير درست. ولى آنچه درباره فاطمه زهرا سلام الله عليها در اينجا گفته شده است يك چيزى استماوراء فنا. در مقام فناء انسان ارادهاش فانى در اراده خدا مىشود. اما اين مىگويد آنچه فاطمه مىخواهد خدا مىخواهد.آنچه فاطمه نمىپسندد خدا نمىپسندد. يعنى انسان به جايى مىرسد كه غضب او، غضب خدا است. رضاى او، رضاى خدااست. اين نمىشود جز اين كه انسان در مقام قداست و تقوا و ايمان و معرفت به جايى برسد كه وجوب او مملو از نور خداباشد. شبيه اين معنا منتهى به صورت ديگرى درباره على عليه السلام آمده است كه الحق مع على يدور معه حيث ما دار.نمىگويد على مع الحق، و حال اين كه با حق است. مىگويد حق با على است و همراه وجود على گردش مىكند. تابع حقنيست، وجود او محور است. اينها يك تعبيراتى است كه انسان درست در آن نمىانديشد. اگر بيانديشد يك مسائل در آنهست كه اصلا عقل انسان به آن نمىرسد. حال جايى انسان برسد كه وجودش محور حق باشد. وجودش محور غضب خداباشد. فاطمه زهرا سلام الله عليها از اين معانى زياد داريم.
آن حديث معروفى كه مىگويد زهرا وقتى كه در محراب عبادت مىايستاد نور از محراب عبادت او به آسمانها پاشيده مىشداز همين قبيل است. هميشه نور از آسمان به زمين مىآيد؛ اينجا نور از زمين به آسمان مىرود. آن حديثى كه مىگويد فاطمهزهرا سلام الله عليها در اثناء... جلوه معنوى بر على عليه السلام مىكرد، صبح به شكلى، ظهر به شكلى، شام به شكلى و نوراز وجود فاطمه خانه على را روشن مىكرد، على عليه السلام از نور فاطمه بهره ميگرفت اينها يعنى چه؟ معنى اينها چيست؟واقعا همان تعبير كه لها جمالٌ ليس فوق جمالها الاّ جمال الله جليل جمال، جلّ جلاله. جلالت فاطمه طورى است كه بالاتر ازاو جز جلال خدا. جل جلاله تصرف نيست. سعى كنيم روابطمون را با معصومين بيشتر كنيم مخصوصا درباره حضرت فاطمههم بسيار از مشكلات مهم در زندگى كه بوده متوسل به ساحت فاطمه زهرا (س) شدهاند نتيجه قدرى گرفتهاند. فاصلهامونرا بين اين بزرگواران كمتر كنيم، توسلاتمان را بيشتر كنيم. مخصوصا در اين شرايطى كه خوب مىدانيد خجمات از هر سو،جز با امدادهاى معنوى آنها و با هدايتهاى روحانى آنها مشكلات ما نمىتواند حل شود. ما خوشحاليم كه در مشكلات تنهانيستيم. در مشكلات حامى راهنما و نگهبان داريم كه باذن الله تبارك و تعالى از شيعيانشان حمايت مىكنند. اميدواريم كه اينايام بر همه مبارك باشد. مقارن با ايام ولادت مبارك امام راحل قدس سره الشريف هم مىباشد سال هم سالى است كه به نامآن بزرگوار ناميده شده است و بسيار فكر خوبى كردهاند كه اين كار را كردهاند، كه به عنوان صدمين سال تولد امام بتوانند ايننسل جوانى كه بعد از انقلاب متولد شده است و نبوده در حال و هواى انقلاب به بهانه صدمين سال به برنامههاى امام، افكارامام، تاريخ امام، تاريخ انقلاب، شهداى انقلاب، قربانيان انقلاب به اين وسيله بتوانند نسل جوان را آشنا كنند و اگر اينها بريدهشوند از حال و هواى انقلاب حفظ انقلاب در آينده مشكل مىشود و اين اواخر زمزمههايى بودكه انقلاب ديگر تمام شد وفراموش كنيد و اينها، اين ابتكار، ابتكارى است كه سبب مىشود كه ديگر هيچ كس نتواند يك همچين زمزمههايى را پَر بدهد.اميدوارم خداوند اين ايام مبارك، ميلاد مسعود را به همه مسلمين جهان مبارك برگرداند به ما هم توفيق بدهد خدمتگزارانخوب و سربازان لايقى براى اين مكتب و براى پاسدارى از اين مكتب بوده باشيم و هيچ بيم و هراسى هم به خودمان راهندهيم در مقام پاسدارى و حمايت از اين مكتب هر كارى بكنيم نتيجه خواهيم گرفت و آنها خودشون نظر لطف را دارند.
خوب بگرديم به بحث فقهيمون. در مورد ازدواج و نكاح دو مسأله در تحرير الوسيله هست، يك مسأله ديگر كه در واقعاهداف و اقراض نكاح را بيان مىكند. يكى مسأله دوم است كه صفات همسر منتخب را بيان مىكند. در واقع مىشود گفتيكى كبرى است يكى صغرى است. در مسأله نكاح مىگويد بايد همسران صالح و صالحه انتخاب كرد. چرا؟ براى نكاح چونكه در احاديث پنج گانه نقل شد ديروز. دنبال صالح برويم و صالحه. دختران، شوهران صالح، زنان صالحه. ولى صالح وصالحه بودن به چيست؟ اين در مسأله دوم است. كه صفات را دانه، دانه بررسى كرده است. مسأله كبرى و مسأله ثانيه به منزلهصغرى است، آن كلى و آن جزئى. مسأله اولى را ما ديروز خوانديم و احاديثش را ديروز خوانديم. يك تحليلى درباره اينمسأله اولى داريم او را هم عرض كنم بعد برويم سراغ مسأله ثانيه و دوباره تأكيد مىكند اين مسائل از نظر علمى مسائلسادهاى است. اما چون از نظر اجتماعى مخصوصا در عصر و زمان ما مسائل مهمى هست من ناچار شدم روى اين مسألهبايستم و يك مقدار بحث كنيم و انشاء الله بتوانيم حال و هواى جامعهامون را به سمت و سوى اين برنامههاى اسلامى ببريم.درباره مسأله اولى بايد اين نكته را عرض كنم، كه ازدواج بايد ببينيم براى چه هدفى است؟ و بعد مطابق آن اهداف صفات راانتخاب كنيم. اصّفات... شما مىخواهيد يك نفر را انتخاب كنيد براى يك برنامهاى. اول برنامه را در نظر مىگيريد بعد آن يكنفر كارمند، كارگر را كه مىخواهيد انتخاب مىكنيد صفات متناسب آن برنامه را در نظر مىگيريد. بنابر اين اول بايد اهدافمشخص بشود تا صفات مناسب آن اهداف اين برنامه. در روايتى كه خوانديم در مرحله اول مىفرمايد هدف بقاء نسل صالحاست. هدف از نكاح بقاء نسل صالح است.
و به همين دليل بايد افرادى را انتخاب كرد كه از طريق عامل وارثت داراى مقام صلاحيت باشند. بدون شك پدر و مادر صالحفرزندان صالح، البته به طور غالب بود آنجا بوجود مىآورند و عامل وراثت همانطور كه در بيمارىها و سلامت جسمى هستدر بيمارى سلامت روحى هم عامل وراثت هست. بچههايى كه از مادر و پدر بيمارى متولد بشوند ضمينههاى ابتلاى بيمارىدارند. خيلى از بيماريها مىگويند ارثى است. بيمارىهاى جسمى خيلى از آنها جنبه ارثى دارد. بيمارى سل، بيمارى قند،بيمارى رماتيس، بيمارىهاى زيادى هست در جنبههاى جسمانى كه يكى از عواملش مىگويند وراثت است. بيمارىهاىاخلاقى هم عامل وراثت دارد. خائن بودن، دزد بودن، انحرافات ديگر داشتن، خيلى از اينها عامل وراثت دارد. در اينجا يكان قلتى فورا ايجاد مىشود كه ان قلت را بگوييم ولو جاى بحثش اينجا نيست اما اشارهاى مىكنم جاى بحثش در مباحث كلاماست. كه اگر ان قلت اين است كه اگر عامل وراثت را شما مؤثر بدانيد بايد مذهب جبر به رسميت شناخته شود. اين پدر ومادر ناصالح بودهاند اين فرزند هم از آنها متولد شده است. اگر آنها دزد و خائن و قاتل و جانى و آدم كش مىشود اختيارىندارد بنابر اين با قبول عامل وراثت قبول مكتب جبر شده است. جوابش را در مباحث كلاميه ما اينچنين دادهايم كه عاملوراثت مانند عامل تربيت، مانند عامل محيط اينها همهاش مقتضى است، نه علت تأمل. مقتضى است. علت تامه نيست. يعنىچه مقتضى؟ يعنى ضمينههايى در اين فرزند هست. مثال بزنم به همان بيمارى جسمانى، بچهاى كه از پدر و مادر مسلولمتولد شده است ضميمه ابتلاء به سل دارد. ميكروبهاى سل هم ممكن است در بدنش باشد اما اين علت تامه نيست كه بچهمبتلا به سل بشود و با بيمارى سل از دنيا برود. اگر اين بچه زير نظر طبيب و با اراده و تصميم خودش قرار بگيرد و بخواهدپاكسازى كند مىتواند آن مقتضىها را از بين ببرد. مقتضى مواجه با مانع مىشود از اثر مىافتد.
در بيماريهاى اخلاقى هم وضع پدر و مادر بدون شك ضمينه ساز است اما علت تامه نيست. سؤال؟ و حتى در حلال زاده وحرام زاده همين است. حرام زاده مىگوييم ضمينههاى انحراف دارد نه علت تامه. اى بسا حرام زادهاى باشد كه جزء صالحانبشود، جزء عابدان بشود. اونى كه كار اصلى را مىكند اراده نهايى انسان است كه تؤام با اختيار است. ممكن است فرزند متولدشده از شمر هم آدم صالحى باشد. ضمينه هايش بد است اما ضمينههاى بد علت تامه نمىشود، علت ناقصه است. و اينعلت ناقصه را مىشود از بين برد. اين مثال را در نظر داشته باشيد چون مثال نقش بسيار مؤثرى در تبيين مسائل مخصوصابراى تودههاى مردم دارد. مىگوييم دو نفر را فرض كنيد. يك كسى همسايه ديوار به ديوار مسجد است، يك كسى هم يكفرسخى مسجد است. اينها هر دو مىتوانند در برنامههاى مسجد و نماز جماعت و نماز جمعه شركت كنند. هر دو مىتوانند.اونى كه همسايه ديوار به ديوار مسجد است ضمينههايش آمادهتر است. پايش را از توى خانهاش بيرون مىگذارد توى مسجد.اما اونى كه يك فرسخى هست ضمينههاى ضعيفتر است. همّت قوىترى مىخواهد كه در مسجد شركت كند. نه همسايهمسجد مجبور است بياد شركت كند نه آن آدم يك فرسخى مجبور است نياد. نه اولى مجبور است بيايد، نه دومى مجبوراست نيايد. اين را مىگويند ضمينهها، مقتضيات و يقينا هم اجر و پاداش اين دو با تفاوت مشكلات تفاوت دارد. آنى كه دورتراست... اونى كه نزديكتر است نه. اونى كه ضمينههاى روحى و جسمانى نامناسبى دارد براى تربيت صالح اگر آمد توى اينخط خدا خيلى به او اجر مىدهد. اونى كه در خانواده مؤمن و با ايمان متولد شده است، مسلمان باشد اجرش به اندازه اين نفراول نيست.
نظير همين درباره محيط هم داريم. جواب اين را هم بدهيم. مىگويند محيط در وجود انسان مؤثر است. كسى كه در يكمحيط آلوده و كثيفى باشد، رنگ محيط مىگيرد. اما علت تامه است يا مقتضى است؟ مقتضى. در هيچ كجا محيط علت تامهنيست. وراثت تامه نيست. تربيت، چون تربيت هم هست سه چيز است. تربيت، محيط، وراثت. سه عامل تشكيل دهندهانسانها هست كه اسمش را مثلث شخصيت مىگذارند. اين مثلث شخصيت همهاش مقتضى است. نقش نهايى اراده انساناست كه توأم با اختيار است. با اين بيان خيلى از اين سوالات جواب داده مىباشد و خيلى از مشكلات را مىتوانيم در مباحثجبر و اختيار حل كنيم در مانحن فيه هم اين شخص براى بقا نسل صالح مىرود به سراغ چه چيز؟ به سراغ همسر صالحهاى.كه زمينههاى صلاحيت و مقتضيات در او بيشتر باشد، آمادهتر باشد اين مرحله اولى است.
سؤال؟ مىگويند در ولد زنا علت تامه مىدانيد كه بعضى از مقامات معنوى نمىتواند داشته باشد، محروميت از مقاماتمعنوى ارتباطى است با محروميت از نجات يوم القيامه ندارد. نابينا را هم ما مىگوييم بعضى از مَناسب نمىتواند داشته باشد.بعضى از صفات است كه اگر انسان نداشته باشد قاضى هم نمىتواند بشود گناهى هم نكرده است. مقامات اجتماعى وصفات در قرآن ارتباطى با مسائل سعادت و شقاوت ندارد بحث ما بحث سعادت و شقاوت است، نه بحث پُستهاى اجتماعىاست، خيلى از اشخاص هم مثلا آدم فراموشكار نمىتواند قاضى بشود گناهى هم نكرده است. قاضى بايد حافظه مناسبىداشته باشد و امثال ذالك، خوب اين در مرحله اولى بود كه هدف عبارت بود از بقاء نسل است. سؤال؟ مىگويند علل ناقصهوقتى دست به هم دادند علت تامه مىشود. جواب اين سؤال را در لا به لاى عرضم ذكر كردم، جزء اخير علت تامه در افعالاختيار انسان، اراده اختيار انسان است و تا اين جزء اخير كه اختيار انسان است حاصل نشود فعل اختيار از انسان سر نمىزند.مگر انسان بى اختيار باشد عصبانى بشود بى اختيار بشود خودش را به آب و آتش بزند آن ديگر اختيار از بين رفته است ولىافعال اختياريه از جزء الاخير للعلت التامه للافعال الختياريه هو الاراده المقاومت للاختيار، اين است. خوب اما مىرويممرحله دوم.
در مرحله دوم ازدواج انتخاب شريك زندگى است، كه در روايات بحث گذشته داشتيم. فرمود شريك زندگى مىخواهىانتخاب كنى، ببين شريك بايد چه صفاتى داشته باشد؟ محرم اسرار براى خودت مىخواهى انتخاب كنى ببين چه صفاتىبايد داشته باشد؟ آنجا مسائل وراثت بود اينجا نه. شريك زندگى مثل شريك هر كارى است. بايد امين باشد، پاك باشد، باتقوا باشد، با وفا باشد، با صفا باشد، شريك تجارت هم بايد اين طور باشد، شريك زندگى هم بايد اين طور باشد. اين هدفكه انتخاب همسر انتخاب شريك زندگى است. انسان را به دنبال صفاتى مىفرستد كه در شريك شرط است، تقوا، امانت،صداقت، صفا و دل سوزى و امثال اينها و اما در مرحله سوم، در احاديث در جلسه گذشته خوانديم، همسر تو همچونقلادهاى به گردن تو است. زينت تو است. قرآن مجيد تعبير بسيار زيبايى دارد. كن لباس لكم و انتم لباسٌ لهن، شما لباس آنهاهستيد و آنها لباس شما هستند. لباس چه نقشى در زندگى دارد؟ اولا زينت انسان است . انسان به وسيله لباس زينت و ابهتو مكانت اجتماعى پيدا مىكند و ديگر انسان از سرما، گرما و همچنين از آفات، اگر انسان، گاهى عرض كردهام اگر انسان يكروز، يك شورت بپوشد و با آن وضع در جامعه بيايد و برود وقتى برمى گردد به منزل بسيارى از اعضاء بدنش زخم و آسيبديده است. لباس خيلى از خطرات را از بدن انسان، بدن انسان خيلى آسيبپذير است. لباس نباشد امنيت ندارد. كنّ لباسلكم و انتم لباس لهم، شما زينت همسرانتان هستيد و همسرانتان زينت شما هستند؛ شما مدافع آنها هستيد، آنها مدافع شماهستند. شما آسيبها را دفع مىكنيد، آنها آسيبها را از شما دفع مىكنند. كن لباس لكم وانتم لباس لهن،...
خوب اگر انسان مىخواهد كسى را انتخاب كند كه مدافع او باشد، زينت او باشد. چه صفاتى بايد داشته باشد؟ هدف انسان رابه سوى صفات مىبرد. نتيجه اين شد در مرحله اولى، هدف از ازدواج، بقاى نسل است. صادق است در مرحله سادسههدف انتخاب شريك زندگى است. در مرحله سادسه مدافع الزينت لازم است. و من العجب! اين را عرض كنم و برويم سراغمسئله بعد. و من العجب! اين كه بعضىها در انتخاب يك پيراهن كه شش ماه بيشتر نمىپوشد، حداكثر يك سال پيراهن در تناو هست، چنان سختگيرند كه بيا و ببين. اما در انتخاب لباس و همسر كه غالبا يك بار در عمر اين لباس را مىپوشد و يك بارهم در پايان عمر از تن درمىآورد. در انتخاب آن كه غالبا يك عمر اوست اين سختگيرى را ندارد، اين دقت را نمىكند. يكپيراهن مىخواهد بخرد، مشورت مىكند، از اين سؤال مىكند، از آن سؤال مىكند، اين مغازه مىرود، آن مغازه مىرودخودش به تنهايى انتخاب نمىكند. اما براى همسر خيلى ساده تصميم مىگيرد. جنبههاى ظاهرى را مىگيرد و جنبههاى نهايىرا فراموش مىكند. و من اينجا اين جمله را عرض كنم و شما هم البته به جوانها مىرسانيد اين پيام را، كه بزرگترين اشتباه يكجوان چه دختر، چه پسر اين است كه در انتخاب همسر بدون مشورت كار كند، بزرگترين خطر و اشتباه است. ما ديدهايم،تجربه زياد كردهايم جوانها، با ديدن يك در باغ سبزى باز مىشوند. داغ مىشوند تصميم مىگيرد، همه هم مخالفت كند بازمىگويند همين و نقطه اشتباه آنها همين است. جوان از احساسات جوانى زود داغ مىشود. زود هم تصميم مىگيرد و اينخطر بزرگى است براى آنها در انتخاب شريك زندگى در انتخاب اين در واقع لباسى كه تمام عمر در تن او است ائم از دختر ياپسر اينها بايد مشورت كنند. با بدون شتابزدگى انتخاب كنند، با دقت انتخاب كنند، با حساب و مطالعه، مسائل را روى همبريزند و جمع بندى كنند و نتيجهگيرى كنند، به هر حال اينها مسائل مهمى هست كه در اجتماع است و وقتى رعايت نمىشودمىشنويم كه آمار طلاق دارد بالا مىرود و نبايد در جمهورى اسلامى آمار طلاق بالا برود. بايد پايين بيايد. در سالهاى اخيرآمارگران مىگويند بالا رفته است. چرا؟ عوامل زيادى دارد، يك عاملش اين است كه عرض مىكنم انتخاب عجولانه وشتابزده و بدون مشاوره نخستين. اين يك عامل است. عوامل زياد ديگرى هم دارد.
سؤال؟ من لا به لاى بحثهايم اين مسائل هم مىآيد. مىخواستيم مسأله دوم را بخوانيم وقت گذشت و شنبه انشاء اللهمىخوانيم.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...