يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 98
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه نود و هشتم "
ضمانت يا عدم ضمانت طبيب در مقابل ضايعات داروها
كلام در مسأله ضمان طبيب بود، آيا ضامن است يا نه؟ و آيا برائتى كه مىجويد رفعضمان مىكند يا نه؟ مباحث تمام گفته شد، رسيديم به يك سلسله مسائل مستحدثه ومانند آن كه در عصر و زمان ما هست، مربوط به مسأله طبيب و ضمان طبيب، و برائتطبيب. شش امر از اين امور را بيان كرديم، و ششتاى ديگر را هم امروز بگوييم وبحث را تمام كنيم.
امر هفتم اين است كه داروها عوارض جانبى دارد، كمتر دوائى پيدا مىشود كهعوارض نداشته باشد، مخصوصا داروهاى شيميائى، كه عوارض اينها بيش ازداروهاى گياهى است، اگر انسان بخواهد، عوارضى نداشته باشد، بايد معالجه با غذاكند، كه يكى از طرق معالجه، معالجه از طريق مواد غذايى است، ميوهها و سبزيها.
در كتابى ديدم در بعضى از كشورهاى خارج بيمارستانى هست كه با آب سبزيهامثلا بيماران را معالجه مىكند، و همينطور هم هست، اگر بخواهيم عوارضى نداشتهباشد، بايد درمان غذايى را تعقيب كنيم، اما درمان داروئى چه گياهى باشد و چهشيميايى باشد، عوارض دارد شيميايى عوارض بيشترى دارد، ما يك حديث داريم كهاين حديث ظاهرا از پيغمبر رسول اكرم (ص) است كه اهميت اين حديث در گذشتهمعلوم نبود، اما امروز بسيار معلوم است، فرمود: «ما من دواء الاّ و يهّيج داءً آخر» هيچدوائى نيست مگر اينكه خودش يك درد ديگرى را ايجاد مىكند، بنا بر اين معالجاتبر مىگردد به دوران امر بين المحذورين. من حديث را از حافظهام نقل كردم، سندشرا بعداً مىگويم.
اين به ما دستور مىدهد كه ما در مصرف داروها امساك كنيم، حتى الامكان دارو بااندازه لازم و در مقام ضرورت بخوريم، اينكه بعضيها مثل نقل و نبات داروها دردسترشان گذاشتهاند، و روزى تعداد زيادى قرص مىخورند، كمترين سرما خوردگىپيدا شود، پشت سرهم داروها را مصرف مىكنند، اينها سخت در اشتباهند، داروىبىضرر تقريباً نداريم، خود اطباء هم مىگويد.
نتيجه اين مىشود كه معالجات به وسيله داروهايى شيميائى و گياهى از قبيلدوران امر بين المحذورين است، اگر اين دارو را به كار نبريم، مريض مىميرد، به كارببريم خوب مىشود اما يك عوارضى بالاخره خواه ناخواه، دارد، حد اقل عوارض،در معده و كليهها است، كه در مقابل دارو خيلى حساسيت دارد، بالاخره داروها يكاثر تدريجى در معده و كليه مىگذارند، بسيارى از داروهاست كه رنگ ادرار را به كلىعوض مىكند، به كليهها فشار مىآورد، دوران امر بين المحذورين كه مىشود عقلاءمىگويند بايد محذور «اخف» را گرفت و «اشد» را دفع كرد، ما اين داروها را استفادهمىكنيم، و به وسيله اين داروها بيماريمان خوب مىشود، خوب ضررهاى جانبيش راهم مىپذيريم، حالا كه اين طورى است، آيا طبيب وظيفهاى دارد در مقابل ضايعاتداروها به بيماران سخن بگويد، و اگر نگويد، و ضايعاتى حاصل شود، آيا ضامناست، يا ضامن نيست؟ بحثمان ضمان طبيب است.
بگويد: اين داروها كه مىدهيم خوب مىشوى، ولى عوارضى هم دارد، حواسترا جمع كن، كَاَنّ برائت و اجازهاى از مريض گرفته، براى اينكه در مقابل حوادثجانبى ضامن نباشد، «هل يجب البرائة من هذه الامور، و ان لم يأخذ البراء هل هوضامن؟ ام لا؟»
عوارض عمومى و خصوصى داروها
جواب سؤال اين است كه در اين مسأله ما بايد تفصيل قايل شويم، تارة آنعوارض عمومى داروهاست، كه «قلّ ما يتفق ان يكون دواء و لا يهيّج الداء» آنعوارضى عمومى را لازم نيست طبيب بگويد، معلوم است، تقريبا همه مردم هممىدانند، داروها يك عوارضى دارد، يا غالبا مىدانند كه غالب داروها عوارضى دارد،وقتى گفتند: اين دارو بىضرر است، يعنى كم ضرر است، نسبت به اين عوارض عامه،كه ناگفته پيداست، و از لوازم هر درمانى است، و درمان بدون آن ممكن نيست، غالبا يادائما، نسبت به اينها اعلام لازم نيست، زيرا اين جزء لوازم است، يا لازمه دائمى استيا غالبى است، اين «لا يحتاج الى البيان» است.
اما اگر يك دارويى يا يك عمل جراحى، عوارض خاص خودش را دارد، مثلامىگويد: من اين جراحى را مىكنم، اما بينائى تو كم مىشود، شنوائى تو كم مىشود، يافلان جراحى مىكنيم، قواى جنسى از بين مىرود، يا قدرت توليد مثل از بين مىرود،يك عوارضى است مال دارو، يا مال جراحى، اگر عوارضى خاصى مال جراحىمخصوصى يا داروئى مخصوصى باشد، بايد بگويد، و اگر نگويد ضامن است، اگر مابه او مىگفتيم: بينائى شما كم مىشود، شنوائى شما كم مىشود، مىگفت: نمىخواهم،تحمل مىكنم.
پس در اين قسم دوم طبيب وظيفه دارد بيمار را از عوارض خصوصى اين جراحىيا اين دارو با خبر كند، و اخذ برائت نمايد، اگر خبر ندهد و اخذ برائت نكند، و اينعوارض نامطلوب واقع شود، «لا يبعد» كه طبيب ضامن باشد، «ما الدليل على ذلك»؟همين ادلهاى كه تا به حال گفتيم، آنچه كه تا به حال گفتيم هم قاعده و هم روايتخاص شاهد خوبى براى اين معنى است.
ضمان يا عدم ضمان طبيب در مخارج بى فائده مريض
و اما امر هشتم: گاهى براى مريض يك خسارات ماليهاى بار مىآورد كه بعدامعلوم مىشود هيچ فايده نداشت، طبيب مريض را مىفرستد دنبال آزمايشهاى گرانقيمت، بعداً معلوم مىشود اصلا يك چنين آزمايشى لازم نبود، آيا در مقابل خسارتماليه هم ضامن است؟ كما اينكه در مقابل خسارات «انفس و اعضاء و اطراف» ضامنبود؟ يا ضامن نيست، گاهى ممكن است طبيب از اول بداند كه اين آزمايشهاى گرانقيمت ممكن است فايده داشته باشد، ممكن است فايده نداشته باشد، به مريض گويديا نه؟ كه ما احتياطاً اين آزمايشها را مىكنيم، خرجش هم سنگين است، شايد مفيدباشد، شايد نباشد، پس گاهى از اول طبيب مىداند، گاهى نه، خطا مىكند، يكآزمايشهايى مىدهد بعد مىفهمد راه را غلط رفت، آيا در مقابل اين خسارات ماليهطبيب ضامن است يانه؟ اينها را كه مىگويم از ما سؤال كردند، يك سؤالات خيلىمفصلى اطباء مسلمان كردهاند كه ريزه كاريهاى زيادى در آن است، اينهايى كه منعرض مىكنم بعضى از آنها است.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : درست است، بناى آزمايش بر احتمال است، امّا يكوقتى است كه ما احتمال مىدهيم اين شخص بيماريى تب مالت داشته باشد، وآزمايش بدهيم براى اينكه معلوم شود كه هست يا نيست؟ اين آزمايش مفيد است،چون يا اثبات مىكند يا نفى مىكند، هردو مفيد است، اما يك آزمايشى است كه اصلانمىدانيم كه اين بيمارى اين آزمايش را مىخواهد يا نمىخواهد، اصلا اينجا جاىآزمايش خون هست يا نيست، يا جاى عكس بردارى هست يا نيست، از اولنمىدانست، احتمالا مىرود جلو، امّا آنكه مىگوييد آزمايش مىكند، ثابت مىشودمنفى بوده است يا مثبت، آن آزمايش كه مفيد بود «على كل حال»، يا نفى را ثابت كرده،يا اثبات را، پس گاهى اصلا طبيب نقش آزمايش را شك دارد، گاهى يقين دارد بعدخطا كرده بوده است، و بىخود يك خساراتى زيادى بر اين شخص وارد كرد، چكاركند در اينجا؟ در اينجا هم لا يبعد كه ادله شامل شود. «من اتلف ما الغير» اين هم اتلفمال الغير،اينجا مباشر داريم و سبب، سبب طبيب است، مباشر مريض است، و سبباقوى است، چون عالم است، مباشر «كالميت بين يدى الغسال» است هر چه بگويد:انجام مىدهد، و اگر اينها را حساب كنيم، اينها بعضى جاها داخل در قاعده اتلافاست، منتهى مقصر نبوده، قاصر بوده است، اين آقا را به خسارتهاى زيادى انداختهاست و بعد هم معلوم شد هيچ.
يكى از آقايان مىگفت: يك بيمارى بود يك سر درد عجيبى داشت، پيش بعضى ازاطبا رفت گفتند: دندانهاى شما چرك كرد، تمام دندانهايش را كشيد، باز سر درد ادامهپيدا كرد، بعضى شايد به او گفتند، آپانديست چرك كرده است، بايد عمل شويد، رفتآن را هم انجام داد، باز هم نتيجه نگرفت، كارهاى زيادى انجام داد، بعد هم گفتند بايدخارج بروى، آماده رفتن به خارج شد، رفت پيش خياط يكى دوتا پيراهن براى منبدوزد، پيراهن برايش دوخت، گفت يخهاش چقدر باشد، گفت قد همين، گفت: قدهمين اين سفت است، جلو جريان خون را مىگيرد، ممكن است شما را سر دردبگيرد، گفت: شلتر درست كن، يخه پيراهن كه درست شد، تمام درد سر و سر درد برطرف شد! حالا اطباء ولو مقصر نباشند، اما ضامن هستند يانه؟ گاهى هزينههاى مالىاست، گاهى هم نقص در اعضاء پيدا مىشود، قاعده اتلاف ظاهرا مىگيرد، عمومديات مىگيرد، نسبت به مال، « من اتلف مال الغير»، نسبت به اعضاء، قاعده دياتشامل مىشود، چرا نشود.
(پاسخ استاد به شاگرد): مقصر نباشد، اصلا بحث ما در طبيب قاصر است، طبيبمقصر كه محل بحث نيست، بحث در قاصر است، كسى در خواب كاسه و كوزه كسىرا بشكند، چشم كسى را كور كند، ضامن است؟
«و على كل حال»، على قاعده ما مىگوييم: اينها وقتى مىخواهند برائت بجويند ازهمه اينها برائت بجويد، حتى از خسارات ماليه تا مشكلى پيش نيايد، البته يك استثناءدارد، آن چيزى است كه از لوازم معمولى هر درمانى است، هر درمانى اين داروهايىرا كه مىدهند ممكن است نصفشان را بخورد خوب شود، ممكن است نه، بعد شماظرف دار و كيسه را بردارى پيش طبيب بروى و بگويى آقا نصفش اين دارو كافى بود،چرا شما اين قدر خرج روى دست ما انداختيد، ضامن هستى، اينها قابل كنترل نيست،در هر درمانى يك چنين خسارتهايى جزء لوازم قهريه است، آنهايى كه جزء لوازمقهريه هست، آنها را ما استثناء مىكنيم، «التزام بشى التزام» به لوازمش ست، اما اگرچيزى اضافه بر آن هزينهها تحميل بر مريض كند ضامن است.
اطلاع يا عدم اطلاع طبيب از آخرين دستاوردهاى پزشكى در معالجه بيماران
و اما نكته نهم، علوم و دانشهايى طبى دائما در تحول هست، نه تنها علم طب، تمامعلوم و دانشها در حال تغيير و تحول و تكامل است، علوم دينى هم همينطور، الاناين بحثهايى مفصلى كه ما درباره برائت مريض و ضمان طبيب و برائت طبيب وضمان طبيب ذكر كرديم، كتابهاى قبلى را كه نگاه مى كنيم گاهى يك دهم و گاهى يكپنجم اين بحث كردهاند، هر كسى مىآيد يك چيزى اضافه مىكند، يك چيزى كشفمىكند، آيا اطبا لازم است از آخرين نظريات طبيب با خبر باشند و معالجه كنند؟ اىبسا روشهاى درمانى كشف شده است كه زيانبخش است، اى بسا داروهايى كه كشفشده است زيانبار است، بايد برچيده شود، سابقا يك داروهايى مسكنى بسيار مؤثر وبسيار خوبى بود، اخيرا آنها را به كلى ممنوع كردند، معلوم شد كه سرطان خونمىآورد، آيا طبيب بايد از اين مسائل بايد با خبر باشد؟، اگر يك طبيبى همان علومسابقش را كه مىداند همان روشهاى و همان داروهارا و قطع رابطه با پيشرفت علمپزشكى كرده و آخرين كشفيات را نمىداند، با همان روشها معالجه مىكند، وخساراتى ببار مىآورد، «هل هو ضامن، ام لا؟» آيا موظف است روشهاى جديد رابرود ياد بگيرد، كشفيات تازه درباره داروها و زيان آنها را بايد ياد بگيرد، يانه؟.
دارويى بود سابقا مصرف مىكرديم، هم آمپول داشت، هم قرص داشت، خيلىموثر بود در تسكين، من يادم است در يكى از سفرهاى مكّه بر اثر عرق كردن و بادخوردن تمام بدنم فلج شد و از كار افتاد، اصلا قادر حركت نبودم، قبل از اعمال همبود، وحشتى مرا گرفت، يك دانه از آن آمپولها را كه زدم مثل آبى كه روى آتش بريزدتمام بدنم به حركت آمد، حالا كشف شده است كه اگر چندتا از آن آمپولها را اگر انسانبزند، يحتمل سرطان خون بياورد، آيا طبيب از اين مسايل بايد با خبر باشد، يا نباشد؟اگر با خبر نبود ضايعاتى پيش آمد، آيا ضامن است يا نه.
جواب: «فى هذا ايضا تفصيل»، در اين مسأله هم مىتوانيم تفصيل بدهيم، قسمتىاز مطالعات جديد علمى درباره طب و دارو است، كه اگر طبيب از آن بىاطلاع بماند،عرف اطبا او را مقصر در طبابت مىداند، مىگويند عجب آدم بىخبرى است، فلاندارو سالهاست منسوخ شده است، خطر دارد، ضرر دارد، شما چه رقم اين دارو را بهاين بيمار بيچاره مىدهى، خيلى پرت هستى، يعنى طورى است كه اگر اين مقداراطلاعات را كسب نكند، او را مقصر در خبرويتش مىشمارند، و در طب به او اجازهنمىدهد طبابت را، اگر از اين قبيل باشد، ضامن است.
دورههاى تخصصى اطبا در معالجه بيماران
اما اگر نه تكامل علم هست، مىرود يك دوره در داخل، خارج مىبيند، يك دورهتكاملى، به طورى است كه مىگويند: اين طبيب از آن طبيب بهتر است، اين از او اعلماست، آن هم خوب است، اين خوبتر است، امورى است كه در تكامل طب مؤثراست، نداشتن او سبب نمىشود كه او را مقصر در امر طبش بشمارند، اگر قسم دومباشد، لازم نيست، هر طبيبى قول نداده آخرين اطلاعاتى كه در طب در سرتاسر دنياپيدا شده است او داشته باشد، نه، تمام مجلات طبى عالم را كه آخرين اكتشافات رامىنويسند داشته باشد، لازم نيست، شرط كمال است، اين مثل همان تعبيرى است كهدر عبادات داريم، مىگوييم كه بعضى چيزها شرط صحت است، بعض چيزها شرطكمال است، جماعت شرط كمال است، اذان و اقامه شرط كمال است، حضور قلبشرط كمال است، اما حمد و سوره شرط صحت است، وضوء شرط صحت است، درطب هم يك چنين حالتى هست، آن قسم اول ضمان آور است، و قسم دوم ضمان آورنيست.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : مىگويند: آن داروهايى كه قبلا تجويز كرده است، اگر ازداروهاى معمولى بوده در عرف اطباء، «التزام به شىء التزام» به لوازم بوده است، علمدر حال تكامل است، همه مىدانند، آنچه كه داروسازهاى امروز مى دانند آخريناكتشاف نيست، فردا ممكن است خلافش ظاهر شود، با علم به اين مىروند سراغطبيب، همه مىدانند، هيچ كس نگفته آخرين حرف در مسائل طبى زده شدهاست.
مراقبت از حمل مثل مراقبت از بيمار است
امر دهم: گاهى درمان دارو و معالجه، ضررى براى بيمار ندارد، نه ضرر جسمانى،مثلا، نه مادى، اما زنى است كه براى حملش ضرر دارد، آيا طبيب لازم است مواظبحمل اين مريضه باشد، بچهاش ناقص الخلقة متولد مىشود، يا بسيار ضعيف ونحيف، يا آماده بيماريهاى مختلف، آيا طبيب بايد مراقب اين مسايل باشد يا نه، آيابايد از بيمار سؤال كند حامله هستى يا نه؟، در صورت شك آيا بايد آزمايش بدهدبيمار را كه باردار هست يا باردار نيست؟ ظاهر اين است كه جواب اين سؤال مثبتاست، چون مراقبت از حمل او هم لازم است، همانطورى كه مراقبت از بيمار لازماست، ادله ديات شامل حمل هم مىشود، ادله اطلاق شامل حمل هم مىشود، هر زنجوانى در سن و سال باردارى پيش طبيب برود اگر دارويى مىخواهد مصرف كندبايد فورا از آن سؤال كند، باردار هستى يا نيستى؟، بعضى داروها اثر دارد، عكسبردارى مطلقا در موقع حمل مضر است، شيمى درمانيها در موقع حمل قطعا مضراست، يك سلسله آزمايشها و داروها هست كه روى حمل قطعا اثر مىگذارد، دراينجاها طبيب بايد اختبار كند، سؤال كند، اگر كوتاهى مىكند و صدمهاى بر حمل اينبيمار وارد شود، ضامن است، چرا؟
چون ادلهاى كه ما داريم فرقى بين حمل و صاحب الحمل نمىگذارد، انسان انساناست، ضرر ضرر است، خسارت خسارت است، اتلاف اتلاف است، آيا همه بايدشامل آن شود، ما در باب روزه مىگوييم: براى اگر خودش يا حملش يا كم شدنشيرش كه باعث زيان شيرخوار مىشود، ضرر داشته باشد، باز هم نبايد روزه بگيرد،همانطورى كه ما فرقى در فقه در جاى ديگر نمىگذاريم، در اينجا هم عمومات واطلاقات ما شامل است، و تفاوتى بين اينها نمىكند، اگر مقصر باشد، يا قاصر باشد، درهر دو صورت بايد ديه بدهد، بله اگر بيمار يك خبر غلطى به او بدهد، بگويد: اصلامن شوهر ندارم، دروغ بگويد، تازه وضع حمل كردم، بيمار يك خبر دروغى به اينطبيب بگويد، طبيب هم باور كند، مقصر خود بيمار است، كه اين خبر دروغ را بهطبيب داد، و طبيب هم درمانى به او داد كه روى حمل مؤثر بود.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : بله اگر نجات بيمار وابسته بود، دوران امر بين محذورينشد، آن موضوع مسأله ديگرى است، مادر سرطان دارد بايد شيمى درمانى كند، بچهناقص الخلقة مىشود، آيا اجازه مىدهيد خاتمه بدهيم به بارد دارى و سقط جنينبكنيم، يا اجازه نمىدهى، اين يك موضوع مفصلى است و بحث پر پيچ و خمى داردكه ما در استفتائات جديد اشاره به آن كرديم و دلائلش بايد يك روز جداگانه موردبحث واقع شود، فعلا درباره ضرر و زيان صحبت مىكنيم، از مسأله دور نشويم.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : وجهش اين است، احتمال ضرر در اين گونه موارد منجّزاست، جاهايى كه خطر معقولى هست، شما يك غذايى كه احتمال مىدهمى مسمومباشد، نمىخوريد، عقل حكم مىكند به دفع ضرر محتمل، احتمال عقلائى كه باشدعقل واجب مىداند، تمام غذاهايى را كه شما بيرون مىريزيد يقين داريد كه اينهامسموم است، يا آنهايى هم كه احتمال قوى مىدهيد سمى شده باشد دور مىريزيد،همانطورى كه در خودتان اين كار را مىكنيد، در باره بيمار هم اين مسأله بايد رعايتشود.
اطلاع بيماران لا علاج از عوارض و مخارج داروها توسط پزشك معالج
امر يازده، بيمارانى هستند كه بيمارى آنها درمان ندارد، اما براى اينكه درد نكشند،طبيب داروهاى مسكن قوى تجويز مىكند، مريض هم گاهى به خيال اينكه ايندرمان درد است، عواقب دارو را تحمل مىكند به گمان اينكه دارو است، اما اگر به اوبگويند اين تنها براى تسكين توست، اى بسا بگويد: درد را مىكشم و اين دارويى كهاين عوارض را دارد تحمل نمىكنم، مسلّم جايز است تسكين و آلام دردهاى جانكاهبيماران به وسيله داروها، اما اعلام به مريض لازم است، يانه، كه اين دارو فقط مسكناست؟، درمان نيست، هزينهاش زياد است، عوارضش زياد است، درمان هم نيست،تسكين آلام است، ظاهر اين است كه در اينجا اطبا بايد بيماران را در جريان كاربگذارند، و اگر بيمار آمادگى ندارد و نمىشودبه او بگويند، به اولياء بيمار بگويند.
(سؤال ... و پاسخ استاد): مىگويند تسكين آلام به چه دليل جايز است، يك غرضعقلائى است، عقلاء براى اينكه درد نكشند حاضرند خيلى چيزها را تحمل بكنند،شما نمىدانيد پناه بر خدا، بعضى از دردها كه معالجه ندارد آلامش به قدرى شديداست كه مريض اصلا فرياد مىكشد، نعره مىزند، مىخواهد زمين را دندان بگيرد، هرعاقلى مىگويد: مجوز دارد يك مسكنى به اين بدهند، حالا عوارضى دارد داشتهباشد، آن قدر درد نكشد، منتهى به مريض يا به اولياء مريض بايد گفت، اين خرجها،اين عوارض فقط مسكن است، اين درد دواء ندارد، نگويد باز احتمال ضامن بودنطبيب قوى است.
عدم جواز اعدام ارفاقى و از روى محبت
و اما دوازدهمين و آخرين نكته، كه من يك اشاره مىكنم، امّا به اين آسانى اينبحث را نمىشود در چند دقيقه، شايد در چند ساعت هم نشود تمامش كرد، آن قتل بهخاطر ارفاق است، اعدام ارفاقى، و از روى محبت، كه امروز در تمام دنيا اين مسألهبين پزشكان و در محافل پزشكى مطرح است، بيمارانى هستند كه همه اطبا مىگويند:دردشان قابل درمان نيست، و دائما رنج مىبرد، دست به دامن طبيب مىشود،مىگويد: يك دوايى به من بده راحت بشوم، يك آمپول به من بزن چشمانم را روىهم بگذارم، اين همه درد نكشم، سه سال ديگر، 5 سال ديگر بايد همينطور درد بكشم،آخرش هم مىميرم، درمان هم نمىشوم، خوب از حالا مرا راحت كن، اين رامىگويند قتل ارفاقى، اعدام از روى محبّت، در محافل پزشكى دنيا اين مسأله خيلىمطرح است، عدهاى طرفدار اين طرفند، عدهاى طرفدار آن طرف، عدهاى مىگويند:چه اشكالى دارد؟ اين خدمت است، اين احسان است.
اگر آيه قرآن هم بلد باشند، «ما على المحسنين من سبيل» خودش خواهان است ماهم مىدانيم راست مىگويد، شبهه مصداقى اينجا نكنيد، چون بعضيها مىگويند اگرراه اين مسأله باز شود، هر كس مشكلى پيدا كرد و بخواهد انتحار كند، مىرود پيشاطبا يك چنين بساطى را در مىآورد. من مىگويم نه ضوابطى بايد داشته باشد،كميسيون پزشكى بايد تشكيل شود، از اطباى مورد اعتماد همه تصديق كنند، ده نفر،20 نفر به اينكه اين درمان ندارد، شبهه مصداقى براى من درست نكنيد، در اين فرضحكم چيست؟ «هل يجوز» ادله قتل نفس از اينجا منصرف است؟ مصداق احساناست؟، مصداق «ما على المحسنين من سبيل» است؟، يا نه جنايت است؟، نه خودمريض مجاز است به خود كشى و انتحار، و نه طبيب مىتواند چنين ارفاقى ظاهرى رادر حق او كند، طرفداران اين نظريه به اخلاف پزشكى مىچسبند، آنها به احسانمىچسبند، حالا با قطع نظر از بحثهايى زيادى كه در اين مسأله شده است، از نظرعمومات و اطلاقات ما چه بگوييم؟ مقتضاى اطلاقات ادله چيست؟ قتل نفس حراماست، استثناء دليل مىخواهد، شما مىگوييد: الاّ اينجا، دليل مىخواهد، بخصوصاينكه در باب قتل نفس دليل ضعيف هم به درد نمىخورد، بايد يك دليل محكمىباشد، «الحدود تدرأ بالشبهات» ما گفتيم: معناى شبهات شك نيست، يعنى ادلهاى كهحد اقل حجيتند و در نماز و روزه بدرد مىخورد، اينها در باب قتل به درد نمىخورد،«فعلى هذا ما نمىتوانيم يك چنين چيزى را اجازه بدهيم. و صلى الله على سيدنامحمد و آله الطاهرين.
پايان
پرسش
1- آيا اطباء در مقابل ضايعات داروهايى كه به بيمار مىدهند ضامن هستند چرا؟
2- آيا اطباء در مقابل مخارج بيفايده درمان ضامن هستند چرا؟
3- آيا اطلاع طبيب از آخرين دست داوردهاى پزشكى براى معالجه لازم است؟
4- آيا اطلاع بيماران لاعلاج از بىاثر بودن داروها و مخارج آنها توسط طبيب لازم استچرا؟
5- آيا مرگ ارفاقى و از روى محبت جايز است يا نه چرا؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...