يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 97
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه نود و هفتم "
چند مسأله مستحدثه در رابطه با ضمان طبيب
اميد است كه «ان شاء الله» امروز كه مطابق مشهور موافق است با ميلاد مبارك امامهادى (سلام الله عليه)، خداوند يك نظر لطف تازهاى و عيدى تازهاى به مسلمانانبدهد، «ان شاء الله» عيدى الهى بر طرف شدن بعضى از اختلافات و كشمكشها باشد،و «ان شاء الله» مردم بتوانند همه در يك صف براى حل مشكلات داخلى و مبارزه بادشمنان خارجى «ان شاء الله» بايستند.
و امّا موضوع بحث ما مسأله ششم در باره ضامن بودن طبيب و برائت جستنطبيب بود، اصل مسأله تمام شد، در ذيل اين مسأله اشاره به يك سلسله مسائلمستحدثه كنيم، كه بعضى هم غير مستحدثه است، در اينجا ده پانزده تا مسأله كوتاهكوتاه است كه من به آنها اشاره مىكنم، و در عصر و زمان ما «ان شاء الله» راه گشاست.
ضمان تقصير در مقدمات معالجه
«بقى امورٌ، الامر الاول. چيزى است كه سابقاً هم به آن اشاره كردم، اما بحثش بهصورت مستدل عنوان نشده، و آن اين است كه در پزشكى زمان ما علاوه بر معالجاتطبيب، يك سلسله مقدمات و ذى المقدماتى هست، «امورٌ تتقدم على المعالجه و امورٌتتأخر عن المعالجه» و همه اينها دخيل است در درمان بيمار، امور متقدمه ماننداختبارات و آزمايشها و معاينات و عكس برداريهايى كه قبلاً انجام مىشود،مىخواهند يك مريض را جراحى كنند، آزمايش خون، آزمايش ادرار، عكس بردارىاز مناطق حساس، و حتى تعيين نوع خون اين بيمار، كه در موقع جراحى از چه خونىبراى تزريق به او استفاده بشود، اينها يك سلسله امور مقدماتى است كه بايد انجامشود، و بدون آن كار طبيب معالج به جايى نمىرسد.
حال اگر در اين مقدمات خطايى رخ بدهد بدون تقصير، گروه خونى بيمار اشتباهشد، بالاخره بشر جايز الخطاء و النسيان است، نهايت دقت را هم كرد باز هم اشتباهممكن است، و به واسطه اشتباه در گروه خونى، به واسطه اشتباه در تشخيص عكسبردارى، به واسطه اشتباه در آزمايشهاى خون و ادرار و امثال ذلك تلفى حاصل شد،آيا اين هم مشمول همان بحثهاى ضمان طبيب و هكذا بالاستبراء مشمول بحثهاىبرائت طبيب هست يا نه؟.
و همچنين امورى متأخر از مراقبتهاى پزشكى، تزريق آمپولها، و پانسمان زخمها،و عوض شدن داروى روى زخم، و گاهى هم آن مراقبتهايى كه امروزيها سى سى يو،آى سى يو و امثال ذلك مىگويند، و گاهى مىگويند: اين مراقبتها مهمتر از خودجراحى است، اگر در اينها خطايى واقع شود در بسيارى از جاها جان بيمار در خطراست، حال اگر به سبب خطا در اين امور، جان بيمار به خطر افتاد، يا جراحى چشمشنتيجه معكوس داد، نابينا شد، آيا همان ضمان و همان برائت و همان برنامه است يابگوييم ادله ما مخصوص به طبيب معالج است؟.
شمول اطلاقات بر مقدمات معالجه
انصاف اين است كه ادله عام است. «امّا القاعده فهى شاملةٌ للجميع» قاعده اطلاقاتو عمومات بود، در عمومات اختصاصى به طبيب نيست، امور مقدماتى را هم شاملمىشود، امور متأخره را هم شامل مىشود، معيار استناد فوت است، «باى سبب كان،الطبيب المعالج او المراقب او المختبر او غيرهم» چه تفاوتى مىكند، يكى از دليلهاىمهم ما همين بود، و اما به حسب ادله خاصه و روايات، بله روايات در باره طبيب بود،«من تطبّب او تبيطر فاليأخذ البرائت من وليه و الا فهو ضامن» عنوان، عنوان طبيب وعنوان بيطار بود.
ولى آيا اگر دست عرف بدهيم القاء خصوصيت عرفيه نمىكند؟ عرف مىگويد:طبيب موضوعيت دارد؟ بيطار خصوصيت دارد؟ انصافاً كه اين چنين نيست، به دستهر عرفى بدهند، مىگويند آقا كسى است در آستانه معالجه، و اين داراى مشكلاتىهست، طبيب احساس خطر كرده، استبراء كرده، برائت جسته، شخص بيمار يا ولىبيمار (كه موارد مختلف است) اجازه و برائت به او دادند، حالا چه تفاوتى مىكند بينمتقدم و متأخر، همه يك جا برائت بجويند.
انصاف اين است كه القاء خصوصيت در اينجا كار مشكلى نيست، و مىتوان حكمطبيب را سرايت داد به مقدمات و مؤخرات و همه را در اين حكم يكسان دانست، اينامر اول.
(پاسخ استاد به شاگرد) مىگويند: انصاف جزء كدام يك از ادله است؟ جزء ادله باانصافها است، و بى انصافها ندارند، دليل ما القاء خصوصيت عرفيه است، انصافيعنى وجدان، يعنى مراجعه به وجدانمان كه مىكنيم، مىبينيم وجدان ما قبول مىكندكه القاء خصوصيت كنيم و قطع داريم، قطع از ادله است.
(پاسخ استاد به شاگرد): فرقى نمىكند، الان وقتى مىروند در بيمارستان،بيمارستان از كل مسائلى كه در بيمارستان است برائت مىجويد، هم از آزمايشها هماز مراقبتها، مىگويد: اين مريض شما را ما درمان كرده دستتان مىدهيم، با همهمقدمات و ذى المقدمات و معالجات و درصدى خطر هست كه شما بايد ما را مجازبدانيد، در خود بيمارستان مسئول بيمارستان اين كار را مىكند، لازم نيست خودجراح اين كار را بكند.
و اما امر دوم. خطاء يا تقصير؟ خطا يعنى خطاى قصورى نه خطاى تقصيرى،خطايى كه بشر جايز الخطاء است، معصوم كه نيستيم، ما خطاء مىكنيم، چشممانگاهى عوضى مىبيند، باصره گاهى خطا مىكند، تا چه رسد به بقيه.
«اَخْذ» برائت خاص از بيمار در وقت معالجه
«و اما امر ثانى يمكن اخذ البرائه بطرق» به طرق مختلفى مىتواند اخذ برائت كند،تارتاً در مريض خاص و بيمارى خاص، آمده است بيمارستان، مىخواهد معالجهكند، نسبت به اين جراح مخصوص و اين طبيب مخصوص برائت مىجويد، يكدست خط مىنويسد و اجازه مىدهد.
و اخرى اين است كه يك طبيب به طور عام برائت مىجويد، يك تابلويى درمطبش مىزند، و در آن تابلو نوشته مىشود ما نهايت مراقبت را در امر پزشكىمىكنيم و چيزى از تلاش و كوشش براى درمان بيماران كم نمىگذاريم، ولى ازآنجايى كه «الانسان محل الخطاء و النسيان است، ما معصوم نيستيم شايد يك وقتخطاء كنيم، از حالا به همه بيماران مىگوييم: ما مسئول در برابر نقائص و حوادثنيستيم، اين را تفهيم مىكند به تمام بيمارانش، حالا آيا اين مىشود، نمىشود،مىكنند، نمىكنند اثر مطلوب دارد در بيماران، اثر نا مطلوب دارد آنها را ديگر من چهعرض كنم، من مىخواهم حكم فقهى را بگويم.
اَخْذ برائت عام از بيمار در وقت معالجه
و اما راه سوم اين است كه يك برائت عامى از سوى سازمانهاى مسئول پزشكى ازبيماران بجويند، فرض كنيم نظام پزشكى اعلام كند كه اطبّاى ما نهايت تلاش وكوشش را در امر معالجه مىكنند، اگر مقصر باشند قابل تعقيب هستند، اما اگر بر اثرپيش آمدهاى غير منتظره مشكلى براى بيماران پيدا شود مسئول ديه نيستند، ضامننيستند، و اين اعلام عام از طريق وسائل ارتباط جمعى به اطلاع مردم برسد، و ديگرهمه اطباء در مقابل آن برائت بجويند و بخصوص اينكه از كلام حضرت امير (سلامالله عليه) در روايت سكونى استفاده مىشود شارع مقدس هم مايل است اطباء را اززير اين بار در بياورد. مىفرمايد: «من تطبّب او تبيطر فاليأخذ البرائت من وليه»، راهنشان مىدهد، دستور مىدهد اين كار را بكن، امر ارشادى است، امر مولوى كه نيست،ارشاد مىكند، خوب وقتى شارع مقدس اين حرف را مىگويد، معنى آن اين است كهمن مايلم اطباء يك بار سنگين اضافى دياتى نكشند، پس با توجه به اين، مانعى نداردكه اين مسأله تبديل شود به يك اعلان عمومى از طريق رسانههاى جمعى و اخذبرائتى براى اطباء غير مقصر، نه مقصر، جايى هم مشكوك شد مقصر است يا غيرمقصر بايد اهل خبره داوران قضات بنشينند و قضاوت كنند كه اين مقصر بوده يامقصر نبوده است.
«اخذ» برائت سنتى
يك راه چهارم هم دارد، و آن اين است كه اين مسأله تبديل به يك سنت شود، يعنىدر يك محيطى اين سنت است، هر كسى به طبيبى مراجعه مىكند پيداست مراجعه بهاو به معنى برائت اوست، همه مىدانند سنت شده، به طورى كه اگر غير از آن را كسىبگويد تعجب مىكنند، تو خودت را در اختيار اين طبيب مىگذارى، معنى آن ايناست كه من به تو اجازه دادم، نهايت دلسوزى را بكنى، اما اگر با نهايت دلسوزى بازهم مشكلى پيش آيد، حلالت باد، اين تبديل شود به يك سنت، آيا در محيط ما يكچنين تبديلى حاصل شده يا نه، معلوم نيست، ولى ممكن است احياناً به اين صورتدر بيايد.
و اما امر ثالث اين است كه طبيب «قد يعمل لنفسه و قد يعمل للحكومة الاسلاميهاو غير الاسلاميه»، طبيب گاهى براى خودش كار مىكند «يعمل بالاجره» در اينجاضامن بودن طبيب در برابر خطاها (اگر اخذ برائت نكرده) واضح است، سابقاً هماشاره كردم، اين داخل در يك قاعده كليه است در باب اجاره كه جاى قاعده كليه راامروز عرض مىكنم، هم در وسائل، هم در جواهر. قاعده كليه اين است كه در متنحديث امام صادق وارد شده «كل عاملٍ اعطيته اجراً على ان يصلح فافسد فهو ضامن».هر عاملى (لازم نكرده فقط كارگر بنايى باشد يا خياط باشد) هر عمل كنندهاى كهاجرى مىگيرد كه اصلاح چيزى كند، اما افساد كند، ضامن است. مرحوم صاحبوسائل در جلد 13 وسائل در باب 29 از ابواب اجاره چندين حديث به اين مضموننقل كرده كه همه نشان مىدهد اگر كسى پولى مىگيرد كارى را اصلاح كند، اما به بدوناصلاح خرابش كند اين ضامن است.
خياط پول را گرفته اين لباس را بدوزد، قيچى را كه گذاشت اشتباهاً بريد پارچه راخراب كرد، موقع دوختن، پارچه را خراب كرد، موقع اتو زدن پارچه سوخت، ولوكوتاهى هم نكرده، يك عواملى پيش آمد، اين «اخذ اجرتاً ليصلح فاسد فهو ضامن».
ديه خطاى طبيب مستخدم دولت
مرحوم صاحب جواهر هم در جلد 27 كتاب الاجاره صفحه 322 مفصل اينمسأله را بحث كرده و ادعاى لا خلاف يا اجماع كرده، اين قاعده كليه را در آنجا ببينيد،خوب طبيبى كه مطب شخصى دارد يا بيمارستان خصوصى دارد اين داخل تحت اينعنوان و اين قاعده است، بايد ضامن باشد الا اينكه برائت اخذ كند، اما طبيبى كه براىحكومت كار مىكند، از بيمار هيچ چيزى نمىگيرد مثل قاضى از بيت المال ارتزاقمىكند، اگر او خطايى كرد،آيا خطايش مثل خطاء قاضى يا مجرى حدود در بيت المالنيست؟ «خطاء الطبيب العامل للحكومه» حتى حكومت غير اسلامى، بر بيت المالغير اسلام باشد، در حكومت اسلامى بر بيت المال اسلام باشد، آيا از جيب خودشهست يا نه از بيت المال؟ ما بعيد نمىدانيم كه از بيت المال باشد.
(پاسخ استاد به شاگرد): فرض كنيد، در مجرى حدّ و جلاّد چطور؟اگر اينها خطاءكنند چه كسى ضامن است، فرض كرديم يك حدّاد و جلاّدى هم هست ناشى همنيست، ولى بالاخره بشر اهل خطاست، دست را بلند مىكند يك مرتبه خطا كرد وخورد گوشه چشمش، چشمش نابينا شد، چه كسى بايد بدهد، مىخواهم بگويم: آندليل خاص تعبد است يا نه يك حكومت بايد كارگذارانش اگر خطاء بدون تقصيرىداشته باشند بايد جور اينها را بكشد؟ عرف عقلاء اين است، فبناءً على ذلك بعدىندارد كه ما در اينگونه موارد بيمارستان دولتى را مسئول بدانيم، يعنى دولت را مسئولبدانيم، يعنى حكومت را مسئول بدانيم.
(پاسخ استاد به شاگرد): ببينيد تقصير توضيح واضح است احتياج به بحث ندارد،كسى عمداً امانتى را گرفت، گذاشت سر چهار راه و رفت خانهاش برگردد، همه عقلاءمىدانند اگر اين امانت تلف شود ضامن است، تقصير كرده، آن كه يحتاج الى بياناست آن جايى است كه تقصير نكرده باشد.
الامر الرابع، ما مىتوانيم مشكل اطباء را از يك راه ديگر حل كنيم، و آن از طريقتأمين است، تأمين چيست؟ بيمه، بيمه اجتماعى، خوب اگر يك شاخهاى براى بيمهپيدا شود براى بيماران، بيمارانى كه داراى بيمارى خطرناك هستند، اينها را دولتبيمه كند، يا آنها خودشان را بيمه كنند، كه اگر مشكلى در كار اينها پيش آيد، ديهاش رااداره بيمه بپردازد، خود دولت هم خيلى از وسائلش را بيمه مىكند، و مىگويد:مصلحت در بيمه كردن است، اگر بيمهاى باشد در باره همه خطرات از جمله خطرناشى از جراحى، آن هم داخل در شمول بيمه باشد، از اين راه هم ممكن است حلمشكل اطباء شود، كما اينكه در بحث عاقله گذشت.
در اينجا اشارهاى به مسأله عاقله كنيم كه قبلاً داشتيم و با اين جمله تكميل شود، كهدر عصر و زمان ما مىبينيم كه ماشينها، اتومبيلها بيمه هستند در مقابل شخص ثالث،يعنى اگر تصادف كند يك نفر كشته شود، اداره بيمه شش ميلون تومان مىدهد، هفتميلون تومان مىدهد، اين سبب مىشود برائت عاقله را در آنجايى كه خطاى محضباشد نه خطاى شبه عمد، اگر بيمهاى در مقابل حوادث باشد و خطاى محض كه برعهده عاقله است بگيرد، بار عاقله هم سبك مىشود، يعنى در كنار بيمه خانوادگى كهعاقله بود بيمه عمومى اجتماعى همگانى قرار مىدهيم كه اداره بيمه است، و بار عاقلههم سنگين مىشود ديگر اين همه سر و صدايى هم كه در باره عاقله است، اين سر وصداها هم بر چيده مىشود، اين راهى است هم براى اطباء، هم براى مسأله عاقله درباب مواردى كه ديه بر عاقله هست.
جريان ديه در صورت شك در متلِف
و اما امر پنجم، گاهى مسلّم است كه تلف مستند به طبيب است، و گاهى مسلماست كه مستند است به سير طبيعى بيمارى، سير عادى بيمارى، اين چه جراحىمىكرد چه نمىكرد مىمرد، جراحى كرد نجاتش بدهد نشد، مرد، سير طبيعى بيمارىاست، يا مثلاً چشمانش آب سياه آورده بود، سير طبيعى به نا بينايى است، طبيبدخالت كرد و خيلى جاها نجات پيدا مىكنند اما اينجا بيمار نجات پيدا نكرد، و سيرطبيعى بيمارى نابينا كرد، در اين دو صورت مشكلى نيست، در آنجايى كه استناد بهطبيب باشد يا آنجايى كه استناد به سير عادى مرض باشد در اينجا معلوم است، آنجاضامن است، اينجا ضامن نيست.
اما اگر مشكوك شد كه اين تلف مستند به چيست؟ آيا مستند است به سير عادىمرض يا نه مستند بوده است به طبيب؟ در اينجا اصل چه اقتضاء مىكند؟ اصل برائتاست، نمىدانيم آيا طبيب باعث شد يا مرض باعث شد؟ كار شناس، خبراء، محققينآمدند تحقيق كردند و سر در نياوردند، آيا برائت جارى بكنيم يا نه؟ مسلّم در اينجاحكم برائت است، از اينجا كار اطباء را يك مقدار باز آسان مىكند كه «ممّا يسهلالخطب» اين است كه در خيلى از موارد تلف مستند به كار طبيب بودنش مسلّمنيست، و چون در خيلى از موارد معلوم نيست مستند است به طبيب يا مستند بهطبيب نيست، اينجا هم داخل در برائت طبيب مىشود، در اينجا هم باز يك پلىمىزنيم به مسأله برائت طبيب كه مىشود در موارد شك كه اهل خبره هم آمدند وچيزى نفهميدند ما طبيب را برىء الذمه كنيم.
ديه تلف شدن بيمارهاى ارژانسى در صورت عدم حضور ولىّ
و اما ششم اگر مريض يا مصدوم را به بيمارستان بردند، در حالات فوق العاده واورژانسى «اذا نقل المريض او المصدوم الى المستشفاء و ليس معه وليه»، ولىّ با اونيست، بسيارى از اوقات چنين است، در جادّهها تصادفى مىكنند، مصدومين را بهنزديكترين شهر و نزديكترين بيمارستانها مىآورند، اى بسا اينها مال آن طرف ايرانباشند، براى يك كشور ديگر باشند، تا اولياء اينها با خبر شوند و بيايند، ممكن استروزها طول بكشد، اينها را وقتى منتقل كردند به بخش مسائل اضطرارى و اورژانسىدر اينجا طبيب قادر بر اخذ برائت نبود، بايد راه به راه بيمار را ببرند اطاق عمل، اخذبرائتى هم نمىشود كرد، طبيب چكار كند، آيا بگويد: من مىترسم ديه هفت ميليونىبه گردنم بيفتد؟ من دست به عمل جراحى نمىزنم يا نه جان اين بيمار در خطر استتو اگر جراحى نكنى قطعاً مىميرد؟ اگر بكنى 90 درصد نجات، 10 درصد مرگ، پنجاهدرصد نجات پنجاه درصد مرگ، اما اگر اقدام نكنى به عمل قطعاً مىميرد، خونريزىاست دارد مىميرد، بيهوشى است، در اينجا اطباء چكار كنند، از طرفى خوف تعلقديه و ضمان است، از طرفى هم يقين دارد اگر اقدام نكند خطر قطعى است.
آيا حفظ نفس در اينجا بر اين طبيب واجب است يا نه؟ بر اين طبيب واجب استحفظ نفس كند، خوب در عين حال آمديم خطايى شد و ديهاى آمد آيا ضامن است يانه؟ لا يبعد كه در نظر بدوى بايد بگوييم: ضامن است، خوب هم وجوب شرعى دارد،هم ضمانت دارد، اين باور كردنى نيست، مىگوييم: نظير اين بسيار است، خيلىهامىگويند: در موارد سقط جنينى كه جنبه نجات جان مادر دارد فتوى مىدهند به اينكهديه هم دارد، واجب است جان مادر را با اين سقط جنين نجات بدهيم، جنين كاملنيست، مىگويند: ديه در جاى خودش ثابت شده، حالا ديه را طبيب بدهد، پدر بدهد،مادر بدهد، كى بدهد حالا كارى به آنها نداريم، در اينكه عمل به يك وظيفهاى واجبمىكند ضامن هم هست.
يا در موارد تشريح در كلاسهاى طب، تشريح واجب است، چرا؟ براى اينكهمقدمه نجات جان بيماران است، تشريح نكند طبّ ياد نمىگيرد، طبّ ياد نگيرد جانمسلمانها در خطر است، پس اين مقدمه واجب را دارد انجام مىدهد كه واجب است،در عين حال خيلىها گفتهاند ديه هم دارد، ما در تشريح مىگوييم ندارد، ادله ديه ازاينجا منصرف است، ولى مىگويند: ديه دارد، ميت را قطعه قطعه كرده، بايد ديه قطعهقطعه كردن ميت را بدهد.
يا در مورد اكل در مخمصه، در موقع گرسنگى و قحطى ما بايد درِ انبار مواد غذايىرا كه صاحبش اينجا نيست بشكنيم، و مواد غذايى را بدهيم مردم بخورند و از مرگنجات پيدا كنند، در عين حال ضامن هم هستيم، پس «وجوب تكليفى لا ينافى ضمانوضعى» را. بياينم در ما نحن فيه هم بگوييم طبيب در اورژانش هه روز واجب استجان بيمارانش را نجات بدهد، حالا اگر بيمارانى باشند كه در بيمارستانهاى دولتىاست از بيت المال بايد ديه را بپردازيم اگر مشكلى پيش آمد به سبب جراحى.
معالجه بيماران ارژانسى با اجازه حاكم شرع
و اگر به سبب در بيمارستانهاى خصوصى و مطلب خصوصى باشد بگوييم: نه،«فبناءً على ذلك» اين مىشود، اما يك راه ديگر دارد كه از حاكم شرع عموماً اجازهبگيرند، و ما به عنوان حاكم شرع به آنها اجازه بدهيم، كما اينكه داديم، كه آقا در موارداورژانسى حاكم شرع ولى غائب است، حاكم شرع اجازه به شما اطباء مىدهد درموارد خطر اقدام كنيد و برىء الذمه هستيد از ديه، اين كار به مصلحت بيماران است،و به مصلحت اطباء، اين كار را انجام بدهيد و شما ضامن نخواهيد بود، اگر حاكم شرعپا در ميانى در اينجا كند، و اجازه عامى بدهد براى مواقع خطر، و عدم حضور ولى بهعنوان اينكه نائب غائب است، اين هم يك راه حل خوبى مىشود.
آخرين جمله را عرض كنم، در اينجا خيلى از آقايان سابقاً اشكال مىكردند، الانهم ممكن است اشكال كنند كه آقا پس، «ما على المحسنين من سبيل» چه شد؟». ظاهرسبيل هم عام است، سبيل هم حكم وضعى را مىگيرد، هم تكليفى را مىگيرد، آدممحسن نيكوكار كه مىخواهد جان اين بيمار را نجات بدهد، بايد چند ميلون همبدهد.
قلنا: در عموميت قاعده احسان «ما على المحسنين من سبيل» و شمولش نسبت بهاحكام وضعيه ترديد است، كه آيا شامل احكام وضع مىشود يا نه؟ اگر شك هم كنيماصل عدم شمول است، يعنى ضمان به حال خود باقى است، ما احتمال مىدهيمعموميت داشته باشد، ولى به طور قاطع نمىتوانيم عرض كنيم. و صلى الله عليهسيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
پايان
پرسش
1 در صورت خطا در مقدمات معالجه ديه بر چه كسى است؟ چرا؟
2 «اخذ» برائت عام و سنّتى را توضيح دهيد.
3 ديه خطاى طبيب مستخدم دولت بر چه كسى است؟ چرا؟
4 در صورت شك در متلِف آيا ديه بر طبيب است؟ چرا؟
5 ديه بيماران ارژانسى در صورت عدم حضور ولىّ بر چه كسى است؟ چرا؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...