يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 96
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه نود و ششم "
استدلال به دليل نقلى بر برائت طبيب
كلام در مسأله ششم از موجباتٍ ضمان بود، در باره «برائت طبيب على فرضالاستبراء، اگر طبيب مسئوليت را از خودش صلب كند در هنگام جراحى و معالجه، ومريض هم اذن و اجازه بدهد، آيا مسئوليت طبيب از بين خواهد رفت، «على فرضالخطاء لا على فرض مصامحه»، گفتيم: مشهور مىگويند: بله طبيب اگر برائت بگيردضامن نيست، دليل براى قول مشهور يكى قاعده بود به ضميمه يك دليل عقلى كهگذشت.
امروز مىرويم سراغ دليل نقلى، دليل نقلى در اينجا همان حديث سكونى است كهدر وسائل حديث 1 باب 24 از ابواب موجبات ضمان است. به مناسبتى قبلاً خواندهشد، الان هم به مناسبت برائت طبيب مىخوانيم، «عن السكونى عن ابى عبدالله (ع)قال: قال: امير المومنين (عليه السلام) من تطببّ او تبيطر فليأخذ البرائه من وليه و الافهو ضامن» در بدو نظر دلالت حديث خوب است، به علت اينكه مىفرمايد: شخصطبيب و بيطار (دامپزشك) هر دو قبلاً برائت بجويند، و الا ضامن مىشوند، مفهومشاين است اگر برائت بجويند ضامن نخواهند بود
دو تا حديث هم در مستدرك است كه آنها هم در باب 19 از ابواب موجبات ضماناست، حديث 1 و چهار.
حديث اول حديث جعفريات است، «به سنده عن الصادق (ع) عن ابيه ان جده انّعلياً (ع) قال: من تطبّب او تبطّر فليأخذ برائت من وليه و الا فهو له ضامن».
و اما حديث دوم از مستدرك، حديث مرسله دعائم الاسلام است، سند ندارد، «عنامير المومنين انه قال: من تطبّب او تبيطر فليأخذ البرائه ممن يلى له ذلك»، كسى كهولايت دارد بر اين مطلب، تا اينجا مضمون همان مضمون است، ولو عبارت كمىمتفاوت است. در اينجا يك چيز اضافه دارد، «و الا فهو ضامنٌ اذا لم يكن ماهراً»معنايش اين است كه اگر ماهر باشد، برائت هم نجويد ضامن نيست، حديث آخرى«على خلاف المطلوبه ادلّ» كه على خلاف المطلوب ادل است، اين مىخورد به قولابن ادريس و كسانى كه مثل ابن ادريس گفته بودند، به نفى ضمان مطلق، منتهى بهشرط اينكه ماهر باشد، پس اين به درد قول آنها مىخورد ولى چون مرسله است،انجبار به عمل مشهور هم نيست، مىبوسيم و كنار مىگذاريم.
(پاسخ استاد به شاگرد): بايد حملش كنيم مطلق را بر مقيد، آنوقت حرف ابنادريس از آن در مىآيد، چون مرسله است و انجبار سند هم ندارد، آن را كنارمىگذاريم. پس حديث دومى كه كنار رفت، باقى ماند حديث سكونى كه غالب فقهاءبه حديث سكونى چسبيدند، ما اضافه كرديم حديث جعفريات را هم، آن هم مؤيدمىتواند باشد.
بررسى حديث سكونى بر برائت طبيب
برگرديم به حديث سكونى، حديث سكونى را هم دلالتاً اشكال كردند، هم سنداً،دلالتاً كه ظاهرش بد نيست، چطور در دلالت آن اشكال كردند، مرحوم صاحبجواهر عبارتى در اينجا دارد در مقام اشكال دلالت، مىفرمايد: احتمال دارد كه منظوربرائت بعد الجنايه باشد، كه مجّاناً يا بوسيله مالى برائت مىجويند، يعنى چه؟ معنايشاين است كه اين ناظر به قبل از عمل نيست، ناظر به بعد از عمل است، بعد از عملنقصى، فوتى چيزى واقع شد، حالا گفته مىشود به طبيب «فاليأخذ البرائه»، حالا كهجنايتى واقع شد خطئاً بيا پيش كسان مريض و از ولى مريض برائت بجوى، و الاضامن هستى، يا مجاناً تو را معاف كند، يا پولى بدهد، اگر برائت نجويى ضامن هستى،شاهدى هم صاحب جواهر براى اين معنى ذكر مىكند، مىگويد: اين احتمال احتمالبدى نيست، شاهدش هم ولى است، چرا ولى؟ مىگويد؟ معلوم مىشود تلفى واقعشده خود مريض رفته، حالا طبيب مانده و ولى، «فاليأخذ برائت من وليه و الا فهو لهضامن»، يعنى بعد از جنايت برو از ولى يا مجاناً يا با پولى برائت بجوى و الا ضامنى.
ايشان مىگويد: لاحتماله البرائت بعد الجنايه، مجاناً او على مال احتمالاً ظاهرا»احتمالش هم ظاهر است، بد نيست، «و ربّما يرشد اليه لفظ وليه» معلوم مىشودمريض از دنيا رفته، بعد به ولى رسيده است، اين اشكالى است كه به دلالت شده.
اشكال سند هم بگويم، بعد برويم سراغ جواب هر دو اشكال، به سند هم اشكالشده است به اينكه آقا سكونى ضعيف است، يا مجهول است، بنا بر اين اعتماد بهاحاديث سكونى به تنهايى نمىشود، فعلى هذا حديث را از نظر سند هم بايد كناربگذاريم، از نظر دلالت هم مشكل دارد، و ليكن الانصاف اينكه هر دو اشكال قابلدفاع است.
اما جواب اولى اين است كه اين انصافاً خلاف متفاهم عرفى است، چرا؟ براىاينكه اين يك مسألهاى است بين عقلاء معمول بوده و هست و خواهد بود، كه دربيماريهاى سخت، طبيب قبل از دست زدن به عمل برائت مىجويد، معمول است،حديث اشاره به يك امر عقلايى معمول معروفى است، اشاره به آن مىكند، در بينعقلاء معروف است معمول است كه اگر طبيب بخواهد به يك معالجه خطرناكىدست بزند، در باره بيمار خطرناكى قبل از عمل برائت مىگيرد، و الا اگر بعد از عملباشد توضيح واضح است، «فاليأخذ البرائه و الا هو ضامن».
(سؤال و پاسخ استاد) «و الا فهو ضامن» يعنى چه؟ يعنى اگر برائت نگيرد ضامننيست؟، ضامن است، اگر هم ضمان است ديگر يأخذ البرائه غلط است، يأخذ البرائهدرست نيست، اينكه مىگويند: «فاليأخذ البرائه و الا فهو ضامن» اگر بعد الجنايه باشد،ضمان مشروط به عدم برائت نيست، ضامن است على كل حال، مگر اينكه «رافعالضمان» بيايد، اولاً اين ناظر به يك امر عقلايى است كه معمول است قبل العمل،برائت مىگيرند.
اشكالى بر توجيه صاحب جواهر(ره)
ثانياً اينكه اگر آن حرف صاحب جواهر درست باشد، عبارت «و الا فهوا ضامن»غلط از آب در مىآيد، معنيش اين است كه اگر برائت نگيرد ضمان خواهد آمد،حادث مىشود، در حاليكه ضمان قبلاً آمده، برائت رافعش است، رافع نيامد ضمانهست، بعد العمل بگويد صاحب جواهر، ضمان فعليت پيدا كرده مرده مريض، بعدالعمل يعنى مريض مرد، قبلاً نه شما مثل اينكه عنايت نكرديد من چه مىگويم، من درحرف صاحب جواهر دارم بحث مىكنم، صاحب جواهر مىگويد مريض مرده، حالاحديث مىگويد: بايد طبيب برود برائت بجويد و الا ضامن است، مىگويد اين بعد ازفوت است، كار به مسأله ما ندارد، ما مىگوييم: «قبل الفوت» است، به دو دليل، اولاً اينحديث ناظر به امر عقلايى است كه در ميان عقلاء قبل الفوت برائت طبيب مىجويد.
ثانياً جمله «و الا فهوا ضامن» غلط از آب در مىآيد، چرا؟ چون اين جمله مىگويدضمان طبيب بر فرض عدم برائت بعد العمل است، نخير ضمان طبيب ثابت است،برائت رافع است، «ثابت على كل حال» به هر حال انصاف اين است كه اين توجيهصاحب جواهر (رضوان و رحمت عنايت خدا بر او باد، اين خيلى خلاف ظاهر است،فرمايشى كه ايشان فرمودند، ظاهرش قبل العمل است يعنى حديث شاهد بحث مااست.
(پاسخ استاد به شاگرد): صحبت مقصر نيست، صحبت قصور است، صحبت ايناست كه طبيب معمولاً قبل از دست به كار شدن مىآيد مىگويد ببخشيد، يا بعد از آنكه فوت كرد، مىگويد: ببخشيد؟ در بيماريهاى خطرناك قبلاً مىگويند، همه جاى دنيامعمول است. و اما اين وليه، شاهد آورد، صاحب جواهر گفت پس چرا وليهمىگوييم، معلوم مىشود مريض مرده، ما مىگوييم اين شاهد هم شاهد نيست، چرا؟براى اينكه اين مربوط به بيماريهاى خطرناك است، بيماريهاى معمولى مثل يكسرما خوردگى نه احتمال فوتى هست، نه كسى برائت مىجويد و نه معمول است، دربيماريهاى سخت و خطرناك هم معمولاً مريض قدرت تصميم گيرى ندارد، درشرائطى است كه ولى بايد دخالت كند، در بيماريهاى خطرناك مريض حالش مساعدتصميم گرفتن نيست. بله، اورژانسى است، بيهوش است، يا نه گاهى مريضها هستندبه قدرى بوسيله درد كلافه هستند وقتى به او مىگويند، مىگويد من نمىدانم هر چهصلاح مىدانيد بكنيد، جراحى بكنيم، نكنيم، چه بكنيم؟ مىگويد من نمىفهمم،كلافه است، شما هر چه صلاح مىدانيد بكنيد، مريض در يك چنين حالاتى غالباًقدرت ندارد، و لذا ولى گفتند.پس اين شاهد هم شاهدى براى مفهوم صاحب جواهرنمىشود.
قبول روايت در وثاقت راوى
و اما اشكالى كه بعضى به سند كردهاند، مثل اشكال مسالك در سند، كه اين سكونىاست، جوابش را داديم، ما در اعتبار اسناد هميشه تابع وثاقت راوى نيستيم، ما وثاقتروايت را مىخواهيم، كه گاهى از وثاقت راوى سرچشمه مىگيرد، و گاهى از عملمشهور، گاهى از تظافر و تعدد و تكثّر است، گاهى از علوّ مضمون است، چهار تاعلّت براى وثاقت روايت سابقاً هم نقل كرديم، در انوار الاصول هم نوشتيم. به هرحال حديث خالى از مشكل شد و بنا بر رأى ما استدلال ما به اين حديث مشكلىندارد، «و ان شاء الله رحمان» بايد به اين حديث عمل كنيم.
(پاسخ استاد به شاگرد):بله، عمل مشهور ديگر، چنان مشهور است كه مىگوينداصلاً مخالف ندارد، بعضىها مىگويند ابن ادريس هم مخالف نيست، توجيه مىكنندكلام ابن ادريس را، مىگويند اصلاً مخالفى در مسأله نيست، باشد هم مخالف شاذاست.
«تلخص مما ذكرنا» اينكه برائت طبيب در فرض اينكه قبل از عمل از ولى يامريض برائت بجويد، اين برائت موثر است رافع ضمان هم هست اشكال «اسقاط مالم يجب» هم بطور مشروح و مفصل جواب داده شد.
و اما مقام ثانى، مقام ثانى در باره اين است «ممن يوخذ البرائه»، برائت از چه كسىبگيريم؟ آيا از مريض يا از ولى؟ عبارت مرحوم امام (قدس سره الشريف) را يادتانهست، ايشان اول تفصيل دادند، گفتند: در طلب بايد ولى در جايى كه خوف تلفاست اجازه بدهد، در جايى كه نقص عذرى هست مريض بايد اجازه بدهد، تفصيلبين تلف و نقص عضو قائل شدند، در آخر مسأله هم برگشتند، گفتند: همه جا ازمريض بايد برائت بخواهد، اين كلامى بود كه ايشان داشتند.
لزوم اذن مريض در صورت كمال عقل
عبارت اين بود، حالا من عبارت را مىخوانم. بعد فرمودند: «و لا يبعد كفاية ابراءالمريض الكامل العقل حتى فيما ينتهى الى القتل» بعد گفتند: و الاحوط منهما و الا لايبعد واجب». ولى در اينجا مرحوم صاحب جواهر مىگويد: اگر كامل العقل است،اذن مريض معتبر است، «و الا يكفى اذن الولى» اذن ولى فايده ندارد اگر مريض كاملالعقل است چرا؟ «اذ لا ولى فى هذا الحال». در اين حالى كه كامل العقل است، ولىندارد، ولى براى ناقص العقل است.
شما مىگوييد: از ولى، ولى كجا بود؟ آدمى كه كامل العقل و عاقل و بالغ است، ولىو وصى نمىخواهد، «و انما هو اولى به نفسه». مريض كامل العقل بالغ اولى به نفسشاست، ولى براى چى؟ فرضمان اين است كه كامل العقل است. مىگويد اگر كاملالعقل باشد از خود مريض، بايد ديد، بيهوش باشد كامل العقل نيست، على فرضكامل العقل بودن «هو اولى بنفسه».
و ليكن صاحب مفتاح الكلامه در جلد دهم صحفه 272 تعبير ديگرى دارد،مىفرمايد: «و انما ذكر الولى (چرا ولى)؟ لانه هو المطالب على تقدير الطلب» اگربيمار فوت كند، چه كسى مطالبه مىكند؟ ولى، پس تعبير به ولى شده، «فلمّا شرّعالابراء (شرّع تشريع شود، مجاز شده) قبل الاستقرار لمكان الضروره» چرا مىگويدلمكان الضروره؟ زيرا در ذهن مباركش اين بوده «اسقاط ما لم يجب» جايز نيست،اينجا ضرورتاً اجازه دادند، كلمه لمكان الضروره اشاره به اين است، چون ضرورتطبابت اقتضاء مىكند «صرف الى من يتولا المطالبه»، منصرف شده به كسى كه متولىمطالبه مىشود به «تقدير وقوع ما يبرع منه» يعنى اگر آن چيزى كه از مىترسيدند واقعشد، تلف شد، چه كسى مطالبه مىكند؟ ولى، و لذا اسم ولى را آوردند.
(پاسخ استاد به شاگرد): نه نه، «قبل الاستقرار»، عبارت را دقت نكرديد، «فلما شرّعالابراء قبل الاستقرار» يعنى «اسقاط ما لم يجب» است هنوز، تشريع شده به مكانضررت، بعداً ان شاء الله مطالعه مىكنيد مىبينيد غير از اين هيچ چيزى نيست.
حالا ما ببينيم بالاخره مسأله را چه رقم حل كنيم، روايت خاصى كه نداريم جزءهمين روايت سكونى بود كه مىگفت ولى، اما روايت را كه ما توجيه كرديم گفتيم:ولى به خاطر اين است كه كثيراً ما در حالى مريض است كه «كامل العقل» نيست وچون غالب مواردى كه استبراء مىكنند، جايى است كه مريض كامل العقل نيست اينحمل بر غالب مىشود، اين مفهومى ندارد، و اما اگر مريض «كامل العقل» بود، خوببه چه وجه ما مىرويم سراغ ولى چرا؟ آدم عاقل بالغ كامل العقل قيّم نمىخواهد، ولىنمىخواهد، قاعده اقتضا مىكند خودش.
اختصاص ديه تلف به مريض در صورت تلف و نقص عضو
«ان قلت، على فرض التلف» حق به ولى مىرسد، پس تفصيل تحرير الوسيله رابگير، مىگوييم: در آنجايى كه تلف است حق را به ولى بدهيد، آنجايى كه نقص عضواست حق را به مريض بدهيد، «قلنا» ديه تلف هم مال شخص ميت است، اول ملك اومىشود نه مال ولى. بعد از ميت به ولى مىرسد شاهدى براى آن ذكر كردم يادتانهست شاهد؟ گفتيم: از اين اولاً ديون ميت را از آن اداء مىكنند، اگر مالك ولى استمستقيماً و اولاً و بالذات چه رقم ديون ميت را از اين بگيرند از مال ديگرى دينديگرى را بدهند، معلوم مىشود همه مىرود به ملك ميت، بعد از ديون اگر چيزىاضافه آمد، «كسائر امواله» به ورثه مىرسد، نتيجه اين شد، در تلف هم مال ميت است،در نقص عضو هم مال ميت است، فعليهذا تفاوتى نمىكند.
مقام ثالث اين بود «ماذا يبرء منه» در عبارت امام نبود، از چه چيزى برائتمىجويد؟ از نقص عضو يا از تلف؟ از خطاء يا از مصامحه؟ هم تلف هم نقصعضو؟ هم مصامحه هم خطاء؟ هم تقصير هم قصور، كدامش؟ ظاهر اين است كه مرادقصور است نه تقصير، بگويد من اگر عمداً تو را كشتم هيچى، عبارات فقهاء ناظر بهاين نيست، مال آنجايى است كه خطايى كند، و بر اثر خطاء پيش آمدى شود، قصورباشد نه تقصير، پس تقصير خارج بحث ما است، اگر نظرتان باشد ما مسأله را پنج شقكرديم، آن شقى كه مقصر است فاقد بحث ما است، ما طبيب حاذق غير مقصر رامىگوييم، خطايى واقع شد، و ليكن فرقى نيست بين تلف و نقص عضو، هر دو مايبرء منه است، بگويد: اگر بوسيله اين جراحى از بين رفتى، قلبت از كار ايستاد، ممكناست ده درصد قلب از كار بايستد، ممكن است به هوش نيايى و از بين بروى، اگربدون تقصير من، با قصور من خطايى براى جانت يا عضوت پيدا شد من ضامننباشم، هر دو را مىگيرد، هم تلف و هم نقص عضو، وليكن فرض فرض قصور است،فرض فرض تقصير نيست و صلى الله الى سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
پايان
پرسش
1- يك حديث در رابطه برائت طبيب ذكر كنيد.
2- توجيه صاحب جواهر را در رابطه با برائت طبيب بيان كنيد.
3- ملاك در قبول روايت وثاقت روايت است يا راوى؟ چرا؟
4- در صورت تلف شدن مريض مالك ديه ولى است يا ميت چرا؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...