يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 86
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هشتاد و ششم "
ديه كفار الذمى
بحث در مسأله 30 از مسائل مقادير ديات، درباره ديه كفار اهل ذمه بود، اقوالثلاثهاى داشتيم، و عامه هم اقوال اربعهاى، و سرچشمه اختلاف اختلاف روايات باببود، طايفه اولى كه رواياتى بود متظافر و قريب به متواتر، دلالت مىكرد بر اينكه، ديهذمى 800 درهم است، هم دلالاتش خوب بود و هم اسنادش خوب بود و مجموعشهم كه متظافر كالمتواتر بود، بنابر اين مشكلى در طايفه اولى نبود.
طايفه ثانيه را هم خوانديم، رواياتى داشت كه مىگفت 4000 درهم، ديه اهل ذمهاست، البته همه رواياتى كه در اينجا نقل شده بود ضعيف السند بود، و اما طايفه سوم وچهارم مانده بخوانيم و بعد جمع بندى كنيم و اصل اين مسأله را به يك جايى برسانيمو بعد برويم سراغ شاخ و برگها.
طايفه ثالثه رواياتى است كه مى گويد: ديه ذمى ديه مسلم است، بلا فرق يعنىهمان ديه كامله يك مسلمان براى ذمى هم ثابت است. 2 روايت در اينجا از طرق مانقل شده كه هر دو از نظر سند وضعشان خوب است، حديث 2 و 3 باب 14 از ابوابديات نفس.
حديث 2 صحيحه ابان بن تغلب است، «عن ابى عبدالله قال: دية اليهودى، والنصرانى، و المجوسى دية المسلم»، كاملاً صريح است كه هيچ فرقى بين يك مسلمانو يهودى و نصرانى و مجوسى نيست، سندش هم كه معتبر است، حديث بعدى كه 3اين باب است، روايت زراره است، كه اين هم ظاهراً سندش معتبر است، چون شيخطوسى نقل مىكند اين را از كتاب حسين بن سعيد، حسين بن سعيد اهوازى و حسنبن سعيد اهوازى دو برادرند، هر دو از ثقاتند، سند شيخ طوسى هم، به حسين بنسعيد اهوازى، معتبر است، عن فضالة، عن ابان، عن زراره، كه هر سه از ثقاتند.
«عن ابى عبدالله عليه السلام قال من اعطاه رسول الله ذمةً فديته كاملة»، هر كسىپيغمبر اكرم ذمه به او داده است، عهد و پيمانش را پذيرفته است ديه او ديه كامله است،چون تعبير، تعبيرى است كه، پيغمبر به او ذمه بدهد، زراره سؤال مىكند اينهايى كه درعصر ما هستند مشمول همان هستند يا نه؟ امام مىفرمايد: بله، اينها هم جزء همانبرنامه هستند، «قال زرارة: فهؤلاء، فهؤلاء اشاره به چيست؟ سؤالش همين يك كلمهاست، «فهؤلاء»، يعنى اهل ذمه عصر ما چطور؟ «قال زرارة: فهؤلاء، قال ابو عبداللهعليه السلام: و هؤلاء من اعطاهم ذمة» اينها هم بازماندگان همان عصر و زمان رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم هستند، و اينها هم مشمول ذمه رسول الله (ص)هستند، بنابر ديه اينها ديه مسلمان است، اين دو روايت هم دلالتش خوب بود و همسندش خوب بود.
يك روايت سومى هم داريم به همين مضمون، منتهى از طرق مخالفين است، ما بهعنوان مؤيد ذكر مىكنيم، چون سندش براى ما مشكل دارد، روايتى است كه بيهقى درسنن كبرى نقل كرده، «السنن الكبرى» ج 8 صفحه 102، «عن ابن عمر از عبدالله بنعمر است، ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال: دية الذمى دية المسلم»، اين يكروايت هم با اين صراحتى كه دارد، لا اقل مىتواند مؤيد آن دو روايت شود، بنابر اينگروه سوم هم فى حد ذاته قابل قبول است.
و اما اينجا يك طايفه چهارمى هم از روايات داريم كه از طرق مخالفين است، كهمىگويد: ديه ذمى نصف ديه مسلمان است، باز روايت را، همان بيهقى در سنن كبرىنقل مىكند، همان ج 8، صفحه 101، «عن عمر بن شعيب، عن ابيه، عن جده، ان النبىصلى الله عليه و آله و سلم قال: انّ عقل اهل الكتاب، (عقل بمعنى ديه است) يكى ازالفاظ ديه عقل است، چرا چون عِقال مىزند، مانع مىشود از تكرار جنايت، و لذإے؛ظظظظبجاى ديه در روايات گاهى عقل گفته شده، «انّ عقل اهل الكتاب، نصف عقلالمسلمين، و هم اليهود و النصارى»، مجوس را ندارد، اهل كتاب، يهود و نصارىهستند.
اين يك روايتى است كه به اين مضمون است، اين هم كه خود مشكل سندى دارداز نظر ما، و نمىتواند چيزى را ثابت كند، ولى به عنوان تكميل احاديث باب، اينطايفه را هم در اينجا آورديم، اين مجموعه رواياتى بود كه در مسأله ما هست، ببينيمبايد چكنيم با اين روايات، و مقتضاى قاعده اين است به كدام گروه عمل كنيم، درابتداى نظر، چنين بنظر مىرسد كه ما بايد برويم سراغ طايفه اولى، رواياتى بود متظافركالمتواتر، فيها صحيح الاسناد، واضح الدلالات، همه چيزش جمع بود ديگر، اينمقدم است بر بقيه طوائف، به فرض كه سندش درست باشد، از طوائف ديگر فقططايفه سوم سندش درست بود، طايفه دوم اشكال داشت، طايفه چهارم هم اشكالداشت.
به فرض كه آنها هم سندش صحيح بود، ترجيح با طايفه اولى است، چرا؟ اولاًشهرت فتوايى، اضافه بر شهرت روايتى دارد، ثانياً مخالف عامه است، چون 800درهم را آنها نگفتند، 800 درهم مال ماست، بعضى افراد ضعيف، نادر در ميان اهلسنت است كه فتوى به 800 درهم دادهاند، بنابر اين روايت طايفه اولى است كه 800درهم مىگويد، مخالف عامه هم هست، «اضف الى ذلك»، آن روايات طوائف ديگرمعرض عنها هم محسوب مىشوند، شايد فى حد ذاته هم حجت نباشند، مع قطعالنظر عن التعارض، بنابر اين جهاتى از مرجحات در طايفه اولى است، كه ايجابمىكند ما مطابق آن فتوى بدهيم، اين در ابتداى نظر، اگر بخواهيم ساده نگاه كنيم، وساده رد بشويم از مسأله، همين است.
نظر شيخ طوسى يا جمع دلالى بين روايات
ولى عند الدقة به نظر مىآيد كه اين فتواى شيخ طوسى فتواى بدى نباشد، براىاينكه شيخ طوسى رفته سراغ جمع دلالى، و مىدانيد جمع دلالى مقدم است برمرجحات است، اگر ما بتوانيم ميان روايات متعارضه جمع دلالى داشته باشيم نوبتبه اعمال مرجحات شهرت، مخالفت عامه و امثال ذلك نمىرسد، اينجا هم جمعدلالى دارد، شيخ طوسى 800 درهم را پذيرفته، مىگويد: مال كسى است كه معتادنباشد به قتل، اما اگر كسى معتاد به قتل شد، يا 4000 درهم يا ديه كامله.
سؤال مىكنيد شاهد اين امر چيست؟ جمع دلالى دو رقم است، تبرعى داريم،عرفى داريم، جمع تبرعى اين است كه من با ميل خودم يك گروه را بر يك محمل، وگروه ديگر را بر محمل ديگر حمل كنم، اين را مىگويند تبرعى، با تمايل خودم، باذهنيت خودم، جمع عرفى آن است كه يك شاهدى باشد در او، منتهى گاهى شاهد عامداريم گاهى شاهد خاص داريم، جمع دلالى عرفى، گاهى شاهد عام دارد، گاهى شاهدخاص، شاهد عام مثل چيست؟ شاهد عام مثل عام و خاص، مطلق و مقيّد است، اينيك شاهد عامى دارد، در بين اهل عرف عام و خاص، مطلق و مقيّد جمع مىشود، بناءعلى ذلك اگر روايات از قبيل عام و خاص مطلق و مقيد باشد، يا ظاهر اظهر قوى بودهباشد، اينها جمع عرفى دلالى دارد، و شاهد عام است، در مانحن فيه شاهد عام نداريم،شاهد خاص داريم.
يك روايت موثقه معتبره داريم كه شهادت مىدهد كه اگر اينها معتاد شدند به قتلاهل ذمه بايد ديه كامله بدهند، آن حديث 1 باب 14 است، «عن سماعة، قال سألت أباعبدالله عليه السلام عن مسلم قتل ذميا (مسلمانى ذمى را كشته چكار كنيم؟ فقال: هذاشىء شديد، لا يحتمله الناس»، مردم تحملش نمىكنند، چه چيزى را تحملنمىكنند؟ قتل ذمى را، يعنى ذمى را بكشند و يك ديه حسابى هم ندهند؟ اين قابلتحمل نيست، «فليأت اهله دية المسلم»، ديه مسلمان به او بدهيد، «حتى ينكل عن قتلاهل السواد»، ينكل از باب نكول است، خوددارى كردن، تا اينها خوددارى كنند از قتلسواد، و از كشتن ذمى.
توضيحى در باره اهل سواد
اهل سواد چه كسانى بودند؟ غير از ذميها بودند؟ ظاهراً منظور از اهل سواد دراينجا، مردمى بودند كه در عراق زندگى مىكردند و در غرب ايران، سابقاً هم اشارهكردم، كه عربها خودشان را اهل بياض مىدانستند، بيابانهايشان بيابانهاى خشك وسفيد و برهنه بود، وقتى مىآمدند به طرف شرق، مىرسيدند به عراق، و از آنجامىرسيدند به غرب ايران، اينجاها را پر درخت مىديدند، كه از دور زمينها زيرزراعت و زير درخت پوشيده است، شايد تجربه كرده باشيد، از دور آدم وقتى نگاهمىكنه به يك باغى، باغ سبز به نظر نمىرسد، خيلى تيره، سياه به نظر مىرسد، چونرنگها در فاصله دور فشرده مىشوند به هم، لذا آن منطقه را مىگفتند اهل سواد، ارضسواد مىگفتند، اهلش را هم اهل سواد مىگفتند، ارض سواد يعنى عراق، و ارضغرب ايران، اهل سواد يعنى مردم آنجا.
بسيارى از مردم آنجا بنظر مىرسد كارگرانشان، كاركنانشان ايرانى بودند،مجوسى بودند، بنابر اين اهل ذمه و اهل سواد كه مىگويد اهل سواد اشاره به مجوساست، يعنى مردم شجاعت پيدا مىكنند و مىروند سراغ كشتن اهل ذمه، و كشتنمجوس، «ثم قال: لو ان مسلماً غضب على ذمى، فاراد ان يقتله، و يأخذ ارضه»، اگرمسلمانى عصبانى شود بر يك ذمى و تصميم بگيرد او را بكشد و زمينش را هم بگيرد،«و يؤدى الى اهله ثمانمائة درهم، اذاً يكثر القتل فى الذميين» اگر اين طور بشود، هرمسلمانى عصبانى بشود به يكى از يهود، نصارى، اهل ذمه، مجوس، برود و او را بهقتل برساند، زمينش را هم بگيرد، بعد هم بگويد بياييد پول خونش 800 درهم است،اين باعث مىشود قتل و كشتار در ميان اهل ذمه زياد بشود.
از اين ذيل استفاده مىشود اين كه فرمود «شىء لا يحتمله الناس»، همان 800درهم است، يعنى خيال بكنيد اهل ذمه را بكشيد 800 درهم بدهيد، اين قابل تحملنيست، از قرائن اينطور استفاده مىشود كه بعضى از اين قانون 800 درهم سوءاستفاده كردند و دست زدند به كشتار اهل ذمه و گرفتن زمينهايشان و امثال اينها، امامصادق عليه السلام فرمود: اگر اين باب مفتوح شود، چنين و چنان مىشود، بنابر اينبعد از اين هر كس ذمى را به قتل برساند، يا مجوسى يا يهودى، يا نصرانى، بايد ديهكامله بپردازد.
مرحوم شيخ طوسى اين را حمل كرد بر كسى كه اعتياد پيدا كرده، يعنى سوء استفادهكند بعبارت ديگر، بخاطر اين سوء استفاده ديه بالا را مىپردازد كه مجازات بشود،ديگر سوء استفاده نكند، ممكن است سؤال بفرماييد: كه اين يك تكه از كلام شيخطوسى را ثابت مىكند، شيخ طوسى تنها ديه كامله نگفته، 4000 تا هم گفته، گفته اگر«اعتاد قتل المسلمين»، موكول به نظر حاكم شرع است، اگر بخواهد 4000 درهم، واگر بخواهد ديه كامله، آن را از كجا در آورده؟ عرض ما اين است كه خود تعليلى كه دراين روايت آمده، ممكن است شاهد شيخ طوسى رضوان الله تعالى عليه باشد،مىفرمايد بايد كارى كنيم كه «ينكل عن قتل اهل الذمة»، كارى كنيم كه اهل ذمه،خونشان زير دست و پا نماند، حالا گاهى حاكم شرع، مىبيند با 4000 درهم كه درروايات ديگر آمده مشكل حل مىشود، از اين راه وارد مىشود، گاه مىبينند نه، با4000 درهم هم مشكل حل نمىشود، از ديه كامله استفاده مىكند، پس متن حديثسماعه ديه كامله است، اما به كمك تعليلى كه در آن وارد شده آن روايات 4000 درهمرا هم ممكن است وارد كنيم، جايى كه 4000 درهم مشكل را حل كند، حاكم شرعسراغ آن مىرود، و جايى كه حل نكند سراغ ديه كامله مىرود.
(سؤال ... و جواب استاد): مىگويند 4000 درهم چه خصويتى دارد، چون 3 - 2روايت وارد شده، شيخ طوسى آن روايات را معمول بها دانسته، بنابر اين در بعضى ازروايات ديه كامله، در بعضى از روايات 4000 درهم، در اين روايت مىفرمايد: اينمجازاتى است براى كسانى كه جرأت بر قتل اهل ذمه پيدا كردند، جمع بين همه اينروايات كردند، جمعاً دلاليا بر اين تفصيلى كه ايشان قائل شده.
(سؤال ... و جواب استاد) گفت: ديه كامله، جمع مىكنيم، رواياتى مىگويد: ديهكامله، رواياتى هم مىگويد 800 درهم، روايتى هم مىگويد حالا كه جرى و جسورشده ديه كامله، مىگوييم اين قرينه مىشود 800 درهم مال غير معتاد است، ديه كاملهمال معتاد است، شاهد جمع براى همين است، شاهد جمع مىآيد، دو روايت كه هردو مطلق است، هر كدامش را مىزند به يك صورت معين به طوريكه كه با هم تضادىپيدا نكنند.
در اينجا مرحوم صاحب جواهر يك جمله خوبى دارد، مىگويد: ما اصلاًمىتوانيم بگوييم كه (به تعبير بنده) آنچه در كلام شيخ طوسى آمده و در اين روايتموثقه سماعه آمده، اين از باب ديه نيست، اين از باب تعذير است، ديه همان 800درهم است، منتهى اين شخص چون جرى و جسور شده، شارع مقدس تعذيراً اضافهاز او مىگيرد، بنابر اين حتى اين روايات و فتوى مخالفتى هم با مشهور پيدا نمىكند،يا به تعبيرى كه بنده عرض كنم، اين مال عنوان ثانوى است، عنوان اولى 800 درهماست، ديه كامله عنوان ثانوى دارد، 4000 درهم عنوان ثانوى دارد، از جهت عنوانثانوى اضافه شده، و الا به حسب عنوان اولى ديه همان 800 درهم است، تعارضىنيست بين روايات، جمعى هم به معنى جمع در مقام عنوان اولى نيست.
حالا ما مىخواهيم يك مطلبى بگوييم نسبت به عصر و زمان خودمان، اگر كسىبگويد در عصر و زمان ما اين تعليلى كه در كلام امام صادق است، به يك نحو ديگرظهور و بروز كرده، ما كار به معتاد و غير معتاد نداريم، اگر در عصر و زمان ما، ما0بگوييم: اين اقليتهاى مذهبى كشور ما، ديهشان يك دهم هم كمتر است، يكدوازدهم ديه مسلمان است، اين هم سوء استفاده مىشود، هم سر و صداى زيادى پيدامىكند، يعنى در جو جهانى جو سازى مىكنند، در در داخلى جو سازى مىكنند، سوءاستفاده مىكنند، خون مىريزند، ما بگوييم: به حكم تعليل كه در روايت حضرتوارد شده، و جنبه عنوان ثانوى دارد، مطلقا بگوييم، هر كسى كه ذمى را به قتل برساند،ديهاش ديه مسلم است، «اعتاد او لم يعتد».
(سؤال ... و جواب استاد): امام صادق عليه السلام فرموده ترجيح ندهيد، من چهبكنم؟ همان شأن، در آن جايى كه سوء استفاده مىشود، فرمود آنجايى كه ممكن استسوء استفاده شود، يك كسى و لو معتاد هم نباشد يك كسى بلند شود، ما بگوييم سوءاستفاده هم مىكند، يك ذمى را بكشد، خانهاش را هم مىگيرد و زمينش را مىگيرد وبعد هم 800 درهم مىدهد، ممكن است سوء استفاده شود، واقعاً زمان ما زمانى استكه ممكن است سوء استفاده بشود، علاوه بر اشكالاتى كه براى سمعه مسلمين دارد، وسمپاشىهاى ديگر، ولى بالاخره مورد سوء استفاده مىتواند واقع بشود، امام صادقعليه السلام فرمود: آن جايى كه سوء استفاده ممكن است بشود، چه مانعى دارد، كهديه كامله گفته بشود، بنده عرض مىكنم بگوييم: «الاحوط لولا الاقوال مساواة الدياتفى عصرنا و زماننا»، لا اقل احوطش را كه مىتوانيم بگوييم، اقواش را رد نكنيمبگوييم بابا مخالف مشهور مدعاى اجماع است، «الاحوط لولا الاقوا المساواة بين ديةالمسلمين و دية اهل الذمة» بمقتضاى روايت موثقه سماعه از امام صادق عليه السلام
(سؤال ... و جواب استاد) آيا ما در اينجا استثناء نبايد بزنيم، لا يستوون اينجايستوون، ما اگر بدون دليل و روايت معتبر بگوييم بله، اما با روايت معتبر قائل بهمساوات بشويم، در يك جا، نه در همه جا، «لا يستوون عند الله»، اصلاً ربطى به دنيانداره، الآن در محاكمه على عليه السلام شما خودتان اين همه در منابر مىگوييد با يكنفر يهودى بحثى داشت و آمدند دادگاه مسلمين، قاضى مسلم عرض كرد يا اميرالمؤمنين، چون شاهدى براى شما به حسب ظاهر نيست، من به نفع يهودى حكمكردم، «لا يستوون»؟ در دادگاه مساويند، آن لا يستوونى كه در قرآن است، يعنى عندالله، و الا در بسيارى از قوانين، وقتى ميان ما زندگى مىكنند، مالشان محفوظ است،جانشان محفوظ است، در دادگاه اسلام حق اقامه دعوى دارند بر ضد مسلمان.
قاضى شرع مىتواند بر ضد مسلمان و به نفع او اگر حق او باشد، رأى صادر كند. اينهاهست. حالا من اين را به عنوان فتواى قطعى نگفتم كه وحشت كنيد، گفتم «الاحوطلولا الاقوى».
ان قلت: به اينكه روايت موثقه معرض عنها اصحاب است، شيخ طوسى گفته،مرحوم علامه در مختلف هم تمايل پيدا كرده، و هذا معرض عنها عند الاصحاب، شماچطور به اين فتوى مىدهيد.
جواب: ظاهر اين است كه نظر اصحاب در مسأله به عناوين اوليه است، در حالىكه روايت ناظر به عناوين ثانويه است، بنابر اين اعراض اصحاب را ما نمىتوانيمبپذيريم، جالب اين است كه محقق حلى رضوان الله عليه در متن شرايع هم بعد از آنكه كلام شيخ طوسى را نقل مىكند، مىگويد: «و حمله الشيخ على كذا»، نفى نمىكند،نمىگويد: كلام شيخ طوسى باطل است، به عنوان احتمال پذيرفته كلام شيخ طوسى«رضوان الله تعالى عليه» را، نقلش مىكند در متن شرايع كه متن جواهر است، و نفىنمىكند، اين خود دليل بر اين است كه پذيرفته شده است، لا اقل بعنوان يك اعتماد،فعلى هذا، ما بخواهيم احراز كنيم كه اصحاب اعراض از اين روايت كردند انصافاًنمىشود.
(سؤال ... و جواب استاد) اصلاً اصحاب در مباحثشان سراغ عنوان ثانويه نمىروندهيچ كجا، وقتى مىگويند: گوشت ميته حرام است، حرام است، مضطر بشود، آن يكمسأله است، خون نجس است، نجس است، شراب حرام است، حرام است، عناوينثانويه، حساب جدايى دارد، لازم نيست در موقعى كه در فقه هستند در هر بابىعناوين ثانويه بيايند ذكر كنند، لزومى ندارد، بخواهيم حضرت عباسى اعراضى ازاصحاب نسبت به موثقه سماعه احراز كنيم نيست، و اين نكته را هم توجه داشتهباشيد، ترجيح دادن روايتى بر ديگرى دليل بر اعراض نيست، ممكن است يكحديث فى حد ذاته معتبر است، اما عند التعارض آن مقدم است، فى حد ذاته هذامعتبر، و هذا معتبر، اما عند التعارض اين ارجح، ارجح بودن و ترجيح دادن دليل براين نمىشود كه آن روايت معرض عنها است، بنابر اين ما نمىتوانيم اگر بخواهيم يكخورده تقليد از گفتهها را كنار بگذاريم با بودن يك چنين مدرك معتبرى، و وجودبعضى از فتاواى هم بر اين معنى، و اينكه اين مسأله جزو عناوين ثانويه است، باوجود اينها ما بخواهيم صرف نظر بكنيم از اين روايت، مشكل است، بنابر اين فتوىدادن به كلام شيخ طوسى، منتهى ما از كلام شيخ طوسى پا را فراتر مىگذاريم، ايشانمعتاد دارد، ما مىگوييم نه هر كجا معرض است، مظنه سوء استفاده است كما فىعصرنا به مقتضاى روايت ما مىتوانيم بگوييم.
(سؤال ... و جواب استاد) مسلمين در قوت هستند در كشورهاى خودشان، واقليتهاى كه در داخل كشورهاى مسلمين هستند بايد در امنيت كامل باشند، مصلحتمسلمانها اين است، كه اقليتها را آنهايشان كه شيطنت نمىكنند، حفظ كنند اينها را، بهاءبه ايشان بدهند، و از نيروهاى اينها هم استفاده بكنند، مصلحت مسلمين است، بحمدالله در داخل كشورهاى اسلامى هم، قوت هست، مشكل مسلمانها در جبهه بيرونىاست كه اميدواريم انشاء الله دست به دست هم بدهند و جبهه بيرونيشان را هم عاقلباشند، قوى مىشوند، امكاناتى كه در اختيار مسلمين جهان است، كمتر در اختيار قومو ملتى هست، متأسفانه از اين امكانات و اختيارات استفاده نمىشود.
و اما كلام صدوق، كه آمده سه صورت براى اين مسأله درست كرده، در يكصورت ديه كامله، در يك صورت 4000 هزار درهم، در يك صورت 800 درهم،شاهدى براى اين جمع نداريم، جمع صدوق تبرعى است، جمع عرفى نيست، جمعشيخ طوسى شاهد داشت، جمع صدوق شاهدى ندارد، فعلى هذا كلام صدوق رامىبوسيم و كنار مىگذاريم با نهايت احترام كه به ايشان مىگذاريم، و به حسبموازين اصولى و فقه كه در دست داريم، كلام ايشان قابل قبول نيست، هذا تمام الكلامفى اصل المسألة. و اما راجع به مجوس و شاخ و برگها انشاء الله فردا، مطالعه كنيدمباحث را درباره مجوس ببينيد، تا انشاء الله بحث كنيم.
پايان
پرسش
1- جمع دلالى چند قسم است و فرق آنها را بيان كنيد؟
2- نظر شيخ طوسى در ديه ذمى را بيان فرمائيد؟
3- كلام شيخ صدوق درباره ديه ذمى را با جواب بيان نمائيد؟
4- نظر حضرت استاد را در مسأله ديه ذمى بيان كنيد؟
5- با توجه به اينكه موثقه سماعه معرض عنهاى اصحاب است چطور به آن عملمىكنيد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...