يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 81
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هشتاد و يكم "
ديه فرزندان نامشروع
كلام در مسئله 29 در باب ديه فرزندان نامشروع و «ولد الزنا» بود، گفتيم كه اينبحث را گسترده تر كنيم، چون «ولد الزنا» در ابواب مختلف فقه مطالبى دارد واحكامى كه در اينجا يك بحث جامعى تقريباً شده باشد. و به طورى كه مىدانيد فقهاءيك مقدار ساده از اين بحث گذشتهاند در حاليكه «يحتاج من البحث» رحمت خدا ورضوان خدا بر آنها باد.
گفتيم كه ريشه اين مسئله اين است كه آيا ولد الزنا مؤمن و مسلم هست يا نه؟ آياايمان مىآورد؟ و اگر ايمان مىآورد ايمان آن مقبول است؟ يا ايمان نمىآورد و اگر همبياورد ايمانش مقبول نيست؟ يعنى مسئله كفر و ايمان ولد الزنا پايه بحث است،مسئله ارث، مسئله نكاح، مسئله طهارت و نجاست، مسئله ديه، مسئله شهادت، مسئلهامامت، مسئله قضاوت، تمام اين مسائل بر محور اين دور مىزند كه آيا ايمان مىآوردو يا نه؟ و اگر مىآورد ايمان آن قبول است يا نه؟
در بحث گذشته گفتيم كه سيد مرتضى رضوان خدا بر او باد معتقد است كه ايماننمىآورد و اگر ظاهراً هم ايمان بياورد در باطن هم ايمان نمىآورد و هميشه كافر استو لابد تمام احكام كفر در ديات، در ارث، در نكاح، در ابواب قضاء و جمعه و جماعتو طهارت بدن، بر او بار مىشود و لازمه اين حرف سيد مرتضى است.
ما در جواب عرض كرديم كه ولد الزنا مىتواند اسلام بياورد و مجبور به كفرنيست و اگر مجبور باشد تكليف از او ساقط مىشود و احدى نمىگويد كه تكليف ازاو ساقط است، يله و رهاست، اين بحثى بود كه داشتيم، مرحوم سيد مرتضىمىفرمود: كه اگر در ظاهر هم بگويد: مسلمان هستم، در باطن مسلمان نيست. ومىفرمود: اگر به ما اشكال كنيد كه ولد الزنا كه ايمان مىآورد و مكلف است، مىگويد:در باطن اينها ولد الزنا نبودند، كه مىگوييد ايمان آورده است و مكلف است، ظاهراًمحكوم به احكام ولد الزنا است در باطن نبوده است، يعنى در مقام نفس الامر، درظاهر تصور مىشده است كه ولد الزنا است.
بحث امروز اين است كه مستند سيد مرتضى چيست؟ چرا ايشان مىگويد: كافراست، در كلام ايشان بيانى در مورد دليل آن ديده نمىشود، ولى ما شش دليل براىايشان دست و پا كرديم كه اين ادله را از احاديث ذكر مىكنيم و بعد مورد بحث و انتقادقرار مىدهيم.
عدم تصدى منصب امامت براى ولد الزنا
اولين دليلى كه براى ايشان ممكن است اقامه كند اين است كه، رواياتى داريم كهمىگويد: كه صلاحيّت براى تصدى منصب امامت ندارد. احاديث متعددى داريم كهچند گروه هستند كه پشت سر آنها نمىشود نماز خواند، از جمله ولد الزنا است، نمازجماعت باطل است، آدرس احاديث را مىدهم كه اينها را مطالعه كنيد، باب 14 ازابواب صلاة جماعت. از جلد 5 وسائل.
و اين احاديث مفتابهاى اصحاب هم هست، جواهر و كتب فقيه ديگر فتوا دادهاند،كه ولد الزنا نمىشود امام جماعت باشد، منتها بحث در اين است كه آيا «طهاتالمولد» شرط است، يا «ولد الزنا» بودن مانع است، «هل تعتبر الطهارت المولد» بهعنوان شرط. يا نه؟ ولد الزنا بودن مانع است؟ اين ثمرهاى دارد در باب شك.
اگر بگوئيم طهارت الموِلد شرط است بايد احراز بشود، اگر بگوئيم كه ولد الزنابودن مانع است شك هم بكنيم بنا بر عدم مىگذاريم، به هر حال من وارد جزئياتنمىشوم كه چه چيزى شرط است و چه مانع است؟ ولى همين اندازه مىدانيم كهاحاديث متعددى دارد كه ولد الزنا نمىتواند امام بشود، لابد بواسطه اينكه فاسق استو كافر است. نتيجه مىگيريم به واسطه اينكه فاسق است، فسقى كه از او سر نزده استلابد كافر است، اين يك دليل بر كفر است ولد الزنا است.
عدم قبول شهادت ولد الزنا
دليل دوم احاديثى كه در باب شهادات وارد شده است كه شهادت ولد الزنا قبولنيست. هر چند پرهيز از گناه كند، اظهار اسلام كند، احاديث متعددى دارد، مىخواهيدملاحظه كنيد، باب 31 از ابواب شهادات، از جلد 18 وسائل. به اين احادث هم فتوادادهاند، مشكلى از نظر عمل اصحاب ندارد، البته در آن باب معارض هم دارد، بعضىاز احاديث مىگويد كه شهادت ولد الزنا در مسائل يسيره قبول نمىشود، جزئى، نهكلى. بنابراين معارض مختصرى هم دارد، ولى به هر حال مفتابها است، ممنوعيتشهادت ولد الزنا، آنهم لابد به دليل اين است كه ولد الزنا فاسق است، كافر است، «هذادليل على فسقه و كفره».
دليل سوم، رواياتى است كه مىگويد ولد الزنا مبغض اهل البيت است، دشمناست، مبغض است، آن احاديثى كه مىگويد مبغض ولد الزنا است من نمىگويم،چون ممكن است كه «كل مبغض ولد الزنا»، ولى «كل ولد الزنا مبغض» نيست،احاديثى كه مىگويد «من علامات ولد الزنا بغضها لنا اهل البيت»، حديث آن رابخوانم، در باب 152 از ابواب كتاب العِشره، كتاب الحج، در كتاب الحج ابواب العشرهدارد، به بهانه مسافرت، حاجى مسافرت مىكند، و ابواب عشره يعنى معاشره، وآداب معاشرت در اينها بيان شده است و احاديث خيلى جالبى دارد، براى سخنرانىخوب است، براى منبر خوب است براى كتاب خوب است از همه مهمتر براى عملكردن خود انسان مؤدب به آداب اسلام شدن خوب است در باب 152. حديث 15.اين يك حديث را بخوانم، جلد 8 در وسائل الشيعه.
روايتى است كه ابراهبم بن ابى زياد الكرخى، «عن الصادق عليه السلام قالعلامات ولد الزنا ثلاث، سه علامت دارد، «سوء المحضر» يعنى در مجلس بى ادباست، آدم بى ادبى است، و الحمين الى الزنا» حن اليه، يعنى تمايل پيدا كرده، حن الينا،تمايل به ما پيدا مىكنند، نطفه آن نا پاك است و خودش هم تمايل به ناپاكيها دارد، و«بغضنا اهل البيت» يك روايت ديگر هم همينجا است كه آنهم روايت 15 است كهجدا نكرده است، از سيف بن عميره نقل شده است، آنجا ابراهيم بن ابى زياد بود، هردو از امام صادق نقل مىكند، و صاحب وسائل تحت همان شماره 15 نقل كرده است.
سند قابل بحث است منتها احاديث ديگرى در باره ولد الزنا داريم، آنهائى بدرد مامىخورد كه مىگويد: «ولد الزنا مبغض». نه آنهايى كه مىگويد: «لا يبغضك الا ولدالزنا، كل مبغض ولد الزنا» بايد از اين طرف كليت ثابت شود، و الا از آن طرف «كلمبغض ولد الزنا» ممكن است ولد الزناهاى مبغض داشته باشيم و غير مبغض،احاديث ديگر را به اين مضمون اگر پيدا كنيم آنوقت متظافر بشود، متكاثر بشود.
(س:...) (پاسخ استاد:) ولى كليت دليل بايد ثابت شود، اين روايت مىگويد يكىاز علائم ولد الزنا بغض است، اين جمله را اضافه كنيم مبغض كه شد ناصبى مىشود،ناصبى كه شد كافر مىشود، «المبغض ناصبى و كل ناصبى كافر». مسلم است بينعلماء كه تمام احكام كفر بر ناصبى جارى مىشود، كافر را نجس مىدانيم، ناصبىنجس است، ارث نمىبرد، مال آن حلال است، كافر حربى است و شهادتش، همهچيزش.
از مسلمين هم كه مىگفتيم كه ديه آنها يكسان است ناصبى را استثناء كرديم وگفتيم كه محكوم به كفر هستند.
(س:...) (پاسخ استاد:) مبغض اهل بيت است. در مقام ثبوت مبغض است و هركسى كه مبغض شد در باطل ناصبى است، كافر است، اگر خوارج اظهارنكنند خارجىبودن خودشان را كافر نيستند؟ هستند، اين دليل سوم.
امّا دليل چهارم: روايات متعددى است كه دلالت دارد كه ديه ولد الزنا، دية الذمى،سيأتى انشاء الله، سه تا روايت داريم كه مىگويد: ديه ولد الزنا ديه ذمى است، چرا؟چون كافر است، از اينجا كفر آن ثابت مىشود. وقتى كه كفر ثابت شد، همه احكام كفرمرتب مىشود منحصر به ديه نيست، يك قاعده كلى براى ما درست مىشود از بحثديه براى تمام ابواب فقه كه ما ولد الزنا را محكوم به احكام كفر مىكنيم.
اجتناب از غساله ولد الزنا
و امّا دليل پنجم: روايتى است كه مىگويد از غساله ولد الزنا اجتناب كنيد، حديث4 باب 11 از ابواب ماء مضاف جلد اول وسائل الشيعه.
حديثى است كه كلينى نقل كرده است عن بعض اصحابنا، اينجا مرسله شد، سند راادامه مىدهد تا مىرسد به عن ابن ابى يعفور، عن ابىعبدالله عليه السلام از امام صادقصلوات الله و سلام خدا بر او باد، «قال : لا تغتسل من البئر التّى يجتمع فيها غسالةالحمام» آب مىريختند روى سر خودشان آنوقت دوش نبود، خزانه هم نبود.حمامهاى عربى هنوز هم در بعضى از مناطق شايد باشد، يك منبعى آن پشت دارد،يك شيرى باز مىشود در حوض كوچك، يك كاسه هم توى آن است، از آن كاسه آببر مىدارند و بر سر خودشان مىريزند. به اندازه يك تشتى است آن حوضچه، شيرهم پايين است و حوضچه هم پائين است، حمامهاى عربى اين طور بوده است، ازروايت استفاده مىشود كه نه دوش بوده و نه خزانه.
اين آبهايى كه مىريختند روى سر خودشان حركت مىكرد و مىرفت در چالهجمع مىشد، اين مىشد «بئر الحمام»، چاهك حمام كه مىگويد همان چاهى است كهآب درش جمع مىشد، از احاديث هم استفاده مىشود كه آن چاهك هم درش بستهنبود، بعضى مىآمدند و از آن چاهك آب بر مىداشتند و روى خودشان مىريختند،خرافى بودند كه اين شفا است، به اين آب كثيف و آلوده مىگفتند كه «هى شفا» و يا اگركسى چشمش زدند و يا سحرش كردند و خودش را توى اين آب كثيف بشورند باطلالسحر است.
ائمه عليهم السلام به مبارزه با آن تفكر غلط بر خواستند و فرمودند: كه كجا شفااست، كثيف است، آلوده است، غساله يهودى، نصرانى، جنب، ولد الزنا در آنهامىريزد، معلوم مىشود كه يهودى و نصارى و ولد الزنا هم به يك حمام مىرفتند.
اين حديث را كه من انتخاب كردم يك مزيّتى در بحث ما دارد.
«عن ابى عبدالله عليه السلام قال لا تستغل من البئر الّتى يجتمع فيها غسالة الحمام» اينتاريخچه را گفتيم كه كلمه بئر مشخص بشود «فان فيها غسالة ولد الزنا و هو لا يطهرالى سبعة آباء»، ولد الزنا پاك نمىشود تا هفت پشت، و فيها غسالة الناصب، غسالةناصبى هم آنجا است و هو شرّهما» ناصبى از ولد الزنا هم بدتر است، اين ناصبى را هممن نقل كردم كه اينها در كنار هم قرار گرفتند، ولد الزنا در كنار ناصبى، اين دليل پنجم.
روايات زيادى داريم كه نقل مىكند كه غسل نكيند، آن آب آلوده است، به خودتنزن، امّا روايتى كه مىگويد كه تا هفت پشت پاك نمىشود اين روايت عجيبىاست.
عدم تعلق ارث به ولد الزنا
و امّا ششمين دليلى كه ما مىتوانيم اقامه كنيم به نفع سيد مرتضى اين است كه درابواب ارث وارد شده است، مىگويد: كه ولد الزنا از پدر و مادر ارث نمىبرد. احاديثمتعدد است، احاديثى كه مىگويد: از پدر ارث نمىبرد «مجمع عليها» است، يعنىاجماع است كه از پدر ارث نمىبرد، امّا از مادر قول ضعيفى داريم كه ارث مىبرد.حديث هم داريم، قول ضعيف هم داريم كه از مادر ارث مىبرد، ولى معرضعنهاست، مشهور قبول نكردند ، عمل به روايت مطلقه كردهاند كه ولد الزنا «لايورّث»، ارث نمىبرد. پس در مورد پدر اجماعى است مسئله، احاديث هم داريم درمورد مادر مشهور است، كه ارث از مادر نمىبرد.
چرا ارث نمىبرد لابد به واسطه اينكه كافر است و كافر ارث نمىبرد، مستندشكنيم به كفر: اين شش دسته روايات بود كه در ابواب مختلف فقه هست از كتابطهارت گرفته تا كتاب ديات، ادله را من مستوفا عرض مىكنم تا اين حالت را انشاءالله داشته باشيم، ما با هيچكدام از اينها موافق نيستيم ولى موافق نبودن با يك فتوا مانعاز اين نمىشود كه ادله براى طرف مقابل دست و پا كنيم تا آنجائى كه مىشود سرمايهگذارى بكنيم بر آن، اگر اشكال دارد اشكال آن را بگويم، ولى با يك اشاره گذشتندرست نيست.
«هذا غايت ما يمكن استدل بكفر ولد الزنا و فسقه».
آدرس روايات: جلد 17 وسائل باب 8 از ابواب ميراث ولد الملاعنه، به مناسبتلعان.
(س:...) (پاسخ استاد:) محرميت به مادر دارد، نكاح آن حرام است، احاديث درباب نكاح هم داريم كه در جلد 12 يا 14 است.
(س:...) (پاسخ استاد:) حالا ببينم عدم ارث آن «لكفره» است، يا لعدم الحاقه بالابو الام، فرزند قانونى نيست، ارث مال فرزند قانونى شرعى است، اين فرزند شرعىنيست، حالا مىرسيم به جواب. اگر ثابت شد كه كافر است در قبرستان كافر هم دفننخواهيم كرد، مگر اجماعى داريم كه دفن كنند؟ «هذا غاية ما يمكن الاستدلال به،لكفر ولد الزنا».
امّا تمام اين ادله ضعيف و قابل جواب است. و ما هيج دليل قابل قبولى در اينهابراى كفر ولد الزنا نمىيابيم، اول و دوم آن را جواب بدهم و بقيه مىماند براى فردا.
امّا اولى و دومى كه مربوط به امامت جماعت بود، و مربوط به شهادت در دستگاهقضاء بود، يا حتى خود قاضى كه بايد طهارت مولد داشته باشد بطريق اولى، جواباينها اين است كه عدم صلاحيّت امامت، يا عدم صلاحيّت براى شهادت در باب قضاءدليل بر كفر نيست. ما كسانى داريم كه متصدى منصف امامت و شهادت نمىشوند وكافر هم نيستند، از جمله محدود به حد شرعى، كسى كه حد شرعى خورده است،شخصى بوده است و قذفى كرده است و دشنام ناموسى به كسى داده است و هشتاد تاتازيانه هم به آن زديم بعداً هم توبه كرده است و عادل شده است، در اعلى مرتبهعدالت است، جوان بوده است و جاهل بوده است و نادان بوده است و عادل هم شدهاست، بعضى از فقهاء فتوا دادهاند كه حالا بالكراهت و يا بالحرمة كه محدود به حدشرعى صلاحيّت براى امامت جماعت ندارد، يا مثلاً براى شهادت در باب شهاداتچون محدود به حد شرعى است قرآن تصريخ مىكند كه قاذف اگر توبه هم كند، «لاتقبل اهم شهادة ابداً» اين اجماعى است، ضرورت دين است. شهادت شخص قذفكننده قبول نمىشود، توبه او براى نجاتش است، امّا شهادت آن قبول نمىشود، روىمبناى كسانى كه مىگويند: شهادتش «لا يقبل».
خلاصه مطلب اين است كه ما داريم جذامى را امام جماعت نكن، حلا يا حراماست و يا مكروه است، ما كه احتياط وجوبى مىكنيم، ظاهراً جذام و ابرص، مبتلا بهبرص، روايت داريم در اين رابطه، اين دليل است كه آدم بدى است؟ ممكن است كه ازهمه ما بهتر باشد، اين دليل بر چيست؟ چرا اين دستورات وارد شده است؟
به خاطر آن نكتهاى است كه ديروز عرض كردم، يك مناصبى است كه احتياج بهپذيرش مردم دارد، مردم بايد پذيرش داشته باشند، و يك صفاتى است كه مانعپذيرش مردمى مىشود، شارع مقدس آمده است و آن صفات را گفته در صاحبان اينمناصب نباشد.
يك مثال خوبى براى شما بزنم، از مسائلى كه بين متكلمين ما مسلم است، پيغمبرنمىتواند بيماريهاى تنفر آميز داشته باشد، مسلم است. اين كه مىگويند در داستانهاىخرافى آمده است كه ايوب بدنش متعفن شد، و بو افتاد، قطعاً از نظر شيعه مردوداست، پيغمبر بيمارى تنفر آميز پيدا نمىكند، مردم بايد او را پذيرش كنند، و بايد بيايندپيش او احكام ياد بگيرند، اگر بدنش بوى عفونت بدهد نمىتواند پيغمبر باشد اينمسلم است در علم كلام شيعه اين مسلم است از شرايط نبوت است.
معنايش اين نيست كه اگر بدن كسى كرم افتاد و يا متفعن شد و يا جذام پيدا كردرانده درگاه خدا است و كافر است، فاسق است، نه، ممكن است كه اين بهتر از ما باشد،يك چيزهايى پذيرش مردمى لازم دارد شارع رعايت كرده است، من مى گويماحتمالش را هم بدهيم كافى است، يحتمل به اينكه ولد الزنا به خاطر اين سابقه بدى كهدارد اين در دل مردم نمىرود كه امام جماعت باشد، در دل مردم نمىرود كه شاهدباشد، يحتمل. همين يحتمل را از من بپذيريد براى من كافى است، «و ليس هذه دليلاًعلى فسقه و على كفره».
پايان
پرسش
1- نظر سيد مرتضى در رابطه با ولد الزنا را بيان كنيد؟
2- آيا دلائل شش گانه حضرت استاد براى تقويت نظر سيد مرتضى كافى است؟
3- دو حديث ذكر كنيد بر اينكه ولد الزنا نمىتواند امام جماعت باشد؟
4- چرا ولد الزنا از پدر و مادر ارث نمىبرند؟
5- وجه ضعف ادله شش گانه را بيان كنيد؟
6- آيا عدم صلاحيت ولد الزنا براى بعضى از مناصب بخاطر كفر اوست يا وجه ديگرىدارد؟ آن را بيان كنيد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...