يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 80
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هشتادم "
ديه ولد الزنا
كلام در مقادير ديات بود، به مسئله 29 كه درباره ديه ولد الزنا است، مىرسيم.
متن تحرير الوسيله: «دية ولد الزنا، اذا أظهر الاسلام بعد بلوغه بل بعد بلوغه حدالتميز دية السائر المسلمين، و فى ديته قبل ذلك تردّد» ايشان مىفرمايند: ديه ولد الزنادو حالت دارد:
1- يك وقت «بعد البلوغ» اظهار اسلام مىكند.
2- يك وقت قبل از بلوغ امّا در حد تميز اظهار الاسلام مىكند، اسلام را مىفهمد،وارد هم نشده است اما اظهار اسلام مىكند، ديه اين مثل ديه ساير مسلمانها است. ولدالزنا است امّا به صفوف مسلمانان پيوسته است، ديه آن با ديه ساير مسلمين تفاوتىندارد.
امّا اگر قبل از اين باشد، بالغ نشده است، و به حد تميز هم نرسيده است بچه غيرمميزِ ولد الزنا است، آيا ديه آن ديه مسلمان است؟ يا اصلاً ديه دارد؟ يا هشتصد درهماست؟ و يا اصلاً ندارد؟، يا ديه مسلمان است؟ «فيه تردد» ايشان با ترديد از اينجامىگذرند.
اين مسئله ديه ولد الزنا يك دريچهاى مىشود كه ما مباحث مربوط به ولد الزنا راعمدةً در اينجا مطرح كنيم، چون ما در باب نكاح، در باب ارث، در ابواب ديه، و ابوابديگر، محرميت، نا محرم بودن نفقه، حضانت، مشكلات زيادى در باب ولد الزناداريم. و در فقه پراكنده است، رسيديم به اينجا، بد نيست يك مقدار مستوفاتر به بهانهديه ولد الزنا احكام مختلف آن را كه مورد ابتلاء است و حتى در دادگاهها مورد ابتلاءواقع مىشود احكام آن را مشخص كنيم.
اول برويم سراغ ديه، كه متن بحث ما است، مسئله ديه ولد الزنا معركة الآراىاست، خيلى اختلاف در آن است، و حداقل چهار قول در اين مسأله است، در ابتدا بهذهن مىرسد كه دو قول دارد، اما مسئله «ذات اقوال اربعة» است.
قول مشهور بين متأخرين
قول اول اين است كه ديه ولد الزنا هنگامى كه اظهار اسلام كرد: «دية الحر المسلم».همان بيانى كه در متن تحرير الوسيله آمده بود، «دية ولد الزنا اذا أظهر الاسلام دية الحرالمسلم». حالا در حالى كه تميز دارد و درك مىكند خواه قبل از بلوغ باشد، و يا بعد ازبلوغ باشد، اين قول مطابق تصريحى كه صاحب رياض دارد، مشهور بين المتأخريناست.
(سؤال ... و پاسخ استاد): منظور اين است كه خودش مسلمان بشود، تبعيّتللمسلم را در نظر نگيريم، سؤال مىكنند كه منظور از «اذا أظهر الاسلام» چيست؟منظور اين است كه بچه مسلمانها هنوز هم اظهار اسلام نكردند تابع پدر و مادرهستند، بچه مسلمان حكم مسلمان دارد، امّا بچه ولد الزنا مشكل دارد، و خودش بايدبه صفوف مسلمانان بپيوندد، و شهادتين را جارى كند، و ابراز اسلام كند، و الا بحكمتبعيّت پدر و مادر مشكلى دارد، و به اين مشكل خواهيم رسيد، چون ازدواج، ازدواجقانونى نيست، يعنى: اصلاً ازدواج نيست و اين نسب، نسب غير مشروع است واحكام تبعيّت را جمعى بر آن جارى ندانستهاند.
(سؤال ... و پاسخ استاد): كفرش را ما نمىخواهيم اثبات كنيم، اسلامش را بايداثبات كنيم، ما مىخواهيم بگوييم كه ديه حر مسلم دارد، لذا بايد اسلام را ثابت كنيم،لازم نيست كفرش را ثابت كنيم.
اين قول اول، كه قول مشهور بين متأخرين بود كه صاحب رياض تصريح مىكندكه شهرت بين متأخرين دارد، «بل عليه عامتهم» همه متاخرين قائل به اين قول شدهاندكه ديه حر مسلم دارد و مشروط به اظهار اسلام است.
اين را از رياض نقل مىكنيم، (جلد دوم صفحه 531( مرحوم صاحب جواهر هماين حرف را تأييد مىكند مىگويد: «بلا خلاف اجده بين من تأخر عن المصنّف» يعنىميان كسانى كه بعد از محقق آمدهاند، منظور از مصنف محقق است كه صاحب جواهراست، صاحب شرايع است، كسانى كه بعد محقق هستند احدى مخالفت نكردهاند،همه قائل به همين هستند.
لازمه اين سخن اين است كه اگر اظهار اسلام نكند، اصلاً يا ديه نداشته باشد، و يااين است كه ديه كافر داشته باشد، هشتصد درهم كه ديه كافر ذمى داشته باشد.
قول مرحوم صدوق و علم الهدى
امّا قول دوم اين است كه «ديته كدية اهل الكتاب» ديه ولد الزنا مطلقا ديه اهل كتاباست، حتى اظهار اسلام بكند، حتى نماز بخواند، حتى حج بجا بياورد، حتى متدين ومقدس باشد، ديه آن ديه اهل كتاب است، ملحق به آنها است، به عقيده صاحبان اينقول اسلام آن پذيرفته نيست، عمده كسى كه اين قول از آن نقل شده است، مرحومصدوق و سيد مرتضى است.
(سؤال ... و پاسخ استاد): ظاهر كلماتشان اين است كه اين مسلمان نيست، اين كافراست، ولد الزنا كافر است، اظهار اسلام هم بكند بيخود مىگويد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): هيچ يك از احكام اسلام را اينها مترتب نمىدانند. كلامسيد مرتضى را خواهيم گفت كه ايشان بر اين مطلب دليل دارد و ادعا مىكند كه به هيچوجه ولد الزنا امكان ندارد كه مسلمان شود.
بنابر اين مطابق آن چه اين قول مال صدوق و علم الهدى است، ما باز اين را ازصاحب رياض نقل مىكنيم، كه صاحب رياض از سيد مرتضى و از صدوق نقل كردهاست، صاحب رياض در همان مدركى كه الان گفتيم، اين قول دوم را از آنها نقلمىكند.
قول ابن ادريس
قول سوم: اين است كه اصلاً ولد الزنا ديه ندارد، يعنى در واقع خونش مباح است،حالا ممكن است كه مباح تكليفى نباشد، حرام باشد كه تكليفاً بريزند، ولى از نظروضعى و ديه چيزى ندارد، و اين عجيب است، اين قول مال ابن ادريس است كه ماعين عبارت سرائر ابن ادريس را از (جلد سوم سرائر صفحه 352( نقل مىكنيم،مرحوم ابن ادريس بعد از آنكه قول دوم را از سيد نقل مىكند، چنين مىگويد: «و الذىتقتضى الادله التوقف فى ذلك و ان لا دية له» اصلاً ديه ندارد، «لأن الاصل برائة الذمه»اصل برائت ذمه است نه ديه حرّ مسلم دارد و نه ديه اهل كتاب دارد. خونش مباحاست. اينها مطالب عجيبى است كه چطور اين را فرمودهاند.
(سؤال ... و پاسخ استاد): اول مىگويد: توقف و بعد مىگويد: «لا دية له». معيارذيل عبارت است، و دليل هم مىآورد: «لأن الأصل برائت ذمه»، كأن توقف در حكمواقعى است، و «لا دية» بمقتضاى اصل عملى كه برائت است، حكم ظاهرى است،حكم واقعى آن را «عند الله» ما نمىدانيم كه چيست؟ امّا حكم ظاهرى آن برائت ذمهاست.
قول مرحوم مفتاح الكرامه
قول چهارم: «ان ديته دية المسلم مطلقا» ديه آن ديه مسلمان است، مطلقا. منظور مااز مطلقا چيست؟ فرقى بين اظهار اسلام و عدم اظهار اسلام، حال تميز، بلوغ، عدمتميز، غير مميّز، هيچ فرقى نيست، ولد الزناى مسلمين، مثل ساير مسلمين است،ملحق به آنها است، همان احكام ساير بچه مسلمانها را دارد، بچه مسلمان چه حكمىدارد؟ اين هم مثل آنها است ديه آن ديه مسلم است، «من دون فرق بين البالغ مُظهرللاسلام و غير البالغ» اين قول را مرحوم صاحب مفتاح الكرامه در (جلد 10 صفحه366( نقل مىكند. كه اين قول را از ظاهر چند نفر از بزرگان، ظاهر النافع (نافع محقق)،و الارشاد (ارشاد علامه)، و كشف الرموز، و غايت المراد (شهيد رضوان الله تعالىعليه)، و غيرهم، نقل كرده است و بعضى ديگر هم نوشته است و من نقلنكردم.
بيان اختلاف مسأله
ريشه اين اختلاف چيست؟ ريشه اصلى اين اختلاف به عقيده ما ابهامى است كهدر شخصيّت حقوقى ولد الزنا است. ما بايد وضع ولد الزنا را از نظر شخصيّتحقوقى مشخص كنيم كه چه كاره است؟ به پدر و مادر ملحق است يا نيست؟ مسلماناست يا نيست؟ اسلام آن قبول مىشود يا نمىشود؟ اگر وضع حقوقى و وضع ايمانىولد الزنا مشخص شود ساير مباحثى هم كه در فقه در باب ولد الزنا داريم روشنمىشود.
حالا يك جاهايى حديث داريم كما اينكه در مانحن فيه هم يك چند تا حديثداريم درباره اينكه احكام آن احكام اهل ذمه است، ولى منهاى احاديث خاصهاى كهدر بعضى از موارد است، ما بايد به طور كلى ببينيم كه ولد الزنا واقعاً از نظر حقوقىملحق به مسلمين هست يا نيست؟ و چه رقم آدمى است؟.
(سؤال ... و پاسخ استاد): مىگويند: «الولد بالفراش»؟ «فراش» يعنى نكاح، ولد مالصاحب النكاح است، يعنى اگر بچهاى از كسى متولد شد، شك داريم كه ولد الزنااست يا ولد الحلال است، آن را به حلال ملحق مىكنيم. آن مال شك است، در آنجايىكه شك داريم كه آيا مال نكاح شوهر است و يا مال ديگرى است «الولد للفراش»مىگويد: مال شوهر است، حتى اگر زنا كرده باشد، اگر بچهاى گيرش بيايد و شككنيم، اين مال شوهر است.
(سؤال ... و پاسخ استاد): زنا يعنى: آميزش بدون عقد، آميزش غير قانونى. در هرعرفى عقدى است آميزش غير قانونى هم است، كمونيسمها هم زنا دارند، موازينىبراى ازدواج و نكاح دارند، و يك موازينى هم خارج از آن دايره ازدواج و نكاح دارند،هر قومى نكاحى دارند و هر قومى زنايى دارند، يعنى نقطه مقابل فرزند قانونى، مإے؛پپظظتعبير مىكنيم: ولد الزنا يعنى فرزند غير قانونى، حالا در قانون اسلام ازدواج است ودر قانونهاى ديگر هم ازدواجى مثل خودشان باشد، فرزندانى كه بر معيار غير قانونىمتولد مىشوند ولد الزنا مىگويند.
و امّا براى اينكه وضع حقوقى ولد الزنا از نظر قانونى روشن شود، اولاً منوط بهاين است كه آيا ايمان او پذيرفته است يا نيست؟ اگر شهادتين جارى كرد، قبول كنيم يانكنيم؟ در اينجا سيد مرتضى رضوان خدا بر او باد، سفت و سخت ايستاده است ومىگويد: اصلاً ايمان ولد الزنا قبول نيست، محال است كه مسلمان شود، آن چه كهمىگويد: لقلقه زبان است، محال است مسلمان شود، اگر ما حرف سيد مرتضى راقبول كنيم، معنى آن اين مىشود كه بايد در نكاح، در ارث، در ديه، در طهارت ونجاست، و در مسائل ديگر، همه جا احكام كفار بر او جارى شود.
سيد مرتضى كتب متعددى دارد و اخيراً هم كتاب انتصار كه يك جلد است چاپشده است، كه در (صفحه 544( آن به اين مضمون مىفرمايد: «ان ولد الزنا لا يؤمنباختياره» ولد الزنا به اختيار خودش ايمان نمىآورد. و به عبارت ديگر مجبور بر كفراست. اين فلز و اين ساختمان، ساختمانى است كه هيچ وقت به سوى ايمان و اسلامنمىرود، حالا دليل سيد چيست؟ و از كجا اين را آورده است مىرسيم؟ بعد سيدمرتضى علاوه بر اينكه فقيه ماهرى است، متكلم بسيار قوى و نيرومندى هم است،ولو در اين مسئله ما معتقد هستيم كه با تمام جلالت عقل، مرتكب اشتباه بزرگى شدهاست ولى ايشان معمولاً مسائل را در مباحث كلاميه خيلى خوب بيان مىكند، مثلاينكه در جو زمان است و دارد ان قلت و قلت مىگويد، يعنى مسائل روز ما رامىگويد، حالا هر چند در اينجا اشتباهى شده است.
ايشان به خودش اشكال مىكند كه لازمهاش اين است كه ما قائل باشيم به اينكه ولدالزنا مكلف نيست. وقتى كه مجبور است تكليف با جبر نمىسازد ايشان جوابىمىدهد كه آن جواب هم عجيب است مىگويد: از كجا ما مىتوانيم به مصداق ولد الزنإے؛پپظظيقين پيدا كنيم، حتى خود ولد الزنا به ولد الزنا بودن خودش نمىتواند يقين پيدا كند،شايد نكاح شبههاى بوده است و شايد عقدى بوده است، از كجا ما مصداق ولد الزنا رامىتوانيم پيدا كنيم تا بگوييم مكلف نيست، يعنى مسئله را از مقام ثبوت به مقابلاثبات مىبرد. بحث ما بحث مقام ثبوتى است مىگوييم: «فى علم الله» ولد الزناموجود است، آيا اينها مكلف هستند يا نه؟ اگر مجبور به كفر است مكلف نيست. آيامىشود يك انسانى در حالى كه بالغ و عاقل است در اين دنيا پيدا كنيد كه قلم تكلف ازآن خارج باشد؟ نداريم.
بنابر اين بر كلام سيد مرتضى سه تا اشكال وارد است: اولا: چه دليلى داريد براينكه كه ولد الزنا محال است كه ايمان بياورد؟ به يك چيزهايى كه مىتواند بهانه باشدمىرسيم، و ذكر مىكنيم، دليل ندارد.
اگر به حكم اجبار «لا يؤمن»، بايد ولد الزنا مكلف نباشد، اين خلاف ضرورتمذهب ما است كه يك انسان بالغ عاقلى خارج از دايره تكاليف پيدا كنيم، معنايش ايناست كه آزاد هم باشد، ولد الزنا آدم بكشد، نكشد، هر كارى مىخواهد بكند، اينمجبور به كفر است؟ و ثالثاً اين كه شما مىگويد: چه كسى به وجود ولد الزنا يقين پيدامىكند، ما بحث مقام اثبات نداريم، ما مىگوييم در مقام ثبوت ولد الزنا وجود خارجىدارد يا ندارد؟ دارد ولو مكلف نباشد، آيا شما انسان بالغ عاقلى پيدا مىكنيد؟ اينچيست كه شما از مقام ثبوت به مقام اثبات آمديد و مىگوييد كه كسى يقين ندارد.
علاوه بر اينكه انسان بعضى از جاها يقين پيدا مىكند. بعضى از جاها پدر و مادريقين دارند، حداقل مادر مىداند، آميزش جنسى جز با يك فرد غير زوج نداشته است،ازدواج نكرده است و فرزندى هم از آن متولد شده است يقين دارد كه اين ولد الزنااست، مگر مىشود كه مادر نداند، گاهى پدر هم مىداند، و گاهى خود ولد الزنا هممىداند، و گاهى اطرافيان هم مىدانند كه اين زن هيچ كس را نديده است جز اين مردغير مشروع را، و بچهاى هم متولد شده است و بچه ولد الزنا است.
(سؤال ... و پاسخ استاد): خود مادر چه احكامى بر اين بار مىكند؟ بالاخره احكامفقهى مىگويد پاك است يا نجس است؟ ارث مىبرد و يا نمىبرد؟ محرم است يامحرم نيست؟ چه كار بكند؟ خود مادر مىفهمد، پدر مىفهمد، حاكم شرع مىفهمد.اينكه ما نمىفهميم و يقين پيدا نمىكنيم اين فرار از جواب است، كشاندن مقام ثبوتبه مقام اثبات است آن هم فرار از جواب. و اين درست نيست، با تمام عظمت مقامايشان اينجا راه، راه درستى پيموده نشده است.
دليل بر مسلمان شدن ولد الزنا
و امّا ما معتقد هستيم كه ولد الزنا مىتواند مسلمان شود، دليل هم اولا: عموماتعنوان المسلم است، در روايات داريم «دية الحر المسلم»، مسلم چيست؟ همين كسىكه اظهار اسلام مىكند، آيا مسلم مفهومى غير از اظهار اسلام دارد؟ «دية المؤمن»داريم، «دية المسلم» داريم، اين عناوين بر ولد الزنا بعد اظهار الاسلام صدق مىكند،عرفاً صادق است.
ثانياً: ما روايات داريم كه «الاسلام هو الشهادتان»، كه در كافى يك بابى دارد، اسلامشهادتان است، ايمان علاوه بر شهادتين آن ولايت است، ولد الزنايى پيدا شده است وشهادتين را مىگويد، و مقيد به تمام احكام اسلام هم هست. عمومات از اسلام «هوالشهادتان»، چرا شامل ولد الزنا نشود؟ چه دليلى بر تخصيص داريد.
و على هذا، اگر ولد الزنا اظهار اسلام كند، ما نمىتوانيم آن را مشمول احكام اسلامندانيم.
(سؤال ... و پاسخ استاد): ولايت هم پيدا مىكند. مىگويد: «اشهد ان على ولى الله»،ما مأمور به ظاهر هستيم، ما مأمور به باطن نيستيم.
(سؤال ... و پاسخ استاد): ما دليلى نداريم كه ولد الزنا نمىتواند شيعه بشود.
ما بحث فقهى مىكنيم، در اينجا ما بحثهاى منبرى را نمىتوانيم در مباحث فقهىدخالت بدهيم، روايت مىآورى، بايد سند داشته باشد، بايد دلالت داشته باشد، بايد«معرض عنه» اصحاب نباشد، هر چه مىخواهيد تمسك كنيد، بايد روى همينموازينى كه در فن فقه خوانديم و داريم باشد.
بله، چيزى كه ممكن است توى ذهن بيايد اين است كه ولد الزنا از نظر فقهاء بهطور مسلم از بعضى از مناصب محروم است، ولد الزنا امام جماعت نمىتواند باشد،ولد الزنا امام جمعه نمىتواند باشد، در مرجعيّت طاهرت مولد شرط كردهاند، درقاضى طاهرت مولد شرط كردهاند، ممكن است كه محروم بودن ولد الزنا از اينمناصب، نظر سيد مرتضى و موافقين ايشان را به سوى اين مسئله جلب كرده، اينكهاين مناصب را به آنها نمىدهند به خاطر اين است كه كافر هستند.
ولى ما عرض مىكنيم محروم بودن آنها از اين مناصب دليل بر كفر آنها نيست. يكمناصبى است كه بايد موقعيّت پذيرش مردمى داشته باشد، كسى كه ولد الزنا است بهخصوص اينكه مشهور هم باشد كه ولد الزنا است، هر چند كه شما بخواهيد بگوييدكه اين عالم درجه يكى است، اين به عنوان قاضى پذيرفته نيست. و به عنوان مرجعپذيرفته نيست، به عنوان امام الجمعة و الجماعة پذيرفته نيست. عيناً مثل اين است كهمىگوييم بعضى از بيماريها با امام جماعت بودن نمىسازد. بعضيها مىگويند: كهجزامى امام جماعت نمىتواند بشود، حالا اگر فتوا داديم، اين نه معنايش اين است كهجذامى كافر است و «لايكون امام الجماعة و الجمعة» اين امام جمعه و جماعتنيست، اين نه معنايش اين است كه كافر است، اين معنايش اين است كه يك حالتىدارد كه مورد پذيرش مردم واقع نمىشود.
يك نكته ديگر عرض كنم و بقيه بحث براى پس فردا بماند، چون فردا به مناسبتشهادت امام صادق (سلام الله عليه) امام المذهب، آن بزرگوارى كه ما هميشه بر سرخوان علم و دانش ايشان نشستهايم و ريزه خوار خوان علم دانش اين بزرگوارهستيم، به همين مناسبت حوزههاى علميه و ساير مراكز تعطيل است و لذا بقيه بحثبراى دو شنبه مىافتد.
مسأله اين است كه ولد الزنا ضميمه روحى او براى پذيرش كفر و گناه آمادگىدارد، معنى آن اين نيست كه مجبور است، ضمينه آن با ضيمنه ديگران فرق دارد، مثللقمه حرام، بچهاى كه حلال زاده است اما لقمه و غذايى كه تشكيل نطفه او را دادهاست لقمه حرام است، لقمه حرام يك اقتضائاتى دارد، يك ضمينههاى نامساعدى درفرزند متولد از لقمه حرام ايجاد مىكند، ولد الزنا هم يك ضمينههاى نامساعدى دارد،اما زمينه نامساعد داشتن به معنى اين است كه از اين احتياط كند، نه اين است كه اينمحال است آدم پاك و درست و با تقوايى بشود.
كأن شارع مقدس هم خواسته است احتياط كند، منصبهاى كليدى را به دست ولدالزنا ندهد، ظاهراً مؤمن است، مقدس است، متدين است، عادل است، عالم است،مجتهد است، امّا چون زمينههاى نامساعد دارد، ممكن است كه به آن طرف كشيدهشود، احتياط آن است كه اين منصبهاى كليدى را به آن ندهيم، من يك مثال خوبىبراى اين دارم و آن اين است كه بعضيها متولد از پدر و مادرهاى مبتلا به سل مىشوند،بچههاى مسلول زمينه ابتلاى به سلشان قوى است، اين معنايش اين نيست كهنمىتوانند از اين بيمارى پاك شوند، مىتوانند بر اثر بهداشت از سالمها هم سالمترشوند، ولى زمينه نامساعدى دارند، با بچهاى كه از پدر و مادرش سالم متولد شدهاست فرق دارند، زمينههاى بيمارى جسمانى مىشود، در ولد الزنا زمينههاى بيمارىروحانى است، اما دليلى بر الزام ابتلاء او به اين بيمارى معنوى يا جسمانى نه در آنجااست نه در اينجا است. اين يك مسئلهاى است كه خيلى از مشكلات باب ولد الزنا راحل مىكند، بعداً شرح خواهم داد انشاء الله.
پايان
پرسش
1- مقدار ديه ولد الزنايى را كه قبل از بلوغ، اظهار اسلام كند بنويسيد؟
2- مقدار ديه ولد الزنايى را كه بعد از بلوغ، اظهار اسلام كند بنويسيد؟
3- نظر مرحوم صدوق و علم الهدى پيرامون ديه ولد الزنا چيست؟
4- نظر ابن ادريس را در رابطه با ديه ولد الزنا بنويسيد؟
5- نظر مرحوم مفتاح الكرامه را بنويسيد؟
6- ريشه اصلى اختلاف در مسأله ولد الزنا را بيان كنيد؟
7- آيا ايمان ولد الزنا پذيرفته مىشود يا نه؟ اقوال در آن را بيان كنيد؟
8- دليل بر اينكه ولد الزنا مىتواند مسلمان شود را بنويسيد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...