يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 73
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هفتاد و سوم "
تفاوت ديه زن و مرد در مادون نفس
موضوع بحث امروز مسأله 27 است. البته در باره حقوق زن و احكام زن در اسلاممسائل ديگرى مانده است و فراموش نكردهام، ولى اجازه بدهيد به مناسبتهاىديگرى كه وارد مىشويم در باره آنها صحبت بكنيم.
در واقع مسئله 27 دنباله مسئله 26 است، كه مسأله 26 درباره فرق بين زن و مرد درقتل نفس بود، اما اينجا درباره جنايات مادون نفس است.
متن مسأله 27 را از تحرير الوسيله مىخوانم: «تتساوى المرأة و الرجل فى الجراحقصاصاً و ديتة حتى تبلغ ثلث دية الحر فينتصف بعد ذلك ديتها، فما لميبلغ الثلثيقتص كل من الآخر بلا رد، فاذا بلغته الحر يقتص للرجل منها بلا ردّ، و لها من الرجلمع الرد، و لايحلق بها الخنثى المشكل».
اول من يك توضيح مختصرى درباره عنوان بحث بدهم تا بعد به ادله مسئلهبرسيم. عرض كردم اين مسئله به يك معنا دنباله بحث قبلى است، بحث مسئله 26راجع به تفاوت ديه مرد و زن در قتل نفس بود، اينجا درباره تفاوت ديه زن و مرد درمادون نفس است، منتها در اينجا هم مسئله قصاص مطرح است و هم مسئله ديهمطرح است.
حكم قصاص يك انگشت، در زن و مرد
حاصل بحث اين است كه در مسائل مربوط به جراحت بر اعضاء، اگر مادون ثلثباشد، تفاوتى بين زن و مرد نيست، قصاص همان قصاص، و ديه همان ديه است، مثلاًاگر مردى انگشت زنى را قطع كند، يا بالعكس زنى انگشت مردى را قطع كند، اينهامادون ثلث است، يك عُشر ديه است، اگر عمد باشد، مرد از زن مىتواند قصاص بكندو زن از مرد هم مىتواند قصاص بكند. و اگر خطا بوده باشد، ديه مساوى است، وتفاتى بين زن و مرد قصاصاً و دية نيست، بحث اينجا هم قصاص و هم ديهاست.
در تفاوت قصاص چهار انگشت، بين زن و مرد
خود ثلث محل بحث است، ما خود ثلث را فعلاً رها مىكنيم، كه آيا ملحق به قبلاست و يا ملحق به بعد. وقتى كه از ثلث گذشت «زاد على الثلث» هم قصاص آن و همديه آن عوض مىشود. امّا با عوض شدن ديه، ديه مرد دو برابر مىشود، و يا به تعبيرديگر ديه زن نصف مىشود، يعنى اگر 4 تا انگشت ببرد، 4 تا انگشت در واقع چهاردهم ديه است و بيش از ثلث است. و اگر در مقابل 4 انگشت، 400 دينار در مرد باشد،200 دينار در زن خواهد بود.
امّا از نظر قصاص
مرد اگر بخواهد از زن قصاص بكند چيزى ندارد، مثلاً زنى 4 تا انگشت مردى راقطع كرده است، اگر مرد بخواهد آن 4 تا انگشت را قصاص بكند، 4 انكشت زن راقطع مىكند، و چيزى زيادتر از انگشتها از آن نمىگيرند، چرا؟ چون روايت و دليلخاصى دارد كه بيشتر از قصاص چيز ديگرى نمىتواند از زن بگيرد.
امّا اگر عكس آن باشد، يعنى اگر مردى 4 تا انگشت زنى را قطع بكند و زن بخواهدقصاص بكند، زن بايد نصف ديه را بدهد، يعنى اگر مىخواهد 4 انگشت آن را قطعبكند بايد 200 دينار بدهد، و 4 انگشت را قطع بكند. پس اگر مرد قصاص مىكرد، چيزاضافى از زن نمىگرفت. امّا اگر زن بخواهد قصاص كند بايد چيز اضافه بدهد.
حالا ببينيم كه آيا مىتواند بگويد من 4 انگشت را به دو انگشت مصالحه مىكنم ودو انگشت را قطع مىكنم كه چيزى ندهم يا اين كار را نمىتواند بكند؟ اينجا قابلبحث است.
تا اينجا مسئله معلوم است، اما مسئله خنثى باقى مىماند، كه آيا خنثى ملحق بهرجل مىشود و يا ملحق به أنثا. و يا بينا بين گرفته مىشود؟ ايشان در عبارت دارند:«لايلحق بها الخنثى» در اينجا خنثى ملحق به زن نمىشود، چرا محلق نمىشود؟ آيامىشود كه ملحق بشود؟ اين بحثى است كه ان شاء الله در ذيل مسائل مىآيد.
بنابر اين فراموش نشود كه بحث ما در اينجا هم در قصاص است و هم در دياتاست، ولو ما فعلاً مشغول بحث ديات هستيم ولى به تناسب بحث قصاص را هم درلابلاى اين بحث ذكر مىكنيم. و اتفاقاً اين مسئله هم در بحث قصاص (در جلد 42جواهر) مطرح شده است، و هم در بحث ديات (جلد 43 جواهر) مطرح شده است.شايد بيشترين بحث در جلد 42 باشد يعنى آنجا جامعتر و كاملتر، در 43 ارجاعمىدهد، مىگويد: «مر سابقاً»، در جلد 42.
اقوال شيعه و سنى در مقدار ديه مرد و زن
برويم سراغ اقوال در مسئله و ببينيم كه اقوال شيعه و اهل سنت چيست؟ باز اينمسئله از نظر فقهاى اهل بيت اجماعى است، «لا خلاف بين اصحابنا فى ذلك» همهاين فتوا را دادهاند كه تا ثلث مساوى هستند و از ثلث به بالا ديه زن نصف مىشود.مسئله قصاص هم همانطورى كه عرض كردم: مرد از زن مىتواند قصاص بكند «بلارد». و زن از مرد نمىتواند قصاص بكند «الا مع الرد». لذا مسئله «ممّا لا اشكال و لاخلاف فيه» است.
كلامى از شيخ طوسى (رضوان الله تعالى عليه) در خلاف مىخوانيم تا بدانيم كهاهل سنت در اين مسئله چه مىگويند؟ شيخ طوسى رحمت خدا بر او باد در مسئله 64كتاب ديات خلاف مى فرمايد: «المرأة التعاقل الرجل - تعاقل يعنى مساوى - الى ثلثديتها فى العروش - عروش بمعناى ديات است - المقدره، فاذا بلغتها وقتى كه به ثلثديه رسيد - فعلى النصف» به ثلث كه رسيد نصف مىشود.
بعد مرحوم شيح طوسى رضوان خدا بر او باد، از جماعتى از اهل سنت نقل مىكندچون آنها هم همين عقيده را دارند، كه در ما دون الثلث مساوى هستند و به ثلث كهمىرسيد ديه زن نصف مىشود. بعد اين مذهب را، عرض كردم از جماعتى از اهلسنت، از جمله مالك و احمد حنبل كه از فقهاى چهار گانه هستند، و از جماعتديگرى نقل مىكند.
ولى بعد از اينكه اين اقوال را از اين جماعت نقل مىكند پنج تا قول ديگر هم نقلمىكند كه آنها همه نصف شدن ديه زن را مىگويند، اما با يك قيود و تفاصيلى، بعضيهامثلاً آن را منحصر به دست و پا كردهاند. و بعضيها منحصر به جنايت موضحه كردهاند،مثلاً .تخصيصش دادند. همان مسئله نصف شدن است، امّا موردش را تفصيل دادهاند،پنج قول ديگر هم شيخ طوسى از عامه نقل مىكند كه قائل به نصف شدهاند امّا با قيودو شروط ديگر، كه آنها را لازم نديدم نقل كنم. بعد از اينكه اين مطالب تمام مىشودمىفرمايد: «دليلنا اجماع الفرقه و اخبارهم» بعد هم بعضى از اخبار اهل سنت را نقلكرده است كه از طروق آنها احوال ثلث، را به طورى كه ما مىگوئيم دارد.
نتيجه كلام شيخ طوسى
آنچه كه از كلام شيخ طوسى استفاده مىشود، اين است كه بين شيعه اختلافىنيست. اهل سنت هم فى الجمله موافق هستند كه ديه زن نصف باشد، امّا در تفاصيل وجزئيات آن آنها مخالف هستند. پس اصل تنصيف ديه مرأه را اهل سنت به طوراجماع پذيرفتهاند ولى اختلاف بين آنها است كه اين تنصيف كجا است؟ شش تا قولاست كه يك قولش موافق ما است و پنج قول ديگر هم اينها دارند كه موافق ما نيست وبا ما تفاوت دارد. و به هر حال ايشان ادعاى اجماع هم كرد، كه ديگران بر ادعاى اجماعشيخ تكيه كردهاند.
صاحب جواهر هم (در جلد 42 جواهر صفحه 85( تعبيرى دارد كه مىگويد: «لاخلاف و لا اشكال فى ذلك» خلاف و اشكالى در اين نيست، يعنى هم در مسئله ديه، وهم در مسئله قصاص، كلام شيخ طوسى را كه نقل كردم قصاص اعضاء را نداشت، ديهداشت. ولى صاحب جواهر (رضوان الله تعالى عليه) وقتى وارد مىشود هم ديه و همقصاص را مىگويد.
به هر حال اين چهره مسئله از نظر اقوالى كه داريم، اقوال ديگران هم بود ولىچون من ديدم مسأله تقريباً مسلم است سراغ اقوال ديگر نرفتم.
ادله مسئله
عمده دليل اين مسئله احاديث است، احاديث هم زياد است، و اين احاديث دروسائل در 2 باب نقل شده است:
1- (باب 1 از ابواب قصاص اطراف).
2- (باب 44 از ديات الأعضاء).
در اين دو باب احاديث زيادى است، مطلبى را كه عرض مىكنم دقت كنيد، ايناحاديث مختلف است، كه بعضيهاى از آنها هم ديه دارد و هم قصاص دارد، چونموضوع بحث ما مخلوط شد، يعنى قصاص و ديه هر دو با هم بود. و احاديثى را هم كهمىخوانيم بعضى از آنها هم قصاص و هم ديه را مىگويد، و بعضيهاى آن خصوصقصاص را مىگويد، و بعضيهاى آن خصوص ديه را مىگويد.
آن احاديثى كه قصاص و ديه را مىگويد كل مسئله را دلالت دارد. آن كه فقط ديه رامىگويد به دلالت التزامى بايد قصاص را فهميد، وقتى كه ديه آن تنصيف مىشود بهثلث كه رسيد، لابد اگر بخواهند قصاص بكند بايد رد بكند، بايد مرأه نصف ديه رابدهد.
و آنهائى هم كه فقط قصاص را مىگويد، مىشود به دلالت التزامى ديه را همفهميد، مىگويد قصاص كه مىخواهد بكند بايد نصف ديه را رد كند؟ مادون ثلثباشد؟ نه. اگر مافوق باشد بايد رد بكند، معنى آن هم اين مىشود كه اگر بخواهيم ديهبگيرم بايد تا كجا مساوى باشد و تا كجا نصف باشد. اين احاديث ولو با هم مختلفاست، ولى مىشود كل مسئله را از تمام آن استفاده كرد.
با اين توضيحى كه دادم مىرويم سراغ احاديث و يك مقدار از احاديث رامىخوانم و آدرس بقيه آن را مشخص مىكنيم كه مطالعه كنيد.
حديث اول: (حديث 6 باب 1 از قصاص اطراف) كه حديث معتبرى است اينحديث در وسائل يك افتادگى دارد. «عن الحلبى سئل أبو عبدالله (عليه السلام)» عنجراحات الرجال و النساء فى الدّيات و القصاص» از امام صادق (عليه السلام) ازجراحات رجال و نساء در ديات و قصاص سؤال شد، سؤال شد و امام چه جواب داد،معلوم نيست. به نظر مىرسد كه در اين نسخه وسائل «قال» افتاده است ولى اينجاحتماً «قال» مىخواهد، «قال: السن بالسنّ» دندان در مقابل دندان، «و الشجّة بالشجّة»شكاف سر در مقابل شكاف سر، «و الأصبع بالأصبع» يك انگشت در مقابل يكانگشت، «سواء» همه اينها مساوى هستند «حتى تبلغ الجراحات ثلث الدية» تاجراحات به ثلث ديه برسد، «فاذا جازت الثلث» دقت كنيد، جازت الثلث، از ثلثبگذرد، امّا خود ثلث چيست؟ «فاذا جازت الثلث صيرت دية الرجال فى الجراحاتثلثى الدية» يعنى: دو برابر «و دية النساء ثلث الدية» مرد دو ثلث (يعنى دو برابر)مىشود، و زن يك ثلث (يعنى يك برابر) مىشود. روايت ديگر هم تنصيف مىشود،و اگر من اين «قال» را نمىخواندم، اين تا آخرش «سئل أبوعبدالله» بود، يعنى همهاشسؤال بود و جوابى نداشت. اين «قال» در اين نسخه افتادگى دارد اما شما نسخههاىديگر را هم ببينيد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): مىگويند نسخه آل البيت و كافى «قال» دارد.
من اين حديث را قبل از احاديث ديگر قرار دادم، چون سؤال هم ديه است و همقصاص است، يعنى صريحاً ناظر به كل بحث ما است، به خلاف بعضى از روايات كهبعداً مىخوانم، كه بعضيهايش فقط قصاص است و بعضيهايش فقط ديات است، ولوبه دلالت التزامى، دلالت را دارد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): جواب ديه را كه حضرت مىدهد چون سؤال از هر دوبوده است، سكوت امام دلالت روشنى دارد كه معلوم مىشود كه قصاص همهمينطور است.
حديث دوم: روايت جميل را كه حديث 3 باب 1 از ابواب قصاص الطرف استمىخوانم، «قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن المرأة بينها و بين الرجل قصاص»سؤال فقط از قصاص است، «قال: نعم فى الجراحات حتى تبلغ الثلث سواء» اگرجراحات آنها تا ثلث برسد مساوى است «فاذا بلغت الثلث سواء» وقتى كه كاملاًمساوى ثلث شد، «ارتفع الرجل و سفلت المرأة» رجل فزونى مىگيرد، و مرأه كممىشود، حلا چقدر؟ ديگر ندارد، تنصيف ندارد، ولى به قرينه ساير روايات معلوممىشود كه اين ارتفاع، ارتفاع به دو برابر است.
حديث سوم: (حديث 4 باب 1 از ابواب قصاص الطرف) را مىخوانم، اين حديثفقط قصاص است، بعضى از اين احاديث سندش خوب است و بعضى از آنها ممكناست مشكل داشته باشد، ولى چون متضافر و متعدد است و صحيح السند هم در آناست خيلى سخت نمىگيريم.
«عن ابن أبى يعفور قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن رجل قطع اصبع امرأة»مردى انگشت زنى را قطع كرد، «قال: تقطع اصبعه» اين قصاص است، انگشت مردقطع مىشود، در يك اصبع مساوى هستند، در دو تا مساوى هستند، در سه تا مساوىهستند، در چهار تا هم نامساوى هستند، «حتى تنتهى الى ثلث المرأة» تا به ثلث برسد،يعنى سه انگشت بگذرد و به 4 برسد، «فاذا جاز الثلث» اگر از سه انگشت يا از يكثلث ديه گذشت «اضعف الرجل» ضعف مىشود، اين صراحت دارد كه دو برابرمىشود، مسئله هم مسئله قصاص است، ولى از تعبير «اضعف» مىشود ديات را همبه مناسبت فهميد.
حديث چهارم: (حديث 2، باب 1، از ابواب قصاص الطرف) اين حديث بيشترظهور در ديه دارد «عن أبى بصير قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن الجراحات،فقال: جراحة المرأة مثل جراحة الرجل حتى تبلغ ثلث الدية، فاذا بلغت ثلث الديةسواء» يعنى كاملاً مساوى ثلث بشود، «اضعفت جراحة الرجل ضعفين» ضعفمىشود، دو برابر مىشود، «على جراحة المرأة». ملاحظه كرديد كه اين 4 تا حديث كهمن خواندم بعضى از آنها هر دو را مىگفت، هم ديات و هم قصاص را، يكى دو تاى آنظاهر در قصاص بود، يكى ظاهر در ديات بود فقط. ولى مجموع من حيث المجموعبا قرينه يكديگر و با دلالتهاى التزامى كه دارد، كل مسئله را ما مىتوانيم از آن استفادهبكنيم.
(سؤال ... و پاسخ استاد): مىگويند يك حديث زيادت ثلث دارد، و بعضىاحاديث سواءً ثلث داشت اين بماند، كه ما جزء فروع مسئله در آن بحث مىكنيم، باهم مخلوط نمىكنيم تا اصل مسئله درست و روشن بشود.
شما باب 44 را هم ببينيد، احاديث ديگرى هم در همين باب 1 است كه اينها دلالتبر مسأله ما دارد و تنها نكتهاى را كه من در اينجا بايد عرض كنم اين است كه روايتمعارضى هم ما در اينجا داريم و آن روايت معارض را چه كار بكنيم؟
روايات معارض
روايت معارض، باب 1، حديث 7 از ابواب قصاص الطرف است عن على (عليهالسلام) قال: ليس بين الرجال و النساء قصاص الا فى النفس الحديث» اين با صراحتمىگويد: كه زن و مرد فقط در نفس مىتوانند قصاص كنند و در اعضاء نمىتوانند، درحالى كه ما گفتيم كه در اعضاء مىتوانند، و مادون ثلث آن مساوى است و اگر ثلثبالاتر بشود، بايد يك ديه هم بپردازد. امّا اينكه حضرت مىفرمايد: بين رجال و نساءقصاصى نيست «الا فى النفس» اين يعنى چه؟
روايت معارض ديگر هم شبيه اين داريم، يا رواياتى كه مىگويد: ديه مرأه و رجلدر همه جا مساوى است، پيدا است كه در مقابل آن احاديثى كه ما داشتم كه متضافر ومتكاثره و معمول بهاى اصحاب است، روايات ديگرى كه بخواهد در اينجا ما را نهىو منع بكند مقاومتى ندارد، مقتضاى جمع اين است كه آنها را حمل كنيم بر صورى كهمنافات با اين روايات ندارد، و يا بالاخره «خذ بما الشتهر بين أصحابك و دع الشاذنادر» بقيه را كنار بگذاريم.
(سؤال ... و پاسخ استاد): بله، اطلاق آيات هم مثل «النفس بالنفس و العين بالعيناينها ظاهرش اين است كه فرقى بين رجل و مرأه نيست و لكن «كم له من نظير» كهاحاديث مىآيد و آيات را تخصيص مىزند، و خوشبختانه در اين مسأله فتاواى اهلسنت هم تنصيف است، تنها ما نيستيم كه آيه «النفس بالنفس و العين بالعين» اينها را ماتخصيص مىزنيم، ديگران هم اينجا را تخصيص زدهاند.
به هر حال چون مسئله واضح و مسلم است و احاديث هم متكاثر است معارضهانمىتواند مقاومت كند. تنها چيزى كه من در اينجا بايد مدركش را ارائه بدهم ايناست كه اگر مرد مىخواهد از زن قصاص كند، چرا چيزى نگيرد؟ در اين مسألهداشتيم اگر زنى دست مردى را قطع كرد، مرد مىتواند دست زن را قطع كند. چرانصف ديه را از آن نگيرد؟ خوب دست مرد از نظر ديه دو برابر دست زن است، و لذااگر زن بخواهد قصاص كند، بايد نصف ديه يد را بدهد، بايد 250 دينار بدهد. مرد كهاز زن قصاص مىكند چرا علاوه بر قصاص بايد 250 دينار از آن نمىگيرد؟ اين دليلشرواياتى است كه در خصوص اين مسأله وارد شده است، اگر اين روايت نبود مااحتمال مىداديم كه مرد وقتى كه از زن مىخواهد قصاص بكند علاوه بر قصاص يكچيز هم از آن بگيرد. منتها چون روايت صريح داريم و مفتى به هم هست، ظاهراًاختلافى در آن نيست، ناچار هستيم، بگوييم كه در مقام قصاص بيش از آن چه مرد اززن قصاص مىكند چيزى از آن نمىتواند بگيرد.
دو تا روايت در اين جا مىخوانم، يكى روايت 2 و ديگرى روايت 10 باب 33 ازقصاص النفس است.
(سؤال ... و پاسخ استاد): بله در تصادفات رانندگى هم است، منتها تصادفاترانندگى اگر معمولى باشد از قبيل خطا است، يعنى شبه عمد است و ديه تعلقمىگيرد، به قصاص نمىرسد، فرقى نمىكند.
حديث 10، باب 33 از قصاص النفس كه خيلى روشن است : عن هشام بن سالمعن ابى عبدالله (عليه السلام) «فى المرأة تقتل الرجل، ما عليها؟» اين اصل نفس است،وليكن از آن ديه هم بيرون مىآيد، «فى المرأة تقتل الرجل ما عليها؟ قال: لا يُجنىالجانى على أكثر من نفسه» يعنى: يعنى بيش از آن كه مرد زن را بكُشد، بيش از آننمىتواند از اموالش پولى بگيرد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): اين در نفس است، در اين مسايل يعنى در تنصيف هيچفرقى بين نفس و بين اعضاء نيست.
حديث 2، باب 33، از قصاص النفس: روايت عبدالله ابن مسكان، عن أبى عبدالله(عليه السلام) «قال: اذا قتلت المرأة رجلاً قتلت به» هنگامى كه زنى مردى را بكشد،فقط زن را مىكشند امّا اينكه نصف ديه را هم بگيرند ديگر در كار نيست.
باز هم بررسى مىكنيم روايات در اعضاء هم شايد باشد.
پايان
پرسش
1( خلاصه كلام شيخ طوسى در ديه اعضاء زن و مرد را در مادون و مازاد ثلث بيانكنيد؟
2( نظر صاحب جواهر در ديه اعضاى زن و مرد را بيان كنيد؟
3( نتيجه روايات را در رابطه با ديه اعضاى زن و مرد بيان كنيد؟
4( توجيه روايات معارض با ساير روايات را بيان كنيد؟
5( چرا اگر مرد زن را قصاص كند مرد نمىتواند زيادتر از قصاص از اموال زن چيزديگرى بگيرد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...