يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 70
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هفتادم "
موضوع بحث اخلاقى
بحث اخلاقى امروز را از آيه 55 سوره نور شروع مىكنيم: «و عدالله الذين آمنوامنكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهموليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لايشركون بى شيئا».
كسانى هستند كه هنوز درباره جدايى دين از سياست بحث مىكنند، اگر افرادىباشند ناآگاه از قرآن، شايد بتوانيم به آنها حق بدهيم، ولى قرآن در همه جا اين مسأله راروشن كرده كه سياست و حكومت از دين و اسلام نمىتواند جدا باشد.
تقسيمات آيه
آيه 55 سوره نور كه شايد در اين بحث كسى به آن توجه نكرده باشد يا كمتر به آنتوجه شده باشد، مىفرمايد: خدا وعده داد به كسانى كه مؤمن هستند، ايمان دارند وعمل صالح دارند، در باره آنها 4 چيز را عملى كند. 1 - «ليستخلفنهم فى الارض»،حكومت در روى زمين در اختيار آنها قرار مىگيرد، 2 - «و ليمكنن لهم دينهم الذىارتضى لهم» حكومت مىآيد، دين ثابت مىشود، تمكن پيدا مىكند در تمام جامعهگسترش پيدا مىكند و اينكه «ليمكنن لهم دينهم بعد از ليستخلفنهم فى الارض» استشايد اشاره به اين است. تا حكومتى به دست مؤمنان صالح نيفتد، دين در جامعهگسترش پيدا نمىكند. اول بايد حكومت صالحان حاصل بشود، بعد هم با وسايل وابزارى كه آنها در اختيار دارند دين را در جامعه راسخ كنند، ثابت كنند،3 - «وليبدلنهممن بعد خوفهم أمنا» امنيت در سايه ايمان، عملِ صالح، حكومت دينى، امنيت و صلح،در ميان مردم برقرار بشود، 4 - «يعبدوننى لا يشركون بى شيئا» اگر يك جامعهتوحيدىِ خارج از شرك بخواهيم بايد به دنبال اين مسائل باشيم. اگر مسأله دين يكمسأله شخصى اخلاق و خصوصى بود چه ربطى دارد به «يستخلفنهم فى الارض» چهارتباطى دارد به «و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم».
نتيجه مستفاد از آيه
بنا بر اين از اين جملههاى مختلف اين آيه و چهار وعدهاى كه خداوند به مؤمنانصالح داده استفاده مىشود حكومت چيز جدايى از دين و دين چيزى جدايى ازحكومت نمىتواند باشد و اين مسأله كاملاً قابل بحث و گفتگو و تشريح است كه منديگر با اشارهاى از آن مىگذرم.
«و ذكّرهم بايّام الله»
ايامى كه در آن قرار داريم ايام دهه فجر است و انقلاب وارد بيستمين سال از عمرخودش مىشود. در اين 20- 19 - سال، طوفانها، حوادث مختلف، مشكلات و جنگها،زير و بمها، حوادث زيادى را انقلاب از سر خود گذرانده و الان بحمدالله در شرايطخوبى قرار دارد. با اينكه اطراف ما را آتشهاى زيادى فرا گرفته، كشورهاى همسايه رانگاه كنيم، خيلى از آنها دارند در آتش مىسوزند، ولى بحمدالله خداوند در اين وسطاين حكومت اسلامى را على رغم تمام توطئهها سر پا نگه داشته است.
تذكّرات استاد
به همين مناسبت دلم مىخواست چند نكته را اشاره كنم و دقت بفرماييد: 1 -نكتهاى كه مهم است اين است كه مراسم جشن دهه فجر مفهومش اين نيست كه مردمخوشحالى مىكنند و چراغهايى روشن مىكنند و مسائلى از اين قبيل و به هم تبريكمىگويند. مسأله مسأله جشن و سرور و اينها نيست، اينها در واقع بهانه هستند براىاينكه يك مرور مجددى بر مسائل مربوط به انقلاب بشود، يعنى همين نسلى كه درانقلاب بوده، يادشان بيايد چه برنامههايى بود، چه حوادثى روى داد، چه افراد باشخصيتى قربانى شدند، چه بهاى سنگينى پرداختيم، اينها را يادآورى مجدد كنيم وفراموش نكنيم و اين دست آورد گرانبها كه حكومت اسلامى است به سادگى از دستندهيم.
اينكه قرآن مجيد مىگويد: «و ذكرهم بايام الله» يا بنى اسرائيل مىگويد: «و اذكرواكذا، و اذكروا كذا» اين براى اين است كه يادشان نرود بنىاسرائيل زير چنگالفرعونيان در چه شرايطى بودند، حالا فراعنه از بين رفتند و حكومت مصر و شام وفلسطين و اينها در اختيارشان قرار گرفته، فراموش نكنند كجا بودند كجا آمدهاند، ماهم بايد يادآورى مجدد بكنيم، ما هم فراعنهاى بر سرمان مسلط بودند، نه تنها دين ومذهب، آزادى، شرف، استقلال، همه چيز مردم را گرفته بودند، يادمان بيايد چهبوديم؟ كجا آمديم؟ بنابراين هر سال بايد يك دوره دو مرتبه مسائل انقلاب، حوادثانقلاب، از آن اول تا موقعى كه پيروز شد تا آن حوادثى كه بعداً به وجود آمد مرورمجددى بر آنها بشود، اين نعمت را تصور نكنيم ساده به دست آورديم ساده از دستبدهيم، اين يك نكته است.
نكته 2 - اين است كه الان وارد بيستمين سال مىشويم، تمام كسانى كه 25 20،سالشان است، يعنى عمدتاً همه جوانان ما، اينها يا انقلاب را نديدهاند بعد از انقلابمتولد شدهاند، يا بعضىهايشان 4، يا 5، ساله بودند و از انقلاب چيزى نمىفهميدند،سن 25 به پايين هر چه داريم، كه عمدتاً جوانان ما را تشكيل مىدهند، اينها در دلانقلاب نبودند.
انتقال خاطرات به نسل جديد وظيفه وسايل ارتباط جمعى، روزنامهها، راديو،تلويزيون، پدرها، مادرها، خانوادهها، بزرگترها، اين است كه اينها بياموزند چهكارهايى انجام شد، چه جانفشانيهايى شد، چه برنامههايى بود، چه زندانها، چهتبعيدها، چه شكنجهها، چه قربانيها، اينها را دانه دانه به اينها بگويند، اينها خيال نكنندكه چشمشان را باز كردهاند در دامن حكومت اسلامى بودهاند، متولد شدهاند، دارندبرزگ مىشوند، چيز سادهاى بوده، بالاخره اينها بايد در آينده از اين حكومت اسلامىپاسدارى كنند. اگر به تاريخ انقلاب و جزئيات آن آشنا نشوند، يقين بدانيد قدر وقيمت آن را نخواهند شناخت اين وظيفه دومى است كه ما داريم.
و اما وظيفه سوم كه از همه اينها مفيدتر است، اين است كه ببينيم چرا مردم بهانقلاب روى آوردند؟ آن چه را را به ياد بياوريم، اگر اين را فراموش كنيم، در ادامه راهخداى ناكرده، خداى ناكرده، انقلاب را از دست خواهيم داد.
علَّت قيام مردم
چرا مردم آمدند به سراغ مراجع؟ چرا رفتند سراغ امام بزرگوار؟ چرا؟ چرا آمدندمساجد را پايگاه قرار دادند؟ چرا از حسينيهها به عنوان يك سنگر استفاده كردند؟چرا شعارهاى دينى و الله اكبر دادند؟ دليل آن يك مطلب است، مردم ديدندمشكلاتشان با حكومت شاه حل نمىشود، بلكه روز به روز بيشتر مىشود،مكتبهاى غرب و شرق آن زمان هم، حل مشكلات آنها نمىكند، نه مشكلات دينى،نه مشكلات دنيايى، تنها چيزى را كه حلاّل مشكلاتشان دانستند اسلام بود، قرآن بود،گفتند: مىرويم زير سايه اسلام و قرآن هم دينمان را حفظ مىكنيم، هم ناموسمان راحفظ مىكنيم، هم شرف و عزت و استقلالمان را حفظ مىكنيم، هم كشورمان،عمرانمان، آباديمان، همه چيز را در سايه دين حفظ كنيم، راه را منحصر در اين ديدند،آمدند در سايه اسلام.
راه پايدارى مردم در انقلاب و وظيفه ما
حالا اگر بخواهيم مردم با اين نظام و انقلاب باشند، باز هم بايد عملاً نشان بدهيمكه حلال همه مشكلات دين است، اگر مىخواهند عدالت اجتماعى داشته باشند درپرتو اسلام است. آزادى به معنى واقعى، آزادى انسانى نه آزادى حيوانى، آزادىمشروط، نه آزادى مطلق، آزادى توأم با ارزشها، نه آزادى منهاى ارزشها، آزادى بهمعنى واقعى در دين، شرف و عزت انسان در دين است، استقلالشان در دين است،تأمين امور اقتصاديشان در دين است، اگر اين را احساس بكنند، ايستادهاند، اما اگرخداى ناكرده ببينند نه، اسلام و دين، مشكل را حل نمىكند، اسلام حل مىكند، مامسلمانها حل نمىكنيم، ببينند خداى ناكرده وارثان انقلاب هر كدامشان يك خطمخصوص به خودشان پيدا كردند و با ابزار قلم، زبان، برچسبهاى مختلف اين به آنحمله مىكند او به اين حمله مىكند، آنچه مطرح است مسائل خطى و گروهى است،چيزى كه مطرح نيست مصالح كلى اسلام و مصالح كلى نظام است، من نمىگويمچنين است، خداى ناكرده اگر چنين بشود بدانيد مردم به سراغ جاهاى ديگر خواهندرفت. ما بايد ثابت كنيم همچنان دين و اسلام است كه اين مملكت را در اين دنيامىتواند حفظ كند، آبرو و شرف و آزادى و اقتصاد را مىتواند، حفظ كند، ناموسمردم را مىتواند حفظ كند، خدا نكند مسائل اصلى فراموش بشود، مسائل فرعى،مسائل اصلى بشود كه بزرگترين بلا براى جامعه اين است كه مسائل فرعيش اصلىبشود و مسائل اصليش فرعى بشود. اين بدترين حالت است، اصول را بايد بچسبيد،واقعاً وقتى مىگوييم فراجناحى، فراجناحى باشيم، وقتى مىگوييم: اسلام، دلمانبراى اسلام بسوزد، نه اسلامى كه حافظ منفعت شخصى من است، آن را مىخواهم،اسلام مقيّد به قيد، اسلامى را بخواهم كه حافظ منافع من است چه ضد آن، و آن اسلامحافظ منافع من هم خواهد بود، اسلامى بخواهم چه حافظ منافع من باشد، چه نباشد.
هر كسى بيايد اسلام را با سليقه خودش تفسير كند، اسلام را سنگرى قرار بدهدبراى دفاع از گروه و جناح و حزب خودش، خدا نكند ما به اينجا برسيم، من اميدوارمان شاء الله با آن عنايات الهيهاى كه شامل حال است و آن ديدگاههاى خوبى كه رهبربزرگوار انقلاب دارند، با آن تحرك و صميمتى كه در رئيس جمهور است و با ايننسلهاى پرورش يافته در انقلاب، بسيجىها، خانوادههاى شهدا، دلسوختهها،حافظين ارزشهاى اسلامى به اشكال مختلف، من اميدوارم كه اگر خداى ناكرده يكوقت مسائل ديگر مىآيد قاطى بشود با مسائل اصلى ما، سعى كنيم خطمان را زوداصلاح كنيم.
تفسير اهدناالصراط المستقيم
مسأله «اهدنا الصراط المستقيم» را لابد تفسيرش را داريد، بعضىها سؤال مىكنند«اهدنا الصراط المستقيم» معنى آن اين است كه ما در صراط مستقيم نيستيم، پسگمراه هستيم، هر روز از خدا مىخواهيم «اهدنا الصراط المستقيم»، نه معنى آن ايننيست، انسان در اين خط مستقيم كه دارد مىرود هر ساعت ممكن است منحرفبشود، اين طرف آن طرف، دائماً در راه است، ما مىگوييم: خدايا همه روز ما را در اينخط مستقيم بدار، هر ساعت ما را در اين خط بگذار، مبادا خداى ناكرده از اين طرف،از آن طرف منحرف بشويم.
تذكر به صدا و سيما
جملهاى هم دلم مىخواهد اينجا تذكر بدهم، به گوش اين آقايانى كه در صدا وسيما و امثال اينها هستند برسد، مسأله اين كه سعى كنند اينها قشر متدين را ازخودشان جدا نكنند، گاهى ديده مىشود در يك مسائلى دارند افراط مىكنند، يقينداشته باشند اگر بخواهيم يك سلسله مسائل لهوى را براى راضى كردن يك افرادخاصى پررنگ كنيم در اين تشكيلات، ما قشر مذهبى كه حافظان اصلى هستند، اينهارا از دست خواهيم داد، ضرورتى ندارد كه بعضى مسائل را روز به روز پررنگتر كنيم،روز به روز پر مايهتر كنيم، مذهبيها را بدبين كنيم، آنكه در جنگ و صلح ايستاده پاىانقلاب معتقدين به اين مذهب هستند. آن مسلمانان قُرص هستند، بعضى افراد بىبندو بار كه در گوشه و كنار ممكن است احياناً باشند رضايت و خشنودى آنها نبايد مطرحباشد، ان شاء الله نيست. مردم، قشر متدين از زياد شدن مسائل لهوى در رسانههاىجمعى خيلى شكايت دارند.
در زمان امام هرگز حتى آن موسيقيهاى غير لهوى هم كه مىزدند آلات را نشاننمىدادند، آن تشكيلات را نشان نمىدادند، امام سفارش كرده بودند اين كار نشود،اخيراً دارند اوضاع و احوال را تغيير مىدهند. چه ضررى دارد ارزشهايى را كه امام برآنها صحه گذاشته است، آنها را حفظ كنيم، نگهداريم، چه ضرورتى دارد اين كارها رابكنيم، چه مشكلى با اينها حل مىشود، من گاهى فكر مىكنم، يك وقت مشكلى زمينمانده، مىگوييم: از باب عنوان ثانوى مىخواهيم مشكل را حل كنيم، بايد اين بساط رابياوريم و در راديو و تلويزيون نشان بدهيم، براى اينكه مىخواهيم دفع افسد كنيم،چه مسأله مهمى زمين مانده است؟ آن وضع زمان امام را خوب رعايت كنيم. مگرزمان ما از زمان ايشان حادتر شده است؟ به هر حال اين مسائلى است كه يك عدهشكايت دارند و مرتب هم به ما مىگويند و گاهى هم در نامههايشان مىنويسند كه مادامنتان را روز قيامت مىگيريم، خدايا تو شاهد باش ما به اين مراجعمان اتمام حجتكرديم، از اين قبيلها مىنويسند كه واقعاً انسان احساس مىكند مردم سوزى دارند،احساس مسؤوليّت مىكنند و مسؤوليّتشان را به گردن ما مىاندازند، به هر حال خيلىاز مسائلى كه لازم بود گفتم، گاهى يك مقدارش را با صراحت گفتم يك مقدار بالطافت بيشترى، براى اينكه كسى سوء استفاده نكند، به هر حال از خدا مىخواهيماين انقلاب اسلامى و اين نظام اسلامى و اين ارزشهاى اسلامى و اين حكومتاسلامى را ان شاء الله روز به روز پا برجاتر تا زمان ظهور ولى عصر ارواحنا فداه قراربدهد.
موضوع بحث (ديه زن) و روايات وارده در اين باب
و اما بحث فقهيمان، در اين بود كه ديه زن نصف ديه مرد است. رواياتى كه ما براىاين معنا نقل كرديم كه با صراحت اين معنا را مىگفت. 2 دسته ديگر روايات است، 1دستهاش در باب 1 از ابواب قصاص الطرف، يعنى قصاص اعضاء بود
ابواب قصاص الطرف، باب 1 حديث 2 روايت ابو بصير، روايات اين باب دلالتدارد؟ يا به طور غير مستقيم است. «عن أبى بصير قال سألت أبا عبدالله(ع) عنالجراحات؟ فقال: جراحة المرأة مثل جراحة الرجل، حتى تبلغ ثلث الديه، فاذا بلغتثلث الديه سواءاً» ما اينطورى معنى مىكنيم حديث را «فاذا بلغت ثلث الدية سواءاً»يعنى درست مساوى ثلث شد «اضعفت جراحة الرجل، ضعفين» تا به ثلث نرسيدهدقيقاً مساوى است. ثلث كه رسيد از آنجا جراحات مرد ديهاش دو برابر مىشود. اينروايت با صراحت مىگويد: جراحات مرد و زن تا به ثلث نرسيده است، مساوىاست، به ثلث كه مىرسد، جراحات مرد دو برابر مىشود.
ارتباط بين جراحت و قتل نفس
تمام رواياتى كه در اين باب هست، حدود 7 روايت هست، همه آنها مضمونشهمين است. ممكن است شما بفرماييد: جراحت قتل نفس را نمىگيرد، جراحتيعنى «مادون النفس» ظاهرش «ما دون النفس» است، قتل نفس را نمىگيرد. ولى منمىخواهم، عرض كنم، به دلالت التزامى مىتوانيم از اين بفهميم كه اگر قتل نفس همبشود ديه نصف است. چرا؟ براى اينكه اگر در قتل نفس ديه مساوى بود، نمىبايست،امام، چنين بيان مىفرمود، بايد بفرمايد: «ما دون ثلث» مساوى است، از ثلث تا ديهكامله نرسيده دو برابر، ديه كامل رسيد، دو مرتبه مساوى است. اگر ديه نفس مساواتداشت، جاى اين بود كه بگويد، اينكه نفرموده است، فرموده: از ثلث كه بالاتر برود،مرد دو برابر است، ما از اين مىفهميم كه ديه نفس هم دلالت دارد.
بنابراين تكرار مىكنم، جراحت ظاهر در «مادون النفس» است، قتل نفس را بهحسب ظاهر نمىگيرد، ولى با اين مقدمهاى كه عرض كرديم، از اين احاديث مىتوانيمبه دلالت التزاميه قتل نفس را هم استفاده كنيم كه ديهاش نصف ديه رجل است. «ديةالمرأة نصف الدية الرجل». يك حديثش را خواندم كه حديث ابو بصير بود 6 حديثديگر را ملاحظه مىكنيد، غالبش مربوط به باب جراحت است و جراحات زن نصفجراحات مرد در ما فوق الثلث است، و دلالتش هم به عقيده من با اين مقدمهاى كهعرض كردم خوب است.
و اما مىرويم به سراغ باب 33 از قصاص نفس 21 حديث دارد، آن خيلى دلالتشخوب است، صراحت دارد، تمامش را عرض نمىكنم، بسيارى از روايات آنصراحت دارد. 2 نمونه آن را مىخوانم، بقيه را خودتان مطالعه خواهيد كرد.
روايت 6 از ابو بصير است، «عن أبى بصير يعنى المرادى» كه ثقه است، «عنأحدهما(ع) قال: ان قتل رجل امرأة» مردى زنى را كشته است «و أراد أهل المرأة أنيقتلوه» ارباب دم مرأه مىخواهند قاتل را بكشند. «أدّوا نصف الديه» نصف ديه مرد رابايد بدهد كه اين خود دليل است، همانگونه كه ديروز عرض كردم، معنى آن اين استكه ديه زن نصف است. شما مىخواهيد مردى را در مقابل زنى بكشيد، بايد نصف ديهبدهيد، «أدّوا نصف الديه الى اهل الرجل».
حديث ديگر حديث 9 اين باب است، «عن أبى العباس و غيره» البته اَسناد اين 3 يا4 حديث كه ديروز خوانديم، همه ثقات بود، صحيح بود. اما اين احاديث كهمىخوانم بعضيهايش ممكن است ضعيف باشد، اما چون متضافر است، يا متواتراست، مشكل سند نداريم، به خصوص كه قسمتى هم صحيح السند است. «عن ابىالعباس و غيره عن أبى عبدالله (ع) قال: اِن قتل رجلٌ امرأة خُيِّرَ اولياءُ المرأة» اولياء زنمخيّرند «ان شاؤوا أن يقتلواالرجل و يغرموا» غرامت بدهند، «و يغرموا نصف الديهلورثته»
(س:...) (پاسخ استاد:) پيدا نكرد، ذمهاش باقى مىماند، نمىتواند بكشد، بايد ديهبگيرد. سؤال مىكنند، اگر ندارد؟ اگر ندارد نصف ديه را بدهد، نكشند، ديه بگيرند،اگر دارى نصف ديه بدهى، حق قتل دارى.
استفاده از بيت المال براى پرداخت نصف ديه.
بعضى ها سؤال مىكنند، مىشود از بيت المال كمك كنيم؟ به اينها بگوييم بياييداين نصف ديه را بگيريد و اين رجل را اعدام كنيد؟ نه، چه ضرورتى كرده است كه شمااعدام را انتخاب كنيد، قصاص را انتخاب كنيد، نخير ديه را انتخاب كنيد. پول داريد،قصاص را انتخاب كنيد، نداريد، ديه را انتخاب كنيد و در هر حال ديه را انتخاب كردنبهتر است.
(س:...) (پاسخ استاد:) قصاص مىكنند، ديه نمىدهند؟
(س:...) (پاسخ استاد:) قاتل، بگويد ديه نمىدهم، حق دارد.
عدم تمكن بستگان زن از پرداخت نصف ديه مرد
(س:...) (پاسخ استاد:) اگر بستگان مرأه مىگويند پول نداريم بدهيم قصاص كنيم،و قاتل هم مىگويد من ديه نخواهم داد بياييد قصاص كنيد، در اينجا چه كنيم؟ اينجاجايى است كه مىشود راجع به مسأله بيت المال، ممكن است كسى احتمال بدهد كهدر اينجا اگر قاتل مىگويد من به هيچ وجه حاضر نيستم، يا دروغ مىگويد، يا راستمىگويد، بيت المال بيايد به كمك مظلومين بشتابد، تا معلوم بشود كه قاتل واقعاًحاضر است يا نه؟ براى اينكه خون مسلمانى پايمال نشود، چون روايت داريم، خونمسلمان نبايد پايمال بشود. حالا اين خون مسلمان زن ريخته شده است، نه اينها پولدارند قصاص بكنند نه آن حاضر است ديه بدهد، خوب خون مسلمان دارد پايمالمىشود، روايت داريم كه خون مسلمان نبايد پايمال بشود، بايد از بيت المال به اينكمك كنند، تا بتواند قصاصش را بكند بعيد نيست ما در خصوص اينجا، نه در آنجايىكه اين جنبه نداشته باشد، يعنى حاضر باشد قاتل، ديه بدهد به ارباب دم، مىگوييمبرويد ديه بگيريد، خون مسلمان پايمال نمىشود. به هر حال اين يك روايت است،روايات متعدد ديگرى داريم كه آنها را بينيد.
من آغاز بحث روز شنبه را عرض كنم كه مطالعه كنيد. مسأله واضح بود و لذا همهروايات را نقل كه نكردم، چون مسأله از مسلّمات است. تا به اينجا هم 6 روايت را نقلكرديم و تعداد زياد ديگرى از روايات بود كه نگفتيم، مطالعه مىفرماييد انشاء الله.
در اينجا بقى هنا شىءٌ داريم كه مربوط به اين سؤال روز است. و آن اين استاسلام، دين عدالت است، دين مساوات است، پيغمبر(ص) در حديث معروف (حجةالوداع) فرمود: «المؤمنون تتكافى دمائهم» مسلمانها خونشان يكرنگ است، با همتفاوتى ندارد چه شد اين اسلامى كه طرفدار مساوات، عدالت، آزادى بشر، همرنگبودن خونهاست، آمده خونبهاى مرد را دو برابر خونبهاى زن قرار داده است. «هذااولاً».
ثانياً سلمنا كه در گذشته چنين بوده است، آن مال زمانى است كه زن نقشى درجامعه بشرى نداشته است، الان نقش زن در جامعه بشرى زياد شده است و دربسيارى از فعاليّتهاى اجتماعى هست در مدارس، آموزش، پرورش در جاهاى ديگر،ما هم كه از نظر شرعى مىگوييم اگر زنان بتوانند اصول حجاب و عفت را حفظ كنند،انتخاب شغلهايى در جامعه براى آنها ممنوع نيست، با رضايت همسر باشد و با حفظعفت باشد، جلوگيرى از اين نمىكنيم، هيچ يك از آقايان از اين مسأله جلوگيرىنمىكنند. بنابراين اينها دورشان و نقششان در مجتمع بسيار افزايش پيدا كرده است.«فلهم دورٌ كريمٌ فلهن دورٌ كبيرٌ فى المجتمع الانسانى». آيا باز هم همان مساواتى كهسابقاً همان دو برابرى كه سابقاً مىگفتيم بايد اين دو برابر باشد، يا نه؟ الان بگوييمديه، چون موضوع عوض شده است، حكم هم عوض مىشود. من تصديق مىكنم،اينها مسائل فقهى نيست، ولى مسائلى است كه اگر ما در كنار مسائل فقهى حل نكنيمضربه به مسائل فقهى ما هم مىزند، من يك بيان جامع كاملى در اين زمينه فكر كردهامكه ان شاء الله روز شنبه در باره آن بحث خواهم كرد.
پايان
پرسش
1 - موضوع بحث اخلاقى چيست؟ تقسيمات آيه رابه طور خلاصه بيان فرماييد؟
2- علَّت قيام مردم به نظر استاد چه بوده؟ راه پايدارى مردم در اين راه و وظيفه ما چيست؟
3- تفسير «اهدناالصراط المستقيم» چيست؟ آن را بيان فرماييد؟
4- آيا ديه جراحت زن نسبت به مرد مثل ديه قتل نفس است؟
5- در صورت عدم تمكن بستگان زن و عدم پرداخت ديه از طرف قاتل حكم شرعى را بيانكنيد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...