يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 69
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه شصت و نهم "
ديه زن مسلمان
در باقى مانده مسائل مقادير ديات پنج مسئله مهم باقى مانده است، كه در ضمنشش مسئله پنج مسئله مهم را بيان مىكنند:
اول: ديه مرأه است، كه نصف ديه رجل است، و اين مسئلهاى است كه در عصر وزمان ما بحث بر انگيز هست، كه بايد علاوه بر جنبههاى فقهى، جواب سؤالاتى كه دراين ضمينه است داده شود، و افراد نسبت به اين توجيه شود.
دوم: ديه گروههاى مختلف مسلمين است كه فرقى بين فرق مسلمين در ديهنيست.
سوم: ديه ولد الزنا است، آيا با ديگران و لو مسلمان باشد تفاوتى دارد يا نه؟.
چهارم: ديه كافر ذمى است، كه چرا تفاوت دارد؟.
پنجم: ديه كافر حربى است.
اين پنج مطلب را در ضمن اين شش مسئلهاى كه از فصل مقادير ديات باقى ماندهاست بحث مىكنيم، و تقريباً تمام اينها مطرح انظار است، و سؤالاتى درباره اينهاهست كه بايد جواب آن سؤالات را بدهند. البته تقارن بحث ما با ايام فجر تقارنمباركى است، كه من انشاء الله فردا به اين مناسبت مقدارى در اين ضمينه صحبتخواهم كرد.
فرق ديه زن مسلمان با مرد مسلمان چيست؟
و امّا متن تحرير الوسيله، مسئله 26 را مىخوانم: «ما ذكر من التقادير دية الرجلالحر المسلم، و أمّا دية المرأة الحرة المسلمة فعلى النصف، من جميع التقاديرالمتقدمة، فمن الابل خمسون و من الدنانير خمسمأة، و هكذا» آنچه كه تاكنون گفتيمراجع به مقادير ديات، و اصول ششگانه همه مربوط به مرد مسلمان آزاد بود.
امّا اگر زن مسلمان آزاد شد آن چه مىشود؟ مىفرمايند: همه جانصف است، مردمسلمان آزاد صد شتر. زن مسلمان آزاد پنجاه شتر. مرد مسلمان آزاد هزار دينار. زنمسلمان آزاد پانصد دينار. مرد مسلمان آزاد ده هزار درهم، زن مسلمان آزاد پنج هزاردرهم. و هكذا.
اين مسئله را از نظر فقهى بايد بحث كنيم، و بعد سؤالاتى كه چه تفاوتى بين زن ومرد است، آيا خون آن از خون اين رنگينتر است و با اصول عدالت مىسازد، باحقوق بشر مىسازد، و بعلاوه اگر در زمان گذشته اين طور بوده است امروز كه وضعزنان در دنيا عوض شده است، آيا باز همين حكم باقى است يا باقى نيست؟ اينهاسؤالاتى است كه مىشود و انشاء الله بايد جواب بدهيم، ولو از نظر فقهى مطرحنباشد.
ولى امروز مسائل فقهى را بدون توجيههاى زمان پسند و منطقى نمىشود همينطورى جواب بدهيم. نمىتوان گفت: همين كه هست اگر نمىخواهى قبول نكن، «اناهديناه سبيل اما شاكراً و اما كفوراً» و بايد توجيههاى لازم در اينجا بشود، كه واقعاً همهاينها توجيههاى منطقى خوبى دارد.
اجماع فقهاى بر نصف بودن ديه زن
و امّا اصل مسئله نصف بودن ديه زن كه بين فقهاى ما از مسائل مسلّم است تاآنجائى كه صاحب جواهر (رضوان الله عليه) ادعاى اجماع اصحاب عليه بقسميهمىكند، كه تمام اصحاب اجماع بر اين دارند، از احدى مخالفت نقل نشده است، بلكهاز آن بالاتر بعضيها اجماع تمام علماى اسلام كردهاند، فقهاى اربعه اهل سنت همهموافق هستند، غير آنها فقهاى اربعه هم موافق هستند و فقط يكى دو نفر از فقهاى كماهميت از اهل سنت مخالفت كردهاند و قائل به مساوات شدهاند.
(سؤال ... و پاسخ استاد): مخالف صريح قرآن نيست، صريح قرآن مال ارث زناست، نه مال ديه زن، آنها (اهل سنت) مىآيند به ظاهر قرآن مىچسبند و مىگويند:قرآن مىگويد همه جا مثل هم هستند و فرقى بين ديه نگذاشتهاند، آنها به ظاهر اطلاقروايات مىچسبند، در قرآن نصف بودن در ارث است نه در ديه.
عبارت شيخ الطائفه را در خلاف مىخوانم، كه هم اقوال اصحاب و هم اقوالفقهاء اهل سنت در آن است.
نظر مرحوم شيخ طوسى
مرحوم شيخ در خلاف، در كتاب ديات، در مسئلة 63 چنين مىفرمايد: «دية المرأةنصف الدية الرجل، و به قال جميع الفقهاء» يعنى شيعه و سنى «و قال ابن عليّه و الاصمهما سواء» ابن عليه و اصم، ابن عليه را من بررسى اجمالى كردم در ميان معروفين بهكُنا نيافتم، ولى اصم تا اندازهاى شهرتى دارد و در قرن سوم هجرى و از زهاد بودهاست و مىگويند: اينكه به او اصم مىگويند اصم نبوده است، كر نبوده، در يكداستانى نقل مىكنند براى حفظ آبروى يك مسلمانى خودش را به كرى زده بود، بنابراين از آن به بعد به اصم معروف شد، گوشش به حرف مردم بدهكار نبود، ولى اصمنبود، چندان آراء فقهى هم ندارد، آنچه كه مشخص است در صدر اسلام جزء زهادعامه بوده است، ولى خوب گاه گاهى در گوشه و كنار ديديد و قبلاً هم داشتهايم آراءفقهى از آن ذكر نمىكنند، به هر حال از كسانى است كه عامه و خاصه براى او وزنىقائل نيستند.
«و قال ابن عليّه و اصم هما سواء فى الديه» شيخ طوسى(رضوان الله عليه)مىگويد: «دليلنا الاجماع الفرقه» با اينكه «اخبارهم» است، ولى اينجا «اخبارهم»نمىگويد. و بعد يكى دو حديث از طرق اهل سنت نقل مىكند.
«ثم قال: و هو اجماع الامه» يعنى اين دو نفر كه مخالفت كردهاند به حسابنيامدهاند، ايشان در اين مسئله اجماع امت را ادعا كرد. بنابر اين چيزى نيست كهشيعهها و پيروان مكتب اهل بيت فقط قائل باشند، همه علماى اسلام ديه مرأه رانصف ديه رجل مىداند.
نظر ابن قدامه
كلامى هم از ابن قدامه در مغنى (جلد 9 صفحه 531( نقل مىكنم، تصريح بهاجماع اهل علم مىكند كه ديه مرأه نصف ديه رجل است. بعد هم قول ابن عليّه و اصمرا نقل مىكند، كه اينها گفتهاند زن و مرد در ديه تفاوتى ندارند. و بعد جلمهاى دارد وشاهد من اين جمله است، مىگويد: «هذا قول شاذ يخالف اجماع الصحابه، و سنةالنبى (صلى الله عليه و اله و سلم)» قول شاذ است كه مخالف اجماع صحابه و سنتپيغمبر اكرم است. از اين تعبير استفاده مىشود كه آنها هم به اصم و به ابن عليّه اعتنايىنكردهاند و لذا مىگويد: اجماع امت است و اينها مخالف اجماع و سنت هستند.
نظر مرحوم صاحب رياض
يك جمله هم از مرحوم صاحب رياض نقل كنم كه ديگر اقوال كاملاً روشن شود.صاحب رياض در (جلد دوم صفحه 531( مىفرمايد: «اما دية قتل المرأة الحرةالمسلمة فعلى النصف من دية الجميع» من دية الجميع يعنى چه؟ خودش تفسيرمىكند يعنى: «اى جميع التقادير الستة المتقدمه» تا آنجاى كه مىگويد: و شاهد من هماينجا است «اجماعاً محققاً و محكيّاً فى كلام جماعه حد الاستفاضه».
مسئله از نظر فتوا از مسلمات است.
ديه زن از نظر احاديث
همانطور كه عرض كردم دليلى از آيات نداريم، بلكه اين مسئله در احاديث شيعهو اهل سنت آمده است. و ادعاى استفاضه «لولا التواتر» شده است و احاديث آن خيلىزياد است، استفاضه آن كه قطعى است و تواتر آن هم احتمالى هست، عمداً در وسائلدر سه باب نقل شده است. و چون مسئله از مسلمات است ما همه احاديث رإے؛ٍٍظظنمىخوانيم، لذا شطرى از احاديث را مىخوانم ولى آدرس احاديث را نقل مىكنيم:يكى (باب 5 از ابواب ديات نفس) است، كه در اينجا چهار تا روايت دارد كه دلالت بربحث ما مىكند.
ديگرى (باب 1 از ابواب قصاص طرف) است، در آنجا هفت تا روايت است، بهچه مناسبت آنجا است؟ به مناسبت اينكه زن در قصاص اعضاء، تا ثلث ديه كاملهمساوى مرد است، از ثلث ديه كامله كه بالا رفت نصف مىشود، آن جا هم شاهد بحثما مىشود چون از ثلث كه بالا رفت، تا ديه كامله برسد نصف است، آنجا هم بسيارىاز روايات هفتگانه دلالت بر بحث ما دارد.
از آن بالاتر (باب 33 از ابواب قصاص نفس) است، در آنجا 21 روايت است،خيلى از اين 21 روايت دلالت بر بحث ما دارد، بنابر اين واقعاً مسئله از نظر احاديثمستفيض است «لو لا ان تكون متواتره» اگر قائل به تواتر نشويم قائل به استفاضههستيم.
باب پنجم را مىخوانيم يك نكتههايى در اين احاديث است كه مىخواهم روشنكنم، منظورم تنها استدلال بر بحثمان نيست، پيچ و خمهايى دارد كه بايد واضح شود،و احاديثى كه در (باب 7 و 33( است بعداً بيان مىكنيم.
در (باب 5 از ابواب ديات نفس) چهار حديث داريم كه از نظر سند همه آنها كاملاست:
حديث اول: محمد بن يعقوب، عن على بن ابراهيم، عن محمد عيسى، عن يونسعن عبدالله بن مسكان، عن أبى عبدالله (عليه السلام) كه همه رجال ثقات هستند، عنأبى عبدالله (عليه السلام) فى حديث قال: «دية المرأة نصف دية الرجل» البته اينحديث مطلق است، و ديه اطراف و اعضاء را هم مىگيرد و بعد هم مىآييم يكاستثنائى مىزنيم كه اعضاء مادامى كه به ثلث ديه كامله نرسد مساوات است، و به ثلثكه رسيد «يعود الى النصف».
بنابراين اين حديث از احاديث مطلقه است كه در بعضى از موارد بعداً استثناء بهآن مىخورد.
حديث دوم: «عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، - ظاهراً احمد بن محمدبن عيسى است - و عن على بن ابراهيم، و عن أبيه (از ابراهيم بن هاشم) اين دو تا سندشد، عن ابن محبوب، عن عبدالله بن سنان» كه همه آنها ثقات هستند، و حديث،حديث معتبرى است، «قال: سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول فى رجل قتلامرأته متعمّداً» همسر خودش را عمداً كشته بود، «فقال: ان شاء أهلها أن يقتلوه» اگراهل آن زن بخواهند مرد را بكشند، مىكشند «و يؤدّوا الى أهله نصف الدية» اين دلالتدارد، چرا نصف ديه مرد را بدهند؟ براى اينكه ديه زن نصف ديه مرد است، بنابر اينمرد دو برابر است اگر بخواهند دو برابر را در مقابل يك برابر قصاص كنند عدالتنيست.
بنابر اين بايد به خانواده آن نصف ديه مرد را بدهند و بعد اگر خواستند قصاصكنند، قصاص كنند. خود اين دلالت دارد بر اينكه نصف است.
«و ان شاؤوا أخذوا نصف الدّية: خمسة آلاف درهم» اگر هم مايل باشند، نصف ديهرا مىگيرند، «خمسة آلاف درهم».
بنابر اين دو عبارت اين حديث دلالت بر بحث دارد. يك نكتهاى كه در اين حديثو در حديث بعد هم هست اين است كه در قتل عمد، ديه خاصى نيست، هر چه توافقكنند، قتل عمد ديه ثابتى ندارد، حكم اولى قصاص است. و يا هر چه كه توافق كنند،اگر توافق بر نصف ديه كنند، يا توافق بر يك سوم كنند، و يا توافق بر پنج ديه كنند، قدرمتيقن نصف است، ثلث است. ظاهر اين روايت اين است كه اينها بين دو چيز مخيرهستند يا قصاص كنند و يا نصف ديه را بگيرند، و بيشتر نمىتوانند.
(سؤال ... و پاسخ استاد): قدر متيقن ندارد. ظاهر اين است كه شما بر سر دو راهىهستيد، يا قصاص و يا نصف ديه، نه بيشتر. در حالى كه اين معنى نيست، اگر بخواهيدراجع به اين مسئله توافق در قتل عمد ببينيد، مرحوم صاحب جواهر در همين جلد43 صفحه 12 بحث خوبى دارد كه در قتل عمد توافق است و ديه ثابتى ندارد، پسچرا امام نمىفرمود؟ جوابى كه به اين مىشود داد اين است كه اين حمل «على الغالب»است، غالب مردم يا ديه مىگيرند و يا قصاص مىكنند، يعنى ديه معمولى، اما بيايندتوافق كنند دو تا ديه، و يا سه تا ديه، و يا بيشتر، و يا كمتر، اينها معمول نيست،مىگويند: يا ديه بگير و يا قصاص كن. «لعل اشارة الى الغالب» و الا اين ذيل «معمولبها» نيست، مخير بين امرين نيستند، مخير هستند بين قصاص و بين هر چه كه توافقكنند معروف اين است. به هر حال اين نكته را فراموش نكنيد كه در حديث بعد همهست.
حديث سوم: «و بالاسناد - يعنى به همين سندى كه قبلاً گفتيم - عن ابن محبوب،عن أبى أيوب، عن الحلبى» اينها همه ثقات هستند: ابن محبوب از اصحاب اجماعهست، أبى أيوب خزاز ثقه است، حلبى اسم آن عبيدالله است ثقه است، و أبى عبيدة،عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: «سئل عن رجل قتل امرأة خطأ» حُسنى كه اينحديث دارد اين است كه اين خطا است، فقط ما روايت قتل عمد را نخوانيم، چونبحث ما هم در قتل عمد است و هم در قتل خطا است، كه ديه زن نصف است. «سئلعن رجل قتل أمرأة خطأ و هى على رأس الولد تمخض» تمخض آن حالت مخاضاست، يعنى: اين زن در حال مخاض بود، در حال زائيدن بود. «و هى على رأس الولدتمخض، قال: عليه الدية خمسة آلاف درهم» نصف ديه. و امّا نسبت به بچهاى كه درشكم آن است چطور؟ «و عليه للذى فى بطنها غرة و صيف» غره مثل همان غرة ماه كهمىگويند، «غرة و صيف أو وصيفة» غره چيست؟ وصيف چيست؟ وصيفة چيست؟«أو اربعون ديناراً».
غره بمعنى عبد و امه
امّا غره به معنى عبد مىآيد، امه مىآيد، اصلاً غره به معناى چيز بارز و روشناست، به اسب پيشانى سفيد هم اغر مىگويند. به معناى روشنائى، سفيدى، چيز ممتازاست، و يكى از معانى غره را هم عبد و امه گفتهاند. شايد عبد و امه ممتاز باشد.
«وصيف» يعنى: خادم. «وصيفه» يعنى: خادمه. منتها بايد نوجوان باشد، «دونالمراحب» بالغ نشده باشد، جاريه غير بالغه. خلاصه به معنى بچههاى خدمتكار است.گاهى وصف به معناى خدمتكار مىآيد، عربهاى امروز به درمانگاه مستوصفمىگويند، چون به مردم خدمت مىكند، به بيمارستان مىگويند مستشفا، و به درمانگاهمستوصف مىگويند.
به هر حال غره به معناى عبد و امه است و وصيف و وصيفه به معناى خادم وخادمه است. انشاء الله ما در ديه جنين مىرسيم كه احاديث زيادى داريم كه ديه جنين«غرة عبد». «غرة وصيف أو وصيفه». ديه جنين را يك عبد، يك امه نوجوان ذكركردهاند، و يا يك عبد و يا امه مطلقا ذكر كردهاند، مقيد به وصيفه هم نيست، مختلفاست.
اين احاديث معمول بها نيست، و زياد است. در جنين از بيست دينار شروعمىشود تا جنين كاملى كه روح در آن دميده نشده است صد دينار، وقتى كه روح در آندميده شد، ديه كامله است، «ان كان مذكراً الف دينار، ان كان مؤنثاً خمس مأة دينار».مشهور بين اصحاب اين است و احاديث هم داريم. ولى اين احاديثى كه مىگويد:«قرة عبد أو امه» احاديث متعدى است، و يك نفر از اصحاب هم شايد مرحوم اسكافىباشد كه به آن فتوا داده است ولى معمول بهاى اصحاب نيست، قدرت معارضه با آنروايات مشهور كه مىگويد صد دينار كامل، و اگر روح در آن دميده شد، ديه كاملهاست، قدرت معارضه ندارد.
حالا اگر از همه اينها بگذاريم ما يك مشكلى در اينجا داريم و آن اين است كه درحال مخاض بود، يعنى بچه كامل بوده است كه درد زايمان داشته است، و اگر كاملباشد كه ديه كامله است، وصيف و غره مال آنجائى است كه هنوز روح در آن دميدهنباشد.
و از اين گذشته اربعون دينار آن درست نيست، آنهايى كه مىگويند: «قرة عبد»مىگويند: «خمسون دينار» قيمتش پنجاه دينار است، نه اربعون دينار.
(سؤال ... و پاسخ استاد): اربعون دينار، چهل دينار. با آن چيزى كه مشهورمىگويند، (كه مشهور بيست تا چهل تا شصت تا هشتاد تا صدتا مىگويند) مادونروح است و بعد هم ديه كامله است. اين اربعون دينارش را كسى نگفته است، قرة ووصيف و وصيفه هم نگفتهاند، و تازه در حال تمخض است، در حال زايمان بودهاست، كامل بوده است. مگر اينكه بگويم بچه نارس را داشته سقط مىكرده است و درحال كمال نبوده است.
به هر حال ذيل حديث را هر كارش بكنيم اشكال دارد، بايد بگوئيم كه به صدرحديث عمل مىكنيم و ذيل حديث را حمل بر تقيه و غير تقيه و امثال ذلك كنيم. حالاتا اينجا سه حديث را داشته باشيد، بقيه را فردا مىخوانيم.
پايان
پرسش
1- نظر علماى شيعه و سنى در ديه زن را بيان فرماييد؟
2- مخالفين از علما در نصف بودن ديه زن را نام ببريد و نظر آنها را بيان كنيد؟
3- نظر شيخ طوسى، صاحب رياض، و صاحب جواهر را در مسأله بيان كنيد؟
4- مضمون احاديث شيعه در ديه زن را بيان كنيد؟
5- احاديث معارض در ديه زن را چگونه توجيه مىفرمايد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...