يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 62
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه شصت و دوم "
مقدمهاى در باره تولد حضرت مهدى (عج)
با توجه به اينكه در آستانه ميلاد مبارك امام زمان حضرت مهدى(عج) قرار داريممن حديث كوتاهى مىخوانم كه دلها را به نور ولاى آن وجود مقدس روشن شود،بعد به سراغ بحث فقهى مىرويم.
حديث از پيغمبر اكرم(ص) است در ذيل آيه 55 سوره نور «وعد الله الذين آمنوامنكم و عملوا الصالحات» پيغمبر (ص) فرمود: «زويت لى الأرض»، «زوى» از مادهزاويه يعنى جمع شد، «زويت لى الارض فرأيت مشارقها و مغاربها و سيبلغ ملكأمتى» بالغ مىشود «ما زوى لى منها» آيه كه مىدانيد وعده الهى است كه آنهايى كهايمان و صالح دارند از امت اسلام خليفه روى زمين مىشوند و حكومت جهانى دراختيار صالحان قرار مىگيرد. پيغمبر «ص» مىفرمايد: مجموع زمين را براى من جمعكردند، يعنى در عالم مكاشفه صحنه تمام زمين را ديدم، مشارق و مغارب زمين رامشاهده كردم. بنابر اين، در عالم مكاشفه شرق و غرب آن عالم را ديدم، بعد فرمود:حاكميت امت من بر تمام مشارق و مغارب زمين در آينده ثابت خواهد شد، يعنىاسلام دينى جهانى مىشود و حكومت اسلامى سرتاسر مشارق و مغارب را مىگيرد،اين حديث را مفسر معروف اهل سنت، قرطبى در ذيل آيه 55 سوره نور نقل كردهاست. احاديث ديگر تفسير مىكنند اين حديث و آيه را و مىگويد: اين در حكومتحضرت مهدى «عج» است كه به بركت وجود آن بزرگوار، پايههاى حكومت اسلامىدر تمام عالم مستحكم خواهد شد. ما از احاديث نمىتوانيم استفاده كنيم و نه از آياتكه همه مردم دنيا مسلمان مىشوند، ولى از آيات و روايات مىتوانيم استفاده كنيم كهحكومت اسلامى در تمام جهان در زير سايه لواى مهدى (ع) خواهد شد. ممكن استاقليت يهود و نصارى باشند، كما اينكه الان در كشورهاى اسلامى هستند، ولىحكومت، حكومت اسلامى و عدل، عدل اسلامى خواهد بود.
نتيجه گيرى از حديث
از اين حديث چه مىفهميم، اينكه مىگويد تمام زمين در اين جمع شد، براى چهجمع شد؟ چه لزومى داشت؟ آيا معناى اين حديث اين نيست كه من ديد جهانى پيداكردم و كل جهان را ديدم؟ و ديد عالمى پيدا كردم، شريعتى در خور تمام عالم، نه درخور يك منطقه و كشور، يعنى جامعيت شريعت من با اين ديد جهانى تكميل شد،شريعت جامع، ديد من هم جامع جهانى شد.
مطابق اين بيان براى اينكه حكومت جهانى فراهم شود، اولا يك قانون جهانى وفراگير مثل قانون اسلام لازم دارد و ثانيا يك ديد عالمى و جهانى. يعنى تمام جهان رادرك كند و محيط باشد، افكارش در چهار ديوار كشور خودش محدود نباشد، بلكهافكارش افكار جهانى باشد. بنابراين، حكومت جهانى پايههايى دارد، پايه اولشقانون فراگير جهانى كه قانون اسلام است. پايه دوم شناخت كل عالم از شناخت قانونو شناخت جهان كه موضوع قانون است، شرط است، بعد هم دو جملهاى كه در آيهآمده «وعد الله الذين آمنوا منكم و علموا الصالحات» پس سومى ايمان است، بايدايمان داشته باشد، ايمان است كه به انسان هدف مىدهد، ايمان است كه به انسانشجاعت مىدهد، ايمان است كه به انسان اراده و قدرت مىدهد، «الذين آمنوا منكم»مسلمانها همه ايمان دارند، پس چرا «آمنوا منكم»، «من» تبعيضيه براى چيست؟ يعنىآن ايمان در حد بالا، نه ايمانهاى سطحى كه براى مسلمان شدن كافى است «الذينآمنوا»، ايمان محكم، ايمانى مثل كوه، «لا يحركه العواصف» طوفانها و تندبادها،زلزلههاى اجتماعى آن را تكان ندهد. «و عملوا الصالحات» چهارمى شد عمل صالح،شناخت اسلام، شناخت جهان، ايمان قوى، عمل صالح، تا عمل صالح نباشد،شايستگى حكومت در جهان حاصل نمىشود.
بارها اين سخن را عرض كردم، تكرار مىكنم كه درست است حكومت مهدىحكومت فوق العاده است، اما معنايش اين نيست كه در همه جا از معجزه استفادهمىكند براى اينكه حكومت پياده شود، آن حضرت از وسائل عادى مثل جدشاستفاده مىكند، معجزه هست، اما در شرائط خاص، استثنائى، در جنگهاى پيغمبرگاهى اعجاز بود، بقيهاش از فنون جنگى استفاده مىشد، خندق مىكَنند، چراسنگربندى مىكنند؟ چرا كوه عينين را براى تيراندازان انتخاب مىكنند؟ همهاشتاكتيك جنگى است، از وسائل عادى و روشهاى مدبّرانه عاقلانه ريشهدار امام استفادهمىكند براى پيشرفت، نفراتش هم نفرهاى از كار افتاده كوته فكر بى اراده نيست، يكافراد قوى با افكار بالا، با شجاعت زياد با شناخت فراگير، با عمل خالص، تقوا، سطحبالا، هر كسى كه توصل به حضرت پيدا كند، شايسته آن مقامات كه نيست، خوبعنايت حضرت همه را مىگيرد، اما يارانش آدمهاى ساخته شده عجيبى هستند و براين اساس براى اينكه ان شاء الله تعجيل در ظهور آن حضرت شود، حداقل سربازانحضرت، شاگردان امام صادق، خودشان را بايد بسازند، 313 نفر خط اول است، ازبعضى روايات استفاده مىشود كه خط دوم ده هزار نفر، خط سوم بيشتر، بالاخره مااگر نتوانيم در صف اول باشيم، بالاخره بايد در صفوف لشكريان آن حضرت باشيم،اين در صورتى مىشود كه «آمنوا منكم» شود، ايمان ويژه «عملوا الصالحات»، باشد.
ولايت را در زيارت عاشورا و جمكران رفتن و دعاى ندبه و كميل خلاصه نكنيم،ولو زيارت و دعا در جاى خود لازم، اما روايت به اين معنا خلاصه نشود، چهارتاچراغ و پرچم نصب كنيم، بگوييم: ولايتمان نسبت به امام زمان قوى شد، ولايت درايمان و عمل صالح، بايد ظاهر و آشكار شود، مسئوليتى كه شيعيان دارند، با ديگرانفرق دارند، مسئوليتى كه اهل علم دارند، با ديگران فرق دارد، مسئوليت ما مضاعفاست، دو برابر و چند برابر است، در باره ازواج النبى در قرآن در سوره احزابمىگويد: كار خوب كنيد، ثوابتان مضاعف است، اگر كار خطايى كنيد، عقابتان هممضاعف است. هر كسى به امام و پيغمبر نسبتى دارد، به همان مقدار كه نسبتش بيشتراست، مسئوليتش مضاعف است، يك دروغ، يك غيبت، يك حرف زشت و نامناسبو ركيك، از دهان من و شما در بيايد، مسئوليتش خيلى بيشتر از ديگران است. امامزمان انتظار دارد كه حوزهاى كه به نام او و سربازان اوست، حوزه پاكى باشد، از هرنظر، كينهها و عداوتها، دنيا پرستيها، زرق و برق دنيا دوستيها، غيبت، دروغ، شايعهسازى، شايعاتى كه هر روز در باره كسى مىسازند، دروغها را به وسيله شايعهها منتقلمىكنند، من هم بنشينم مثل ديگران تا با گوش خودم نشنوم از كسى، تا با چشمم نبينماز كسى، نقل اينها مسئوليت دارد، همهاش دروغ به وسيله شايعه. در باره برادرانخودمان هم نبايد تعصب به خرج بدهيم، درباره دشمنان هم نبايد تعصب به خرجبدهيم، نشانه ايمان اين است فرمود: مؤمنان كسانى هستند كه برادر و خواهر و قوم وخويش در مقابل حكم خدا نمىشناسد، «اولئك حزب الله» حزب الله همين است،آنكه دشمن خداست، من او را دشمن مىدانم، آنكه دوست خداست، من او را دوستمىدارم، هر چه باشد، فرمود: حقيقت ايمان است كه دروغى كه به زيان توست برراستى كه به زيان توست، بر دروغى كه به نفع توست مقدم بدارى، راست مىگويىضرر مىكنى، دروغ بگويى به نفعت است، فرمود: اگر آن راست را بر آن دروغ مقدمداشتى معلوم هست كه مؤمنى و الا مؤمن نيستى، خيال مىكنى. آنجايى كه به نفع مناست قبول دارم، آنجايى كه به زيان من است قبول ندارم، «نؤمن ببعض» اين كارىاست كه يهود مىكردند، گزينش مىكردند، انتخاب مىكردند، احكام خدا را هر كدامبه نفع خودشان بود عمل مىكردند، داد دين هم مىزدند، اينها نشانه ديندارى نيست،آنجايى كه به زيان من است، بپذيرم.
به هر حال، از خدا مىخواهيم كه عنايتى به حوزه مقدسه علميه كه على الظاهربزرگترين حوزه علميه در تمام دنياى اسلام اعم از شيعه و سنى است عنايت بيشترىكند كه ما بتوانيم خودمان را بسازيم شايسته آن ظهور مقدس و شايسته عنايات اوباشيم، شما اين احاديث را مىخوانيد، پشت سر هم در منابر، معنايش را هم دقت كنيدكه فرمود: وجود امام در زمان غيبت مثل وجود آقتاب در پشت ابر است، آفتاب پشتابر دنيا را روشن مىكند، گياهان را پرورش مىدهد، اما اگر من بروم توى چاه دهانچاه هم ببندم، از آفتاب پشت ابر نورى به من مىرسد؟ اثر تربيتى و پرورشى كه دارددر گياهان و گلها، در گل و گياهى كه ته چاه است و درش را هم سفت گرفتيد، اثرىمىكند؟ من در چاه طبيعت رفتم، حجابهاى هوا و هوس در اين چاه را گرفته، از آنآفتاب پشت ابر چه رقم مىخواهم استفاده كنم؟ امكان ندارد، عنايات الهى واقعاشامل حال است، من فكر مىكردم كار به مسائل سياسى نداريم، در ماه شعبان، ماه امامزمان، واقعا كنفرانس سران اسلامى با اين خوبى برگزار شد كه كسى هم تا اين اندازهانتظار نداشت، بدون درد سر، بدون پيش آمد ناراحت كننده، با اين همه عنايات خودامام زمان است كه در ماه امام زمان است كه چنين بركاتى عايد جمعيت مىشود وهيچكس هم نمىتواند بگويد عامل اصلىاش من بودم، به عقيده من يك سلسلهمسائل تصادفى و حساب شده بوده بود كه عامل بود در اينجا، خوب ما هم تلاش وكوشش خودمان را كرديم، اما عنايات از آنجا بود، عنايات او شامل حال ماست، اگر مالياقت عنايت را داشته باشيم.
خدايا ما را از ياران از خادمان، از خدمتگذاران، از خاصان، از عاشقان و از دوستانحقيقى و مخلص امام زمان حضرت مهدى (ع) قرار بده.
وقوع قتل در اشهر حرم
اما بحث فقهى مسأله 23، متن تحرير الوسيله را مىخوانم، «لو ارتكب القتل فىأشهر الحُرم رجب و ذى القعدة و ذى الحجة و المحرم» اگر كسى در يكى از اين چهارماه حرام، رجب، ذى القعده، و ذى الحجه، و محرم، سه ماهش پشت سر هم است كهذى القعده و ذى الحجه و محرم باشد، يك ماهش هم تك است كه ماه رجب است، ماهشوال جزو ماههاى حُرم نيست، بر خلاف آن چيز كه بعضى مىگويند. جزو ماهاىحج هست، يعنى عمره تمتع را در ماه شوال بجا مىآورد، اما جزو ماههاى حرامنيست، «فعليه الدية و الثلث» يك سوم بر ديه اضافه مىشود «من أىّ الاجناس كان» هريك از اجناس ششگانه باشد مشمول همين است، «تغليظاً» كلمه تغليظا يادتان باشدكه اين به خاطر تشديد در ماه حرام مرتكب شده، ماهى كه همه بايد در امن و امانباشند، يك سوم بر ديه اضافه مىشود «و كذا لو إرتكبه فى حرم مكة معظمة» آن ماهحرام بود، اين بلد حرام.
تا اينجا معلوم مىشود كه شرف مكان و شرف زمان ايجاب تشديد در ديه مىكند ويك سوم بر آن اضافه مىشود، آيا مدينه منوره ملحق به آن است؟ مشاهد مشرفه ديگرملحق به آن است؟ مىفرمايد: نه، «و لا يلحق بها حرم المدينة المنورة و لا سائرالمشاهد المشرفة» تا به اينجا در باره قتل صحبت كرديم.
اما جنايت بر اطراف چطور؟ كسى دست كسى را قطع كرد، انگشت قطع كرد،جراحتى بر كسى وارد كرد، مىگويد: «و لاتغليظ فى الاطراف» جنايات بر اعضاء «و لافى قتل الأقارب» يعنى كسى خويشاوندانش را بكشد، نه در ماه حرام، نه در مكه، آياباعث تغليظ مىشود يا نه؟ اين در مقابل قولى است از اهل سنت كه قتل اقارب راباعث تغليظ دانستهاند، عمويش، عموزادهاش اينها را بكشد گفتهاند ديه ثلث است،تغليظ قائل شدهاند، برويم سراغ اقوال در مسأله.
اقوال در مسئله
مسأله تغليظ ديه به خاطر احترام زمان و مكان معروف است در ميان اصحابماست و حتى علماى اهل سنت هم فى الجمله با ما موافق هستند. آنها چيز اضافهاىدارند كه آن تغليظ به خاطر قتل اقارب است كه ما سومى را قائل نيستيم. عبارتى ازشيخ الطائفه مىخوانم كه هر دو قسمت را روشن مىكند هم اقوال عامه و هم اقوالخاصه. در كتاب ديات، مسأله 6 و به دنبالش مسأله 7 بحثى دارد، كتاب الخلاف كتابالديات، مسأله 6 مىفرمايد: «دية الخطاء تغلّظ فى الشهر الحرام» اين بحث است كه آياخطا اين طور است يا عمد يا منحصر به عمد است، ايشان خطا را مىگويد، «ديةالخطاء تغلّظ فى الشهر الحرام» در حالى كه عكس است، ما فقط عمد را قائليم «ديةالخطاء تغلّظ فى الشهر الحرام و فى الحرم و قال الشافعى تغلّظ فى ثلاث مواضع» درسه جا «فى الحرم و الشهر الحرام و اذا قتل ذا رحم محرم» نه هر ذا رحم، «مثل الابوينو الاخوات و اولادهم» ابوين و اخوات و اولاد اخوات و اولاد اخوه «و به قال فىالصحابة» از كسانى كه قائل به اين شدند، «عمر و عثمان و ابن عباس و فى التابعين»تابعين كسانى هستند كه بعد از اصحاب روى كار آمدند يعنى شاگردان صحابه، «سعيدبن المصيب و سعيد بن الجبير و عطى و طاووس و الزهرى» اينها قائل شدند، ما دو تامىگوييم سه تا مىگويند بعضى، «و قال ابوحنيفة و مالك» اقوال عامه را بايد بدانيم كهاحاديث ما روشن شود، «لا تغلّظ فى موضع من الموارد» هيچ كجا تغليظ نيست. پساين دو مخالفت كردهاند.
بعد از يك مقدار سخن مىگويد: «دليلنا»، اين شاهد است، «دليلنا اجماع الفرقة واخبارهم» دليل ما اين است كه اصحاب ما اجماع دارند و اخبارشان هم حاكم است.پس مرحوم شيخ طوسى ادعاى اجماع كرده است.
در اينجا داشتيم «تغلّظ»، غليظ مىشود، اما داشتيم غليظ شدن در چيست؟ در كلامشيخ طوسى نداشتيم، چه رقم تغليظ مىشود؟ سن ابل بالا مىرود يا عددش بيشترمىشود؟ در مسأله هفت توضيح داده. مىفرمايد: «اذا ثبت أنّها تغلّظ فى هذه المواضعفالتغليظ أن يلزم دية و ثلث»، اين بيان است، «أن يلزم دية و ثلث، من أىّ اجناسالديات كان» بعد از فاصلهاى مىگويد: «دليلنا اجماع الفرقة و اخبارهم».
كلام مرحوم صاحب رياض
پس هم اصل تغليظ اجماعى است، هم كيفيت تغليظ. دو قول ديگر هم هست منبه طور سر بسته و مختصر نقل مىكنم، مرحوم صاحب رياض در جلد دوم رياض، درصفحه 530 مسأله را متعرض شده است كه در شهر حرام، اگر كسى قتلى مرتكب شودديه و ثلث بايد بدهد، منتها ذيل كلامش اين را دارد: «لإنتهاكه الحرمة» اين جمله رادقت كنيد به درد آينده ما مىخورد، «لانتهاكه الحرمة» چون احترام را از بين بردهاست، احترام شهر حرام، احترام بلد حرام. آيا اين در قتل عمد است يا در خطاىمحض هم انتهاك كرده است؟ اينجا سخنى داريم با صاحب جواهر. «لانتهاكه الحرمةبلاخلاف فيه أجده بل عليه الاجماع فى عبائر جماعة حد الاستفاضة» ادعاى اجماعدر سر حد استفاضه خيلى گفتند اجماع است. اين در باره اشهر حُرم بود، اما بلد حرامچطور؟
بعد در ذيل كلامش مطرح مىكند حرم مكه را، از گروهى از اصحاب نقل مىكندكه آنها در حرم مكه هم گفتهاند و بعضى هم ادعاى اجماع كردهاند، يعنى حرم مكه ازنظر اقوال به قوت و قدرت اشهر حُرم نيست، اشهر حرم خيلى مسلم است، اما راجعبه حرم مكه از بعضى ادعاى اجماع نقل شده است.
كلام صاحب جواهر
صاحب جواهر هم جملهاى دارد كه خيلى محكم است، در جلد 43 جواهر،صفحه 26، ايشان بعد از آنكه شهر حرام را نقل مىكند -نه بلد حرام- مىگويد:«بلاخلاف أجده بل الاجماع بقسميه عليه» اجماع محصل و اجماع منقول، «بلالمحكى منهما صريحا» يعنى محكى اجماع منقول و محصل، «صريحا، فضلا عنالظاهر» بعضى عبارات صريح است، بعضى ظهور دارد «مستفيض متواتر» اينجا رامىخواستم بيشتر اشاره كنم، «مستفيض متواتر» ادعاى اجماع در اين مسأله متواتراست. بنابر اين، مسأله از نظر اقوال در قسمت اول كه فعلا كار به قسمت اول داريم،اشهر حرم تا برسيم به مكه، مسلّم است، هيچ مخالفى نيست، ادعاى اجماع قوى شدهاست، عدهاى همين را كافى مىدانند براى دليل مسئله، ولى عمده دليل مسألهچيست؟ غير از اجماع، دو روايت از كليب بن معاويه اسدى است، عمده اين است وبقيهاش قابل چانه زدن است، عمده دو روايت است، هر دو از كليب بن معاويه اسدىاست كه هر دو هم حديث 1 از باب 3 از ابواب ديه نفس است، وسائل هر دو را يكشماره زده است، حديث 1 باب 3 از ابواب ديات نفس از كتاب وسائل، من دو حديثرا بخوانم.
بيان عمده مسئله كه دو حديث كليب بن معاويه اسدى است
حديث 1 اين است سند را مىخوانم «محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم» همهثقه «عن محمد بن عيسى» ثقه، «عن يونس بن عبدالرحمن» ثقه، «عن كليب الاسدى»،كليب اسدى يك نفر بيشتر در رجال ندارد، كليب بن معاويه الاسدى، اين شخصمحل بحث و گفتگو و اشكال است و توثيق صريحى در باره او نديديم، ولى يكمقدار احاديث در مدح او در علم رجال هست، مدح نه توثيق، يك وقتى توثيقمىكنند روايت يا صحيحه مىشود يا موثقه، يك وقت احاديثى در مدحش هست،امام صادق دعايى برايش كرد، يا گفت: تو از دوستان خوب ما هستى، اينها توثيقنيست، مدح است، حديثى كه راوىاش اين گونه باشد اسمش حسنه است، حسنهاصطلاح علم درايه است در باره احاديثى كه بعض رواتش توثيق نشدند ولى درمدحشان چيزى وارد شده، راوى ممدوح است، اما حديث حسنه است، حديثحسنه به تنهايى نمىتواند مورد استناد باشد، مگر اينكه منجبر به عمل اصحاب شودكه ما نحن فيه چنين است، منجبر به عمل اصحاب مىشود، اجماع بود همه عملكردندو الا اگر دليل ما منحصر به همين حديث بود و انجبار با عمل اصحاب نبود،حديث كليب بن معاويه اسدى فايده ندارد، به خصوص احاديثى كه در مدح خودشاست، بعضى از خودش است، داريم در علم رجال، خيلى مىگويند: ما خدمت امامصادق رسيديم حضرت اين طور براى ما فرمودند. يا بعضى از احاديثى كه در مدحكليب بن معاويه است، احاديثى است كه سند آن احاديث اشكال دارد، بعضى ازاحاديث مدح كليب سندش اشكال دارد، بعضى هم از خودش نقل شده است كهنمىتوانيم اعتماد كنيم.
فعلى هذا اين گونه احاديث خيلى جاها داريم و در رجال برخورد مىكنيم، شايدهم تعجب كنيد خيلى را مىگويد ممدوح است، بعد مىبينيم خودش چيزى در بارهفضيلت خودش از امام معصوم نقل مىكند، اينها نمىتواند مشكل گشا باشد، بسيارخوب ما با نظر خوش بينى نگاه مىكنيم و اينها را ممدوح مىدانيم و حديثشان راحديث حسنه مىدانيم، اما حديث حسنه عملا ضعيف است، يعنى به تنهايىمشكلگشا نيست.
متن حديث حكوتاه است، «سألت أبا عبد الله عن الرجل يقتل فى شهر الحرام»صريح است «يقتل فى شهر الحرام ما ديته؟ قال: دية و ثلث».
حديث دوم را ذيلش را اين طورى نقل مىكند «محمد بن حسن باسناده عنحسين بن سعيد الفضالة عن كليب بن معاوية مثله» يعنى باز هم روايتى است كه كلينىنقل كرده و اين شيخ طوسى، سند همهاش درست است تا كليب، كليب محل بحثاست، عين همين است، بعضى دو حديث دانستند، صاحب جواهر هم به صورت دوحديث نقل مىكند، ولى ظاهرا يك حديث است، يك مضمون است، سند مشكلدارد، منجبر به عمل اصحاب است و اين مقدار كافى است.
پايان
پرسش
1- ديه قتل واقع در ماههاى حرام چگونه است؟
2- اقوال اهل سنت در مورد قتل عمد و خطا در ماههاى حرام چيست؟
3- عمده دليل مسئله را بيان كنيد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...