يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 52
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه پنجاه و دوم "
دنباله مسأله 15 از مسائل مقادير ديات
در اين مسأله دو فرع بود: فرع اول اين بود كه ديه شبيه عمد، بر خود جانى است، نهبر عاقله، كه گذشت. قسمت دوم مسأله اين بود كه اگر جانى مالى نداشته باشد، بايدتلاش و كوشش كند، و اگر توانايى بر تلاش و كوشش ندارد، مهلت به او داده شود، واگر توانايى بر آن هم ندارد، در تحرير الوسيله فرمودند: محتمل است كه بيت المالبدهد. بحث ما در اين قسمت اخير بود، گفتيم كه اجماعى در كتاب غنيه ادعا شدهاست، و اجماعى هم بر ضد آن در كتاب سرائر است. غنيه مىگويد: اگر نتواند ديه رابپردازد، بايد ورثه و اقارب او بپردازند و اگر ورثه و اقارب، نداشته باشند، بيت المالبايد بپردازد، و ادعاى اجماع هم كرده بود، كه عبارتش را خوانديم. نقطه مقابل اين،سرائر بود كه مىگفت: نه عاقله و نه اقارب و نه بيت المال، ديه بر خود اوست، و لاغير، به دليل اجماع.
آيا مىشود دو نفر كه هر دو از قدما هستند، صاحب غنيه و صاحب سرائر دواجماع بر ضد هم ادعا كنند؟ ظاهراً علت مسأله اين است كه صاحب سرائر اجماعش،اجماع بر قاعده است، يعنى يك قاعده اجماعى را گرفته است و بعد بر اينجا منطبقكرده است. تطبيقش اجماعى نيست، مسأله خاصه، اجماعى نيست، اما آن قاعده كليه،اجماعى است. ما از عبارت سرائر اين معنا را درآورديم كه واقعا ايشان نظرشان ايناست، كه اجماع بر قاعده باشد.
نقل عبارت سرائر
عبارت سرائر را از جواهر نقل مىكنم مىفرمايد: كلام شيخ طوسى مخالف اجماعاست «لانّه خلاف الاجماع و ظاهر الكتاب، و المتواتر من الاخبار و اصول المذهب» (جواهر، ج 42، ص 331 ( البته اين بحث در ذيل قتل عمد است، نه شبه عمد، كه سابقابحثش را كرديم الاقرب فالاقرب، اگر هم نبود، بيت المال، شيخ طوسى هم مطابقالاقرب فالاقرب، اگر نبود، بيت المال، فتوا داده است. ابن ادريس مىگويد: كلام شيخطوسى خلاف اجماع است. (به دليل خلاف اجماع بودنش دقت كنيد) «لانّه خلافالاجماع و ظاهر الكتاب و المتواتر من الاخبار و اصول المذهب» خلاف اجماع است،خلاف ظاهر كتاب است، خلاف متواتر از اخبار است، خلاف اصول مذهب است «وهو» يعنى مقتضاى ظاهر كتاب و متواتر اخبار و اصول مذهب «أنّ موجب قتل العمدالقود، دون الدية» مىگويد: ما از كتاب الله فهميديم كه در قتل عمد قصاص هست،پس چرا شما رفتيد سراغ اينكه از اقارب بگيرند، از بيت المال بگيرند؟ ظاهر ايناست كه در قتل عمد، قصاص است، روايت هم همين را مىگويد، و اصول مذهب همهمين را مىگويد، اطلاقات هم همين را مىگويد، كتاب الله هم همين را مىگويديعنى قصاص «الحر بالحر»، «و لكم فى القصاص حياة يا اولى الالباب».
پس كلام شيخ را در مورد رجوع به اقارب و بيت المال، خلاف اجماع مىداند بهخاطر اجماع بر قاعده، نه بخاطر اينكه در مسأله خاص اجماعى است. در مانحن فيههم ظاهراً همين است. ايشان ظاهر اخبار را گرفته است كه ديه بر خود جانى است، بهاطلاق اخبار. ديه شبيه عمد بر جانى است، حالا جناب عالى مىخواهيد ببريد بهالاقرب فالاقرب، و بيت المال، خلاف ظاهر اخبار است، خلاف قاعده است، خلافاجماع است. اجماع بر قاعده داريم، بر آن اطلاقات ديه بر جانى داريم، نه درخصوص اين مسأله كه اگر مالى ندارد، الاقرب فالاقرب و بيت المال، در خصوصاين مسأله اجماع نداريم.
به هرحال، اين اجماعاتى كه ادعا مىشود گاهى اجماع بر قاعده است كه شخصادعا كننده اجماع، قاعده را مىگيرد، و بر مورد تطبيق مىكند، و بر نتيجه، ادعاىاجماع مىكند، در حالى كه اجماع بر كبرا است، نه اجماع بر نتيجه صغرا و كبرا.به هرحال، دليل بر اين مسأله چيست كه در شبه عمد سراغ اقارب برويم، و بعد هم سراغبيت المال برويم؟
قياس اولويت
ظاهراً هيچ دليلى ندارد، جز قياس اولويتِ آن دو روايتى كه در عمد داشتيم. يكىاز ابوبصير بود از امام صادق(ع)، يكى هم بزنطى احمد بن محمد بن نصر بود، عن ابىجعفر(ع، آيا ابى جعفر جواد(ع) است يا ابى جعفر باقر(ع) است كه بحث داشت. درهر دو داشت كه اگر فرار بكند، و دسترسى به او نداشته باشيم، يكى داشت - و بميرد -،يكى - و بميرد - نداشت، مال را از اقاربش مىگيريم، و اگر اقاربش نداشتند، از بيتالمال. حديثها هم حديث يك و سه در باب چهار از ابواب عاقله بود. كه اگر فرار كنداول از مال جانى، اگر مال ندارد، از اقارب مىگيرند، اگر اقاربش مال ندارند، از بيتالمال. در اينجا هم قياس اولويت ادعا كنيم، بگوييم: جايى كه در قتل عمد از اقارب وبيت المال مىگيرند، در شبه عمد به طريق اولى. اگر جانى شبه عمد از چنگال ديه فراركرد، مالى دارد از مالش، مال ندارد، از اقاربش ، اقارب ندارند، از بيت المال. بگوييم:وقتى عمدش چنين است، شبه عمد به طريق اولى است، ادعاى اولويت كنيم. و لايبعد كسى ادعاى اولويت كند.
(سؤال جواب) عمد خلاف اصل است ولى ثابت شد، شبه عمد كه بايد بارشسبكتر باشد، بايد بار جانى شبه عمد سبكتر باشد. عمدى كه نبايد در بارهاش ترحّمكرد، مىاندازيد روى دوش بيت المال، اين جانى شبه عمد كه بايد بيشتر به او ترحّمكرد، اين را چرا روى دوش بيت المال نيندازيم، چرا بر اقارب نيندازيم؟ بنا بر اين ازطريق اولويت آن دو حديث را بگيريم، ولو مربوط به عمد بوده است، در شبه عمدبگوييم: ترحّم بيشترى بايد به چنين جانى كرد، پس در بيت المال است و در مسألهاقارب است.
اشكال به قياس اولويت
و لكن ممكن است در اين اولويت كسى ترديد كند، به جهت اينكه شبه عمد،خفيفتر از عمد است، عمد شديد است و همين شدّت سبب مىشود كه از اقوام وبستگانش بگيرند، ولى در شبه عمد اين طور نيست. در عمد شدّت دارد و همانشدّت باعث آن فتاوا شده است، در شبه عمد شدّت ندارد، شدّت كمتر است.
به علاوه، اين قياس اولويت وقتى خوب است كه خلاف مشهور نباشد. فتاواىمشهور ظاهرا در اين مساعد نيست. وقتى خلاف فتاواى مشهور است، شما چطوراين فرمايش را مىفرماييد؟ فعلى هذا بگوييم: اولويت سست مىشود چون قطعيهنيست اولا، ثانيا خلاف فتواى مشهور است، فتوا به اين معنا در شبه عمد ندادهاند، درعمد فتوا دادهاند، در شبه عمد ندادهاند، فعلى هذا، قياس اولويت نمىشود.
قياس منصوص العلة
اللهم الاّ ان يقال: قياس در اينجا، قياس اولويت نيست، منصوص العلة است. فرقاست ميان قياس اولويت كه اولويت عقلى است، و منصوص العلة كه نصّ است،سمعى است. كجايش منصوص العة است؟ زيرا در روايت ابو بصير داشت: «لانّه لايبطل دم امرء مسلم». «فانّه» ظاهرش تعليل است. خون مسلمان نبايد از بين برود.نبايد، يعنى بايد يكجا دستش بند بشود، آيا خودش دارد، دارد، اگر ندارد، بستگانش،اگر بستگانش ندارند، بيت المال، بالاخره خون مسلمان نبايد باطل بشود. ما به قياسمنصوص العلة مىچسبيم، نه اولويت عقليه كه شما تشكيك در آن بكنيد.
تفاوت بين حديث ابوبصير و تحرير
بنا بر اين تا اينجا گويا بد نيست ما حداقل بيت المال را بگوييم، و لكن بين روايتابوبصير كه موثقه بود، و بين آنچه در تحرير الوسيله آمده است، دو فرق است. اگرنظر امام(قدس سره) در تحرير به اين حديث ابوبصير بوده است، دوتا تفاوت دارد:يكى اين است كه آن براى جايى است كه فرار كند، دسترسى به او نداريم. مورد، فراراست، ايشان صحبتى از فرار نكرده است، گفتند: اگر ندارد. عبارت تحرير اين بود: «لولم يقدر عليها» ضمير مؤنث بود. اگر «عليه» بود، مجهول مىخوانديم مىگفتيم «لو لميُقدر عليه» يعنى على الجانى، يعنى جانى فرار كرده است دستمان به او نمىرسد، ولىتحرير «لو لم يقدر عليها» است، بايد معلوم بخوانيم، فاعل جانى است ضمير هم بهديه برمىگردد، يعنى جانى هست، پول ندارد. اين با مورد روايت ابوبصير كه فراراست فرق دارد.
فرق دوم اين است كه ايشان فقط بيت المال را صحبت كردهاند، چرا الاقربفالاقرب را نگفتهاند، مثل غنيه بگوييم، بگوييم: در شبه عمد، مانند عمد، اول از مالخود جانى، اگر جانى مال ندارد، از الاقرب فالاقرب، اگر الاقرب فالاقرب مالىندارند، از بيت المال. تحرير فقط مىگويد: بيت المال.
(سؤال و پاسخ استاد): عبارت تحرير اين است: «فلو لم يكن له مال استسعى او اُمهلالى الميسرة كما فى ساير الديون و لو لم يقدر عليها» يعنى مىدانيم تا آخر عمرشمهلت هم بدهيم، فايده ندارد، پيرمرد از كار افتاده است، يا بعد از آنكه جنايت كرد ازكار افتاد، ناقص شد، نمىتواند، ايشان در اينجا مىفرمايد: «لو لم يقدر عليها ففى كونهاعلى بيت المال احتمال» چرا فقط بيت المال را فرمود؟
(سؤال جواب) «لو لم يقدر عليها» يعنى پول ندارد درست است، چرا آن صورترا ايشان نگفتند كه پول دارد ولى فرار كرده است؟ اگر دليلتان صحيح ابوبصير است،متن ابوبصير را بگوييد كه اگر پول هم داشت و فرار كرد، پولها را همراه خودش برد،اين يك مسأله است. ديگرى اينكه الاقرب فالاقرب چرا اينجا از كار افتاد؟
(سؤال و پاسخ استاد): اينجا هم اقارب را تنبيه كنند براى اينكه جانى را درس بدهند،پول مىخواهيم ازش بگيريم. شما در آنجا مىگوييد: اگر جانى دسترسى نداشت بايدخانوادهاش بار او را بر دوش بكشند، خوب اين هم پول ندارند، خانواده، بار او را بردوش بكشند، چرا نشكند؟ بخصوص كه ايشان احتمال مىگويد، و احتمال نسبت بهاقارب هم هست.
(سؤال و پاسخ استاد): آيا از روايت ابوبصير القاى خصوصيت مىكنيد يا نه؟ اگرمىكنيد، با تمام شاخ و برگش القاى خصوصيت كنيد، اگر نمىكنيد، ببوسيد روايتابوبصير را و بگذاريد كنار، اما بخشى از روايت ابوبصير را عمل كنيد، بخشى را عملنكنيد، نمىشود.
جمعبندى
بعيد نيست كسى در اينجا هم به تعليلى كه در روايت ابوبصير است، فتوا بدهد«فانّه لا يبطل دم امرء مسلم» اين عام است، لا يبعد كه ما فتوا بدهيم و بگوييم: دممسلمان باطل نمىشود، حالا كه كه باطل نمىشود، بياييم اول از اقارب بگيريم و بعداز بيت المال بگيريم. بعيد نيست كسى بتواند به اين فتوا بدهد.
و على كل حال تعبير به «احتمال» نشان مىدهد كه در ايشان در اين قياس اولويتو در منصوص العلة هم ترديد داشتهاند. چرا در منصوص العلة ترديد داشتهاند؟اولويت را ترديد كنند، ولى منصوص العلة چرا؟ چرا مىگويند: «احتمال»؟ شايد بهخاطر اين است كه مفتىبه نيست، فتوا داده نشده است.
مسأله 16
مسأله شانزده در باره اين است كه مدّت ادا در شبه عمد چند سال است؟ در زماناداء و اقساط چه اندازه مىتواند تأخير بيندازد؟ «الاحوط» رفتهاند سراغ احتياط«للجانى ان لا يؤخّر هذه الدية عن سنتين» از دو سال تأخير نيندازد، به سه سال نرسد.اين احتياط براى جانى است. يك احتياطى هم ارباب دم دارند «و الاحوط للولىّ»،ارباب دم «ان يمهله الى سنتين» احتياط بر ولىّ دم اين است كه مهلت بدهد، عجلهنكند. او احتياطش اين است كه تأخير نيدازد، اين هم احتياطش اين است كه عجلهنكند، هر دو ظاهرش احتياط وجوبى است. «و ان لا يبعد ان يقال: تستأدى فى سنتين»ما سابقا هم داشتيم اين تعبير تحرير، تعبير مأنوسى در عبارات عرب نيست، در اينجا«ان لم يبعد» مىگويند، «ان لا يبعد» مأنوس نيست. «ان لا يبعد ان يقال تستأدى فىسنتين»، يعنى بعيد نيست فتوا بدهيم. اول دوتا احتياط مىگويند، آخرش «و ان لا يبعدان يقال: تستأدى فى سنتين»، آخرش مىروند سراغ فتوا. «لا يبعد» هم سابقا گفتيم:ظاهرش فتواست. بنا بر اين ايشان در آغاز به صورت دو احتياط وجوبى بحثمىكنند، احتياط وجوبى بر جانى، تأخير از سنتين نيندازد، احتياط وجوبى بر اربابدم، عجله قبل از سنتين نكنند، بعد هم مىروند سراغ فتوا، فتوا سنتين است ديگراحتياط هم نيست. اين خلاصه عنوان مسأله در تحرير الوسيله.
بررسى اقوال
مشهور و معروف بين اصحاب همان سنتين است، عمد يكسال، شبه عمد دو سال،خطا سه سال. مشهور است، حتى ادعاى اجماع هم شده است. عبارتى از رياض نقلكنم كه شهرت را بدانيم در اين طرف است، بعد هم دو قول شاذّ داريم كه قول دوم وسوم را تشكيل مىدهد. قول يك سال داريم، قول تفصيل بين مؤسر معسر، پولدار وبىپول هم داريم. پولدار يك ساله مىدهد، بىپول دوساله.
نقل عبارت رياض
صاحب رياض مىگويد: «قال المفيد: تستأدى فى سنتين، و تبعه اكثر الجماعة بلعامتهم كما فى ظاهر الروضة» يعنى ظاهر شرح لمعه اين است كه عامه فقها در دو سالاز مفيد تبعيت كردهاند «مشعرا بالاجماع عليه كما فى ظاهر السرائر حيث قال: عندنا»اين كلمه «عندنا» شاهد است كه اشعر به اجماع دارد «تستأدى فى سنتين من مال القاتلخاصّة و نحوه ظاهر المبسوط و نفىَ الخلاف عنه و به صرّح فى الغنية» (رياض، جلد2 ص 530 ( پس بسيارى يا صريحا ادعاى اجماع كردهاند يا ظاهر عباراتشان اجماعاست. حداقل يك شهرت قويهاى بر اين مسأله هست.
اقوال شاذ
يكى قول شيخ طوسى(ره) در خلاف است، يكى هم قول ابن حمزه كه مىرسيم.شيخ طوسى در كتاب خلاف، كتاب ديات، مسأله 5 كه ضمنا اقوال عامه هم در آنهست قول خود را آورده است. در جمعبندى نهايى مىرسيم كه ما سه قول داريم،عامه هم سه قول دارند غير از قول ما، مجموعا در مسأله 6 قول است.
قول دوم كه قول شيخ طوسى در خلاف است: «دية شبيه الخطا مغلّظة اثلاثا»، ثلثبا چه سنى باشد، كار نداريم - يك تكهاش را انداختيم - بعد مىگويد: «و هى من مالالقاتل، تستأدى منه فى سنة» يك سال. پس قول يك ساله هم كه قول شيخ طوسى درخلاف است و قول شاذى است، پيدا شد. بعد اقوال اهل سنت را نقل مىكنند كه سهقول ديگر دارند «و قال الشافعى: مثل دية الخطا فى ثلاث سنين» شافعى گفت: سهسال. ما قول سه سال نداشتيم. «و قال مالك:» كه يكى ديگر از فقهاى اربعه است «شبيهالعمد، يوجب القود، دون الدية» سابقا هم قول مالك را داشتيم. مىگوييد: شبيه عمد،قصاص دارد، ديه ندارد كه يك سال و دو سال و سه سال باشد، كه اين حرف عجيبىاست. شايد شبيه عمد را بد تفسير كرده است به آنجاهايى تفسير كرده است كه آلات،آلات قتّاله است، و الاّ آلت قتّاله نباشد، طبيب مىخواست اين مريض را خوب كند،خيلى هم دقت كرد، اما خطا كرد، اعدامش بكنيم؟! بعيد است او هم اين را بگويد، آنهاشبيه عمد را بد تفسير كردهاند. «و قال ابن شُبرمه:» كه يكى از فقهاى عامه است «ديةشبيه العمد حالّة» فورى است «فى مال القاتل». جالب اين جمله شيخ طوسى است درآخر كار با اينكه خودش يك نفر اين قول را گفته است «دليلنا اجماع الفرقة واخبارهم». ادعاى اجماع هم مىكند در حالى كه ظاهرا در اين مسأله تنهاست.
قول اول دو سال بود كه مشهور و معروف است و ادعاى اجماع شده است. قولدوم قول شيخ طوسى در خلاف يك سال بود.
قول ابن حمزه
قول سوم: صاحب رياض از ابن حمزه نقل كرده است، كه از فقهاى قدماست كهايشان تفصيل قايل شده است، گفته است: اغنيا يك ساله بدهند و ضعفا دو سالهبدهند. تفصيل بين مؤسر و معسر «موسر سنة واحدة، معسر سنتان».
جمعبندى اقوال
به اينجا رسيديم كه در ميان عامه سه قول است، در ميان خاصه سه قول، و اين سهقولها با هم متفاوت است، يعنى مجموعا شش قول مىشود. در خاصه، دو سال داريم،مشهور است. يك سال داريم قول شيخ در خلاف است كه شاذ بود. تفصيل بين موسرو معسر داريم قول ابن حمزه است كه شاذ است. در بين عامه، قائل به سه سال داريم،قائل به حالّ داريم كه اصلا سالى ندارد، فورا بايد بدهد، و قائل به قصاص. اين مسألهذات اقوال سته شد.
نظر استاد در مسأله
در اين مسأله حديثى نداريم. باز هم وارد يك مسألهاى شديم كه هيچ روايتىندارد. عمده حديثى كه ما در مسأله داشتيم همان صحيحه ابى ولاّد بود كه در باب قتلعمد خوانديم، مىگفت: عمد يك ساله، خطا، سه ساله. شبه عمد را نمىگفت. آيا اينمعنايش اين است كه خطا و شبه عمد هر دو در مفهوم جامع خطا درج است به قرينهمقابله؟ عمد يك سال، خطا سه سال است، يعنى خطاى محض شبه عمد؟ البتهاحاديثى ديگرى هم داريم كه مىرسيم.
دليل مشهور
عمده دليل مشهور يك استنباط نظرى است، حديث ندارد، گفتهاند: ديه عمد،قطعا يك سال است، خطاى محض هم قطعا سه سال است. اين يك مقدمه. مقدمهدوم: ما مىدانيم اينها سلسله مراتب غليظ و خفيفند، عمد غليظتر از همه است. شبهعمد، مغلّظه است در درجه دوم. خطا از همه آسانتر است. وقتى آن درجه يك كهمغلّظه است يك سال است، درجه دو بايد دو سال بشود. اينها بينابين را گرفتهاند.
آيا اين استحسان است يا دليل است؟ روى مبانى ما شيعهها كه سراغ استحساننمىرويم، آيا همين اندازه كه ثابت كنيم آن مغلّظ است، آن درجه دو است و آن درجهسه است، بنا بر اين آن يك سال است، آن سه سال است، حد وسطش دو سال است،عادلانه مىشود، آيا دليل مشهور همين است؟ و كلمه مغلّظه را هم نگاه كنيد چندجاى وسايل داريم، مغلّظ در سنين ابل است، آيا مغلّظ در اداى قسط هم هست؟
پايان
پرسش
1 - چگونه در مسأله پانزده دو اجماع مخالف هم نقل شده است؟
2 - قياس اولويت را در مسأله پانزده با اشكالاتى كه به آن وارد است را توضيح دهيد.
3 - تفاوت بين حديث ابوبصير و كلام امام در تحرير چيست؟
4- دليل مشهور در پرداخت ديه شبيه عمد چيست؟
5- منظور از «احوط» در مسأله 16 تحرير چيست؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...