• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
    " جلسه چهل و هشتم "
    حوادث چند روز اخير سبب شد كه عرايضى خدمت شما برادران عزيز عرض‏كنم. اميدوارم خداوند حق را بر زبان ما جارى كند و توفيق عمل به حق به همه مامرحمت كند. خداوندى كه به ما از ما نزديكتر است «و نحن أقرب عليه من حبل‏الوريد»، خداوندى كه گردش چشمهاى ما را مى‏بيند و از اسرار درون سينه‏هاى ما آگاه‏است، «يعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور»، و بالاخره خداوندى كه همه جا باماست «و هو معكم اينما كنتم». از خداوند بزرگ و قادر متعال مى‏خواهيم كه هم حق‏را بر فكر و زبان ما جارى كند و هم توفيق عمل به حق را به همه ما مرحمت كند واميدوارم كه شما عزيزان با دقت عرايض مرا بشنويد و در نقل آن حق امانت را رعايت‏كنيد.
    محور اول بحث مربوط به شرايط خاص كشور
    عرايض من بر چند محور است و امّا محور اول: مربوط به شرايط خاص كشورماست. ما نگاهى به اطراف كشور خودمان بيندازيم و تمام اطراف را با دقت بررسى‏كنيم، مى‏بينيم جهان خواران و قدرتهاى استعمارى در چهار طرف ما آتشهاى عجيبى‏روشن كرده‏اند. از افغانستان شروع كنيم، آن فتنه طالبان كه اگر پا بگيرد، براى تمام‏منطقه و جهان اسلام خطر عجيبى خواهد بود و اصلاً چهره اسلام را در نظر جهانيان‏دگرگون خواهد كرد و منطقه را آتش مى‏كشد و خاموش شدن اين فتنه هم به هيچ وجه‏تاريخ آن بر ما معلوم نيست، چرا كه بيگانگان مرتب دارند به آن دامن مى‏زنند.
    از آنجا كمى پايين‏تر مى‏آييم در جنوب شرقى كشورمان، كشور پاكستان، مى‏دانيم‏اخيراً به وسيله همان قدرتهاى استكبارى، اين كشور اسلامى برادر ما را تبديل به‏كانونى از بحران كرده‏اند كه اصلاً فرداى آن معلوم نيست. ناامنى جامعه، ناامنى‏سياسى، ناامنى اقتصادى و منقطه بحران تازه‏اى در مناطق اطراف ما پيدا شده است. ازآن طرف به شمال غربى بر مى‏گرديم، كشور لائيكها، كشورى كه حتى نماز خواندن‏يك افسر و سرباز را تحمل نمى‏كند و بسيارى از افسران را از ارتش خارج كرده‏اند به‏جرم اينكه نماز مى‏خوانند، كشورى كه يك روسرى را براى دختر دانشجو تحمل‏نمى‏كند و از همه بدتر، اخيراً رابطه تنگاتنگى با اسراييل جنايتكار پيدا كرده است،رابطه نظامى، سياسى، اقتصادى، يواش يواش هر دو با هم حركات مشكوكى را درشمال عراق هم شروع كرده‏اند و اين آتش در كنار ما دارد زبانه مى‏كشد و هواپيماهاى‏اسرائيل در آنجا به حركت در آمده است.
    از آنجا مى‏آييم به طرف غرب، كشور عراق با آن مسائل و مشكلات عجيبش،كشورى كه بر اثر نادانى حكّامش هم خودشان را ويران كردند و هم منطقه را به آتش‏كشيده‏اند و هم بر اثر تكرار كارهاى نابخردانه، پاى خارجى‏ها و بيگانگان را روز به‏روز به منطقه دارند واردتر مى‏كنند.
    در جنوب و خليج فارس از همه بدتر، قدرتهاى استكبارى بيش از هر زمان درآنجا حضور دارند، حضورى نامشروع، حضورى با تمام قوا، حضورى در كمين‏نشسته، اطراف ما اين آتشهاست. شما را به خدا قسم، در چنين شرايطى ايجاد تنش‏در داخل چه در حوزه علميه ايجاد تنش كنيم، چه در سطح كشور ايجاد تنش كنيم، آيااين مسئوليت الهى ندارد. امروز روز شكاف و درگيرى، تنش، اختلاف است؟!
    هر آدم عاقلى مى‏داند كه در چنين شرايط حساس بايد متفق و متحد باشيم، من‏نمى‏خواهم خطراتى را كه در اطراف ما را گرفته است، بيش از حد بزرگ كنم، ماطوفانهاى بيشتر از اين را سر گذرانده‏ايم، امّا مشروط به اينكه متحد و متفق، صميمى‏و مهربان و در يك مسير و يك برنامه قدم برداريم، تنشى اختلافى، درگيرى در كارنباشد، اين مطلب اول.
    محور دوم بحث راجع به زمان حساسى كه در پيش داريم
    و امّا نكته دوم از نظر زمانى، زمان حساسى را در پيش داريم و آن اين است كه‏مى‏دانيم كه سران كشورهاى اسلامى بيش از 50 كشور مى‏خواهند به كشور ما بيايند ومى‏خواهيم كه ميزبان آنها باشيم و اين در واقع درست بر ضد خواست قدرتهاى‏استعمارى و استكبارى است. آنها مى‏خواهند كه ما را منزوى كنند و حضور اين همه‏سران كشورها در كشور ما دليل بر عدم انزواى ما و دليل بر انزاى آنهاست. امروزاسرائيل از هر زمان ديگرى منزوى‏تر است، به واسطه كارهاى نابخردانه حكّامش،امروز كشورهاى عربى از هر زمانى از آمريكا مأيوس و سر خورده‏تر شده است وهمه اينها دست به دست هم داده است و شرايط بسيار مطلوبى براى كشور اسلامى مابه بار آورده است كه كانون چنين گردهمائى و اجتماعى باشد.
    صاحب نظران پيش بينى مى‏كنند كه اين گردهمايى سران كشورهاى اسلامى باگردهمائى‏هاى قبل تفاوت زيادى خواهد داشت و نتايج بسيار خوبى ان شاء الله‏الرحمن هم براى منطقه، هم براى جهان اسلام، هم براى كل دنيا در مقابل‏جهانخواران و هم براى كشور ما خواهد داشت و به همين دليل، مدارك قطعى نشان‏مى‏دهد كه اينها دارند فعاليت مى‏كنند، اخلالى در اين گردهمايى بكنند ولو اينكه آن راكم رنگ كنند، آيا در چنين زمانى عقل، وجدان اجازه مى‏دهد كه ايجاد تنش كنيم،ايجاد درگيرى كنيم؟ از هر زمان ديگرى مسئوليت ايجاد تنش و درگيرى در عصر وزمان ما، در اين ايام خاص، آيا مسئوليت‏آفرين در پيشگاه خدا نيست؟!! من اينها راعرض مى‏كنم جواب اينها را از وجدان خودتان بشنويد.
    نكته سوم مبنى بر اينكه در كشور جناحهاى مختلفى وجود دارد
    و امّا نكته سوم اين است كه در كشور ما مانند كشورهاى جهان، جناحهاى مختلفى‏هستند، سليقه‏هاى متفاوتى وجود دارد، اين سليقه‏ها، اين جناحها طبيعى است.خداوند دو انسان را هم قيافه نيافريده است و دو انسان هم همفكر نيستند، امّا اين‏اختلاف عقيده‏ها، اين مسائل جناحى، يك وقت به صورت سازنده در مى‏آيد درمسير پيشرفت اجتماع به كار مى‏افتد، يك وقت همه خداى نكرده به صورت مخرب‏در مى‏آيد. ان شاء الله چنين نبوده و چنين نخواهد شد كه جناحهاى سياسى مختلف‏علاقمند به نظام جمهورى اسلامى و به اسلام و قرآن و انقلاب در مقابل هم قرارگيرند، ولى اگر خداى نكرده اختلاف جناحها تبديل شود به اختلاف مخرّب، نه اين‏جناح برنده است و نه آن جناح برنده است. من از همين جا متواضعانه، خاضعانه به‏همه دوستان انقلاب، دوستان نظام در جناحهاى مختلف عرض مى‏كنم كه برادرها!اين روزها روز همدلى و برادرى است، قلمها در جرايد دارد يواش يواش نسبت به‏يكديگر نامهربان مى‏شود، نيش دار مى‏شود، در همين جا متوقف كنيم، تجربه‏مشروطيت را فراموش نكنيم، هنگامى كه در ميان مبارزان و مجاهدان اسلامى درمشروطيّت اختلاف افتاد، هم اينها رفتند و هم آنها رفتند و گروه سومى كه در كمين‏نشسته بودند، آمدند و همه چيز را به دست گرفتند.
    اگر اختلاف جناحها كه ان شاء الله به جائى نمى‏كشد كه مخرب يكديگر باشد،خداى نكرده به آنجا بكشد، فايده‏اى براى علاقه‏مندان به انقلاب و نظام جمهورى‏اسلامى نيست. اميدواريم كه ان شاء الله همه دست به دست هم دهند و جناحى نبايدتصور كند كه من مى‏توانم همه چيز را در اختيار خودم بگيرم و جناح ديگرى راحذف كنم، محال است و البته چنين تصورى هم معتقد هستيم كه وجود ندارد، ولى‏امكان پذير نيست. همدلى، صميميت، كم به يكديگر، مصالح جمع را بر مسائل جناح‏مقدم داشتن، مصالح مردم و نظام و اسلام را بر همه چيز مقدم داشتن، شرط اول‏پيروزى است، اگر بخواهيم كه خداوند به ما عنايت كند، راه مطلب همين است و غيراز اين نيست.
    لزوم وجود حكومت اسلامى توأم با ارزشهاى اسلامى در جامعه
    و امّا نكته چهارم در باره مسئله ولايت فقيه است، در مورد مسئله ولايت فقيه،بحثهاى علمى و فقهى است كه فعلاً نمى‏خواهيم وارد آن شويم و از نظر كلى بحثهاى‏فقهى كه هم در انوار الفقاهة نوشتيم كه جاى ترديد نيست كه ولىّ فقيه حق حكومت‏را بر جامعه اسلامى دارد، ولى قطع نظر از اين مسئله، سه نكته را اينجا ياد آورمى‏شويم.
    آيا قبول داريم كه بايد حكومت اسلامى داشته باشيم يا نه؟ اگر بگوئيم كه حكومت‏اسلامى لازم نيست بگذاريد دست لائيكها بر كشورى مثل كشور تركيه به وجودبياوريم، من باور نمى‏كنم كه هيچ مسلمان آگاهى اين سخن را بگويد. حكومت‏اسلامى ضامن اجراى ارزشهاى اسلامى است. اگر حكومت اسلامى نباشد، ارزشهاى‏اسلامى با توصيه بنده و شما و سخنرانى تنها پيش نمى‏رود، بلكه بايد ارزشها را تكيه‏بر حكومت دهيم. چگونه ممكن است كه طرفدار جمهورى اسلامى باشيم و در رأس‏نظام، عالمى آگاه به مسائل اسلامى و مسائل زمان و مكان نباشد؟ چه طور مى‏توان‏باور كرد كه جمهورى باشد و مردم حضور نداشته باشد؟ چه طور مى‏توان باور كرد كه‏اسلامى باشد و در صدر نظام، فقيه آگاه به زمان و مسائل اسلامى نباشد؟ اين بحث‏پيچيده و معظلى نيست، بحثى است بسيار روشن و خيلى منطقى مى‏شود تعقيب‏كرد، بدون اينكه احتياج داشته باشد كه دنبال روايات مربوط به ولايت فقيه و امثال‏اينها برويم و لو بحثهاى اينها را در جاى خودش كرديم.
    احترام به قانون اساسى احترام به خونهاى شهيدان ماست
    و امّا نكته دوم كه بايد در اينجا به آن توجه كرد، اين است كه ما قانون اساسى داريم،قانون اساسى ما به تصويب 98% ملت ما رسيده است. قانون اساسى ما ميراث خونهاى‏شهيدان ماست. نتيجه جانبازى جانبازان ماست، در قانون اساسى مسئله ولايت فقيه باآن برنامه گسترده‏اش پيش بينى شده است، احترام به مسئله ولايت فقيه يعنى احترام‏به قانون اساسى، احترام به قانون اساسى يعنى احترام به آراء 98% ملت و امت ما، يعنى‏احترام به خونهاى شهيدان ما، اگر تابع آراء مردم هستيم كه راه اين است، اگر تابع‏قانون اساسى هستيم كه راه اين است، اگر خونهاى شهيدان را ارج مى‏نهيم، راه اين‏است، اين هم مسئله‏اى است خيلى واضح و خيلى بديهى.
    ايجاد حلقه اتصال بين قوميتهاى مختلف كشور
    و امّا سومين نكته‏اى كه در باره اين مسئله مى‏خواستم عرض كنم اين است كه‏نگاهى به بافت كشور كنيد، بافت كشور ما از قوميّتهاى مختلف تشكيل شده است،ترك آذرى دارد، تركمن دارد، بلوچ دارد، عرب دارد، كرد دارد، فارس دارد، زبانهاى‏مختلف دارد، اگر بخواهيم كه حلقه اتصالى در ميان قوميّتهاى مختلف ايجاد كنيم چه‏كار بايد بكنيم؟ اگر مشكلى براى اين كشور پيش آمد و بايد همه اين قوميتها و همه‏اين زبانها بسيج شوند، آيا حلقه اتصالى جز اسلام داريم؟ آيا جز اينكه كسى در رأس‏نظام كشور باشد و آگاه به اسلام و مسائل حساس زمان و مكان باشد، مردم را بسيج‏كنيم در روز مبادا، راه ديگرى داريم؟! شكستن اين مسئله يعنى شكستن حلقه اتصال‏كشور. شايد عده‏اى از جوانان يادشان نيايد يا بعد از انقلاب متولد شده‏اند يا در موقع‏انقلاب سن و سال آنها كم بود، موقعى كه خرمشهر تسخير شد و ارتش ما به كلى از هم‏متلاشى شده بود، انقلاب بود، ارتش شاهنشاهى بود، از هم متلاشى شد و هيچ نيروى‏دفاعى نداشتيم، دشمن هم با برنامه قوى و پشتيبانهاى قوى‏تر به كشور ما ريخت، اگرآن پير جماران، با آن نفسش كشور را بسيج نكرده بود، امروز خوزستانى در اختيار وما و احتمالا خيلى جاهاى ديگر در اختيار ما نبود، ما نبايد فراموش كنيم، ممكن است‏كه روزهاى ديگرى هم خداى نكرده مثل چنين روزهايى بيايد. در آن روزها احتياج‏به حلقه اتصال وحدت در اين كشور داريم و به هر حسابى كه هست، علاقه به كشور،علاقه به قانون، علاقه به اسلام، بايد اين معنا را حفظ كنيم و نگذاريم كه آسيب به آن‏برسد، حالا كسانى كه غير از اين فكر مى‏كنند، واقعاً من نمى‏دانم كه منطق اينها چه‏منطقى است؟
    گاهى مى‏گويند كه ولايت فقيه سر از استبداد در مى‏آورد، حق دارند كه چنين‏بگويند، چون آگاه به مسائل اسلامى نيستند.
    يكى از شرطهاى اساسى در ولى فقيه مسئله عدالت است، در هيچ جاى دنيا درزمامدار شرط عدالت نيست، در هيچ قانونى، ولى مى‏گوئيم كه بايد از گناهان كبيره واصرار بر صغيره به يك معنا از همه گناهان پرهيز كند، اگر اين شرط را نداشته باشد،مشروعيت ندارد. در هيچ جاى دنيا اين طور نيست، عدالت او ايجاب مى‏كند كه‏حضور ملت را در تمام صحنه‏ها بپذيرد و ارج بنهد. عدالت او ايجاب مى‏كند كه‏مصلحت امت را بر همه چيز مقدم بدارد. عدالت او ايجاب مى‏كند كه در هر امرى‏براى خود مشاورينى آگاه و متعهد انتخاب كند و بدون مشورت آنها در مسائل فنى‏گام بر ندارد. عدالت او ايجاب مى‏كند كه پدرى دلسوز براى همه ملت و امت باشد.وقتى كه اين شرط در وسط مى‏آوريم، به آن گونه از تفكرات و خيالات كه ولايت فقيه‏سر از استبداد در مى‏آورد، تمام بر چيده مى‏شود. آنها زمامدارانى تصور مى‏كنند كه به‏وسيله حزب سر كار مى‏آيد. پول انتخابات آنها را حزب داده است، پشت آن حزب‏هم يك مشت ثروتمند و سرمايه‏دار هست، وقتى هم سر كار آمد، بايد حافظ منافع آن‏حزب باشد، مديون آن است، نه اينكه عدالتى شرط است، نه تقوايى شرط است،سوابقى كه در باره رجال سياسى بزرگ آمريكا و ديگران اين روزها دارد بر ملامى‏شود را بخوانيد و ببينيد كه هيچ چيز را آنها شرط نمى‏دانند، اگر آن طور تفكر وفرهنگ باشد، بله، امّا اگر تفكر و فرهنگ اسلامى باشد، اين گونه مسائل اصلاً جاى‏تصور نيست.
    حضور جوانان ضامن ثبات كشور
    امّا محور پنجم بحث، خيلى فشرده رد مى‏شوم براى اينكه مى‏خواهم همه‏عرايض خودم را بتوانم عرض كنم، سخنى با جوانان دارم، جوانان عزيز! شما بازوى‏تواناى انقلاب هستيد، شما بوديد كه در جنگ تحميلى بزرگترين رشادتها را ازخودتان نشان داديد، شما بوديد كه بيشترين قربانيان را داديد و شما بوديد كه پاسدارانقلاب در برابر توطئه‏هاى منافقين بوديد و كسى شك در اين ندارد. شما نگاهى به‏جنوب لبنان كنيد كه جوانانى همانند جوانان ما به نام حزب الله در آنجا دارد، اين‏مسئله مسلم است و جاى ترديد نيست كه اسرائيل از ارتشهاى دولتهاى عرب‏نمى‏ترسد، در جنگها هم نشان داد كه نمى‏ترسد ولى از حزب الله جنوب لبنان يك‏مشت جوان جان بر كف مى‏ترسد، وحشت دارد، معلوم مى‏شود كه حضور اين گونه‏جوانان در هر كشورى، ضامن بقاء و ثبات اين كشور است. ولى عزيزان من از شماتقاضا مى‏كنم كه بهانه به دست دشمن ندهيد، هر چيز را مى‏خواهيد - بحمدالله قانون‏داريم - از طريق قانون بخواهيد، مبادا اينكه در داخل و خارج بزرگ نمائى كنند مسائل‏را و بخواهند كه سوء استفاده كنند، احترام به قانون مايه عزت، شرف و آبروى ما دردنيا و آخرت است.
    احترام به آزادى‏ها
    و امّا ششمين نكته‏اى كه در اينجا مى‏خواستم عرض كنم، مسئله آزاديهاست.امروز آزاديهايى به مطبوعات، قلمها، داده شده است و قلم‏زنان كشور ما، نويسندگان‏محترم ما بهتر مى‏توانند آثار خودشان را منتشر كنند، از اينجا پيامى هم براى آن‏برادران فرستاده مى‏شود، برادران! ما در كشورى زندگى مى‏كنيم كه مقدسات وارزشهايى دارد و براى اين مقدسات و ارزشها خون داده شده است، نه يكى و هزار وده هزار تا، اگر نيش قلمها به عنوان آزادى بر ضد اين مقدسات و ارزشها بكار بيفتد،قابل تحمل نيست.
    اينكه مى‏گويند: خط قرمز نداريم، خط قرمز همين ارزشها و مقدسات است.آزادى ما با آزادى غربيها فرق دارد، آنها اجازه مى‏دهند به نويسنده كه مقدسات يك‏ميليارد يا بيشتر از مردم جهان را مسخره كند، هتك كند، توهين كند، جايزه هم به اومى‏دهند، آزادى آنها اين است ولى ما مقدساتى داريم، قلم در حريم قانون اساسى كه‏آمد، مخالف قانون اساسى شد، خط قرمز شد، در حريم قرآن و اسلام كه آمد، خطقرمز شد.
    اگر بتوانيم از اين آزاديها استفاده كنيم، بسيار باعث روشنائى جامعه ما خواهد شد،ولى متأسفانه در بعضى از مطبوعات اخيراً چيزهايى دارند مى‏نويسند كه من‏نمى‏خواهم نام ببرم، بدانيد كه خداى نكرده اگر اينها تشديد شود، خود اينها مى‏شودضد آزادى. ضرب المثل معروف را فراموش نكنيد كه «كل شى‏ء جاوز حده، انعكس‏ضده»، هر چيزى كه از حد آن تجاوز كند، تبديل به ضدش مى‏شود، يعنى خفقان جاى‏آزادى را خواهد گرفت، چرا؟ چون من از آزادى سوء استفاده كردم. بياييد به اين‏آزادى احترام بگذاريم، به مقدسات كشور احترام بگذاريم، به قانون اساسى احترام‏بگذاريم، به ارزشهاى والائى كه مردم براى آن خون داده‏اند، احترام بگذاريم و بياييداز قلم خودتان استفاده كنيد و روشن كنيد همه چيز را، مخصوصاً دانشگاهيان عزيز.
    دستهائى در كار است كه ميان حوزه‏ها و دانشگاهها جدائى بياندازند، ما هنوزفراموش نكرديم زمان طاغوت را، موقعى كه دانشگاهيان با حوزويان دست به دست‏همه دادند، اعلاميه‏هاى ساواك صادر شد. ارتجاع سياه و ارتجاع سرخ دست به دست‏هم دادند، ما از نظر طاغوت ارتجاع سياه بوديم و شما دانشگاهيان عزيز ارتجاع سرخ‏بوديد. وحشت مى‏كردند از نزديك شدن اينها با هم، الان هم دستهايى در كار است كه‏اين دو را از هم جدا كند. شما دانشگاهيان كه يكى از اركان اين كشور هستيد، حوزه‏يكى از اركان اين كشور است، هر دو مغزهاى متفكر هستيد و دست به دست هم‏بدهيد و دشمن را ناكام كنيد، نگذاريم دشمن به هدفش برسد و ميان حوزه و دانشگاه‏جدائى بياندازد و همان كارى كه در زمان طاغوت مى‏خواستند بكنند، در عصر و زمان‏ما هم تكرار كنند، آزاديها را ارج بنهيم، قانون را ارج بنهيم و از آن حسن استفاده كنيم وخداى نكرده سوء استفاده‏اى نشود.
    دست به دست هم براى رفع مشكلات اقتصادى
    و امّا هفتمين محور و آخرين عرض من در باره مشكلات اقتصادى مردم است،همه ما مى‏دانيم كه مردم ما از نظر وضع اقتصادى در شرايط مطلوبى نيستند، كتمان هم‏نمى‏شود كرد، با كتمام درد، درد مداوا نمى‏شود. بايد فكرى به حال اين مردم كرد،مردمى كه در تمام صحنه‏ها حضور داشتند و دارند و با چشم خودمان همه روزمى‏بينيم كه حيف است كه آنها رنج ببرند، امكانات كشور ما فوق العاده زياد است.كسانى كه كشورهاى مختلف خارجى را ديده‏اند، وقتى كه بر مى‏گردند، مى‏گويند:كشورى با اين امكانات در دنيا كم است، اين همه منابع، زمنيها، آبها، از همه مهمتر،اين همه استعدادهاى درخشان ملت بزرگوار و آماده و شجاع و اين منطقه حساسى كه‏ما زندگى مى‏كنيم، برادرها! وقتى كه مى‏بينيد كه تمام سفراى اروپائى دست به دست‏هم دادند و دارند بر مى‏گردند، قبل از آنكه ايران سفيران خودش را به آنجا بفرستد وآن پيشنهادى كه ايران داشته، عملى مى‏شود، بايد بدانيد كه اين يك منطقه حساسى‏است كه اروپا نمى‏تواند از آن چشم بردارد، يك سرمايه بزرگ است. دروازه تمام‏صادرات اقتصادى آسياى ميانه ما هستيم، اين كم موقعيّتى نيست، چنين موقعيتى‏داريم، چنين مردمى داريم، چنين منافعى داريم، پس چه چيزى كم داريم؟ اگر كم وكسرى باشد، در كوتاهى‏هاى خودمان است، بايد استعدادها وسيع شود، بايدسرمايه‏ها به كار بيفتد، بايد نيروها به كار بيافتد، بايد دانشمندان ما به كار بيفتند و ازهمه مهمتر، بايد جناحهاى ما دست به دست هم بدهند، تا مردم را از اين تنگنا بتوانيم‏برهانيم، تا بتوانيم حداقل تشكر را از اين مردم كرده باشيم. نبايد كار به جايى برسد كه‏افرادى گرسنه باشند و بى دارو باشند و مشكل داشته باشند، مفاسد اخلاقى بوجودبيايد بر اثر فقر كه فقر سواد وجه در دارين و مايه بسيارى از مفاسد اخلاقى است،ارزشهاى اسلامى را از بين مى‏برد، تا يك مقدار فقر قابل تحمل است، خوب با اين‏همه امكانات و با اين همه استعدادات و با اين همه مردمى كه داريم، با اين موقعيتهايى‏كه داريم، اگر برنامه‏ريزى كاملى باشد، همدلى باشد، مهربانى باشد، همسويى باشد،اتحاد باشد، اتفاق باشد، تنش نباشد كه ما هر روز بخواهيم در مقابل تنشهابرنامه‏ريزى داشته باشيم، يقين داشته باشيد مشكلات اقتصادى هم حل مى‏شود.
    در پايان عرضم شما را به آيه شريفه قرآن توجه مى‏دهم كه بسيار اميد بخش است،فرمود: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»، يعنى از شما دو كار، از ما هم يك كار.شما جهاد داشته باشيد و جهاد شما «فينا» و مخلص باشد، اگر جهاد كنيد و مخلصانه‏باشد، ما شما را هدايت مى‏كنيم و تنها نمى‏گذاريم در مقابل دشمنان، هدايت به معناى‏ارائه طريق و نشان دادن راه مشروط به جهاد نيست، مشروط به اخلاص نيست،خداوند ارائه طريق و نشان دادن راه را براى همه قرار داده است. هدايت در اينجا به‏معناى «ايصال الى المطلوب» است، ما شما را مى‏گيريم به سرچشمه سعادت‏مى‏رسانيم، ما شما را بر دشمن پيروز مى‏كنيم، ما شما را به مقصود مى‏رسانيم، ولى ازشما جهاد، تلاش، كوشش در تمام زمينه‏ها، توأم با «فينا»، مسئله اخلاص و از ما هم‏هدايت شما.
    اميدوارم كه خداوند توفيق جهاد و خلاص به همه ما بدهد و هدايتش را مشمول‏ما بفرمايد.
    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
    پايان