يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 46
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه چهل و ششم "
امام مىفرمايند: ديه شبه عمد و خطا از نظر اصول ششگانه يكسانند
كلام در مسئله سيزدهم از مسائل مقادير ديات بود. بحث در اين بود كه آيا ديه شبهعمد و ديه خطا همان امور ششگانه است كه در ديه قتل عمد بود يا چيز ديگرىاست؟
امام (قدس سره) در تحرير الوسيله مانند بقيه فقها فرمودند: ديه شبه عمد و خطا ازنظر اصول ششگانه همه يكسانند، ابل و بقر و غنم و درهم و دينار و حله است. ولىدو تفاوت دارند، نحوه پرداخت با هم متفاوت است و اگر ابل باشد سنش مختلفاست، در بقيه يكسان است، اما ابل خصوصيت دارد، در شبه عمد و خطا سبكتراست. گفتيم: اين مسئله از نظر اقوال اجماعى است و اختلافى در اين مسئله نيست،ادعاى اجماع هم شده است «و لم يوجد مخالف» هم هست. در ميان اهل سنتاختلافاتى هست كه سابقا اشاره كردهايم، بعضى از اهل سنت در شبه عمد قصاصقائلند كه سابقا داشتيم.
ادله مسئله يكسان بودن ديه شبه عمد و خطا از نظر اصول ششگانه
اما ادله: امروز بحث از ادله است. دليل براى اينكه اصول ششگانه در شبه عمد وخطا هم ثابت است، چيست؟ دو دليل داريم كه هر دو از اخبار است.
دليل اول: روايات مطلقه است، رواياتى كه مىگويد: ديه عمد و خطا و شبه عمداين شش تاست، سخنى ندارد مىگويد: ديه اين شش تاست مقام بيان است و اطلاقهم هست و مقدمات حكمت هم كه براى گرفتن اطلاق لازم است و حاصل است، مابايد به اطلاق عمل كنيم و مىگوييم: همه جا ديه اين اصول ششگانه است و مهم دليلاول است و الا دليل دوم كه در خصوص خطا و شبه عمد آمده است، در آنها متأسفانهشش تا نيست.
دليل دوم كه در خصوص خطا و شبه عمد است، روايات خاصه است، از نظر اينكه روايات خاصه است خوب است، چون بهتر از اطلاقات است، ولى شش تا در آننيست، آنچه كه شش تا را دارد، روايات مطلقه است. من مىروم سراغ روايات مطلقهو سه نمونه مىخوانم ولى زياد است، قبلا خواندهايم و نياز به تكرار نيست، سه نمونهاز روايات مطلقه را مىخوانم بعد هم مىرويم سراغ روايات خاصه و مىبينيم كه چندتا از اين شش تا در احاديث خاصه وارد شده است.
رواياتى كه ما اينجا مىخوانيم حديث يك و دو و چهار است از باب اول ابوابديات كه خيلى از احاديثش را خواندهايم، براى چندمين بار است كه اينها را تكرارمىكنم، منتها هر زمان از ديدگاهى.
بيان احاديث
حديث يك: روايت عبدالرحمن بن حجاج است كه صحيحه بود و ذيلشصحيحه بود از امام صادق، صدرش از پيغمبر اكرم (ص) مرسله بود و ما به ذيلشاستدلال مىكنيم كه مسنده و صحيحه است، «قال:» ضمير به امام صادق (عليه السلام)برمىگردد، «كان على (عليه السلام) يقول: الدية الف دينار و قيمة الدينار عشرةدراهم» دو تا را گفت دينار و درهم، ديه هم مطلق بود و نداشت چه ديهاى، «و عشرةآلاف لأهل الامصار» براى شهرنشينان، «و على اهل البوادى مأة من الابل و لاهلالسواد» براى باغداران و دامداران، «مأة بقرة او ألف شاة»، اين تمام اصول ششگانه رابه جز حله دارد. حله در اين روايت نيست.
حديث دوم روايت ابو بصير
حديث دوم كه حديث ابو بصير است «قال: سئلت أباعبدالله (عليه السلام) عنالدية فقال: دية المسلم عشرة آلاف من الفضة» ده هزار درهم «و ألف مثقال من الذهبو ألف من الشاة على اسنانها أثلاثاً» كه قبلا تفسيرش كرديم يعنى يك سوم از آن را كمقيمت و يك سوم متوسط و يك سوم بالا، «و من الابل مأة على أسنانها» ابل همصدتاست، حالا اين «اسنانها» معنايش اين است كه يك سومش متوسط، يا «اسنانها»يعنى مسنه كه در قتل عمد مسنه بود و در شبه عمد و خطا مىآيد كه اينها چه رقمخواهد بود، سنينش سبكتر است، مسنه پنج سال تمام بود ولى در قتل شبه عمد شايدامروز برسيم مىبينيم كه سنين از پنج سال پايينتر هم دارد، اين «على اسنانها» ممكناست اشاره به همه اين مسائل باشد. «و من البقر مأتان» اين هم هر شش تا هست به جزحله باز حله در اينجا نيست.
حديث سوم روايت جميل بن دراج
اما حديث بعد حديث جميل بن دراج است «ابن ابى عمير عن جميل بن دراج فىالدية» بارها گفتهايم كه جميل بن دراج در اينجا حديثش موقوفه است يعنى اسم امامدر آن نيست و با قرائن اينكه جميل كسى نبوده كه پيش خود مسائل تعبدى را مثلمسئله ديات كه صرفا تعبدى است، فتوايى از پيش خود بدهد و از ياران خاص ائمهبوده است، حتما از امام صادق (عليه السلام) يا امام باقر شنيده بوده است، «قال: ألفدينار أو عشرة آلاف درهم و يؤخذ من اصحاب الحلل، الحلل» حله در اين روايتمطلقه آمد كه تا به حال جايش خالى بود، «و من اصحاب الابل، الابل» از اصحاب ابلهم ابل مىگيرند، «و من اصحاب الغنم، الغنم» باز ندارد كه چند تا مىگيريم به قرينهجمع با روايات ديگر هزار تا مىشود، «و من اصحاب البقر، البقر» اين هم ندارد كهچند تا و به قرينه احاديث ديگر «مأتان» است. اين سه نمونه بود كه من خواندم، ولىدر اين باب يك، احاديث زيادى هست كه روايات مطلقه هست، نمىخواهم بيشتر ازاين معطل شويم، روايات مطلقه كه «الديه» را دارد تفسير مىكند و اصول ششگانه درآن هست، حالا بعضى نبود و بعضى بود، ضم ضميمه به هم مىكنيم و همه را كه با همجمع كنيم، ثابت مىشود كه اصول ششگانه براى ديات هم قتل عمد و هم خطاىمحض و هم شبه عمد است.
اين چند نمونه از روايات مطلقه بود و باز مىگويم كه منحصر به اين نيست و بيشاز آنچه كه خوانديم در اين باب روايات مطلقه ديگر هست كه ملاحظهمىفرماييد.
بيان روايات خاصه
اما برويم سراغ روايات خاصه، روايات خاصه بهتر از روايات مطلقه است چونخصوص شبه عمد را دارد بيان مىكند، يا خطا را بيان مىكند، اما اشكال كارش ايناست كه اصول ششگانه در آنها نيست، از اين روايات هم چهار تا حديث را مىخوانمحديث سيزده از باب يك، حديث هشت از باب يك و حديث يك از باب دو وحديث چهار باب دو، يعنى دو حديث از باب اول و دو حديث از باب دوم.
اما دو حديثى كه از باب اول است، روايت علاء بن فضيل است، حديث سيزده ازباب يك «عن العلاء بن فضيل عن أبى عبدالله فى حديث قال: و الخطاء» البته مىدانيدكه خطا دو اصطلاح دارد، يك اصطلاح خطايى كه قسم ديات است، و يك اصطلاحهم خطا هم اعم است و شبه عمد را هم مىگيرد. گاهى خطا به معناى عام استعمالمىشود. حال به معناى عام باشد شبه عمد و خطا هر دو را مىگيرد و اگر به معناىخاص باشد، خطاست. فرمود: «و الخطاء مأة من الابل أو ألف من الغنم أو عشرة آلافدرهم أو ألف دينار» در اينجا چهار تا بيشتر نيست، ابل و غنم و درهم و دينار. پس بقرو حلل در اينجا نبود.
اما حديث هشت از باب كه آن هم از علاء بن فضيل است كه احتمال دارد كه هر دويك روايت باشند، كمى عبارت مختلف بوده است و يكى مفصلتر است و سنين همدر آن هست، ذيل روايت علاء سنين است و مال خطا در آن هست كه من نخواندم. امااين يكى فعلا سنين را ذكر نكرده است، در اينجا احتمال دارد كه علاء بن فضيل يكروايت بيشتر نداشته است و آن به دو رقم نقل شده است، «عن أبى عبدالله (عليهالسلام) إنّه قال: فى قتل الخطاء مأة من الإبل أو ألف من الغنم أو عشرة آلاف درهم أوألف دينار» عين همان عبارت است، همان چهار تاست، نه حلل در اينجا مذكور استو نه بقر.
سؤال و پاسخ استاد: عرض كردم بعضى از جاها خطا كه گفته مىشود شبه عمد همدر آن هست، شبه عمد واقعش خطاست، كسى كه تيرى انداخت به سوى گوسفندىكه خيال مىكرد گوسفند است و بعد معلوم شد كه انسان است، عمداً كه انسان رانكشته است، معناى لغوى خطا عام است، مىگويد: من خطا كردم، من خيال مىكردمكه انسان نيست و حيوان است يا خيال مىكردم دشمن است، دوست از آب در آمد وخيال مىكردم مهدور الدم است، بعد معلوم شد كه آشناست، خطا كردم و اشتباه كردم،عمد نيست، معناى لغوى خطا اعم است و در اطلاق كلمات هم گاهى به اعم اطلاقمىشود. ولى خوب وقتى مقابل هم مىافتند «اذا اجتمعا افترقا»، دو مفهوممىدهند.
اگر بعضى از اين احاديث ضعفى داشته باشند، منجبر به عمل مشهور است
حديث يك از باب دو، «عن عبدالله بن سنان» مرسله است و خوشبختانه در اينجامشهور پشتوانه مسئله هستند، اگر بعضى از اين احاديث هم ضعفى داشته باشد،منجبر به عمل مشهور است «قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول:» امام صادقمىفرمايد «قال امير المؤمنين:» يعنى امام صادق از جدش امير مؤمنان نقل مىكند «فىالخطأ شبه العمد أن يقتل بالسوط أو بالعصا أو بالحجر» خطاى شبه عمد اين است كه«أن يقتل بالسوط أو بالعصا أو بالحجر» بعد فرمود: «انّ دية ذلك تغلّظ» غليظ است،بعد امام (عليه السلام) سنين ابل را شرح مىدهد كه معلوم مىشود كه صد تا شتراست، بعد مىفرمايد: «و قيمة كل بعير مأة و عشرون درهماً» پس معلوم مىشود كهدرهم البته با مقايسه ابل در كار آمد «أو عشرة دنانير» دينار هم توى كار آمد صد تا دهدينار مىشود هزار دينار «و من الغنم قيمة كل ناب من الابل عشرون شاتاً» كه روى اينحساب دو هزار گوسفند مىشود، چهار تا به ميدان آمد، گوسفند بود و درهم بود وشتر، منتها البته شذوذى در روايت هست، دو هزار تا گوسفند است، يا دوازده هزار تادرهم است؟ اين مشكلات را دارد و بالمقايسه هم حساب شده است، در اينجا خبرىاز حله و بقر نيست.
اما حديث آخرى كه حديث چهار اين باب است «عن أبى بصير عن أبى عبدالله»باز در سند حديث على بن ابى حمزه است، سابقا گفتيم كه معتبر نيست، «قال: ديةالخطأ اذا لم يرد الرجل القتل مأة من الابل» صد شتر «أو عشرة آلاف من الورق» ورقدرهم است كه ده هزار درهم است «او الف من الشاة» در اين حديث سه تا بيشترنيست، ابل، درهم، دينار. اين مجموعه احاديثى است كه در باب روايات خاصه است،اما روايات عامه مجموعهاش را نخوانديم كه تعداد زيادى داريم.
تلخّص من جميع ما ذكرنا نتيجه گيرى كنيم و از اين بحث بگذريم، اينكه دليل ماروايات مطلقه و خاصه، روايات مطلقه حسنش اين است كه هر شش تا را دارد، ولوبانضمام بعضها الى بعض، اما روايات خاصه كه مجموعش چهار تا بيشتر نبود،متأسفانه هر شش تا را ندارد. بعضى سه تا و بعضى هم چهار تا حداكثر و بيش از اينندارد.
سؤال و پاسخ استاد: مسئله چهاردهم مسئله تفاوت است كه ديه خون بهاست، وچه فرقى بين خون اين انسان و خون آن انسان مىكند؟ ديه هم مجازات است و همخون بهاست، تنها بهاى خونى مجازات هم هست، شخصى كه قتل عمد مىكندمجازاتش شديدتر است، نسبت به كسى كه قتل خطا مىكند.
اين روايات «مع تضافرها و تكاثرها و ضمّ بعضها الى بعض و عمل المشهور بهاحتى ادّعى الاجماع فى المسئلة» كافى براى اثبات مطلب است.
تمام مسايلى كه در ديه قتل عمد گفتيم اينجا هم مىآيد
و لكن هنا شىء و آن اين است كه تمام مطالبى كه در ديه قتل عمد گفتيم اينجا هممىآيد، گفتيم: اينها مال روز نخست بوده است، اصل اين شش تا هم ابل بوده است،بعد با قرائن زيادى كه از احاديث زحمت كشيده شد و جمع آورى شد، با گفتيم: ديهمنتقل شده است به دينار، دينار هم تبديل به نقد زمان است.
بنابر اين، اين مسئله هم به همان سرنوشت مسئله قتل عمد گرفتار مىشود كه درعصر و زمان ما اصل يكى است و آن نقود رايجه است بر معيار ذهبمسكوك.
اگر بلد جانى با بلد ارباب دم مختلف شد، ديه از بلد جانى محاسبه مىشود
سؤالى اينجا بعضى از آقايان نوشتهاند و به من دادهاند كه من اين را عرض كنم،سؤال كرده بودند كه اگر بلد جانى با بلد ارباب دم و مقتول دو تا باشد، فرض كنيد ارباب دم آمدهاند در اين شهر جانى در اين شهر جنايت خودش را مىكند و ايننقود در اين شهر و آن شهر متفاوت است، يعنى از مملكت ديگرى مسلمانى بهمملكت ديگرى آمده است و جانى او را كشته است، اگر ذهب را در اينجا حسابكنيم، مىشود ده ميليون، اگر ذهب را از آن بلد حساب كنيم، مىشود پانزده ميليون، آيامدار روى حسابى كه شما گفتيد، كدام بلد است؟
ظاهر اين است كه در اينجا معيار بلد مكلف است، چه كسى مكلف است؟ جانىمكلف است، به هر كسى كه خطاب تعلق مىگيرد، مكلف اوست، مدار بلد شخصىاست كه مكلف به اين تكليف است، به جانى مىگويند: بايد به اندازه هزار دينار پولبلد را بدهى، هزار دينار از پول اينجا حساب مىشود، حالا اين مجنى عليه از كدامشهر آمده و در شهر اينها چه قيمتى دارد؟ به جانى چه مربوط است، خطاب به جانىاست و تكليف متوجه به اوست و وظيفه، وظيفه اوست و معيار هم محيط اوست كهمىخواهد بدهد.
قانون ديه براى كل ازمنه و امكنه و اشخاص است
سؤال و پاسخ استاد: شارع اين را جبران خسارت ديده است، منتها نه در يك زمانمعين، قانون مال يك نفر نيست، مال يك بلد نيست، مال يك زمان نيست، يكى ازاشتباهاتى كه در مسائل شرع و غير شرع اشخاص مىكنند اين است كه يك قانون را دريك مورد خاص مىبينند و آنجا مىبرند زير سؤال، مىگويند: پس اشكال دارد. قانونبايد در مجموع زمانها و مكانها و اشخاص ديه ملاحظه شود، اگر در مجموع ديدهبشود آن مسئله است، شارع در مجموع مكانها و زمانها و اشخاص روى علمى كهداشته است، ديده و ديده جبران كننده در مجموع من حيث المجموع اين است،مىگويد من نمىتوانم بگويم: در اين شهر كافى است و در آن شهر كافى نيست، دراين شخص يا در آن شخص و يا در اين عصر و در آن عصر، آن نظرى انداخته و تا آخرعالم را ديده است، و حكمى گفته است.
سؤال و پاسخ استاد: در تراضى تابع اين است كه تراضى با چه چيزى بكنند، اگرتراضى كنند به قيمت بلد جانى، معيار آن است، تراضى به قيمت بلد مجنى عليه،معيار آن مىشود. بينابين يا بلد الاداء گاهى بلد الاداء هم غير از بلد هر دو مىشود، نهبلد اين است و نه بلد آن، اين تابع تراضى است كه چه چيزى تراضى كنند.
سنين شتر در قتل شبه عمد پنج سال است
مسئله چهاردهم: اين مسئله، مسئله طولانى است در باره سنين شتر در قتل شبهعمد، اگر نظر مباركتان باشد در قتل عمد گفتيم: سن ابل پنج سال كامل باشد، يعنىوارد شش سال شده باشد، -تعبير كنيم به اينكه وارد شش سال شده باشد چون در اينمسئله هم وارد بودن به چند سال را حساب مىكنند- اسمش را مىگذاشتيم «مسانالابل»، جمع مسنه كه براى قتل عمد است. ولى قتل شبه عمد سبكتر است و سنشمىآيد پايينتر، منتها احاديث خيلى با هم اختلاف دارند، چهار نوع حديث در متنتحرير الوسيله به آن اشاره شده است، كه هر كدام از اين چهار تا حديث سنى را تعيينكردهاند، يعنى تعارض است، فتاواى اصحاب هم متفاوت است، هم فتاوا متفاوتاست هم احاديث. چه كنيم؟ نتيجه گيرى تحرير الوسيله را دارم عرض مىكنم، براىاينكه مىخواهيم عبارات ايشان را بخوانيم بعد مىرويم سراغ اقوال ادله.
نتيجه تحرير اين است كه مىفرمايند: تخيير جانى بين اين چهار روايت است،چهار روايت داريم كه مختلف و متفاوت مىگويد، نتيجه تخيير جانى است بين اينها،حالا چرا تخيير جانى؟ بخاطر «اذاً فتخيّر»؟ مخاطب به «اذاً فتخير» مكلفين هستند يامجتهدين فتوا دهنده هستند؟ مخاطب مفتى و مجتهد است، آحاد مكلفين كه مخاطبنيستند كه بتوانند در تعارض روايات مخير باشند، در تعارض روايات «اذاً فتخير» مالمجتهدى است كه مىخواهد فتوا بدهد، او بايد انتخاب كند، نه اين است كه مجتهدبگذارد در اختيار مقلد.
به عبارت ديگر كه من اين را بگويم كه مسائل اصوليه يادتان مىآيد و اين مسائلاصوليه را بايد در فقه يادآورى كرد، فراموش نشود، در باب تخيير «اذاً فتخير» درتعارض روايات و نبودن مرجح، بحث بود كه «هل التخيير فى المسئلة الاصولية اوالتخيير فى المسئلة الفقهية»؟ اگر تخيير در مسئله فقهيه باشد، مطلب همين است كهاينجا در تحرير اشاره كردهاند. مىشود مثل تخيير بين تسبيحات و حمد در ركعتسوم و چهارم، چه كسى بايد انتخاب كند؟ چون مسئله فقهيه است بايد تخيير را دررساله بنويسند و مكلف خواست تسبيحات اربع را بگويد و نخواست حمد رامىخواند.
اما اگر گفتيم: تخيير در مسئله اصوليه است، يعنى مفتى عند الفتوى استدلال كهمىخواهد كند بايد يكى از اين چهار حديث را انتخاب كند و مطابق به آن فتوا بدهد،مكلف كارى به مسائل اصوليه ندارد، بلد نيست، مجتهد نيست، اگر در مسئله اصوليهتخيير شد، بايد مجتهد يكى از اينها را انتخاب كند و مطابقش فتوا بدهد. اما اگر تخييردر مسئله فقهيه شد، بايد مضمون احاديث را مجتهد بگويد و بگويد: در اين مسئله سهتا حديث داريم، ايها المقلد هر كدام را مىخواهى انتخاب كن. ولى اگر نظر مباركتانباشد در باب تعادل و ترجيح معروف آقايان گفتهاند كه تخيير در مسئله اصوليه است،در تعارض روايات تخيير مال مجتهد است، نه مال مقلد. شايد به همين دليل همهست كه اينجا در اين مسئله امام در تحرير اول مىگويند: «لا يبعد تخيير الجانى» بعدمىگويند: اين خلاف احتياط است، يا مصالحه كنند يعنى جانى و ارباب دم و يا جانىاحتياط كند و سن بالاتر را بگيرد، روايت سنگينتر را بگيرد. اين هم كه ايشان ازحرفشان برمىگردند و تصالح احتياط مىكنند، شايد به خاطر همين است كه آنتخييرى كه در باب تعادل و ترجيح هست، احتمال قوى اين است كه تخيير در مسئلهاصوليه و در اختيار مجتهد باشد.
من عصاره مسئله چهاردهم را گفتم ان شاء الله مطالعه مىكنيد، فردا مىخوانيم.
پايان
پرسش
1- به چه دليل ديه شبه عمد و خطا از نظر اصول ششگانه يكسانند؟
2- از مجموع روايات مطلقه و خاصه در باب چه چيزى استنباط مىشود؟
3- حسن و ضعف روايات مطلقه و خاصه در چيست؟
4- اگر بلد جانى و ارباب دم مختلف باشد، ديه از كدام بلد پرداخت خواهد شد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...