يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 39
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه سى و نهم "
اثبات ديه از تنها روايت باب مبنى بر اصالت دينار
همه اين سئوالات و اشكالات باز بر مىگرديم به آن مسئله و تكميل و استدراكمىكنيم و ببينيم كه چه مىشود؟ مسائلى كه پيچيده است و فقهاء هم كم به سراغ آنرفتند، سزاوار است كه انسان هر چه بر روى آن مكث كند و حتى گرفتار وسواسباشد تا مسئله كاملاً از نظر فقهى روشن شود. سؤالى كه بعضى از آقايان نوشته بودند وبه بهانه آن سؤال دنبال تكميل آن مسئله مىروم اين بود كه شما بالاخره قائل به اصالتدينار شديد و مدرك هم حديث ضعيف بيشتر نبود، يك روايت داشتيم كه همه چيزرا با دينار مىسنجيد، ابل به حساب دينار، بقر به حساب دينار، شات به حساب دينار،دلالت حديث قوى و خوب بود، امّا سند ضعيف. آيا مىشود تنها با همين يك حديثضعيف، اصالت دينار در باب ديات ثابت شود، بعد هم بگوئيم كه در عصر و زمان مادينارى نيست و الاقرب الاشياء به آن، طلاى معمولى است و قيمت كنيم و سكه را همتخميناً در نظر بگيريم و يك چيزى بر حسب قيمت طلا براى ديه و براى دادگاههادرست كنيم، اين سؤال بود.
جواب ما كه در لابلاى آن بحثها بود، امّا الان به صورت ديگرى در مىآيد ايناست كه اين خبر واحد ضعيف السند و قوى الدلالة مؤيد بود، اساس دليل ما دو چيزبود: يكى لحن تمام آن روايات است، اصول سته كه از همه آنها استفاده مىشود كه ديهبايد چيزى باشد كه در دسترس مردم باشد و به همين دليل، فقهاء قائل به تنويعنشدهاند، گفتهاند كه براى سهولت است، اهل ابل، ابل، اهل بقر، بقر، چيزى كه بتوانندبدهند و در دسترس آنها باشد يا به عبارت ديگر، هم آسان باشد براى دهنده و هم مفيدباشد براى گيرنده، به درد خور باشد، اگر اين لحن را قبول نداريد، دو باره آن رواياترا بخوانيم، ده، بيست تا روايت بود، لحن همه اينها همين است.
(س:...) (پاسخ استاد:) گوسفند به درد همه مىخورد، بدهد، صحبت اين است كهلحن اين است كه براى دهنده آسان باشد، طبعاً مفيد باشد براى گيرنده، آسان باشدبراى دهنده كه از همه روايات استفاده مىشود.
و ما گفتيم كه در اعصار متأخره، بعد از عصر پيغمبر (ص) و امثال آن كه مردمزندگى شهر نشينى با پول رائج، درهم و دينار داشتند، چيزى كه آسان بود براىكميّتهاى بالا، دينار بود، حتى براى اينكه يك خانه بخواهند بخرند، با درهمنمىخريدند، چون خيلى درهم مىخواست، مثل اينكه با پول خورد انسان بخواهدكه خانه بخرد، به دينار بود، آسانترين چيز در دست آنها دينار بود، بنا بر اين، موضوعدر اعصار متأخره عوض شد. كما اينكه عرض شد كه در عصر ما آسانترين چيزى كهدر دسترس دارند و اگر امروز شارع مقدس بود، ديه را تعيين مىكرد، اسكناس بود،ولى اسكناس بر چه معيارى؟ بر معيار دينار كه اين يك دليل است كه واقعاً از آناستفاده مىشود كه ديه بايد دسترس باشد حداقل براى دهنده.
(س:...) (پاسخ استاد:) صدها روايت پيدا كردم كه تعبير دينار داشت، در يكروايت هفتاد بار دينار تكرار شده است، غير از دينار هم هيچى نيست، حالا كه منبررسى جديدى كردم و زحمت زيادى بر روى اين كشيديم، خلاصه و نتيجه آن رامىخواهم عرض كنم. من مىگويم كه ديگر مسئله گاو و گوسفند، در احاديث دياتيواش يواش به فراموشى سپرده شد و ديات بر محور دينار رفت، اين دليل دومماست.
به عنوان نمونه 4 نوع روايت را در اينجا عرض مىكنم، دليل دوم عرض كردمرواياتى است كه وارد شده است در باب ديات اعضاء و در ضمن ديات اعضاء، دياتنفس هم هست و همهاش دينار را مىگويد، البته در تعدادى هم ابل هست، يكروايت هم پيدا كردم كه هر شش تا در آن است، ولى اكثريت قاطع دينار است، تعدادىهم كه من اشاره مىكنم و منابع آنها را هم ببينيد، ابل است كه تعداد قابل ملاحظهاىاست، امّا در مقابل دينار خيلى كم است. كمى هم درهم داريم ولى اگر كسى نگاه كند،محور اصلى در همه جا مىبينيد دينار است، نمونههايى از اين روايات را من نقلمىكنم.
اولين روايت مبنى بر محوريت دينار
اولين روايت، روايت 2 از باب 1 از ابواب ديات اعضاست، ظاهراً روايت صحيحباشد، چون دو سند دارد، يك سند «محمد بن عيسى، عن يونس»، يك سند هم سهلبن زياد توى آن است، آن روايتى كه سندش سهل بن زياد در آن است، مشكل دارد بهخاطر سهل بن زياد. امّا آن سندى كه سهل بن زياد ندارد، مشكلى ندارد، حالا ملاحظهكنيد، در اين روايت، بحث در اين است كه چيزهائى كه در بدن انسان يك دانه بيشترنيست، اگر از بين برود، تمام الديه است و اگر دو تا باشد، اگر هر دو از بين برود، تمامالديه است، بينى را به كلى از بين ببرند، يك ديه كامل است، دو تا دست هم از بينببرند، ديه كامله است، دو تا پا هم كه يك ديه كامله است، زبان هم يك ديه كامله است،دو گوش يك ديه كامله است، دو چشم يك ديه كامله است. در اين حديث كه منمىخوانم هشت بار «الف دينار» تكرار شده است به عنوان ديه كامله.
«عن يونس انّه عرض على أبى الحسن الرضا (عليه السلام) كتاب الديات»، از قبلكتاب الدياتى بوده است، احتمالاً همان كتاب الديات ظريف بن ناصح است كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و در باب ديات خيلى از اين كتاب حديث نقل شدهاست. يونس احتمالا كتاب الديات ظريف بن ناصح را خدمت امام على بن موسىالرضا (عليه السلام) آورد و عرضه داشت و از حضرت اقرار طلبيد «و كان فيه»، در آنكتاب اين بود: «و فى ذهاب السمع كلّه ألف دينار»، كسى كه هر دو گوشش كر شود بهوسيله جانى، هزار دينار است، «و الصوت كله الف دينار»، -لا بلاهاى حديث رانمىخوانم كه معطل نشويد- كسى جنايتى بر سرش بياورند كه اصلاً صدا نداشتهباشد، هزار دينار است، «و الشلل فى اليدين»، شلل از كار افتادگى هر دو دست است،«كلتاهما ألف دينار، و شلل الرجلين الف دينار»، تا آخر. هشت تا چيز را در اينجا ذكركرده است كه ديه كامله دارد و همهاش الف دينار است و نه صحبتى از ابل است و نهصحبتى از بقر است و نه صحبتى از شات است، اين ديه عضو است كه ديه كامل استمن اين را انتخاب كردم كه ديه نفس باشد، ديگر بهانهاى نشود چون جزء بوده است ونمىشود تقسيم كنند و كم و زياد بود، بلكه الف دينار است، ديه كامله است، چرا دركنار اين ديه كامله، الف دينار ديه ديگر هيچ ذكر نشده است؟ معلوم مىشود كه اينهايواش يواش به فراموشى سپرده شدهاند.
دومين روايت مبنى بر محوريت دينار
نمونه دوم در روايتى در همين باب، حديث 3 كه اين از كتاب ظريف بن ناصحاست، عبارت اين است: «فالدية فى النفس الف دينار و فى الأنف ألف دينار»، انف رااز بين ببرند الف دينار است، «و الضوء» نور و روشنائى «و الضوء كله من العينين ألفدينار»، كارى كنند كه نور دو چشم برود، امّا چشم سالم است، هزار دينار است «والبحح»، يعنى حالتى كه صوت از بين برود، جوهر صوت از بين برد، «و البحح ألفدينار و اللسان اذا إستوصل» يعنى ريشه آن را كَند، يعنى زبانش را قطع كنيم، كل زبان،نه نصف، نصف ممكن است كه نصف ديه داشته باشد، امّا كل زبان را قطع كند، «ألفدينار»، نكتهاى كه توى اين حديث جالب است و روايت هم سندش معتبر است،چون روايت ظريف بن ناصح از نظر سند يك مقدارى محل بحث است كه ان شاء اللهمىرسيم و دعواى زيادى در آن هست كه صاحب جواهر معتقد است كه طرقمتعددى روايت ظريف به ناصح دارد، اين روايات ظريف خيلى مهم است در بابديات، بسيارى از ابواب ديات متكى به همين حديث ظريف به ناصح است.
مرحوم صاحب جواهر مىفرمايد: طرق متعددهاى دارد كه بعضى از طرق آنصحيح است، قابل قبول است و واقعاً هم تكيهگاه بسيارى از فقهاء در بعضى از ابوابهمين است.
ملاحظه مىكنيد كه اين روايت را از اين نظر آوردم كه اول يك نفس را مىگويد،اول مىگويد ديه نفس «ألف دينار»، بعد زبان را مىگويد، صدا را مىگويد، نور چشمرا مىگويد، خوب انسان در فكر فرو مىرود، چطور شد كه ديگر نه صحبت گاوىاست، نه گوسفندى است و نه ابلى است؟ بلكه صحبت از الف دينار است نه يك بار،اينها به عقيده من روشن است.
سومين حديث مبنى بر معيار بودن دينار در ديات
حديث سومى را من اينجا نقل مىكنم كه اين حديث در باب ديه جنين است،حديث 1 از باب 21 كه در اين باب فقط همين يك حديث هست، باز هم سند خوبىدارد، محمد بن يعقوب است، «عن على بن ابراهيم عن محمد بن عيسى، عن يونس أوغيره»، اين «أو غيره» مشكل ايجاد مىكند، اگر اينجا نبود سند خوب بود، «عن ابنمسكان، عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: دية الجنين خمسة أجزاء» ديه جنين 5 جزءمىشود، «خمس للنطفة عشرون ديناراً»، يك پنجم مال نطفه است، يك پنجم بيستدينار مىشود، يك پنجم از صد دينار. چون تا روح در جنين نيايد، كامل كه شد صددينار است و اين به پنج خمس تقسيم مىشود، نطفه يك پنجم صدر دينار، يك پنجمصدر دينار مىشود 20 دينار، علقه دو پنجم كه 40 دينار مىشود، مضغه سه پنجم كه60 دينار است تا كامل مىشود. بعد مىفرمايد: اگر روح در آن آمد، ديه كامل است،هزار دينار، همهاش دينار است، ديه نفس است و كامله است، تنها در اجزاء آننمىگويد دينار، در نفس هم برسد مىگويد كه دينار است. «دية الجنين خمسة أجزاء،خمس للنطفة عشرون ديناراً و للعلقة» به صورت خون بسته در آمد كه شايد حدود20 و چند روز مىشود، «خمسان أربعون ديناراً»، دو خمس، «و للمضغة ثلاثةأخماس ستون ديناراً»، 60 دينار. «و اذا تمّ الجنين كانت له مائة ديناراً»، جنين كامل اگركسى ساقط كند، 100 دينار است «فاذا أنشاء فيه الروح فديته ألف دينار»، وقتى كه روحدر آن آمد، «الف دينار». «أو عشرة آلاف درهم»، اينجا درهم استثناءاً به كار برده است،ولى بلافاصله بعد از اين درهم باز هم فراموش شده است، «فدية ألف دينار أو عشرةآلاف درهم، ان كان ذكراً» اگر مذكر باشد. اگر مؤنث باشد «و ان كان أنثى فخمس مائةدينار»، درهم باز فراموش شد، معلوم مىشود كه آن درهم هم تبعى ذكر شده است بهخاطر دينار است، به خاطر اينكه هم سنگ دينار است «و ان كان أنثى فخمس مائةدينار»، و بعد هم در ذيل مىگويد كه اگر بچهاى را سقط كردند بالاخره معلوم نشد كهمذكر بوده است و يا مذكر بوده است، فرمود: بايد ديه بينابين را بدهند، يعنى 750بدهند. اگر مذكر باشد، 1000 دينار و اگر مؤنث باشد، 500 دينار و اگر مبهم شد،بينابين بدهند.
نكتهاى را من اينجا توى پرانتز بگويم، اينكه مىگويم: در مسائل مالى نبايد بهسراغ قرعه رفت و بايد حد وسط را گرفت، اينها شواهدش است. نمىگويد كه قرعهبزنيد، «القرعة لكل امر مشكل» يا مىآيد قرعه مذكر و يا مىآيد مؤنث، بلكه مىگويدوسطش را بگيريد، مسائل مالى حد اعتدالى دارد، بينابين، جاى قرعه زدن نيست كهبعضى در اين گونه از موارد مىروند به سراغ قرعه زدن و ما اصلاً به سراغ قرعهنمىرويم، آن حد اعتدال را مىگيريم، اينها نمونههاست.
خود اين حديث شاهد ديگرى براى ما شد كه شارع مقدس، هم ديه نفس و هممادون نفس در روايات به طور گسترده به صورت دينار مطرح شده است.
چهارمين روايت
و امّا 4 روايت مىرويم سراغ همين روايت ظريف بن ناصح، عبارت ظريف بنناصح در چندين باب ذكر شده است، كتابى داشته است و خداوند پدر اين ظريف رابيامرزد، اگر كتاب ديات او نبود، فقه ما در باب ديات مشكل خيلى زيادى خواهدداشت، چون بسيارى از مسائل ديات است كه تنها دليل آن همين كتاب جناب ظريفبن ناصح است كه خيلى دقيق، خيلى گسترده بيان كرده است.
ايشان در باب ديات اعضاء در احاديثش همه دينار است و حتى مقايسه با ديه نفسهم كه مىكند، دينار است. از جمله اين حديث من شماره كردم، يك حديث 2صفحهاى است در حديث 1 از باب 17 از ديات اعضاء است، در باره پا و ديه پاصحبت مىكند و بيش از 70 بار دينار تكرار شده است، من شمردم، «خمس دينار،عشرون دينار»، چه طور شده است كه ديگر محور دينار است؟ معلوم مىشود كهزندگى بر محور دينار آمده، ديگر زندگى، زندگى ابل نبود، زندگى شات نبود،دسترس مردم دينار بود، همهاش محور را دينار كرد و در احاديث ديگر هم اگر كتابظريف را حساب كنيم، ظاهراً صدها بار در ابواب ديات يا ديه نفس يا ديه عضو يا ديهمنافع مثل چشم كه اينها را منافع مىگويند، همهاش دينار است، صدها بار كلمه دينارگفته شده است.
ان قلت: شايد باب ديات اعضاء خصوصيت دارد كه همهاش بر محور دينار است،شايد شارع مقدس نخواسته است كه مردم سرگردان شوند در باب ديات اعضاء، ديهنفس 6 تا اصل دارد، ديات اعضاء نه، فقط دينار است.
قلت: در اين ابواب ديات اعضاء خيلى جاهاى آن دارد كه «خمس دية النفس»،«عشر دية النفس»، يعنى ديه نفس را هزار دينار مسلم مىگيرد، ببينيد كه حالا من چندنمونه آن را ياد داشت كردهام، يكى در حديث 1 باب 18 از ديات الاعضاء مىگويد:«عشر دية النفس مائة دينار»، پاى ديه نفس به ميان آمده است، معلوم مىشود كه ديهنفس هزار دينار است خوب بقيه چه شد؟ فراموش شد.
(سؤال و پاسخ استاد:) من نمىگويم كه نفى كرده است، من مىگويم كه محور واقعشدن اين و فراموش شدن ديگر معلوم مىشود كه اصل اين است، من مىخواهم كهاصالت درست كنم، من نمىخواهم نفى كنم بقيه را، بقيه را به اين قيمت در بياوريد،اصالت پيدا كرده است.
باز در همين حديث 1 از باب 18 مىفرمايد: «أو أربعة أخماس الدية النفس ثمانمائة دينار»، 45 ديه نفس 800 دينار است، در يكى از جنايات كه كارى به نوع جناياتشنداريم، كار به اين تعبير داريم، 45 ديه نفس كه همان چهار خمس مىشود، 800 ديناراست، پس معلوم مىشود كه ديه نفس 1000 دينار است.
در حديث 1 از باب 16 از ابواب ديات الاعضاء، «ديتها ثلث دية النفس»، پاى نفسبه ميان آمده است، حديث 1 از باب 16 «ديتها ثلث دية النفس، ثلاث مائة و ثلاثة وثلاثون ديناراً و ثلاث دينار» آن يك دينار باقى مانده را هم حساب مىكند، 333 و يكسوم، اين هم باز دينار مىگويد ديه نفس 1000 تاست و يك سوم آن 333 و يك سومدينار است.
(س:...) (پاسخ استاد:) از مجموع اينها مىخواهم استفاده كنم كه در اعصار متأخرهمسئله اصالت ابل فراموش شده است، ما اصالة الابل را ثابت كرديم، روايات قوىاست دلالتش بر اصالة الابل، امّا در عصر اول است. ولى در اعصار متأخره، اصالةالابل فراموش شد، بقيه شش گانه هم كه هيچ، منتها در باره ابل براى اينكه مىرويد ومىگرديد و 4 تا ابل پيدا مىكنيد، فكر نكنيد كه ما آنها را نديديم، در سه باب ابل ذكرشد است در همين ديات الاعضاء، باب 44 39 38 در اين سه باب روى ابل در دياتاجزاء تكيه شده است، ولى وقتى كه نگاه مىكنيم، احاديث ابل در مقابل آن احاديثى كهداشتيم، اقل قليل است و اصالت به دينار منتقل شده است و چون اصالت به دينارمنتقل شده است، بايد در حال حاضر هم اقرب الاشياء به دينار را در نظر بگيريم و برروى دينار تكيه كنيم.
ان قلت: اشكال اين است كه شما رواياتى نقل كرديد براى اصالة الابل در صدراول، اصحاب از اين روايات اعراض كردهاند، كسى اصالة الابل قائل نشده است، پسروايات اصالت ابل كه احاديث زيادى بود، معرض عنهاى اصحاب است و قابل تكيهكردن نيست.
قلنا: اعراض گاهى از سند است، گاهى از دلالت، خوب دقت كنيد به درد جاهاىديگر فقه هم مىخورد، اعراض گاهى از سند است، مىگويند كه دلالت قوى است،واضح است، به سند اعتنائى نكردند اين باعث سقوط شود. امّا گاهى اعراض از دلالتاست، دلالت را قبول نكردهاند، دلالت مبهم است، دلالت دو پهلوست، آنها از دلالتاين را فهميدند و من طور ديگرى مىفهمم، آيا اين اعراض هم در فقه ايجاد اشكالمىكند، اگر اصحاب از حديثى چيزى بفهمند و من چيز ديگرى بفهمم، آيا فهم آنها درمعانى احاديث و در ظهور احاديث حجت است؟ نه. در فقه خودمان گفتهايم كه فهمآنها از ظواهر بر ما حجت نيست. اعراض از ظهور حجت نيست. نه ما بلكه غالباً شايدمعاصرين و متأخرين عقيدهشان همين است. در بحث احاديث اصالت ابل، اعراضاز سند اينها نشده است، روايات تخيير را تصور كردند كه اقواست، به خاطر اقوائيتروايات تخيير، روايات اصالة الابل را از كار انداختند. تازه گفتيم كه از روايات تخييراصالت استفاده نمىشود، تخيير دليل بر اصالت نيست، دليل بر جواز است.
فقد تلخّص مما ذكرنا كه ان شاء الله بحثى را كه تا حال داشتيم و پذيرفتيم در بارهاصالة الابل ثم اصالة الدينار بحثى است قابل اعتماد.
پايان
پرسش
1 - آيا با حديثى كه در باب وجود دارد مبنى بر اينكه اصالت بر دينار است، مىتوان ديه رااثبات كرد؟
2 - از احاديثى كه در باب وجود دارد در نهايت محوريت كدام يك از اصول سته ثابتمىشود؟
3 - اگر اصحاب از حديث چيزى بفهمند و مجتهد چيز ديگرى بفهمد آيا فهم آنها در معانى وظهور احاديث حجت است؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...