يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 33
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه سى و سوم "
مسأله چهارم در باره تخيير بين اصول ششگانه تمام شد، در ذيل اين مسأله، يكىاز مسائل مستحدثه مربوط به آن را امروز مطرح مىكنيم و در ذيل مسائل آينده هم انشاء الله مسائل مستحدثه ديگر.
باقى نبودن اصول ششگانه در عصر ما
تحت عنوان «بقى هنا شىء» حاصل بحث اين است كه آيا در عصر و زمان ما باز همآن اصول ششگانه به قوت خود باقى است؟ چرا باقى نباشد؟ براى اينكه امروز ماناهماهنگى در ميان قيمت اينها مىبينيم، در حالى كه ظاهر احاديث اين است كه درعصر صدور اين احكام و روايات، قيمت اين شش اصل متقارب بوده، نمىگوييميكى بوده، اما نزديك به هم بوده است، ولى الان فاصله به قدرى زياد شده كه گاهىچهار صد درصد تفاوت است يعنى چهار برابر. يك حساب اجمالى روى اين شش تاكنيم به حساب تومان زمان خودمان، اينها را حساب مىكنيم.
بيان پرداخت مثقال طلا در مودر عصر حاضر
اول مثقال طلا را در نظر بگيريم، بعد هم سكه. مثقال طلا الان در حدود 18 توماناست، يك چهارمش كم مىشود، در حدود چهار و نيم از آن كم مىشود و سيزده ونيم، چهارده مىشود، سيزده و نيم يا چهارده ضرب در 1000 كنيم، مىشود سيزده ونيم ميليون تومان تا 14 ميليون تومان. بنابر اين، به حساب طلا، 1000 مثقالشرعىاش، 14 ميليون تومان است. منتها طلاى حالا همهاش 18 عيار است، اما جانىمجبور نيست طلاى 18 عيار را بدهد، طلاى 17 15 16 را بدهد، ما اين تفاوت عياررا مىگذاريم به حساب قيمت سكه، چون طلاى مسكوك قيمت بيشترى دارد. مامثقال حساب كرديم، سكه را حساب نكرديم، تفاوت عيار را من مىگذارم براىتفاوت مسكوك و غير مسكوك، عرضم نمىدانم روشن شد يا نه؟ مسكوك قيمتشبالاتر است، ما هم طلاى عيار بالاتر را قيمت كرديم، بنابر اين، اين عيار بالاتر بودن بهجاى آن سكه، بنابر اين بين 13 تا 14 ميليون است، اگر بخواهيم به حساب دينار باشد.
(سؤال و جواب استاد): الان دولت مانع شده است و الاّ در خيلى از جاها طلاهاىقديمى هنوز هست كه 16 و 17 عيار است، منتها دستور دادند هماهنگ كنند همه اينهارا.
سؤال و پاسخ استاد: 18 عيار مثقالش 14000 تومان است، هزار تا 14000 تومانمىشود 14 ميليون. 18 عيار است نه 18000 تومان است.
سؤال و پاسخ استاد: مثقال صيرفى 18 تومان است و يك چهارمش بايد كم شود، تابشود طلاى مثقال شرعى. 13 و نيم مىشود ما هم گفتيم بين 13 و 14. بنابر اين، 1000مثقال شرعى طلا، با قيد سكه مىشود حدود 14 ميليون.
بيان پرداخت درهم در عصر حاضر
اما به حساب درهم، درهم نيم مثقال نقره است، نقره شايد حدود 700 تومان الى800 تومان باشد. نيم مثقالش با سكهاش حساب كنيم، 400 تومان است. 10000 تا400 تومان مىشود چهار ميليون.
بيان پرداخت ابل در عصر حاضر
و اما به حساب ابل، ما ابل 5 ساله را فرض كرديم بين 200 تا 300 كيلو باشد، بيشاز 300 كيلو ابل نيست، كيلويى هم در حدود 500 تومان است، نَفَس دارش، كه وقتىگوشت حسابى مىشود، 1200 تومان سؤال كردم كه مىدهند و گوشت معمولى آن1000 تومان نصف آن نفس دارش مىشود - به قول خودشان - 500 تومان شما اگر300 را ضرب در 500 كنيد، باز هم مىشود 15 ميليون. 300 كيلو ضرب در 500تومان، يك شتر مىشود 150 هزار تومان، 100 تا 150 هزار تومان، 15 ميليونمىشود. يك شتر 150 هزار تومان حد متوسط است و 100 تا 150 هزار تومان 15ميليون مىشود، اين هم همان حدود طلا شد.
سؤال: مىگويند قيمتش را يكجا بخرند كمتر است.
جواب: مختصرى كمتر و زيادتر است، در يك معامله نيم ميليون بالا و پايينمىشود، مىشود چهارده و نيم ميليون و اين ديگر نصف كه نمىشود.
بيان پرداخت بقر در عصر حاضر
به حساب بقر هم همين معنا يا بالاتر مىشود، چون اگر گاوهاى گوشتى، گاوهاىشيرده و خارجى و خيلى گران قيمت هست حتى يك ميليون قيمتش هست، اما گاوىكه گوشتش را مىخرند كيلوى 1000 يا 1200 تومان كه نصفش مىشود 500 يا 600تومان، گاوش 200 كيلو هم باشد، مىشود 100/000 تومان. اگر يك گاو 100/000تومان باشد، 200 تا صد هزار تومان مىشود 20 ميليون.
مگر بگوييد: «ما يسمى بقر» كمتر از اين مىشود، آن هم مىآيد بر محور 16ميليون. اگر ما يسمى بقر را كم وزنتر از 200 كيلو بگيريم كه گاو كمتر از 200 كيلوهست، يا 20 ميليون يا حدود 15 ميليون مىشود. پس مىبينيم گاو هم خيلى قميتشبالاست.
بيان پرداخت گوسفند در عصر حاضر
و اما گوسفند: گوسفند معمولى «ما يسمى شاة» شايد دانهاى بين 15 تا 20 هزارتومان باشد. گوسفند حداقلّش را بگيريم كه من سؤال كردم گفتند 18 هزار تومان يابيست هزار تومان، شايد صدق گوسفند كند به كمتر از 18 و 20 يا 15 و 16 هم باشد،صدق گوسفند مىكند. اين هم هزار تا 20 هزار تومان، مىشود 20 ميليون، اگر 16هزار تومان باشد، 1000 تا 16 تومان مىشود 16 ميليون تومان، اين هم بين 15 ميليونو 16 ميليون تا 20 ميليون مىشود.
بيان پرداخت حله در عصر حاضر
و اما آخرى حلّه است. حله اگر آنچه كه ما مىگوييم باشد كه دست بالاست، يكدست لباس كامل باشد، نه يك پيراهن و زير شلوارى، آن را نمىگوييم چون آنكهخيلى ارزان مىشود، ما مىگوييم: يك كت و شلوار كه ما گفتيم حد بالاست، يك كتو شلوار هم بين 15 تا 20 هزار تومان كه صدق كند، پيدا مىشود، حداكثرش 20 هزارتومان است. البته 50 هزار تومان هم هست، اما وقتى كه ايام عيد مىخواهند خيراتكنند، كت و شلوار بگيرند، بدهند به خانوادههاى مستضعف، مىبينيم كه كت وشلوارهاى 10 تا 12 هزار تومان هم پيدا مىشود، حالا نه، 20 هزار تومان حسابمىكنيم، مجبور نيست كه برود گران قيمتش را بگيرد بلكه مخيّر است. اگر 20 هزارتومان باشد، 200 تا 20/000 هزار تومان مىشود چهار ميليون، 200 تا 25000 تومان 5ميليون مىشود، 25000 هزار تومان كه ديگر بيشتر نيست. 20000 تومان يا 25000هزار تومان، 4 يا 5 ميليون مىشود. اگر 15/000 تومان ارزان قيمتش را بدهد، 3ميليون مىشود.
نتيجه گيرى
حال من نتيجه گيرى كنم، از آنچه گفتيم معلوم مىشود دو تا از اين شش تا كاملاقيمتش سقوط كرده است در عصر و زمان ما. آمده در حد 3 و 4 ميليون. حلّه و درهمبر محور حدود 4 ميليون دور مىزند، خيلى پايين است. اما آن چهار تاى بقيه از 14 و15 ميليون تا 20 ميليون است، يعنى آنها نهايتاً قيمتشان بالاست، تا حد 400 درصد،يعنى چهار برابر، چون 4 ميليون ضرب در چهار، مىشود 16 ميليون. اگر 20 ميليون رامعيار قرار بدهيم، 500 درصد مىشود. بنا بر اين، توازن قيمت بين آن 4 تا و بين اين 2تا در عصر و زمان ما نيست، اين را در نظر داشته باشيد. مىرويم سراغ روايات.
مىبينيم احاديث نشان مىدهد توازنى را بين قيمتها، يعنى اين شش تا، قيمتمتوازنى داشته. من 9 8 تا حديث را در اينجا مىخوانم كه خيلىهايش را خوانديم، امإے؛خخظظاز اين ديدگاه نخوانديم. بعد از خودمان سؤال مىكنيم كه اگر در آن زمان متواتر بوده،الان 4 برابر و 5 برابر شده است، يك نسبت شده 100 و 500 و 100 و 400، آيااطلاقات روايات ما در چنين شرايطى هم مىتواند كارساز باشد؟ يا بايد فكر ديگرىبر اين مسأله كنيم؟ اين جزو مسايل مستحدثه است كه توازن بين اجناس ستّه، شديدبه هم خورده است و در چنين شرايطى چكار بايد كنيم؟ باز هم تخيير است؟ تخييربين اقل و اكثر تا اين حد منطقى است؟ اينها سؤالاتى است كه من بعد از رواياتمطرح مىكنم و شرح مىدهم.
روايات ما نحن فيه
من 10 روايت را مىخوانم و همان جمله محل بحث را مىخوانم كه معطلنشويم. از احاديث استفاده مىشود كه درهم و دينار نسبتشان يك و 10 بوده، يعنىدقيقاً متوازن بودند، هزار دينار با ده هزار درهم در آن عصر و زمان متوازن بوده است،وقتى مىخواستند بدهند، يك دينار مىدادند و ده تا درهم مىگرفتند. پس 1000 دينارهمان 10000 درهم است. پس اينها در آن زمان مساوى بودند.
در بعضى روايات استفاده مىشود كه نسبت يك و دوازده بوده است، يعنى 1 دينارمىدادند و 12 درهم مىگرفتند. بر آن حساب، 12000 درهم مىشود، يعنى اينها دقيقاًقيمتشان يكى بوده است. زمان ما 4 برابر شده است، آن وقت دقيقا يكى بوده است وهمچنين نسبت ساير اجناس سته.
جملهاى از نهج البلاغه
جملهاى در نهج البلاغه داريم كه شنيدهايد و در منابر هم لابد گفتهايد و تحليل وتجزيه هم در بارهاش كردهايد، جملهاى از خطبه 97 است. على (ع) از مردم كوفهشكايت مىكند، مىگويد: اى كاش ده تا از شما را مىگرفتند، يكى از شاميان را به منمىدادند، همان صرف درهم به دينار كه يك دينار مىدهند، ده تا درهم مىگيرند، يكىاز شاميان را به من مىدادند و من ده تا از شما را مىدادم. تفاوت شما اين است. از اينمعلوم مىشود كه جزو واضحات بوده كه يك درهم يك دهم دينار بوده و يك دينارده درهم بوده، جزو مسلمات بوده است. بنا براين، 1000 دينار كه يكى از اصولاست، با 10000 درهم در آن زمان كاملا يكى بوده است، به خلاف عصر ما «لوددتُ والله انّ معاوية صارفنى بكم، صرف الدينار بالدرهم، فأخذ منّى عشرة منكم، و أعطانىرجلاً منهم»، از اين معلوم مىشود كه جزو مسلّمات بوده است، يك دينار مىدادند وده تار درهم مىگرفتند.
حديث دوم
حديث دوم: روايت عبدالرحمن بن حجّاج است كه براى جندمين بار مىخوانى.در ضمن اين روايت كه از امام صادق است، مىفرمايد: «و قيمة الدينار عشرة دراهم»،معلوم مىشود آنجا كاملاً اين دو اصل يكى بوده، اين حديث 1 از باب 1 است.
حديث سوم
روايت عبد الله بن سنان است كه حديث 3 از باب 1 است، «و قيمة كل بعير منالورق مئة و عشرون درهماً أو عشرة دنانير» فرمود: قيمت هر بعيرى 120 درهم بودهيا 10 دينار. اگر 120 باشد مىشود 12000 درهم و 10 دينار هم مىشود 1000 درهم.پس ابل با درهم متوازن بوده است اما حالا نيست، حالا ابل مىشود 19 ميليون ودرهم مىشود 24 ميليون، توازن به كلى نابود شده و از بين رفته است.
سؤال و پاسخ استاد: اين مقدار به هم خوردن مايه انصراف روايات نمىدانيم. اگراين 20 درصد تفاوت كرده، 400 در صد تفاوت كرده است، ما آن را داريم عرضمىكنيم و الا نبايد انتظار داشته باشيم كه هميشه قيمت اينها يكى باشد، و متقارب باشدكافى است. اما اگر به كلى به هم بخورد، چهار برابر، 5 برابر، سه برابر آن ديگر قابلبحث است.
من اين روايتها را كه مىخواهم بخوانم، شمارههايش را بگويم و بعد بخوانم، ازچهارم تا دهم. چهارم حديث 9 باب 1 است، بعدش حديث 12 باب 1، بعدش حديث1 باب 2، بعدش حديث 2 باب 2، بعد حديث 3 باب 2، بعد هم حديث 8 از باب 2.حالا من همان جمله محل نظرمان را مىخوانيم.
حديث چهارم
روايت عبدالله بن سنان حديث 9 از باب 1 است، حال آنچه كه مربوط به ماست،«و ان كان فى أرض فيها الدراهم»، اگر جايى باشد كه آنجا دراهم است، «فالدّارهمبحساب ذلك اثنى عشر ألفاً» به جاى صد شتر، 12000 درهم. معلوم مىشود كه12000 درهم قيمت صد تا شتر بوده. اما حالا نه، قيمت 20 شتر مىشود يا 25 شترمىشود.
روايت پنجم
روايت ابو بصير از امام صادق(ع) است، جمله مورد استشهاد را مىخوانم «قالدية الرجل مئة من الابل فان لم يكن فمن البقر بقيمة ذلك»، از اين حديث چهمىفهميم؟ اين است كه شارع مقدس توازنى بين قيمتها در نظر داشته و لذا مىگويد:بقر هم به قيمت ابل، شات هم به قيمت ابل، يعنى اين توازن بايد بين همه باشد. حالاآن مسأله بعد است كه آيا اصل ابل است؟ من الان در باره آن قضاوت نمىكنم، آيا ابلاست يا دينار است يا هر شش تاست؟ اين را بگذاريد در مسأله بعد.
حديث ششم
روايت ديگرى است از عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) مىفرمايد: «و قيمة كلبعير مئة و عشرون درهماً» هر شتر 120 درهم «أو عشرة دنانير»، يا ده دينار. خوب ايندليل بر اين است كه درهم و دينار و ابل هماهنگ بوده. البته اين نظريه 12000 درهمرا مىگويد، نه 10000 و 12000 را كه اصحاب ما قائل نيستند. ممكن است دو هزارشتقيه باشد.
حديث هفتم
حديث هفتم روايت معاوية بن وهب است كه حديث 2 اين باب است، «فان لميكن إبل فمكان كل جمل عشرون من فحولة الغنم»، از اين روايت از كجايشمىخواهم مطلب استفاده كنم؟ كلمه «مكان». اينكه مىگويد: مكان هر ابل 20 غنماست، ظاهرش اين است كه قيمتش معادل آن است. 20 غنم جانشين يك ابل مىشود.آن وقت اين حديث اگر نظرتان باشد جزو احاديث «الفى شاة» است، يعنى با آناحاديثى مىسازد كه 2000 گوسفند مىگفتند كه گفتيم اين تقيه است و ما اين عدد رانمىپذيريم، ولى شايد اين است كه مكان اين با آن معنايش اين است كه هماهنگىمىخواهند در نظر بگيرند. اگر هماهنگى به هم خورد چه مىشود؟
سؤال و پاسخ استاد: مىگويم از اين تعبيرات موازنه استفاده مىشود، خواه 2000بگوييم، 1000 بگوييم، 12000 درهم بگوييم، من كار به اين عددها ندارم، عددها راقبلا بحث كردم، من مىگويم: لحن روايات موازنه بين قيمتهاست، فقط اين رامىخواهم استدلال كنم لا غير.
روايت هشتم و نهم هم مثل اين است كه من ديگر نمىخواهم. عبارت هميناست.
آخرين روايت
اما آخرين روايت را مىخوانم كه روايت خوبى است، روايت 8 را بخوانم، «عنالحكم بن عتيبة عن ابى جعفر فى حديث قال: قلت له» خوب دقت كنيد اين حديثخيلى پر معناست ولو حكم بن عتيبه است و سند مشكل دارد، اما مؤيد بحث مامىتواند باشد، «قال: قلت له» به امام باقر عرض كردم «انّ الديات انّما كانت تؤخذ قبلاليوم من الإبل و البقر و الغنم» ديات قبل از اين از اين سه حيوان گرفته مىشد، «قالفقال:»، امام باقر فرمود: «انما كان ذلك فى البوادى قبل الاسلام فلّما ظهر الاسلام وكثرت الورق»، اسلام ظاهر شد، درهم زياد شد، «كثرت الورق فى الناس قسّمها أميرالمؤمنين (ع) على الورق»، اين «قسّمها اميرالمؤمنين (ع) على الورق» يعنى چه؟ يعنىمعادل آن 100 تا شتر، 200 تا گاو، 1000 تا گوسفند را از درهم گرفت ولى حالا معادلنيست، حالا اگر بدهد به اندازه 25 شتر است، به اندازه 50 تا گاو است، به اندازه 250گوسفند است، «قسّمها اميرالمؤمين على الورق» معنايش اين است كه معادل آن راانتخاب كرد، به پول رايج آن زمان معادل آن بود.
نتيجه گيرى از مجموع اين روايات
از مجموع اين رواياتى كه خواندم يك جمع بندى كنم نتيجه گيرى كنم اين بحثرا به جايى برسانيم و يكى دوتا ان قلت و قلت داريم، بگوييم و تمام كنيم.
از مجموع اين احاديث مىتوانيم استفاده كنيم عرضى را كه اول كار گفتم كه درزمان صدور اين احكام، توازنى بين اصول ششگانه بوده، كمى كمتر يا كمى بيشتر، امامتفاوت بوده و نزديك به هم بوده. آن وقت صحبت مىشود در عصر و زمان ما كه چهكنيم؟ آيا اينها توازنشان به خورده، دوتايش آمده فوق العاده سقوط كرده است،چهارتايش بالاست، مىشود تخيير بين اينها را بپذيريم؟ يا بگوييم: اطلاقات احكاممنصرف است به زمان تقارب و توازن و اما اين اطلاقات تخيير، شامل عصر و زمان ماكه توازن و تقارب به هم خورده است، نمىشود.
اشكال
ان قلت: تخيير بين اقل و اكثر در جايى جايز نيست كه از جنس واحد باشد، تخييربين اقل و اكثر باطل است، در اصول خوانديد. نمىشود بگويند واجب است يكتسبيح از تسبيحات اربعه يا سه تا، تخيير بين يكى و سه تا نمىشود. براى اينكه يكىرا كه بجا آورد امر امتثال مىشود و ساقط مىشود و دومى و سوم را به قصد وجوبنمىتواند بجا بياورد، چرا؟ به علت اينكه با انجام دادن اقل، امتثال حاصل مىشود وامر ساقط مىشود و لذا تخيير بين اقل و اكثر كه هر دو واجب باشد، مىگويند محالاست و لذا بعضى جاها كه ظاهرش تخيير بين اقل و اكثر است، مىآيند به شرط لا وبشرط شىء درست مىكنند، مىگويند: يك تسبيح به شرط لا مصداق واجب است ياسه تسبيح به شرط شىء. يكىاش را بشرط لا مىخوانند و سه تا را بشرط شىءمىكنند تا تباين شود و الاّ اگر اقل و اكثر باشد، محال است تخيير بين اقل و اكثر.
اشكال ديگر
ان قلت: تخيير بين اقل و اكثر محال است، آنجايى كه از جنس واحد باشد، اما اگردو جنس سه جنس باشد مانع ندارد، يكى گاوست يكى گوسفند است، يكى درهماست، يكى دينار است، قيمتهايش با هم اقل و اكثر است، ولى اجناس متباين است،اگر اجناس متباين باشد، مشكى ندارد.
جواب
قلنا: مشكل ما مشكل استحاله تخيير اقل و اكثر نيست، مشكل ما مشكل انصرافاطلاقات است. ما مىدانيم اجناس متباين است، تخيير بين متباين اشكالى ندارد ولوقيمتها اقل و اكثر باشد، مشكل ما مشكل تخيير بين اقل و اكثر نيست، مشكل اين استكه اين شش تا يك روز قيمتش يكى بوده است يا كمى فرق داشته، حالا چهار برابر ويك برابر شده است، آيا اطلاقات شامل چنين موردى هم مىتواند بشود؟ شمامعتقديد شامل چنين چيزى مىشود؟
اشكال
باز ان قلت: «ظاهر الاطلاقات عدم الفرق بين الازمنة و الامكنة» است، مىگويد:مخيرى بين شش تا.
جواب
قلنا: به قرينهاى اين ده روايتى كه ما خوانديم، آيا مىشود باز هم بگوييد اطلاقاتبحسب الازمنة و الامكنة است؟ اين ده تا روايت كه منحصر به اينها هم نيست، باز همهست، در مستدرك هم هست، اين روايات نشان مىدهد كه اينها نزديك به هم بودهاست و شارع هم مىخواسته يك قيمت بدهد در شش لباس، يا نزديك به هم در ششلباس، زمانى كه اينها با هم تباين مشرق و مغرب پيدا كنند، نمىتوانيم بگوييم: اطلاقاعم است از ازمنه و امكنه و تفاوتى نمىكند، هر زمان و هر مكان، كمتر و بيشتر، ولويكىاش به 100/000 تومان و يكى به 100 ميليون، هيچ عاقلى نمىتواند چنيناطلاقى از اين روايات بگيرد.
خوب تا به اينجا خورديم به يك بن بست و آن اين است كه اطلاقات ادله تخيير رابه بركت اين روايات از كار انداختيم در عصر و زمان ما. پس چه كنيم؟
ظاهراً راهى براى ما نمىماند جز اينكه حد وسط را بگيريم، نمىتوانيم تحميلكنيم به جانى بگوييم حد بالا را بگير، حداقل را هم گرفتن مشكل است با ايناطلاقاتى كه داريم.
بنا بر اين، بُعدى ندارد كه بگوييم: اين چهار تومان را مىريزيم روى آن چهاردهتومان و مىشود 18 تومان و نصف مىكنيم مىشود 9 تومان. شايد چيزى كه اقرب بهذهن برسد در عصر و زمانى كه اين تفاوت و تباين و اختلاف شديد هست، تخيير راتبديل به كنيم به حد وسط، تخيير مال عصر و زمانى بوده كه متقارب بودند، ولى درعصر و زمان ما حد وسط بين اجناس ششگانه را بگيريم.
سؤال و پاسخ استاد: اصالة الاشتغال اينجا جارى نيست، اينجا اصالة البرائة جارىمىشود، چون بين اقل و اكثر استقلالى است، شك داريم آيا 4 ميليون بدهد، 10ميليون بدهد، 20 ميليون بدهد، قدر متيقن را بايد بگيريم و زائد بر آن را بايد به برائتبچسبانيم و حذف كنيم. منتها مىگوييم: با قرينه روايات شايد نظريه اين مىشود كهحد وسط را بگيريم. حالا پرونده اين مسأله را بايد كمى باز بگذاريم تا ببينيم خدا چهمىخواهد. و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. پايان
پرسش
1 - آيا در عصر و زمان ما باز هم آن اصول ششگانه به قوت خود باقى است؟
2 - از روايات ما نحن فيه، توازن كدام يك از اصول ششگانه بدست مىآيد؟
3 - از مجموع روايات باب چه نتيجه گيرى مىتوان كرد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...