يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 25
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه بيست و پنجم "
مسنّه بودن شتر شرط اول براى دادن شتر جهت ديه
بحث در شرايط ديات بود، در آنجايى كه مىخواهد صد شتر به عنوان ديه بدهدچه شرايطى بايد داشته باشد؟
شرط اول، اين بود كه مسنّه باشد يعنى حداقل پنج سال كامل داشته باشد. دليل اينمسأله هم شهرت يا اتّفاق اصحاب بود. مخالف در اين مسأله كمتر ديده مىشود.علاوه بر اين سه تا روايت داشتيم كه تعبير به مسنه مىكرد. و مسنّه هم به پنج سالِكامل تفسير شد.
منتها اين احاديث سه گانه در ذيلش در مورد شاة الفان (دو هزار گوسفند) آمدهبود، كه در ميان اصحاب ما كسى فتوا به آن نداده، يا خيلى ضعيف است. ما توجيهىبراى الفين كرديم گفتيم: حمل بر تقيه بشود.
توجيه شيخ طوسى "ره"
توجيه ديگرى از مرحوم شيخ طوسى "ره" نقل شده است، ديدم اين توجيه هممناسب است كه امروز عرض كنم، و آن اين است كه (الفين) مال آنجايى بوده است كهطرفِ قاتل از ارباب ابل بوده است. ارباب ابل بايد ابل بدهند اگر از دادن ابل امتناعكنند، بايد قيمت ابل را بدهند و در آن زمان قيمت هر ابل بيست شاة بوده و لذا صدتابيست شاة مىشود دوهزار شاة، به عبارت ديگر دوهزار شاة بالذات نبوده بالعرضبوده است، طرف مىبايست صد شتر بدهد، و چون امتناع ورزيده بايد قيمتش رابدهد و در آن زمان تصادفاً قيمت هر ابل بيست شاة بوده و لذا تعبير به قيمت هممىكند كه «قيمة كل ابل عشرون شاةً» اين هم يك توجيه ثانى است براى اينكه معضلهبيست شاة كه در سه حديث تكرار شده است، يكى هم نيست كه بگويد الف شاة، هرسه مىگويند: الفين، چيزى كه كسى به آن فتوا نداده است. اين يك راهِ حلّ معضلاست.
نقد توجيه شيخ طوسى "ره"
مرحوم شيخ "ره" اين نظريه را فرمودهاند، در كتاب تهذيب و استبصار هست، ولىاين توجيه يك مشكل دارد و آن اين است كه اين توجيه فرع بر اين است كه ما قائل بهتنويع باشيم، يعنى بگوييم: ارباب ابل بايد ابل بدهند، ارباب غنم فقط بايد غنم بدهند،اين را كه قائل نيستيم. عرض مىكنيم كه تخيير بين اين اصول ششگانه براى همهاست، خواه ارباب ابل باشند يا ارباب شاة باشند، يا هيچ كدام را نداشته باشد. تنويعقائل نيستيم كه هر گروهى يكى از اين شش تا، همه مخيّر بين شش تا هستند، اگرتخيير باشد اين توجيه، توجيهِ درستى نخواهد شد.
روايت معارض با شرط اول
تا به اينجا دليلِ بر وجوبِ مسنّه معلوم شد، توجيهى هم براى ذيل سه حديث پيداكرديم. ولكن هناك حديث معارض، يك حديث داريم كه مىگويد: اگر يك سالهباشد كافى است، شترِ يكساله كافى است. اين حديث معارض را چكار كنيم؟ روايتحكم بن عتيبه ( وسايل، ج 19، ابواب ديات نفس، باب 2، ح 8( است. «عن ابى جعفرباقر سلام الله عليه» حديث طويلى است، قال: «قلت له»، حكم بن عتيبه مىگويد بهامام باقر عليه السلام عرض كردم: «فما اسنان المائة بعير» سنّ صد شتر چقدر بايدباشد؟ «فقال: ما حال عليه الحول» سال برايش بگذرد، يعنى يكساله، «ما حال عليهالحول» يعنى يكساله. ذُكران، مذكّر هم بايد باشد «ذكران كلها» همهاش يكساله ومذكر.
اين - حداقل يكساله باشد - نه اينكه يكساله شرط است و اگر بيشتر شد اشكالداشته باشد، يعنى يك ساله كمتر نباشد.
انواع تحديد
تعبيرى در علم اصول داشتيم مىگفتيم: تحديد گاه من ناحية القلّة، گاهى من ناحيةالكثرة، گاهى من ناحيتين است.
وقتى ميگويند: انسان بايد مثلا چهار ركعت نماز ظهر بخواند، اين تحديد منناحية القلة والكثرة هر دو است، نه كمتر از چهار و نه بيشتر از چهار، اما وقتى ميگويد:آب بايد فلان مقدار باشد، (سه وجب و نيم در سه وجب و نيم) تا كر بشود، اينتحديد من ناحية القلّة است، نه تحديد من ناحية الكثرة. گاهى هم عكس است وتحديد من ناحية الكثرة نه تحديد من ناحية القلة، از مقامات بايد فهيمد كه اين تحديدكدام يك از نواحى سه گانه است؛ من ناحيتين است؟ يا تحديد من ناحية القلة است، ياتحديد من ناحية الكثرة است، (بالاخره بايد آن چيزهايى كه در علم اصول بوده بايدياد آورى بشود).
(سؤال... و جواب استاد): مىگويند: راهِ تشخيص چيست؟ مىگويند: مناسبتحكم و موضوع است، نمىخواهند بگويند گرانتر و قيمتىتر ندهيد، مىخواهدبگويد: حدّ اقل جريمه تو اين است. حالا اگر يك نفر مىخواهد بيشتر بدهد عيبندارد. اگر قيمت بيشتر باشد قطعا مىشود، مهم قيمت است شما صحبت از پولبكنيد، براى مردم پول مهم است. پير است يا جوان است، هرچه مىخواهدباشد.
جواب حديثِ معارض
جواب اين معارض را چه بدهيم؟ جواب اين است كه اوّلا حديث ضعيف است.چون يك دانه حديث است بايد برويم سراغ سندش، خود حكم بن عتيبه مشكلِحديث است. براى اين كه روايات كثيرهاى در ردّ او وارد شده است. مرحوم كشىصاحب رجال معروف «اورد روايات كثيرة فى ذمّه» بعد از آنكه گفتند: «كان من فقهاءالعامة» اين از فقهاى عامه بوده است مذهبش هم بترى است.
فِرق مذهب زيديّه
زيديّه دوگونه هستند، زيديّة العامه و زيديّة الخاصه، زيديه خاصّه اميرالمؤمنين7و چهار امام را قبول داشتند، زيديه عامه خلفاى ثلاثه را هم بعد از امير المؤمنين عليهالسلام قبول دارند و تا امام زين العابدين عليه السلام بترى، زيديّة العامة به آنها بترىمى گويند، و اين هم مذهبش زيديه عامه است، هم از فقهاى عامه بوده است و هممذموم در روايت ما است، توثيق هم نشده است، يك حديثِ معارض و آن همضعيف السند.
(اضف الى ذلك اعراض الاصحاب عنه) اصحاب هم از اين روايت اعراضكردهاند. بنابراين اين روايت قادر به معارضه با آن روايات متعدده نيست.
(سؤال... و جواب استاد): آنها گفتند: مسنّه، و اين تفسير مىكند، اولا يكسال مسنهنيست، مسنه يعنى سنى بر او گذشته باشد. و ثانيا مسنه را كتب لغت و كتب فقيه همهمعنا كردهاند، مسنه يعنى پنج ساله يا دندان ثنايايش درآمده باشد كه آنهم در پنجسالگى است و الاّ شترِ يك ساله كه مسنه صدق نميكند.
اعتبار يا عدم اعتبار فحوله داشتن شتر
و اما شرط دوم اين است كه فحولة داشته باشد يا نه، مذّكر باشد يا نباشد. اين را امام"ره" در تحرير الوسيله آخرش قرار داده ما همينجا چون مداركش را نقل كرديم، كنارهمان صحبتش را بكنيم و تمامش كنيم يعنى فرع سوم را مىآوريم دوم و صحبتمىكنيم. «هل تعتبر الفحولة فى الابل أو لا؟»
از نظر اقوال مسأله از احدى اعتبار فحولة را نقل نكردهاند مگر جامع ابن سعيد، دركتابِ جامع ابن سعيد آمده: «مسان فحولة»، بايد شترها نر باشد، ديگران نگفتهاند،ديگران فقط به مسان و مسنّه قناعت كردهاند و نگفتند، معنايش عدمِ قبول است. چوندر مقامِ بيان وقتى قيدى را نگويند معنايش عدم اعتبار قيد است.
مرحوم صاحب رياض در عبارتش مىگويد: ظاهر كلمات فقها اطلاق است، وتقييد نقل نشده الاّ من الجامع، مضمون كلام رياض را كه قبلاً اشاره كرديم و بعدا همان شاء الله اشاره مىكنيم، همين است.
بنا براين ظاهر اين است كه كمتر كسى اين قيد را اعتقاد دارد، ولى روايات متعددىبر اين مسأله دلالت مىكند، حداقل چهارتا حديث داريم كه اينها فحولة را در ابلشرط مىكنند. بعضييش يا همهاش را قبلاً خوانديم.
روايات دالّ بر اعتبار فحولة
يكى صحيحه معاوية بن وهب (وسايل، ج 19، ابواب ديات نفس، باب 2، ح 2(بود، عبارت اين بود: «مأة من فحولة الابل المسان» هم مسنّه باشد و هم فحل يعنىمذكر باشد.
حديثِ سه هم همينطور دلالت دارد. روايت ابوبصير بود كه مضمره هم هست،«قال: سالته (لابد از امام) عن دية العمد الذى يقتل الرجل عمدا قال: فقال: مأة منفحولة الابل المسان» اين(حديث) هم فحولة دارد هم مسان.
حديث سومى كه در اين زمينه داريم روايت حكم بن عتيبه بود كه الآن خوانديم،«قلت له فما اسنان المائة بعير فقال : ما حال عليه الحول ذكران كلها».
(سؤال... وپاسخ استاد): سندش اشكال دارد، دلالتش را كسى قبول نكرده، ولى درعين حال وقتى كه ضميمه بشود به احاديث ديگر حداقل مىتواند مويّد آنها واقعبشود.
حديث چهارمى هم داريم حديث زيد شحام است، ( وسايل، ج 19، ابواب ديات نفس، باب2، ح 5 ( البته سند آن هم مشكل دارد. چون عن ابى جميله است كه ضعفش راقبلاًگفتيم، ولى احاديث متعدد است، بعضش ثقات است بعضش صحيحه است، بعضشهم ضعاف است. «اذا ضمّ بعضها الى بعض» تأييد هم مىكند. «عن زيد الشحام عن ابىعبدالله عليه السلام فى العبد يقتل حرّا عمداً قال: مأة من الابل المسان فان لم يكنالابل فمكان كلّ جمل عشرون من فحولة الغنم». گفتند: جمل، بعير، ابل، با هم فرقدارند.
جمل: به معناى شتر نر و مذكر است، در لغت مىگويند: «قلّما يطلق على الانثى»كم، گاهى مىگويد: «شربت لبن جملى» اما اين نادر است. شير جملم را خوردم كه بهشتر ماده جمل گفته است، اما اين قليل است، معمولاً جمل كه گفته مىشود «المذكرمن الابل» مراد است. بعير اعم است، ميگويند: (يطلق على المذكر و المؤنث). ناقهيطلق على المؤنث فقط، مؤنث است فقط. جمل مذكر است فقط. بعير به هردومىگويند. ابل هم ظاهرا به هردو مىگويند.
صاحب جواهر در جواهر از اين كلمه «جمل» در اينجا مىگويد: «ذكران» از اينحديث هم اعتبار مذكر بودن استفاده مىشود. چرا اطلاق جمل در اينجا كرده است؟نتيجه اين شد كه روايات متعددى ما پيدا كرديم كه اين روايات متعدد، حدّاقل چهار تاحديث است، ما مىتوانيم از اينها استفاده بكنيم كه فحولة در جمليّات معتبراست.
اعراض اصحاب از روايات دالّ بر اعتبار فحولة
مشكل مهمى كه بر سر راه ما هست، اعراضِ اصحاب است. فتوا ندادهاند، اينهامقابل چشمشان بوده، لااقل آن دو حديث با صراحت مىگفت: «من فحولة»، حديثمعتبر مىگفت: «من فحولة» حالا اينجا كلمه جمل، ممكن است عنايت نكرده باشند،كما اينكه شما عنايت نكرديد. اما «فحولة» اينكه ديگر به آن عنايت كردهاند، پس چرانگفتهاند و اعراض كردهاند؟
آن وقت چيز عجيبى مى شود كه يك روايت، از يك كلمهاش اعراض نموده و بهيك كلمهاش عمل كردهاند! «فحولة المسان»، (مسان) معمول بها، (فحولة) غيرمعمولبها.
بناء على ذلك، ما بياييم يك رفتارى با روايات بكنيم، كه نمىدانيم در بين عقلاء،اين چنين با اخبار خودشان عمل مىكنند كه يك خبر را بگيرند، يك كلمهاش رابپذيرند، يك كلمهاش را نپذيرند، مگر اينكه يك شاهد قوى باشد كه آن يك كلمه بهعنوان مثلا تقيه ذكر شده است، پس فحولة تقيةً گفته شده، اما مسنه تقيه نبوده است.حالا كه اعراض كردهاند، جز جامعِ ابن سعيد و كسى ديگر فتوا به اين مسأله نداده، بناءعلى ذلك، ما بياييم اعتبار فحولة را ردّ كنيم.
(سؤال... و پاسخ استاد): نقل كردهاند كه بعضى از عامه (فحولة) را شرط مىدانند وآن را حمل بر تقيه كردهاند.
احتمال اعتبار فحولت براى تسهيل
من يك احتمال ديگرى مىدهم كه اعراض اصحاب شايد علتش چيز ديگرىباشد و آن همين است كه اشاره هم شد كه معمولاً ارباب ابل و غنم و امثال اينهاحيوانات نر را مىدهند براى ذبح، براى فروش، اما حيوانات ماده را نگه ميدارند براىنتاج (نتيجه)، يعنى توليد مثل. بنا براين شارع مقدس كه گفته است «فحولة»، براىتسهيل بوده است نه قيد، براى سهولتِ عمل بوده است و لذا گفته مانعى نداردهمهاش نر باشد.
(سؤال... و پاسخ استاد): معمولا نيست، اگر معمولا نر گرانتر نباشد و ماده گرانترباشد كما هو الظاهر، چون حيوانِ ماده درآمدِ بيشترى دارد، شير دارد، فرزند دارد، اماحيوانِ نر اين طور نيست. اگر اين چنين باشد اين قيد از باب (ذكر الاسهل) است وذكرِ اسهل قيد نيست، شما اگر بخواهيد ماده بدهيد، بطريق اولى جايز است.
شايد آقايان اين را ديدهاند واين سبب عدم عمل به قيد (فحولة) شده است. بندهاگر احتمال بدهم (حالا اين مسأله درست يا نادرست) نظر مبارك اصحاب اين بوده واين را حمل بر اسهل كردهاند و لذا تقييد نكردهاند. آيا مىتوانم بگويم از اين احاديثاعراض كردهاند؟ نه.
اعتبار فحولت از نظر استاد
پس اعراض از اين احاديث لم يثبت، شايد آقايان سند را قبول كردهاند، ودلالت راهم قبول كردهاند، اما حمل بر اسهل كردهاند. اما اگر بنده حمل بر اسهل نكردم، حقدارم فتوا بدهم به اعتبار فحولة؟ اگر بنده گفتم: شارع مقدس شايد تعبدا اين را گفته،قيمتش هم گرانتر باشد مىگويد نرها را بدهيد، مادهها بمانند ولو آنها گرانتر باشد،شايد يك قيد تعبدى باشد. اگر بنده اين احتمال را بدهم و به اين احاديث بخواهمعمل بكنم و فتوا به اعتبار فحولة بدهم، با اعراض اصحاب مىشود فتواى من را از كاربيندازيد؟ نه. به همين جهت ما مشكل مىبينيم بتوانيم از قيد (فحولة) به اين آسانىصرف نظر بكنيم.
و لذا به همين جهت ما در تعليقهاى كه بر تحرير الوسيله داريم، در ما نحن فيهنوشتهايم: «لايترك الاحتياط بالفحولة»، چون چندتا روايت دارد، اعراضش هم ثابتنيست، روايت سندش هم معتبر است، اعراض هم لم يثبت، احتمال تقييد به (فحولة)هم مىدهيم در يك گوشهاى از عبارت جواهر هم ديدم كه ايشان مىگويد: (لاينبغىترك الاحتياط) البته «لاينبغى» مستحب مىشود، ولى ما احتياط وجوبى مىكنيم،ايشان مىگويد: «لاينبغى ترك الاحتياط باعتبار الفحولة»، ولى بيش از لاينبغى، شايدبشود قايل بشويم به احتياط وجوبى، اين هم كه احتياط وجوبى مىگوييم، بخاطر ايناست كه اعراض اصحاب يك خورده مانع ما مىشود ولى اعراض هم اعراض نيستروايت هم تقييد دارد.
(سؤال... و پاسخ استاد): اصلا گاهى در يك منطقه ده تا شتر هم گير نمىآيد،مجبور نيسيتيد شتر بدهيد، گوسفند بدهيد گاو بدهيد، مگر راه منحصر است؟ تخييراست بين ششتا درهم بدهيد، دينار بدهيد، صد شتر از كجا بياوريم بدهيم؟ندهيد.
احتمال دوّم استاد
احتمال استحباب مسنّه و هم فحولة
احتمال ديگرى هم هست و آن اين است كه بگوييم: هم مسنّه بودن قيد استحبابىاست و هم فحولة، چرا ما همه اينها را مستحب ندانيم؟ مگر اين روايات نبود؟ ولى درمقابل احاديث كثيرهاى داريم كه ابل مطلق است، احاديثى كه سابقاً خوانديم، در ششگروه بيشترِ آن احاديث ابل داشتند، اين همه رواياتِ مطلقه در مقام بيان، اين قيدِواجب را نگويند! اين طرز مسأله گفتن است؟ شما خودتان حاضريد اين طور مسألهبگوييد؟
در مقام بيان شايد دهتا، بيستتا روايت است كه همه آنها مىگويند: ابل، نه مسنهمىگويند نه فحولة، شما دو راهِ جمع داريد اينجا.
جمع اول: حمل مطلق بر مقيد، مطلقات را حمل بر مقيد كنيم بگوييم: ابل مسنهفحولة.
(سؤال... و پاسخ استاد): نه اينها قوى هستند اينها سند معتبر داشتند، جمع بينمطلق و مقيد در تمام فقه ديدهايد، حمل المطلق على المقيد اين يك جمع.
جمع ديگر اين است كه حمل بكنيم مقيد را بر استحباب، امرِ (مسنه) را حمل براستحباب كنيم، امرِ (فحولة) را حمل بر استحباب كنيم. چرا؟ (لورود مطلقات كثيرةفى مقام الحاجة بدون ذكر القيد) يك مطلق، دو يا سه مطلق داشته باشيم، (حمل مطلقعلى المقيد) آسان است، اما يك وقت مىبينيم دهتا بيست تا روايت است كه همهاشمطلقاند، اين دو، سه روايت كه دوتايش معتبر است، اينها مقيّداند. آيا مىشود همه آنمطلقات را به وسيله اين دو تقييد كرد؟ يا احتمال حملِ بر استحباب بدهيم؟ چه كاركنيم بهتر است؟ ما اين احتمال را بعيد نمىدانيم، ولى در عين حال با اين فتاوايى كهداده شده به (مسنه)، جرئت مىخواهد كسى بگويد: (مسنه) مستحب است و واجبنيست. لااقل بياييم اين مسأله را در هردو قسمت به (لايترك) رد بشويم، يعنى هم(مسنه) را احتياط واجب بدانيم، به خاطر احتمال استحبابى كه هست و هم (فحولة)را احتياط واجب در اين مسأله بدانيم.
و اما اجازه بدهيم من مسأله را عنوان بكنم و آنرا بررسى بكنيد، بعد از اين برويمسراغ مسأله غنم و مسأله بقر. آيا در بقر سن شرط است يا نه؟ آيا فحولة شرط است يإے؛ظظنه؟ در غنم آيا سن شرط است يا نه؟ فحولة شرط است يا نه، ما باشيم و مطلقات،مىگويند:
هر چيزى كه بقر است، هر چيزى كه غنم است، سن آن هر چه باشد، جنسيّتشرطش است. اما بعضى قايل به تقييد شدهاند، آيا رواياتى، دليلى بر اين مسأله داريميا نداريم؟ ان شاء الله الرحمان فردا. و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
پايان
پرسش
1 - توجيه شيخ "ره" را در باره كلمه (الفين) كه در مورد شاة آمده بود، بيان كنيد.
2 - آيا استاد توجيه شيخ را پذيرفتند يا خير؟ توضيح دهيد.
3 - انواع تحديد را بيان كنيد.
4 - استاد چند راه براى جمع بين روايات عنوان نمودند آنها را بيان كنيد.
5 - آيا از نظر استاد فحولت معتبر است؟ توضيح دهيد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...