• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام درس: خارج فقه بحث شهادات‏
    شماره درس: 19
    نام استاد: آيت اللّه فاضل‏
    تاريخ درس: 1377
    اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم
    بسم اللّه الرحمن الرحيم
    عناوين مذكور در مسأله لعب به حمام‏
    در اين مسأله‏اى كه عرض كرديم، سه عنوان ذكر شده كه تعبيراتش مختلف است؛
    عنوان اول: «اتّخاذ الحمام» براى يك مقاصد محلّله، حتى مسأله انس، تا چه برسد به انفاذ كتب و استفراخ و امثال ذالك، لكن عنوانش عنوان اتّخاذ است.
    عنوان دومى كه هست، عنوان لعب است. در لعب مى‏فرمايند: «اللعب بالحمام مكروه» يعنى جايز است، منتها مع كراهة، كه ان شاءاللّه روايتش را عرض مى‏كنيم. دليل بر كراهت را هم اينطورى كه صاحب جواهر مى‏فرمايد، ان شاء اللّه عرض مى‏كنيم.
    عنوان سوم كه در متن اين مسأله ذكر شده، دارد: «اللعب بالرهان» يعنى انسان براى عوض و برد و باخت، بازى بكند. ظاهرش اين است كه به حمام باشد، يا غير حمام، مى‏فرمايد: «فهو قمار حرام لا تقبل شهادة من فعل ذلك» كسى كه بازى بكند كه عنوان قمار بر او منطبق باشد، در مقام شهادت، شهادتش مقبول نيست.
    ارتباط مسأله كبوتر بازى با مسأله قمار
    اولين سؤالى كه اينجا مطرح مى‏شود و بايد رويش دقّت كرد، اين است كه مسأله «اتّخاذ الحمام» يا «اللعب بالحمام» چه ارتباطى با مسأله قمار دارد كه قمار هم در اينجا ولو به يك صورتش مطرح شده؟ اين دو مطلب ولو اين كه همه‏ى احكام فقهيه، تعّبديه هستند و انسان بايد همه‏اش را بپذيرد، اما ارتباط بين مسأله كبوتربازى با قمار بازى چه ارتباطى است كه در مسأله كبوتربازى يا اتّخاذ الحمام، مسأله قمار ولو بعضى از فروضش را هم مطرح كرده‏اند؟ چه مناسبتى بين اينها وجود دارد؟
    آن كه با دقّت به نظر مى‏رسد، اين است كه يك روايتى در اين باب‏
    وارد شده - كه ان شاء اللّه عرض مى‏كنيم - با اين كه در آن روايت، سؤال سائل از لعب به حمام است و اين كه كسى كه بازى مى‏كند با كبوتر و كبوتر باز است، آيا شهادتش قبول مى‏شود يا نه؟ لكن در ذيل روايت، مسأله سبق و رمايه را آورده، و اين كه رهان و مثلا عوض قرار دادن و پول قرار دادن، در كجاها جايز است، و در كجاها جايز نيست؟ در حالى كه سؤال اوليه‏ى سائل از لعب به حمام است.
    ظاهراً اين روايت بدون اين كه يك تدّبر فوق العاده‏اى در معناى آن بشود (كه ان شاءاللّه عرض مى‏كنيم) يكى از مشكلات در اين باب است كه آن را چگونه معنا كنيم؟ ايشان هم همين ظاهر روايت را گرفته‏اند و مسأله قمار را در ذيل مسأله لعب به حمام همان طورى كه در اين روايت ذكر شده، تبعاً للرواية ذكر كرده‏اند و الاّ روى قاعده، قمار بازى با كبوتر بازى فقط در لفظِ بازى مشترك‏اند، بدون اين كه ارتباطى بين اين دو عنوان وجود داشته باشد. حالا ببينيم آيا مقصود از اين لعب به حمامى كه در اين روايت ذكر شده، همين است كه ما از اين لفظ استفاده مى‏كنيم و امام بزرگوار هم تبعاً للرواية همان لعب به حمام را ذكر كرده‏اند و دنبالش يكى از شقوق مسأله قمار را مطرح كرده‏اند آن هم نه در خصوص حمام، بلكه به صورت كلّى و به يك عنوان كلّى؟
    خود صاحب وسايل هم در حاشيه وسايل، يك جمله‏اى را اشاره كرده‏اند كه اگر آن جمله صحيح باشد، اصلا اين روايت از مانحن فيه كه عبارت از مسأله كبوتربازى و شهادت آن كسى است كه لعب به حمام مى‏كند خارج است و داخل در يك مقوله ديگرى است كه عرض مى‏كنم صاحب وسايل چه فرمودند.
    روايت علا بن سيابة(1) در كتاب الشهادات است؛ اولا توّجه داشته باشيد كه صاحب وسايل اين روايت را در نفس همين باب دو بار ذكر كرده، منتها يك بار مختصرش را آورده كه روايت اول اين باب است و يك بار هم مفّصلش را در روايت سوم اين باب ذكر كرده است. در باب 41 (2) مختصرش را ذكر كرده است. پس صاحب وسايل در اين دو بابى كه ما اطلاع پيدا كرديم، يك روايت را سه مرتبه ذكر كرده. با اين كه بلااشكال روايت واحده است، مع ذلك ايشان سه بار كه دو بار مختصر، و يك بار مفّصلش را ذكر كرده است.
    محمد بن على بن الحسين، يعنى صدوق باسناده عن العلا بن سيابة كه‏
    بالخصوص و بالعموم يك توثيقى ندارد، فقط در اسانيد تفسير على بن ابراهيم واقع است، و الاّ بالخصوص حتى مدحى هم درباره اين علا بن سيابه ذكر نشده. علا ابن سيابه غير از علا بن رزين است. علا بن رزين آدم موثقى است. اين كه من تاكيد مى‏كنم، متأسفانه در بحث عدالت كه بحث مى‏كرديم، روايتى بود از عبداللّه ابن ابى يعفور كه ما اشكالى در سند آن روايت داشتيم راجع به محمد بن احمد بن يحيى العطار، نه راجع به عبداللّه ابن ابى يعفور كه از بزرگان روات امام صادق بوده. چند روز بعد مى‏بينم يك آقايى كه نمى‏دانم كيست به من نوشته كه شما بى‏خود در عبداللّه ابن ابى يعفور مناقشه مى‏كنيد! من كجا در عبداللّه ابن ابى يعفور مناقشه كردم!؟ مناقشه‏اى كه بود در محمد ابن احمد ابن يحيى عطار بود، آن هم با آن توضيحى كه من دادم. پس ما بايد حمل بكنيم بر اين كه درست توّجه نمى‏كنند كه من درباره چه كسى بحث مى‏كنم. اين جا هم مى‏گويم على بن سيابه بالخصوص توثيق و مدحى ندارد و الاّ علا بن رزين يكى از روات موثق ماست، و هيچ ترديدى در علا بن رزين نيست.
    «على بن سيابه قال: سألت ابا عبداللّه(ع) عن شهادة من يلعب بالحمام» آيا كسى كه به حسب ظاهر لعب به حمام مى‏كند، شهادتش قبول هست؟ يا شهادتش قبول نيست؟ «قال: لا بأس اذا كان لا يعرف بفسق» اگر فسقى درباره اين شاهد معروف نيست و فقط تنها عملى كه انجام مى‏دهد مثلا كبوتربازى است، مانعى ندارد و شهادتش مقبول است، و حاكم شرع مى‏تواند روى شهادتش تكيه بكند.
    بررسى حاشيه صاحب وسايل بر روايت علا بن سيابه‏
    اين آن چيزى است كه ما از اين لفظ به حسب ظاهر استفاده مى‏كنيم. امام بزرگوار هم ابتداءً همين معنا را استفاده كرده. لكن صاحب وسايل بر اين روايت علا بن سيابه حديث اول حاشيه زده‏اند كه عرض كرديم كه با توجه به اين روايت، متعدد نيست آن هم همين معناست «سألت اباعبداللّه عن شهادة من يلعب بالحمام، فقال: لا بأس اذا كان لا يعرف بفسق» جواب هم همين جواب است. صاحب وسايل مى‏فرمايد: عند اهل مكّه لعب به حمام يعنى مسابقه و اسب سوارى است. به مسابقه با اسب و اسب سوارى، اهل مكّه مى‏گويند: لعب بالحمام. حالا به چه مناسبتى اهل مكّه از لعب با خيل و اسب اينگونه تعبير مى‏كنند، مربوط به خودشان است. ولى ايشان مى‏فرمايد: لعب به حمام در اصطلاح اهل مكّه، همان لعب به خيل است، نه لعب به حمامى كه مورد بحث ماست كه آيا حلال و حرام و مكروه است و امثال ذلك است.
    در خود اين روايت، يك شاهدى به نفع اين معنا وجود دارد و يك شاهدى هم به ضرر اين معنا وجود دارد كه انسان را دچار مشكل مى‏كند كه بالاخره در معناى اين روايت چه بگويد. حالا كه سؤال از لعب به حمام شد، و امام هم فرمود: «لا بأس اذا كان لا يعرف بفسق» علا بن سيابه مى‏گويد: من يك مطلبى خدمت امام صادق عرض كردم و آن مطلب اين است؛ «فان من قبلنا» آن علماى غير شيعه كه پيش ما هستند، «يقولون» مى‏گويند: «قال عمر هو شيطان» عمر گفته است كه اين شيطان است. چه چيز را مى‏شود گفت كه شيطان است؟ راجع به كبوتر مى‏تواند انسان تعبير بكند مثلا هو شيطان، اما راجع به لعب به خيل، چگونه انسان تعبير بكند به اين كه هو شيطان؟ درست است كه قايل به اين حرف، كسى بوده كه «لا حظّ له من العلم» اما انسان به هر چيزى كه اين تعبير «هو شيطان» را نمى‏كند. چه چيزى را او گفته است كه «هذا هو الشيطان»؟ اين با كبوتر مى‏سازد كه كسى در مورد كبوتر به حسب نظر و ذوق خودش مثلا بگويد: هذا شيطان.
    لذا اين سؤالى كه علا بن سيابه مى‏كند و مى‏گويد: علما نزد ما از اين نقل مى‏كنند كه تعبير كرده به اين كه «هو شيطان» اين با همين حمام معمولى مى‏سازد، و الاّ بر مسابقه در باب دواندن اسب و امثال ذلك كه عنوان شيطان منطبق نمى‏شود. لذا اين تعبير يك قدرى ظهور در اين دارد كه مقصود به لعب به حمام، همين لعب به حمامى است كه مقصود ماست.
    لكن در ذيل روايت مى‏گويد: «فقال:» امام صادق فرمود: «سبحان اللّه» چطور يك چنين تعبيرى مى‏شود كرد؟ «أما علمت» آيا نمى‏دانى؟ «أنّ رسول اللّه (ص) قال» رسول خدا اينطور فرموده: «أن الملائكة لتنفر عند الرهان» موقعى كه يك برد و باختى مى‏شود، و پول و عوضى در بين مى‏آيد، ملائكه فرار مى‏كنند، «و تلعن صاحبه» و صاحب رهان را لعنت مى‏كنند. «ماخلا الحافر و الخّف و الريش و النصل» كه اينها عناوينى است كه در كتاب سبق و رمايه مطرح مى‏شود. «فانّها تحضره الملائكة» اين عناوينى كه در كتاب سبق و رمايه مطرح است، ملائكه نه تنها فرار نمى‏كنند، بلكه حضور بهم مى‏رسانند. بالاتر مى‏گويد: «و قد سابق رسول اللّه(ص) أُسامة بن زيد» رسول خدا با اسامة بن زيد مسابقه داد، «و أجرى الخيل» و با هم اسب دوانى كردند، يعنى مسابقه‏شان در حدود همان چيزهايى بود كه در كتاب سبق و رمايه مطرح است و فقها قايل به جواز، بلكه قايل به استحبابش هستند.
    لذا سؤال اين است كه اگر مقصود لعب به حمام باشد، اين استشهاد امام صادق به اين كه ملائكه از هر رهانى دورى مى‏جويند و رسول خدا با
    أسامة بن زيد مسابقه داد و أجرى الخيل، اين با لعب به حمام چه مناسبتى دارد؟ لعب به حمام، با اجرى الخيل اصلا از زمين تا آسمان فرق مى‏كند. اين همان فرمايش صاحب وسايل را تاييد مى‏كند كه بگوييم: مقصود از لعب به حمام، همان اصطلاح اهل مكّه است، نه آن چيزى كه انسان از ظاهر لفظ استفاده مى‏كند كه ما در تعبير فارسى مثلا به آن كبوتربازى مى‏گوييم. و الاّ استشهاد كردن به عمل رسول خدا براى مسابقه با اسامة بن زيد، در مسأله اجراى خيل چه مناسبتى با مسأله كبوتر بازى و لعب به حمام دارد؟
    لذا فهم معناى اين روايت از مشكلات است كه سايل در درجه اول، سؤال مى‏كند «عن شهادة من يلعب بالحمام» امام هم در جواب مى‏فرمايد: «اذا كان لا يعرف بفسق» شهادت او مقبول است. بعد سايل، يك اعتراضى مى‏كند و امام(ع) در جواب از اعتراض سائل، عمل رسول خدا(ص) را در رابطه با اسب دوانى و اجراى خيل، مورد استشهاد قرار مى‏دهد. لذا اين از مشكلات است كه اين روايت در حقيقت از چه چيزى دارد سؤال مى‏كند و مورد نظر سائل چيست؟
    بعضى‏ها شايد دقت فوق العاده در اين رابطه نكرده و فقط روى الفاظ تكيه كرده‏اند و ظاهر عنوان مسأله هم در كلام امام بزرگوار، همين معناست. اول مى‏فرمايند كه اتّخاذ الحمام مانعى ندارد. بعد مى‏فرمايند كه لعب به حمام مكروه است. بعد مى‏روند به سراغ بازى با قمار و قمار بازى. چه نسبتى بين اين حرفها وجود دارد و چه تناسبى بين اين عناوين تحقق دارد؟ اين عناوين از اين روايت گرفته شده، بدون اين كه در معناى اين روايت يك دقّتى بشود. لااقل به اين مقدار كه انسان اعتراف بكند به عجز از فهم معناى اين روايت، نه اين كه به دنبال اين روايت، مسأله قمار بازى را دنبال مسأله كبوتر بازى ذكر بكند. لذا منشا اين مسأله كه به اين صورت در كلام امام مطرح شده، وجود اين روايت است.
    برگردادن لعب به حمام، به مسابقه با اسب‏
    به هر حال بايد گفت: لعب به حمامى كه در اين روايت وارد است، ارجح فى النظر، همان فرمايش صاحب وسائل است كه بگوييد: لعب به حمام در اصطلاح اهل مكّه، همان لعب به خيل است، و اين روايت اصلا لعب به حمام را مطرح نمى‏كند، و آن دو روايت علا بن سيابه كه فقط بر سؤال و جواب اول اقتصار شده، آن هم مختصر همين روايت است نه اين كه يك روايت مستقلّه‏اى باشد كه كسى بگويد: در آن روايات كه مسأله اجراء خيل و نفار ملائكه و حضور ملائكه مطرح نيست و بگويد: ما به‏
    همان صدرش تمسّك مى‏كنيم. اين يك روايت است. نمى‏شود اين روايت را تجزيه كرد.
    قبلا مكرراً عرض كرديم: مرحوم بروجردى(ره) در مقام اين برآمد كه يك كتابى به نام جامع احاديث الشيعه بنويسد و ظاهراً همه نوشته‏ها هم بحمداللّه چاپ شده، علتش وجود اين اشكال مهم در كتاب وسايل است، كه روايات را تقطيع كرده، گاهى مكرر ذكر كرده، و اين تقطيع و تكرير نمى‏گذارد كه انسان درست به معناى روايت واقف بشود. و اگر تقطيع نشده بود و اگر روايات مكرراً در ابواب مختلفه و يا در يك باب مطرح نشده بود، اين شبهه به ذهن انسان نمى‏آمد. بايد ايشان روايت را صدراً و ذيلاً در يك باب نقل بكند. اگر در باب ديگرى هم مناسب است، اشاره‏ى به آن باب بكند كه در باب فلان حديث چندم اين روايت را ما ذكر كرديم، نه اين كه در يك صفحه مختصر يك روايت را دو بار ذكر بكند، يك بار مختصراً، يك بار مفصلاً كسى هم نفهمد كه اين دو روايت به حسب واقع، يك روايت هست يا نيست. لذا اين روايت نياز به دقّت دارد و بايد بيش از اين در آن دقت كرد كه چه چيزى را مى‏خواهد افاده بكند.
    اجمالا راجع به لعب بالحمام، همين مقدار كافى است كه بگوييم: دليل بر حرمت نداريم. همان عدم الدليل على الحرمة، عدم حرمت را اقتضا مى‏كند لكن فرموده‏اند: كراهت دارد. دليل بر كراهتش چيست؟ صاحب جواهر يك عناوينى را ذكر مى‏كند، مى‏گويد: لعب به حمام موجب تضييع عمر است، موجب تحقق عنوان لعب است و امثال ذلك.
    عدم دليل بر كراهت كبوتربازى
    ما در جواب ايشان دو نكته را عرض مى‏كنيم، بعد ان شاءاللّه وارد آن مسأله رهان مى‏شويم. اولا عرض مى‏كنيم كه اين عناوينى كه شما ذكر كرديد كراهت خود اين عناوين، محل تامّل است. اگر يك كسى شبانه روز با تسبيح بازى مى‏كند، آيا اين كراهت دارد؟ اگر كسى مثلا يك روز را به بيكارى صرف كند، آيا به عنوان تضييع عمر، مى‏توانيم حكم به كراهت اين كار بكنيم؟ لذا اولا كراهت خود اين عناوينى كه شما ذكر كرديد، محل تامّل و محل اشكال است.
    ثانياً فرض كنيم كه اين عناوين، كراهت دارد؛ كراهت اين عناوين چه ارتباطى به اين عنوانى كه محل بحث ماست دارد؟ اين همه ما در اصول مخصوصا در باب اجتماع امر و نهى، گفتيم كه حكم از دايره متعلقش تجاوز نمى‏كند. در باب صلاة و غصب، گفتيم: امر به صلاة تعلق گرفته، نهى هم از غصب در كار است، و اتحاد وجودى اين دوتا در صلاة در دار
    مغصوبه، اقتضا نمى‏كند كه امر و نهى با هم جمع بشوند. امر، مربوط به كتاب الصلاة است و نهى هم مربوط به كتاب الغصب است. نه در آن زمانى كه صلاة، مأموربه واقع شد، عنوان غصب مطرح بود، و نه آن زمانى كه غصب، منهى‏عنه واقع شد، صلاة مطرح بود. اتّحاد وجودى هم موجب اين نمى‏شود كه در عالم تعلق حكم، حكمين روى يك عنوان رفته باشند. حكمين روى دو عنوان است. اين دو عنوان هم در خارج متحّد باشند يا نباشند، ضربه‏اى به حكم نمى‏زنند. تحقيقش در باب اجتماع امر و نهى است. اما در اينجا كه اصلا امر و نهى در كار نيست. حالا فرض كنيم كه عنوان تضييع العمر و لعب، كراهت دارد، چه اقتضايى دارد كه كبوتربازى هم كراهت داشته باشد؟ مثلا اگر كسى على الدوام با تسبيح خودش بازى مى‏كند، ذكر هم نمى‏گويد، اينطور نيست كه لعب با تسبيح، كراهت داشته باشد. مطلق العب كراهت ندارد، اين هم يكى از مصاديق آن است و مصاديق هم داخل در دايره تعلق احكام نيستند.
    لذا به صاحب جواهر عرض مى‏كنيم كه اين عناوينى كه شما ذكر كرديد، اگر هم كراهت داشته باشد، لكن كراهت از دايره اين عناوين بيرون نيست، و صرف اتحاد وجودى با متعلق حكم، موجب اين نمى‏شود كه حكم به آن كه متعلق در خارج با او اتّحاد دارد سرايت بكند. لذا يك دليل محكمى براى اين كه كبوتربازى علاوه بر اين كه جايز است، كراهت هم داشته باشد، روى اين ضوابطى كه دست ما هست، نمى‏توانيم ذكر بكنيم، روايتش را هم كه ملاحظه كرديد كه داراى چه كيفيتى بود.
    به مناسبت به اين كه امام در اينجا مسأله لعب به رهان را هم متعرض شده‏اند با اين كه هيچ ارتباطى به ما نحن فيه ندارد، ما هم ان شاءاللّه متعرض مى‏شويم.
    پرسش‏
    1 - ارتباط مسأله كبوتربازى با مسأله قمار چيست؟
    2 - حاشيه صاحب وسايل را بر روايت علا بن سيابه بيان كنيد.
    3 - آيا الفاظ روايت، كلام صاحب وسايل را تأييد مى‏كند؟ توضيح دهيد.
    4 - دليل صاحب جواهر را بر كراهت كبوتربازى بيان كنيد.
    5 - جواب استاد به كلام صاحب جواهر بر كراهت كبوتربازى چيست؟

    1) - وسائل الشيعة، ج 18، كتاب الشهادات ، باب 54، ح 3.
    2) - وسائل الشيعة، ج 18، كتاب الشهادات ، باب 41، ح 6.