• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: وقوفين " حضرت آية الله العظمى فاضل‏
    لنكرانى " مد ظله العالى ""
    جلسه نود و هشتم "
    بحث آنجائى بود كه اگر كسى دو وقوف اضطرارى را درك كند، عرفه كه يك وقوف اضطرارى بيشتر ندارد، اما از دو وقوف اضطرارىِ مشعر آن وقوف اضطرارىِ يومى را درك بكند، حكم چيست؟ عرض كرديم كه در خصوص مورد روايت صحيحه‏اى وارد شده كه آن صحيحه حسن عطار بود، كاملاً دلالت آن بر صحت روشن بود.
    اما از طريق ديگرى مى‏توانيم حكم مسأله را بررسى كنيم، و آن اين است كه در بعضى از اقسام آينده اين قسم را هم متعرض مى‏شويم ان شأالله، كه اگر كسى از مجموع وقوفين اختيارى و اضطرارى - البته لعذر - فقط وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعر را درك بكند، يعنى كسى به طور كلى وقوف به عرفات اختيارى و اضطرارى، وقوف به مشعر در شب و بين الطلوعين ازاو فوت شده باشد، فقط از مشعر وقوف اضطرارىِ يومى را درك كرد، يعنى از اول طلوع شمس تا زوال شمس توانست كه يك لحظه در مشعر وقوف بكند، همين مقدار را بيشتر درك نكرد، آيا حج او صحيح است يا نه؟.
    اگر در اين فرض قائل به بطلان حج بشويم، كما اينكه امام بزرگوار تبعاً للمشهور قائل شده‏اند، خوب اين ملازم نيست با اينكه در مسأله‏اى كه داريم در آن بحث مى‏كنيم، قائل به بطلان شويم، براى اينكه مسأله آنجائى است كه دو وقوف اضطرارى را درك كرده، اگر در وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعر قائل به بطلان بشويم، اين ملازم نيست با اينكه اگر دو وقوف اضطرارىِ عرفات و مشعر را درك كرد باز هم بايد قائل به بطلان بشويم، اما اگر در آن مسأله قائل به صحت شديم، گفتيم اگر حاجى از مجموع وقوفين - اختيارى و اضطرارى - فقط وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعر را درك كرد، اگر قائل به صحت شديم، گفتيم حج او صحيح است، در ما نحن فيه بايد به طريق اولى قائل به صحت بشويم.
    براى اينكه اگر درك وقوف اضطرارىِ مشعر به تنهائى كافىِ براى صحت حج باشد، آنجائى كه هم وقوف اضطرارىِ مشعر را و هم وقوف اضطرارىِ عرفه را درك كرده، به طريق اولى بايد قائل به صحت بشويم، پس نتيجه چى شد؟ اگر در آن فرض آينده ما تبعاً للمشهور و الامام (قدس سره) قائل به بطلان بشويم، اين ملازم نيست با اينكه در ما نحن فيه، قائل به بطلان بشويم، مخصوصاً با اينكه ملاحظه كرديد كه روايت صحيحه در خصوص ما نحن فيه دال بر صحت است.
    اما اگر در آن مسأله قائل به صحت بشويم ديگر نيازى به اين روايت خاصه‏اى‏
    كه در ما نحن فيه وارد شده نداريم، از طريق آن مسأله به ضميمه اولويت استفاده مى‏كنيم صحت را در ما نحن فيه، اگر درك وقوف اضطرارىِ مشعر به تنهائى كافى براى صحت حج شد پس آنجائى كه هم اضطرارىِ مشعر را و هم اضطرارىِ عرفه را درك كرده، به طريق اولى حكم به صحت دران پياده مى‏شود، پس اگر در آن مسأله نتيجه صحت شد يك راه ديگرى براى صحت در ما نحن فيه پيدا مى‏شود، اما اگر نتيجه آن بطلان بود، دليل بر اين نيست كه در ما نحن فيه هم قائل به بطلان بشويم.
    پس در حقيقت به عنوان همين قسمى كه مورد بحث ما است وارد آن قسم مى‏شويم، و آن اين است كه اگر حاجى فقط اضطرارىِ يومىِ مشعر را درك كند، اما از عرفات هيچ، از مشعر هم اختيارى، و وقوف اضطرارىِ ليلى نه، فقط وقوف اضطرارىِ يومى را درك بكند، مسأله از نظر اقوال مورد خلاف است، مشهور قائل به بطلان شدند و امام هم در قسمى كه اين معنى را متعرض هستند، تبعاً للمشهوراستظهار بُطلان مى‏كنند، لكن يك جماعتى كه آنها هم معتنابه و معتد به هستند از قدما ومتأخرين، قائل به صحت شدند، مثل ابن جنيد، صدوق، سيد مرتضى، صاحب مدارك، شهيد ثانى ظاهراً.
    و بعض ديگر، من القدمأ والمتأخرين، هم در مقابل مشهور قائل به صحت هستند، و منشأ اختلاف هم روايات متعدده و مختلفه‏اى است كه در اين مسأله وارد شده كه آنها را بايد ملاحظه كنيم كه نتيجه چه مى‏شود. روى هم رفته همانطورى كه بعض ازالاعلام دسته بندى و طبقه بندى كردند، منتها نه در ما نحن فيه،بلكه در مسأله اصلى خودش،بدون اينكه كارى به اين مسأله داشته باشند.
    سه طايفه روايت در مسأله وجود دارد: يك نوع رواياتى است كه از آنها استفاده مى‏شود كه اگر كسى از مشعرالحرام وقوف قبل طلوع الشمس را درك نكند "فلا حج له "، حج براى آن كسى است كه وقوف اختيارىِ مشعر را درك بكند، اما اگر درك نشود، "فلا حج له "، معناى آن اين است كه وقوف اضطرارىِ يومى، او به درد نمى‏خورد، حداقل در آنجائى كه وقوف به عرفه را هم درك نكرده‏باشد، كه روايات آن را عرض مى‏كنيم.
    يك نوع رواياتى هست كه تقريباً نقطه مقابل طائفه اولى است، مفادآنها اين است كه اگر كسى وقوف به مشعر را قبل زوال الشمس درك بكند، حج او مشكلى ندارد و صحيح است، معناى آن اين است كه لازم نيست كه وقوف اختيارىِ عرفه را درك بكند، البته بحث صورت تعمد نيست، همانطورى كه ديروز عرض كرديم،تعمد آن مستلزم ترك ركن است و ترك ركن موجب بطلان حج است، روايات اينطورى مى‏گويد: اگر كسى وقوف به مشعر را قبل زوال الشمس درك بكند، "يكون حجه صحيحاً ".
    يك نوع روايات كه در ابواب مختلفه صاحب وسائل نقل كرده كه به عنوان دسته سوم و شاهد جمع بين آن دو طايفه اول هستند، لذا از روايات هر كدام حداقل يكى دوتا را عرض كنيم، بعد ببينيم آن طايفه سوم كه به عنوان شاهد جمع مطرح هستند، چه طورى جمع بين اين روايات را اقتضأ مى‏كنند.
    در باب 22 از ابواب وقوف به مشعر روايت حلبى هست كه قبلاً هم خوانديم ، لكن روى اين جهت كه الان بحث داريم، قبلاً كارى نداشتيم، روايت دوم، " قال سئلت ابا عبدالله (ع) عن الرجل يأتى بعد ما يفيض الناس من عرفات فقال ان كان فى مُحَل يا فى مُهةل حتى يأتى عرفات من ليلته فيقف بها ثم يفيض فيدرك الناس فى المشعر قبل ان يفيضوا "اگر مى‏تواند وقوف اضطرارىِ عرفه را درك بكند و بعدبه مردم در مشعرالحرام برسد، يعنى وقوف اختيارىِ مشعر را درك كند، "فلا يتمّ حجه حتى يأتىَ عرفات "، بايد وقوف اضطرارىِ عرفات را در همان شب رعايت بكند، "و ان قدم رجل و قد فاتته عرفات "اما اگر كسى آمد در حالى كه وقوف به عرفات اختيارى و اضطرارى هر دو از او فوت شده " فليقف بالمعشر الحرام "بايد وقوف اختيارىِ مشعرالحرام را انتخاب بكند " فان الله تعالى اعذر لعبده "خداوند تبارك و تعالى بهتر از ديگران عذر عبد معذور را مى‏پذيرد، "فقد تم حجه "حج او درست است، باز تكرار مى‏كند "اذا ادرك مشعر الحرام قبل طلوع الشمس "، اگر مشعرالحرام اختيارى را درك بكند "و قبل ان يفيض الناس "صحت رامعلق مى‏كند به درك وقوف اختيارىِ مشعرالحرام، بعد مفهومش را باز مورد تصريح قرار مى‏دهد "فان لم يدرك المشعرالحرام فقد فاته الحج "اگر مشعرالحرام را درك نكرد، ديگر حج از او فوت شده، نمى‏توانيم احتمال بدهيم كه اين "فان لم يدرك المشعرالحرام " يعنى حتى وقوف اضطرارىِ مشعرالحرام را، براى اينكه در جمله قبلى تصريح كرده "اذا ادرك المشعر الحرام قبل طلوع الشمس "و ظاهر اين است كه اين المشعر اشاره به همان جمله قبلى است، يعنى مشعر قبل طلوع الشمس، آن وقت روايت مى‏گويد كه "ان لم يدرك المشعر الحرام قبل طلوع الشمس فلا حج له ".
    پس نتيجه مى‏دهد كه وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعرالحرام به درد صحت حج نمى‏خورد، آن كه به درد آن مى‏خورد، "هو درك مشعرالحرام قبل طلوع الشمس " است و جاى اين احتمال نيست كه كسى بيايد بگويد "فان لم يدرك " ، مخصوصاً كه با فأ تفريعيه اين معنى را تفريع كرده و در جمله قبلى "قبل طلوع الشمس " دارد، مع ذلك كسى بيايد بگويد نه، مقصود از "ان لم يدرك المشعرالحرام "يعنى لا اختياريه و لا اضطراريه، منافات با ظاهر روايت دارد، عرض كردم به لحاظ قبلش و به لحاظ فأ تفريعيه‏اى كه سر اين جمله "فان لم يدرك المشعرالحرام "درآمده، فبالنتيجه اگر ما باشيم و اين روايت، بايد از آن‏
    استفاده كنيم كه اگر كسى فقط وقوف اضطرارىِ مشعرالحرام، آن هم در روز درك بكند، جزو "فقد فاته الحج "است، و دنبال آن "فليجعلها عمرة مفرده و عليه حج من قابل "، اين يك طائفه.
    (س:...) (پاسخ استاد:) نه به طور كلى، مورد بحث آنجائى است كه فقط وقوف اضطرارىِ مشعر را درك بكند، و الا موردش آنجائى است كه "ان قدم رجل و قد فاتته عرفات "، كه وقوف اضطرارىِ مشعر استفاده نمى‏شود، پس فلسفه وجودى براى آن نيست. اين يك طائفه،از هر طائفه‏اى يكى دو تا بيشتر نمى‏خوانيم.
    طائفه دوم در باب 23 است، روايت 8 و 9 كه قبلا هم گفتيم كه يك روايت است ولو اينكه در وسائل دو تا قرار داده‏است، در هر دو روايت هم راوىِ از جميل بن دراج، محمد بن ابى عمير است."عن ابى عبدالله (ع) قال: من ادرك المشعر يوم النحر قبل زوال الشمس فقد ادرك الحج "، روايت حلبى مى‏گفت اگر كسى مشعرالحرام را قبل طلوع الشمس درك نكند، حج او باطل است "و فات منه الحج "، اما اين در مقابل مى‏فرمايد كه اگر كسى مشعر را در روز عيد قربان قبل زوال الشمس درك بكند كه همان وقوف اضطرارىِ يومى مشعر است، "فقد ادرك الحج "، حج را درك كرده و عنوان فوت ندارد، ديگر آن "فليجعلها عمرة مفرده و عليه الحج من قابل "نسبت به اين، جريان ندارد، پس طايفه دوم نقطه مقابل طايفه اول‏است.
    حالا طايفه سوم دو روايت است، يكى را در جلد 9 وسائل‏نقل كرده است، اين ابواب وقوف به مشعر در جلد 10 وسائل است. در جلد 9 در ابواب احصار و صد، كه عنوانى است در كتاب الحج، محصور كسى است كه به علت كسالت و مرض نتواند اعمال حج را انجام بدهد و مصدود كسى است كه به علت دشمنى و سلطان جائر و امثال ذلك، نتواند اعمال حج را انجام بدهد، و اين يك عنوانى است در آخر كتاب الحج تحرير الوسيله هم احكام آن مورد تعرض واقع شده‏است.
    صاحب وسائل در جلد 9 ابواب احصار و صد را ذكر كرده‏است. در باب سوم حديث دوم،كه موثقه است و راوى فضل بن يونس است كه بعضى‏هادرباره‏اش ثقه گفتند، بعضى‏ها موثق تعبير كردند، "عن ابى الحسن (ع) قال: سألته عن رجل عرض له سلطان "مردى سلطانى متعرض او شد و در مقام ايذأ او برآمد، "فاخذه ظالماً له يوم عرفه "او را در روز عرفه از راه ظلم و جور گرفت، "قبل ان يعرف " يعنى قبل از آن كه اعمال روز عرفه را انجام بدهد، قبل از آن كه وقوف به عرفات را انجام بدهد، فرض كنيد همان قبل از ظهر روز عرفه مأمورين حكومت آمدند و او را گرفتند، "فبعث به الى مكه "او را به خود مكه‏آوردند "فحبسه "او را حبس كرد "فلما كان يوم النحر خلى سبيله‏
    "، بعد كه روز عيدقربان است،از حبس آزادشد، "كيف يصنع؟ " چه كاربكند؟ مُحرم به احرام حج شده،وقوفين هم از دست او رفته، چه وظيفه‏اى دارد؟ " فقال "امام روى اين سؤال اينطورى فرمودند:"يلحق " ملحق بشود به ديگران و "فيقف بجمع "برود در مشعرالحرام وقوف بكند در روز عيد قربان قاعدتاً همان قبل زوال الشمس است، "ثم ينصرف الى منى "بعد از مشعرالحرام به جانب منى بيايد، وقتى كه وارد منى شد، همان اعمال منى را انجام بدهد،اعمال منى سه چيز است:"فيرمى و يذبح و يحلق "اين سه اعمال منى است، رمى جمره عقبه، ذبح و حلق، بعد هم فرمود "و لا شئ عليه ".
    اين روايت اولاً موردش آنجائى است كه فوت موقفين، هم وقوف به عرفات، و هم وقوف اختيارىِ به مشعر، مستند به عذر بوده، براى اينكه او را قبل از ظهر روز عرفات گرفتند و تحويل زندان دادند، به علت زندان وقوفين به طور كلى ازاو فوت شد، فقط يك وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعر باقى ماند كه امام فرمود "يلحق فيقف بجمع "، بعد هم بيايد منى و اعمال منى را انجام بدهد، "و لا شئ عليه "كفاره‏اى هم ندارد، حج او صحيح است، نه در سال آينده بايد قضأ و اعاده كند و نه مطلب ديگر.
    (س:...) (پاسخ استاد:) و لا شئ عليه، چرا سؤال و جواب همه‏اش اطلاق دارد، نيامده بگويد: اينطورى حج او مستحبى بوده، يا حج امسال براو واجب بوده، " سئلته عن رجل "اطلاق دارد، حج او مسحبى باشد، واجب فى هذا العام ،يا واجب مستقر باشد، در اطلاق سؤال و ترك استفصال در جواب است.
    هر شايدى در هر روايتى جريان دارد، منتها اگر مخالف ظاهر شد "لا يترتب عليه اثر "، اين مخالف ظاهر است، ظاهر اين اطلاق مورد سؤال و ترك استفصال در جواب است.
    (س:...) (پاسخ استاد:) آيا از اين استفاده مى‏كنيم كه حبس اين خصوصيت را دارد؟ يا اينكه نه استفاده مى‏كنيم كه عدم درك الوقوفين كان مستنداً الى عذر، مثلاً آيا شما از اين استفاده نمى‏كنيد كه اگر كسى در روز عرفه قبل از ظهر در عرفات، كسالت پيدا كرد كه مجبور شدنداو را از عرفات به بيمارستان مكه‏منتقل كنند، يك شبانه روز روى او كار كردند، حال او خوب شد، گفتند بسم الله بفرمائيد برويد، از اين استفاده نمى‏شود كه اگر بيايد و وقوف اضطرارىِ مشعر را درك بكند، حج او صحيح است، بگوئيم اين اختصاص دارد به آنجائى كه يك سلطان جائرى باشد و او را گرفته و به زندان برده باشد، آن هم به زندان مكه كه اگر در خود عرفات فرضاً زندان داشت و او را در كنار عرفات زندانى كرد، ديگر از اين روايت حكم آن را استفاده نمى‏كنيم، اين حرفها در مقابل فهم عرفىِ روايت منشأ اثر نيست.
    روايت ديگر در باب 23 حديث 6 اين هم موثقه است، روايت عبدالله بن‏
    مغيره:"قال: جائنى رجل بمنى "مى‏گويد: در منى بوديم، مردى آمد سراغ ما " فقال انى لم ادرك الناس بالموقفين جميعا "گفت موقفين‏از من فوت شده، نه وقوف عرفات را درك كردم و نه وقوف مشعر را، "الى ان‏قال "معلوم مى‏شود جملات ديگرى هم بوده، "فدخل اسحاق بن عمار على ابى الحسن (ع)" اسحاق بن عمار وارد بر ابوالحسن (ع) شد، "فسأله عن ذلك "موردى را كه آن شخص سؤال كرده بود،از امام سؤال كرد، كه وظيفه او چيست؟ "فقال اذا ادرك مزدلفه فوقف بها قبل ان تزول الشمس يوم النحر فقد ادرك الحج "، اگر مشعر را قبل زوال الشمس درك بكند حج او درست است ولو اينكه موقفين را درك نكرده، كه ما به قرينه خارج مى‏فهميم كه اين كسى كه موقفين را درك نكرده عن عذر درك نكرده، و الا اگر لغير عذر باشد، اگر يكى از موقفين را درك نكند، "يكون حجه باطلاً " فضلاً از اينكه كلى الموقفين را درك نكرده باشد، آن وقت آيا اين دو روايت نمى‏تواند به عنوان شاهد جمع بين آن دو طايفه اول واقع بشود، بگوئيم صحيحه حلبى آن روايت اول كه مى‏گويد "من لم يدرك المشعر الحرام قبل طلوع الشمس "، "فلا حج له " مال اينجائى نيست كه لعذر نتواند مشعرالحرام را درك نكند، كما اينكه روايت جميل هم كه در همين باب است، مى‏گويد "من ادرك المشعر يوم النحر قبل زوال الشمس فقد ادرك الحج "، اطلاق به آن معنى ندارد، به قرينه اين دو روايت اخير مال آن كسى است كه لعذر نتواند وقوف اختيارىِ به عرفه و وقوف اختيارىِ مشعر را درك بكند.
    پس روى هم رفته جمع بين اين روايات اقتضأ مى‏كند كه اگر كسى از مشعر الحرام تنها وقوف اضطرارىِ يومى را درك بكند، "خلافا للمشهور و وفاقاً لجماعة من اعلام القدمأ والمتأخرين "، حج او صحيح است، و اگر در اين مورد حج صحيح شد در اين قسم سابع كه محل بحث ما بود بطريق اولى، اگر وقوف اضطرارىِ يومىِ مشعر براى صحت حج كفايت بكند، پس در اين فرض هفتم كه هم وقوف‏اضطرارىِ يومىِ مشعر را، و هم وقوف اضطرارىِ عرفه را درك كرده، به طريق اولى حج او محكوم به صحت است.
    پس نتيجه بحث اين شد كه در اين السابع، مى‏گوئيم: اگر در آن فرض بعدى كسى قائل به بطلان بشود، در اين السابع تنها از روايت خاص استفاده صحت را مى‏كنيم، اما اگر در آن فرض بعدى كسى قائل به صحت شد، ديگر روايت خاصه هم لازم نداريم بلكه از طريق اولويت، صحت السابع را استفاده مى‏كنيم، تا فرض بعدى ان شأالله.
    پايان