• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: وقوفين " حضرت آية الله العظمى فاضل‏
    لنكرانى " مد ظله العالى ""
    جلسه نود و پنجم "
    بالاخره بعداز ملاحظه روايات ملاحظه شد كه مورد اكثر روايات آن جاى بود كه فوت موقفين لعذر باشد به علت نرسيدن و امثال ذالك و از طرف ديگر مساله وجوب "حج من قابل " عطف شده بود على لزوم جعلها عمرة مفردة و ظاهر اين عطف اين بود كه در هر موردى كه به علت بطلان حج لازم است احرام را بقائاً عمره مفرده قرار دهند در تمام اين موارد "حج من قابل " هم لازم است براى اين كه‏اين دو عطف به هم شده بود و اينطور نبود كه در لزوم "حج من قابل " يك قيدى باشد كه در لزوم جعلها عمرة مفردة آن قيد دخالت نداشته باشد و از طرف ديگر عنوان حج در هيچ يك از روايات اشعارى نبود به‏اينكه مقصود از اين حج، حج واجبى است كه در مقابل حج استحبابى باشد و در حج واجب هم فرقى نبود بين اين كه قبلا حج بر او استقرار پيدا كرده و يا اينكه نه در همين سالى كه حج را شروع كرده و فاته الموقفان در همين سال مستطع شده و به نيت حج واجب شروع كرده است عمل حج را، در هيچ يك از روايتى كه ملاحظه فرموديد اين تفصلها و اين تفكيك ها ملاحظه نمى‏شد لذا است كه با توجه به‏اين روايات اول در مقابل تفصيل مرحوم محقق در شرايع كه ايشان تفصيل داده‏اند فرمودند ان كان الحج واجباً يقضيه يعنى در سال آينده در صورتى قضاى حج و انجام حج واجب است كه اين حج و حجى كه امسال در آن بوده، اتصاف به وجوب داشته باشد بحث كرديم كه صاحب جواهر معنا كرده‏اند كه يا حج بر او مستقر باشد يا استطاعت تا سال آينده استمرار داشته باشد. به مرحوم محقق عرض مى‏كنيم كه اين تفصيل از كجا آمد. البته اگر ما باشيم و قواعد را بخواهيم ملاحظه كنيم و به روايات مسأله‏كارى نداشته باشيم قواعد اين طورى اقتضا مى‏كند كه اگر كسى يك حج مستحبى را شروع كرد موقفان لعذر فوت شد به چه مناسبت در سال آينده حج بر او واجب باشد او عمل مستحبى را شروع كرده به عنوان حج، موقوفان هم عن غير تقصير فوت شده (ماشين خراب شده نتوانسته موقفان را درك بكند) حج مستحبى بوده، فوت هم لعذر بوده است براى اينكه محرم است بگويند همين‏جورى كه نمى‏شود از احرام بيرون آمد اين را تبديل به يك عمره مفرده بكن و از احرام خارج شو اما اينكه در سال آينده هم بايد حج انجام بدهيد مطلبى است بر خلاف قاعده كما اينكه اگر كسى حجى به عنوان حج واجب شروع كرده است امسال مستطيع شده‏است راه هم برايش باز شده‏است آمده به عنوان حجة الاسلام حج را شروع كرد لاكن فاته الموقفان لعذر به علت خرابى ماشين نتوانست به موقفان برسد و درك بكند روى قاعده اگر بخواهيم بحث بكنيم‏
    اين فوت موقفان لعذر كاشف از اين است كه حج بر اين واجب نبوده است خيال مى‏كرده كه حج برايش واجب است مثل كسى كه مستطيع شد، رفت به مدينه قبل از آن كه محرم بشود و بعد شروع بكند فرض كنيد مرد.از فوتش كشف مى‏شود كه لم يجب عليه الحج منتهى خيال مى‏كرده كه حج برايش واجب است بگوئيم آن آدمى هم كه محرم شده لاكن لغير تقصير، موقفان از او فوت شد. ازاين كشف مى شود كه اين خيال مى‏كرده اين حجش حج واجب است لاكن به حسب واقع لم يكن هذ الحج واجباً آن وقت اگر به جسب واقع واجب نبوده ديگر نهايت تكليف اين است كه اين احرامش را به عنوان يك عمره مفرده تبديل بكند و از احرام خارج شود اما چرا سال آينده برايش لازم باشد حج را انجام دهد؟؟ با توجه به آن كه در سال آينده استطاعت ندارد و از سابق هم حج برايش استقرار پيدا نكرده لذا اگر ما روى قواعد بخواهيم بحث كنيم روى قواعد مساله همين طورهاست اما فرض اين است كه ما در مقابل روايات آن هم متعدد، آن هم صحيح، و آن هم ظاهرة الدلالة واقع شديم و آن هم با توجه به روايات آيا ما حق داريم اين حرف را بزنيم كه اگر حج مستحبى است ولو اينكه موقفان لعذر فوت شده باشد ديگر بيشتر از اين لازم نيست كه يجعلها عمرة مفردة به چه مناسبت در سال آينده حج برايش واجب باشد با توجه به روايات ما نمى‏توانيم اين حرفها را بزنيم البته در يك قسمت مساله در باب جماع ما حكم كرديم به اين كه در كثيرى از موارد موجب بطلان حج مى‏شود و بايد در سال آينده هم حج انجام بدهد و حج امسال را تكميل كند خوب حالا اگر كسى در حج مستحبى اين كار را كرد در حج مستحبى قبل الوقوف بالمشعر جامع امرئته اين هم برايش واجب است هم حج را تمام كند و هم حج را در سال آينده انجام بدهد منتهى عرض كردم اين يك طرف مسأله را مى‏گيرد و آن فوت لغير عذر را اما در فوت لعذر هم ديديد موردى كثيرى از روايات فوت لعذر بود مع ذلك مى‏گفت "يجعلها عمرة مفردة و عليه الحج من قابل " اين "عليه الحج من قابل " ديگر مثل كلام محقق در آن قيدى هم نيست و تازه قيده هم قيد غالبى نيست اينطور نيست كه غالباً كسى كه حج را انجام مى‏دهد يا استقرعليه الحج يا استمرت استطاعته الى العام‏القابل اين اگر نادر نباشد حداقل به عنوان يك قيد غالبى مطرح نيست كه كسى بگويد "عليه الحج من قابل " به اعتبار اين قيد غالبى اختصاص به اين مورد دارد كه يا از سابق حج مستقر بوده و يا استطاعت استمرار الى السنة القادمة دارد يك همچين قيد غالبى نداريم كه جلوى اطلاق "عليه الحج من قابل " را بگيرد لذا وقتى كه انسان كلام محقق را در نظر مى‏گيرد با توجه به قواعدى كه در ذهن انسان است حرف خوبى است اما بحث اين است كه ما فقط در مقابل قواعد قرار نگرفتيم ما در مقابل اين روايات متعدده متكثره صحيحه ظاهرة الدلاله قرار گرفته‏ايم‏
    در مقابل اين روايات ما چه حجتى داريم كه ما اين روايات را از جيب خود برداريم و تعقيد بكنيم و چيزهاى كه در ذهن‏مان است به اين روايات به عنوان قيد بچسبانيم و همين طورى فرمايش امام بزرگوار كه عرض كرديم اين ديگر از تفصيل مرحوم محقق بعيدتر است باز من يك مرتبه ديگر عبارت ايشان را مى‏خوانم ايشان مى‏فرمايد "ولو كان عدم الادراك من غير تقصير يعنى اگر فوت موقفين لعذر باشد لا لتقصير لايجب عليه الحج ديديد روايات در همان لعذر حكم مى‏كرد بر اينكه "يجب عليه الحج من قابل الا مع حصول شرائط الاستطاعة من قابل " خوب تازه روى آن مبناى ديگرى هم كه پيش برويم صورت استقرار حج چه طور مى‏شود؟؟ شما فقط صورت بقأ استطاعت در سال آينده را فرض كرديد. اگر كسى استطاعت در سال آينده را ندارد لاكن حج قبلا بر او مستقر بوده آيا اين هم لايجب عليه "حج من قابل "؟ يا لااقل روى راهى كه خود شما رفتيد صورت استقرار را هم بايد استثنأ كنيد بگوئيد الا مع استقرار الحج عليه او حصول شرائط الاستطاعة فى العام القابل لاكن اين هم در كلام ايشان نيست بعد مى‏فرمايد و ان كان عن تقصير يستقرعليه الحج و يجب من قابل و لو لم‏يحصل شرائطها اين چيزى است كه ما در هر دو فرض مسأله مى‏خواهيم مدعى بشويم كه اگر ولو لعذر هم باشد يستقر عليه الحج و شرائط استطاعت هم نباشد در سال آينده به مقتضاى اين روايات بايد حج را انجام بدهد پس در نتيجه با توجه به روايات ما نمى‏توانيم تفصيل مرحوم محقق را اختيار بكنيم و نه مى‏توانيم اين تفصيلى را كه امام قدس سره به اين صورت ذكر فرمودند كه اين با ملاحظه مبناى خودشان هم عرض كرديم صورت اولش باز محل اشكال است (سوال وجواب) خيلى چيزهاى را شما از خارج مى‏دانيد اتفاقاً اين مسأله حصول شرط استطاعت در قابل نياز به استثنا ندارد براى اينكه امسال كسى كه حجش باطل شده خوب سال آينده اگر مستطيع شد كسى توهم مى‏كند كه آن استطاعت سال آينده ديگر موجب حج نيست ؟؟مگر حج انجام داديد (سوال و جواب) شما اگر 50 سفر برويد حج عمره مفرده انجام بدهيد يك قران به درد حج نمى‏خورد خوب شما هم آمده‏ايد حج انجام بدهيد حج باطل شده‏است فليجعلها عمرة مفردة پس در نتيجه شما امسال عمره مفرده انجام داده‏ايد سال آينده مستطيع شديد به استطاعت كامل مگر جاى توهم است كه حج براى شما واجب است ؟! خوب بلااشكال بر شما واجب است حج انجام بدهيد شما حجى انجام نداديد كه توهم بشود اين مجزى باشد لذا استثناى اين صورت بيشتر مورد عدم نيازاست تا استثناى صورت استقرار. آن استقرار است كه حاج را گرفته و رها هم نمى‏كند مى‏گوئيد ولو على حمار...ابتر بايد حج واقع شود خوب چرا اين استقرار در استثناى ايشان مورد تعرض قرار نگرفته او انسب بود نه حصول شرط الاستطاعة فى‏
    العام القابل آن كه يك مسأله‏روشنى‏است كسى كه حج را انجام نداده سال آينده هم كه مستطيع شده بايد حج را انجام بدهد اصلا جاى توهم خلاف نيست
    (سوال وجواب) براى اينكه در روايات از امام سوال مى‏كرد كسى آمد حج را انجام بدهد ففاته الموقفان آيا امام پرسيد كه حجى را كه شروع كرده آيا حج مستحبى بوده يا حج واجبى بوده‏است؟؟ در هيچ يك از روايات نه در سوال چنين قيدى شده و نه در جواب امام استفصال فرموده‏است در حالى كه روى قاعده بايد امام سوال بكند كه آيا اين كسى كه حج را شروع كرد و فاته الموقفان اين حج واجب بود؟ يا حج مستحبى بود؟ بعد بفرمايد روى قاعده اگر حج مستحبى است هيچى يجعلها عمرة مفردة، سال آينده هيچ وظيفه‏اى ندارد و هيچ مشكلى ندارد اما اگر حج واجب است يجب "عليه الحج من قابل " (سوال و جوا) اين شايدها به درد روايت نمى‏خورد اين شايدها براى همان خيالات ذهنيه خوب است اما در مقابل روايت، روايت است و در اصول هم ثابت كرديم ظواهر حجت است اصالة الاطلاق است و اصالة العموم هست مگر اينكه دلايلى در مقابل اصالة الاطلاق و اصالة العموم باشد.
    (سوال و جواب) قصد وجوب كنيد چون ديگر واجب شده‏است . الزام مى‏كند (عليه الجح من القابل)نه وجوب حجة الاسلام! عنوان حجة الاسلام نيست مثل كفاره مانند مى‏ماند اين "عليه الحج من قابل " مثل عنوان كفاره‏است شبيه آن است كه در باب جماع آن افرادى كه مى‏گويند حج سال اول و سال دوم عقوبةاست، شبيهه آن حج دوم بنابر آن قول در مسأله جماع است‏
    .اين دو قسم تمام شد.
    ما درباره اقسام درك وقوفين و عدم درك و اختيارى و اضطرارى و امثال اين ها داشتيم بحث مى‏كرديم. دو قسم را تا حالا خوانده‏ايم الثالث در كلام تحرير الوسيله":
    درك اختيارى العرفة مع اضطرارى المشعر النهارى فان ترك اختيارى المشعر عمدا بطل و الا صحّ "
    در هر فرضى كارى به فروض قبل و بعدش نداشته باشيم. خود آن فرض مطرح است. اگر كسى از وقوف به عرفات اختياريش را درك كرد، روز عرفه از ظهر تا غروب در عرفات هم ركن و هم غير ركن، فرضاً همه را درك كرد اما وقتى كه نوبت رسيد به وقوف مشعر عرض كرديم براى وقوف به مشعر يك وقوف اختيارى‏است كه عبارت از مابين طلوع الفجر الى طلوع الشمس است يك وقوف اضطراى ليلى دارد مشعر تعبير به اضطرار هم به ملاحظه بعضى از مصاديق آن است. براى زنها، براى خائف، براى مريض، براى ذوى الاعذار جائز بود كه وقتى كه از عرفات وارد مشعر مى‏شود احتياطاً اين بود كه تا نيمه شب در مشعر بمانند لاكن بعداز آن كه نيمه شب تحقق پيدا كرد براى اين‏
    طوائفى كه ذكر كرديم جايز است كه از مشعر كوچ كنند بروند به طرف منى اين را وقوف اضطرارى ليلى مشعر گويند يك وقوف اضطرارى نهارى داشت و آن عبارت است از اول طلوع شمس تا زوال روز عيد قربان كه اگر كسى وقوف اختيارى را لعذر درك نكرد مى‏توانست كه اگر يك لحظه از بين طلوع شمس الى زوال شمس را در مشعر نيت وقوف بكند همان كفايت مى‏كرد - حالا بحث ما در همين است اگر كسى وقوف اختيارى عرفه را درك كرده‏است و از وقوفات ثلاثه مشعر وقوف اضطرارى نهارى را درك كرد يعنى در فاصله بين الطوع شمس و زوال شمس آمد اين را درك كرد كه مجموعاً از وقفين يكى وقوف اختيارى عرفه درك شده و يكى هم وقوف اضطرارى نهارى مشعر درك شده اين حج صحيح است يا باطل؟؟
    به اين صورت تفصيل داده شده‏است كه در رابطه با وقوف اختيارى مشعر و ترك وقف اختيارى مشعر، منشأ درك چه بوده آيا عمداً وقوف اختيارى مشعر را ترك كرده يا اينكه نه لعذر وقوف اختيارى مشعر ترك شده‏است؟
    اگر عمداً وقوف اختيارى مشعر را ترك كرده باشد اين حجش باطل است براى اينكه ما گفتيم وقوف اختيارى مشعر ركن است ولو اينكه تمامش نه بلكه يك لحظه از بين الطوعين باشد. اما كمترين اثر ركنيت اين است كه اگر كسى عالماً عامداً ترك بكند اين موجب بطلان حج است. لذا در رابطه با وقوف اختيارى مشعر اگر ترك او مستند به عمد باشد اين ديگر درك وقوف اصطرارى نهارى اثر ندارد. قبل از اينكه وقوف اصطرارى مطرح بشود اين حج به واسطه ترك ركن محكوم به بطلان شده است. اما اگر كسى ترك وقوف اختيارى مشعر را لعذر كرد يا دير رسيد از عرفات كه حركت كرد اشتباه كرد راه را به جاى اين كه به طرف مشعر بيايد بيراه رفت و از راه‏هاى ديگرى سر در آورد لذا روى اين جهت وقوف اختيارى مشعر از دستش رفت لعذر. اين آدم اگر وقوف اصطرارى نهارى مشعر را درك بكند حجش صحيح است در فرض اول كه گفتيم حجش باطل است خوب دليل بود بر اين مطلب اما در اين فرض چرا حجش صحيح است دو تا روايت در اين باب وارد شده كه در خصوص همين مورد دلالت بر صحة حج مى‏كند اين روايات در باب 21 از ابواب وقوف به مشعر است صاحب وسائل سه تا روايات ذكر كرده‏است ولى چون دو تا مربوط به معاوية بن عمار است و راوى از معاوية بن عمار از هر دو روايت صفوان ابن يحيى است پيداست كه اين يك روايت است نه اينكه دو روايت باشد. روايت دومش جالب‏تر است "قال قلت لابى عبدالله (ع) ما تقول فى رجل افاض من عرفات فاتى منى " ظاهرش اين است كه يعنى وقوف اختيارى عرفات را درك كرده در رابطه با عرافات مسئله‏اى ندارد لاكن از عرفات كه كوچ كرده كه بيائيد به مشعر الحرام به جاى اينكه به مشعر الحرام‏
    بيايد سر از منى درآورد "قال فليرجع فياتى جمعاً " برگردد برود مشعر را درك بكند "فيقف بها و ان كان ناس قد افاضوا من جمع "ولو اينكه مردم از مشعر الحرام كوچ كردند يعنى از طلوع شمس كه شده مردم هم از مشعر الحرام بيرون آمده‏اند مع‏ذلك برگردد به مشعر الحرام و ظاهرش اين است كه يك لحظه وقوف كفايت مى‏كند مسماى وقوف براى تحقق امتثال كافى است . اين روايت از طرفى مسأله وقوف اختيارى عرفات در آن مطرح است و از طرف ديگر مى‏گويد "فليرجع الى مشعر " و وقوف بكند اگر چه مردم از مشعر بيرون آمدند يعنى بعد از طلوع شمس بااين كه بعد از طلوع شمس است آن وقوف اصطرارى مشعر مى‏تواند تحقق پيدا كند و ظاهرش اين است كه وقتى اين كارها را كرد عملش صحيح است و مشكله ديگرى وجود ندارد وقتى امام مى‏فرمايد فليرجع فياتى يعنى مطلب تمام است ديگر نه بطلان حج در كار است و نه "حج من قابل " دارد
    روايت ديگر روايت ديگر روايت سوم اين باب است "يونس بن يعقوب قال، قلت لابى عبدالله (ع) رجل افاض من عرفات " از عرفات افاضه كرد يعنى وقوف به عرفات انجام داد "فمر بالمشعر فلم يقف حتى انتهى الى منى "حالا يا اين اطلاق دارد كه اين اطلاقش مشكل است يا قدر متيقن آن اين است كه با عدم توجه و عذر وقوف به مشعر را انجام نداد اين قدر متيقن از مفاد اين تعبير "حتى انتهى الى منى " بدون اينكه وقوف به مشعر انجام بگيرد اين خودش را رساند به منى، به منى كه رسيد "فرمى الجمرة " بعد هم رفت مثل حاجيهاى ديگر شروع كرد به اعمال منى و جمره عقبه را رمى كرد. اين تعبير ذيل روايت را در ما نحن فيه منحصر مى‏كند "و لم يعلم " يعنى هنوز از جهل بيرون نيامده، خيال كرده كه كارش صحيح است "حتى‏ارتفع النهار " تا اينكه روز بالا آمد يعنى دو سه ساعتى از طلوع شمس گذشت. پس از يك طرف اين وقوف به مشعر را انجام نداده‏است و از يك طرف هم در منى آمده رمى جمره عقبه كرده عن جهل تكليف اين چيست؟ "قال: يرجع الى المشعر " يعنى همين كه دو سه ساعت از روز بالا آمده برگردد به مشعر "فيقف به " همان مسماى طبيعت كفايت مى‏كند "ثم يرجع ويرمى الجمرة " يعنى به منى به منى كه آمد آن رمى جمره‏اى كه انجام داده به درد نمى‏خورد مجددا بايد رمى جمره تحقق پيدا بكند پس در حقيقت در اين قسم سومى كه مورد بحث قرار گرفت خوشبختانه در خصوص اين مورد دو تا روايت صحيح و ظاهر الدلاله وجود دارد و حكم مى‏كند به اينكه كه اگر ترك وقوف اختيارى مشعر عمدى نباشد اين جا وقوف اختيارى عرفات و وقوف اضطرارى نهارى مشعربراى صحت حج كفايت مى‏كند تا قسم بعدى ان شأ الله.
    پايان