جمعه 14 ارديبهشت 1403 - 22 شوال 1445 - 3 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 93
متن
درس خارج فقه بحث " حج: وقوفين "حضرت آية الله العظمى فاضل
لنكرانى " مد ظله العالى ""
جلسه نود و سوم "
بحث در اين معنى بود كه بواسطه فوت موقفين حج باطل مىشود و عرض كرديم كه احرام به عمره مفرده تبدل پيدا مىكند. آيا در سال آينده مطلقا بايد حج انجام بگيرد يا لازم نيست؟ يا بين موارد تفصيل است؟ عرض كرديم كه سه تفصيل در مسئله وجود دارد، اول از عبارت محقق در شرايع استفاده مىشود كه حج امسال كه بواسطه فوات موقفين باطل شده، اگر واجب بوده سال آينده هم بايد انجام بدهد با آن تفصيلى كه صاحب جواهر فرمودند و ملاحظه كرديد.
مطلبى را هم شيخ در تهذيب و صدوق در من لايحضر دارند و آن اين است كه بين صورت اشتراط و صورت عدم اشتراط فرق قائل شدند، كه در احرام همين امسال اگر در با خداوند معاهده كرده كه "ان يحله حيث حبسه " يعنى اگر خداوند مانعى به حسب ظاهر ايجاد كرد و نشد اين حج را انجام بدهد، او مُحل بشود كه از مستحبات در حال احرام را رعايت كرده است لازم نيست در سال آينده حج انجام بدهد، اما اگر اين مستحب را رعايت نكرده اثر آن لزوم حج در سال آينده هست.
تفصيلى هم امام بزرگوار در تحرير دارند كه عرض مىكنيم. بحث اين است كه اين حرفها از كجا پيدا شده و منشأ اين تفصيلها چيست؟ راجع به فرمايش صدوق و شيخ يك روايت صحيحهاى هست كه همان صحيحه ضريس بن اعين است كه خوانديم، لكن ذيلش چون و به اين بحث ارتباط دارد، آن را نخوانديم و به حسب ظاهر همين تفصيلى را كه اين دو بزرگوار قائل هستند دلالت دارد. سند آن هم صحيح هست، از نظر دلالت هم هيچ مناقشهاى ندارد روايت را بخوانيم تا ببينيم با آن چه معاملهاى بايد كرد، بعد برويم سراغ ادله مرحوم محقق و امام بزرگوار در تحرير الوسيله. در باب 27 حديث 2، سند هم كاملا صحيح است. ضريس بن اعين قال:"سألت اباجعفر (ع) عن رجل خرج متمتعاً بالعمرة الى الحج " كه اين تنها روايتى است كه مسئله را در حال احرام عمره تمتع مطرح كرده است، كه كسى مُحرم به احرام عمره تمتع شد، فرضاً از مسجد شجره حركت كرد، لكن موقعى كه به مكه يا نزديكىهاى آن رسيد روز عيد قربان شده بود و مسائل وقوفين همه گذشته بود، "فلم يبلغ مكة الا يوم النحر " موقعى وارد مكه شد كه وقوفين تمام شده "فقال يقيم على احرامه و يقطع التلبية حتى يدخل مكه فيطوف و يسعى بين الصفا والمروة و يحلق رأسه و ينصرف الى اهله ان شأ " معنايش اين است كه برگردد به خانه و زندگيش، مطلب تمام شد، قيدى مىآورد "و قال هذا لمن اشترط على ربه عند احرامه "
اينكه من گفتم ينصرف الى اهله و مسئله خاتمه پيدا كرد، مربوط به آن كسى است كه در حال احرام با خداوند قرار داد كرده و يك شرطى على الله تبارك و تعالى انجام داده، در سال آينده هيچ مسئلهاى ندارد."فان لم يكن اشترط " اما اگر در حال احرام اين اشتراط تحقق پيدا نكرده، "فانّ عليه الحج من قابل " كه وجوب حج در سال آينده منحصرا مربوط به كسى است كه "لم يشترط حين الاحرام على ربه " اين صحيحه مستند مرحوم شيخ و مرحوم صدوق است، از نظر دلالت هم هيچ مشكلى ندارد، بلكه يك نكته ديگرى هم هست، اگر ما در مقابل روايات مطلقهاى داشته باشيم كه دلالت كند على وجوب الحج من قابل، اين روايت مقيد آنها است، اگر روايات مطلقهاى داشته باشيم كه فراوان داريم مىگويد عليه الحج من قابل، صحيحه ضريس به عنوان مقيد در مقابل آن مطلقات مطرح است، و مىگويد آن وجوب حج مربوط به صورت اشتراط است، اما در صورت عدم اشتراط لا يجب الحج من قابل كما اينكه اگر رواياتى فرضاً به طور اطلاق دلالت بكند بر عدم وجوب حج من قابل، باز روايت صحيحه ضريس مقيد است. مىگويد اين رواياتى كه حكم مىكند به عدم وجوب حج مربوط به صورت اشتراط است.
و باز اگر هر دو دسته روايات داشته باشيم، يك دسته به طور اطلاق حكم به وجوب حج من قابل بكند، و يك دسته هم به طور اطلاق حكم به عدم وجوب، اين صحيحه ضريس شاهد جمع بين آن دو دسته خواهد بود، آنهائى را كه حكم به وجوب مىكند حمل بر صورت عدم اشتراط، و طائفه ديگر كه حكم به عدم وجوب مىكند حمل بر صورت اشتراط.
لذا روايت ضريس از نظر دلالت خيلى روشن است و روايات ديگر در مقابل آن محكوم است، براى اينكه آنها مطلقاتى هستند و اطلاقشان چه در جانب نفى و چه اثبات تقييد مىخورد به اين صحيحه ضريس، لكن اشكال روايت اين است كه صاحب جواهر مىفرمايد كه اولاً مشهور از اين روايت اعراض كردند، در كلام ايشان اين است كه غير از شيخ كسى بر طبق اين فتوى نداده، لكن فراموش كردند كه در صفحه قبل همين مطلب را از مرحوم صدوق هم نقل كردهاند، و شيخ تنها در كتاب تهذيب بر طبق اين روايت عمل كرده است، و الا مشهور از اين روايت اعراض كردند.
علاوه بر اين صاحب جواهر مىفرمايد كه مطلبى را ما از خارج مىدانيم تعبير به معلوم مىكند و آن اين است كه اشتراط و عدم اشتراط اين مقدار تفاوت ندارد كه اگر كسى اين مستحب را در حال احرام رعايت كند، نتيجهاش اين است كه يك بار سنگين حج در سال آينده از دوش او ساقط بشود، اما اگر كسى اين مستحب را رعايت نكرد مثل اينكه نوعاً در حال احرام يا توجه به اين مستحب نداريم و يا رعايت نمىكنيم، همين رعايت نكردن يك عمل
مستحب سبب بشود كه بار سنگين حج در سال آينده به دوش انسان بيايد و منشأ آن هم فقط عدم رعايت يك امر مستحب باشد.
لذا صاحب جواهر مىفرمايد علاوه بر اينكه روايت معرض عنه مشهور است، كاننا نعلم بخلافه كه رعايت و عدم رعايت يك امر مستحب نمىتواند اين مقدار نقش داشته باشد كه حجى را به گرده انسان تحميل كند و يا از گرده انسان كنار ببرد، لذا مىفرمايد اين روايت را با اينكه دلالتش سندش خوب است و با آن توضيحى كه دادم از نظر قواعد هم در مقابل تمام مطلقات به عنوان يك دليل مقيد مطرح است، لكن با توجه به اين نكته نمىتوانيم روايت را مورد عمل قرار بدهيم.
(س:...) (پاسخ استاد:) اعراض مشهور روايت را از حجيت ساقط مىكند، اينكه مبناى ما هم هست. و اما آن كه مشكل است در درجه اول فتواى امام بزرگوار در تحرير الوسيله است، كه تفصيل را ايشان از كجا آوردند؟ كه:"لو كان عدم الادراك من غير تقصير " اگر موقفين لعذرٍ از دست رفت "لا يجب عليه الحج " در سال آينده نبايد حج را انجام بدهد، مگر اينكه در سال آينده استطاعتى داشته باشد. با توجه به رواياتى كه در مسئله حج مِن قابل مطرح شده، كثيرى از روايات خلاف اين مطلب را دلالت دارد، يعنى رواياتى هست كه در مورد عذر وارد شده و عدم ادراك مستند به عذر بوده و مع ذلك مىگويد يجب عليه الحج من قابل.
روايت اول كه خيلى براى ما مهم نيست چون تفصيل در آن هست، روايت ضريس بن اعين است، براى اينكه موردش كجا است؟ اينكه مىگويد رجل خرج متمتعاً بالعمرة الى الحج فلم يبلغ مكة الا يوم النحر، آيا ظاهر عبارت اين سؤال اين است كه مسامحه كرد در اينكه به مكه برسد؟ يعنى در بين راه مدينه و مكه با اينكه مىدانست كه اگر بطور طبيعى حركت نكند به مكه نمىرسد، وسط راه كه رسيد چون مثلا ماهىهاى خيلى خوبى دارد گفت حالا دو سه روزى اينجا استراحت كنيم و از اين ماهىها استفاده كنيم، آيا اين است؟ يا ظاهر عبارت خرج متمتعاً بالعمره فلم يبلغ مكه، يعنى عذر داشت، يا ماشين خراب شد مانعى پيش آمد كه اين عدم بلوغ او به مكه مستند به عذر بوده، مع ذلك روايت مىگويد در صورت عدم اشتراط بايد سال آينده حج را انجام بدهد، پس ببينيد با اينكه موردش مورد عذر است و عدم ادراك لا عن تقصيرٍ است، مىگويد بايد سال آينده حج را انجام بدهد، و مقتضاى اطلاق آن اين است، كه مىگويد سال آينده حج را انجام بده، يعنى اگر سال آينده استطاعت بر او بود، كلمه تقييد به استطاعت در آن نيست، بايد سال آينده حج را انجام بدهد، مىخواهد استطاعت باقى باشد يا نه؟ نباشد، فرقى در اين مسئله بوجود نمىآيد. اين روايت چون تفصيل بين اشتراط و عدم اشتراط دارد و گفتيم
معرض عنه است، خيلى به آن روايت كارى نداريم.
اما روايات صحيحه واضحة الدلالة در صورت عدم ادراك لعذرٍداريم كه صريحاً حكم مىكند به وجوب الحج عليه من قابل كه روايتش را خوانديم لكن اشاره مىكنم. روايت 2 باب 22، صحيحه حلبى:"قال سئلت ابا عبدالله (ع) عن الرجل يأتى بعد ما يفيض الناس من عرفات "آيا معنايش چيست، ذيلش هم شاهد بر اين است كه يأتى بعد ما يفيض الناس من عرفات، يعنى تأخيرش مستند به عمد نبوده، بلكه عن عذر بوده است."فقال ان كان فى مُهَلٍ " اگر اين مقدار وقت دارد كه "حتى يأتى عرفات من ليلته " يعنى وقوف اضطرارىِ عرفات را درك كند "فيقف بها "مىتواند كه شب را ولو چند دقيقهاى در عرفات بماند "ثم يفيض فيدرك الناس فى المشعر قبل ان يفيضوا " و قبل طلوع الشمس مىتواند مردم را در مشعر درك كند اين "فلا يتم حجه حتى يأتى عرفات " كسى كه قدرت دارد وقوف اضطرارىِ عرفات را به اين كيفيت درك كند كه به دنبالش وقوف به مشعر هم درك بشود، چارهاى ندارد، بايد سراغ وقوف اضطرارىِ عرفات برود، اما "و ان قدم رجل و قد فاتته عرفات "اما اگر وارد شد در حاليكه عرفات بطور كلى اختيارى و اضطرارى از او فوت شده "فليقف بالمشعر الحرام " چرا؟ "فان الله تعالى اعذر لعبده " معلوم مىشود اين فوتها و عدم ادراكها مستند به عذر بوده كه خداوند نسبت به عبد اعذر است اما اگر تعمدى در كار باشد، ديگر معنى ندارد "فان الله تعالى اعذر "بكار برود."فقد تم حجه اذا ادرك المشعر الحرام قبل طلوع الشمس و قبل ان يفيض الناس " عمده بحث ما اينجاست:"فان لم يدرك المشعر الحرام " يعنى لعذر يا لغير عذر؟ با اينكه همه اينها بحث در لعذر بود، "فان لم يدرك المشعر الحرام "يعنى همانطورى كه عرفات را لعذر درك نكرد، مشعرالحرام را هم لعذر درك نكرد، "فقد فاته الحج " حج از دست او رفت، "فليجعلها عمرة مفرده "عمره مفرده قرار داد، بعد تكليف چيست؟ "و عليه الحج من قابل "پس روايت در خصوص مورد عذر مىگويد "عليه الحج من قابل " آيا معناى عليه الحج من قابل اين است كه اگر مستطيع بوده استطاعتش باقى باشد؟ معنايش اين است كه در سال آينده استطاعت براى او پيدا بشود؟ يا عليه الحج من قابل يعنى كسى كه نتوانست حج را درك كند، حجش باطل شد، ولو كان لعذر، بايد در سال آينده حج را انجام بدهد، شبيه آن در مسئله جماع ذكر مىكرديم، كه اگر كسى قبل از وقوف به عرفات يا قبل از وقوف به مشعر جماع بكند، بر او واجب است كه حج آن سال را تمام بكند در سال آينده هم حج را انجام بدهد، منتها بحثى بود در اينكه دو حج انجام مىدهد، آيا سال اول عقوبت است و سال دوم حج واقعى است؟ يا اينكه نه سال اول حج واقعى اوست و سال دوم عقوبت؟ و اين را اگر به عبارت ديگر در آوريم اينطورى بايد تعبير كنيم: آيا
اين كسى كه جماع كرده، حجش باطل است؟ و در نتيجه سال آينده حج او اتصاف به صحت پيدا مىكند؟ يا حج امسال او لكن شبيه كفاره به عنوان عقوبت بايد در سال آينده حجى را انجام بدهد؟ خوب اينجا هم شبيه آنجا است، منتها فرقش اين است كه موقفين از او فوت مىشود، ديگر لازم نيست بقيه اعمال حج را انجام بدهد، نه "يجعلها عمرة مفرده " و يك عمره مفردهاى را انجام مىدهد، و عليه الحج من قابل، بايد در سال آينده حج انجام بدهد. از اين چه استفاده مىشود؟ با اينكه پاى عذر در كار است مع ذلك يجب عليه الحج من قابل، كما اينكه روايت عليه تفصيل مرحوم محقق در شرايع هم هست، اينكه مرحوم محقق مىفرمايد "ثم يقضيه ان كان واجباً " در سال آينده بايد حج را انجام بدهد، اگر اين حجى را كه امسال گرفتار فوت موقفين شده، حج واجب باشد، مىگوئيم خوب كجاى روايت اين معنى را دارد؟ شما همه اين روايت را سوالا و جوابا ملاحظه كنيد، "سألت اباعبدالله عن الرجل يأتى بعد ما يفيض الناس من عرفات " خود امام هم كه در ذيل مىفرمايد "فان لم يدرك المشعرالحرام فقد فاته الحج " آيا اين عبارت ظهور دارد در اينكه اين حجى را كه مشعرالحرام آن را درك نكرده حج واجب بوده، كجاى عبارت دلالت دارد بر اينكه "ثم يقضيه ان كان واجباً " صاحب جواهر واجباً را معناى ديگرى مىكرد، كه "مستقراً وجوبه عليه، او مستمراً استطاعته الى العام القابل " و اين كه معنى كردم حالا يك معناى وسيعترى است، حتى اگر مستقر نباشد، مستمر هم نباشد، لكن در همين سالى كه شروع كرده مستطيع بوده و به عنوان حجة الاسلام محرم شده، همين را دلالت ندارد، كجايش مىگويد كه عليه الحج من قابل مال آنجائى است كه اين حجى را كه وارد شده و فاته الموقفان، حجة الاسلام و حج واجب بوده است. كسى كه "لم يدرك المشعر الحرام " و حج او هر عنوانى داشته باشد، واجباً، مستحباً مستقر الوجوب غير مستقر الوجوب، مستمر الاستطاعة، غير مستمر الاستطاعه، يجب عليه الحج من قابل، و شاهد آن اين است: آيا بين جمله "فليجعلها عمرة مفرده "و جمله "عليه الحج من قابل "شما فرق مىگذاريد؟ در "فليجعلها عمرة مفردة "آيا اگر كسى به احرام حج مستحبى مُحرم شد، لكن ماشين خراب شد نتوانست موقفين را درك كند، فليجعلها عمرة مفرده دربارهاش هست يا نيست؟ حكمش چيست؟ كسى به احرام حج مستحبى محرم شد "ثم فاته الموقفان " چطور از اين احرام خارج مىشود؟ جز اينكه بايد در قالب عمره مفرده از احرام بيرون بيايد، همانطورى كه فليجعلها عمرة مفرده حج مستحبى را شامل مىشود، عليه الحج من قابل هم حج مستحبى را شامل مىشود. لذا در روايات اگر دقت كنيد كه اين روايت بهترين روايتى بود كه من در اين باب ملاحظه كردم، روايت ديگر هم هست، مىبينيد تقييد به صورت عدم عذر استفاده نمىشود بلكه
موردش عذر است، مع ذلك مىگويد "يجب عليه الحج من قابل " در مقابل نظر امام (قدس سره) و نه تقييد به وجوب حج از آن استفاده مىشود در مقابل نظر مرحوم محقق، مگر اينكه اينها بيايند ادعا كنند، مطلبى را از خارج، كه از خارج يك چنين مطلب مسلمى نداريم، كدام مسلم است؟ آيا فرمايش محقق مسلم است؟ پس چرا امام (قدس سره) بر خلاف او فتوى دادند؟ فرمايش امام مسلم است؟ پس چرا كلام محقق بر خلاف آن است؟ لذا با توجه و دقت در روايات هيچ يك از اين مسائل استفاده نمىشود، نه تفصيل محقق، نه تفصيل امام بزرگوار.
(س:...) (پاسخ استاد:) اين دليلى كه خواندم پس چيست؟ شما روايت بياريد كه اين "عليه الحج من قابل " مقيد به صورت وجوب حج است، چه وجوب به آن معناى وسيعى كه ما مىگوئيم و چه وجوب به آن معناى خاصى كه صاحب جواهر از كلام محقق استفاده كرده است، شما يك روايت بياوريد، اگر آورديد كه اين يجب عليه الحج من قابل مال آنجائى است كه كان الحج واجباً، ما تقييد مىكنيم اطلاق اين روايت را، و براى فرمايش امام بزرگوار كه نمىتوانيد روايت بياوريد، براى اينكه ايشان مىفرمايد در صورت عدم عذر، يعنى در صورت وجود عذر لا يجب عليه الحج من قابل، اين روايت صريح در اين است كه با اينكه عذر هست، يجب عليه الحج من قابل.
(س:...) (پاسخ استاد:) مىخواهد بگويد غير مستطيع هم چون به احرام حج محرم شده و فاته الموقفان بايد حج انجام بدهد، با آن منافات ندارد، بالاتر مىگويد، مثل اينكه در همان باب جماع كه اين نكته را يادم رفت عرض كنم، اگر كسى در حج مستحبى جماع كرد. .... پس اين هم احتمال دارد كه همين مقدار كه مُحرم شد به احرام حج و فاته الموقفان، اگر فوت نمىشد مىبايست حج را تكميل كند، حالا كه نتوانست حج را تكميل كند و عمره مفرده شد سال ديگر بايد حج را انجام بدهد، برادر اينجا ننشستيم كه رساله و فتوى بخوانيم مىخواهيم بدانيم كه روايت چه دلالت دارد، و الا اگر مىخواستيم فتوى بخوانيم يا شرايع مىخوانديم يا تحرير الوسيله امام.
(س:...) (پاسخ استاد:) مىگويد با بقيه، كدام بقيه؟ تو مىگوئى به لله على الناس، لله على الناس مىگويد مستطيع حج كند نه بر غير مستطيع هم واجب نيست. به فرمايش امام، كه فرق من و شما اين است كه من بعد از سه ساعت مطالعه اين حرفها را مىزنم، شما اينجا نشستى هر چى به ذهنت آمد مىگوئى، فرقش همين است.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...