سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - 19 شوال 1445 - 30 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 79
متن
درس خارج فقه بحث " حج: وقوف در مشعر الحرام " حضرت آية الله
العظمى فاضل لنكرانى " مد ظله العالى ""
جلسه هفتاد و نهم ""
القول فى الوقوف بالمشعر الحرام ":
مىفرمايد "يجب الوقوف بالمشعر من طلوع الفجر من يوم العيد الى طلوع الشمس و هو عبادة تجب فيه النيّة بشرائطها والاحوط وجوب الوقوف فيه بالنية الخالصة ليلة العيد بعد الافاضة من عرفات الى طلوع الفجر، ثم ينوى الوقوف بين الطلوعين و يستحب الافاضة من المشعر قبل طلوع الشمس بنحو لا يتجاوز عن وادى محسّر و لو جاوزه عصى و لا كفارة عليه والاحوط الافاضة بنحو لا يصل قبل طلوع الشمس الى وادى محسر و الركن هوالوقوف بين طلوع الفجر الى طلوع الشمس بمقدار صدق مسمى الوقوف ولو دقيقة او دقيقتين فلو ترك الوقوف بين الطلوعين مطلقا بطل حجه بتفصيل يأتى.
يكى از واجبات مهمه حج مسئله وقوف به مشعر الحرام است كه حالا اين مشعر هم در روايات و هم در كلمات، اسامىِ مختلفى دارد، گاهى تعبير به مشعر الحرام مىشود كه معروفش همان مشعر - به فتح ميم است كه جمعش هم مشاعر است و مشعر يعنى محل عبادت يا عبادت مخصوص لكن گاهى هم ميم كسره داده ميشود مِشعر گفته مىشود - اما معروف همان مَشعر است و از مشعر گاهى تعبير به مُزدلفه به كسر لام مىشود، گاهى هم كه در بعضى از روايات گذشته ملاحظه فرموديد تعبير به جمع مىشود كه در بعضى از رواياتش اينجورى وارد شده است كه علت اينكه به مشعرالحرام جمع گفته مىشود، اين است كه ظاهرا حضرت آدم (ع) در آنجا جمع كرده بين دو نماز، حيث اينكه بين دو نماز جمع كرده از آن تعبير به جمع مىكنند و در روايات ما هم زياد تعبير به جمع شده از مشعر الحرام. اما مزدلفه خوب اين هم گفته مىشود، آيا مقصود از مزدلفه اين است كه جائى است كه انسان يتقرب فيه الى الله كه ازدلاف به معناى تقرب و عبادت مقربه باشد يا اينكه نه معناى ازدحام و كثرت جمعيت باشد حالا كثرت جمعيت هم به لحاظ اينكه از عرفات در آنجا تجمع پيدا مىكنند يا كثرت به لحاظ افاضه از مشعر به مِنى باشد، چون همانطوريكه برادرانى كه حج مشرف شدند، اينها ملاحظه كردند كه وقتى كه از مشعرالحرام مىخواهند به طرف منى بروند، سيل جمعيت در حدود مشعر اجتماع مىكنند تا طلوع شمس را در مشعر درك كنند و بعد با سرعت خودشان را به منى براى مناسك منى برسانند، آن ازدحامى كه در افاضه از مشعر به منى وجود دارد آن ازدحام در افاضه از عرفات به مشعر وجود ندارد براى خاطراينكه وقت زياد است و به تدريج از عرفات خارج مىشوند الى المشعر، و يا وجوه ديگرى در رابطه با تعبير به مزدلفه كه بعضىهايش را صاحب
جواهر - عليه الرحمة - هم نقل مىفرمايد.
مسأله مشعر از نظر عمل حج، خيلى اهميت دارد كه حالا بعدا هم مىخوانيم كه رواياتى هست كه هر كسى كه مشعر را درك كند، فقد ادرك الحج كه حالا توجيه اين روايات بعدا مىآيد و حتى در بعضى از روايات مسأله وقوف به مشعر را از او تعبير به فريضه مىكند و از وقوف به عرفات تعبير به سنت مىفرمايد كه البته اين توجيهش اين است كه مسأله وقوف به عرفات در قرآن بطور صريح بيان نشده، اما مسأله وقوف به مشعر صريحا بيان شده:"فاذا افضتم من عرفات فاذكروالله عند المشعرالحرام " خود اين "فاذا افضتم من عرفات " يك اشعارى دارد به اينكه وقوف به عرفات تحقق پيدا كرده، لكن اين اشعار است اما ظهور قوى در اين رابطه نيست اما به خلاف مشعرالحرام كه مىفرمايد "فاذا افضتم من عرفات فاذكروالله عند المشعر الحرام "، جمله " فاذكروالله عند المشعر الحرام "، همين وقوف به مشعر است، آن وقت روى اين حساب اين رواياتى كه تعبير كردند به اينكه وقوف به مشعر فريضه است يعنى فرض الله است، يعنى فى كتاب الله مورد تعرض واقع شده، اما وقوف به عرفه سنت است، يعنى با سنت رسول خدا (ص) ثابت شده، بدون اينكه در كتاب تصريحى يا ظهورى در اين رابطه وجود داشته باشد. در رابطه با وقوف به مشعر (دقت بفرمائيد!) اين مقدار لازم است كه هيچ كس در آن اختلاف و خلافى نكرده و آن اين است كه در فاصله بين طلوع فجر و طلوع شمس اجمالا اين وقوف مطرح است، حالا تمام اين فاصله وقوفش واجب است و ركنش عبارت از يك جز است، نظير آنچه كه در رابطه با وقوف به عرفات صحبت شد كه از زوال يا يك مقدار بعد از زوال وقوف واجب است، الى غروب الشمس.
لكن آن مقدارى كه ركنيت دارد، ولو دقيقة او دقيقتين كه اگر كسى اخلال عمدى به آن دقيقه و دقيقتين كند، حجش باطل مىشود. اما اگر آن مقدار واجب را، واجب غير ركنى را عمداً هم اخلال كند، "لا يترتب عليه سوى استحقاق العقوبة "، اما حج باطل نمىشود. در باب وقوف به مشعر در بين الطلوعين خوب حالا اين اختلاف هست كه ما بعدا اين معنى را در همين قسمتى كه خوانديم، لكن چون مباحث متعددى دارد، ما هم به ترتيب عملىِ آن بحث مىكنيم، اين مقدار مسلم است كه بين الطلوعين كه در حقيقت بين الطلوعين از روز عيد قربان مىشود، اينجا وقوف به مشعر مطرح است، حالا يا تمام بين الطلوعين وقوفش واجب است و ركن عبارت از يك جز از اين وقوف است ولو دقيقة او دقيقتين، يا اينكه نه يك احتمال و بلكه بعضى از اقوال اقتضأ مىكند كه واجب و ركن در وقوف به مشعر نسبت به بين الطلوعين يكى است و او عبارت از مسماى وقوف بين الطلوعين است نه اينكه همه اين
يك ساعت و يك ساعت و نيمى كه بين الطلوعين ادامه پيدا مىكند لازم باشد كه وقوف به مشعر در كار باشد. اجمالا از نظر روايات و فتاوى اين معنى مسلم است كه وقوف آن نقطه حساسش بين الطلوعين است با آن اختلافى كه عرض كرديم از نظر ركن و واجب ممكن است تحقق داشته باشد. لكن مسأله قبل از رسيدن به طلوع فجر حالا اينهائى كه از عرفات افاضه مىكنند، يكى دو ساعت يا سه ساعت در راه هستند، آيا بر آنها واجب است وقوف الى طلوع الفجر، اين فاصلهاى كه بين ورودشان به مشعر است و طلوع فجر وقوف در اين فاصله لازم است كه اگر لازم باشد، نتيجهاش اين مىشود كه كسى كه وارد مشعر شد، مخصوصا در زمان ما كه مسأله جاده و ماشين و اينها خيلى آماده است، اگر وقوف براى او واجب باشد، حق ندارد بگويد حالا ما زود به مشعر رسيديم مىرويم مكه استراحت مىكنيم، نيم ساعت به اذان صبح برمىگرديم به مشعر تا از اول طلوع فجر وقوف به مشعر را درك كنيم. آيا اينهائى كه وارد مىشوند برايشان واجب است كه وقوف به مشعر كنند، و يا حتى بالاتر اينهائى كه در عرفات هستند، خوب اين مقدارى كه لازم است بايد غروب شمس را در عرفات باشد، خوب حالا غروب شمس را در عرفات درك كرد، هيچ مشكلى هم ندارد، هيچ كارى هم ندارد. ديگر چه ضرورتى دارد كه ما الان حركت كنيم، الى جانب المشعر. نه! مىخوابيم همينجا در عرفات يك ساعت به اذان صبح بلند مىشويم و مىرويم به طرف مشعر، اول طلوع فجر هم آنجا نيت وقوف مىكنيم و بنابر قول به استيعاب تا اول طلوع شمس هم در آنجا هستيم، آيا اين معنى جايز است يا جايز نيست؟ ظاهر مشهور اين است كه بله جايز است و اصلا وقوف قبل طلوع الفجر در مشعر وجوب ندارد و به تعبير ديگر مبيت به مشعر - كه مبيت اين است كه انسان شب را در مشعر به صبح بياورد - آيا اين مبيت به مشعر لازم است؟ مثل بعدا كه صحبت مىكنيم راجع به مبيت به منى، در مبيت به منى هر كسى هر كجا كه باشد براى مبيت به منى بايد خودش را به منى برساند، منتهى حالا مبيت نصف اول است، يا نصف آخر است، يا تخيير بين نصف اول و نصف آخر است، لكن هر كسى هر كجا كه باشد بايد مبيت به منى را درك كند، مگر يك قائم مقام دارد. قائم مقامش اين است كه انسان شب را در مكه تا صبح مشغول عبادت باشد، او جانشين بيتوته به منى مىشود، آيا همينطورى كه مبيت به منى يكى از واجبات است، اين مبيت به مشعر هم اينطورى است؟ كه اگر كسى وارد مشعر شد در حاليكه چهار ساعت، پنج ساعت به اول طلوع فجر مانده، ديگر حق ندارد بگويد برويم مكه يك گردشى كنيم، يك استراحتى كنيم، بعد براى اول طلوع فجر برگرديم به مشعرالحرام. آيا اين معنا جايز است و مبيت به مشعر واجب نيست؟
ظاهر مشهور اين است كه نه، لكن صاحب جواهر - عليه الرحمة - ايشان تقويت مىكند وجوب را، مىفرمايد بله، بايد در مشعر قبل طلوع الفجر باشد و علاوه نسبت به ظاهر اكثر هم مىدهد كه حالا اين كلمات را بعدا بايد يك قدرى ملاحظه كنيم، ببينيم اين نسبتى كه صاحب جواهر الى ظاهر الاكثر داده، اين نسبت درست است يا نه؟ لكن خود ايشان اين معنى را تقويت مىفرمايند. و رواياتى را مورد استدلال و استشهاد قرار دادهاند، مىفرمايند از اين روايات استفاده مىشود كه مبيت به مشعر واجب است، علاوه بر اينكه مسأله تأسى هم اقتضاى اين معنى را مىكند كه خوب پيدا است كه مسأله تأسى، نمىتواند دليل باشد، براى اينكه فعل دليل بر وجوب نيست، ممكن است يك استحبابى، يا مثلا استحباب مؤكدى در اين رابطه وجود داشته كه به استناد آن استحباب رسول خدا و ائمه هدى (ع) ترك نمىكردند اين معنى را.
لكن ترك نكردنى كه احتمال استناد به استحباب مؤكد دارد، اين دليل بر وجوب نمىشود تا مسأله تأسى پيش بيايد. لذا مسأله تأسيش قابل استدلال نيست، اما دو سه تا روايت ايشان ذكر كرده و در مقابل هم يكى، دو روايت وجود دارد كه ما بايد اين روايات را بررسى كنيم تا ببينيم ان شأالله از ملاحظه مجموعه اين روايات استفاده مىشود كه مبيت به مشعر قبل طلوع الفجر هل يكون واجبا ام لا يكون واجبا؟
اما رواياتى كه صاحب جواهر مورد استناد قرار داده: در ابواب وقوف به مشعر يكى روايت سوم اين باب است كه (باب 8 روايت 3) كلينى نقل مىكند "عن على - يعنى على بن ابراهيم - عن ابيه ابراهيم بن هاشم عن ابن ابى عمير عن معاوية بن عمار و حماد - در اين طبقه دو تا راوى هستند، اين دو تا نقل مىكنند عن الحلبى. روايت روايت صحيحه است - "عن ابى عبدالله (ع) فى حديثٍ قال " -، اين عبارت را امام صادق صلوات الله عليه فرموده "و لا يجاوز الحياض ليلة المزدلفة " همين يك جمله شاهد بحث ما هست."و لا تجاوز الحياض ليلة المزدلفة "، حياض يكى از حدود مشعر الحرام است، مشعر الحرام حدودى دارد، يك حدش بنام حياض است و اين حد هم خارج از مشعرالحرام است، همانطوريكه در باب عرفات، گفتيم عرفات حدودى دارد، يك حدش عبارت از اراك بود و مىگفتيم اين حدود عرفات حجى نيست كه داخل در محدود باشد، بلكه خارج از محدود است، لذا روايت بود كه اينهائى كه وقوف به اراك مىكنند لا حج لهم، براى خاطر اينكه اينها وقوفشان وقوف به عرفات نيست، وقوف به اراك است كه اراك حد عرفات است و حد هم خارج از محدود است. اين حياض هم يكى از حدود مشعرالحرام است. آن وقت اين روايت توجه به دو نكتهاش تقريبا موجب استشهاد صاحب جواهر شده، اولا اينكه مىفرمايد اين نهى، نهى عن التجاوز و تجاوزالحياز زمانش
چه وقت است؟ ليلة المزدلفة، ليله مزدلفه همان ليله عيد است، ليله عيد هم قبل طلوع الفجر است، براى اينكه به طلوع الفجر شب تمام مىشود و روز داخل مىشود. پس زمان اين نهى عبارت از شب است، يعنى قبل طلوع الفجر " لا تجاوز الحياض ليلة المزدلة "، پس معلوم مىشود كه در اين شب قبل از آنكه طلوع فجر برسد، تكليفى در كار است، نهيى در كار است، و اين كاشف از اين است كه وقوف در مشعر در شب لزوم دارد، بيتوته به مشعر در شب لزوم دارد و الا چه اشكال دارد كه ليلة المزدلفه از اين حياض كه حد براى مشعر است، او خارج بشود.
و ثانيا روى "لا تجاوز " - تجاوز نكن حياز را، يعنى در مشعر بمان - يعنى از حدود مشعر خارج نشو، حال اين مفهوم هم ندارد كه تنها اين حدش اين حكم را دارد، نه! حالا حياض مورد تعرض است، به لحاظ اينكه در مسير قرار گرفته، اما آن حدى كه از ناحيه عرفات وارد مشعر شده، او كه ديگر "لاتجاوز " معنى ندارد، مگر اينكه يك كسى بخواهد از مشعر باز برگردد به جانب عرفات، فرضا بخاطر اينكه كارى در عرفات دارد، از صاحب جواهر به اين روايتى كه صحيحه است، اينجورى استشهاد مىكند، مىفرمايد چرا نهى مىكند از تجاوز حياض، آن هم در شب مزدلفه كه مقصود از شب يعنى قبل طلوع الفجر.
پس معلوم مىشود كه مبيت به مزدلفه واجب است و چون مبيت به مزدلفه واجب است، اين حق ندارد از حد مزدلفه خارج بشود و وارد حياض بشود. صاحب جواهر اينجورى به اين معنى استدلال مىكند.
عرض مىشود كه در جواب صاحب جواهر دو تا مطلب ذكر شده، يك مطلب اين است كه آيا اينهائى كه مبيت به مشعر را لازم مىدانند، اينها نظرشان چيست؟ اينها مىگويند وقتى كه حاجى از عرفات پايش را در مشعر گذاشت، ديگر حق ندارد از مشعر تكان بخورد؟ يا اينكه نه! حالا يك آدمى وارد مشعر شد، پنج ساعت هم مانده به صبح، مىگويد برويم به حياض، من يك كارى دارم، كارم را ده دقيقه انجام بدهم، دو مرتبه برگردم به مشعر و اين چهار، پنج ساعت تا طلوع فجر را در مشعر بيتوته كنم، آيا يك چنين چيزى را جلوگيرى مىكنند؟ يك چنين موردى را هم اينها حكم به عدم جواز مىدهند كه كانّ اينطور مىشود: اين آدمى كه از عرفات به طرف مشعر الحرام متوجه شده و به تعبير قرآن كريم افاضه كرده، اين تا زمانيكه پايش به مشعرالحرام نرسيده، مىتواند يك مقدارى اينطرف و آن طرف برود يك ده دقيقه، يك ربع، نيم ساعت، يك ساعت، اما به مجردى كه پايش به مشعرالحرام رسيد، بايد آنجا ميخكوب بشود، ديگر حق ندارد از مشعرالحرام تكان بخورد؟ بعض الاعلام - قدس سره - مىفرمايد نه، اينهائى هم كه بيتوته به مشعر را واجب مىدانند،
اينها هم يك چنين حرفى را نمىزنند، نمىگويند كسى كه به مجردى كه وارد مشعرالحرام شد، ديگر بايد آنجا ميخكوب بشود، ديگر حق ندارد ولو ده دقيقه از مشعر برود به حدود مشعر و مثلا حاجتى و كارى دارد انجام بدهد و بلافاصله برگردد. پس اگر ما بخواهيم ظاهر اين روايت را بگيريم، ظاهر اين روايت مىگويد نه، در اين فرضى را هم كه ما مىگوئيم حق ندارد اين معنى تحقق پيدا بكند. علاوه ايشان مىفرمايد كه يك اشكال ديگرى به صاحب جواهر هست و آن اين است كه اين "لا تجاوز الحياض ليلة المزدلفة " اين تمام مدعاى شما را ثابت نمىكند، اين به قول شما مىگويد كه اگر كسى از عرفات افاضه كرد، وارد مشعر شد، همانجا ديگر بايد بماند و حق ندارد از مشعر خارج بشود ولو الى الحياض، التى حد المشعر من حدود المشعر، اين، اين مقدار را دلالت دارد، اما آن فرضى كه من ذكر كردم، كسى كه در عرفات مانده بعد غروب الشمس، مىگويد همينجا در عرفات مىخوابيم، يك ساعت به اذان صبح بلند مىشويم حركت مىكنيم مىرويم مشعر اول طلوع فجر را هم در مشعر درك مىكنيم. خوب اين لاتجاوز الحياز نسبت به اين آدم تكليفى ندارد، اين مال كسى است كه وارد مشعر شده باشد، اما اگر كسى وارد مشعر نشده، در عرفات بعد غروب الشمس استراحت كرده، يا از عرفات يك كيلومتر خارج شده، دو كيلومتر خارج شده، بگويد همين بين راه ما استراحت مىكنيم، حالا داعى نداريم كه برويم وارد مشعرالحرام بشويم. مدعاى شما اين است كه او حق ندارد چنين كارى را انجام بدهد، در حالى كه دليلتان اين شخص را شامل نمىشود، براى اينكه اين آدم "لم يتجاوز الحياض ليلة المزدلفة "كسى كه در عرفات خوابيده و مىخواهد يك ساعت به اذان صبح حركت كند الى المشعر الحرام، اين "لم يتجاوز الحياض ليلة المزدلفة "پس اين عنوان درباره او صادق است، در حاليكه مدعاى شما اين است كه نه! حق ندارد در عرفات بخوابد، حق ندارد در بين راه قبل الورود بالمشعر بخوابد، بايد شبيه آنهائى كه در آن شبها به منى بيتوته مىكنند، اين هم بايد بيايد مبيت به مشعر را داشته باشد، پس در حقيقت اين دليل شما اخص از مدعى است و تمام مدعاى شما را نمىگيرد.
حالا توجيه و معناى اين روايت چيست؟ معناى اين روايت عبارت از اين معنى است، اين "لا تجاوز الحياض ليلة المزدلفة " شبيه يك بحثى بود كه اگر شما نظرتان باشد اين بحث را ما مفصلا ذكر كرديم و آن بحث اين بود كه اگر كسى عمره تمتعش در مكه تمام شد، آيا مىتواند از مكه خارج بشود يا حق ندارد خارج بشود؟ ما از روى هم رفته روايات استفاده كرديم كه اين كسى كه عمره تمتعش تمام شده و بايد آماده براى حج تمتع باشد، او اگر بخواهد خارج از مكه بشود، اين دو حالت مىتواند داشته باشد: يك حالت اينكه اگر از مكه
خارج شد، ديگر اطمينان ندارد كه مىتواند به مكه برگردد و يوم التروية مُحرم به احرام حج بشود و اعمال و مناسك حج را انجام دهد. گفتيم اين آدم حق ندارد از مكه خارج بشود، اما يك آدمى كه خيلى هم اطمينان دارد، مخصوصا با وسائل فعلى، حالا عمره تمتعش را در مكه انجام داده، اطمينان هم دارد كه اگر از مكه خارج بشود، با وجود اين وسائل و امكانات خوب برمىگردد به مكه و يوم التروية هم مُحرم مىشود و اعمال حجش را هم انجام مىدهد، گفتيم به چه مناسبت اين آدم خروج از مكه برايش حرام باشد، اين آدم برايش حرام نيست. لذا در رابطه با خروج آن طورى كه در ذهنم هست، از روايات اين معنى را استفاده كرديم. شبيه اين مطلب اينجا است، اين "لا تجاوز الحياض ليلة المزدلفة "با توجه به دو خصوصيت، يكى خصوصيت وسائل آن زمان، و يكى هم اينكه وقت خيلى زياد نيست، مىخواهد اين حرف را بزند كه اگر شما وارد مشعر شديد، درست است كه الان شب عيد است و وقوف هم مربوط به طلوع الفجرالى طلوع الشمس است، لكن اگر از مشعر خارج شدى و به حدود مشعر رسيدى و از آنجا هم تجاوز كردى، ديگر چه اطمينانى دارى كه براى اول طلوع فجر مىتوانى خودت را به مشعر برسانى؟ مخصوصا با وسائل آن روز و با كمبود زمانى و وقتى كه در كار است. اين نهى، ملاكش از نظر خود انسان روشن است، لا تجاوز الحياض يعنى حدود عرفه، ليلة العيد براى خاطر اينكه اگر در شب از مشعر عبور كردى و رفتى، ديگر اطمينان به برگشت به مشعر نوعا تحقق پيدا نمىكند و اين براى اين است كه خوف از اين معنى در كار است كه وقوف به مشعرى كه از طلوع فجر شروع مىشود، او درك نشود، نه اينكه معنايش اين است كه قبل طلوع الفجر هم وقوف و مبيت به مشعر وجوب دارد، شبيه همان نهى از خروج از مكه به دنبال تماميت عمره تمتع كه ما از روايات كاملا آن تفصيل را استفاده كرديم. لذا اين روايت را اگر صاحب جواهر بخواهد دليل قرار دهد، ظاهر اين است كه اين روايت نمىتواند دليل باشد و معناى اين روايت همين نكتهاى بود كه عرض شد، اما روايات ديگرى را هم صاحب جواهر استدلال كرده و در مقابل هم بعضى از روايات هست كه اينها را ملاحظه بفرمائيد. والحمدلله رب العالمين.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...