• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: وقوف در عرفات "حضرت آية الله العظمى‏
    فاضل لنكرانى " مد ظله العالى ""
    جلسه هفتاد و چهارم "
    در مسأله 6 اينطور مى‏فرمايند: لو ترك الوقوف بعرفات، من الزوال الى الغروب لعذر النسيان و ضيق الوقت و نحوهما، كفى له ادراك مقدار من ليلة العيد و لو كان قليلا، و هو الوقت الاضطرارى للعرفات و لو ترك الاضطرارى عمداً و بلا عذر فالظاهر بطلان حجه و ان ادرك المشعر و لو ترك الاختيارى و الاضطرارى لعذرٍ كفى فى صحة الحج ادراك الوقوف الاختيارى بالمشعر الحرام كما يأتى "
    در اين مسأله، دو سه فرع را عنوان مى‏فرمايند كه البته تفصيل اين اقسام را معمولا در ذيل مباحث وقوف به مشعر ذكر مى‏كنند و خود امام بزرگوار قدس سره هم همانجا صور را به طور تفصيل بيان كرده‏اند، لكن حالا به مناسبت اينكه بحث در وقوف به عرفات است، دو سه فرض مربوط به وقوف به عرفات را اينجا ذكر فرموده‏اند و بعضى‏هايش را احاله به همان ذيل بحث وقوف به مشعر مى‏كنند.
    حالا يك فرع و فرض اين است كه عرفات داراى دو وقوف است: از وقوف اول تعبير به وقوف اختيارى مى‏شود و وقوف دوم، وقوف اضطرارى. وقوف اضطرارى وقتش حالا بر حسب آنچه در كلمات بعضى‏ها هست، من اول الزوال الى غروب الشمس است، كه منتهاى وقت وقوف اختيارى عرفات عبارت از مغرب شرعى و غروب شرعى است، ديگر وقت اختيارىِ وقوف تمام مى‏شود، و بعد از غروب شمس وقت اضطرارىِ وقوف به عرفات شروع مى‏شود تا طلوع الفجر، كه در حقيقت چون آن شب هم شب عيد قربان است، بايد اينطور گفت كه وقت وقوف اضطرارى به عرفه همان مجموعه شب عيد قربان است كه شروعش از اول غروب است و منتهايش طلوع فجر و شروع نهار است. لكن يك تعبيرى مرحوم شيخ طوسى عليه الرحمه در كتاب خلاف كرده، كه اين تعبير سبب شده كه ابن ادريس با اينكه نواده مرحوم شيخ طوسى است و از اولاد و احفاد خود شيخ طوسى است، خيلى به صورت اهانت با اين مطلب و با جد بزرگوارش برخورد كرده. عبارت شيخ طوسى اين است كه ايشان فرموده است كه وقت الوقوف، قيد اختيارى و اضطرارى هم در كلام ايشان نيست، عنوان اين است: مى‏فرمايد وقت وقوف به عرفات از زوال روز نهم تا طلوع فجر است كه مبدأ را عبارت از زوال روز عرفه قرار داده و منتهى را عبارت از طلوع فجرِ شب عيد قربان قرار داده، كلمه اختيارى هم در عبارت ايشان ذكر نشده است، آن وقت ابن ادريس گفته اين چه حرفى است كه جد من شيخ طوسى زده، اين حرف مال بعضى از علمأ اهل تسنن است و شيخ هم كأن‏
    تقليد كرده از اين بعض علمأ اهل تسنن، آن هم بعضى‏شان اين حرف را زدند. لكن علامه در كتاب مختلف مى‏فرمايد كه بايد ملاحظه كنيم ببينيم مقصود شيخ طوسى از اين عبارت چيست؟
    واقعش اين است كه شيخ طوسى عليه‏الرحمة در كتاب خلاف آمده مجموع اين دوتا وقت را كه يكى به عنوان وقت اختيارى است و يكى به عنوان وقت اضطرارى است، مجموعه اين دو وقت را ايشان در كلامش آورده و فرموده‏است كه از اول زوال شمسِ روز نهم شروع مى‏شود و با طلوع فجر شب دهم خاتمه پيدا مى‏كند. پس در حقيقت مرحوم شيخ طوسى وقت اختيارى و وقت اضطرارى را با هم جمع كرده و عرض كرديم كه كلمه اختيار هم در عبارت تشيخ طوسى مطرح نيست، آن وقت علامه مى‏فرمايد: بعد از آنكه مراد شيخ يك چنين معنائى هست چه مناسبت دارد كه كسى شيخ بزرگوار، طوسى را اينطور مورد اهانت قرار دهد و او را تابع و مقلد بعضى از علمأ اهل تسنن بداند، در حاليكه او معتقد به اين است كه هيچكدام از اينها از نظر فقهى داراى يك اعتقاد صحيحى نيستند، تا چه برسد به اعتقادات اصولى. آن وقت علامه جواب آن جسارتهاى ابن ادريس را داده، واقعيت مسأله هم همين است كه اصلا جاى احتمال نيست كه شيخ طوسى كه يك چنين مبدأ و منتهائى را براى وقت وقوف معين مى‏كند، مقصودشان مثلا وقت اختيارى باشد، شيخ طوسى بخواهد بگويد كه وقوف به عرفه وقت اختياريش تا طلوع فجر شب عيد ادامه پيدا مى‏كند، اين يك چيزى نيست كه كسى احتمالش را بدهد، اما وقتى انسان مجموعه را حساب مى‏كند، مى‏بيند درست است از اول زوال تا غروب وقوف اختيارى است، از غروب هم تا طلوع فجر اين وقوف اضطرارى است، بر حسب آنچه كه روايت دلالت دارد و فتاوى هم موافق با روايات است. خوب حالا اين وقوف اضطرارى براى چه كسى هست؟ چه كسى مى‏تواند از اين وقوف اضطرارى عرفه استفاده بكند؟ كسى كه وقوف اختيارى از او فوت شده و فوتش هم لعذر است، يعنى عامد عالم، اگر وقوف اختيارى از او فوت بشود، روى همان جهتى كه عرض كرديم كه يك جز از اين وقوف اختيارى عنوان ركنيت دارد و اگر كسى عالما، عامدا در باب حج اخلال به ركن بكند، يكون حجه باطلا. پس اگر كسى وقوف اختيارىِ عرفه را عالما عامدا ترك كند، اين به عنوان اينكه اين ترك ركن از او تحقق پيدا كرده و ترك ركن موجب بطلان حج است، اين يكون حجه باطلا و ديگر نوبت به وقوف اضطرارى نمى‏رسد، همان اول غروب شمس اگر وقوف اختيارى عالما عامدا ترك شد و فوت شد، همان وقت ديگر حجش متصف به بطلان است و ديگر نوبت به وقوف اضطرارى نمى‏رسد. اما اگر كسى لعذر وقوف اختيارى از او فوت شد، مثل اينكه فراموش كرد و خيال مى‏كرد امروز روز هشتم ذيحجه‏
    هست، در مكه خوابيده بود و از خانه‏اش بيرون نيامد بعد يادش آمد كه نه روز نهم است، مى‏بايست مابين الزوال والغروب را در عرفات باشد و اين از او فوت شد، ديگر نمى‏تواند و لو يك لحظه وقوف به عرفات را درك بكند، بطور كلى از او فوت شد و صلاحيت ادراك باقى را نماند. اين شخص حجه ليس بباطل، براى خاطر اينكه ركن ترك شده اما ترك ركن در باب حج غير از ترك ركن در باب نماز است، در باب نماز ركن اگر سهواً هم ترك بشود، اين موجب بطلان است، اما در باب حج اگر از روى سهو و نسيان و امثال ذلك ترك شد، اين لا يوجب البطلان. و حيث اينكه اين آدم نسيانا وقوف اختيارى به عرفات از او فوت شده، الان نمى‏توانيم بگوئيم حجش باطل است، بلكه حجش صحيح است. خوب حالا وظيفه‏اش چيست؟ وظيفه‏اش اين است كه از اين وقوفِ اضطرارى استفاده كند، يعنى شب عيد قربان يك مقدارى از آن شب عيد قربان را برود در عرفات و با نيت وقوف و شرائطى كه در عباديت وقوف اعتبار دارد، با رعايت آن شرائط اگر يك مقدار را در عرفات بماند، اين وقوف اضطرارى عرفات را درك كرده. فرق بين وقوف اضطرارى و وقوف اختيارى يك فرق مهمش در اين جهت است كه در وقوف اختيارى بين واجب و بين ركن از نظر سعه دائره و ذيق دائره فرق وجود داشت، واجب عبارت از چند ساعت وقوف به عرفات بود، اما ركن عبارت از يك لحظه و همانطور كه در كلام امام بزرگوار - قدس سره - ملاحظه فرموديد، و لو يك دقيقه يا دو دقيقه اگر كسى وقوف ختيارى را درك بكند، آن ركن را درك كرده اما واجب عبارت از مجموعه وقوف در آن چند ساعت از وقت بود كه حالا به قول صاحب مدارك، شروعش از اول زوال بود و همينطور صاحب جواهر و به قول ما تقريبا يك ساعت بعد از زوال شروع مى‏شد و الى الغروب ادامه پيدا مى‏كرد. پس در وقوف اختيارى بين ركن و واجب مغايرت وجود دارد، اما در وقوف اضطرارى درست است كه مجموعه شب عيد را به عنوان وقت وقوف اضطرارى ذكر كرديد اما لازم نيست كسى كه وقوف اختيارى از دستش رفته لنسيان و عذر، تمام شب را از اول غروب شمس الى طلوع الفجر كه در عرفات باشد، بلكه اگر يك مقدار كمى همان چيزى كه مسماى وقوف به او صدق مى‏كند و تحقق پيدا مى‏كند، مسماى وقوف در وقوف اضطرارى كافى است، اينطور نيست كه ديگر ركن و واجب دو تا عنوان داشته باشد و از اين نظر مغايرتى داشته باشند. پس در نتيجه در وقوف اضطرارى، وقت عبارت از اين معنى است و واجب هم با ركن مغايرت ندارد، همان مسماى وقوف در وقوف اضطرارى كفايت مى‏كند بخلاف وقوف اختيارى كه دائره واجب، وسيع است. خوب حالا اين شخصى - فرض ما اين است وقوف اختيارى از دست او لعذر خارج شده، و وظيفه او وقوف اضطرارى است، و وقوف اضطرارى هم‏
    به همين كيفيتى كه شما ملاحظه كرديد دو حال پيدا مى‏كند، يك وقت اين است كه اين وقوف اضطرارى بااينكه دراختيارش هست، اين را عمداً ترك مى‏كند. وقوف اختيارى لعذر از او فوت شده، وقوف اضطرارى را هم عالماً عامداً مى‏آيد ترك مى‏كند، اين حكمش چيست؟ اين مى‏فرمايند بطل حجه، براى خاطر اينكه درست است كه ركن در وقوف اختيارى را عالما عامدا ترك نكرده، اما در وقوف اضطرارى ركن كه همان واجب است،اين عالمدا عامدا ترك شده و مقتضاى روايات و فتاوى اين است كه "حجه باطل "، مثل آن شخصى كه عالماً عامدا وقوف به اختيارى به عرفه را ترك كند و انجام ندهد، پس در نتيجه اين شخصى كه وظيفه‏اش عبارت از وقوف اضطرارى است، اگر وقوف اضطرارى را عالماً عامداً ترك كرد و نرفت در شب عيد قربان و لو چند دقيقه در عرفات به نيت وقوف، وقوف كند، در حاليكه هيچ مشكلى نداشت و حتى جهلى هم در اين رابطه وجود نداشت، اين يبطل حجه، بر حسب رواياتى كه حالا مى‏خوانيم ان شأالله. اما اگر كسى همانطورى كه وقوف اختيارىِ عرفه لعذر از او فوت شد، تصادفاً وقوف اضطرارى هم لعذر از او فوت شد، اينكه ماشين سوار شد با عجله خودش را به عرفات برساند تا وقوف اضطرارى عرفات را درك بكند، ولى موانع غير اختياريه مثل ترافيك شديدى كه در زمان ما در آنجا هست، هر چه سعى و تلاش كرد كه خودش را در شب عيد قربان به عرفات برساند و از وقوف اضطرارىِ عرفات استفاده كند، موانع غير اختيارى مانع از اين معنى شد. نتيجة حالا در شرائطى هست كه هم وقوف اختيارىِ به عرفه از او فوت شده لعذر، هم وقوف اضطرارىِ عرفه از او فوت شده لعذرٍ، اين آدم فقط يك راه برايش باز است. حالا در عبارت ايشان كه بعدا در ذيل مباحث وقوف به مشعر بايد صحبت كنيم، اين آدم اگر وقوف به مشعر را بتواند درك كند، حالا وقوف اختيارىِ به مشعر را به صورت قدر متيقن مى‏گوئيم تا بعد وارد بحث و ادلّه‏اش شويم، اجمالا اگر وقوف اختيارىِ مشعرالحرام كه عبارت از وقوف به مشعر است، در فاصله بين طلوع فجر و طلوع شمسِ روز عيد قربان، اگر بتواند و لو يك لحظه اين وقوف اختيارىِ به مشعر را درك كند و به تعبير روايت قبل از آنكه مردم از مشعرالحرام كوچ كنند، اين به مردم برسد در مشعرالحرام كه كنايه از درك وقوف اختيارىِ مشعر است، اين حجش صحيح است. اما اگر متأسفانه حالا به نحو اجماع اگر وقوف به مشعر هم به هيچ وجه براى اين امكان پيدا نكرد، ازدحام و جمعيت شد، همانطورى كه نگذاشت اين وقوف به عرفات را درك كند، وقوف به مشعر را هم نتوانست درك كند، حالا اجمالا، روايت مى‏گويد كه اين آدم ديگر بايد دست از حج بردارد، اين نمى‏تواند حج انجام بدهد، بلكه بايد اين حجش را تبديل به يك عمره مفرده بكند و به عنوان يك عمره مفرده،
    عمل را تكميل را بكند، و سال بعد بايد وظيفه حجش را انجام بدهد كه عرض كردم حالا اين تكه ذيلش به نحو اجمال مطرح شد تا تفصيلش در ذيل همان مباحث وقوف به مشعر انشأالله بحث مى‏كنيم.
    حالا در اين مسائلى كه ما عرض كرديم كه مربوط به وقوف به عرفات است، چند روايت وارد شده است كه روايات را وقتى روى هم بريزيم اين مسائل كاملا از آن استفاده مى‏شود و اين روايات را صاحب وسائل در ابواب وقوف به عرفات ذكر نكرده است، بلكه در ابواب وقوف به مشعر باب 22، آنجا ذكر كرده اين روايات را كه حالا بخوانيم تا صحت اين مسائل روشن بشود.
    در باب 22 از ابواب وقوف به مشعر، اولين روايت، روايت صحيحه معاوية بن عمار است:"عن ابى عبدالله (ع) قال: قال فى رجل، معاوية بن عمار " مى‏گويد كه امام صادق (ع) فرمودند در رابطه با رجلى كه "ادرك الامام و هو بجمعٍ "امام - يعنى سرپرست حج و كاروانهاى حج - را درك كرد درحاليكه او در مشعر بود، خوب مشعر مى‏دانيد اسامىِ مختلفه دارد، يكى المشعر الحرام است كه خداوند تبارك و تعالى هم در قرآن به همين نام اسم برده "فاذا افضتم من عرفات فاذكروالله عند المشعر الحرام " يكى هم مذدلِفه، يكى هم جمع به سكون ميم، جُمَع نيست، - جمع يك اسمى است براى مشعرالحرام - "قال فى رجل ادرك الامام و هو بجمعٍ "يعنى مردم در مشعرالحرام آمده بودند و از عرفات افاضه كرده بودند و وارد مشعرالحرام شدند، حالا اين در مشعرالحرام به اين جريان رسيده كه خود معناى ادرك الامام و هو بجمع، اين متفاهم عرفيش اين است: يعنى نتوانست وقوف به عرفات را درك كند، و اين تعبير نوعا درباره كسى اطلاق مى‏شود كه عالم عامد نباشد. كسى كه عالما عامدا وقوف به عرفات را ترك كرده، اين را نمى‏گويند ادرك الامام و هو بجمعٍ، ادرك مال آن كسى است كه تلاش كرده، فعاليت كرده، به هدف خودش نرسيده، لكن حالا به مسأله مشعر توانسته ملحق به مردم بشود، اما عرفات هيچ به دست او نيامده."فقال امام صادق (ع)"بر حسب اين روايت فرمود:"انه يأتى عرفات " اين مى‏آيد سراغ عرفات، يعنى بايد اين كار را بكند، با اينكه شب است، براى اينكه ادراك امام به مشعر اين معمولاً در شب تحقق پيدا مى‏كند، "يأتى عرفات فيقف بها قليلاً " يك مقدار كمى را در عرفات مى‏ماند كه اين دلالت دارد بر اينكه وقوف اضطرارى واجبش همين يقف قليلا هست، بخلاف وقوف اختيارى كه واجب مجموع وقت بود، اين واجب همين يقف بها قليلا است، " ثم يدرك جمعاً قبل طلوع الشمس "، قبل از طلوع شمس كه حالا اطلاق اين اين معنى را مى‏گيرد، "ثم يدرك جمعاً " يعنى همان مشعر را، قبل طلوع الشمس و لو يك لحظه، چون آن واجب و ركن در وقوف به مشعر يك لحظه مابين طلوع الفجر و طلوع الشمس است، "فليأتها "، پس درك بكند مشعر را، و
    لو يك لحظه قبل طلوع الشمس."ان ظن " اين همان ذيل مسأله‏اى بود كه ما عرض كرديم، "و ان ظن انه لا يأتيها حتى يفيضوا "، ظن به معناى اعتقد هست. اگر اين معتقد است كه اگر بخواهد بيايد به عرفات وقتى كه مى‏خواهد برگردد به مشعر، مواجه مى‏شود با طلوع شمس و با افاضه مردم از مشعر الحرام به جانب منى، يعنى نمى‏تواند مشعر را درك كند، اگر چنين اعتقادى را دارد، "فلا يأتها " ديگر نرود سراغ عرفه، اين وقوف اضطرارى براى اين ثابت نيست، " وليقم بجمعٍ "، در همان مشعر بماند "فقد تم حجه " درست است كه وقوفين اضطرارى و اختيارىِ عرفه از دستش خارج شده است، لكن چون لعذر بوده، همين وقوف به مشعر را درك كند، اين كفايت مى‏كند براى صحت حجش، خوب اين روايت دو جهت را دلالت داشت: يكى اصل وقوف اضطرارى را، و يكى اينكه واجب است در وقوف اضطرارى همان الوقوف بالعرفات قليلاً است، ديگر لازم نيست كه مجموعه غروب شمس تا طلوع فجر را اين در عرفات به عنوان وقوف اضطرارى وقوف داشته باشد، اين يك روايت.
    روايت دوم هم كه آن صحيحه حلبى است، "قال سألت اباعبدالله (ع) عن الرجل يأتى بعد ما يفيد الناس من عرفات "، بعد از آنكه مردم از عرفات افاضه كردند الى المشعر، اين مى‏رسد، اين يأتى خودش پيداست كه يعنى لعذرٍ اين معنى را تأخير انداخته، اين تعبيرات عرف اينجورى از آن استفاده مى‏كند، " يأتى بعد ما يفيد الناس من عرفات "، در آن كلمه سهو و نسيان و امثال ذلك نيست، و لو اينكه حالا در ذيلش يك تعليلى است كه تأييد مى‏كند اين معنى را، لكن خود عنوان هم دلالت بر معذوريت در تأخير دارد و در اينكه ترك وقوف اختيارىِ به عرفه از روى علم و عمد تحقق پيدا نكرده، عن الرجل يأتى بعد ما يفيد الناس من عرفات، اينجا تكليف چيست، "فقال ان كان فى مُحل - يا - مَحلٍ "يعنى اگر وقت دارد، همان است كه ما تعبير به مُهلت مى‏كنيم، اگر وقت اينچنينى دارد كه حتى يأتىَ عرفات من ليلة، همان شبى كه در پيش است بيايد عرفات، "فيقف بها " كه به قرينه روايت قبلى ولو قليلاً، آن قليلا در روايت قبلى اين معنى را تبيين مى‏كند، "فيقف بها ثم يُفيض " بعد از عرفاتى كه وقوف اضطراريش تحقق پيدا كرده افاضه كند، "فيدرك الناس فى المشعر قبل ان يفيضوا "، اگر يك چنين شرائطى در اين آدم وجود دارد كه هم مى‏تواند وقوف اضطرارىِ عرفه را درك كند، و هم مى‏تواند وقوف اختيارىِ مشعر را درك كند، "فلا يتم حجه حتى يأتىَ عرفات " حجش تمام نيست مگر اينكه بيايد اين وقوف اضطرارىِ به عرفات را انجام بدهد كه از اين استفاده مى‏كنيم آن مطلب را كه اگر كسى عالما عامدا وقوف اضطرارىِ به عرفه را ترك كرد و لو اينكه وقوف اختيارى لعذرٍ ترك شده، اين يكون حجه باطلا، لا يتم حجه بر حسب ظاهر اين روايت، فلا يتم حجه حتى يأتى عرفات. اما اگر اين آدم بيچاره روى‏
    يك موانع مثلا غير اختيارى شرائطش جورى است كه وقوف اضطرارى را هم نمى‏تواند درك كند، "و ان قدم رجل و قد فاتته عرفات "، يعنى به صورت كلى هم اختيارى و هم اضطرارى، اين فاليقف بالمشعر الحرام، اگر وقوف اختيارى مشعرالحرام را انجام بدهد، مانعى ندارد."فان الله تعالى اعذر لعبده "، خداوند تبارك و تعالى عبد معذور را بهتر از ديگران براى او عذر قائل است و معذوريت او را مى‏پذيرد. خوب اين تعليل، آن استفاده ما را تأييد مى‏كند، خوب حلبى وقتى سؤال كرد به حسب ظاهر سؤال گفت، عن الرجل يأتى بعد ما يفيد الناس من عرفات، كجا مسأله عذر در عبارت سائل مطرح بود، پس چرا امام مى‏فرمايد فان الله تعالى اعذر لعبده، معلوم مى‏شود كه همان سؤال حلبى، خود عرف از آن استفاده مى‏كند كه ترك وقوف اختيارى به عرفه مستند به عذر بوده نه اينكه عالم عامد را هم ما مشمول آن عبارت قرار بدهيم، فان الله تعالى اعذر لعبده، آن وقت فرمود "فاليقف بالمشعر الحرام فقد تم حجه اذا ادرك المشعر الحرام قبل طلوع الشمس و قبل ان يفيد الناس "، يعنى من المشعر الى منى. حالا اگر اين بيچاره همانطورى كه دستش از وقوفين اختيارى و اضطرارىِ عرفه كوتاه شد، از مشعر هم كوتاه شد، همه‏اش هم لعذرٍ بود، "فان لم يدرك المشعر الحرام " و لو اينكه همه‏اش لعذر است، "فقد فاته الحج، فليجعلها عمرة مفردة و عليه الحج من قابل "، يكى يا دو روايت ديگر هم هست كه دنباله اين است انشأالله مى‏خوانيم.
    پايان