سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - 19 شوال 1445 - 30 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 72
متن
درس خارج فقه بحث "حج: وقوف در عرفات " حضرت آية الله العظمى
فاضل لنكرانى " مد ظله العالى ""
جلسه هفتاد و دوم "
در مسأله 4 اينطور مىفرمايند:"لو نفر عمداً من عرفات قبل الغروب الشرعى و خرج من حدودها و لم يرجع فعليه الكفارة ببدنة، يذبحها للّه فى اىّ مكانٍ شأ والاحوط الاولى ان يكون فى مكة و لو لم يتمكن من البدنة صام ثمانية عشر يوماً والاحوط الاولى ان يكون على ولأ و لو نفر سهواً و تذكر بعده يجب الرجوع و لو لم يرجع اثم و لا كفارة عليه و ان كان احوط، والجاهل بالحكم كالناسى ولو لم يتذكّر حتى خرج الوقت فلا شئ عليه "
در اين مسأله 4 اين معنى را متعرض هستند كه اگر كسى قبل از غروب شرعى از عرفات كوچ بكند و از حدود عرفات خارج بشود، اين سه صورت دارد: يك وقت عالما عامدا اين كار را انجام مىدهد، يك وقت ناسياً و صورت سوم جاهلاً. يك نكتهاى در اصل اين مسأله هست كه اين نكته مرتبط به بحث ديروز است. ما در بحث ديروز يك استفادهاى كرديم از همين مسأله امروز و گفتيم رواياتى دارد كه حكم مىكند به اينكه اگر كسى قبل الغروب از عرفات كوچ بكند او بايد كفاره بدهد و كفارهاش هم همانطوريكه مىخوانيم ان شأالله در درجه اول بدنه است و در صورت عدم تمكن 18 روز روزه. ما گفتيم از اين روايات استفاده مىكنيم كه مجموعه وقوف واجب، عنوان ركنيت ندارد، بلكه ركن يك لحظه و يك دقيقه يا دو دقيقه است و الا اگر اين مجموعه ركن باشد، بايد كسى كه قبل الغروب از عرفات كوچ مىكند، حجش باطل باشد، در حالى كه ظاهر روايات و ظاهر فتاوا اين است كه حج صحيح است منتهى كفارهاى بايد بپردازد، هيچ اشاره و اشعارى به بطلان حج نه در روايات است و نه در فتاوى. يك استفاده ديگرى هم از اين معنى مىكنيم، اين را خوب دقت بفرمائيد و آن استفاده اين است، از اين روايات استفاده مىشود كه كوچ كردن از عرفات قبل الغروب جايز نيست و غير مشروع است و بايد در عرفات بماند تا غروب شمس تحقق پيدا بكند، بعد افاضه بكند الى المشعر الحرام خوب تحليل اين معنى چيست؟ چرا كوچ كردن از عرفات قبل الغروب حرام است؟ در مقابل مثل صاحب رياض كه ايشان مىفرمود واجب از وقوف همان مسماى وقوف است و بين ركن و واجب فرقى وجود ندارد و قبل از ايشان هم علامه در كتاب تذكره فرمود و قبل از علامه هم ابن ادريس در كتاب سرائر خوب از اينها سؤال مىشود كه اگر واجب و ركن در باب وقوف عبارت از شئ واحد است و همان يك لحظه وقوف به عرفات هم واجب است و هم ركن است، پس چرا افاضه قبل الغروب حرام است؟ آيا اين حكم ديگرى هست، يك تكليف ديگرى است غير از مسأله وقوف به عرفات و وجوب وقوف كه
ما دو تا حكم داريم، يك حكم وجوب وقوف و يك حكم حرمة الافاضة قبل الغروب، آيا مسأله اينطور است؟ يا اينكه نه حرمت افاضه براى خاطراخلال به وقوف واجب است، براى ترك وقوف واجب مسأله حرمت افاضه از عرفات مطرح است. خوب اگر براى اين است، پس معلوم مىشود وقوف واجب عبارت از يك لحظه يا دو لحظه نيست، براى اينكه قبل الغروب از عرفات افاضه مىكند، خوب لا محاله دو دقيقه كه در عرفات بوده، نمىشود كسى كه در عرفات نبوده و مع ذلك افاضه كند از عرفات به جانب مشعر، خود عنوان افاضه و عنوان نفر كه در كلام امام بزرگوار تعبير به نفر شده، اينها همه دليل بر اين است كه قبل الافاضة كان فى عرفات. حالا مسماى وقوف لا محاله تحقق پيدا كرده. خوب شماى صاحب رياض كه مىفرمائيد واجب و ركن عبارت از يك چيز است و آن هم عبارت از مسمى است پس ديگر حرمت افاضه روى چه ملاكى است؟ بايد لابد ملتزم بشويد به اينكه نه اين يك حكم ديگرى است، غير از مسأله وجوب وقوف به عرفات، در حاليكه انسان وقتى كه ملاحظه كند روايات و فتاوى را، مىفهمد كه در آن رابطه دو حكم وجود ندارد كه يك حكم، وجوب الوقوف به عرفات است و حكم ديگر حرمة الافاضة من العرفات قبل الغروب، نه اين حرمة الافاضة براى خاطر همان وجوب وقوف است چون لازم است كه وقوف الى الغروب ادامه پيدا كند، لذا جايز نيست كه كسى قبل الغروب از عرفات كوچ بكند و خارج بشود و اين منطبق نمىشود جز با اين حرف مشهور كه ما بگوئيم بين واجب و بين ركن در باب وقوف فرق وجود دارد و ركن عبارت از يك لحظه است، اما واجب عبارت از همان مجموعه وقتى است كه از يك ساعت تقريبى بعد از زوال شروع مىشود، مبدأش آن است و منتهايش هم عبارت از غروب و مغرب شرعى است اين روايات و فتاوى اين نتيجه را هم در مقابل صاحب رياض دلالت مىكند. حالا آنكه فعلا به اين مسأله امروز مربوط است اين است كه اگر كسى قبل الغروب از عرفات كوچ كرد كه مقصود كوچ كردن از عرفات اين نيست كه از محل چادر و خيمهاش حركت كرد، بلكه از حدود عرفات و از مرز عرفات قبل الغروب شرعى آمد بيرون و خارج شد. حالا به هر راهى كه مىخواهد برود، اين ضمن اينكه يك عمل مُحرمى را انجام داده، بايد كفاره هم بدهد و كفارهاش هم عبارت از يك بدنه است كه در روايات صحيحه وارد شده و در صورت عدم تمكن هم كفارهاش عبارت از 18 روز روزه گرفتن است. مشهور، فتوايشان اين است، لكن صدوقين - پدر و پسر - و همينطور شيخ بزرگوار طوسى در بعضى از كتابهايشان به جاى كلمه بدنه، كلمه دم را اطلاق كردند و فرمودهاند "عليه دم "و كلمه دم عندالاطلاق چه در فتاوى و چه در روايات كفارات حج، اين منطبق بر گوسفند است، خيلى از روايات بود كه در
مباحث گذشته ملاحظه مىفرموديد، كلمه دم را به نحو اطلاق ذكر كرده بودند و مراد از آن دم عبارت از گوسفند بود لذا ظاهر اطلاق كلمه دم در كلمات اينها عبارت از مسأله گوسفند است. اما گوسفند دليلى ندارد، فقط يك روايتى است مربوط به فقه الرضا كه مكرر عرض كرديم فقه الرضا اعتبارش ثابت نشده و معلوم نيست كه يك كتاب منسوب و نسبت مسلّمى به حضرت رضا - صلوات الله و سلامه عليه - داشته باشد و لذا است كه صاحب وسائل هم در كتاب شريف وسائل هيچگاه روايات فقهالرضا را نقل نمىكند، اما مرحوم حاجى نورى در كتاب مستدرك همه روايات فقهالرضا را با تقسيم بندى و تدويب ابواب در ابواب مختلفه آورده. حالا رواياتى كه ما خودمان داريم و مستند مشهور است را بخوانيم و از جهات مختلف بايد در اين روايات بحث بشود، انشأالله.
روايات در همين جلد10 وسائل در باب 23 از ابواب احرام الحج كه باز عرض مىكنم اين با ابواب الاحرامى كه در جلد 8 است اشتباه نشود. در باب 23 روايت اول، صحيحه مَسمع بن عبدالملك است، اين روايت صحيحه است. " عن ابى عبدالله (ع) فى رجل افاض من عرفات قبل غروب الشمس "كه خود اين سؤال دلالت مىكند بر مفروغ عنه بودن حرمت افاضه قبل غروب الشمس و خود راوى هم مسلم بوده، منتهى سؤالش در اين رابطه است، مىگويد حالا اين امر محرم تحقق پيدا كرده، آيا مثلا كفارهاى دارد يا ندارد؟ "فى رجل افاض من عرفات قبل غروب الشمس، قال امام " در جواب اينطور فرمودهاند:"ان كان جاهلا فلا شئ عليه و ان كان متعمداً فعليه بدنة " امام صورت سؤال را به دو قسم تقسيم مىكند، امام معصوم (ع) مىفرمايد اگر جاهل باشد چيزى بر او نيست، اما اگر متعمد باشد، عليه بدنة. آيا آن عنوان سومى كه ما عرض كرديم كه عبارت از ناسى است، آيا ناسى در اين جواب امام مورد تعرض واقع نشده و در نتيجه حكم ناسى را ما بايد از ادله ديگر مثل حديث رفع و امثال حديث رفع استفاده كنيم. آيا اينجورى در رابطه با ناسى مشى بكنيم و بگوئيم روايت مسأله ناسى را مسكوت عنه گذاشتهاست و فقط مسأله جاهل و متعمد را مطرح كرده، آيا اينطور است؟ اين يك احتمال. احتمال ديگر اين است كه بگوئيم كه بعيد است كه روايت مسأله ناسى را تعرض نكرده باشد، قاعدة ناسى تحت يكى از اين دو عنوان داخل خواهد بود، اگر بخواهيم او را داخل متعمد بكنيم، متعمد همانطورى كه لغت دلالت مىكند، يعنى كارى را از روى قصد انجام دهد، عَمِده اَى قصده، عمد به معناى قصد است. خوب چه چيزى را قصد كرده؟ اينكه امام مىفرمايد: ان كان متعمدا يعنى ان كان صادرا عن قصد، در مقابل جاهل، امام كه نفرموده و ان كان عالما، فرموده و ان كان متعمدا، يعنى ان كان عمله صادراً عن عمد و قصدٍ، حالا چه اينجا ممكن است قصد و اراده به او
تعلق بگيرد، آيا نفس الافاضه مىخواهد بگويد عن عمد و قصدٍ باشد، خوب اينكه در مورد جاهل هم افاضش عن قصد و عمد است، اينطور نيست كه آدم جاهل وقتى كه از عرفات كوچ مىكند، الى المشعر، مثل آن كسى مىماند كه مأمورين سعودى بيايد او را بگيرند و را از عرفات ببرند به جانب مشعر، آنكه مىگيرند و مىبرند، اين لم يكن فى افاضته قاصداً و مريداً، اما جاهل، مسأله را بلد نيست، اما نسبت به اينكه اين افاضه عن عمد و اختيار در مورد جاهل صادر شده است، نمىشود ترديد كرد، پس يعنى چه كه متعمد در مقابل جاهل واقع شده؟ اين دليل بر اين است كه عَمِده، اين ضمير را بايد چيز ديگرى معنى كنيم، نبايد بگوئيم عمد الافاضة و قصد الافاضة، قصد الافاضة مشترك است بين جاهل و غير جاهل، اما آنكه در جاهل نيست و در غير جاهل هست، عمد المخالفة، عمد التخلف، چه وقت قاصد تخلف است؟ جاهل قاصد تخلف نيست، اما آدم عالم اين وقتى كه يك ساعت به غروب از عرفات كوچ مىكند، با توجه به اينكه عالم است، اين يكون قاصدا و مريداً للتخلف والمخالفة، چارهاى نداريم كه متعمدا را اينجورى معنى كنيم و الا در مقابل جاهل، نمىتواند واقع بشود، وقتى كه شما متعمد را اينجورى معنى كرديد، لا محاله ناسى داخل در جاهل مىشود، براى اينكه آن كسى كه نسيانا از عرفات كوچ مىكند الى المشعر، اين لا يكون قاصدا للمخالفة، اين قصد تخلف ندارد، اين نسيان سبب شده كه اين افاضه قبل الغروب تحقق پيدا بكند. پس در حقيقت اين كلمه ان كان متعمدا با اينكه روى قاعده در مقابل جاهل بايد عالم ذكر بشود، لكن اينجا متعمد ذكر شده، ما استفاده مىكنيم كه آنجائى كه كفاره ثابت است، آنجائى است كه مخالفت عن ارادة و قصد تحقق پيدا كرده و در جاهل و در ناسى مخالفت عن ارادة و قصد تحقق پيدا نكرده، بلكه بالاتر ناسى از جاهل هم بالاتر است در اين معنى، براى اينكه جاهل حالا يك احتمال خلافى مىدهد، مخصوصا جاهل مقصر و نمىرود مسأله را سؤال بكند و بىمبالاتى مىكند، اما آدم ناسى كه اين معنى هم درباره او تحقق ندارد لذا بايد بگوئيم كه اين روايت هر سه فرض مسأله را دلالت مىكند و مسأله كفاره را منحصراً در يك مورد تثبيت مىكند و او آنجائى است كه خروج از عرفات از روى قصد تخلف و قصد مخالفت تحقق پيدا كند و اين جز با عالم عامد انطباقى ندارد. (س:...) (پاسخ استاد:) شما اين تعمد اين كلمه تعمد را يك مقدار تحليل كنيد، تعمد اَى الصدور عن عمد و قصد، چون عَمده به معناى قَصده است، آن وقت اينجا دو چيز ممكن است متعلق قصد باشد، يك چيز عبارت از نفس الافاضة است، اگر نفس الافاضة است جاهل هم در افاضه متعمد است، براى اينكه كسى نيامده جاهل را خواب بكند و بعد در حال خواب از عرفات بيرونش ببرد، جاهل هم متعمد است. پس آن چيزى كه فرق بين جاهل و غير جاهل
است، مسأله تعلق اراده و قصد به مخالفت و تخلف است. در جاهل اين معنى نيست و به طريق اولى در ناسى هم نيست، ناسى در اين جهت اولويت از جاهل دارد. (س:...) (پاسخ استاد:) متعمد لغت دارد، متعمد يعنى صدر عنه عن عمد و قصد و اختيار، سه تا چيز كه ما نداريم، يا افاضه است يا تخلف، اگر افاضه است كه از جاهل هم افاضهاش اختيارى است، مگر جاهل وقتى از عرفات كوچ مىكند، چشم بسته كوچ مىكند، خوب افاضهاش اختيارى است، اگر كسى از او بپرسد چكار دارى مىكنى؟ مىگويد بساط را جمع كرديم و مىخواهيم از اينجا برويم، عن ارادة هم مىرود. پس آن چيزى كه مقابل است اقتضأ مىكند كه در جاهل نيست و در ان كان متعمدا هست، مسأله قصد مخالفت و تخلف است، وقتى كه ملاك در ثبوت كفاره قصد مخالفت و تخلف شد، اين ملاك در ناسى نيست، بلكه به طريق اولى ناسى از جاهل نبايد محكوم به كفاره باشد. حالا اگر كسى آمد اين حرف را زد، گفت ما خيلى قبول نداريم كه اين روايت هر سه صورت مسأله را مىخواهد تعرض بكند اين روايت دو صورت را متعرض شده، مسأله نسيان را بايد از جاى ديگر استفاده كرد. مىگوئيم ما حرفى نداريم، اگر به اين مرحله هم نوبت برسد، ما دليلمان رُفع عن امتى تسعة، يكى الخطأ والنسيان است، حديث رفع خطا و نسيان دلالت بر اين معنى مىكند كه اينجا كفارهاى ثابت نيست پس در نتيجه اين مطلبى را كه مشهور ذكر كردهاند در ما نحن فيه و ناسى را ملحق به جاهل كردند اين يك مطلب درستى است. اما در تعبير امام بزرگوار به نظر من يك مسامحه شده امام اصل را با ناسى قرار داده، بعد جاهل را ملحق به ناسى كردهاند، در حاليكه بر حسب روايت حداقل جاهل به صراحت مورد تعرض در روايت قرار گرفته، اصل را بايد عبارت از جاهل قرار داد براى اينكه در روايات تصريح به جاهل شده و ناسى را هم همانطوريكه مشهور گفتهاند يا به اين تقريبى كه ما از روايت استفاده كرديم، يا اينكه بگوئيم نه روايت دلالت ندارد، حديث رفع اين معنى را اقتضأ مىكند، آن هم از اين معنى استفاده مىشود، لكن على اىّ حال در اين طرف، اصالت با جاهل است و مسأله الحاق ناسى مطرح است، نه اينكه اصالت با ناسى باشد و مسأله الحاق جاهل به صورت فرع مطرح باشد، اين يك روايت.
روايت ديگر، روايت سومِ اين باب است كه اين روايت و لو اينكه سهل بن زياد در سندش هست ولى در آن رتبه سهل عبارت اين است، "عن سهل بن زياد و احمد بن محمد " كه در آن طبقه از دو نفر نقل شده، لذا اگر اشكالى هم در سهل بن زياد وجود داشته باشد، چون در آن طبقه منحصر نيست، اشكالى ندارد. نقل كردهاند "عن الحسن بن محبوب عن على بن رئاب عن ضريس الكناسىّ "اين هم صحيحه است، "عن ابى جعفر (ع) قال " ضريس مىگويد: "
سئلته عن رجلٍ افاض من عرفات قبل ان تغيب الشمس " قبل از غيبوبت شمس افاضه كرد از عرفات، "قال:"اين روايت در جواب مىفرمايد:"عليه بدنة "كه خوب روى قاعده اطلاق و تقييد، بايد روايت قبل را مقيد اين روايت قرار بدهيم و بگوئيم ان كان متعمداً عليه بدنة، اما اگر جاهل يا ناسى بود او از مسأله كفاره خارج است. اين تقييد را روايت قبلى نسبت به اين روايت دارد. لكن اينجا هم يك مقيداتى از نظر خصوصيت ذبح بدنه و از نظر اينكه در صورت عدم تمكن آيا تكليف چيست؟ اين اضافاتى است كه در اين روايت مطرح است."عليه بدنة ينحرها يوم النحر " اين بدنه را بايد نحر كند در روز نحر، روز نحر همان عيد قربان است، كه گاهى از آن به عيد قربان تعبير مىشود و گاهى به يوم النحر تعبير مىشود. نكتهاى در اينجا هست. امام بزرگوار قدس سره مىفرمايد كه احوط اين است كه او در مكه باشد يعنى احوطِ اولى والا فى اىّ مكان شأ كه بخواهد ذبح بكند، مانعى ندارد، خوب اين با يوم النحر چگونه تطبيق مىكند؟ اگر كسى بخواهد يك قدرى جمود كند بر ظاهر تعبيرات و بگويد كه "ينحرها يوم النحر " فقط زمان را مشخص كرده و گفته زمانش روز عيد قربان است، اما مكانش كجا؟ قاعده اطلاق اين است فى اىّ مكان شأ، ولى امام مىفرمايد احوط اين است كه در مكه باشد، اما اين يك قدرى با فهم عرفى و با رعايت تناسب حكم و موضوع مخالفت دارد، براى اينكه حاجى در روز عيد قربان در منى است، آيا به او مىگويند كه از منى برو بيرون، حالا و لو به صورت استحبابى، اين بدنه را در مكه نحر بكن، يا اينكه نه! عرف از اين عبارت "ينحرها يوم النحر " هم زمان را استفاده مىكند و هم مكان را استفاده مىكند، هم استفاده مىكند كه زمانش عبارت از يوم النحر و روز عيد است و هم استفاده مىكند كه مكانش هم مخصوصا كه از روز عيد تعبير به يوم النحر كرده، خوب نحر كجا واقع مىشود در روز عيد قربان؟ نحر در منى واقع مىشود پس و لو اينكه نفرموده يذبحها يوم النحر بمنى، لكن اين يك چيزى است كه به نظر مىرسد كه خود عرف، اين معنى را استفاده مىكند حالا حداقل به صورت يك احتياط وجوبى و بالاتر حداقل مىخواهيد يك احتياط استحبابى را در مسأله مطرح كنيد، چرا مىفرمائيد كه در مكه اين معنى ذبح، تحقق پيدا كند احتياط استحبابى با توجه به اين تناسب حكم و موضوعى كه عرض كرديم اقتضأ مىكند كه بايد در همان منى اين معنى تحقق پيدا كند فبالنتيجه اين دو روايت، دو روايت صحيحه معتبره است و مسأله بدنه را مشخص كرده و اگر حالا در آن روايت و در كلمات هم دمّ را به طور كلى مطلق گذاشته باشند، مىگوئيم دمّ در جائيكه در مقابل دليل خاص نباشد، انصراف به شاة دارد، اما وقتى در مقابلش يك دليل خاص محكم وجود دارد، چارهاى نيست جز اينكه آن قيد، اخذ بشود و قيد عبارت از بدنه است آن وقت ذيل
روايت مىفرمايد:"فان لم يقدر " اين ديگر در ورايت قبلى نيست، لكن يك روايت مرسلهاى كه روايت دوم اين باب است كه حسن بن محبوب عن رجل نقل مىكند، آن هم مؤيد اين معنى است، "فان لم يقدر صام ثمانية عشر يوما بمكة او فى الطريق او فى اهله " اگر قدرت بر بدنه پيدا نكرد 18 روز، روزه بگيرد و 18 روز را مىفرمايد هم در مكه مىتواند، هم در راه مىتواند و هم بعد الرجوع الى اهله و وطنه مىتواند. حال بعضى خصوصيات ديگر هست كه آن را عرض خواهيم كرد.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...