يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 - 17 شوال 1445 - 28 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 54
متن
درس خارج فقه بحث " حج: سعى " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى
" مد ظله العالى ""
جلسه پنجاه و چهارم "
بحث در اين بود كه اگر در سعى نقيصه سهويه تحقق پيدا كند، آيا در اينجا وظيفه چيست؟ مقتضاى اطلاق كثيرى از كلمات كه صاحب جواهر در ذيل كلامشان ادعاى شهرت عظيمه بر آن دارند، اين است كه اين سعى، صحيح است چه تجاوز از نصف شده يا نشده باشد، بعد از آنكه تذكر حاصل شده و زوال نسيان تحقق پيدا كرد، اگر خودش بتواند بدون عذر و مشقت سعى را تكميل كند، "يجب عليه ذلك "، و الا استنابه كند. اما در هر دو صورت چه تجاوز از نصف حاصل شده و يا نشده باشد، آن مقدارى را كه انجام داده است، آن محكوم به صحت است و باطل نيست و به عبارت ديگر لازم نيست كه طواف را از اول استيناف نمايد و سعى را از سر بگيرد، بلكه همان مقدار ناقص را در هر دو صورت، خود و يا نائبش تكميل مىكند.
لكن جمعى از فقهأ فتوا دادهبودند كه در صورت عدم تجاوز از نصف آن مقدارى كه انجام داده است باطل است و بايد از اول استيناف نمايد، دليلى كه اينها اقامه كرده بودند دو روايتى بود كه ذكر شد كه هم از نظر سند و هم از نظر متن دچار اشكال بود و نمىشد به آن روايات استناد كرد.
لكن در مقابل در حقيقت مشهورى كه قائلند به اينكه فرقى بين تجاوز از نصف و عدم تجاوز از نصف، نمىكند، دليل اينها چيست؟ يك دليل چيزى است كه صاحب مستند آن را به صورت يك روايت خيال كردهاند و آن را ذيل روايت معاوية بن عمار در مسئله قبلى (زيادى سهويه) ذيل آنجا ايشان اين معنا را قرار داده است، در حاليكه با مراجعه به تهذيب، روشن شد كه اين ذيل، كلام خود شيخ طوسى است و اين صورت مسئله است كه ايشان عنوان كرده است، منتهى آن زمان مرسوم نبوده يا حداقل شيخ در كتاب تهذيب اين معنا را رعايت نكردهاند كه هر مسئلهاى را جداگانه با عنوان مسئله، آنهم مسئله 1 و 2 و 3 مشخص كنند. در تهذيب متنى را از شيخ مفيد نقل مىكنند و بعد روايات و ادلهاش را ذكر ميكنند، و گاهى هم كه متن مقنعه بعضى از مسائل را متعرض نشده باشد، خود مرحوم شيخ طوسى يك متن و يك صورت مسئلهاى را عنوان مىكنند و بعد ادله و رواياتش را بيان مىكنند و لذا با مراجعه به تهذيب روشن شد كه اين كلامى كه صاحب مستند به عنوان روايت خيال كردهاند و به اطلاقش تمسك كردهاند، روايت نيست كه بشود به اطلاقش تمسك كرد. بله اطلاقش را مىتوانيم مطابق نظر مرحوم شيخ در تهذيب قرار دهيم. براى اينكه ايشان مسئله را چنين عنوان مىكند: اگر اين آدم بعد بفهمد كه كمتر از هفت شوط سعى كرده است، خوب كمتر از هفت شوط اطلاق دارد، 4 تا يا 3 تا يا 2 تا
يا 5 تا كمتر باشد، هر دو صورت مسئله را كه صورت تجاوز از نصف و عدم تجاوز است، شامل مىشود. لكن اين نظريه مرحوم شيخ است و به عنوان يك دليل و مستند، كسى نمىتواند به اين صورت مسئله در كلام شيخ تمسك كند. لذا بايد دنبال دليل ديگرى رفت.
دليل ديگرى كه در اين باب است، دو روايت است كه ما اين دو روايت را بيشتر براى مسئله بعدى به آنها كار داريم، اما در ما نحن فيه هم قابل استناد و تمسك است، اما آن جهتى كه از آن استفاده مىشود اين است كه اگر كسى سعى ناقص انجام داد، نسياناً، اين سعيش صحيح است، آنوقت هدف اين است كه آيا ما از اين ميتوانيم استفاده كنيم، صحت در هر دو صورت را، يعنى چه صورتى كه تجاوز از نصف شده و يا تجاوز از نصف نشده باشد، يا خير؟ شايد ما از اين دو روايت بيش از همان صورت تجاوز از نصف را نتوانيم استفاده كنيم، و غير از اين دو روايت در رابطه با مسئله نقيصه سهويه روايتى نيست كه دلالت بر اين معنا داشته باشد، اين دو روايت در باب 14 از ابواب سعى در وسائل ذكر شده است.
يكى از روايات حديث اول است و از نظر سند هم صحيح است و هيچ مشكل سندى هم ندارد، صحيحه سعيد بن يسار، "قال قلت لابى عبد الله عليهالسلام رجل متمتع " يك كسى كه مشغول عمره تمتع است، "سعى بين الصفى و المروة ستة اشواط " در سعى شش شوط انجام داده است، ثم رجع الى منزله و هو يرى انه قد فرغ من " با اينكه شش شوط انجام داده است، لكن معتقد بود كه اين فارغ از سعى شده است، يعنى هفت شوط انجام داده است، مسئله جهل نيست، "و هو يرى انه قد فرغ من " كسى اين احتمال را ندهد كه شايد مقصود اين باشد: يعنى اين شش شوط انجام داده است، لكن جهلاً معتقد است كه سعى بيش از شش شوط نيست، همانى كه واجب بوده كه عبارت از شش شوط است اين را انجام داده است كه عنوانش عنوان جهل باشد، نه خير، اين خلاف ظاهر است. جمله "و هو يرى انه قد فرغ من " عرف اينطور استفاده مىكند. يعنى وى مىداند كه سعى واجب هفت شوط است، لكن شش شوط انجام داد و معتقد شد كه هفت شوط انجام داده است، پس نسياناً و سهواً اين معنا تحقق پيدا مىكند "و هو يرى انه قد فرغ من "حالا آمد منزل "و قلم عزافيره و احل " ناخنها را بعنوان تقصير گرفت و محل شد، به اعتقاد خود اعمال عمره تمتع را كاملاً انجام داد، آنوقت مؤيد آن معناى "و هو يرى " اين عبارت است "ثم ذكر انه سعى ستة اشواط " بعد يادش آمد كه اين شش شوط در سعى بيشتر انجام نداده است، پس مسئله در مورد نسيان بوده است نه جهل. سعيد بن يسار مىگويد امام صادق (ع) به من فرمود:"يحفظ انه قد سعى ستة اشواط؟ " نسبت به شش شوط كه يقين دارد، اين مىداند يقيناً شش شوط انجام داده است و
شوط هفتم را فراموش كرده است، آيا اينطور است؟ "فأن كان يحفظ انه قد سعى ستة اشواط "اگر مىداند كه شش شوط انجام داده است و شوط هفتم نسياناً ترك شده است، در اينجا "فليعد "بر گردد از منزل به مسعى "وليتم شوطا "يك شوط ديگر را اتمام كند "و ليرق دماً " كه اين مسئله كفاره اش در مسئله بعدى بايد انشأ الله بحث كنيم، بيشتر آن چيزى كه در اينجا و در اين بحث مورد استناد ماست همين است، كه مىفرمايد "فليعد وليتم شوطاً "برگردد به مسعى و آن شوط فراموش شده را اتمام نمايد، خوب اين دليل بر اين است كه سعيش باطل نشده است، حتى با اينكه تقصير هم كرده و محل شده است، مع ذلك سعىِ ناقصش باطل نيست، يك شوط كه اضافه كند، اين موجب تكميل سعى است و مسائل بعديش هم درست است.
ما اجمالاً از اين روايت - مخصوصاً با اينكه مشكل سندى هم ندارد - اين معنا را استفاده مىكنيم. اما آيا مىتوانيم از اين روايت استفاده كنيم كه اين ستة اشواط خصوصيت ندارد؟ يعنى اگر كسى بجاى ستة اشواط، خمسة اشواط يا ثلاثه اشواط سعى بين صفا و مروه كند نسياناً، آيا ما از اين روايت اين معنى را استفاده مىكنيم يا خير؟ (البته در صورت خمسة اشواط كه از نصف تجاوز كرده است، بحثى نيست) ظاهر اين است كه مشهور از اين روايت فهميدهاند كه اين ستة اشواط خصوصيت ندارد، اين كنايه از اين است كه اين سعى را ناقص انجام داده است، حالا مىخواهد نقصانش يك شوط يا چهار شوط باشد و مثلاً آن فرض را هم مؤيد بگيريم كه اگر بجاى ستة اشواط خمسة اشواط سعى كرده بود، احدى نيامده بگويد اين سعيش باطل است، حتى مفيد و ابن زهره و ابن حمزه هم، چون در صورت عدم تجاوز از نصف آنها هم قائل به صحت و لزوم اتمام و اكمال هستند، آيا اينكه ما ستة اشواط مىدانيم نسبت به خمسة اشواط خصوصيت ندارد، و حكم خمسة اشواط هم همان حكم ستة اشواط است، آيا اين تأييد مىكند كه، پس معلوم مىشود كه اصلاً خصوصيتى ندارد، بجاى ستة اگر ثلاثة هم باشد همين است، اگر دو شوط هم انجام داده باشد همين است، آيا ميتوانيم اين معنا را استفاده كنيم يا اينكه خير مخصوصاً با توجه به اين فتوائى كه جماعتى دادهاند، نه تنها يك نفر ولو اينكه ما دليلشان را نپذيرفتيم و آن دو روايت آنروز براى ما قابل قبول نبود، اما نفس فتواى اين جماعت اين احتمال را در ذهن ما مىآورد كه شايد بين صورت تجاوز از نصف و عدم تجاوز از نصف، فرق وجود داشته باشد.
مخصوصاً كه در باب طواف هم مسئله همين طور است، در باب طواف اين معنا مسلم است كه تجاوز و عدم تجاوز فرق مىكند. البته مجرد اينكه در طواف طهارت معتبر است و در سعى طهارت معتبر نيست، دليل بر اين نمىشود كه سعى در تمام مسائل جداى از طواف است و با طواف فرق مىكند.
بالاخره صحيحه سعيد بن يسار موردش آنجائى است كه "سعى نسياناً ستة اشواط " ستة نسبت به خمسه موضوعيت و خصوصيت ندارد، ولى نسبت به ستة و كمتراز ستة آيا مىتوانيم گردن اين روايت بگذاريم و بگوئيم اين روايت ملاك را نقصانِ سعى قرار داده است، اما مقدار ناقص چه مقدار است، آن ديگر از نظر اين روايت هيچ موضوعيت و خصوصيتى براى او نيست؟ آيا مجرد اينكه مشهور از اين روايت خصوصيت نفهيمدهاند و بصورت مطلق بين تجاوز و عدم تجاوز از نصف فرقى قائل نشدهاند، اين ما را ملزم مىكند كه ما هم از مشهور در اين جهت تبعيت كنيم يا اينكه چون روايت صحيحه است، بايد در فهم مرادش مراجعه به عرف كرد؟ با توجه به فتواى آن جماعت، انسان نمىتواند حداقل اطمينان پيدا كند به اينكه اين روايت فرقى بين صورت تجاوز و عدم تجاوز قائل نشده است، لذا است كه اين مسئله به نظر من مشكل است و شايد مقتضاى احتياط وجوبى حداقل اين باشد كه ما بين صورت تجاوز و عدم تجاوز فرق قائل شويم، بگوئيم "اذا جاوز النصف "اينجا ديگر نياز به استيناف و اعاده من رأس ندارد و "اما اذا لم يكن قد تجاوز ان النصف " بعد از آنكه مسئله را فهميد احتياط وجوبى اين است كه از اول سعى را استيناف و اعاده نمايد. چون ما دليلى بر اين كه دلالت بر اكمال در اين فرض باشد نتوانستيم چنين دليلى را پيدا كنيم.
روايت بعدى با اينكه سندش ضعيف است، آنهم چنين موردى دارد، "رجل سعى بين الصفا و المروة ستة اشواط و تقريباً همين حكم در آن مطرح شده است. با اختلافى كه بين اين دو روايت، در مسئله كفاره و بعضى از جهات ديگر وجود دارد، كه مربوط به مسئله بعدى است.
چيزى كه در اينجا قابل توجه است اين است كه امام بزرگوار (قدس سره) در ذيل همين مسئله عنوان احتياط وجوبى را در اين فرض آوردهاند (خوب دقت بفرمائيد) يك فرع در همين مسئله خودمان است، اگر كسى در سعى نسياناً حتى يك شوط كامل هم انجام نداد، فرض كنيد كه يك نصف شوط انجام داد (انسان گيج و گمى بود) خيال كرد كه سعى را بطور كامل انجام داده است، بعد از مدتى متوجه شد كه از اين هفت شوط واجب در اين سعى، حتى يك شوط كامل را هم انجام نداده است، فقط يك نصف شوطى از مجموعه هفت شوط انجام داده است، اينجا امام مىفرمايد كه احتياط وجوبى استيناف است. بعد كه متذكر شد از نو سعى را شروع كند، آن نصف شوطى را كه انجام داده آن را كالعدم قرار دهد. خوب اين موجب اشكال شده است كه اين مطلب از كجا درآمده است كه ما بين تجاوز و عدم تجاوز از نصف تفصيل ندهيم، آنطورى كه شيخ مفيد و ابن زهره و سلار فتوا دادهاند. بلكه بيائيم اينطور تفصيل قائل شويم كه اگر آن مقدارى را كه از سعى انجام داده است، كمتر از شوط واحد
باشد، اين واجب است كه بعد التذكر بصورت احتياط وجوبى استيناف نمايد، اما اگر به يك شوط رسيد، فضلاً از 2 شوط و 3 و 4 و 5 شوط، ديگر جائى براى احتياط وجوبى نيست و بعد التذكر برود و آن مقدار ناقص را تكميل كند. اين تفصيل چه ريشهاى دارد؟ تفصيل پيشين مستند به دو روايت بود ولو اينكه آن دو روايت محل اشكال بود، اما اين تفصيل بين "ما اذا كان المأتى اقل من شوط و بينما اذا كان شوط واحد او اكثر "وجهى براى او ديده نشده است.
(پاسخ سؤال:) بحث در مستند نظر ايشان است، ايشان در اول فرمودهاند "ولو نقصه وجب الاتمام بين ما تذكر " ديگر هيچ بين صورت تجاوز و عدم تجاوز فرقى قائل نشدهاند، حتى تصريح هم نكردهاند بين اينكه "لا فرق بين صورتى التجاوز و عدمه " اما در آخر همين مسئله 9 مىفرمايند "ولو اتى ببعض الشوط الاول " اگر تنها يك قسمت از شوط اول را انجام داده است، "و سَهى و لم يأت بالسعى " سهو كرد و ديگر بقيه سعى را انجام نداد، تا مدتى گذشت يا اعمال بعدى را انجام داد و بعد متذكر شد، اينجا را مىفرمايند "فالاحوط الاستيناف " بحث در اين است كه چه خصوصيتى دارد؟ شما اگر صحيحه سعيد بن يسار را كه مىگويد "رجل متمتع سعى بين الصفا و المروة ستة اشواط "، يك وقت از اين ستة اشواط مىفهميد يعنى "سَعى ناقصاً "، خوب ناقصاً اطلاق دارد، همانطورى كه تجاوز و عدم تجاوز از نصف را مىگيرد، همانطور صورتى را كه نصف يك شوط را انجام داده باشد، مىگيرد. به عبارت ديگر آيا به ذهن شما فرقى مىآيد كه كسى نصف شوط اول را فقط اتيان كرده باشد، يا يك شوط فقط اتيان كرده باشد، بين اين دو با توجه به دليل فرقى به نظر شما مىرسد؟ به نظر من و هر چه فكر كردم و تأمل كردم فرقى به نظر من نيامد، احتياط وجوبى در كلّ عدم تجاوز از نصف به آن كيفيتى كه من عرض كردم، وجود دارد. البته، اين فرض را هم من احتياط وجوبى مىگويم، منتهى منحصر به اين فرض نمىدانم، تمام مواردى كه تجاوز از نصف نشده باشد، احتياط وجوبى استيناف در آن جريان دارد. آيا به نظر شما يك فرقى وجود دارد؟ (پاسخ سؤال:) پس لازم نيست به عنوان عبادت بياوريم،اگر جز سعى نيست لازم نيست بعنوان عبادت بياوريم، نصف شوط با يك شوط چه فرقى مىكند، سعى نيست يعنى هفت شوط نيست، خوب يك شوط هم ليس بسعى هفت شوط نيست
در رابطه با اين مسئله نقيصه، دو نكته هست كه اين در كلام صاحب جواهر و ديگران مطرح نشده است اما بعض الاعلام قدس سره الشريف ايشان متعرض شدهاند و چون مطلبش خوب است، ولو اينكه اصل حرفشان شايد اشكال داشته باشد، مطلب و اين دو نكته را من عرض كنم.
(پاسخ سؤال:) روايت ستة اشواط دارد، شما بايد ببينيد كه از اين ستة اشواط
چه مقدار مىتوانيد الغاى خصوصيت كنيد، نسبت به پنج شوط الغاى خصوصيت هست، فرض كنيم چهار شوط هم اسمش تجاوز از نصف است، نسبت به آنهم الغاى خصوصيت هست، اما آنجائى كه "طاف بين الصفا و المروة ثلاثة اشواط " و چهار شوط ناقص مانده است، شما مىتوانيد گردن روايت بگذاريد كه وليعد و ليتم طوافه؟ نه خير، اين طرف قرينه مىخواهد، الغاى خصوصيت قرينه مىخواهد. پس همين كه نتوانيم الغاى خصوصيت كنيم، براى اثبات نظر ما كافى است. مثل اينكه در بعضى از موارد يك حكمى روى رجل بار شده است، و شما خارجاً احتمال ميدهيد كه رجل و مرأة در اين حكم متفاوت باشد، اينجا دليلى نداريم كه حكمى كه بر رجل بار شده است و احتمال خصوصيت براى رجل داده مىشود شما حكم را توسعه بدهيد، در باب نماز كه شما سرايت مىدهيد، اصلاً "رجل شك بين الثلاث و الاربع " شما اين رجل را رجل معنا نمىكنيد، يعنى "المصلى اذا شك بين الثلاث و الاربع "، اما اگر در يك جائى احتمال داديد كه اين حكمى است كه به رجل اختصاص دارد، و در موضوع دليلش هم كلمه رجل ذكر شده است، شما چه دليلى داريد كه اين حكم را سرايت به زن بدهيد - (برادر لازم نيست روايت فرق را بگويد) - چيزى كه على القاعده است، اين است كه بعد از آنى كه موالات " على فرض اعتبارها "فوت شده يا يك عمل مترتب بر سعى را انجام داده است، بعد هم معلوم شده كه سعيش ناقص است، روى قاعده بايد همه را انجام دهد، سعى صحيح صورت نگرفته است. آن مقدارى كه دليل مىخواهد دليل بر صحت است، دليل بر صحت در صورت تجاوز از نصف است، در صورت عدم تجاوز ما نمىتوانيم تحميل به دليل كنيم، بگوئيم صحيحه سعيد بن يسار مىگويد حتى لو سعى بين الصفا و المروة شوطاً واحدا، مع ذلك صحيح است. شما مىخواهيد يك چنين چيزى تحميل به روايت كنيد، مشهور كه احتياط نگفتهاند، مشهور همان حرف شما را مىزنند، مشهور الغاى خصوصيت كردهاند، اينجا كه مىگوئيم مشهور الغاى خصوصيت كردهاند آيا ما هم مجبوريم كه تبعيت از مشهور كرده و الغاى خصوصيت كنيم، يا مجبور نيستيم، - دو نكتهاى بعض الاعلام ذكر كردهاند اين را اشاره كنيم تا مسئله انشأالله تمام شود.
نكته اول اين است: در مواردى كه كسى سعيش ناقص بوده است و خودش نمىتواند برگردد به مكه يا عسر و حرجى براى او وجود دارد، شما مىگوئيد نائب بگيرد، خوب حالا آدمى است كه پنج شوط انجام داده است و خودش هم نمىتواند برگردد سعيش را تكميل كند بايد نايب بگيرد، نايب چه مقدار انجام دهد؟ نايب دو شوط انجام دهد يا وقتى كه نوبت به نيابت ميرسد، نايب بايد همه سعى را انجام دهد؟ آيا اينكه هم امام بزرگوار و ديگران مىفرمايند
اگر توأم با عسر و مشقت باشد و يا اصلاً برگشتن به مكه امكان نداشته باشد " استنابه فى تكميل السعى، ام استنابه فى سعى جديد ". نايبى كه آنجا مىرود و به نيابت مىخواهد انجام دهد، آيا همين مقدار ناقص و كسرى را نيابت كند، يا اينكه خير، وقتى خودش برود كسرى را جبران مىكند، اما اگر نوبت به نيابت رسيد، نيابت در مجموع سعى است؟
ظاهر كلمات فقهأ به لحاظ اينكه اين مسئله را متعرض نشدهاند و به اين نكته تصريح نكردهاند، اين است كه نايب هم مثل خودش مىماند، همانطورى كه اگر خودش به مكه برگردد. در اين فرضى كه عرض كرديم دو شوط بيشتر لازم نيست انجام دهد، نايب هم كه آنجا مىرود همين دو شوط را انجام دهد. ظاهر كلمات فقهأ همين معنا است، و اگر غير از اين بود بايد تذكر بدهند و تصريح كنند كه بدانيد فرق است بين اينكه خودش برگردد به مكه، همان دو شوط باقى مانده را انجام مىدهد، اما اگر نايب گرفت نايب بايد يك سعى كامل را انجام دهد، اين نياز به تصريح داشت در حاليكه نه در روايت و نه در كلمات فقهأ اشارهاى به اين معنا نشده است و روى عدم اشاره مىشود انسان استظهار كند كه همانطورى كه اگر خودش مىرفت دو شوط انجام مىداد، نايب هم كه مىرود فقط دو شوط انجام مىدهد. آيا مسئله اين است يا خير؟ اين را من اضافه مىكنم لقائل ان يقول كه ادله نيابت، همانطورى كه ما در اصل مسئله حج نيابى قبل از آنكه وارد در فروع حج نيابى شويم، بحث كرديم كه نيابت بر خلاف قاعده است، آن مقدارى كه دليل دارد، بايد ملتزم به نيابت شد، پس بنابراين ما اصل مفروعيت نيابت را در اينجا احراز كرديم به واسطه نص و فتوا، اما در مقام پياده شدنِ نيابت، نائب به چه كيفيتى سعى را انجام دهد، اينجا لقائل ان يقول كه قدر متيقن از مورد نيابت، نيابت در مجموع عمل سعى است، اما نيابت در يك شوط، نياز به يك مؤونه زائدة و يك تعبد روشن دارد، البته اگر دليل داشته باشد، مانعى ندارد. اما در آنجائى كه دليل بيان نكرده است و براى ما روشن نكرده است و فقط دليل اصل اين معنا را كه بايد استنابه كند، دلالت مىكند، اما در چه مقدار استنابه كند لقائل ان يقول كه قدر متيقن اين است كه نيابت در تمامى سعى واقع شود، ولو اينكه آن مقدار ناقص فقط يك شوط باشد. چون مقدارى هم به ذهن بعيد مىآيد كه براى يك شوط نائب برود غسل كند سعى را در محدوده شوط واحد.
البته اگر كسى بخواهد رعايت احتياط را در اين زمينه داشته باشد، بايد اينطور بگوئيم كه نايب يك سعى كاملى انجام دهد لكن به اين نيت كه بگويد هدف من از اين سعى كامل، اين است كه فراغ ضمه براى منوب عنه پيدا شود، اگر فراغ ضمهاش به اين است كه هفت شوط تحقق پيدا كند به اين هفت شوط حاصل شود و اگر فراغ ضمهاش به اين است كه يك شوط از اين هفت شوط
تحقق پيدا كند، همان يك شوط موجب فراغ ضمه منوب عنه شود كه خود نائب هم با ترديد "كأنّ " در نيت اين هفت شوط را انجام مىدهد.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...