پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403 - 21 شوال 1445 - 2 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 47
متن
درس خارج فقه بحث " حج: سعى " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى
" مد ظله العالى ""
جلسه چهل و هفتم "
مسئله 7 :"يجوز تأخير السعى عن الطواف و صلاته للاستراحة و تخفيف الحَر بلا عذر حتى الى الليل و الاحوط عدم التأخير الى الليل و لا يجوز تأخير الى الغد بلا عذر "
سعى را لازم است بعد از طواف و صلاة طواف انجام بدهد، يعنى تقديمش بر طواف و صلاة طواف جايز نيست كه اين بحث گذشت، اما بحث امروز اين است كه الان كه سعى را مؤخر از طواف انجام مىدهد، چه مقدار تأخير جايز است؟ و بين طواف و سعى چه مقدار مىتواند فاصله دهد؟
مىفرمايند تا شب مىتواند فاصله دهد، حتى اگر اول صبح مثلاً اول آفتاب سعى را انجام داد يعنى طواف و صلاة طواف را انجام داد، مىتواند سعى را تا شب تأخير بياندازد، آن تأخير هم لازم نيست كه مستند به عذر باشد، مستند به مشقت و تعب باشد، حتى اگر هيچگونه مشكلى هم نداشته باشد، و بخواهد تأخير بياندازد الى الليل مانعى ندارد، و در كثيرى از كلمات همين معنا ذكر شده است كه "يجوز تأخير السعى بعد الطواف و صلاته الى الليل " كلمه ليل بصورت غايت ذكر شده است، لكن اين از آن غايتهائى است كه داخل مغيا است، مثل "اتم الصيام الى الليل " نيست كه آنجا ليل غايتى است كه خارج از دايره صيام و وجوب صيام است، به مجرد حدوث ليل ديگر "لا يجب الصيام و يجوز الافطار " اما در كلمات اينها كه مىگويند يجوز تأخر السعى الى الليل، ظاهرش اين است كه ليل هم داخل در مغيا است، يعنى حالا كه شب آمد اول شب مىخواهد سعى را انجام دهد، وسط شب مىخواهد انجام دهد، آخر شب بخواهد انجام بدهد مانعى ندارد، البته يك احتياط استحبابى هست كه به شب تأخير نياندازند، لكن فتوى "جواز تأخير الى الليل " است آنهم به همين معنائى كه براى الى الليل ما عرض كرديم.
حالا از شب كه بگذرد عنوان غد تحقق پيدا مىكند، آيا سعى را مىتواند الى الغد تأخير بياندازد؟ تا فردا تأخير بياندازد؟ اينجا در كلمات جمع زيادى از فقهأ تقريباً تصريح به اين معنا شده است كه اصلاً جايز نيست تأخير الى الغد، حداكثر تأخير در باب سعى ليل است. البته در الى الغد يك نكتهاى هست در اينجا، اينكه ما مىگوئيم سعى را الى الغد مىتواند تأخير بياندازد موردش آنجائى است كه يا امروز طواف را انجام داده باشد، يا شب انجام دهد، عرض مىشود كه امروز طواف را انجام داده باشد يا شب طواف را انجام بدهد و همان شب هم سعى را انجام بدهد، ولى اگر كسى اينطور كرد: فرض كنيد نيم ساعت به اذان صبح و طلوع فجر شروع به طواف كرد، بطورى كه وقتى طواف
و نماز طواف تمام شد، طلع الفجر، اين صدق نمىكند كه "انه اخر الى الغد " با اينكه طواف در شب واقع شده است، و سعى الان روز واقع شده است، روز هم روزِ بعد از شب است، اما اين صدق نمىكند كه "انه اَخّر سعيه الى الغد "اين تأخير نيانداخته است. او طوافش را انجام داده و بلافاصله بعد از طواف طلوع فجر شد و نهار تحقق پيدا كرد و غد تحقق پيدا كرد و بلافاصله هم سعى را انجام داد،پس اينجائى كه ما مسئله غد را مطرح مىكنيم اين عنوان تأخيرش هم بايد محرز باشد.
تأخير الى الغد آيا جايز است يا خير؟ در كثيرى از كلمات و مقتضاى اطلاق كلمات ديگرى اين است كه جايز نيست، تنها يك عبارتى مرحوم محقق (قدس سره) در كتاب شرايع دارد كه قدرى موجب شبهه و اشكال شده است كه ايشان به استناد كدام دليلى و كدام مدركى اين فرمايش را فرمودهاند؟ عبارت ايشان مختصر هم هست، در مسئله خامسه از مسائل طواف مىفرمايد من طاف كان بالخيار فى تأخير السعى "كسى كه طواف كند نسبت به تأخير
"سعى آزاد است. تا چه موقع آزاد است؟ الى الغد،تا فردا آزاد است، البته اين هم روى ظاهرش كه غغايت داخل مغيا هست مثل كلمه ليل در كلمات آنهائى كه ليل را مطرح كردهاند، آنهائى كه گفتهاند يجوز تأخير السعى الى الليل، آن غايت داخل مغيا است، لذا فرقى نمىكند اول شب يا وسط شب يا آخر شب، حالا ايشان كه بجاى الى الليل كلمه الى الغد را ذكر كرده است ظاهرش اين است كه اين غايت هم داخل مغيا است، معنايش اين است كه تأخير تا فردا كه خود فردا هم جزئش است اين هيچ مانعى ندارد، ولى از عنوان غد كه گذشت مىفرمايد "ثم لا يجوز مع القدرة " اگر كسى بى جهت تأخير بياندازد اين ديگر جايز نيست، تنها كسى كه غايت را عبارت از غد قرار داده است، همين مرحوم محقق در شرايع است در رابطه با حكم به جواز، حالا صاحب حدائق، ناقل ايشان است، نقل كرده كه شهيد اول بعد از آنكه عبارت محقق را در شرايع نقل كرده است يك كلمهاى هم خودش فرموده است كه "و هو مروىّ " اين مطلبى كه محقق ذكر كرده است مطابق با روايت است كه مرحوم شهيد اشكال را بيشتر كرده است، اولاً كسى طبق نظريه محقق فتوى نداده است و ثانياً روايتى كه دلالت بر جواز تأخير الى الغد داشته باشد ما نداريم، بلكه روايتى كه كاملاً عدم جواز تأخير الى الغد را دلالت مىكند در بين روايات ما وجود دارد، اين از نظر فتاوى.
اما آنكه در اين باب وارد شده است چند روايت است كه اين روايات را با دقت ملاحظه بكنيم از دو نظر يكى اينكه غايت تأخير چيست؟ آيا ليل است؟ يا غايت تأخير غد است؟ اين يك جهتى كه در روايات بايد مورد نظر باشد.
جهت دوم اينكه حالا اگر ما گفتيم "يجوز التأخير الى الليل " آيا اين جواز تأخير
مال آنجاهائى است كه اگر تأخير نياندازد در يك زحمت و تعب و مشقتى قرار مىگيرد؟ يا اينكه خير مثل همين تعبير مرحوم محقق اين در اختيار خود انسان است، انسان ولو اينكه هيچ مسئلهاى نباشد دلش مىخواهد سعيش را در شب انجام دهد، بدون اينكه مشكلى هم در روز داشته باشد، آيا اين جواز تأخير مقيد به صورت تعب و جهد و مشقت است يا اينكه خير اين جواز تأخير اطلاق دارد و اين تابع مشيت و اختيار انسان است؟ ولو اينكه هيچ مسئلهاى هم وجود نداشته باشد، پس ما روايات را براى اين دو جهت و منظور مىخوانيم.
صاحب وسائل روايات را در باب 60 از ابواب طواف نقل كرده است، سه روايت هم بر حسب تعدادى كه ايشان عددى كه ذكر كرده مىباشد. حالا اينهم نكاتى دارد كه ان شأالله بعد عرض خواهيم كرد.
روايت اول را شيخ طوسى نقل كرده است "باسناده عن موسى ابن القاسم عن عبد الرحمن عن عبد الله بن سنان " كه روايت صحيحه است "عن ابى عبد الله عليهالسلام قال سئلته " عبد الله بن سنان مىگويد من اين سؤال را از امام صادق عليهالسلام كردم "عن الرجل يقدم مكه " در نقل كلينى دارد "يقدم مكه حاجّا " يعنى بعنوان حج وارد مكه شده است، ولى در نقل شيخ كلمه حاجّا وجود ندارد ولى پيداست كه سؤال مربوط به اعمال طواف و مناسك و سعى است، " سئلته عن الرجل يقدم مكه و قد اشتد اليه الحر "حرارت هوا خيلى شديد شده است و گرما فوق العاده شده است، حالا مىخواهد اين كار را بكند "و يطوف بالكعبة "برود نماز طواف را انجام دهد و "يأخر السعى الى ان يبرد "اما سعى را تأخير بياندازد تا يكمقدارى هوا خنك شود و آن حرارت شدت گرما كنار رود، آيا مانعى دارد كه سعى را اين مقدار تأخير بياندازد؟ "فقال لا بأس به "امام صادق صلوات الله عليه طبق اين روايت فرمودند مانعى ندارد، نه تنها مانعى ندارد "و ربّما فعلته "خود من هم اين كار را مىكنم، خودم هم گاهى سعى را تأخير مىاندازم تا هوا يك مقدارى خنك شود و برودت پيدا شود، اين سؤالى است كه ابن سنان عبد الله از امام صادق عليهالسلام كرده است، بعد در ذيل نقل روايت يك جريانى را كه خودش ديده است آن را هم ضميمه مىكند (يعنى عبد الله بن سنان گفت)"و ربّما رأيته " گاهى شد كه من امام صادق عليهالسلام را خودم ديدم "يؤخر السعى الى الليل " سعى را تا شب تأخير مىانداخت، در حالى كه روز طواف را انجام داده بودند لكن سعى را تا شب تأخير مىانداختهاند، پس اين روايت دو مطلب درش هست: يك حكايت قول امام صادق عليهالسلام است و يكى هم حكايت فعل امام صادق عليهالسلام است، و حاكى هردو هم عبد الله بن سنان است، حالا در اين دو حكايت يك مقدار بايد دقت كنيم، خوب آن حكايت قول، قول جواب سؤال بود، سؤال اين بود
كه كسى وارد مكه شده است رفت طوافش را انجام داد و چون هوا گرم بود سعيش را تأخير انداخت، "الى ان يبرد " تااينكه هوا يك مقدار خنك شود و برودت پيدا كند، "فقال لا بأس به "آيا ما از اين "لا بأس به "اصل جواز تأخير را استفاده ميكنيم؟ تأخير الى برودت الهوأ را استفاده مىكنيم، اما در چه موردى تأخير جايز است؟ آيا در آنجائى كه يك مشقت و تعبى براى اين شخص وجود دارد، بطورى كه اگر مىخواست بلافاصله بعد از طواف سعيش را انجام دهد واقعاً به زحمت مىافتاد، در كلام سائل اين معنا هست كه چون هوا گرم شده است، علت تأخير سعى اشتداد حرارت هوا است، ولى در اينجا دو نكته وجود دارد، يك نكته اينكه اين اشتداد معلوم نيست كه موجب تعب و مشقت باشد، درست است كه هوا بشدت گرم است و همين شدت هم سبب شده است كه مىخواهد سعى را تأخير بياندازد، اما اينطور نيست كه اگر سعى را تأخير نمىانداخت واقعاً در يك تعب و مشقتى قرار مىگرفت، صرف اشتداد حرارت هوا اين ملازم با تعب و حهد و مشقت نيست، پس مجرد اينكه در كلام سائل اين معنا مطرح شده است ما نمىتوانيم استفاده كنيم كه اين "لا بأس به " - اى فى صورة التعب، اى فى صورة الجهد و المشقة نكته دومش اين نكته است كه سائل سؤال مىكند كه مىخواهد اين شخص حاجى سعيش را تأخير بياندازد تا زمانى كه هوا خنك شود، خوب حالا هوا خنك شد ديگر درش هست كه بلافاصله سعى كند؟ (خوب دقت بفرمائيد) تأخير بياندازد تا هوا خنك شود، اما معنايش اين نيست كه بمجرد اينكه هوا خنك شد بلند شود و شروع به سعى كردن نمايد، تأخير را دارد بيان مىكند، ولى نمىگويد كه بمجرد البروده شروع مىكند در سعى، اين اطلاق دارد، همانجائى را مىگيرد كه بمجرد البروده سعى كند، هم آنجائى را مىگيرد كه يك ساعت بعد از بروده سعى كند و هم آنجائى را مىگيرد كه چند ساعت بعد البروده سعى كند، لذا اين قيد "الى ان يبرد " با توجه به اينكه مقصود اين نيست كه "الى ان يبرد فيسعى بمجرد البروده " اين "فيسعى بمجرد البروده "ديگر داخل در معناى "الى ان يبرد " نيست، لذا ما از اين استفاده مىكنيم كه اين جواز تأخير "الى ان يبرد "اين مقيد نيست به اينكه در مشقت و زحمتى باشد، بدليل اينكه بعد تحقق البروده هم لازم نيست بلافاصله سعى كند و مىتواند سعيش را به ساعتهاى بعد از حدوث برودت و تحقق برودت تأخير بياندازد.
با توجه به اين دو نكتهاى كه عرض كردم، اما از حكايت فعل، (اين راخوب دقت بفرمائيد) نمىتوانيم استفاده اطلاق كنيم، عبد الله بن سنان مىگويد من امام صادق عليهالسلام را ديدم كه سعيش را الى الليل تأخير انداخت، خوب شايد در صورت جهد و تعب ايشان تأخير مىانداختند، حكايت فعل را نمىشود به اطلاقش تمسك كرد اطلاق ندارد، مگر در بعضى از مواردى كه ما
سابقاً هم اشاره كرديم و مبتكرر اصليش هم در اين مسئله مرحوم آقاى بروجردى اعلى الله مقامه الشريف بود.
ايشان مىفرمودند كه يك وقت حكايت فعل امام توسط امام ديگر مىشود، حاكى امام ديگر است و غرضش هم از حكايت بيان حكم و بيان مسئله فقيه است، اينجا مىشود به اطلاق حكايت تمسك كرد، ولى در آنجائى كه يك راوى حكايت مىكند فعل امام عليهالسلام را مىگويد من ديدم كه امام صادق عليهالسلام سعيش را الى الليل تأخير انداخت، خوب چه كسى مىداند شايد " لعلة و لعذر " تأخير انداخته است، ما نمىتوانيم به اين حكايت فعل به عنوان اطلاق تمسك كنيم، بگوئيم خوب اين اطلاق دارد، چه صورت عذر و عدم عذر هر دو را مىگيرد، صدر روايت حكايت قول است و با توجه به آن دو نكته مىشد به اطلاقش تمسك كنيم، اما ذيل روايت كه حكايت فعل است چون حاكى خود راوى (عبد الله بن سنان) است اطلاق ندارد، يعنى ما به استناد اين روايت نمىتوانيم بگوئيم "يجوز تأخير السعى الى الليل مطلقا " چه جهد و مشقتى در كار باشد يا نباشد فرقى نمىكند. دليل را هم بيائيم اين روايت قرار دهيم اين صلاحيت ندارد.
(پاسخ سؤال: اين روايت را عرض كرديم شيخ نقل كرده و كلينى هم نقل كرده است، فقط در نقل كلينى كلمه حاجّا اضافه شده است، صدوق هم نقل كرده است و در نقل او اين اضافه هست مىفرمايد "و فى حديث آخر يؤخر الى الليل " ولى اين براى ما الان مرسل است، "و فى حديث آخر و يؤخره الى الليل " خوب اين حديث آخر كدام است، ايشان كه نقل نكرده سندش را براى ما، ما تا اينجا نتيجه اينطور مىگيريم كه تأخير الى الليل در صورتى كه عذرى نباشد با توجه به اين روايتى كه خوانديم ما دليلى بر آن نمىتوانيم اقامه كنيم، بله تأخير الى ان يبرد يك مسئلهاى بود كه حكايت قول دلالت بر او مىنمود و مانعى هم از تمسك به اطلاقش نبود
حالا از اينكه بگذريم، اينجا من اين مسئله را مطرح مىكنم براى اينكه روى اين مسئله فكر كنيم، صاحب وسائل دو روايت غير از اين روايت نقل نكرده است، روايت دومش را صاحب جواهر دو روايت قرار داده است، روايت دوم از اين دو روايت اخير را صاحب جواهر دو روايت قرار داده است و نتيجتاً به ضميمه روايت اولى كه صاحب وسائل دارد به نظر صاحب جواهر سه روايت در كار است، به نظر صاحب وسائل دو روايت است، لكن در ذهن من يك شبههاى است كه خدمت شما عرض مىكنم:
من در ذهنم آمده است كه مجموعه اينها يك روايت است ولو اينكه در اثبات و نفى هم با هم اختلاف دارند، حالا مىخوانم و جهتش را عرض مىكنم براى اينكه تا فردا فكر بفرمائيد.
صاحب وسائل در روايت دوم اينطور مىگويد: شيخ نقل كرده است "باسناده عن موسى بن القام عن صفوان عن العلأ " كه اين علأ عند الاطلاق همان علأبن رزين مخصوصاً به قرينه نقل از محمد بن مسلم، خوب اين سند را خوب دقت كرديد، علأ نقل كرد از محمد بن مسلم "قال سئلت احدهما عليهما السلام " از امام باقر يا صادق عليهما السلام، از يكيشان نقل كردهاند "عن رجل طاف بالبيت فاعيا " يك كسى طواف را انجام داد، حالا خسته شده است، خوب معمولاً طواف هفت شوط است و مخصوصاً براى آنها كه خيلى اهل راه رفتن نيستند موجب خستگى است،( فاعيا: خسته شد)"أ يؤخر الطواف بين الصفا و المروه " آيا مىتواند سعى بين صفا و مروه را تأخير بياندازد، ديگر نمىگويد تا كى و كجا، "أ يؤخر الطواف بين الصفا و المروة قال نعم " امام فرمودند مانعى ندارد، اين روايت با اين سند و با اين متن.
حالا روايت بعدى: صاحب وسائل اينطور مىگويد: (روايت قبلى را شيخ نقل كرده بود) اين روايت را كلينى نقل كرده است "عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن صفوان كه در همان سند قبلى هم بود، صفوان در آن سند از علأ نقل كرده بود، در اين سند هم عن العلأ ابن رزين نقل كرده است، منتهى در سند قبلى عن محمد بن مسلم بود، اينجا روى نقل كلينى محمد بن مسلم ندارد، " قال سئلته " اين هم پيداست كه از امام يا از احدهما عليهما السلاماست، عبارت سؤال همان عبارت است بدون كلمهاى زياد و كم، "سئلته عن رجل طاف بالبيت فاعيا، أ يؤخر الطواف بين الصفا و المروه " اضافهاش اينجاست "الى غدٍ " تا فردا مىتواند تأخير بياندازد؟ "قال لا " فرمود خير، تا فردا نمىشود تأخير بياندازد، پس اين روايت را علأ در حقيقت به حسب ظاهر مستقيماً خودش از امام سؤال كرده است و جواب گرفته است، حالا صاحب وسائل همين روايت دوم را مىفرمايد "رواه الشيخ باسناده عن محمد بن يعقوب " به همين كيفيت " و رواه الصدوق باسناده عن العلأ بن رزين عن محمد بن مسلم "باز اينجا روى اين نقل پاى محمد بن مسلم در كار آمد "عن احدهما عليهم السلام "صاحب جواهر آمده است اين دوتاى آخرى را دوتا قرار داده است، يعنى در باره تأخير الغد دو روايت ايشان مىفرمايد وجود دارد، يكى صحيحه علأ بن رزين است، يكى هم صحيحه محمد بن مسلم است، هر دو سؤال كردهاند "أ يؤخر الطواف بين الصفا و المروه الى الغد قال لا "لذا مىفرمايد در مسئله عدم جواز تأخير الى الغد ما دو روايت قرص و محكم و صحيح و ظاهرة الدلالة داريم در حاليكه روى نظر صاحب وسائل اين روايتى كه علأ از محمد بن مسلم در رابطه با غد و كلمه لا نقل مىكند اين همان روايت است، نه اينكه يك روايت ديگرى باشد و تعدد روايت مطرح باشد، صاحب وسائل اين دو را يك روايت گرفته است، در حاليكه صاحب جواهر اينها را به عنوان دو روايت صحيحه
مستقله قرار داده است، و اما آن شبههاى كه در ذهن من است: شبههاى كه در ذهن من است اين است كه آن روايت اول هم كه مىگفت نعم راوى علأ عن محمد بن مسلم است، متن سؤالش هم همين متن است منتهى در آن متن كلمه الى الغد وجود نداشت ولى در متن اخيرى كلمه الى الغد وجود دارد و من به ذهنم مىآيد كه مجموعه اينها يك روايت بيشتر نيست، منتهى اين روايت مردد است بين اينكه كلمه الى الغد و جواب نفى درش باشد يا اصلاً كلمه الى الغد درش نبوده است و جوابش هم جواب اثبات و نعم است، اين خيلى بعيد است كه از يك مسئله با يك عبارت و با يك تعبير سؤال شود و راويها هم و آنكه كه از راوى روايت مىكند و حتى راوى سومش كه عبارت از صفوان است همه يكى باشد مع ذلك اينطور در متن روايت اختلاف وجود داشته باشد، حالا يك دقتى هم در بيان صاحب وسائل و هم در تعبير صاحب جواهر بفرمائيد تا بعد ببينيم كه آيا اين شبهه يك شبهه صحيحى هست يا خير؟ ان شأ الله فردا
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...