• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: طواف " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى‏
    " مد ظله العالى ""
    جلسه سى و ششم "
    عرض كرديم كه از آيه شريفه "و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"به ضميمه بعضى از رواياتى كه به عنوان بيان و تفسير آيه وارد شده است روى هم رفته اينطور استفاده شد كه صلاة طواف بايد خلف المقام باشد، لكن نه مطلق خلف المقام، خلفى كه عنوان كلمه عند و نزديك بودن مقام در آن مطرح هست، و الا مطلق الخلف اين كفايت نمى‏كند، اين در صورت تمكن بود، اما در صورت تعذر دو فرض وجود دارد: يك فرض اين است كه عنوان عند و كلمه عند صادق است لكن عنوان خلف تحقق ندارد، مثل اينكه كسى در طرف يمين يا يسار مقام نماز بخواند طورى كه صدق كند كه صلى عند المقام و علت صلاتش هم اين باشد كه چون خلف المقام متعذر و غير ميسور است، لذا عند المقام را از طرف يمين يا از طرف يسار اتخاذ مى‏كند، براى خاطر اينكه طرف قدام كه جلوى مقام بايستد همانطورى كه در ذهن همه متشرعه اعم از شيعه و غير شيعه هست نماز طواف را نمى‏شود جلوى مقام كسى بخواند، ولو اينكه كلمه عند هم صادق باشد، ولو وصل به مقام هم باشد، لكن جلوى مقام نمى‏شود نماز طواف خوانده شود، اما در طرف يمين و در طرف يسار آنهم در صورتى كه خلف متعذر باشد، و راهى براى صلاة خلف وجود نداشته باشد، اينجا حكم كنيم به اينكه روى قواعد مسئله به اين ترتيب است: بگوئيم درست است كه اطلاق عند المقام به روايات صحيحه‏اى كه مسئله خلف را دلالت مى‏كرد، مخصوصاً صحيحه معاوية بن عمار كه با كمال صراحت مى‏گفت "و جعله اَماماً"يا "اِماماً"بايد مقام ابراهيم به عنوان "اَمام"يا بعنوان "اِمام" براى مصلى اتخاذ شود، (مصلى بصلاة طواف). حالا نكته فنّى اين است كه اين "واجعله اماماً"در چه محدوده‏اى آيه شريفه را تقييد مى‏كند؟ آيا تقييدش به نحو اطلاق است يا تقييدش در صورت تمكن است؟ اينكه مى‏گويد بايد مقام ابراهيم را اَمام قرار بدهى و اطلاق آيه شريفه با اين واجعله اِماماً يا اَماماً تقييد پيدا مى‏كند آيا اين تقييد تقييد مطلق است؟ يعنى غير از اين راهى ندارد. يا بايد مقام ابراهيم اَمام قرار گيرد و يا ديگر مقام ابراهيم كنار مى‏رود و اصلاً حسابى براى مقام ابراهيم باز نمى‏شود؟ آيا تقييد به وجعله اماماً اينقدر وسعت دارد و اينقدر قوت دارد كه مى‏گويد كه مقام ابراهيم "اِما ان يقع امامك"در صورت تمكن "و فى صورة عدم التمكن ديگر مقام ابراهيم هيچ ملاك و معيار نيست. اگر معناى واجعله اماماً در مقابل اطلاق آيه شريفه اين باشد معنايش اين است كه اگر نشد مقام ابراهيم امام يا امام قرار گيرد، ديگر طرف يمين و يسار هم بدرد نمى‏خورد، ولو انسان در طرف يمين و يسار وصل به مقام هم باشد،
    اينقدر نزديك به مقام باشد، لكن چون مقام عنوان اِمام و اَمام ندارد روى تعذر ديگر حساب مقام ابراهيم بكلى از بين مى‏رود. آيا اين مقدار ما دايره تقييد را قوى و موسع مى‏بينيم يا اينكه خير ظاهرش اين است كه در صورتى كه تو قدرت دارى مقام ابراهيم را اِمام و اَمام قرار بده، اما حالا اگر متعذر شد، آن اطلاق آيه شريفه كه روى عند تكيه مى‏كرد، عند المقام بايد صلاة واقع شود او بقوة خودش باقى است، لذا اگر خلف متعذر شد با توجه به عنوان عند مى‏گوئيم كه عند را شما حفظ كنيد مسئله خلف كنار مى‏رود، شما يمين يا يسار را اختيار كنيد و آنوقت نتيجه‏اش اين مى‏شود كه اگر كسى على اى حال صلاتش عند المقام است، لكن در درجه اول بايد اين عند در رابطه با خلف پياده شود، خلف تقدم دارد كه هم عنوان عند صادق است و هم خلف در كار است، اما اگر ديديم كه مسئله خلف با عنوان عند قابل جمع نيست، اگر بخواهيم عنوان عند را رعايت كنيم ديگر خلف براى ما متعذر و غير ميسور است آيا در اينجا بايد چه بگوئيم؟ بايد بگوئيم ديگر حساب مقام ابراهيم و معيار بودنش بطور كلى از بين مى‏رود، براى خاطر تعذر خلف يا اينكه خير حالا كه خلف متعذر است لكن عنوان عند امكان دارد خوب مسئله تقييد به خلف مربوط به صورت تمكن است، اما حالا كه غير متمكن شد لكن عنوان عند بايد رعايت شود "من طرف اليمين او من طرف اليسار"بعد از آنكه اجماع قائم بر اينكه جلوتر از مقام ولو پشت انسان وصل به مقام هم باشد، آن بدرد نمى‏خورد و كفايت نمى‏كند در صلاة طواف كسى يمين و يسار را بگذارد و يا حتى آنجاهاى دور دست خلف را بگذارد و بيايد پشت كند به مقام ابراهيم و وصل به مقام ابراهيم نماز بخواند اين از نظر فتوا و عمل هم مسلم باطل است، هيچ ديده نشده كه يك حاجى مسلمانى اعم از شيعه و سنى اين نماز طوافش را جلوى مقام بخواند و پشت به مقام كند و نماز طواف را انجام دهد، به نظر مى‏رسد كه مطلب همين است، يعنى روايات داله بر خلف در مقام تقييد آيه شريفه كه عنوان عند را مطرح كرده است مى‏باشد و ما به اين نتيجه رسيديم كه اين "و اتخذوا من مقام ابراهيم"در حقيقت معنايش "و اتخذوا عند مقام ابراهيم مصلى"است نتيجه بحثهاى گذشته اين بود، حالا روايات خلف اين اطلاق را تقييد مى‏كند اما در تقييد ديگر خيلى توسعه ندارد و تقييدش در يك محدوده است و آن صورة التمكن است اما "اذا لم تتمكن من الخلف"اصل مسئله به قوت خود باقى است كه بايد صلاة عند المقام باشد، منتهى خلف متغذر است و مسئله يمين و يسار مطرح مى‏شود، آنوقت ديگر يمين و يسارش ديگر هيچ ترجيحى احد طرفين بر ديگرى ندارد، اينطور نيست كه يمين ترجيحى بر جانب يسار يا جانب يسار ترجيحى بر جانب يمين داشته باشد، لذا در اين فرض تقريباً مسئله به اين كيفيتى كه عرض كرديم انسان مى‏تواند استظهار كند،
    اما مشكل آنجائى است كه اصلاً بطور كلى صلاة عند المقام بر آن متعذر است، عنوان عند همانى كه در آيه شريفه اخذ شده است و ما آيه شريفه را با فهم ناقص خودمان معنا كرديم كه "و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"يعنى "عند مقام ابراهيم مصلى"حالا اگر موردى شد كه اين عنوان عند متعذر است هم از خلف عنوان عند تحقق ندارد و هم از يمين و يسار و هر طرفى كه شما بخواهيد بايستيد اينقدر جمعيت و ازدحام زياد است كه صدق نمى‏كند كه صلاة شما عند المقام است، آيا در اينجا چطور است كه دست اين نماز كننده طواف از اصل عنوان مأخوذ در آيه كوتاه است، از عند مقام ابراهيم بطور كلى دستش كوتاه است، هم خلف و هم يمين و هم يسار، آيا در اينجا مسئله خلف با اينكه عنوان عند وجود ندارد، يك ترجيحى بر مسئله يمين و يسار دارد؟ يا اينكه خير حالا كه عند المقام نشد ديگر چه فرقى مى‏كند بين خلف و بين يمين و يسار؟ آيا مسئله خلف در اين فرض هم رجحانى براى او وجود دارد؟ اين چيزى است كه ما از روايات و آيه شريفه‏اى كه خوانديم نمى‏توانيم استفاده كنيم، اما از آن روايتى كه در انتهاى بحث خوانديم و عرض كرديم كه در آن دقت بفرمائيد، از اين روايت بايد حكمش را استفاده كنيم: روايت اين بود كه عرض كرديم دو طريق دارد: طريق شيخ در تهذيب ضعيف است اما طريق كلينى در كافى يك طريق صحيحى بود و در حقيقت روايت روايت معتبره است، روى آن طريق كافى عبارت اين بود "حسين بن عثمان قال رأيت ابا الحسن موسى عليه‏السلام يصلى ركعتى طواف الفريضه به حيال المقام قريباً من ضلال المسجد"حالا در آن نقلش دارد "لكثرة الناس"ولى در اينجا خود مناسبت حكم و موضوع همين معنا را اقتضا مى‏كند كه خوب اگر ازدحام و جمعيت زيادى نبود و نباشد اينطور نيست كه امام معصوم برود يك جاى دور دستى را انتخاب كنند بدون اينكه در اين جاهاى جلوتر هيچگونه مانعى وجود داشته باشد، پيداست كه اين عمل ايشان براى اين بوده كه ازدحام زياد بوده و نمى‏شده كه ايشان جلوتر بايستند و نماز طواف را بخوانند، لكن بحث اين است كه "قريباً من ضلال المسجد"يعنى آن قسمتهاى مسجد كه مسقف است و سايه دارد، فى زماننا هذا با اين توسعه‏اى كه مسجد الحرام پيدا كرده است، اگر كسى بخواهد نزديك اين قسمتهاى مسقف مسجد الحرام در همان ناحيه‏اى كه مقام ابراهيم هم قرار گرفته بايستد خيلى فاصله هست و خيلى دور از مقام ابراهيم قرار مى‏گيرد، اما در زمان موسى بن جعفر عليهم‏السلام كه مسجد اين مقدار توسعه نداشته و عرض كردم كه ما در اولين سالى كه حج مشرف شديم كه سال 56 شمسى بود در همان سال هم هنوز سردر باب بنى شيبه در داخل مسجد الحرام محفوظ نگه داشته شده بود و وقتى كه انسان حساب مى‏كند مى‏فهمد مسجد الحرام جاى نسبتاً كوچكى بوده، شايد 15 اين‏
    مقدارى كه الان هست از اين هم كوچكتر بوده و حتى در آن سالى كه ما مشرف شديم حتى داخل مسجد الحرام اينطور نبود كه همه مسجد مفروش با سنگ و امثال ذلك باشد، بلكه يك قسمتهاى زيادى بصورت باغچه مانند در آن همين خاكهاى ريز و شنهاى ريز بود كه انسان از آن پياده روهائى كه در وسط اين باغچه‏ها ايجاد كرده بودند عبور مى‏كرد، اين حالا در ازمنه بعدى اين مسائل بوجود آمده و تمام اينها را با سنگهاى مخصوص مفروش كرده‏اند و آن باغچه‏هائى كه اكثراً هم يك نوع آلودگى‏هاى نجاستى وجود داشت بحمد الله آنها را از بين برده‏اند، بحث اين است كه مى‏گويند موسى بن جعفر عليه‏السلام پشت مقام ابراهيم نزديك آن جاهاى مسقف مسجد الحرام ايستاده بودند و نماز مى‏خواندند شبهه اصلاً اين است كه آيا آنجائى كه ايشان نماز مى‏خواندند در آن زمان اين كلمه عند بر آن صادق بوده است يا خير؟ فى زماننا هذا اگر كسى بيايد نزديك اين قسمتهاى مسقف نماز بخواند اين ليس عند المقام است و خيلى روشن است كه عنوان عند المقام مطرح نيست، اما در زمان موسى بن جعفر عليهم‏السلام هم اينطور بوده يا خير؟ يا اينكه احتمال قوى مى‏رود كه همان نزديك سايه‏بانها و جاهاى نزديك مسجد الحرام هم به لحاظ كوچك بودن مسجد الحرام همان هم عنوان عند المقام داشته، اگر روايت اينرا بخواهد بگويد اين روايت چيز اضافه‏اى بر حرفهاى گذشته ما ندارد چون همانجائى كه ايشان نماز مى‏خواندند روى اين احتمال هم "كان عند المقام"و هم "كان خلف المقام"خوب بحثى ندارد، ما هم گفتيم در صورتيكه تمكن داشته باشد كه هم عنوان عند را رعايت كند و هم عنوان خلف را رعايت كند در درجه اول همين معنا متعين است بايد هر دو جهت را فى صورة التمكن رعايت كند، اما اگر فرض كنيم كه اين عمل امام معصوم عليه‏السلام خلف المقام بوده است لكن عند المقام نبوده است، به لحاظ اينكه فاصله بين مقام و بين قسمتهاى مسقف زياد بوده است و در نتيجه وقتى كه امام معصوم نزديك جاى مسقف مى‏ايستادند تبعاً ديگر عنوان عند المقام تحقق نداشته است، خوب ما از اين روايت استفاده مى‏كنيم، اگر روى اين احتمال كه اگر عند المقام نشد خلف المقام جايز است اما خلف المقام هم تعيّن دارد اينرا از كجا استفاده كنيم؟ خوب امام معصوم وقتى كه ديد عند المقام نمى‏شود و بايد خارج از دائره عند المقام باشد، من الممكن كه خودش را مخيير مى‏ديد بين اينكه خلف بايستد يا يمين يا يسار بايستد خوب امام در خلف ايستاد، بالاخره در سه جا كه نبايد نماز خواند، يكجا بايد نماز طواف انجام شود، مخصوصاً با توجه به يك نكته‏اى كه من مكرر عرض مى‏كردم در روايات بايد به اين نكات انسان خيلى توجه كند، آن نكته اين است كه يكوقت فعل امام معصوم را امام معصوم ديگرى نقل مى‏كند، فرض كنيد، على بن موسى الرضا عليهم‏السلام در اين‏
    جريان عمل پدرشان را نقل مى‏كرد اين يك حساب دارد، اما يك وقت است كه راوى دارد عمل امام را نقل مى‏كند و اين دوتا با هم فرق مى‏كند، آنجائى كه اين روايت كننده امام ديگر باشد و هدفش از نقل و حكايت بيان حكم باشد، آنجا يك آثارى بر آن بار است، چه بسا بشود به اطلاقش تمسك كرد، مثلاً اگر حضرت رضا اين جريان را نقل مى‏فرمودند و غرض حضرت رضا از نقل بيان حكم بود، ما از اين استفاده مى‏كرديم كه در صورتى كه عنوان عند هم متعذر باشد، عنوان خلف تعيّن دارد، يعنى اذا دار الامر بين اينكه در بيست مترى يمين يا بيست مترى يسار يا در بيست مترى خلف بايستد خلف تعيّن دارد، به لحاظ نقل حضرت رضا و با توجه به اينكه هدفشان از نقل بيان حكم است نه اينكه بخواهند يك قصه‏اى بگويند و رد شوند، اينجا مى‏شود يك مطلبى را از آن استفاده كرد، اما اگر حاكى و ناقل جريان يك راوى است بنام حسين بن عثمان، مى‏گويد كه من ديدم موسى‏بن جعفر عليهم‏السلام در بيست‏مترى پشت مقام ايستاده بودند و نماز مى‏خواند و ما هم فرض كرديم كه اين بيست مترى از دائره عند المقام خارج است، از كجاى اين ما استفاده كنيم اينجا كه خارج از دايره عند المقام است اين خلف ترجيح دارد بر يمين و يسار؟ خير ممكن است هيچ ترجيحى نداشته و يمين و يسار و خلف هم مساوى بوده‏اند لكن خوب لازم نبوده كه سه نماز طواف خوانده شود، يك نماز طواف واجب است و امام هم اين نماز طواف واجب را خلف المقام خواندند، اينكه خلف تعيّن داشته باشد چون راوى غير معصوم است و دارد حكايت فعل را مى‏كند و حكايت هم از كسى است كه ليس من شأنه بيان الحكم بل هو راوٍ فقط و حاكٍ فقط، خوب ما بيش از اين استفاده نمى‏كنيم كه مى‏شود آنجائى كه عند المقام ممكن نشد ما در خارج از دائره عند المقام نماز بخوانيم، اما حالا كه صحبت خارج از دائره شد آيا اينجا هم خلف تقدم بر يمين و يسار دارد، اين را ديگر ما از اين روايت هرچه در آن دقت كنيم و از آن احتمال اول صرفنظر كنيم نمى‏توانيم استفاده كنيم.
    در نتيجه يك دليلى كه دلالت كند بر اينكه در خارج از دائره عند المقام باز مثل داخل در دائره، مسئله خلف نسبت به يمين و يسار يك رجحان و اولويتى دارد تنها راهى كه ما بخواهيم از آن استفاده كنيم همين روايت حسين بن عثمان است و با توجه به اين خصوصياتى كه عرض كرديم ما نمى‏توانيم از اين روايت استفاده كنيم، آيا بيننا و بين وجداننا ما مى‏توانيم گردن اين روايت بگذاريم كه اذا دار الامر بين الخلف و بين اليمين و اليسار، الخلف مقدم على اليمين و على اليسار و يجب علينا اينكه در خارج از دائره عند المقام هم مسئله خلف را مقدم بر مسئله يمين و يسار قرار بدهيم از اين روايت انصافاً اين معنا استفاده نمى‏شود، البته خوب كسى بخواهد احتياط را رعايت كند خوب‏
    مقتضاى احتياط اين است كه هر كجا كه كلمه خلف مطرح است، چه در داخل دائره مقام باشد يعنى عند المقام و چه خارج از دايره عند المقام باشد از روى احتياط مسئله خلف تقدم دارد، اما دليلى بخواهد در اين فرض اين معنا را دلالت كند دليل قائم بر اين معنا نشده است، لذا عبارت ايشان هم اين است: در عبارت تحرير مى‏فرمايد كه "ولو لم يمكنه ان يصلى عند"اگر از عنوان عند بطور كلى دستش كوتاه شد، خوب "يختار الاقرب من الجانبين و الخلف و مع التساوى يختار الخلف"مى‏فرمايد هر كدام نزديك‏تر است آنرا بايد اتخاذ كرد كه اينهم با توجه به اينكه كلمه عند ديگر امكان ندارد، مى‏افتد در همان قاعده الميسور لا يسقط بالمعسور كه بعضيها به آن تمسك كرده‏اند و قدم به قدم پيش رفته‏اند، گفته‏اند الاقرب فالاقرب والاقرب را بايد ملاحظه كرد در حاليكه در خود آيه شريفه آن مقدارى كه ما از آيه استفاده كرديم، همان عند مقام ابراهيم است و شما هم فرض كرديد كه لو لم يمكنه ان يصلى عند، آنيكه آيه مى‏گويد براى او مقدور نيست، ازدحام جمعيت نمى‏گذرد كه اين مفاد آيه پياده شود، خوب اگر نشد مفاد آيه پياده شود، به عبارت ديگر اگر بيست مترى مقام ابراهيم ديگر خارج از عند المقام شد، آيا بيست و يك مترى تقدم بر بيست و دو مترى دارد اين تقدمش را ما از كجا استفاده كنيم؟ آنچه در اينجا معيار بود آيه بود، آيه هم عند مقام ابراهيم مى‏گفت و شما هم فرض كرديد كه عند مقام ابراهيم متعذر است، خوب حالا كه عند مقام ابراهيم متعذر شد ديگر حالا قدم به قدم الاقرب فالاقرب والاقرب را بايد ملاحظه كرد، گفتيم قرار مى‏گيرد در قاعده الميسور لا يسقط بالمعسور و امثال ذلك و آن قاعده همانطورى كه در اصول ملاحظه كرديد اصلاً منابع و مدارك قاعده الميسور يك منابع ضعيف و مدارك غير معتبر است و چنين قاعده‏اى بعنوان يك قاعده شرعيه نمى‏تواند مطرح باشد.
    عمده اين فرض است: مى‏فرمايد "ولو كان الطرفان اقرب من الخلف لكن خرج الجميع عن صدق كونها عند"همه مشتركند در اينكه از دائره عند المقام بيرونند، لكن يكى طرفان در بيست و يك مترى و دو مترى قرار گرفتند اما خلف در بيست و پنج‏مترى قرار گرفته است، ايشان مى‏فرمايد "لا يبعد الاكتفأ بالخلف"اكتفأ به خلف بعيد نيست، به لحاظ اينكه ديگر دليلى نداريم بر اينكه الاقرب فالاقرب مطرح است، نه اينكه دليل داريم بر اينكه خلف اولويت دارد، اولويتى در اين صورت براى خلف مطرح نيست، مگر اينكه روايت حسين بن عثمان را الى احد الاحتمالين حمل كنيم و دليلى هم قائم نشده بر اينكه روايت بر يكى از آن دو احتمالى كه ما عرض كرديم حمل شود "لكن الاحوط اتيان صلاة اخرى فى احد الجانبين مع رعايت الاقربيه"مى‏فرمايد اين كسى كه مثلاً در فاصله 25مترى خلف نماز خوانده در حاليكه طرف يمين و
    يسار يك فاصله بيست و دو مترى دارند و سه متر فاصله‏شان با طواف كمتر است احتياط كند اين احتياط مستحبى است و اين است كه اگر كسى نمازش را خلف المقام در 25مترى خواند يك نمازى هم در يمين و يسار با رعايت اينكه كدام يك از اينها تقدم و قرب بيشتر نسبت به مقام ابراهيم دارد يك چنين احتياطى را رعايت كند، اما اين احتياط احتياط مستحبى است، براى اينكه بعد از فتواى به "لا يبعد الاكتفأ بالخلف"ذكر شده است".
    لكن والاحوط اعادة الصلاة مع الامكان خلف المقام لو تمكن بعدها الى ان يضيق وقت السعى"اين والاحوط ذيل كلام ايشان بعيد نيست كه به همه بحثهاى قبلى ايشان بخورد و آن اين است كه اگر كسى صلاة عند المقام بر او متعذر شد و آمد و خلف غير عند المقام نماز خواند لكن بعد از آنكه نماز خواند و مسئله نماز تمام شد، ديگر ديد كه پشت مقام ابراهيم خلوت شده و ديگر مى‏تواند بيايد در دائره عند مقام و خلف المقام نماز بخواند، در اينجا ظاهرش اين است كه ايشان يك احتياط وجوبى مى‏كنند براى اعاده نماز طواف و دائره اين احتياط را هم توسعه مى‏دهند، توسعه تا اين مقدار است كه كسى كه نماز طوافش را در يك فاصله دورترى خوانده است فوراً نرود سراغ سعى صفا و مروه، تا آنجائى كه امكان دارد و وقت اجازه مى‏دهد براى سعى بين صفا و مروه كه بعداً هم خواهيم خواند كسى كه نماز طوافش را خواند لازم نيست كه بلافاصله برود سعى بين صفا و مروه را انجام دهد بلكه تا شب مى‏تواند اين سعى خود را تأخير بياندازد، حالا ايشان مى‏فرمايد تا آنجائى كه مى‏شود سعى را تأخير بياندازد و وقت سعى وسعت دارد ايشان بايد مترصد باشد و ببيند اين نمازى كه در فاصله دورتر و خارج از دائره مقام خوانده اگر جمعيت به او اجازه دادند و يك نماز خلف مقام بخواند و بعد برود سراغ سعى صفا و مروه، اما اگر ديد كه جمعيت به او هيچ اجازه نمى‏دهند و هيچ خلف المقام در دائره عند المقام خلوت نمى‏شود اين ديگر لازم نيست ولو احتياطاً نماز را اعاده كند بلكه برود سراغ سعى بين صفا و مروه و اعمال ديگرى كه بدنبال سعى بين صفا و مروه هست. تا بعد ان شأ الله.
    پايان