• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: طواف "حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى‏
    " مد ظله العالى ""
    جلسه سى و چهارم "
    بحث در مفاد اين قسمت ازآيه شريفه‏اى است كه در سوره بقره ذكر شده "و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"عرض كرديم كه مصلى ظاهراً همين محل نماز شرعى است و صلاة آن به معناى صلاة شرعى است نه صلاة لغوى به معناى دعا، و ظاهر اين است كه مقصود از مقام ابراهيم همان سنگ مخصوصى است كه حضرت ابراهيم روى آن سنگ ايستادند و جاى پاى آن حضرت روى آن سنگ وجود دارد. و اين سنگ طول و عرض و ارتفاع زيادى ندارد، شايد از جوانب ثلاثه‏اش مسئله "ذراع فى ذارع فى ذارع"باشد يعنى عرض و طول و ارتفاع آن بيش از يك ذراع نيست، آن وقت اين آيه شريفه كه كلمه "من"را به كار برده "و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"اگر ما از ظهور اين مقام ابراهيم، صرف نظر كنيم و بعضى از احتمالاتى كه مفسرين عامه و خاصه در اينجا داده‏اند، آن احتمالات مطرح باشد كه مقصود از مقام ابراهيم، حرم باشد يا مسجد الحرام باشد، يا مقصود از مقام ابراهيم، عرفات و مشعر و منى‏ باشد، و يا مقصود كل منطقه حج باشد كه اينها احتمالاتى است كه قائل هم دارند، اگر ما از اين احتمالات صرف نظر كنيم و همان ظاهر عنوان مقام ابراهيم يعنى آنجايى كه ابراهيم روى آن ايستاد و آن عبارت از همين سنگ مخصوص بود كه بر حسب بعضى از روايات اين سنگ هم مانند حجرالاسود، مربوط به سنگهاى دنيوى نيست، بلكه از بهشت آورده شده است، اگر مقصود از مقام ابراهيم خود اين سنگ باشد، خوب اين با كلمه "من"كه ظهور ابتدايى آن در تبعيض است، جمع نمى‏شود، اين مغاير با آن مثالى است كه ديروز عرض كرديم.
    يك وقت يك جائى وسعت دارد، انسان مى‏گويد از اين جاى وسيع شما يك گوشه‏اى را براى عبادت انتخاب كن، يك قسمت از بالاى سر حرم را انتخاب كنيد براى زيارت، خوب اين يك معناى حقيقى است و هيچگونه مسامحه و تجوّزى هم در آن نيست.
    اما در مقام ابراهيم، اگر آن سنگ را آزاد هم بگذارند، "ذارع فى ذارع"اصلا قابليت ندارد كه حتى كسى روى آن بايستد و نماز بخواند تا چه رسد به اينكه با كلمه "من"مسئله تبعيض را مطرح كنيم، بگوييم يك قسمت از مقام ابراهيم را به عنوان مصلى اخذ كنيم. بگوييم معنايش اين است كه آن محلى را كه شما براى نماز طواف اتخاذ مى‏كنيد، اين ارتباطش با كل مقام ابراهيم، ارتباط بعض و كل است در حالى كه روى كل آن هم نمى‏تواند نماز بخواند فضلا عن بعضه، پس حالا چه بايد كرد؟ ما مى‏خواهيم از يك طرف ظهور كلمه "من"را در تبعيض حفظ كنيم و از طرف ديگر مقام ابراهيم ظهورش در همان سنگ‏
    محفوظ بماند. جمع بين اين دو تا امكان ندارد. پس چه بايد كرد؟ اگر ما بياييم "من"را به معنا "فى"قرار دهيم و بگوييم "و اتخذوا فى مقام ابراهيم مصلى"يك مقدار از مشكل را حل مى‏كند، اما يك مقدار ديگر باقى مى‏ماند.
    آن مسئله تبعيض كه اشكال فراوان داشت، او كنار مى‏رود لكن اصل مطلب اشكالش محفوظ است، براى اينكه مقام ابراهيم اگر بخواهد براى مصلى‏ در حال صلاة طواف ظرفيت داشته باشد، معنايش اين است كه قابليت و صلاحيت ظرفيت (كه معناى "فى"عبارت از ظرفيت است) بايد اين قابليت در آن باشد، در حالى كه مى‏بينيم اگر بجاى "من"حتى آيه شريفه تعبير به "فى"هم كرده بود، اين معنا درست نمى‏شد، چطور مى‏شود كه اين سنگ به اين كوچكى كه بيش از يك ذراع نيست، اين ظرفيت براى مصلى‏ داشته باشد كه مصلى‏ هم حالات مختلف دارد، گاهى مى‏نشيند گاهى مى‏ايستد گاهى ركوع و گاهى سجود، كه انسان در حالت سجده به قسمت زيادى از زمين نياز پيدا مى‏كند بخلاف حالت قيام و حتى حالت قعود. اما در حال سجود، مقدار مكانى را كه نياز دارد براى سجده، بيش از مقدارى است كه مقام ابراهيم ظرفيت آن را دارد. لذا همينجا اشكال به مرحوم كاشف اللثام است، كه ايشان فرموده كه من به نظرم بعيد نمى‏آيد كه اگر كسى قدرت داشته باشد روى همان سنگ نماز بخواند، بگويم كه بر او واجب است كه روى همان سنگ نماز بخواند. منتهى حالا چون دست كوتاه است (به علت ممانعتى كه حاصل شده) و قدرت بر خواندن نماز روى سنگ نيست حالا مى‏گوييم خلف يا احد جانبين كفايت مى‏كند، اما اگر آزاد باشد بايد بگوييم روى همان سنگ نماز خوانده شود. ايشان دو نكته را توجه نفرمودند، يكى اينكه اولا روى سنگ به تنهايى نمى‏شود نماز خواند چون سنگ كوچكتر از آن مقدار مكانى است كه مصلى‏ در حال نماز به آن نياز دارد. و ثانيا اين فرمايش صاحب جواهر هم مطرح است كه در زمان رسول خداهيچگونه مانعى براى خواندن نماز طواف روى سنگ نبود، اما هيچ تاريخ و روايتى اشاره به اين معنا نكرده كه رسول خدا نماز طواف را روى سنگ انجام داده‏اند، و در حالات ائمه معصومين هم چنين معنايى نقل نشده است كه يك امام معصومى روى سنگ ايستاده و نماز خوانده باشد، لذا اگر ما "من"را درآيه شريفه به معناى "فى"بگيريم اينطور نيست كه مشكل حل شود، بگوييم كه چون "من"به معناى تبعيض است مشكل وجود دارد، اگر "من"به معناى "فى"هم باشد مشكل به قوت خودش باقى است.
    پس اين آيه را چه بايد كرد؟
    دو تا احتمال در رابطه با معناى "من"غير از آن دو احتمالى كه ذكر شد وجود دارد، يك احتمال اينكه "من"را به معناى الصاق و اتصال و قرب بگيريم "و اتخذوا من مقام‏ابراهيم مصلى"يعنى قرب مقام ابراهيم شما دو ركعت نماز
    طواف بخوانيد، نزديك مقام ابراهيم. و شايد كلام فقهايى كه مثل امام بزرگوار (تبعا لجماعة من الفقهأ) ايشان در كلامشان كلمه "عند"را به كار برده‏اند، در عبارتى كه ديروز خوانديم تعبير ايشان اين بود "يجب ان تكون الصلوة عند مقام ابراهيم""عند"معنايش اين است كه نزديك او باشد و قرب مقام ابراهيم باشد و ريشه‏اش اين است كه "من"در آيه شريفه را به معناى اتصال و قرب بگيريم، و اين را جانشين كلمه قرب بدانيم، بگوييم "و اتخذوا قرب مقام ابراهيم مصلى"اين حرف حرف خوبى است، لكن دو تا اشكال دارد، يك اشكالش غير وارد است و يك اشكالش وارد است.
    آن اشكال غير وارد كه در كلمات و تعبيرات بعضى ملاحظه مى‏شود اين است كه گفته‏اند همه مسجد الحرام قرب مقام ابراهيم است نه فقط آن چند مترى اطراف مقام ابراهيم. اگر فرض كنيم كه بجاى "من"كلمه قرب را آوردند و گفتند "و اتخذوا قرب مقام ابراهيم مصلى"همه مسجد الحرام قرب مقام ابراهيم است. اين اشكال وارد نيست، چرا زيرا مسئله قرب و بعد از نظر مخاطب فرق مى‏كند، شا يك وقت كسى رار درصفائيه ملاحظه مى‏كنيد، و به او مى‏گوئيد قرب حوض مسجد اعظم به عنوان محل عبادت خوب است اين چون مخاطب شما در صفائيه است مسئله قرب را در رابطه با محل خودش مقايسه مى‏كند در رابطه با صفائيه و بين راه ملاحظه مى‏كند اما يك وقت اينگونه است كه مخاطب شما از در صحن كوچك وارد مسجد اعظم شده و شما به او مى‏گوئيد كه قرب حوض را (اتخذه محل عبادة) اين قربش به اين‏است كه برود كنار حوض والا به‏اين آدمى كه الان در داخل مسجد اعظم هست اگر به اين گفتند كه تو بايد قرب حوض يك مكانى اتخاذ كنى، اين ديگر به ذهنش نمى‏آيد كه پس ما الان هم كه اينجا نشسته‏ايم قرب حوض است، قرب حوض است به لحاظ خيابان صفائيه امابه لحاظ كسى كه اينجا نشسته اين (ليس قرباً للحوض.)
    اينجا هم اين مستشكل دقت نكرده اين مسجد الحرام را كه شمامى‏گوئيد همه آن قرب مقام ابراهيم است! آيه شريفه خطاب به چه كسى است؟ آيه شريفه خطاب به طواف كننده است طواف كننده آن كسى است كه الان از دور و دوران خانه كعبه فارغ شده، اگر به‏اين آدم بگويند كه قرب مقام ابراهيم بايد دور ركعت نماز طواف بخوانى ، هيچ به ذهن او مى‏آيد كه پس برويم آن گوشه مقابل مقام ابراهيم نماز بخوانيم، پس قرب و بعد از نظر مخاطب فرق مى‏كند و اين مستشكل دقت نكرده كه مخاطب در آيه "و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى" طواف كننده‏اى است كه فرغ من طوافه و قاعدتاً در اطراف حجرالاسود است به اين آدم مى‏گويند كه قرب مقام ابراهيم بايد نماز بخوانى، آيا ديگر ميشود كه اين قرب را به مجموعه مسجد الحرام معنا كنيم. خوب اگر اين همه مسجد
    الحرام است در اينجا مى‏گويند كه شما چرا لقمه را دور سر مى‏گردانيد خوب بگو كه در مسجد الحرام دو ركعت نماز بخوان اين همه تعبيرات گيج كننده آوردن اول مقام ابراهيم و كلمه قرب رابه آن اضافه كنند و در آخر نتيجه‏اش مسجد الحرام شود، خوب از اول بگوئيد كه دو ركعت نماز را در مسجد الحرام بخوانيد، پس پيدا است كه در اين شرائط ، وقتى كه به طواف كننده مى‏گويند و اتخذوا من مقام‏ابراهيم مصلى"معنايش همين اطراف چند مترى مقام ابراهيم است لذا اين اشكال وارد نيست،
    اما اشكالى كه وارد است اين است كه خوب اين يك خلاف ظاهرى است كه ما بخواهيم "من"رابه معنا "قرب"بگويم اين خلاف ظاهر است "من"يا به معناى تبعيض است و يا به معناى ابتداى است و يا از اين قبيل معنانى كه براى "من" وجود دارد اما "من"به معناى "قرب"اين مجاز است نه اينكه استعمال غلطى باشد.
    اين اشكال وارد است لكن يك احتمال ديگر اين است كه من را به همين معناى خودش ابتدأ بگيريم، خوب اگر "من"به معناى ابتدا باشد كه بعضى از اعلام هم همين معنا را تقويت كرده‏اند اما بدون اينكه درست معنا كنند زود فرار كردند چون ديدند قابل توجيه نيست، اينكه بگوئيم كه شما از نقطه شروعى كه مقام ابراهيم باشد يك مصلائى اتخاذ كنيد كه با توجه به اينكه نماز بايد الى الكعبه باشد اينگونه بگوئيم كه شما وقتى طواف شما با مجازات حجرالاسود پايان مى‏پذيرد در آنجا به فكر نماز نيافتى ، بلكه بيائى و از مقام ابراهيم شروع كنيد وجايگاهى براى نماز الى الكعبه اتخاذ كنيد كه نتيجه اين بشود كه اگر كسى بخواهد شروع اتخاذ مصلايش ازمقام ابراهيم باشد، اين حتما معنايش اين است كه برود و پشت مقام ابراهيم بايستد.
    كه هم نماز الى الكعبه واقع مى‏شود و هم ابتدأ اتخاذ مصلايش ازمقام ابراهيم است، آيا اينگونه مى‏توانيم توجيه كنيم ؟ خوب در اينجا لقائل ان يقول كه شروع از مقام ابراهيم آيا يعنى شروع از آخر مقام ابراهيم، يا از اول مقام ابراهيم هم شروع صدق مى‏كند؟ اگر از اول مقام ابراهيم هم شروع صدق كرد ديگر كجاى اين احتمال معنايش اين است كه حتماً بايد انسان پشت مقام ابراهيم قرار بگيرد؟ نه اگر كنار مقام ابراهيم هم قرار گرفت "و صلى الى الكعبه يصدق انه ابتد و شرع من مقام ابراهيم و صلى الى الكعبة"و به عبارت روشنتر اينكه اگر ما "من"را براى ابتدأ گرفتيم آيا با اين معنا ملازم است كه بايد نماز خلف المقام باشد؟ كه باقطع نظر از روايات وارده، از خود اين آيه استفاده كنيم كه "اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"به لحاظ اينكه "من"براى ابتدأ است و لازمه ابتدأ و شروع اتخاذ محل نماز ازمقام ابراهيم اين است كه نماز شما حتما پشت مقام ابراهيم قرار بگيرد. حتى اگر در يكى از جانبين ولو وصل به مقام ابراهيم‏
    هم باشد كفايت نمى‏كند، اين را از كجاى آيه (روى همين فرض كه‏كلمه "من"به همان معناى حقيقى خودش (ابتدأ) حمل كنيم) در آوريم با اينكه در آن اول يا وسط و يا آخر مقام ابراهيم نيست.
    در باب حجرالاسود با اينكه از نظر عرض و طول خيلى كمتر از مقام ابراهيم است ديديد كه در مسئله محاذات دقت زيادى شده بود كه از كجاى حجرالاسود طواف شروع شود و در كجاى آن طواف راختم كند در باب مقام ابراهيم با اينكه توسعه آن بيش از حجرالاسود است با اينكه مى‏گويند شروع اتخاذ شما از مقام ابراهيم باشد از كجاى آن استفاده مى‏شود كه بايد نماز شما خلف مقام ابراهيم قرار گيرد بطورى كه ازآيه خودمان استفاده كنيم كه آيه مى‏رساند طواف بايد خلف مقام ابراهيم باشد و در توجيه و استدلال هم اين راهى راكه عرض كرديم بيان شود لكن اين احتمال است.
    در نتيجه يك احتمال اين بود كه من بمعنى تبعيض باشد احتمالا دوم من بمعنى فى باشد و احتمال سوم‏اينكه من به معنى اتصال و قرب باشد و احتمال چهارم اين بود كه من به معنى ابتدا باشد آنگاه اشكالى كه عرض كرديم پيش مى‏آيد كه ائمه به آيه استدلال كردند به اين معنى است كه‏آيه فى نفسه در مفاد خود ظهور دارد و كسى كه اهل تفسير و آشناى با قرآن باشد خودش بايد اين معنى را از آيه استفاده كند و مشكل‏تر مطلب ديگرى است كه در يكى دو روايت مخصوصاً در يك روايت مساله خلف مطرح شده و با اينكه خصوص خلف مطرح شده استدلال به‏آيه و اتخذو من مقام ابراهيم مصلى نموده است بعضى از روايات هم مساله خلف را مطرح كرده است بدون اينكه استدلال به‏آيه شريفه نموده باشد اين دو سه روايت را مى‏خوانيم با توجه به روايت مى‏بينيم كه مفاد آيه چه خواهد بود:
    يك روايت در باب 71 روايت اول كه اين صحيحه است نه موثقه، "قال: قلت للرضا عليه‏السلام اصلى ركعتى طواف الفريضة خلف المقام حيث هو الساعة او حيث كان على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم"خوب از نظر روات هم اين مسئله روشن بوده كه مقام تغيير محل داده، در زمان رسول خدا متصل و نزديك به خانه كعبه بوده و الان به عنوان حد طواف در 5/26 زراع فاصله از خانه كعبه قرار گرفته، آنوقت اين سائل سؤال مى‏كند كه آيا نماز طواف را كه در رابطه با مقام ابراهيم مطرح است مقام ابراهيمِ در جاى فعلى يا مقام ابراهيم در جاى زمان رسول خدا، امام مى‏فرمايد "قال حيث هو الساعة" خير در همينجائى كه مقام ابراهيم الان قرار گرفته، اين راوى مثل اينكه در پيش او مسلم بود كه "ركعتى طواف الفريضه"خلف المقام بايد واقع شود، لذا همانطورى كه اصل وجوب نماز طواف پيش او مسلم بوده، اين معنا هم مسلم بوده كه نماز طواف بايد خلف المقام واقع شود، منتهى ترديدش اين بوده است‏
    كه آيا مقام در جاى فعلى، يا مقام فى عهد رسول الله، امام هم در جوابش فرمودند كه مقام در جاى فعلى، اين مفروغيت از كجا آمده؟ اين كه مى‏گويد "اصلى ركعتى طواف الفريضة خلف المقام حيث هو الساعة"اين خلف المقام از كجا پيش اين راوى مسلم شده است، لكن اين شبهه مى‏بينيد به اين روايت وارد است يا خير؟ كه بگوئيم كه "خلف المقام"را به عنوان احد مصاديق و مواضع نماز طواف ذكر كرده است، و شايد براى اينكه خلف المقام رجحان بيشترى دارد كه بگوئيم از اين تعبير راوى استفاده نمى‏شود كه حتماً بايد نماز طواف خلف المقام باشد، چون محط سؤالش اين معنا نيست، آن كه محط سؤالش است بر جاى مقام ابراهيم است كه جاى فعلى مطرح است يا جاى زمان رسول خدا اما اينكه مى‏گويد "اصلى ركعتى طواف الفريضه خلف المقام" لقائل ان يقول از آن استفاده تعيّن خلف نمى‏شود، بلكه ذكر خلف بعنوان احد مصاديق و مواضع مطرح است، آيا اين شبهه و اين احتمال را كسى مى‏تواند در مقابل اين روايت مطرح كند؟ به نظر من خيلى بعيد نيست.
    اما در روايت سومى كه قبلاً خوانديم آن جاى اين شبهه نيست، روايت سوم همان روايت معاوية ابن عمار بود كه ما عرض كرديم كه اين روايت مطالب زيادى در آن هست:
    يك مطلبش اين است كه "اذا فرغت من طوافك فأت مقام ابراهيم فصل ركعتين وجعله اماماً"مى‏گويد مقام ابراهيم را اَمام خودت قرار بده يعنى تو خلف او واقع شو، يا اِماما يعنى امام و مقابل خودت قرار بده، امام هم چون تقدم بر مأموم دارد بعنوان امام مقام ابراهيم مطرح شده اين روايت شايد بين رواياتى كه مسئله خلف را مطرح مى‏كند بهترين روايت از نظر سند و دلالت همين معنا است، و اين احتمال كه ما بگوئيم چون دنبال "وجعله اماماً"يكسرى احكام مستحبه بيان شده است "وقر فى الاولى منهما سورة التوحيد و فى الثانية سورة قل يا ايها الكافرون"خوب اينها قرينيت پيدا نمى‏كند بر اينكه اين "وجعله"صيغه افعل و هيئت افعل هم ظهور در استحباب داشته باشد، مخصوصاً كه قبلش هم فصل ركعتين اين بلا اشكال مقصود وجوب نماز دو ركعت بنابر آنچه كه ما ثابت كرديم است، آنوقت در ذيل همين روايت استشهاد به آيه شده است كه اين روايت را خوانديم و استشهادش را.
    دو روايت هست كه اينها از نظر دلالت غوغا مى‏كند لكن مشكل سندى دارد، اين دو روايت را در باب 72 صاحب وسائل ذكر فرموده‏اند: اول روايت صفوان بن يحيى عمن حدثه خوب مرسله است، لكن مى‏دانيد همان مطلبى كه در باب ابن ابى عمير گفته شده است در باب صفوان هم همان مطلب مطرح است كه "انه لا يروى و لا يرسل الا عن ثقة"و لذا رواياتى كه صفوان در آنها واقع شده باشد، از نظر بعضى از فقهأ و رجاليين، ديگر به بعد آن نگاه نمى‏كنند
    كه آيا مرسل يا مسند است و مسندش هم راويش مجهول است يا غير مجهول است، لكن ما همانطورى كه در ابن ابى عمير هم اين مطلب را نپذيرفتيم در صفوان هم به همان كيفيت اين مطلب قابل قبول نيست و ثابت نشده است "عن ابى عبد الله فى حديث قال: ليس لاحد ان يصلى ركعتى طواف الفريضة الا خلف المقام"با ليس و الا، اين يك نكته، و نكته دومش استشهاد به آيه شريفه است "لقول الله عزوجل و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"يعنى اين روايت مى‏گويد از خود آيه مسئله خلف المقام استفاده مى‏شود، چون خود امام دارد براى آن ليس و الا به آيه شريفه استدلال مى‏كند، پس معنايش اين است كه آيه فى نفسها ظاهرٌْ در اينكه بايد نماز طواف خلف المقام قرار بگيرد، باز تأكيد مى‏كند "فأن صليتها فى غيره"يعنى فى غير الخلف "فعليك اعادة الصلاة."
    روايت دوم هم عبد الله بن مسكان كه از اصحاب اجماع است نقل مى‏كند عن ابى عبد الله الابزارى كه اين را هم به لحاظ اينكه عبد الله بن مسكان از اصحاب اجماع است كه اين يصح روايته ولو اينكه ما ابى عبد الله ابزارى را نمى‏شناسيم اما چون عبد الله بن مسكان از او روايت كرده ما بايد بگوئيم روايتش صحيح است كه ما اين را هم نپذيرفتيم "قال سئلت ابا عبد الله عليه‏السلام ان رجل نسى فصلى ركعتى طواف الفريضه فى الحجر"كسى يادش رفته و دو ركعت نماز طواف را رفته در حجر اسماعيل خوانده است، آيا اين درست است يا نه؟ "قال يعيدهما خلف المقام"اعاده كند آنها را و حتماً هم بايد خلف مقام باشد، باز هم استدلال مى‏كنند "لان الله تعالى يقول و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى"نماز طواف واجب است، روايات و آيه را ملاحظه فرموديد، فردا انشأالله نتيجه گيرى مى‏كنيم.
    پايان