• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه دويست و سوم "
    مسأله 2: " يجب المبيت ليلة الثالثة عشرة الى نصفها على طوائف، منهم من لم يتّق الصيد فى احرامه للحج او العمرة، و الاحوط لمن أخذ الصيد و لم يقتله، المبيت، و لو لم يتّق غيرهما من محرّمات الصيد كأكل اللحم، و الارأة و الاشارة و غيرهما لم يجب، و منهم من لم يتق النسأ فى احرامه للحج أو العمرة وطأً دبراً أو قبلاً، أهلاً له أو أجنبية، و لايجب فى غير الوطئ كالتقبيل و اللمس و نحوهما، و منهم من لم يفض من منى‏ يوم الثانى عشر و أدرك غروب الثالث عشر " .
    عرض كرديم كه مسأله مبيت، آن مقدار مسلّمش كه براى همه در حج واجب است شب يازدهم و شب دوازدهم است، و تفصيلى هم بين كسى و كسى وجود ندارد. همانطورى كه ديروز در ادله لفظيّه ملاحظه فرموديد كه تعبير به ليالى تشريق شده بود، و قدر مسلم، حالا ولو اينكه جمع هم جمع نحوى نباشد بلكه منطقى باشد قدر مسلمش ليلتين است، ليله يازدهم و ليله دوازدهم، حالا در اين مسأله امروز مى‏فرمايند: سه طائفه هستند كه شب سيزدهم هم بايد در منى‏ بيتوته كنند، منتها چون نظر خود ايشان " من غروب الشمس الى نصف الليل " بود و ظهور در همان نصف اول دارد همان را ذكر فرمودند، ليكن روى نظر ما تخيير است بين نصف اول و نصف دوم. اما اين سه طايفه را اول به نحو اجمال من عرض مى‏كنم، بعد دانه دانه به ادله اينها انشأ الله مى‏رسيم. اوّلى آن كسى است كه در احرام حج يا احرام عمره تمتع كه آن هم مرتبط به حج است، اين در رابطه با صيد كه يكى از محرّمات احرام است اتّقأ نداشته باشد، حالا عرض مى‏كنيم كه چرا اينجا تعبير به اتّقأ كرده‏اند، چون در آيه شريفه يك چنين تعبيرى شده است. آن كسى كه در احرام حجش يا احرام عمره‏اش اتّقأ صيد نكرده است، و قدر مسلّم از عدم اتقأ اين است كه خودش بالمباشره صيدى را انجام داده است، صيد كرده است، صياد بوده است و در احرام حجش يا احرام عمره‏اش صيد انجام داده است، ولو اينكه عملش باطل نشده است ليكن اين عدم اتقأ صيد يك وظيفه‏اى به گردن اين آورده است، و آن وظيفه اين است كه شب سيزدهم هم بايد در منى‏ اين بيتوته كند، يك چنين آدمى شب سيزدهم در منى‏ بيتوته بر او لازم است، حالا دليلش هم عرض مى‏كنيم انشأ الله. اين اجمالاً طايفه اولى‏.
    طايفه دوم كسى است كه در حال احرامش، چه احرام حجش و چه احرام عمره‏اش جماع كرده باشد ولو دبراً، ولو با زن اجنبيّه، اين آدم را كه حالا بحث در اين كرديم كه حجش در كجا باطل مى‏شود؟ و كجا باطل نمى‏شود؟ و نظر ما اين بود كه حج اصلاً باطل نمى‏شود، ولو اينكه سال ديگر هم بايد حجى انجام‏
    بدهد عقوبتاً، اما حج سال اولش به صحت خودش باقى است، حالا اين بحثش را ما در محرّمات احرام كه يكى جماع بود كاملاً بحث كرديم، ليكن يك اثر تكليفى آن هم اين است، كسى كه در حال احرام، چه احرام حج و چه احرام عمره، عمره تمتع هم باشد همين است، اگر جماع كرده باشد در حجش، شب سيزدهم ماه ذى الحجه بايد در منى‏ بيتوته كند و دليلش را هم انشأ الله عرض مى‏كنيم، اين هم اجمالى از طايفه دوم.
    طايفه سوم كه خيلى مى‏تواند مصداق پيدا كند، كه اگر افرادى در روز دوازدهم سهل انگارى كنند و بگويند: حالا حركت مى‏كنيم، يك ساعت ديگر حركت مى‏كنيم، يك دفعه متوجه شدند كه شمس غروب كرد و اينها هنوز در منى‏ هستند، فرض هم كنيد كه هنوز هم اثاثشان را جمع نكرده‏اند، آماده خروج هم نبودند به آن نحو، اين جور آدم بايد شب سيزدهم هم بى‏زحمت در منى‏ بيتوته كند، آن وقت صبح روز سيزدهم هم بخواهد از منى خارج بشود، چون يك فرقى است بين سيزدهم و دوازدهم كه اين هم بعداً شايد صحبت بشود، روز دوازدهم را كه نفرِ اول از او تعبير مى‏كنند، آن نفر عمومى است، روز سيزدهم براى اين طوائف يك نفرى غير از آن نفر عمومى هست، كه از آن تعبير به نفرِ ثانى مى‏كنند، بين نفر اول و نفر ثانى بر حسب روايت و فتاوا يك فرق هم وجود دارد، و آن اين است كه در نفرِ اول كه روز دوازدهم است بايد بعد از زوال باشد، اما در نفرِ ثانى كه روز سيزدهم است اگر قبل از زوال هم نفر كنند مانعى ندارد، كما اينكه هم روايت تصريح به اين معنا دارد و هم فتاوا اين مطلب را متعرّض است. پس امام بزرگوار (ره) سه طايفه را بيان كرده‏اند كه اين سه طايفه بايد شب سيزدهم هم در منى بيتوته داشته باشند. اجمالش را عرض كرديم، حالا مختصر تفصيلش را مى‏گوييم.
    اما طايفه اولى‏، آنهايى كه اتقأ صيد نكرده‏اند، در آيه شريفه يك كلمه " اتّقى‏ " ذكر شده است، " فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخّر فلا اثم عليه لمن اتّقى‏ " عكس مسأله ما، اما آيه نمى‏گويد: " اتقى " چه چيز را، فقط مى‏گويد: " لمن اتقى‏ " ، در آيه در ذيل " و من تأخّر فلا اثم عليه " يك كلمه " لمن اتقى‏ " دارد كه حالا در يك روايت صحيحه‏اى كه ما عرض مى‏كنيم و مى‏خوانيم ولو اينكه " لمن اتقى‏ " را دنبال آن فقره اولاى آيه ذكر كرده است، حالا يا در روايت اشتباه شده است يا مقصود نقل به معنا بوده است، يا جهات ديگرى در كار بوده است، " لمن اتقى " را دنبال " فمن تعجّل " ذكر كرده است، حالا به اين كار نداريم، ما كه از خود آيه استفاده مى‏كنيم. آيه " لمن اتقى‏ " را اين روايت معنا كرده است " اى اتقى الصيد " ، و الاّ در خود آيه مسأله صيد مطرح نيست، اما اين روايت، روايت صحيحه است، در تفسير آيه وارد شده است و يكى از ادله تفسير، كه حجيّت مسلّم دارد اين است كه يك روايت صحيحه‏اى در تفسير وارد بشود،
    كه اين هم متصدى حكم است در ما نحن فيه و هم متعرّض تفسير است، و " اتقى‏ " را به " اتقى‏ الصيد " معنا كرده است. حالا روايتش را عرض كنيم: در باب يازدهم از ابواب عود الى منى، كه ديروز عرض كرديم صاحب وسايل عناوينى و ابوابى براى عود الى منى ذكر كرده است، در باب يازدهم اين جورى مى‏فرمايد، حديث سوم، صحيحه حمّاد است، راوىِ از حماد، محمد بن يحيى است، اينطورى كه محققين در رجال مى‏فرمايند سه تا محمد بن يحيى وجود دارد، محمد بن يحياى خثعمى، محمد بن يحياى صيرفى، و محمد بن يحياى خراز يا خزاز، اينجا فقط دارد كه " محمد بن يحيى " از حمّاد نقل كرده است، اگر ما بخواهيم همينطور بى‏فكر وارد مسأله بشويم خوب ما سه محمد بن يحيى داريم، دوتايش ثقه است، يكى‏اش هم غير ثقه كه آن صيرفى باشد، محمد بن يحياى صيرفى توثيق نشده است، خوب " لقائل أن يقول " كه اين محمد بن يحياى در اين روايت چون معلوم نيست كه يكى از دو محمد بن يحياى ثقه باشد اين روايت را ما نمى‏توانيم بگوييم: روايت خوبى هست، اما ظاهر اين است كه محمد بن يحيى عند الاطلاق، موقعى كه كلمه صيرفى و خراز و خزاز و خثعمى همراهش نباشد اين انصراف دارد به آن كه از همه مشهورتر باشد، كه آن محمد بن يحياى خزاز است كه توثيق هم شده است، لذا ما اين محمد بن يحيى را حمل بر آن محمد بن يحيى مى‏كنيم، و اين روايت را يك روايت صحيحه از آن تعبير مى‏كنيم. " عن أبى عبدالله (ع) قال: اذا أصاب المحرِم الصيد " وقتى كه محرم با صيد ارتباط پيدا بكند در حالى كه صيد از محرمات احرام است " فليس له ان ينفر فى النفر الاول " اين حق ندارد كه روز دوازدهم از منى كوچ كند، اين آدمى كه با صيد سر و كار پيدا كرده است نفرش، نفرِ دوم است، و نفر دوم هم روز سيزدهم است، " و من نفر فى النفر الاول " آن دسته ديگرى كه در روز دوازدهم نفر كرده‏اند " فليس له ان يصيب الصيد حتى ينفر الناس " در چند روايت دارد كه تا مردم كوچ نكنند حق ندارد كه اصابه صيد كند ولو اينكه خودش اصابه صيد نكرده است و به همين دليل هم در نفر اول نفر كرده است، اما تا ظهر روز سيزدهم حق ندارد كه با صيد سر و كار داشته باشد كه اين حالا ربطى فعلاً به مسأله ما ندارد. بعد مى‏فرمايد: " و هو قول الله عزّ و جلّ " اين همان فرمايش خداوند است كه مى‏فرمايد: " فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه لمن اتّقى‏ " عرض كرديم كه آيه شريفه كلمه " لمن اتقى‏ " را دنبال " و من تأخّر " دارد، " فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخّر فلا اثم عليه لمن اتقى‏ " حالا آيه نمى‏گويد كه اتقأ از چيست؟ لكن روايت " فقال " ، در تفسير آيه مى‏گويد: " اتقى الصيد " اين " اتقى الصيد " مال روايت است و الاّ در خود آيه مسأله صيد هيچ مطرح نيست، لذا روى اين كلمه اتقى‏ هم بايد يك مقدار تكيه كرد. اينكه انسان خودش صيد نكند اما از گوشت صيد بخورد، اين‏
    با اتقأ صيد منافات ندارد، اگر كسى اشاره به صيد كند و ارائه كند صيد را، چون يكى از چيزهايى كه حرام است خوردن بيض الصيد است يا شكستنش، اگر صدق اتقأ الصيد بكند لازم نيست كه شب سيزدهم بماند، هر كجا كه اتقأ الصيد صدق نكند، مثل اينكه خودش برود صيد كند، خوب " لم يتقى الصيد " خوب در يكجايش هم امام يك خورده گير مى‏كنند، مى‏فرمايند: كسى كه صيد را گرفته است اما خودش چاقو نزده است كه اين صيد را بكشد، اما ديگرى آمده است و اين را كشته است، اما اخذ صيد به دست اين است، امام مى‏فرمايند: احتياط وجوبى اين است كه اين هم شب سيزدهم بماند، اين هم اتقأ صيد نكرده است، براى اينكه صياد كه مى‏رود و يك صيدى را مى‏گيرد به نفس گرفتن كأنّ صيد حاصل مى‏شود، حالا چه قتلى تحقق پيدا بكند از اين صياد و يا تحقق پيدا نكند، حالا اجمالاً آنجايى كه قتلى هم تحقق پيدا نكند احتياط وجوبى امام مى‏فرمايند كه نسبت به او مبيت است، باز اشتباه نشود. البته اين احتمال هم مى‏دهد انسان كه " ذلك لمن اتقى‏ " ، تقى هم به معناى اتق الصيد باشد، يعنى همانجورى كه حرام بوده است رعايت شده باشد. ليكن ما گرفتار الفاظ هستيم، ما چه مى‏دانيم؟ ما علم غيب كه نداريم، ما به مسايل الهى واحكام الهى واقف نيستيم، ما گرفتار زندان الفاظ هستيم، لفظ مى‏گويد: " ذلك لمن اتقى‏ " نگفته است: " لمن اجتنب عن الصيد الذى هو محرّم على المحرِم " ، و الاّ بر محرِم خوردن گوشتش هم حرام است، ارائه واشاره هم حرام است، همه اينها حرام است، اما ما چه مى‏دانيم؟ حكم را برده‏اند روى اتقأ الصيد و عدم اتقأ الصيد، بعضى از فروضش قطعى است، آنجايى كه صياد خودش قاتل هم باشد، بعضى از فروضش را امام به صورت احتياط وجوبى مى‏فرمايند كه كسى خودش صيد كرده است اما قاتل عبارت از شخص ديگرى بوده است، اين را به طور احتياط وجوبى امام مى‏فرمايد: بيتوته شب سيزدهم بر او واجب است، پس كسى خيال نكند كه اين همانى است كه در باب احرام حرام است، نه، در باب احرام دايره حرمت صيد خيلى وسيع است، اما حكم در اينجا روى اتّقأ الصيد و در مفهومش هم عدم اتقأ الصيد است، هر كجا هم كه شك بكنيد دليلى بر وجوب بيتوته شب سيزدهم ما نمى‏توانيم پيدا كنيم. در روايات متعددى اين مسأله " من تأخّر " يا اتّقأ را به اتقأ صيد، در بعضى از روايات ديگر هم وارد شده است، اما در بعضى از روايات هم اتّقأ را جور ديگر معنا كرده‏اند كه من به مناسبت عرض مى‏كنم. مثلاً در روايت هفتم كه روايت ابن محبوب عن ابى جعفر الاحول عن محمد بن مستنير. كه اين روايت را صدوق در كتاب " من لا يحضر " نقل كرده است و اينجا هم در پاورقى مى‏گويد كه صدوق از " سلام بن مستنير " نقل كرده است، " سلام بن مستنير " يك كسى است كه هم در روات وجود دارد و هم در تفسير على بن ابراهيم قمّى به عنوان توثيق عام، توثيق‏
    شده است. اما محمد بن مستنير كه اينجا در متن وسايل نقل مى‏كند به فرمايش بعضى الاعلام اصلاً ما محمد بن مستنير در روات نداريم، هيچ كجا. يك روايتى از محمد بن مستنير نقل شده باشد ما نداريم اصلاً، باز هم نقل مى‏كنيم در روايات طايفه دوم. و مى‏فرمايد: كه شيخ طوسى با اينكه در كتاب رجالشان اينقدر دايره رجال را توسعه دادند كه حتى اين حتيش خيلى خنده آور است كه حتى منصور كه يكى از خلفاى عباسى بود، و قاتل امام صادق هم بود، منصور را از اصحاب امام صادق شمرده است، اينقدر دايره اين رجال وسيع و با نظر گسترده به افراد نگاه كرده است. " مع ذلك " در تمام رجل اسمى كسى به نام محمد بن مستنير وجود ندارد، در بين روايات هم شما هر كجا بگرديد كسى به نام محمد بن مستنير نداريم. لذا اين روايت هفتم علاوه بر اينكه خود " من لايحضره الفقيه " كه سالم بن مستنير يا سلام بن مستنير دارد صاحب وسايل اينجا اشتباه كرده است كه محمد بن المستنير نقل كرده است. همان سلام بن مستنير است و توثيقات عامه هم اگر در مقابلش يك قدحهاى خاصى وجود نداشته باشد براى ما حجيّت دارد، ايشان از ابى جعفر (ع) نقل مى‏كند كه " انّه قال لمن اتّقاى " در آيه، مى‏دانيد معنايش چه چيزاست؟ " الرفث و الفسوق و الجدال " كه خود قرآن دارد " فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج " كه مرحوم شريعت اصفهانى هم در لا ضرر، لاضرر را به همين آيه مقايسه مى‏كند. مى‏گويد با اينكه كلمه لا دارد، فعل نهى هم ندارد لكن مقصود حرمت است " لا رفث " يعنى " لا يجوز الرفث " ، لا ضرر فى الاسلام ايشان نظرشان اين است يعنى " لا يجوز " به حرمت تكليفيّه، " لا يجوز الضرر و الضرار فى الاسلام " لذا يك مبناى خاّصى براى اين مرد بزرگ در باب لا ضرر و لا ضرار وجود دارد و شاهدش هم همين " لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج " است كه با اينكه كلمه " لا " سر فعل مضارع نيامده است مع ذلك دلالت بر حرمت مى‏كند. اين روايت را بعضى‏ها گرفتند. اولاً ما اين روايت را با آن روايتى كه " لمن اتّقى " را به " اتّقى الصيد " معنا مى‏كند با او ملاحظه كنيم بايد آن روايات را مقدم بداريم. براى اينكه آن روايت صحيحه است در تفسير آيه وارد شده است لكن اين روايت و لو اينكه ما توثيق عام را معتبر مى‏دانيم ولى آن روايت مى‏تواند در مقابل اين روايت قيام كند. لذا ما نمى‏توانيم " اتّقاى " در آيه را به " رفث، فسوق و جدال " بعد هم دارد " و ما حرم الله عليه فى احرامه " كه خيلى از محرمات احرام اصلاً در قرآن ذكر نشده است، جمعى از محرمات احرام. مثل " لا تقتل الصيد و أنتم حرم " و مثل اين آيه " و لا رفث و لا فسوق جدال فى الحج " و امثال ذلك است كه ذكر شده است و الا مثلاً نگاه كردن محرم هم در آينه حرام است، اين ديگر در قرآن ذكر نشده است. بلكه مفاد روايات و فتاوا است، لذا آن روايت بر اين روايت تقدم دارد و اتّقى را ما به‏
    همان اتقى الصيد بايد معنا كنيم.
    طايفه دوم " من لم يتّق النسأ " به صورت وطى و جماع و لو اينكه آن زن زن اجنبيه باشد و لو اينكه وطى، وطى در دبر باشد. دليل اين، يك روايت بيشتر نيست كه بعضى از خصوصيات دارد كه حالا عرض مى‏كنيم. روايت اول همين باب يازدهم روايت ابن محبوب عن محمد بن مستنير، عن أبى عبدالله (ع) قال " من أتى النسأ فى احرامه " مسأله تقبيل و لمس و امثال ذلك خارج است، " من أتى النسأ فى احرامه " لكن مقيد به احرام حج نمى‏كنند، در احرام عمره هم باشد همين است، عمره تمتع. " لم يكن له عن ينفر فى النفر الاول " اين حق ندارد كه روز دوازدهم خارج بشود بايد شب سيزدهم هم بيتوته كند و براى نفر دوم آمادگى پيدا كند، اينجا بعض الاعلام روى همان مبناى خودشان كه اولاً براى مشهور هيچ حسابى قائل نيستند و ثانياً مى‏فرمايند: محمد بن مستنير در رجال اصلاً وجود ندارد، اينجا ديگر صاحب وسايل اشتباه نكرده است، روايت مال فروع و تهذيب است نه مال من لايحضره الفقيه. و ايشان هم، هم به مشهور خيلى اعتنايى ندارند و هم اين روايت را ضعيف مى‏دانند لذا مسأله را به كلى منكر مى‏شوند مى‏گويند اگر اجماعى باشد ما زير چتر اجماع قرار مى‏گيريم اما اگر اجماعى نباشد ما چه دليلى داريم بر اينكه اگر كسى " أتى النسأ فى احرامه " شب سيزدهم بايد بيتوته كند؟ لذا رها مى‏كنند، مى‏گويند هيچ چيز نيست. اما ما عرض مى‏كنيم بر فرض هم اجماع نباشد شهرت كه مسلّم وجود دارد، و ما شهرت را جابر ضعف روايت مى‏دانيم. روايت درست است كه ضعيف است لكن جابر دارد، همان فتواى مشهور جبران مى‏كند ضعف سند روايت را، در حقيقت روايت براى ما حجيت پيدا مى‏كند و ما حكم مى‏كنيم به اينكه " من أتى النسأ فى احرامه " در نفر اول نمى‏تواند نفر كند اما روز سيزدهم مانعى ندارد مثل سايرين.
    پس اگر اجماع در مسأله نبود مسأله شل نمى‏شود، همان شهرت است و جبر ضعف سند روايت و با جبر ضعف سند روايت ما بر طبق روايت نظر مى‏دهيم، و لو اينكه شهرت فتوائى هم من حيث هو ليس بحجة
    اما طايفه سوم آن هم دو روايت دارد يكى روايت اول باب دهم صحيحه حلبى " عن أبى عبدالله (ع) قال من تعجّل فى يومين " اگر كسى روز دوازدهم مى‏خواهد نفر كند " فلا ينفر حتى تزول الشمس " يكى از رواياتى كه مى‏گويد: نفر اول بايد بعد از زوال شمس باشد، اين روايت است. آن وقت ذيلش مى‏گويد: " فان ادركه المسأ " اگر غروب و شب او را درك كرد، شب سيزدهم " بات و لم ينفر " بايد بيتوته كند در منى، شب سيزدهم حق ندارد ديگر نفرى تحقق پيدا كند، اين يك روايت.
    روايت بعديش هم كه آن هم صحيحه معاوية بن عمار عن أبى عبدالله (ع) قال‏
    "اذا نفرت فى النفر الاول " اگر بعد از زوال روز دوازدهم رفتى " فان شئت ان تقيم بمكة و تبيت بها " اگر دلت خواست كه در مكه شب سيزدهم بمانى و بيتوته كنى " فلا بأس بذلك " باز به ما كارى ندارد، ذيلش. " قال " عمار مى‏گويد، معاوية بن عمار و قال، امام صادق يك چيزى اضافه كردند، فرمودند: " اذا جأ الليل بعد نفر الاول " بعد از روز دوازدهم اگر شب آمد " و بتّ بمنى فليس لك عن تخرج منها حتى تصبح " حق ندارى از منى خارج بشوى تا صبح بايد در منى بمانى بعد از آنكه صبح و طلوع فجر شد آن وقت بخواهى مى‏توانى خارج بشوى. اين را مى‏خوانيم كه هر شبى بيتوته‏اش واجب است، رمى جمار ثلاثه هم در روز واجب است حالا اين دلش خواست برود و بر گردد، براى رمى جمار يا بلافاصله رمى جمار كند كه مسأله رمى جمارش خودش يك مسأله مستقلى است. اين دو روايت هم اين معنا را مى‏گويد. اما زائد بر اين سه طايفه حرف اينجا خيلى هست مثلاً مرحوم محقق نائينى فرموده است: احتياط مستحب است كسى كه سفر اول حجش است، شب سيزدهم بماند. مرحوم محقق نائينى فرموده است: كه اگر كسى يك گناه كبيره و لو از محرمات احرام هم نباشد مثلاً خيلى گناهان هست، تهمت زدن به كسى، از محرمات است ولى از محرمات احرام نيست. اگر كسى يك گناه كبيره‏اى را مرتكب شد اين خوب است كه شب سيزدهم بماند، بعضيها تبعاً به همان روايتى كه گفتيم مال سلام بن مستنير است، صاحب وسايل از محمد بن مستنير نقل كرده است. بحث را بردند روى كليه محرمات احرام، عرض مى‏شود چه كفاره داشته باشد و چه نداشته باشد آن هم خوب است در شب سيزدهم بماند. لكن اينها هيچكدام دليل حسابى ندارد يا دليل اقوى دارد. اما اين سه طايفه‏اى كه امام بزرگوار ذكر كردند و ظاهرشان انحصار به اين سه طايفه است ادله‏اشان را ملاحظه فرموديد تا بعد.
    پايان