شنبه 22 ارديبهشت 1403 - 1 ذيقعده 1445 - 11 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 198
متن
درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
ظله العالى " "
جلسه يكصد و نود و هشتم "
در مسأله 10 اينطور مىفرمايند: " يجوز تقديم طواف النسأ على السعى عند الضرورة كالخوف عن الحيض و عدم التمكن من البقأ الى الطهر، لكن الأحوط الاستنابة لاتيانه، ولو قدّمه عليه سهواً أو جهلاً بالحكم صح سعيه و طوافه و ان كان الأحوط اعادة الطواف. "
در اين مسأله 10، تقريباً دو فرع را عنوان مىكنند كه يكىاش را حالا يا خودش يا به اولويت، سابقاً ذكر كرديم يعنى همين چند روز قبل و آن اين است كه اگر مرأة متمتعه يا در هر حج ديگرى فرقى نمىكند، خوف از حيض بعد از اعمال منى داشت، هم طواف زيارت را، هم سعى را و هم طواف نسأ را كه در شرايط و خصوصيات و جهات با طواف زيارت، هيچ فرقى نمىكند، فقط عنوان و نيت فرق مىكند و الا همان طورى كه طواف زيارت، طهارت در آن اعتبار دارد، طواف نسأ هم در آن طهارت معتبر است و با وجود حيض اصلاً امكان ندارد طواف نسأ تحقق پيدا بكند و آن روز عرض كرديم: فقط ابن ادريس قائل بود به اين كه طواف نسأ را در صورتى كه زن خوف از حيض دارد نمىتواند مقدم بدارد و ما در جواب ايشان مطالب و رواياتى بود كه عرض كرديم.
مطلب دوم كه مهمتر است اين است: طواف نسأ همان طورى كه ديروز عرض كرديم بعد الحج است، سعى هم جزو حج است، پس روى اين حساب، در عامد عالم بلااشكال طواف نسائش بايد بعد از سعى تحقق پيدا بكند بطورى كه اگر كسى عالماً عامداً مخالفت كرد بايد بعد سعى هم طواف نسأ را اعاده كند و موجب ترتيب را بوجود بياورد. اما اگر كسى (عمده اين مسأله است) سهواً و نسياناً طواف نسأ را مقدم بر سعى فقط داشت يا جهلاً بالحكم، طواف نسأ را مقدم بر سعى داشت، اول بايد سعى را انجام بدهد بعد طواف نسأ را، لكن اين آمد طواف نسأ را قبل از سعى " اما ساهياً و ناسياً و اما جاهلاً بالحكم " انجام داد، آيا اين طواف نسائى كه قبل از سعى سهواً يا جهلاً واقع شده اين مجزى است يا مجزى نيست؟
روى قاعده اوليه، وجهى براى اجزأ تصور نمىشود، براى اينكه آن بحث اجزأ هم كه شما در اصول ملاحظه فرمودهايد، آنجايى است كه كسى مأمور به را على وجهه انجام بدهد و فرض اين است كه جاى طواف نسأ بعد از سعى است لكن قبل از سعى ولو اينكه مسأله سهو و نسيان ولو اينكه مسأله جهل است لكن جاى او تغيير كرده و آن ترتيب لازم را عملاً انجام نداده و رعايت نكرده. لكن از جماعتى بلكه بالاتر از جماعت ادعاى " لاخلاف فيه " شده، از جمله اين جماعت، مرحوم محقق نائينى است كه اين كتاب دليل الناسك مرحوم
آقاى حكيم، شرح بر متنى است كه مرحوم محقق نائينى در مورد حج نوشتهاند. كتاب متنى است و استدلالى نيست، دليل الناسك هم يك ادله مختصرهاى را ذكر كرده فى مجلد واحد، همه كتاب الحج شرحاً و متناً در اين مجلد است، محقق نائينى قائل به اجزأ شده و همانطورى كه عرض كرديم ادعاى لا خلاف فيه هم شده.
حالا اگر مسأله به فرموده بعض الاعلام به سرحد اجماع برسد كه خوب يك امر تعبدى است ولو اينكه قاعده، اقتضاى اجزأ نمىكند لكن تعبّد كه از راه اجماع مثلاً استفاده شده او دليل بر اجزأ اين معناست. اما اگر اجماع به آن معنا كه ما حدساً رأى معصوم را كشف بكنيم يا اجماع دخولى و امثال ذلك، در مسأله تحقق نداشته باشد آيا بر خلاف آن قاعدهاى كه در بحث اجزأ مطرح است، از راهى مىتوانيم استفاده كنيم كه طواف نسائى كه " قُدّم على السعى سهواً او جهلاً يكون مجزياً " آيا راهى داريم يا نه؟
دوتا راه تقريباً ذكر شده است. يك راهش اين است كه در روايات حلق كه خوانديم اين روايات را كه در زمان رسول خدا(ص) در حجة الوداع روى اينكه مسلمانان يادشان رفته بود و مسأله براى اولين بار مطرح شده بود، در منى، خيلىهايشان آن ترتيب را عملاً رعايت نكردند حالا اما سهواً أو جهلاً، مثلاً بايد ذبح را مقدم بر حلق يا تقصير بدارند، عكس كردند، مثلاً رمى جمره عقبه را به عنوان اولين عمل روز منى بايد انجام بدهند قبل از آن دو عمل ديگر، انجام ندادند و آمدند خدمت رسول خدا و جريان را گفتند و حتى در بعضى از رواياتش كه چندتا روايت صحيحه است و در ابواب ذبح هم اين روايات نقل شده است منتها ما چون خوانده بوديم ديگر نيازى نبود به اينكه اين روايات را بياوريم، آمدند خدمت رسول خدا گفتند كه هر چه مىبايست ما مقدم بداريم، مؤخر داشتيم و هر چه مىبايست مؤخر بداريم، مقدم داشتيم، حالا تكليف ما چيست؟ آيا حجمان مثلاً باطل است؟ رسول خدا برحسب يك روايت فرمود: " لا حرج " بر حسب يك روايت، دو مرتبه فرمود: " لاحرج " . فرمود: مانعى ندارد، حجتان صحيح است، عملى هم ديگر براى شما لازم نيست. حالا، بعضى از فقهاى ما، از اين رواياتى كه در باب جريان مناسك منى، در روز عيد قربان وارد شده كه اكثراً صحيحه هم است خواستهاند يك ضابطه كليه استفاده كنند و آن اين است كه در باب حج، چون قلّما يتفق كه كسى موفق به حج بشود، هيچ گونه تقديم و تأخيرى مضر نيست و موجب اعاده هم نيست، اختصاصى هم به اعمال منى ندارد، طواف نسأ را كسى سهواً يا جهلاً مقدم بر سعى بدارد يا مؤخر از سعى بدارد بر حسب اين " لاحرج " اى كه رسول خدا يك مرتبه يا دو مرتبه فرمودند مانعى ندارد، لذا اين طواف نسائى هم سهواً يا جهلاً قبل از سعى واقع شده اين صحيح است و امام بزرگوار هم مىفرمايد: " صح سعيه و
طوافه " ، لكن بعدش يك احتياطى در اينجا دارند. اين يك راهى است كه به آن استدلال شده است.
جواب اين راه و جواب اين دليل، تقريباً دو مطلب است، يكى اينكه حالا اگر در اعمال منى، رسول خدا فرموده باشند: " لا حرج " ، يك مرتبه يا چند مرتبه، از كجا شما استفاده مىكنيد كه در همه اعمال حج اينطورى است؟ آيا شما از اين استفاده مىكنيد كه زنى كه هيچ خوف از حيض و جمعيت و امثال ذلك ندارد، فرضاً طواف حجش را اگر ساهياً يا جاهلاً مقدم بر وقوفين داشت، اين " لا حرج " ى رسول خدا شاملش مىشود؟ خوب رسول خدا روى اعمال منى اين حرف را فرمودند اگر شما هم مىخواهيد استفاده ضابطه كنيد، در باره اعمال منى استفاده ضابطه كنيد اما اينكه در تمام اعمال و مناسك حج اين ضابطه و اين قاعده كليه جريان داشته باشد شما از كجا اين معنا را مىتوانيد اثبات كنيد؟ اين اولاً.
ثانياً: سلّمنا، قبول كرديم كه در تمامى اعمال و مناسك حج ولو مناسك غير يوم عيد قربان، شما از اين يك قاعده كليه استفاده كنيد، اما قاعده كليه در مورد اعمال حج است و ما صحبت كرديم كه طواف نسأ اصلاً جزو اعمال حج نيست و اگر كسى عامداً، عالماً هم ترك بكند، گناه كرده، حليت نسأ هم در كار نيست اما لطمهاى به حج نمىخورد، طواف نسأ جزو اين مجموعه نيست، اين مجموعه، يك اجزأ و شرايطى دارد كه " ليس طواف النسأ منها " ، حالا شما از اين " لا حرج " ى رسول خدا(ص) حداكثر استفاده كنيد كه در جميع اجزاى حج، تقديم و تأخير سهواً و جهلاً مانعى ندارد " اما طواف النسأ انما هو بعد الحج، يعنى ليس جزأً من الحج " خوب چيزى كه جزو حج نيست و دليل هم مىگويد: " بعد الفراغ من الحج " واقع مىشود اگر كسى ساهياً يا جاهلاً، مقدم بر بعضى از اجزاى حج داشت، چرا ما قائل به اجزأ بشويم؟ روى چه دليلى اجزأ را در اين جا پياده كنيم با اينكه اتيان به مأمور به على وجهه نشده است؟ براى اينكه به ما گفتهاند حتى در يك روايتى در آن بحثى كه سابقاً ذكر كرديم با كلمه " انما " كه ابن ادريس هم به اين روايت تمسك كرده: " انما طواف النسأ بعد السعى " پس چرا قبل از سعى اين طواف نسأ هم رفع تكليف بكند هم آن اثر وضعى كه از طواف نسأ انتظار مىرود، آن اثر وضعى هم بر او مرتب بشود؟ لذا اين وجه اول و دليل اول، نمىتواند يك دليل قرص و محكمى باشد.
لكن يك دليل دومى در اين جا هست و او يك روايت موثقهاى است كه صاحب وسائل در ابواب طواف آن روايت را آورده حالا ان شأ الله روايت را ما مىخوانيم در معناى اين روايت، ببينيم همين طورى است كه استفاده شده يا يك معناى ديگرى براى اين روايت هست؟
روايت در باب 65 از ابواب طواف، جلد نهم وسائل، روايت سماعة بن مهران،
موثقه هم هست حديث دوم، اين روايت از اسحاق بن عمار كه اسحاق از سماعة نقل كرده، سند ديگر هم دارد. " عن أبى الحسن الماضى(ع) " كه امام موسى بن جعفر(ع) است. قال سماعة مىگويد: " سألته " من از أبوالحسن ماضى اين مسأله را سؤال كردم (عبارت را خوب دقت كنيد) " عن رجل طاف طواف الحج و طواف النسأ " يك كسى طواف حج و طواف نسأ را انجام داده " قبل أن يسعى بين الصفا و المروة " لكن هنوز سعى بين صفا و مروه را انجام نداده است "قال: لا يضره " بر حسب اين روايت، أبوالحسن ماضى فرمودند كه ضررى به اين نمىزند مثلاً ولو اينكه طواف نسائش قبل از سعى واقع شده لكن مانعى ندارد " يطوف بين الصفا و المروة " برود سعىاش را انجام بدهد " و قد فرغ من حجه " اما حجش در جاى خودش درست است، سعى بين صفا و مروه را انجام بدهد.
اما يك دقتى لازم است. اولاً: اين روايت مسأله نسيان و جهل در آن مطرح نيست ولو اينكه شيخ طوسى اين را حمل بر ناسى كرده است، بدون اينكه روايت اشارهاى به مسأله نسيان و جهل داشته باشد، شيخ طوسى آمده اين روايت را حمل بر صورت نسيان كرده است. اشارهاى هم به اين مسأله نسيان نيست در اين روايت.
بعض الاعلام مىفرمايد كه ما يا اين حمل شيخ را بپذيريم عجيب اين است كه در ظرف دو سه سطر، اول مىگويند: حمل شيخ را بپذيريم، بعد هم مىگويند: نمىپذيريم، بعد هم باز حمل شيخ را ذكر مىكنند. عجيب است از نظر تعبيرى. مىفرمايند: اين روايت را يا بايد علمش را به اهلش رد كنيم، يا اصلاً بگوييم كه روايت از يك چيز ديگرى سؤال مىكند، مقصود اين نيست كه طواف نسائش قبل از سعى واقع شده و الا اين طواف حج را هم ذكر كرده مىگويد: " طاف طواف الحج و طواف النسأ قبل أن يسعى بين الصفاو المروة " معلوم مىشود كه يك چيز ديگرى را از امام مىپرسد و آن چيزى را كه سؤال مىكند اين است: كه چون طواف حج را انجام داده و سعى را انجام نداده، سؤالش از اين است كه آيا اين مقدار فاصله مضر به صحت سعى هست يا مضر به صحت سعى نيست؟ و مؤيد اين حرف هم يك چيزى است كه من عرض مىكنم كه آن روز هم عرض كرديم و بعضى از آقايان هم يك حرف خيلى عجيبى زدند. من گفتم: در مواردى كه ترتيب شرط است اگر ترتيب رعايت نشود آيا سؤال از صحت امر اول مىشود يا سؤال از صحت امر دوم مىشود؟ مثلاً نماز عصر كه مرتب بر نماز ظهر است حالا اگر اين ترتيب رعايت نشد كسى يك ساعت بعد از ظهر خيال كرد نماز ظهرش را خوانده لذا اول نماز عصرش را خواند، نماز عصرش كه تمام شد به فكر آمد، ديد عجيب، نماز ظهرش را انجام نداده، آيا اينجا صحبت از چه مىشود؟ سؤال از اين مىشود
كه آيا اين نماز عصرى كه فاقد ترتيب بوده، آيا صحيحاً واقع شده يا نه؟ حالا يا امام بگويد: نه، يا بله، آن ديگر مهم نيست ولى بحث اين است كه سؤال از چه مىشود؟ سؤال از نماز عصر فاقد ترتيب است، اما نماز ظهر آن كه ديگر صحتش جاى بحث نيست. اگر كسى الان نماز ظهرش را يك ساعت بعد از ظهر بخواند، بعد از نماز عصرى كه نسياناً ترتيب در آن رعايت نشده، آيا در صحت نماز ظهر ترديد است، يعنى مىتوانيم سؤال كنيم اين نماز ظهرش صحيح است يا نه؟ خوب نماز ظهر كه ترتيب در آن شرط نبود، نماز عصر است كه ترتيب در آن شرط است. آن روز به آن آقا عرض كردم گفتم: اگر كسى يك آدم لاابالى بود، فرض كنيد مدتها هم نماز نمىخواند، حالا امروز آمده مىگويد: من نماز ظهر را مىخواهم بخوانم براى خدا، اما نماز عصر را ديگر حوصلهاش را ندارم. ما بگوييم: اين نماز ظهرش باطل است، براى اينكه نماز عصر بعدش واقع نشده؟ يا نماز ظهر كه از نظر ترتيبى قيد و شرطى ندارد، خوب نماز ظهرش هم خوانده در محلش هم واقع شده اين نماز عصر است كه مرتب بر ظهر است و لازم نيست در صحت نماز ظهر، اينكه قبل العصر واقع بشود بطورى كه اگر كسى فقط نماز ظهر را خواند ليس الا، بگوييم كه اين نمازش باطل است، براى اينكه " لم يقع بعده العصر " ، خوب " لم يقع " . اشكال در دومى است، اما در اولى هيچگونه اشكالى نيست اينكه مىگويد: " رجل طاف طواف الحج " طواف حج هم مىآورد " قبل أن يسعى " خوب " طاف طواف الحج " ، خوب طواف حج قبل از سعى هست، ما ذكر كرديم، پس اين چيست كه مىگويد: " طاف طواف الحج قبل أن يسعى " مگر طواف حج را بايد بعد از سعى انجام بدهند؟ خوب طواف حج را قبل از سعى انجام مىدهند، پس معلوم مىشود كه نظر به يك مطلب ديگرى دارد (بعض الاعلام مىگويند) و آن اين است كه آيا اين مقدار فاصله، ضرر مىزند يا ضرر نمىزند؟ اين طواف حجش را انجام داده، بايد همان جا برود به مسعى، سعيش را مثلاً انجام بدهد لكن بجاى سعى، مشغول به طواف نسأ شده، ركعتين طواف نسأ، دو ركعت هم طواف حج، قطعاً ديگر فاصله خيلى افتاده تا مسأله سعى، امام هم در جواب مىفرمايد كه نه اين مقدار فاصلهها موجب نمىشود كه سعى از بين برود، حالا بخواهد سعىاش را هم انجام بدهد مانعى ندارد. ايشان آمده روايت را در آخر كلامش اين طورى معنا كرده.
اما مطلب اين نيست. روايات ديگر را اگر انسان ملاحظه بكند ولو اينكه حالا سند حسابى هم ندارند لكن ما نمىخواهيم به آنها استدلال كنيم، ما مىخواهيم روايت را بفهميم كه سؤال، سؤال از چه شده؟ مثلاً در حديث اول همين باب، باب 65 ولو اينكه مرسله هم هست قبول داريم، آخرش مىگويد " عمن ذكره قال: قلت " ببيند عبارت چيست، " قلت لأبىالحسن(ع): جعلت فداك متمتع "
پيداست شايد با همين روايت دومى سؤالش تقريباً يكى باشد " متمتع زار البيت فطاف طواف الحج، ثم طاف طواف النسأ، ثم سعى " سعىاش را بعد از طواف نسأ انجام داد. ببينيد سؤال تقريباً يك سؤال است. حالا ببينيد جواب چيست، " قال " امام فرمود، عرض كردم نمىخواهيم به اين روايت استدلال حكمى بكنيم. در جواب فرمود: " لا يكون السعى الا من قبل طواف النسأ " معلوم مىشود همه حرفها سر اين است كه سعى بعد از طواف نسأ آيا درست است يا نه؟ " فقلت: أفعليه شئ؟ " آيا كفارهاى هم بر اين هست؟ چيزى هم به عهدهاش هست؟ " فقال: " باز تكرار كرد " لا يكون السعى الا قبل الطواف النسأ " فاصله مورد نظر نيست، براى اينكه قبل الطواف النسأ مىسازد با اينكه چند روز فاصله شده باشد طواف حجش را انجام بدهد لكن سعى را انجام نداده دو سه روز معطل شد سعى را انجام داد، بعد هم طواف نسأ را. پس اين احتمالى كه بعض الاعلام(ره) در معناى آن روايت دوم مىدهند كه اصلاً مورد سؤال فصل بين طواف حج و سعى است، اين با اين عبارت هيچ نمىخواند، همه حرفها سر اين مطلب است كه آيا سعى بعد الطواف النسأ يا طواف النسأ قبل السعى، صحيحاً مىتواند واقع بشود يا نه؟ حالا آن روايت " عمن ذكره " است، روايت، روايت مرسله است ما نمىتوانيم به آن اعتماد كنيم، دلالت بر عدم جواز مىكند، اين روايت دوم كه موثقه است و مورد بحث ماست دلالت بر جواز مىكند. پس على اى حال مطلب اين طورى كه بعض الاعلام مىفرمايند، روشن نيست، بلكه ما يك دليل قرصى بر اينكه اينجا خلاف قاعده رفتار بشود، با اينكه مأمور به على وجهه واقع نشده با اينكه ادلهاى كه مىگويد: طواف نسأ بعد الحج است، رعايت نشده ولو اينكه ساهياً و جاهلاً رعايت نشده.
مگر اينكه مسأله حديث رفع را اينجا پيش بكشيم، نسبت به جاهل " ما لا يعلمون " را بياوريم، نسبت به ناسى و ساهى هم " رفع الخطأ و النسيان " را دركار بياوريم. اما در عين حال، اين كار جلوى احتياط را نمىگيرد ولو اينكه جلوى احتياط وجوبى را مىگيرد، لكن امام فرمودند: " و ان كان الأحوط اعادة الطواف " يعنى همين طواف النسأ، نه طواف الحج. كما اينكه اين نكته را هم عرض كنيم آنجايى كه فرمودهاند در فرض اول، فرمودهاند: " لكن الأحوط الاستنابة لاتيانه " آيا مقصود اين است كه زنى كه خوف از حيض دارد و طواف نسأ را مثلاً مقدم داشته، بيخود مقدم مىدارد اما استنابة كند يا اينكه مقصود امام اين است كه جمع بكند، خودش طواف نسأ را مقدماً انجام داده لكن احتياط اين است كه يك نايبى هم بگيرد، حالا خودش هم آن جاهايى كه خوف از حيض است خوف در كار است، نه اينكه هميشه حيض باشد، مىفرمايند: اگر تمكن از بقأ دارد، خودش بماند تا آخر، اگر تمكن ندارد يك نايبى هم براى
طواف نسأ استنابة كند، خودش هم كه قبلاً روى ملاك خوف حيض، طواف نسأ را مقدم داشته. در حقيقت جمع از آن استفاده مىشود، جمع بين تقديم خودش و بين استنابة بعدى، در محل خودش و لو اينكه اين عبارت ايشان با جمع، خيلى تطبيق نمىكند لكن مقصود ايشان ظاهراً همان جمع بين امرين است نه اينكه مقصود اين باشد كه خودش مقدم ندارد، صبر كند حالا هم كه تمكن از بقأ الى حصول الطهر ندارد، فقط استنابه كند اين " فقط " مقصود ايشان نيست. مقصود ايشان جمع كردن بين تقديم طواف نسأ در مورد ضرورت و بين استنابه طواف نسأ در محل خودش كه عبارت از سعى است. تا مسأله بعدى.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...