• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و نود و پنجم "
    در مسأله 6 اينطور مى‏فرمايند: " من قدم طواف الزيارة و النسأ لعذر كالطوائف المتقدمة لا يحل له الطيب و النسأ، و انما يحل المحرمات جميعاً له بعد التقصير و الحلق " .
    اينطورى كه ملاحظه فرموديد، در بحث ديروز ما به اين نتيجه رسيديم، تبعاً للمشهور كه در بين محرمات احرام مسأله حرمت طيب كه در بعضى از روايات در مورد مأكولش تعبير به صفره كردند، " لا تأكل شيئاً فيه صفرة " و مقصود از صفره هم همان زعفران است كه مشتمل بر رائحه طيّبه است و طيب بودن آن از مسلّميّات در اين باب است.
    در بحث ديروز ما به اين نتيجه رسيديم كه اگر بخواهد طيب حلال بشود، بايد طواف زيارت و ركعتين و سعى را انجام بدهد تا طيب حلال بشود. حليت نسأ هم توقف بر طواف النسأ دارد كه ان شأ الله بعد عرض مى‏كنيم.
    حالا بحث اين است كه خوب ما يك مسأله‏اى را قبلاً بحث كرديم، و آن اين بود كه يك طوائفى كه چهار طائفه بودند، اينها مى‏توانند طواف خودشان را مقدم بر وقوفين قرار بدهند. مثل پيرمردهايى كه خوف ازدحام دارند، يا زنهايى كه خوف حيض دارند، يا مريضهايى كه قدرت بر طواف بعدى ندارند. حالا بحث اين است كه اگر اين طوائف متقدمه كه چهار طايفه بودند، اينها طواف و نماز طواف و سعى و حتى طواف نسأ را كه عرض كرديم مانعى ندارد براى زنى كه خوف حيض دارد، مقدم بر وقوفين قرار بدهد، آيا اين طوافهاى مقدم كه تجويز كرديد تقديمش را، آيا مؤثر در حليت طيب و حليت نسأ هست يا نه؟ مثلاً كسى كه قبل از وقوفين، زنى كه خوف حيض دارد اگر طواف نسائش را مقدم بدارد، آيا ديگر طواف نسأ اثر خودش را بخشيده؟ يعنى " يجوز له المجامعة مع الرجال " ؟ يا مرد پيرى كه به واسطه ازدحام طواف خودش را مقدم داشته و نماز طواف و سعى و اينها را مقدم داشته آيا مى‏تواند از طيب استفاده كند، در حالى كه هنوز وقوفين را انجام نداده، نه وقوف به عرفاتى تحقق پيدا كرده، نه وقوف به مشعرى، نهايت مطلب اينكه احرام به حج حاصل شده، آيا در احرام با تقديم طواف، اثر طواف هم هست يا فقط همان تقديم جايز است، اما اثر موكول به بعد است، كدام يكى از اينهاست؟
    به عبارت روشنتر اينكه شما مى‏گوييد: " يجوز له او لها ان يقدّم او تقدّم طوافه او طوافها " ، آيا اين هم اثر تكليفى جواز را دارد؟ هم اثر وضعى طواف را دارد، در حالى كه تازه هم محرم شده، هنوز از اعمال حج هم چيزى انجام نداده براى اينكه بعد از احرام حج، اولين عملى كه انجام مى‏گيرد، وقوف به عرفات است‏
    و اين هنوز به عرفات هم نرفته تا وقوف به عرفات انجام بگيرد. همان روز ترويه كه محرم به احرام به حج شده، " خوفاً من الحيض " يا رعايتاً به آن هرمى كه دارد، طواف و متعلقات طواف و بعديها را تقديم داشته، آيا الان " يجوز له الطيب " ؟، الان حلال است براى زنها، رجال؟ يا " لا يحل لهنّ " ؟
    ايشان مى‏فرمايند كه اثر تقديم طواف همان حكم تكليفى است كه اين طوائف چهارگانه مى‏توانند طوافشان را مقدم بدارند اما اينكه طيب هم حلال بشود، نسأ و رجال هم حلال شوند، اين ديگر نه و علت اينكه مى‏فرمايند نه، از ادله بيشتر از اين استفاده نمى‏شود. چون طواف حج كه همان طواف زيارت است بايد بعد از اعمال منا واقع بشود. حالا آمدند تسهيلاً، ارفاقاً، طوائفى را گفتند: شما زودتر هم مى‏توانيد طواف كنيد، اما اينكه طواف شما هم مؤثر در حليت طيب است، يا اثر طواف نسأ را دارد، اين ديگر از دليل استفاده نمى‏شود. غايت مطلب جواز تقديم است، اما اينكه تقديم اين اثر را هم دارد، اين ديگر استفاده نمى‏شود.
    آن وقت جاى سؤال ايشان پيش مى‏آيد. پس طيب و طواف نسأ كه اثرش حليت نسأ است، كى حاصل مى‏شود؟ به همان چيزى كه در باب عمره مى‏گفتيد كه حاصل مى‏شود به تقصير " يحل كل شئ " ، اينجا هم به تقصير يا حلق در منا " يحل كل شئ " ، منتها آنجايى كه طوافش را نكرده، حليت طيب توقف بر طواف دارد و آنجايى كه طواف نسأ را انجام نداده، حليت نسأ توقف بر طواف نسأ دارد و اين يك مطلبى است كه در ذهن هم مى‏زد. روى قاعده بايد حلق و تقصير در منا مثل همان تقصير در عمره تمتع باشد كه كل محرّمات احرام را حلال كند. منتها حالا باب حج خصوصيتى هست كه گفتند: طيب توقف دارد بر طواف زيارت، نسأ هم توقف بر حليت نسأ دارد.
    پس در حقيقت اين مسأله ششم يك دفع توهمى است كه ايشان مى‏فرمايند كه كسى خيال نكند كه اين طوائف چهارگانه‏اى كه ما در مسائل سابقه برايشان جواز تقديم طواف زيارت و اعمال بعدى را قائل شديم، اين معنا را هم قائل هستيم كه كسى روز ترويه مثلاً يك زنى محرم بشود، بلا فاصله هم خوفاً من الحيض برود طوافينش را انجام بدهد، بلافاصله هم از طيب و از رجال و امثال ذلك استفاده كند، نه، حليت اينها توقف بر همان حلق و تقصير در منا دارد و در بعضى از روايات حلق و تقصير هم ملاحظه فرموديد كه به حلق و تقصير همه تروك احرام حلال مى‏شود و انسان استبعاد هم مى‏كرد. شايد ناظر به همين موارد هم بودند كه در يك طوائفى مجبور هستيم كه ما مسأله حليت را به همان حلق و تقصير ثابت كنيم، براى اينكه بعد از حلق و تقصير ديگر عملى نيست كه موجب حصول تحلّل و حصول حليت بشود. اين مطلبى است كه ايشان در مسأله شش فرمودند.
    اما مسأله 7، ديگر مسائل طواف نسأ است. در طواف نسأ خوب جهاتى از بحث وجود دارد و به قول حالايى‏ها ابعاد مختلفه‏اى در طواف نسأ هست. حالا ما يك بعدش را مورد بحث امروز قرار مى‏دهيم و در مسائل بعدى ان شأ الله ابعاد ديگرش را ملاحظه مى‏فرماييد.
    در مسأله 7 مى‏فرمايد: " لا يختصّ طواف النسأ بالرجال، بل يعمّ النسأ و الخنثى و الخصى و الطفل المميّز " حالا عبارت مسأله را بخوانيم " فلو تركه واحد منهم لم يحلّ له النسأ و لا الرّجال لو كان أمرأة، بل لو أحرم الطفل غير المميز وليُّه يجب على الاحوط أن يطوّفه طواف النسأ حتى يحلّ له النسأ " در اين بُعد، ما اين جهتش را ان شأ الله بحث مى‏كنيم كه كى بايد طواف نسأ را انجام بدهد؟ خوب در درجه اول، مردها كه خوب اسم اين طواف را طواف نسأ گذاشتند و حليت نسأ توقف بر اين طواف نسأ دارد.
    آيا زنها هم بايد طواف نسأ انجام بدهند يا نه؟
    مى‏فرمايد: بله، زنها هم بايد انجام بدهند.
    صاحب جواهر اينجا ادله خوبى ذكر كرده كه از جمله آنها بعضى از روايات صحيحه است كه ما عرض مى‏كنيم ان شأ الله. لكن قبل از روايات، خود آيه شريفه، آيه شريفه مى‏فرمايد: " فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ " خوب رفث به روايات صحيحه كه مراجعه شد قبلاً هم ما خوانديم، رفث را تفسير به جماع كردند. جماع هم اضافه‏اى به زن دارد و اضافه‏اى به مرد دارد. صيغه مفاعله است، مفاعله‏اى كه صحت انتساب به هر دو در كار است. لذا خود اين آيه شريفه دلالت دارد كه " لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج " ، و از آن طرف عند المتشرعه مسلّم است، روايات مفصَّله دلالت دارد كه به مجردى كه زنها هم محرمه شدند، ديگر مردها برايشان حرام مى‏شود، حتى يادم است در بعضى از روايات سابقه كه بحث مى‏كرديم، مى‏گفت: " من قبَّل اًّمرأته بشهوة " در باب حج، كفاره هم برايش ثابت بود. علاوه بر اينكه حرمت داشت، كفاره هم برايش ثابت بود. لذا زنها هم به مجردى كه محرمه بشوند، مردها برايشان حرام مى‏شوند. آن وقت ما استصحاب هم بخواهيم بكنيم، اين استصحاب حرمت باقى هست تا زمانى كه طواف نسأ را انجام بدهند. وقتى طواف نسأ را انجام دادند، اين حرمت كنار مى‏رود و همانطورى كه براى مردها " تحل النسأ " مى‏شود. براى زنها هم " يحل الرجال " تحقق پيدا مى‏كند و مجردى كه اسم اين طواف را طواف نسأ گذاشتند، اقتضا نمى‏كند كه از زنها دور باشد و برايشان واجب نباشد.
    علاوه؛ بعضى از روايات صحيحه داريم كه اگر در اين ادله گذشته هم كسى مناقشه‏اى داشته باشد، اين روايت صحيحه اين معنا را دلالت مى‏كند.
    روايت صحيحه روايت مفصله‏اى هست كه در باب چهارم از ابواب طواف‏
    زيارت صاحب وسايل آورده، روايت شايد يك صفحه باشد. يك قسمت ذيلش كه به ما ارتباط دارد، روايت باب چهارم از ابواب زيارت البيت كه در جلد 10 وسايل است، روايت صحيحه است. صحيحه معاوية بن عمار، " عن ابى عبدالله (ع) " ، تازه مى‏گويد " فى حديث " ، معلوم مى‏شود از اين يك صفحه هم مفصل‏تر است. در اين روايت، اول يك مقدار ادعيه‏اى بيان مى‏كند. بعد براى طواف و سعى حج، در ذيلش مى‏فرمايد: " ثم أخرج الى الصفا فأصعد عليه و اصنع كما صنعت يوم دخلت مك‏ة " ، همان سعى را كه در عمره انجام دادى نظير همان را در حج انجام بده. " ثم ائت المروة فاصعد عليها، و طف بينهما سبعة أشواط " ، آن سعى بين صفا و مروه را هفت مرتبه انجام بده، " تبدأ بالصفا و تختم بالمروة، فاذا فعلت ذلك " در حج، " فقد أحللت من كل شئ أحرمت منه الا النسأ " ، هنوز طواف نسأ واقع نشده، " ثم أرجع الى البيت " ، بعد از اينكه سعيت تمام شد، " و طف به اسبوعاً آخر " ، هفت شوط طواف نسأ كن، " ثم تصلّى ركعتين عند مقام ابراهيم " ، باز يك احتمالى شبيه احتمال ديروز اينجا صاحب كشف اللثام داده و آن اين است كه انسان به مجرد طواف نسأ، برايش نسأ حلال مى‏شود ولو اينكه نماز طواف نسأ را نخوانده باشد. اين روايت صريحاً رد مى‏كند.
    مى‏گويد: " ثم تصلّى ركعتين عند مقام ابراهيم " ، دو ركعت نماز طواف نسأ " ثم قد أحللت من كل شئ " ، آن وقت حتى از نسأ هم براى تو حليت پيدا مى‏شود و از احرام بيرون مى‏آيى " و فرغت من حجّك كلّه و كلّ شئ أحرمت منه " ، از هر چيزى كه محرم شدى ديگر تمام مى‏شود، حجت هم حج كاملى است، طواف نسأ هم با اينكه بعد هم مى‏گوييم كه از اركان حج نيست، لكن از واجبات حج است، او را هم انجام دادى و به واسطه طواف نسأ از حرمت نسأ هم بيرون آمدى " و يجوز لك " ديگر آيه شريفه اينجا پياده نمى‏شود " فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج " ، براى اينكه ديگر مطلب تمام شد. اين در جلد دهم بود باب چهارم از ابواب زيارة البيت.
    يك روايتى در باب 84 از ابواب طواف، حديث اول كه بزرگانى از روات اين روايت را نقل كردند. " علأ بن صبيح، عبدالرحمان بن الحجّاج، على بن الرئاب، عبدالله ابن صالح، كلهم " روايت كردند اين مطلب را " عن ابى عبدالله (ع) " كه ديگر آن تصريح به اين معنا دارد حتى در باب زنها. يك تكه‏اش را من نوشته‏ام. جلد نهم وسايل است، ابواب طواف، اتفاقاً ابواب طواف هم خيلى زياد است، اين باب 84 است. يك بحث ديگرى را متعرض است ولى به ما نحن فيه هم تصريح دارد. مى‏فرمايد: " المرأة المتمتع‏ة " ، زنى كه عمره تمتع را شروع كرده، " اذا قدمت مك‏ة " ، وارد مكه شد، با احرام عمره تمتع، " ثم حاضت " ، بعد حيض برايش پيدا شد. حالا ما در اين مسأله نيستيم، ما تفصيل داديم بين قبل از سه و
    نيم و بعد از سه و نيم، بحثش را گذرانديم، ولى اين جهت مورد بحث را مى‏خواهيم. " اذا قدمت مكة ثم حاضت تقيم ما بينها و بين التروى‏ة " ، تا روز هشتم كه روز ترويه است صبر كند " فان طهرت " ، اگر صبح مثلاً آن روز هشتم پاك شد، خوب اگر پاك شد " طافت بالبيت " ، برود طوافش را انجام بدهد " و سعت بين الصفا و المروة " ، سعى بين صفا و مروه را انجام بدهد، يك تقصير مختصرى هم بكند اما عصر روز ترويه هم محرم به احرام حج بشود و برود براى وقوفين كه وقوفين هم نيازى به طهارت ندارد. اما " و ان لم تطهر الى يوم التروى‏ة " ، اگر تا روز هشتم و روز ترويه اين پاك نشد، قدرت ندارد ديگر طواف را انجام بدهد، اينجا مى‏گويد " اغتسلت " به معناى همان " غسلت " است، خودش را شستشو بدهد، " و احتشت " و از پنبه‏اى استفاده كند، " ثم سعت " ، اينجا حالا با قطع نظر از اينكه روايت اطلاق دارد، از موارد تبدل است. تبدل به حج افراد، " ثم سعت بين الصفا و المروة " ، سعى بين صفا و مروه هم كه طهارت نمى‏خواهد. " ثم خرجت الى منى " ، براى شب روز عرفه كه مستحب است در منا باشند كه يك عده‏اى از حجاج بيچاره هم در همان شب عرفه امسال رفته بودند منا و گرفتار آتش و آتش سوزى شدند و جان خودشان را از دست دادند. "
    فاذا قضت المناسك " ، وقتى كه كارهايش را انجام داد، وقوف به مشعر، وقوف به منا، وقوف به عرفات و اعمال منا، " و زارت البيت، طافت بالبيت " ، آن " زارت " به معناى " طافت " نيست، يعنى آمد مكه، " طافت بالبيت طوافاً لعمرتها " ، چون طواف عمره را انجام نداده. " ثم طافت طوافاً للحج، ثم خرجت فسعت فاذا " ، عمده اينجاست كه ما اين روايت را آورديم، " فاذا فعلت ذلك " ، وقتى كه همه كارها را انجام داد، " فقد احلت " ، اين زن متمتعه محل مى‏شود " من كل شئ يحلّ منه المحرم " ، از تمام چيزهايى كه برايش حرام بوده و محرم نسبت به آنها محرم شده و محلّ مى‏شود اين هم محل مى‏شود " الا فراش " عمده اين است، " الا فراش زوجها " ، مگر فراش شوهرش، " فاذا طافت طوافاً آخر " به نام همين طواف نسأ، " حل لها فراش زوجها " بعد از اينكه طواف نسأ كرد، آن وقت فراش شوهر بر او حلال مى‏شود. پس ما تا اينجا دو مطلب را ثابت كرديم بر حسب روايات، حالا آن آيه و تفسير و استصحاب و اينها را هم كنار بگذاريد. يكى اينكه زن هم بايد طواف نسأ را انجام بدهد. خوب از اين روايت هم استفاده مى‏شود، يكى هم اينكه خيال نشود مثل صاحب كشف اللثام كه به مجرد طواف نسأ، حليت پيدا مى‏شود. طواف نسأ را با بند و بيلش، آن طواف نسأ با دو ركعت نمازى كه بعدش واقع مى‏شود و الا در فاصله بين طواف و نسأ و نماز طواف نسأ اگر بخواهد يك مجامعتى تحقق پيدا كند، آن مجامعت هم حرام است و حليّت پيدا نشده است، حليت توقف بر طواف نسأ دارد.
    (سؤال و پاسخ استاد): حالا پيرمردهايى كه ديگر قصد ندارند كه عيال اختيار كنند، عيالى ندارند يا خنثى و امثال ذلك، بر اينها هم طواف نسأ هست. فقط در باره طفل مميّز و طفل غير مميز، در باره طفل مميز امام مى‏فرمايد كه بايد طواف نسأ را انجام بدهد مثل ديگران، از نظر فتوا هم فرقى نمى‏كند. اما در باب طفل غير مميز مى‏فرمايند: احتياط وجوبى اين است، آن وليّى كه اين طفل غير مميز را محرم مى‏كند، طواف اصليش را به عنوان اطافه، چون در باب طواف، عناوينى هست. " يطوف به " داريم، " يطوف عنه " داريم، " اطاف به " داريم، در باب ولىّ نسبت به طفل غير مميز اطافه تحقق پيدا مى‏كند. امام مى‏فرمايد: احتياط وجوبى اين است كه صبىّ غير مميّز اگر محرم شد، وليّش او را طواف نسأ هم بدهد. لكن اينجا حالا به صورت احتياط وجوبى است، اين را بايد يك قدرى بيشتر بحث كنيم. طفل كه اصولاً تكليف ندارد. ما نمى‏توانيم بگوييم كه " يجب عليه كذا و كذا " ، " يجب " در باب طفل نيست. فرقى هم بين مميز و غير مميز در احكام تكليفيه نمى‏كند.
    بچه‏ها مكلف نيستند، مخصوصاً حالا كه بچه‏ها خيلى هم چيز فهم شدند، يك بچه غير مكلّفى داريم، گاهى كه خيلى به او فشار مى‏آوريم كه مثلاً نماز بخواند، مى‏گويد: شما كه درس خوانديد من مكلف نيستم. مى‏بينم كه حق هم با اوست. از آن طرف هم تمرين اگر نكند، خوب بعد كه مكلف شد نماز خواندن برايش مشكل مى‏شود.
    در مسأله حج، معمولاً آنهايى هم كه از من سؤال مى‏كنند مخصوصاً در باب عمره، حالا در باب حج كه معمولاً بچه را كه نمى‏گذارند كه در حج شركت كند در ايران، در باب عمره بهتر اين است كه اصلاً بچه را محرم نكنند. ولىّ بچه غير مميز را محرم نكند، ولو اينكه مستحب است. حالا اگر هم محرم كرد، طواف نسأ را در باره او انجام بدهد. حالا بحث فردا ان شأ الله راجع به طواف نسأ بر طفل، يكى طفل مميز، يكى طفل غير مميز. آن هم با توجه به اينكه آيه شريفه در باب حج، تعبير به " يجب " و امثال ذلك نكرده، فرموده: " لله على الناس حج البيت " ، و از آن طرف هم مى‏دانيم كه احكام وضعيه در باب صبى هم جريان دارد. اگر صبى مال كسى را تلف كرد، قاعده " من اتلف " شاملش مى‏شود و اگر مالى هم نداشت و ولىّ هم نپرداخت، بعد از آنكه بالغ شد بايد مثل و قيمت را بپردازد و الا ذمه او اشتغال دارد. حالا اينها يك مسائل مختلفه‏اى است كه مجموعش را روى هم بريزيد تا فردا ان شأ الله بحث كنيم.
    پايان