• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و نود و چهارم "
    در مسأله 5 اينطور مى‏فرمايند" :
    مواطن التحلّل ثلاثة: الاولى‏: عقيب الحلق أو التقصير فيحلّ من كل شئ الا الطيب و النسأ و الصيد ظاهراً و ان حرم لاحترام الحرم. الثانى: بعد طواف الزيارة و ركعتيه و السعى فيحلّ له الطيب. الثالث: بعد طواف النسأ و ركعتيه فيحلّ له النسأ " .
    در مسأله پنج مى‏فرمايند: بعد از آنكه شخص محرم شد به احرام حج و حالا يك قسمت وقوفين و اعمال منى‏ و اينها را انجام داد، سه موطن و سه محل براى تحلّل از اين احرام وجود دارد. احرام حدوثش دفعى است، يعنى به مجردى كه در مسجد الحرام يا در مكه محرم به احرام حج شد، همه محرّمات احرام بر او حرام مى‏شود. حدوث احرام يك مرتبه است، بعد از آن كه تلبيه گفت و نيت كرد، " يصير محرماً " و همه محرّمات احرام حرام مى‏شود. اما در زوالش تدريجاً زوال حاصل مى‏شود.
    قسمت مهمى به حلق و تقصير حاصل مى‏شود، بعضى از قسمتها به اعمال بعد از حلق و تقصير حاصل مى‏شود، بعضى از قسمتها هم به طواف النسأ كه زوال احرام تقريباً تدريجى است، اما حدوثش مثلاً غير تدريجى. به خلاف باب نماز، نماز هم حدوثش و هم بقأ و زوالش هر دو غير تدريجى است. به مجرد اينكه انسان نيت كرد و تكبيرة الاحرام در باب نماز گفت، آن محرمات حاصل مى‏شود و تا زمانى كه سلام نماز گفته نشود، هيچ يك از محرمات در حال نماز حلال نمى‏شود. اما در احرام حج، حدوثش تقريباً دفعى است، اما زوالش تدريجى است.
    در تدريجيّت زوال يك بحث مهمش را ما عرض كرديم و آن بحث مهم اين بود كه در روز منى‏، روز عيد قربان بعد از آن كه اعمال منى‏ را انجام داد كه آخرين عمل منى‏ همان حلق و تقصير است، به مجرد اينكه از حلق و تقصير خارج شد و فارغ شد، اكثر محرمات احرام حلال مى‏شود، ديگر لباس مخيط پوشيدن مانعى ندارد و محرّمات ديگر و حتى مجامعت، عقد خواندن، استمتاعات، هيچ كدام مانعى ندارند و اين مسأله مهمى بود، طرف مقابل مشهور هم شيخ صدوق و والدشان بودند كه اينها مستنديةن به روايتى كه در فقه الرضا آن روايت ثبت شده كه اشاره كرديم سابقاً، عقيده‏شان اين است كه در روز عيد قربان به مجرد رمى كه اولين عمل عيد قربان است، تحلّل حاصل مى‏شود. لكن مشهور عقيده‏شان اين است كه تا حلق و تقصير تحقق پيدا نكند و ذبح تحقق پيدا نكند، تحلّلى به وجود نمى‏آيد. اين بحث را ما خوانديم و
    گذرانديم.
    كما اينكه بحث طواف نسأ كه بعد ان شأ الله صحبت مى‏كنيم هم اصل وجوبش را و هم كيفيت ارتباطش با حج را و هم اثرى كه دارد كه عبارت از حليت نسأ است، اين را بعد عرض مى‏كنيم و مى‏گوييم كه اين اختصاص به رجال هم ندارد، رجال بايد طواف نسأ انجام بدهند، زنها هم بايد طواف نسأ انجام بدهند اينها را بعد عرض مى‏كنيم.
    كما اينكه مسأله صيد را هم گذرانديم كه دو حرمت در صيد هست، يك حرمت احرامى است و يك حرمت حرمى است، حرمت احرامى ولو اينكه هنوز وارد حرم هم نشده، آن حرمت احرامى سر جاى خودش محفوظ است و ناشى از احرام است. حرمت حرمى هم مربوط به كسى است كه " فى حرم " است، حالا مى‏خواهد محلّ باشد، يا محرم باشد، تا اندازه‏اى مسائلش را گذرانديم.
    آن مسأله مهم، مسأله طيب است، آيا در باب حج بعد از آن كه حلق و تقصير را انجام داد و اكثر محرمات احرام حلال شد، مسأله طيب به چه چيزى حلال مى‏شود؟ اينجا يك نظريه‏اى مشهور دارند، در مقابل مشهور هم از بعضى از روايات، مرحوم كشف اللثام فاضل هندى احتمالى از روايت استفاده كرده، آن نظريه مشهور كه امام بزرگوار هم از همين نظريه پيروى كردند، اين است كه حاجى بعد از آنكه حلق و تقصير را انجام داد تا زمانى كه طواف و ركعتين طواف و سعى بين صفا و مروه را انجام ندهد، طيب بر او حلال نمى‏شود. مرحوم شيخ طوسى در كتاب خلاف كه اختصاص دارد به مسائل خلافيه بين علماى تشيّع و تسنّن، و همين طور مرحوم علامه در كتاب مختلف كه اختصاص دارد به مسائل خلافيه بين فقهاى شيعه و چاپ هم شده و هر دويش هم كتاب ارزشمندى است، كتاب خلاف را مرحوم آقاى بروجردى خيلى به آن اهميت مى‏داد و تا قبل از ايشان هم ما چاپى از اين نسخه نديديم و به دستور ايشان كتاب خلاف چاپ شد، اما مختلَف علامه چاپهاى متعددى دارد، مخصوصاً همين اواخر هم چند جلدى از آن ديدم در چاپ جديد كه خيلى هم عالى چاپ شده و مسائل در آن مطرح است، به نام " مختلَف الشيع‏ة " .
    شيخ طوسى در كتاب خلاف و علامه در كتاب مختلَف اين دو بزرگوار نسبت دادند به مشهور فقهاى اماميه كه مشهور قائل به اين معنا هستند كه كسى كه حلق و تقصير مى‏كند تا سعيش را هم انجام ندهد، طيب برايش حلال نمى‏شود. هم طواف زيارت مى‏خواهد، هم ركعتين طواف مى‏خواهد، هم سعى بين صفا و مروه كه فقط باقى مى‏ماند همان طواف نسأ كه آن مربوط به حليت نسأ است. رواياتى هم اين معنا را تأييد مى‏كند كه عرض مى‏كنيم ان شأ الله.
    لكن مرحوم كاشف اللثام از روايتى كه مكاتبه هم هست، سند خوبى هم ندارد، دلالتش هم چندان روشن نيست، لكن دقتى خواسته در آن روايت بكند و از روايت استفاده بكند كه حتى اگر كسى طواف زيارت را انجام داد، هنوز نماز طواف را هم نخوانده، مع ذلك طيب برايش حلال مى‏شود و بحث امروز ما هم همين است كه آيا حليّت طيب توقف بر طوافِ فقط دارد، يا اينكه طواف و ركعتين و سعى مدخليت در حليت طيب دارند؟ البته اينكه ما مى‏گوييم: مدخليت دارند، نه به معناى تمام المدخلية، انيها هم بايد باشد، آن اعمال قبلى هم سر جاى خودش محفوظ، و الا در مسأله‏اى كه ان شأ الله فردا مى‏خوانيم، اگر يك نفر متمتع يا قارن و مفرد هم كه برايش اختياراً جايز است، اگر طواف و سعى و اينها را مقدم بر وقوفين داشت، طيب برايش حلال نمى‏شود، همه را مقدم داشته برايش حلال نيست، بايد وقوفينش را انجام داده باشد، اعمال منى‏ را انجام داده باشد، اين مسائل بعدى هم كه طواف و ركعتين و سعى بين صفا و مروه هست، اينها را هم انجام داده باشد.
    پس كسى خيال نكند از اينكه ما مى‏گوييم: حليت طيب توقف بر اينها دارد، معنايش اين نيست كه اينها تمام العله هستند، بلكه معنايش اين است كه اينها هم بايد باشند و الا وقوف به عرفات هم لعل نقش داشته باشد، وقوف به مشعر هم نقش دارد، اعمال منى‏ هم نقش دارد. آن وقت اين اعمال اگر بعد از آنها واقع شد، اثرش اين است كه طيب را هم حلال مى‏كند، كما اينكه در باب طواف نسأ هم در مسائل بعدى ان شأ الله ما اشاره مى‏كنيم.
    حالا در رابطه با اين مسأله ما كه ما داريم بحث مى‏كنيم، چند روايت بايد ملاحظه شود، دو روايت در ابواب الحلق و التقصير است كه الان باب و روايتش را عرض مى‏كنيم، يك روايت هم در يك جلد ديگر وسايل است كه آن را هم عرض مى‏كنيم. ابواب حلق و تقصير در جلد دهم وسايل است، از بيست جلديها، روايت باب 13، روايت اول، خوانديم قبلاً، بحث هم كرديم در مفادش، ولى از اين جهتى كه امروز مورد بحث ماست، امروز مورد نظر است.
    روايت اول صحيحه معاوية بن عمار، " عن ابى عبدالله (ع) قال: اذا ذبح الرجل و حلق " ، اين هم باز معنايش اين نيست كه صرف ذبح و حلق، بلكه يعنى ذبح و حلق مسبوق به اعمال ديگر، و الا همين طورى كسى وقوف به عرفات را انجام نداده يا وقوف به مشعر را انجام نداده، با مسائل مختلفى كه در وقوفين اضطرارى و اختيارى ذكر كرديم و بعداً ذكر مى‏كنيم، اين " اذا ذبح الرجل و حلق " ، يعنى در روز عيد قربان، روز عيد قربان بعد از آنكه ذبح مى‏كند كه ذبحش هم مسبوق به رمى است و بعد از آنكه حلق مى‏كند كه حلق مسبوق به ذبح است، " فقط احلّ من كل شئ أحرم منه " ، از تمام محرمات احرام بيرون‏
    مى‏آيد و برايش حليّت پيدا مى‏شود، " الا النسأ و الطيب " ، فقط باقى مى‏ماند نسأ و طيب.
    بعد مى‏فرمايد: " فاذا زار البيت " ، وقتى كه بيت را زيارت كرد و طواف بيت حاصل شد، اينجا اينطورى دارد: " فاذا زار البيت و طاف و سعى بين الصفا و المروة " ، خوب البته كسى كه طواف مى‏كند ركعتين طواف را هم بلافاصله يعنى با فوريت عرفيه انجام مى‏دهد و سعى هم كرد، " فقد احل من كل شئ احرم منه الا النسأ " از اين استفاده مى‏شود كه طيب هم توقف دارد هم بر طواف و هم بر سعى بين صفا و مروه، براى اينكه مى‏گويد: " فاذا زار البيت و طاف و سعى بين الصفا و المروة فقد احل من كل شئ احرم منه الا النسأ " ، آن وقت بعد در ذيلش تكه‏اى بود كه سابقاً هم بحث كرديم " و اذا طاف طواف النسأ، فقد احل من كل شئ احرم منه الا الصيد " كه صاحب وسايل حمل بر صيد حرمى كرده و لازمه‏اش اين است كه استثنأ را منقطع گرفته باشد و در رابطه با اين استثناى منقطع، بحثهايى در سابق شد و روايت را معنايش را عرض كرديم.
    در اين رابطه روايت صحيحه ديگرى هم هست، حديث دوم اين باب است، صحيحه منصور بن حازم، " قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن رجل رمى و حلق " ، خوب رمى و حلق مال روز عيد قربان است، " أيأكل شيئاً فيه صفرة؟ " ، آيا چيزى كه در آن زردى است، - اين " فيه صفرة " كنايه از زعفران است كه زعفران هم رنگ مخصوص دارد و هم بوى مخصوص دارد و مسلم از مصاديق طيب است، جاى بحث نيست - آيا مى‏تواند غذايى كه در آن زعفران است بخورد، "قال: لا، حتى يطوف بالبيت و بين الصفا و المروة " تا طواف به بيت و ركعتين و طواف بين صفا و مروه كه از او هم تعبير به طواف شده، اين " تبعاً للكتاب العزيز " است، قرآن هم تعبير به طواف كرده، از سعى بين صفا و مروه آنجايى كه فرموده: " ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطّوّف بهما " ، نگفته " يطّوّف عليهما " ، بلكه " ان يطّوف بهما، يعنى يسعى بينهما " ، اين دو روايت صحيحه ظاهرشان همان حرف مشهور است كه تا مادامى كه سعى هم حاصل نشود، طيب حلال نمى‏شود.
    عرض كرديم معنايش اين نيست كه طواف زيارت و ركعتين و سعى عليت تامه دارند، بلكه معنايش اين است كه وقتى كه اينها در محل خودشان واقع شدند كه وقوعشان در محل خودشان متوقف بر اين است كه يك اعمالى هم قبل از اينها حاصل شده باشد، ممكن است آنها هم نقش داشته باشند، منتها نقش كامل ندارند. آنچه كه كمال نقش و كمال عليت به اين سه ظاهر مى‏شود، طواف، ركعتين طواف، و سعى بين صفا و مروه. اين دو روايت، دو روايت صحيحه هستند، دلالتشان هم جاى بحث نيست، هم ظاهرة الدلالة هستند و هم از نظر سند صحيحه هستند و خيلى هم انسان مى‏تواند به اين دو روايت‏
    تكيه كند.
    لكن در مقابل اين دو روايت، روايتى صاحب وسايل در جلد هشتم، در باب دوم از اقسام الحج يك بابى دارد به نام ابواب اقسام الحج، باب 2، حديث 30، احاديث زيادى در اين بابهاست. آنجا مكاتبه‏اى هست كه سند اين مكاتبه هم مال بصائر الدرجات است، در سند اين روايت هم محمد بن سنان واقع شده كه اعتبار چندانى ندارد و روايت هم به اعتبار اينكه مكاتبه است ولو اينكه بعضى از مكاتبات حجت است، اما فى نفسه يك مقدار تزلزلى در آن هست، از نظر حجيت و اعتبار.
    اما از نظر دلالت، روايت مفصله است، وقتى كه مى‏رسد به اعمال منى‏، خود من ديدم، در آنجا اينطورى مى‏گويد: " ثم ترمى الجمرات " به صورت خطاب است، تو يعنى توى حاجى جمرات را رمى مى‏كنى در حالى كه در روز عيد قربان يك جمره رمى مى‏شود، همه جمرات مال روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم است و الا روز عيد قربان فقط رمى جمره عقبه مطرح است، و الا جمره وسطى، جمره اولى‏، اينها در روز عيد قربان رميشان واجب نيست، اما تعبير در روايت اين است. " و تذبح " ، خوب ذبح هم كه بلا اشكال مال روز عيد قربان است، " و تغتسل " كه غسل لازم نيست، " ثم تزور البيت " ، يعنى طواف بيت را انجام مى‏دهى، " فاذا " ، تعبير اين است: " فاذا انت فعلت ذلك " ، وقتى كه طواف بيت را غسل و ذبح و اينها را انجام دادى، " أحللتَ " . اينكه مى‏گويد: " فاذا انت فعلت ذلك " ، قبلش هم مى‏گويد: " ثم تزور البيت " ، خوب اگر به شما مثلاً گفتند: استحباب دارد كه زيارت البيت همان روز واقع شود يا بعضى هم قائل به وجوب هستند؟ شما چه چيزى استفاده مى‏كنيد؟ يعنى طواف بدون نماز، يا طواف مع الصلاة؟ صلات ديگر دنباله طواف است، دو ركعت نماز طواف از اسمش هم پيداست كه اين عنوان دنباله طواف را دارد.
    اما صاحب كشف اللثام، گفته اينكه مى‏گويد: " ثم تزور البيت " ، ديگر صحبت نماز هم نكرده است، تا چه برسد به سعى بين صفا و مروه، بعد كه مى‏گويد: " فاذا انت فعلت ذلك أحللت " ، ما از آن استفاده مى‏كنيم ولو احتمالاً كه مى‏خواهد بگويد كه تا طواف البيت تمام شد ولو اينكه هنوز نماز طواف را هم مشغول نشدى، مع ذلك " فقد احللت " ، يعنى " من كل شئ " . آيا اين از نظر دلالت با قطع نظر از سند كه سند حسابى ندارد، مى‏تواند با آن دو روايتى كه خوانديم مقاومت در مقابل آنها به نحو معارضه داشته باشد؟ يا اينكه احتمال قوى دارد، اينكه مى‏گويد: " ثم تزور البيت " ، يعنى از منى‏ مى‏آييم مكه، كما اينكه متداول هم هست، آنهايى كه يك قدرى محتاط هستند، بعد از آن كه اعمال منى‏ تمام شد و لباس مخيط پوشيدند، خودشان را به مكه مى‏رسانند، كارهايى را كه در مكه لازم است انجام مى‏دهند، طواف البيت است، ركعتين‏
    است، سعى است، طواف النسأ است، ركعتين طواف النسأ است. اينكه مى‏گويد: " ثم تزور البيت " ، معنايش اين نيست كه " ثم تزور البيت فقط " قبل از حتى نمازِ طواف. اين احتمالى است كه خيلى جمود بر ظاهر لفظ لازم دارد كه انسان چنين احتمالاتى دارد و الا در تعبيرات عرفيه هم مى‏گويند: اعمال منايت كه تمام شد، مى‏روى مكه براى طواف، حالا يا مستحباً يا واجباً. خوب كسى هم كه مى‏رود مكه براى طواف، طواف مى‏كند، ركعتين انجام مى‏دهد، سعى بين صفا و مروه انجام مى‏دهد، طواف نسأ انجام مى‏دهد.
    بالاخره از نظر دلالت با قطع نظر از سند هم اين روايت معارضه نمى‏تواند با آن دو روايت قبلى كه خوانديم كه روايتين صحيحتين هست، مكاتبه هم نيست و خيلى هم ظهور در اين معنا دارد كه " اذا زار البيت و سعى بين الصفا و المروة فقد حلّ له الطيب " ، و الا تا سعى هم نكند طيب براى اين حليت پيدا نمى‏كند. پس اينكه ما در بحث گذشته هم خوانديم كه همه محرمات احرام به حلق و تقصير حلال مى‏شود، فقط چندتا محرم باقى مى‏ماند، نسائش كه مربوط به طواف نسأ است كه بعد هم مى‏خوانيم ان شأ الله. صيدش هم كه حرمى دارد، احرامى دارد، فقط مسأله طيب باقى مى‏ماند و ظاهر اين دو روايت صحيحه و شايد بعضى روايات ديگر اقتضا مى‏كند كه تا زمانى كه سعى انسان به آخر نرسد، طيب هم براى انسان حلال نمى‏شود، كسى خيال نكند كه با طواف و حتى با ركعتين طواف، طيب حلال مى‏شود، نه!! بايد سعيش را انجام بدهد كما اينكه مناسبت هم همين اقتضا را دارد، براى اينكه در باب عمره تمتع هم بعد از آنكه سعى كرد، به تقصير، حليت من كل شئ حاصل مى‏شود. خوب اينجا كه تقصيرش را در منى‏ انجام داده، فقط مانده سعيش، خوب طواف زيارت و ركعتين طواف و سعى را انجام مى‏دهد، فقط مسأله نسأ كه آن متوقف بر طواف نسأ است و احكام خاصى هم دارد.
    (سؤال و پاسخ استاد): بله حالا مسأله غسل هم در اين روايت هست كه اصلاً كسى قائل به وجوب نيست. مگر اينكه " تغتسل " به معناى شستشو باشد نه اينكه به معناى غسل باشد، آن هم استحباب هم ندارد، مسأله شستشو از باب همان " النظافة من الايمان " است.
    بالاخره با اشعار چنين روايت مكاتبه كه در سندش هم محمد بن سنان هست، اينطورى كه من ديدم، ما نمى‏توانيم به جنگ روايات صحيحه ظاهرة الدلاله كه سعى را هم دخيل مى‏داند در حليّت طيب، ما نمى‏توانيم به جنگ آن روايات برويم.
    تازه اگر معارضه‏اى هم باشد، شهرت فتوايى اقتضا مى‏كند تقدم آن روايات را براى اينكه اولين مرجّح در باب خبرين متعارضين، شهرت فتوائيه قرار داديم و شهرت فتوائيه هم با اين دو روايت صحيحه هست و اين روايت مكاتبه كنار
    مى‏رود. تا مسأله ششم ان شأ الله.
    پايان