• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و نود و دوم "
    ما بالاخره در آن مسئله به اين نتيجه رسيديم كه متمتع اختياراً بدون هيچ عذرى، اگر بخواهد طواف خودش را مقدم بر وقوفين بدارد يا بر وقوف به عرفات، جائز نيست. حالا با توجه به اين مسئله، نوبت به مقام دوم مى‏رسد كه خوب حالا براى كى جائز است؟
    امام بزرگوار چهار طائفه را ذكر كرده‏اند كه اين چهار طائفه در حقيقت قدر جامعشان اين است كه از روايات هم استفاده مى‏شود، در مورد زنها نه عموم زنها، زنهائى كه خوف اين معنا را دارند كه اگر وقوفين را انجام بدهند، اعمال منى را انجام بدهند و برگردند به مكه براى طواف، حالت حيض بر آنها پيش مى‏آيد كه طهارت هم شرط صحت طواف است و مخصوصاً در مورد حيض شايد اصلاً ورودشان به مسجد الحرام ولو اينكه طواف هم نكنند كه همينطور هم هست، اين حرام است، " فضلا عن الطواف " . در مورد زنها اين معنا هست.
    در مورد پيرمردها و پيرزنها چون بعد از آنكه اعمال منى تمام مى‏شود و در حقيقت از صدى نود و هفت از محرمات احرام بيرون مى‏آيند و مسئله طواف مطرح مى‏شود، يك ازدحام خيلى عجيبى در مكه، مسجد الحرام براى طواف تحقق پيدا مى‏كند، اين هم چون پيرمرد است و يا پير زن است، مى‏بيند كه با اين ازدحام نمى‏تواند طواف كند، براى خاطر اينكه آن جسماً ضعيف و ناتوان است و در مقابل آن فشارهايى كه طواف كنندگان مى‏آورند، مخصوصاً آنهائى كه مشرف شده‏اند مى‏دانند كه سودانيها با آن عظمتشان، با آن قوت جسمشان و با جسارت و لا ابالى‏گرى خودشان هيچ ابائى ندارند كه به حاجى صدمه‏اى وارد بيايد و اين هم به علت پيرمردى يا پير زنى خوف دارد كه به علت زحام و ازدحام نمى‏تواند طواف را كاملاً انجام بدهد، اما حالا قبل از اينكه برود به وقوف به عرفات برايش آسان است طواف كردن. اين دو طائفه.
    طائفه سوم عبارت هستند از آنهائى كه مريض هستند، كبر سن ندارند مريض هستند، عنوان " الشيخ الكبير " آن روز هم عرض كرديم كه رواياتى كه " الشيخ الكبير " مى‏گويند، معنايش اين نيست كه غير از اين قيد، چيزى جانشين اين قيد نمى‏شود، بلكه معنايش اين است كه حكم روى طبيعت به نحو اطلاق بار نشده است، امّا چه قيدى موجب ثبوت حكم است، هيچ منافاتى ندارد، هم " ان جائك زيد فاكرمه " درست است و " ان سلّم عليك فأكرمه " آن هم درست است، معنايش اين است كه زيد من حيث هو موضوع براى وجوب اكرام نيست، حالا چيزى اينجا لازم است، چنين معنائى از مرحوم سيد مرتضى در كتاب معالم نقل شده است، يك چيزى لازم است، حالا مجئ لازم است، يا
    سلام كردن بر تو لازم است، قيد سومى موجب اين معناست، با اينها سازگار است. لذا اين روايتى كه " الشيخ الكبير " دارد، اين نه اينكه اين موضوعيت دارد كه كسى بگويد كه شيخ، شيخه را خارج مى‏كند، كبير هم غير كبير را خارج مى‏كند، نه، ما از نفس همين استفاده مى‏كنيم، به مناسبت حكم و موضوع كه اگر مريضى هست ولو اينكه جوان هم هست، زن يا مرد فرق نمى‏كند، حساب مى‏كند، مى‏بيند بعد از برگشتن از منى، كثرت جمعيت و ازدحام به او اجازه طواف را نمى‏دهد، امّا در شرائط فعلى قبل از وقوف به عرفات مى‏تواند طواف را انجام بدهد، اگر چنين عنوانى باشد، خودمان استفاده مى‏كنيم كه " يجوز له " ، ولو اينكه نفس اين عنوان در روايت ذكر نشده است، به خلاف عنوان بعدى كه مى‏خواهيم عرض كنيم. امّا گاهى از اوقات تناسبات حكم و موضوع خودش مبيّن مسائل هست و احكام را روشن مى‏كند.
    در فرض چهارم كسى است كه اصلاً از منى نمى‏تواند بيايد به مكه، حالا علت اينكه نمى‏تواند بيايد، خوف دارد، دشمن دارد، يا فرض كنيد كه علتش اين باشد كه آن كاروانى كه اين را آورده است خيلى حالا مقيّد به مسائل هم نبوده است، مى‏گويد كه من شما را از منى برمى‏گردانم به مملكتتان و ديگر وارد مكه هم نمى‏شويم اصلاً و اين هم مجبور است كه با اين كاروان برگردد، مخصوصاً اينكه اگر زن باشد كه ديگر بيشتر در خودش مجبوريّت احساس مى‏كند. اين تقريباً قدر جامعش اين مى‏شود كه كسى نمى‏تواند طواف با طهارت را " عن غير حرج " انجام بدهد، اين جامع بين اين طواف چهارگانه است، حالا يا اصلاً رجوع به مكه نمى‏كند يا رجوع به مكه براى او مشقت دارد، يا ازدحام در كار است، يا خوف حيض است كه حيض عدمش يعنى طهارت شرطيت است براى طواف دارد، همه را شامل مى‏شود و اكثرش هم در روايات ذكر شده است، بعضيهايش را هم خودمان با دقت در روايات روى تناسب حكم و موضوع اين معنا را درك مى‏كنيم.
    اين جا يكى دو مطلب باقى مانده است كه اين را بايد عرض كنيم تا وارد مسائل امام در همين رابطه بشويم.
    يكى اينكه آيا مسئله جواز تقديم منحصراً مربوط به طواف است، يا سعى را هم مى‏تواند مقدم بدارد؟
    در كلمات فقهأ سعى عطف به طواف شده است، گفته‏اند: طواف و سعى. طواف و سعى را قبل از وقوف به عرفات مثلاً زنى كه خوف حيض دارد، بعد از رجوع از منى الى مكه، طواف و سعى را انجام بدهد، فتوا اينجورى است كه سعى را عطف به طواف كرده‏اند، با اينكه ما در باب سعى مى‏بينيم كه چند خصوصيت وجود دارد كه آن خصوصيات در طواف نيست. يكى اينكه در باب طواف، طهارت معتبر است و در سعى طهارت معتبر نيست، زن حائض‏
    مى‏تواند در مسعى‏ برود، مسعى را آنهائى كه ديده‏اند مى‏دانند كه جزو مسجد الحرام هم نيست، لذا هم عملش درست است، هم كوةنش در مسعى مانعى ندارد، " مسعى ليس جزئاً للمسجد الحرام " ، جايز است كه در آن وارد شود و طهارت از حيض هم شرطيت براى سعى ندارد، همانطورى كه شرطيت براى وقوف ندارد، وقوف به عرفات فرق نمى‏كند، حائض و غير حائض. كما اينكه احرامش هم فرقى نمى‏كند، زن حائض مى‏تواند محرم بشود، لذا در آنجا بحث كرديم در ميقات كه اگر بخواهد برود توى مسجد شجره و محرم بشود، گفتيم كه به نحو اجتياز و عبور وارد شود. پس معلوم مى‏شود كه زن حائض محرم شدنش مانعى ندارد، آنچه كه اشكال دارد، ورود در مسجد است.
    در مسعى نه سعى طهارت از حيض، شرطيت دارد، نه مسعى جزئيت براى مسجد الحرام دارد. علاوه جهت ديگرى در سعى وجود دارد كه اين را سابقاً هم عرض كرديم، اشاره كرديم كه در باب حج هيچ يك از اجزأ حج عباديت مستقل ندارد، " الا الطواف " ، حالا اگر كسى خواست كه روز پنجم ماه ذى الحجه برود وقوف به عرفات انجام بدهد، اين " ليس بعبادة " به هيچ وجه. امّا طواف استحباب هم دارد، آن كسى كه كارهايش هم تمام شده است، بخواهد روزى صد تا طواف هم انجام بدهد، با لباسهاى مخيط هم انجام بدهد، مانعى ندارد و هر چه بيشتر هم طواف كند، خدا رحمت كند يكى از معممين بود در سابق خيلى جنبه علمى و فضلى نداشت ولى وقتى كه مى‏رفت مكه و برمى‏گشت، ليستش را نشان مى‏داد، مى‏گفت كه من بر 360 نفر طواف كردم و كرده بود هم واقعاً براى اينكه طواف امر مستحبى است، انسان براى خودش انجام بدهد، براى ديگرى انجام بدهد، در هر حالى. مخصوصاً در طواف مستحب لازم نيست كه نمازش را هم " و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى " باشد، هر كجاى مسجد الحرام نمازش را بخواند مانعى ندارد، آن حرفها مال طواف واجب است. امّا در باب سعى، سعى مثل وقوف به عرفات مى‏ماند اگر كسى گفت كه من مى‏خواهم بروم يك سعى مستحبى انجام بدهم، ما سعى مستحبى نداريم، مگر اينكه بخواهد احتياطى بكند، سعيى انجام داده است واجباً، حالا شك دارد كه آيا سعيش درست است يا نه؟ احتياطاً برود و سعى مستحبى انجام بدهد به اين نحو و الا اگر كسى عمل واجبش را مى‏داند كه انجام داده است، هيچ نقصى هم در آن وجود ندارد، بخواهد بگويد كه ما برويم يك سعى مستحبى هم براى پدرمان انجام بدهيم، سعى مستحبى نداريم. امّا طواف مستحبى الى ما شأ الله، هر چه هم اكثأ در باب طواف داشته باشد، مستحب است.
    آن وقت با اين فرق بين سعى و طواف، اگر كسى مثلاً زنى خوف حيض دارد، مى‏گوئيم كه شما طوافت را مقدم بدار، نماز طواف هم دنباله طواف است،
    سعى چرا؟ سعى كه مشروط به طهارت نيست، در مسعى‏ هم كه زن حائض مى‏تواند وارد شود، پس سعى چطور؟ در حالى كه در كلمات مى‏بينيم كه عطف كرده‏اند سعى را به طواف، در بعضى از روايات هم همينطور بود، امّا روى حساب اگر زنى خوف حيض دارد، در تناسب حكم و موضوع مسئله خوف حيض با طواف مى‏سازد، با سعى چه ارتباطى دارد؟
    (سؤال و جواب استاد): ترتيب را كه رعايت كرده فقط مسئله اين است كه كسى كه طوافش را انجام داد، خيلى نبايد سعيش را مؤخر بياندازد، ترتيب را كه رعايت كرده است، تأخير افتاده است، آن را هم بگوئيم كه ادله تأخير اينجا را شامل نمى‏شود. لكن بعض الاعلام اينجا فرمايشى دارند كه بسيار خوب است و رويش هم دقت كنيد" .
    س...: " " پاسخ استاد: " اصلاً طواف نسأ جز حج نيست، آن يك خصوصيت دارد كه عرض مى‏كنيم.
    بعض الاعلام اينجا كلامى دارد كه واقعاً جالب و قابل دقت است، ايشان مى‏فرمايد كه روى قاعده با قطع نظر از فتواى مشهور، ما اين دو دسته رواياتى كه ديروز و پريروز خوانديم، در مقام جمعشان، يك وقت همان مطلبى كه شيخ طوسى و صاحب جواهر فرموده‏اند، حمل مطلق بر مقيد مى‏كنيم، يعنى مى‏گوئيم كه روايات " هما سيّان " ، تقييد مى‏شود به صورت اضطرار، اگر اينطور باشد، خود روايت مى‏گويد كه سعى را مى‏تواند مقدم بدارد، ديگر به ما هم ارتباطى ندارد كه ملاكش چيست؟ براى اينكه در روايات " هما سيان " در بعضى از آنها هم كلمه سعى ذكر شده است.
    امّا اگر راهى را كه ما مثلاً انتخاب كرديم، بگوئيم كه اين روايات با هم تعارض دارند و ترجيح با اين روايات " يجوز تعجيل الطواف للشيخ الكبير و المرأة التى تخاف الحيض " و آن روايات را گذاشتيم كنار، اگر آن روايات را بگذاريم كنار، در يكى از اين روايات طوائف چهارگانه، مسئله سعى ذكر نشده است، همه‏اش مسئله طواف است، همينطور كه خواندم، مى‏گويد: " يجوز تعجيل الطواف، للشيخ الكبير و المرأة التى تخاف الحيض " و همينطور روايات ديگر، همه روى عنوان طواف تكيه كرده‏اند و در هيچ يك از اين طائفه روايات، مسئله سعى ذكر نشده است. لذا روى قاعده بايد بگوئيم: ما دليلى بر لوازم تعجيل سعى على القاعده نداريم، امّا مشهور آمده‏اند سعى را عطف به طواف كرده‏اند و گفته‏اند: " المرأة التى تخاف الحيض يجوز لها تعجيل الطواف و السعى " با اينكه مسئله " تخاف الحيض " با مسئله سعى چه ارتباطى دارد؟ سعى كه مشروط به طهارت نيست، مسعى كه جزو مسجد الحرام نيست، زن مى‏تواند برود سعى كند ولو اينكه حائض باشد، امّا خوب مشهور اين فتوا را داده‏اند.
    و اسؤ حالا منه يعنى " من السعى " ، مسئله طواف نسأ است، اين طواف نسأ را بايد چكار كرد؟ طواف نسأ از يك طرف مشروط به طهارت است، خوب طواف فرقى نمى‏كند، طواف زيارت باشد يا طواف النسأ باشد. از طرف ديگر، طواف النسأ اصلاً جزو اعمال حج نيست، چيزى است كه خداوند و شارع مقدس در حج واجب كرده است و آن اين است كه اگر مردها بخواهند زنها برايشان حلال بشود، حالا ان شأ الله مى‏رسيم، اصلاً شايد وجوبش هم وجوب شرطى باشد، يعنى " يشترط حلية النسأ بطواف النسأ و يشترط حلية الرجال على النسأ بطواف النسأ " ، و الا اگر زن هشتاد ساله‏اى بود، يا مرد هشتاد ساله‏اى بود كه در اين واديها نبود، شايد اصلاً بر او واجب نباشد، شايد هم اگر واجب باشد، وجوب مستقل است، نه اينكه حجش را ناتمام گذاشته است، حجش را تمام كرده است، طواف النسأ را انجام نداده است.
    آيا طواف النسأ را مى‏تواند قبل از وقوف زنى كه خوف حيض دارد، مثلاً انجام بدهد؟
    اين جا علامه و همينطور مرحوم فاضل هندى صاحب كشف اللثام كه كشف اللثام از كتابهاى بسيار نفيس است و در شرح كتاب قواعد علامه است، اينها گفته‏اند كه طواف النسأ كه از طواف الزيارة مقامش بالاتر كه نيست، وقتى كه طواف زيارت را مى‏تواند مقدم بدارد، ديگر طواف نسأ را به طريق اولى. عنوان فحوى و اولويت را در اينجا پيش كشيده‏اند.
    امّا در مقابل علامه قبل از علامه، مرحوم ابن ادريس حلى، صاحب سرائر مخالفت كرده است، گفته كه جائز نيست تقديم طواف نسأ ولو اينكه زن خوف حيض داشته باشد.
    در اينجا يكى دو روايت وارد شده است كه ما آن دو روايت را مى‏خوانيم كه بعضيهايش سندش هم خوب نيست، بلكه خيلى هم بد است، آن وقت نتيجه مى‏گيريم ببينيم كه چطور است. جلد نهم وسائل است، چون مسائل طواف و ابواب طواف، در جلد نهم وسائل ذكر شده است، در باب 64 كه ما رواياتش را آن روز يكى دو تا را خوانديم، باب 64 از ابواب طواف، در باب 64 روايتى بود يك تكه آن را شايد همه‏اش را خوانديم، روايت اول روايتى بود كه شيخ نقل مى‏كرد، " باسناده عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد " آن وقت در پرانتز دارد " عن محمد بن عيسى خ ل " به طور نسخه بدل. ايشان نقل كرده است، " عن الحسن بن على، عن أبيه، قال: " يعنى حسن بن على ظاهرش امام مجتبى سلام الله عليه است، مى‏فرمايد: " سمعت أبا الحسن الاول " كه امير المؤمنين عليه السلام باشد، " يقول: لا بأس بتعجيل طواف الحج و طواف النسأ قبل الحج " يعنى نه قبل از شروع در حج، بلكه يعنى قبل از آنكه سائر اعمال حج را انجام بدهد، " يوم التروية قبل خروجه الى منى " كه عرض كرديم كه " قبل خروجه الى‏
    منى " ، به بعض از رفقأ گفتم كه به اعتبار اينكه مستحب است كه در شب نهم، حاجى در منى بيتوته كند، روز نهم برود به عرفات، وقوف به عرفات كند، بعد بيايد به مشعر و بعد روز دهم مسائل خود منى پيش مى‏آيد، اين " قبل خروجه الى منى " را به اين اعتبار معنا كنيم اولاست. پس اين دارد " لا بأس بتعجيل طواف الحج و طواف النسأ " اين روايت اين طور بود.
    يك روايت عجيب و غريبى روايت پنجم اين باب است كه آن روز نخوانديم ظاهراً، راوى آن هم على بن أبى حمزه بطائنى معروف است، سندش كه معتبر نيست، " قال: على بن أبى حمزة " مى‏گويد: " سألت أبا الحسن عليه السلام " ظاهرش امام رضا عليه السلام است، " عن رجل يدخل مك‏ة " مردى وارد مكه مى‏شود " و معه نسأ قد أمرهنّ فمتعن قبل التروى‏ة " ، قبل از ايام ترويه و يوم ترويه اينها عمره تمتعشان را انجام دادند، " بيوم أو يومين أو ثلاث‏ة " . پس كارشان از عمره تمتع اين زنها تمام شد، حالا اين مرد مثلاً رئيس كاروان است " فخشى على بعضهنّ الحيض " بعد ترسيد كه اگر اينها را ببرد به عرفات و منى و بعد برگرداند و بخواهد اينها را طواف بدهد، با حيض بعدى چه كند، " فقال: " امام روى اين روايت فرمود: " اذا فرغن من متعتهنّ و أحللن " وقتى كه از عمره تمتعشان فارغ شدند و محلّ شدند " فلينظر الى التى يخاف عليها الحيض " ، بعد اين رئيس كاروان توجه پيدا كند به زنى كه در باره او خوف حيض هست " فيأمرها فتغتسل " ، البته اين غسل مستحب است، " و تهلّ بالحج من مكانها " ، هر كجا كه هست، عمره احرام حج را مى‏بندد و حج تمتع را با احرام شروع مى‏كند. وقتى كه محرم به احرام حج شد، هنوز فرض اين است كه يوم الترويه است و به عرفات نرفته‏اند، " ثم تطوف بالبيت " ، بعد طواف به بيت مى‏كند قبل از اينكه به عرفه برود " و بالصفا و المروة " ، آنوقت " تطوف بالبيت " ظاهرش همان طواف زيارت است و صحبتى از طواف نسأ در ذيل دارد" .
    فان حدث بها شئ " اگر چيزى پيش آمد، " قضت بقية المناسك و هى طامث " ، بقيه اعمالش را با همان حيض انجام مى‏دهد، " فقلت: " على بن أبى حمزه مى‏گويد: " أليس قد بقى طواف النسأ؟ " خوب طواف زيارتش را كه قبلاً انجام داد، طواف نسأ را چطور با حيض انجام بدهد؟ " قال: بلى " ، امام فرمود طبق اين روايت: بله، طواف نسأ مانده است، " فقلت: " على بن أبى حمزه مى‏گويد: من گفتم " فهى مرتهنة حتى تفرغ منه؟ " تا از طواف نسأ فارغ نشده است، گريبانش گير است؟ " قال: نعم، قلت: فلِمَ لا يتركها حتى تقضى مناسكها؟ " ، خوب اين آدمى كه طواف نسأ را انجام نداده است، چه لزومى دارد كه طواف زيارت را قبل از وقوف به عرفات انجام بدهد؟ فرقى بين طواف نسأ و طواف زيارت كه وجود ندارد، " قال: " امام بر طبق اين روايت فرمود: " يبقى عليه منسك واحد " يك عمل به عهده او باقى بماند به نام طواف نسأ " أهون عليها من أن يبقى عليها
    المناسك كلّها " آيا اين آسانتر از اين نيست كه اكثر مناسك بر عهده او باشد " مخافة الحدثان " ، خوف اين معنا هست كه مرگ و ميرى پيش بيايد و او اعمال حجش را تمام نكرده باشد، " قلت: " اين راوى مى‏گويد كه من به ايشان عرض كردم، " أبى الجمال أن يقيم عليها و الرفق‏ة " ، هم كاروانيها ابا دارد كه بمانند تا اين مثلاً پاك بشود از حيضش، هم جمّال خود مسئول كاروان اباى از اين معنا دارد. اين روايت مى‏گويد عرض كردم كه سند خوبى هم ندارد، راويش على بن أبى حمزه بطائنى است، " قال: ليس لهم ذلك " ، امام فرمود: حق ندارند و بايد بمانند، بر طبق اين روايت، هم سائر كاروانيها بايد بمانند، هم جمال بايد بماند، " تستعدى عليهم حتى يقيم عليها حتى تطهر " به زور هم مانده آن كاروان را نگاه دارد تا پاك شود، آن وقت " و تقضى مناسكها " آن وقت طواف نسائش را هم بعد انجام بدهد. از اين روايت با اينكه سند حسابى هم ندارد، همان حرف ابن ادريس استفاده مى‏شود كه حق ندارد كه طواف نسأ را مثل طواف زيارت انجام بدهد، اين در باب 64 حديث پنجم بود.
    در باب 84، حديث سيزدهم همين جلد كه اين هم سندش حسابى نيست " أبو أيوب أبراهيم بن عثمان، قال: كنت عند أبى عبدالله عليه السلام اذ دخل عليه رجل " مى‏گويد: من خدمت امام صادق عليه السلام بودم، مردى وارد شد " فقال: أصلحك الله، انّ معنا امرأة حائضاً و لم تطف طواف النسأ " ، زن حائضى هست كه طواف نسأ انجام نداده است " فأبى الجمال أن يقيم عليها " ، آن مسئول كاروان هم ابا دارد كه صبر كند كه اين پاك بشود و برود طواف نسائش را انجام بدهد، " قال: فأطرق " أمام سرش را زير انداخت " و هو يقول: " در حالى كه اين جمله را بر زبان مبارك مى‏آورد، " لا تستطيع أن تتخلّف عن أصحابها " ، يك زن كه قدرت ندارد كه از كاروانى‏هايش جدا شود " و لا يقيم عليها جمالها " ، و كاروان هم صبر نكند بر او. اينجا " تمضى فقد تمّ حجها " ، شايد اينجا يكى از ادله‏اى باشد كه از آن استفاده مى‏شود كه طواف نسأ اصلاً جزو حج نيست، امام بر حسب اين روايت فرمود: رها كند طواف نسأ را و حجش هم درست است، حالا ما البته حمل بر استنابه مى‏كنيم، در بحث آينده ان شأ الله طواف نسأ مى‏گوئيم كه لابد استنابه‏اى در كار بوده است. امّا اين روايت و آن روايت مى‏گويد كه قبلاً حق ندارد كه طواف نسائش را انجام بدهد، اما هم در كلام امام بزرگوار، اگر با دقت ملاحظه كرده باشيد، امام اول مى‏فرمود: " لا يجوز تقديم المناسك الخمس‏ة " ، يكى از مناسك خمسه چيست؟ طواف نسأ است، بعد فرمود: " و يجوز التقديم، اى تقديم مناسك الخمسة لطوائف " ، معلوم مى‏شود كه اين طوائف هم، طواف نسأ هم برايش جائز است، انسان هم با مزاق شرع آن مقدارى هم كه آشنائى دارد، خوب مى‏فهمد كه اين كاروانهائى كه حتى يك ساعت هم براى تأخير حاضر نيستند، آن زنى كه خوف دارد كه عند طواف‏
    النسأ حائض مى‏شود، ظاهرش مخصوصاً به مناسبت رواياتى كه خوانديم، مى‏تواند طواف نسائش را مقدم بدارد و لو اينكه طواف زيارت را كرده است، سعى را هم گفتيم كه فقهايمان عطف به طواف كرده‏اند فقط باقى ماند طواف نسأ كه ركعتينش هم كه تقريباً جزئش است و به فرموده ابن ادريس صاحب سرائر را نمى‏توانيم ترتيب اثر بدهيم، وجود اين روايات حالا چه استنابه كند، يا " فقد تمّ حجها " بر حسب اين روايت باشد، بالاخره روى قاعده بايد حكم كنيم به اينكه طواف النسأ را ولو اينكه واجب مستقل است و لو اينكه جزئيت براى حج ندارد ولو اينكه وقتش وسيع است، ولى در عين حال، كسى كه خوف حيض دارد به همان ملاكى كه طواف زيارت را مى‏تواند مقدماً انجام بدهد، به همان ملاك، طواف نسأ را هم مى‏تواند مقدماً انجام بدهد ولو اينكه جزئيت براى حج ندارد بوجهٍ. اگر هم واجب است، واجب مستقلى است، طواف نسأ غير از طواف زيارت است، طواف نسأ غير از سعى است، اينها جزئيت دارد و يكى از ثمره جزئيت در ماه ذى الحجه ظاهر مى‏شود، " الحج أشهر معلومات " خوب حج كه يك مجموعه مركب از اين اعمال است، معنايش اين است كه اين اعمال بايد در ماه ذى الحجه واقع شود. حالا اگر كسى يادش رفت فرضاً طواف نسائش را رفت در ماه محرم خودش انجام داد، اين فى وقته انجام شده است، نه اينكه خارجاً عن الوقت بوده است.
    حالا مسائلى كه امام در رابطه با همين مسئله عنوان كرده‏اند، آنها را مطالعه كنيد.
    پايان