شنبه 15 ارديبهشت 1403 - 23 شوال 1445 - 4 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 19
متن
درس خارج فقه بحث " حج: طواف " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى
" مد ظله العالى " "
جلسه نوزدهم "
بحث در اين بود كه اگر در طواف بعد الفراغ و بعد الانصراف شك در نقيصه كند يعنى احتمال بدهد كه به جاى هفت شوط شش شوط طواف واقع شده در حاليكه اين شك بعد الانصراف عن الطواف حادث شده باشد، آيا اين شك مورد اعتنا هست يا نه؟ در كلمات فقهأ كه تقريباً ادعاى لا خلاف شده كه اين شك مورد اعتنأ نيست و حتى در كلامِ مثلِ محقق عليه الرحمة در شرايع اصلاً فرضى بين شك در نقيصه و شك در زياده به عنوان دو فرض مطرح نشده، بلكه عنوانى كه در كلام محقق لابد ملاحظه فرموديد اين است كه: "لو شك فى عدده بعد الانصراف" اعتنا به اين شك نكند كلمه "لو شك فى عدده" را ذكر مىكند كه اين هم عنوان شك در زياده را شامل مىشود و هم شك در نقيصه را شامل مىشود، لكن در كلام امام بزرگوار و بعض كلمات ديگر، براى هر كدام يك فرضى ذكر كردهاند، امام بزرگوار در شك در زياده مىفرمايند، بناى بر صحت بگذارد در شك در نقيصه هم "فكذلك لكن" اضافه مىكنند "على اشكال" و بدنبال آن "فلا يترك الاحتياط" را مطرح مىكنند كه معلوم مىشود در شك در نقيصه با اين كه بعد الانصراف و بعد الفراغ است ايشان در اين معنا ترديد دارند لذا به "فلا يترك الاحتياط" مسأله را ختم كردهاند، ما عرض كرديم كه از نظر قاعده فراغ ظاهر اين است كه هيچ فرقى بين شك در نقيصه و شك در زياده وجود ندارد در باب صلاة هم همين است، اگر كسى از نماز فارغ شد چه شك كند كه اين نمازش مثلاً يك ركعت ناقص بوده، نمازش صحيح است، چه شك كند كه اين نمازى كه خوانده يك ركعت زائداً واقع شده باز نماز او صحيح است در جريان قاعده فراغ بين شك در نقيصه و شك در زياده، هيچ فرقى نمىكند و عرض كرديم كه از نظر فتوى هم صاحب جواهر گاهى تعبير به لا خلاف مىفرمايد گاهى تعبير به اجماع مىفرمايد، در بين كلاماتشان عنوان اجماع هم در كلام صاحب جواهر مطرح است، آن چيزى كه يك مقدار در اين مسأله اشكالة توليد كرده اين است، ما در مسأله بعدى يعنى مسأله 23 يك فرضى را مطرح مىكنيم و آن اين است، كه اگر كسى رسيد به حجر الاسود لكن هنوز انصراف پيدا نكرده و فراغ تحقق پيدا نكرده به مجردى كه رسيد در يك شوطى به محاذى حجرالاسود شك كرد كه آيا اين شوط ششم بود كه واقع شد؟ و در نتيجه يك شوط ديگر بايد انجام بدهد؟ يا نه، شوط هفتم بود و طواف او در همين جا خاتمه پيدا كرده؟ اينجا مشهور مىگويند اين طواف باطل است و بايد طواف را از سر بگيرد در مقابل مشهور جمعى مثل صاحب مدارك و ديگران مىگويند: بنا را بر شش بگذارد و يك شوط ديگر اضافه كند،
اما مشهور قائلند كه طواف باطل است و بايد از سر بگيرد، و روايات صحيحه معتبرهاى هم دلالت بر همين فتواى مشهور مىكند و مستند مشهور است كه انشأ الله آن روايات را مىخوانيم، لكن يكى دو روايت وارد شده كه اين يكى دو روايت يك ذيلى دارد و با اينكه در صدر آن حكم به وجوب اعاده ميكند يك مطلبى را سائل فرض مىكند و به دنبال آن جواب مىشنود كه "ما ارى عليه شيئاً" يعنى اينجا ديگر لازم نيست طواف اعاده شود، حالا بحث در اين يكى دو روايت است كه ببينيم آيا اين يكى دو روايت به لحاظ ذيل مىخواهد به فرض امروز ما دلالت كند كه بگويد اگر كسى بعد الانصراف شك در نقيصه كند، اين طوافش صحيح است؟ و آن رواياتى كه مىگويد در شك در نقيصه طواف باطل است، مربوط به آنجائى است كه قبل الانصراف و قبل الفراغ باشد، اما جائى كه فراغ و انصراف حاصل شده، كه بحث امروز ما عبارت از اين فرض است در اينجا لازم نيست كه طواف اعاده شود و بلكه بنابر صحت و تماميت طواف مىگذارد مثل آنجائى كه شك در زياده كند، چطور در صورت شك در زياده "يبنى على صحة الطواف" اينجا هم "يبنى على صحة الطواف" حالا اين يكى دو روايت را مىخوانم ببينيم آيا به لحاظ ذيل، ارتباط به ما پيدا مىكند يا نه؟ ذيلش هم مربوط به همان مسأله بعدى است كه مشهور قائلند به اين كه طواف باطل است و بايد طواف رامن رأسٍ استيناف كند.
روايت در باب 33 از ابواب طواف يكى روايت 8 اين باب است كه راوى منصور بن حازم و سند روايت هم صحيح است، و مشكلى از نظر سند ندارد "قال سألت ابا عبد الله عليهالسلام عن رجل طاف طواف الفريضه" طواف فريضه را انجام داده كه خود اين عنوان چون باز يك فرع ديگرى است كه در مسأله بعدى عنوان مىشود اين است كه اگر شك در اثنأ شوط واقع شود كه اين هم يكى از مسائل مشكل است اگر در اثنأ شوط شك كرد كه آيا اين شوطى كه در حال انجام دادن است و هنوز تمام نشده آيا شوط ششم است كه بعد از رسيدن به حجر الاسود بايد يك شوط ديگر اضافه كند يا نه؟ اين شوطى كه در حال انجام دادن است شوط هفتم است و بعد از رسيدن به حجر الاسود طواف او تمام شده؟ اين عبارت اين فرض را كنار مىزند "عن رجل طاف طواف الفريضة" يعنى وسط شوط نيست، طواف فريضه را انجام داده و به حجر الاسود رسيده حالا كه به آن رسيد، "فلم يدر ستة طاف ام سبعة" نمىداند كه شش شوط انجام داده يا هفت شوط. "قال فليعد طوافه" لازم است كه طوافش را از سر بگيرد و اعاده كند. اين معنايش خيلى روشن است، تا اينجا به حسب ظاهر اگر اين ذيل نبود، همان فرض عادى را بيان مىكرد كه وقتى به مجارى حجر الاسود رسيده هنوز انصرافى پيدا نشده از دائره مطاف خارج نشده شك كرد كه آيا شش شوط انجام داده يا هفت شوط، مىگويد اين طواف باطل است
و لازم است اعاده كند، آن وقت "قلت" اينجا منصوربن حازم يك سؤالى از امام صادق عليهالسلام مىكند و مىگويد "ففاته" عنوان در اين عبارت و روايت همين است "ففاته" يعنى اين خارج شده از دائره مطاف و جدا شده از مسأله طواف، اين كه ففاته را من اينطور معنا مىكنم به قرينه يك روايت ديگرى است كه نظير همين روايت است، عنوان "خرج" هم قبل از "فاته" ذكر كرده كه حالا مىخوانيم انشأالله.
مسأله را آنجائى فرض كنيد كه "ففاته" آنجا حكمش چيست؟ "قال ما ارى عليه شيئاً" در صورت فوت من چيزى بر گُرده او نمىبينم، يعنى اعاده طواف وجوب ندارد ، لكن در عين اينكه وجوب ندارد و الاعادة احب الى و افضل، اگر اعاده كند، با اين كه بر عهده او چيزى نيست لكن در عين حال اعاده، احب و افضل است، نظير اين روايت را در روايت اول روايت محمد بن مسلم است كه اين يك بحث سندى مفصلى دارد كه انشأالله در مسأله آينده آن بحث سندى را نقل مىكنيم، خود صاحب وسائل هم با اين كه در كمتر موردى نسبت به سندها تعرضى دارد، اينجا مىگويد اين عبد الرحمن سيابه كه در نقل شيخ در ضمن روات قرار گرفته اين غلط است، اين عبد الرحمن بن ابى نجران است و استناد مىكند به كلام صاحب منتهى الجمان فى احاديث الصحاح و الحسان، كه عبارت از شهيد ثانى است، ما توضيحش را بعد عرض مىكنيم انشأ الله.
راوى محمد بن مسلم است "قال سألت اباعبد الله عليه السلام عن رجل طاف بالبيت فلم يدر ستة طاف او سبعة طواف فريضة" نمىداند كه اين طواف واجب را آيا شش شوط انجام داده يا هفت شوط، "قال امام صادق عليهالسلام" به محمد بن مسلم، بر طبق اين روايت فرمودند "فليعد طوافه" او طوافش باطل است، بايد از سر اعاده و استيناف كند، آن وقت "قيل" اينجا يك شخصى پيدا شد و سؤالى كرد، سؤال اين بود ":انه قد خرج او خارج شده و فاته ذلك" ديگر از طواف جدا شده و از او فوت شده و از دست او رفته "قال ليس عليه شئ" در مورد خروج و فوت، با اين كه با آن حدت و شدت مىفرمود "فليعد طوافه" در روايت منصور بن حازم فرمود "ما ارى عليه شيئاً" در اين روايت هم مىفرمايد "ليس عليه شئ" اينجا يك دقتى در اين روايت بايد بشود، آيا اين فرضى كه منصور بن حازم مىگويد "ففاته" يا در روايت محمد بن مسلم آن "قيل" مىگويد "خرج و فاته" مقصود چيست؟ آيا مقصود اين است كه اين آدم اگر بخواهد برگردد و طوافش را اعاده كند اين مستلزم يك حرج و مشتقى هست؟ آيا مقصود اين دو سائلاز كلمه فوت و خروج اين است كه مشقت و حرجى در اعاده طواف هست كه امام هم در جواب مىفرمايد "ليس عليه شئ"؟ يعنى در حقيقت به استناد قاعده نفى حرج اين معنا را ذكر مىكند، آيا اين است
مقصود از اين سؤال و جواب، كه در سؤال عنوان حرج و مشقت مطرح است و در جواب هم با استناد به قاعده نفى حرج، عدم وجوب اعاده طواف مطرح است؟ اگر اين باشد دو اشكال دارد، يكى اين كه اگر طواف باطل است، به مقتضاى "فليعد طوافه"اگر كسى بر او حرج و مشقت باشد كه خودش برگردد چرا ميفرمايد "ما ارى عليه شيئاً" بلكه بايد نائب بگيرد آنهائى كه طواف را انجام ندادهاند يا باطلاً انجام دادهاند اگر خودشان قدرت ندارند كه برگردند براى انجام طواف و برگشتن براى آنها مسلتزم حرج و مشقت است او بايد استنابه كند پس اين "ليس عليه شئ" و "ما ارى عليه شيئاً" كه نكره در سياق نفى است، حتى مسأله لزوم استنابه را هم نفى مىكند اگر بگوئيم هيچ چيزى بر عهده او نيست، اين معنايش اين نيست كه بر عهده شخص او نيست و حتى نبايد استنابه كند!!، ظاهرِ "ليس عليهم شئ" يا "ما ارى عليه شيئاً" اين است كه حتى استنابه هم لازم نيست، لذا يك مبعِّدِ اين معنا، كه مسأله "خرج و وفات" مقصود صورت حرج و مشقت باشد اين مناسبت با "ليس عليه شئ" ندارد اگر طواف باطل است در درجه اول خودش، و اگر براى خودش حرج و مشقت است، حتماً بايد نائب بگيرد علاوه در روايت منصور بن حازم در ذيل آن اين عنوان بود كه مىفرمود "والاعادة احب الى و افضل" ظاهر اين معنا كه "اعده" مستحب است و محبوبتر است و داراى فضيلت است ظاهرش اين است كه مىتواند اعاده كند و مسأله حرج و مشقتى نيست. اين مناسبتى ندارد كه در مورد ثبوت يك حرجى يك حكمى استحبابى را بيان كنند، مخصوصاً در باب قاعده "لا حرج"بحثى است در ذيل قاعده "لاحرج" كه ما در ماه رمضانى اين قاعده را بحث كرديم و بحثى است كه آيا قاعده لا حرج به نحو عزيمت است يا به نحو رخصت است؟ اگر كسى وضو براى او حرجى بود آيا جائز است وضو نگيرد؟ يا حتماً بايد وضو نگيرد. يك احتمال در باب قاعده لا حرج اين بود كه به نحو عزيمت مطرح باشد نه به نحو رخصت، پس اين كه در ذيل روايت منصور بن حازم مىفرمايد "و الاعادة احب الى و افضل" اين هم شاهد اين معنا است...
در روايت لاحرج ندارد، و موضوع سؤال سائل مسئله حرجى بودن طواف و برگشتن براى اعاده طواف نيست، خوب حالا كه اين كنار رفت، پس مقصود از ذيل اين روايت چيست؟ صدر روايت كه مىگويد "فليعد طوافه" كسى كه شك بين شش و هفت بكند "يجب عليه اعادة الطواف" يعنى "يكون طوافه باطلا" اين چه شد كه با يك كلمه ففاته به اصطلاح امروز صدو هشتاد درجه مطلب تغيير پيداكرد، چگونه با يك كلمه ففاته به دنبال آن امام صادق عليهالسلام بر حسب اين روايت بيان كردهاند "ما ارى عليه شيئاً"، اين كاشف از يك مطلبى است كه هم صاحب جواهر اشاره كردهاند و هم خودِ دقت در روايت اين معنا را اقتضأ مىكند و آن اين است كه اصلاً موضوع در اين دو سؤال فرق مىكند، مورد اين
دو سؤال و اين دو حكم فرق مىكند.
مورد سؤال اول كه مىفرمايد "فليعد طوافه" براى آنجائى است كه رسيده به محاذى حجر الاسود و هنوز انصرافى، فراقى و يا خروجى تحقق پيدا نكرده است، شك كرد كه آيا اين اشواطى را كه انجام داده عبارت از شش شوط است يا عبارت از هفت شوط است، همان مسئلهاى كه عرض كرديم، بعداً مىخوانيم و روايات صحيحه معتبره ديگرى هم در آن مسئله وارد شده است، و هر دو دلالت مىكند "على بطلان طواف و على لزوم اعادة طواف" اما مورد سؤال دوم اين است كه ففاته معنايش اين نيست كه شك در همان حال محاذه پيدا شد لكن اعتنا نكرد و بعد خارج شد و منصرف شد، نه، عروض شك و حدوث شك را بعد الخروج و الفوت اين سؤال مىخواهد مطرح كند، مىخواهد بگويد شك در آن هنگام عارض نشده، پس هنوز تمام نشده است، مىخواهد بگويد دو صورت دارد، يك صورت همان صورتى بود كه شما حكمش را بيان كرديد، كه قبل الفراغ و الانصراف عند المحاذات الحجر الاسود اذا شك بين ستة و سبعه" فرمود اين طوافش باطل است، اما سؤال ديگر مطرح است و اين است كه اگر در آن هنگام براى او شكى پيدا نشد، لكن بعد از آن كه انصراف پيدا شد و فراغ حاصل شد و خروج تحقق پيدا كرد، آنوقت شك بين شش و هفت پيدا شد، آنجا را امام مىفرمايد "ما ارى عليه شئ" يعنى همين مسئله مورد بحث، يعنى شك در نقيصه، اما مقيد به اينكه حدوث اين شك و عروض اين بعد الفراغ و بعد الانصراف باشد، ظاهر اين است كه ذيل اين دو روايات اين معنا را مىخواهد بگويد و علت اينكه اين دو حكم با يكديگر مخالف است و صدو هشتاد درجه بين اين دو فاصله و اختلاف وجود دارد، علت اين است كه موردهايشان فرق مىكند، آن موردش قبل الفراغ و قبل الانصراف، اين موردش بعد الفراغ و بعد الانصراف است، پس اين كلمه "ففاته" و در روايت محمد بن مسلم كلمه "خرج" قبل از كلمه فاته ذكر شده اين براى اين است كه مورد سؤال عوض شد، نه اينكه مىخواهد بگويد كه يك حرج مشقتى براى اين پيش آمده، عرض كرديم دو دليل داريم بر اين كه مقصود حرج و مشقت نيست، و ما ناچاريم به لحاظ اختلاف حكمين و اينكه مسئله حرج را به هيچوجه نميتوانيم در اينجا مطرح كنيم، ناچاريم كه بگوئيم اين دو روايت دو صورت را متعرض است، يكى صورت شك در نقيصه قبل الفراغ است، هر دو روايت مىگويد محكوم به بطلان اين طواف، يكى هم شك در نقيصه بعد الفراغ و بعد الانصراف است، هردو روايت مىگويند اين طواف صحيح است، و "ما ارى عليه شيئاً" يكيشان اضافه مىكند كه اگر اعاده بكند البته مستحب است و داراى فضيلت. كلمه خرج ما را راهنمائى مىكند به اين معنا "خرج" مانند خرج من الصلاة مىماند، اين خرج من الصلاة را كجا
انسان اطلاق مىكند؟ آنجائى كه فراغ از نماز حاصل شده باشد، شايد اگر كلمه "خرج"ذكر نشده بود، ما يك مقدارى در معناى "فاته" مشكل پيدا مىكرديم، اما اين ذكر "خرج" در روايت صحيحه محمد بن مسلم اين بعنوان يك مرشد و راهنمائى است براى ما كه مقصود اين است كه طواف گذشته است، ديگر خارج شده از طواف، حالت فراغ و انصراف از طواف پيدا كرده است و آنوقت اگر ما اين دو روايت را به نحوى كه من در اين روايات دقت زياد كردهام و در نتيجه به اين معنا دقتم منتهى شد، و فكر مىكنم كه مورد قبول شما هم قرار گرفته باشد، ديگر اين فرمايش امام بزرگوار كه مىفرمايند "على اشكال فلا يترك الاحتياط" با توجه به اين دو روايت ديگر ضرورتى براى رعايت احتياط وجود ندارد بلكه همان استحباب اعاده و افضليت اعاده كه در صحيحه منصوربن حازم مطرح است، بيشتر از آن مطرح نيست، حالا باز دقت بيشترى هم بفرمائيد تا ببينيم چيست.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...