• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و هشتاد و هشتم "
    بحث در اين بود كه بعد از آنكه از اعمال منى فارغ مى‏شود، بايد به عنوان طواف زيارت، طواف را انجام بدهد.
    حال زمان اين طواف كى است؟ عرض كرديم كه اقوال در اين مساءله مختلف است. منشاء اختلاف اقوال هم اختلاف رواياتى است كه در اين مساءله وجود دارد. و مجموعه رواياتش را صاحب وسايل در باب اول از ابواب زيارت البيت جمع آورى كرده.
    روايات هم لسانهاى مختلفى دارند، بايد ان شاء الله روايات ملاحظه شود و بعد ببينيم كه جمع بين روايات چه چيزى اقتضا دارد؟ اتفاقا اكثر روايات بلكه همه‏اش هم يا صحيحه يا موثقه معتبره هستند و از نظر سند هم مشكلى ندارند، فقط مساءله جمع من حيث الدلاله و توفيق دلالى بين اين روايات مطرح است.
    حالا ما ان شاء الله اين روايات را مى‏خوانيم بعد مى‏بينيم كه جمع بين اين روايات چه چيزى اقتضا مى‏كند؟عرض كردم كه روايات را صاحب وسايل در " ابواب زياره البيت " در باب اول كه ابوابش هم زياد نيست، در باب اول اين روايات را جمع آورى كرده، صفحه 200، جلد 10 وسايل است. روايت اول: " محمد بن يعقوب كلينى، عن على، يعنى على بن ابراهيم، عن اءبيه " ، كه ابراهيم بن هاشم است و ما معتقديم كه سندى كه اين پدر در آن واقع است، معتبر بلكه صحيحه است ولو اينكه گاهى تعبير به حسنه مى‏شود، اما روايت، روايت صحيحه است، اين يك سندش " و عن محمد بن اسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن ابن ابى عمير، و صفوان " ، اين دوتا نقل كردند، " عن معاويه بن عمار " ، راوى روايت معاويه بن عمار است. حالا يك مطلبى كه در اين كتابها ما به آن برخورد نمى‏كنيم و ما نظيرش را عرض كرديم، در اين باب كه باب يكم باشد، صاحب وسايل از معاويه بن عمار دو روايت نقل كرده، هر دو هم معاويه بن عمار از امام صادق (ع) نقل مى‏كند و هر دو هم در موضوع طواف بعد از اعمال و مناسك منى است. البته عبارتهايش اينجا با هم نمى‏خواند، اما راوى معاويه بن عمار است و نقل از امام صادق (ع) مى‏كند. يكى روايت اول است و يكى روايت هشتم اين باب است كه حماد بن عيسى، و فضاله نقل مى‏كنند " عن معاويه بن عمار " ، آن هم " عن ابى عبدالله (ع) " است. امامش هم فرق نمى‏كند، راويش هم فرق نمى‏كند، سوالش هم در حقيقت فرق نمى‏كند ولو اينكه عبارتهايش فرق مى‏كند. حالا من هر دو را متن و سوال و جواب را براى شما عرض مى‏كنم، ببينيد آيا مى‏شود با اين دو معامله دو روايت كنيم؟ يا به حسب‏
    واقع، چون راوى معاويه بن عمار است، آن هم براى شاگردانش نقل روايت كرده، و الا اين سوال مى‏آيد كه چرا براى ابن ابى عمير و صفوان آنطورى نقل كرده، چرا براى حماد بن عيسى و فضاله اينطورى نقل كرده؟ در حالى كه ناقل يك نفر است، سوالى هم از امام صادق كرده و امام صادق هم جوابى لطف كردند.
    حالا در اين روايت هشتم، سوال و جوابش خيلى روشن است، " قال: ساءلته عن المتمتع متى يزور البيت؟ " سوال كردم امام صادق را از حاجى كه حج تمتع انجام مى‏دهد، چه زمانى زيارت البيت مى‏كند و طواف البيت را انجام مى‏دهد؟ بعد از آن كه مناسك منى تمام شد و نوبت به اعمال مكه رسيد، چه زمانى خوب است اين اعمال را انجام بدهد، " قال: " در اين روايت هشتم دارد، " يوم النحر او من الغد " ، يا همان روز دهم كه روز نحر است، طواف زيارت را انجام بدهد يا اگر حالش را ندارد مثلا بگذارد فردا كه روز يازدهم شهر ذى حجه الاحرام مى‏شود " و لا يوخر " ، اما از فردا ديگر حق تاءخير انداختن ندارد، يا همين امروز، يا فردا. سوال معاويه هم از متمتع بود، امام باز تقريبا تاءكيد مى‏كند. مى‏فرمايند: " و المفرد و القارن ليسا بسواء " ، كسى كه حج افراد انجام مى‏دهد و كسى كه حج قران انجام مى‏دهد، آنها مساوى با متمتع نيستند، آنها توسعه‏هايى برايشان اسلام قائل شده كه در مورد تمتع، آن توسعه‏ها نيست‏
    " . موسع عليهما " ، بر اين دوتا توسعه داده شده كه مثلا تا آخر ذى حجه هم بخواهند طواف كنند مانعى ندارد.
    البته سرش هم شايد اين باشد كما اينكه در روايات بعدى هم ما روى اين مطلب مى‏خواهيم تكيه كنيم ان شاء الله. سرش اين است كه در حج تمتع به واسطه حلق و تقصيرى كه در منى انجام مى‏گيرد، عرض كرديم همه چيز حلال مى‏شود، الا نساء و الا صيد، عمده اين سومى است و الا طيب، اين و الا طيب مال حج تمتع است، و الا اگر كسى حج افراد و حج قران انجام بدهد، با همان حلق و تقصير در منى، طيب هم برايش حلال مى‏شود در غير حج تمتع، تنها در حج تمتع است كه اين مشكلات و مصائب هست و الا حاجى كه حج قران يا حج افراد انجام مى‏دهد، به همان حلق يا تقصير در منى همه چيز برايش حلال مى‏شود، فقط مساءله نساء است كه او طواف النساء مى‏خواهد، يكى هم مساءله صيد است كه بحث كرديم يك صيد حرامى داريم و يك صيد حرمى داريم، اينها را هم مفصل عرض كرديم.
    اما در اين روايت، سوال از متمتع است، خودش مى‏گويد: " ساءلته عن المتمتع متى يزور البيت؟ " اصلا مورد سوال را حج تمتع قرار داده. اين روايت هشتم سوال و جوابش خيلى روشن است.
    اما روايت اول همين معاويه بن عمار است، اينها را دقت كنيد ولو اينكه در
    كتابها حتى جواهر هم اينها را دوتا روايت گرفته است و صاحب جواهر اصلا احتمال وحدت بين اين روايات نداده است.
    معاويه بن عمار در روايت اول، " عن اءبى عبدالله (ع) " ، سوال مى‏كند، " فى زياره البيت يوم النحر " ، آيا در روز نحر كه عبارت از همان روز عيد قربان است، آيا زيارت البيت چطورى است؟ زيارت البيت همان طواف البيت است، اينجا حالا اگر فى نفسه حساب كنيم، كارى به آن روايت ديگرش نداشته باشيم، جاى اين حرف مى‏آيد كه آيا معاويه بن عمار از چه چيزى سوال كرده؟ مى‏گويد: " فى زياره البيت يوم النحر " ، يعنى شك داشته كه در روز نحر زيارت البيت جايز است؟ اين كه بلا اشكال جوازش مسلم است، حتى فقهاى ما همه‏شان امام بزرگوار هم همينطور تصريح مى‏كنند كه اگر روز عيد بتواند خودش را به مكه برساند و طواف البيت را انجام بدهد، اين افضل است، در كلمات محقق در شرائع با اينكه كلمه " افضل " در كم جايى برخورد مى‏كنيد، اما اينجا به صراحت مى‏گويد، مى‏گويد: افضل براى كسى كه از اعمال منى فارغ شد، اين است كه در همان روز، خودش را به مكه برساند و طواف البيت را انجام بدهد.
    آن وقت اينكه در اين سوال مى‏گويد: " فى زياره البيت يوم النحر " ، يعنى معاويه بن عمار ترديد داشته؟ احتمال مى‏داده كه طواف البيت در روز عيد قربان جايز نيست؟ اين را فكر مى‏كرده كه از امام صادق سوال كرده؟ در روايت اولى كلمه " متى " و " متمتع " به كار برده، اما اينجا هيچ كدام را به كار نبرده، و مى‏گويد: " فى زياره البيت " ولو اينكه يوم النحر، نحر با حج قران هم مى‏سازد" .
    قال: " امام در جواب فرمود، حالا مصيبت جوابش است. " قال:زره " ، يعنى هر موقع دلت مى‏خواهد بيت را زيارت كن، مى‏خواهى يوم النحر زيارت كن، مى‏خواهى بعد از يوم النحر.
    ولى صاحب جواهر وقتى اين روايت را نقل مى‏كند " زره " را " ذره " نقل كرده، " ذره " خواندش هم فرق مى‏كند، نوشتن هم يكى با ذال است و يكى با زاء است، اگر زيارت باشد به معناى " زره " است، اگر از ذال باشد يعنى " ذره " يعنى رهايش كن، مثل " فذرهم فى خوضهم يلعبون " . اگر اين " ذره " باشد، مثل اينكه امام مى‏خواهد اينطورى بگويد، بگويد: حالا روز عيد قربان با اينكه آن اعمال منى را انجام دادى، خودت را به زحمت انداختى اول رمى جمره عقبه، بعد هم مساءله نحر يا ذبح، بعدا مساءله حلق و تقصير خوب اينها كارهايى است كه فى نفسه مشكل است، مثل رمى جمره عقبه در روز عيد قربان از مشكلات است، مساءله ذبح كه ديگر اشكالش هم بالاتر است، فقط مساءله حلق و تقصير است كه آن مساءله چندانى ندارد.
    آيا اين " زره " است يا " ذره " ؟ آن وقت اگر " ذره " باشد، آيا ضمير خوب قاعدتا
    به بيت برمى‏گردد، آن وقت اين تعبير، امام در باره خانه خدا بگويد: " ذره " ولش كن، خانه خدا آن روز خيلى اهميت ندارد. اين تعبيرى نيست كه مناسب با امام باشد.
    اين كلمه " ذر " همانطورى كه قرآن تعبير مى‏كند، " فذرهم فى خوضهم يلعبون " ، مال جاهايى است كه مى‏خواهد پستى و حقارت و عدم تاءثير را بيان كند، اما " ذره " راجع به بيت، امام در باره آن تعبير كند كه ولش كنيد، اين خيلى مشكل به نظر انسان مى‏آيد كه امام اينطورى تعبير كند، حالا در دنبالش يك جمله‏اى هم هست، آن هم با فاء شروع شده و تفريع است. اشكال: " ذره " زيارت را مى‏گويد نه بيت.
    پاسخ استاد: پس بايد " ذرها " باشد، زيارت مونث است. (سوال و پاسخ استاد): بعيد است كه امام بيايد در باره طواف بيت و زيارت البيت بگويد ولش كن، با اينكه يكى از احكام است، يكى از مناسك است، يكى از اعمال است‏
    . اعمال پنجگانه‏اى كه ديروز ما ذكر كرديم كه امام فرمود " و هو خمسه " اولى‏اش چه بود؟ " الطواف " ، آن وقت امام بگويد ولش كن، طواف يكى از مناسك حج است، با تعبيرات امام نمى‏سازد. حالا جمله بعديش را هم بخوانيم و تنها كسى هم كه " ذره " نقل كرده اينجا نيست، اينجا اين دو احتمال نيست، اما جواهر وقتى كه اين روايت را نقل كرده به جاى " زره " ، " ذره " نقل كرده با ذال كه معناى " فذرهم فى خوضهم يلعبون " است، حالا اين جمله اين است: " فان شغلت " يعنى اول " زره " يا " ذره " دارد، بعد مى‏فرمايد: " فان شغلت فلا يضرك ان تزور البيت من الغد " .
    اين تفريع از يك طرف با " زره " مى‏سازد، " زره " به مناسبت سوالش يعنى " زره يوم النحر " ، همان روز دهم برو بيت را زيارت كن و طواف كن. بعد آن وقت يك فرضى را برايش تفريع مى‏كند، مى‏گويد: اگر آن روز كارى برايت پيش آمد، خسته هستى، كوفته‏اى مثلا، حال طواف و آمدن مكه را ندارى، بگذار براى فردا، فردا برو زيارت البيت را انجام بده كه روز يازدهم ماه ذى حجه الحرام است، آن وقت اين " فان شغلت فلا يضرك ان تزور البيت من الغد " ، آيا اين تفريع با " زره " مناسبت دارد يا با " ذره " مناسبت دارد؟از يك طرف با " زره " مناسبت دارد، " زره " يعنى " زره يوم النحر " ، چون سوالش اين بوده‏
    . بعد امام مى‏فرمايد: اگر در روز نحر، مشغولياتى داشتى و گرفتارى داشتى، مانعى ندارد كه تاءخير بياندازى " الى الغد " ، فردا كه روز يازدهم است، آن وقت برو زيارت البيت را انجام بده.
    آن وقت اين تفريع مى‏شود و تفريع بر يك فرض، متعرض يك فرض است و آن فرض " شغلت " است، اما يك فرضش هم اين است كه شغلى ندارى، كارى ندارى، گرفتارى ندارى، خستگى ندارى، همان روز عيد قربان برو انجام بده.
    پس " زره " را معنا كنيم، يعنى " زره يوم النحر " ، آن " فان شغلت " اين جمله شرطيه كه به صورت تفريع بيان شده، بگوييم: يك صورت را بيان مى‏كند و آن صورت اشتغال است.
    اما اگر " ذره " شد، پيداست كسى كه زيارت البيت را روز دهم ترك مى‏كند، بى جهت كه ترك نمى‏كند، گرفتارى دارد، آن وقت در دنبالش مى‏فرمايد كه حالا خيلى فكر اين گرفتاريها نباش، اگر برايت گرفتارى پيدا شد، همان روز يازدهم برو و بيت را زيارت كن و برايت كفايت مى‏كند. اين " فان شغلت " شايد با " ذره " بهتر بسازد، با " زره " هم مى‏سازد به صورت تفريع است، منتها يك صورت را بيان كرده، اما خوب اگر " زره " باشد يك معنا دارد، " ذره " باشد يك معنا دارد. آن وقت عرض كردم خود سوالش مورد بحث است، مگر " زيارت البيت يوم النحر " شبهه حرمت در آن مى‏رفت؟ اگر شبهه حرمت در آن برود و راوى هم به اين اعتبار سوال كند، آن وقت امرش امر در مقام توهم حظر مى‏شود، " زره " يعنى " تجوز الزياره يوم النحر " اما وقتش كى است؟ از كى شروع مى‏شود و كى ختم مى‏شود؟ آن را ديگر متعرض نشده است. (سوال و پاسخ استاد:) " ان شغلت " پيداست كسى كه بيت را رها مى‏كند شغلى دارد و الا آدم بيكارى باشد، ماشينى هم آنجا آماده باشد كه رها نمى‏كند بيت را، چون طواف كه در جاى خودش محفوظ است. (سوال و پاسخ استاد): بله، بعد هم تفريع مى‏كند كه توضيح بيشترى بدهد.
    يعنى امام مى‏گويد جايز نيست. خوب نمى‏شود چنين حرفى زد. مى‏گويم: همه فقهايتان تصريح به افضليت مى‏كنند. لابد صاحب جواهرش در ذهنش اين بوده كه اين روايت فقط " ذره " است، روى " ذره " همه‏اش تكيه كرده، در حالى كه ديگران كه روايت را از وسايل گرفتند، روى " زره " تكيه كردند و روايت واقعا هم شايد همان " زره " باشد، " ذره " كه ضمير هم به بيت برمى‏گردد، اين تعبيرى نيست كه مناسب با امام باشد. (سوال و پاسخ استاد): آن " ذره " ملاك دارد، ملاكش اين است كه من گفتم، گفتم: روز عيد قربان به لحاظ اينكه خودش داراى سه عمل هست و عملهايش شاق است، لذا معمولا تا حدود بعد از ظهر هم طول مى‏كشد، مناسك روز عيد قربان، آن وقت آن موقعها هم وسيله نبوده، مركبى نبوده، يا شغلى بوده مانع بوده از اينكه بتواند بياورد.
    عبارت اين است " قال: زره فان شغلت فلا يضرك ان تزور البيت من الغد " ، آن وقت دنبالش دارد " و لا توخر اءن تزور من يومك " ، آيا مقصود از اين يوم در اين روايت چيست؟ و بعد هم علت ذكر مى‏كند، " فانه يكره للمتمتع اءن يوخر و موسع للمفرد ان يوخره " ، اما براى مفرد و قارن در آن روايت هم مى‏گفت:اينها مثل هم مى‏مانند، توسعه داده شده كه تاءخير بياندازد.
    اينجا دو چيزش قابل ملاحظه است، اين كه " و لا توخر ان تزور من يومك " ،
    آيا مقصود از يوم همان يوم النحر است كه در عبارت سائل هم كلمه " يوم " آنجا ذكر شده بود؟ خوب اين " و لا توخر ان تزور من يومك " ، يعنى " فى صوره عدم الشغل " ، بگوييم: آن فرض اول مى‏گويد: " فان شغلت فلا يضرك ان تزور البيت من الغد " ، اما دوم كه مى‏گويد: " و لا توخر ان تزور من يومك " ، مال صورت عدم شغل است، خوب عدم شغل در روايت كه مورد بحث واقع نشده، اصلا عدم شغل را مطرح نكرده است. اگر بخواهيم بگوييم: اين " من يومك " ، يعنى همين غد روز يازدهم، اشكالش اين است كه اولا روز يازدهم خصوصيتى ندارد كه بيايند كلمه " يوم " را به صورت اطلاق بگويند و مقصودشان روز يازدهم باشد، حالا روز عيد قربان، چون روز عيد است، اعمال و مناسك مخصوص دارد، تازه آن هم مى‏گويند يوم النحر، يا يوم الاضحى، اما كلمه " يوم " به نحو اطلاق استعمال كنند و اراده كنند روز يازدهم را، اين بعيد است. نكته دومى كه قابل ملاحظه است كه اين را بعض الاعلام هم دارند " فانه يكره للمتمتع ان يوخر " ، خوب " يكره " را ما هم عرض كرديم، كلمه كراهت در روايات غير از كلمه كراهت در فتاواست، در فتاواى فقهاى ما كلمه كراهت را در مقابل حرمت استعمال مى‏كنند، لذا مى‏گويند: احكام خمسه يكيش عبارت از حرمت است، ديگرى عبارت از كراهت است.
    اما در روايات كلمه " يكره " يا " مكروه " در معناى عامى استعمال مى‏شود كه هم شامل حرمت مى‏شود، هم شامل كراهت. اين طور نيست كه در اصطلاح روايى كلمه كراهت در مقابل حرمت باشد.
    لذا اينكه مى‏فرمايد: " فانه يكره للمتمتع ان يوخر " ، يعنى " ان يوخر من ذلك اليوم " ، آيا مقصودش از يوم، يوم النحر است؟ مقصودش از يوم، يوم يازدهم است؟ اما " يكره " قابل توجيه است كه بگوييم: مقصود كراهت در مقابل حرمت نيست، كراهتى است كه هم با كراهت مى‏سازد و هم با حرمت اصطلاحيه كلمه " يكره " مى‏سازد.
    خوب اين حرفهايى است كه زده شده است، ولى آن حرفى كه نزدند، آيا اين روايت معاويه بن عمار با آن روايت اول معاويه بن عمار كه خوانديم و به عنوان روايت هشتم ايشان نقل كرده، دوتا روايت است يايك روايت؟ اگر دو روايت است، پس چرا بر بعض از شاگردانش اين را نقل كرده و بر بعضى از شاگردان ديگرش روايت ديگر را نقل كرده. ابن ابى عمير و صفوان كه اينجا شاگردهاى معاويه بن عمار هستند، بگويد: در اين مساءله من دو مطلب از امام صادق شنيدم، آن وقت تازه خود آن هم محل تاءمل مى‏شود، كه آيا امام صادق (ع) در جواب يك سوال مى‏شود دو مطلب متغاير را ذكر كنند؟ اين از مشكلات است.
    حالا جاهاى ديگر، ابواب ديگر، وقتى كه راوى يكى بود، يك مقدار كم و زياد
    داشت، اما اينجا سوالا و جوابا با هم اختلاف دارد، اين سوال دارد، " زياره البيت يوم النحر " ، آن سوالش اين است كه " متى يزار البيت؟ " كى ما مى‏توانيم بيت را زيارت كنيم، بعد از آن كه از مناسك منى و اعمال منى فارغ شديم؟ واقعا ايجاد اشكال كرده اين مطلب ولو اينكه در كتابها اين را شما هيچ پيدا نمى‏كنيد، منتها عرض كردم كه روايت اول مى‏گويد: " يوم النحر او من الغد، و لا يوخر " يعنى " لا يوخر من الغد " ، بعد هم تصريح مى‏كند " و المفرد و القارن ليسا بسواء موسع عليهما " ، دليل بر اينكه يك روايت است، يك گوشه‏اى از اين الفاظ هم اينجا آمده، مى‏گويد: " و موسع للمفرد ان يوخره " ، پيداست كه يك چيز بوده كه دوتا سوال و دوتا جواب نبوده كه حالا ما را گرفتار كند و مثل بعض الاعلام و صاحب جواهر بياييم بگوييم: دو روايت هست و بايد هر كدام مستقل در باره‏اش بحث كنيم، مثل دو روايت دو راوى اين مطلب مشكلى است و ما نمى‏توانيم اين كار را بكنيم.
    روايت سوم: اين باب صحيحه هشام بن سالم است، " عن ابى عبدالله (ع) قال: لا باءس ان اءخرت زياره البيت الى ان يذهب اءيام التشريق " اين ديگر از روز يازدهم هم پا را بالاتر گذاشته، گفته: تا ذهاب ايام تشريق اگر طواف موخر بيفتد مانعى نيست، منتها كلمه " تمتع " در اين روايت نيست، اما يك قرينه ديگرى هست كه مقصود از اين روايت، تمتع است و آن اين است كه مى‏گويد:" الا انك لا تقرب النساء و لاالطيب " ،اينكه مى‏گويد: " و لا الطيب " به لحاظ اينكه عرض كرديم كه در حج قران و افراد با حلق و تقصير طيب هم حلال مى‏شود و توقف بر چيزى ندارد، معلوم مى‏شود كه اين روايت حج تمتع را مى‏گويد، مى‏گويد: مانعى ندارد تا آخر ايام تشريق طواف زيارت را موخر بياندازيد، اما تا وقتى انجام ندهيد آثار بار نمى‏شود، مساءله نساء و طيب و امثال ذلك حليت پيدا نمى‏كند. اين قرينيت بر حج تمتع را دارد.
    روايت پنجم: اينكه ديگر روايت رسمى مى‏گويد فقط بايد يوم النحر باشد، روايت صحيحه محمد بن مسلم است، " عن ابى جعفر (ع) قال: " محمد مى‏گويد: " ساءلته عن المتمتع متى يزور البيت؟ " كسى كه حج تمتع را انجام مى‏دهد، كى مى‏تواند بيت را زيارت كند و طواف حج راانجام بدهد؟ " قال: يوم النحر " ، همان يوم النحر.
    خوب پيداست كه يعنى بعد از فراغ از اعمال منى.
    حالا ظاهر اين روايت كه مى‏گويد: يوم النحر، يعنى حتى يوم يازدهم هم نه، فقط بايد يوم النحر زيارت البيت تحقق پيدا كند، همان چيزى را كه فقهاى ما قائل به افضليتش هستند بلا اشكال كه اگر كسى روز عيد قربان بتواند خودش را به مكه برساند و اعمال مكه را انجام بدهد، عرض كردم كه محقق در شرايع در صفحه 264، در مساءله ثانيه اين معنا را متعرض است. روايت ششم: باز هم‏
    صحيحه است، منصور بن حازم " قال: سمعت اءبا عبدالله (ع) يقول: لا يبيت المتمتع يوم النحر بمنى حتى يزور البيت " ، خوب اينجا يك اشكالش اين است كه اصلا كلمه " لا يبيت " با " يوم " جمع نمى‏شود، كلمه " لا يبيت " مال شب است، يعنى حاجى كه رفته در منى يوم النحر اعمالش را انجام داده، شب يازدهم كه شب يازدهم شب بيتوته هست، امام مى‏فرمايد: تا طواف نكند، بيتوته هم نكند. خوب حالا ما ان شاء الله در بيتوته مى‏آييم عرض مى‏كنيم كه لازم نيست كه در نصف اول شب بيتوته كند، اگر نصف آخر شب هم بيتوته كند مانعى ندارد، آن وقت معنايش اين مى‏شود: اگر براى نصف آخر شب هم بخواهد بيتوته كند، قبلا بايد طواف البيت را انجام بدهد، اما حتما بيتوته در شب يازدهم واجب است، منتها حالا يا اولش يا آخرش و ما هم قائل به تخيير هستيم و ان شاء الله بحث هم مى‏كنيم.
    اما از اين روايت بيش از اين مقدار استفاده نمى‏شود كه حداكثر زمانى زياره البيت، شب يازدهم است.
    روايت هفتم: اين هم باز صحيحه است، " عمران حلبى، عن ابى عبدالله (ع) قال: ينبغى " ، " ينبغى " هم مثل آن " يكره " مى‏ماند، غير از " ينبغى " در كلمات فقهاى ماست، " ينبغى للمتمتع ان يزور البيت يوم النحر او من ليلته " ، شب يازدهم " و لا يوخر ذلك اليوم " ، تعبير به يوم كرده، مقصود از يوم بايد زمان باشد كه شامل شب هم بشود. روايت مهم ديگر، روايت نهم است كه اين هم صحيحه است، عرض كردم روايات اين باب همه يا صحيحه است، بعضى‏هايش هم يكى است موثقه است كه عرض مى‏كنيم.
    صحيحه عبدالله بن سنان روايت نهم است، " عن ابى عبدالله (ع) قال: لا باءس اءن توخر زياره البيت " ، اشكال ندارد كه زيارت خانه خدا و حج را تاءخير بياندازى، " الى يوم النفر " ، نه " يوم النحر " ، بلكه " يوم النفر " كه نفر را به حسب اصطلاح فقهى، ما دو روز براى نفر داريم، نفر اول روز دوازدهم است و نفر دوم روز سيزدهم است، هر دويش هم يوم النفر است. " انما يستحب تعجيل ذلك " ، چرا مستحب شده كه هر چه زودتر انسان طواف را انجام بدهد؟ " مخافه الاءحداث و المعاريض " ، براى اينكه خوف اين معنا هست كه زن حائض شود، مرد مثلا حدثى برايش پيش بيايد، آب گيرش نيايد كه طهارتى انجام بدهد، غسلى انجام بدهد، براى اينها گفتند: زودتر برو كلك را بكن و الا اگر خوف اين مسائل نبود، مانعى نداشت كه زياره البيت را انسان تاءخير بياندازد.
    روايت ديگر كه موثقه است، روايت دهم است، اين روايت يك نكته‏اى در آن هست كه عرض مى‏كنم، " قال: ساءلت اءبا ابراهيم (ع) عن زياره البيت توخر الى يوم الثالث؟ قال: تعجيلها اءحب الى " ، بعد تصريح دارد، " و ليس به باءس‏
    ان اءخره " . اما اگر تاءخيرى هم انداخت مانعى ندارد. در روايتى هم ظاهرا روايت دوم اين باب است كه مورد سوال نسيان است، مى‏گويد: " ساءلته عن رجل نسى ان يزور البيت حتى اءصبح " ، تا روز يازدهم شد، " قال: لا باءس " ، البته نسيان يك امر غير اختيارى است ولى تعبيرى امام در اينجا دارد، مى‏فرمايد: " اءنا ربما اءخرته " من گاهى از اوقات تاءخير مى‏اندازم طواف بيت را، حالا امام كه سهو و نسيان ندارد، " انا ربما اءخرته " يعنى " عن عمد و توجه و علم و التفات " تاءخير مى‏اندازم " حتى تذهب ايام التشريق " .
    اين رواياتى است كه اينجا ذكر شده، حالا شما با دقت اين روايات را باز مراجعه كنيد تا جمع بين اين روايات را ان شاء الله اگر حياتى باشد فردا عرض مى‏كنيم.
    پايان