• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و هفتاد و دوم "
    در مساءله 27، يكى از آن طوائف مى‏فرمايد: " الثانيه: الصروره، اءى الذى كان اءول حجه، فان عليه الحلق على الاءحوط " . طائفه دوم را به عنوان صروره مطرح مى‏كنند.
    در صروره يك بحث موضوعى است و يك بحث حكمى است. بحث موضوعى كه ايشان به تعريف و تفسير خودشان اشاره مى‏كنند. صروره يعنى كسى كه اولين بار است كه به حج مشرف مى‏شود، نه اينكه اولين بارى است كه به حجه الاسلام مى‏رود، نه، بلكه اولين بارى است كه به حج مشرف مى‏شود.
    اگر كسى در سفر اول هم حج استيجارى و نيابى داشته باشد، در اين سفر دوم " ليس بصروره " ، صروره كسى است كه هم فقها معنا كرده‏اند و هم از بعضى از روايات استفاده مى‏شود ولو اينكه بعضى از روايات كه عرض مى‏كنيم صروره را طور ديگر معنا كرده‏اند و ما به همان دليل هم روايت را طرد مى‏كنيم " صروره اى الذى كان اءول حجه " ، حالا قبلا مى‏خواهد به عنوان حجه الاسلام مشرف شده باشد يا به عنوان حج نيابتى و استيجارى مثلا مشرف شده باشد يا به هر عنوانى، " الصروره اى الذى كان اول حجه " ، هم كثيرى از روايات اشعار به اين معنا دارد و هم تعبيرات فقها اين مساءله را دلالت مى‏كند.
    پس اين در ذهن نيايد كه صروره يعنى كسى كه حجه الاسلامش را انجام نداده، نه، اگر كسى مثلا مستطيع نبود، حج استيجارى و تبرعى و غير ذلك انجام داد و يا به فرموده امام بزرگوار كه نسبت به اين روحانيون در اين كاروانها نوعا قائل به استطاعت نبودند، براى اينكه اينها از شهريه و وجوه شرعيه ارتزاق مى‏كنند ولو اينكه به نظر ما بعضيهايشان مستطيع مى‏شوند، اما امام نوعا مى‏فرمودند: اينهايى كه براى زندگى و اداره زندگى از شهريه و وجوه شرعيه استفاده مى‏كنند ولو فى الجمله، مستطيع نيستند و رجوع به كفايت ندارند و ما عرض كرديم كه دارند و بحثش گذشت. اين راجع به موضوع صروره.
    (سوال و پاسخ استاد): عمره اصلا واجب نيست، عمره براى متمتعين " ليس بواجب " .
    و اما راجع به حكمش، امام بزرگوار مى‏فرمايد: ظاهرش اين است كه احتياط وجوبى اين است كه صروره در مساءله حلق و تقصير، همان حلق بر او متعين است و جايز نيست كه تقصير كند به نحو احتياط وجوبى امام بزرگوار مى‏فرمايد.
    ولى مرحوم محقق در شرايع و همينطور مشهور بين فقها اين است كه صروره هم مى‏تواند تقصير كند منتها بر هر حاجى حلق استحباب دارد و بر صروره‏
    تاءكد استحباب دارد، اما اينكه برايش حلق متعين باشد، " ليس بمتعين عليه " ، بالاخره مشهور قائل به تخيير هستند و شيخ بزرگوار طوسى در كتاب مبسوط و ابن حمزه در كتاب وسيله قائل هستند به اينكه حلق بر صروره تعين دارد و نمى‏تواند در روز عيد قربان در منى تقصير كند بلكه بايد حلق را انجا بدهد
    . لكن خوب مساءله خلافى است و روايات مختلفى هم در اين باب هست، قبل از روايات، اين آيه شريفه كه مربوط به حج است و در كتاب آيات الاحكامهايى كه نوشته شده است، اين آيه هم مطرح است كه بسيار اين آيات الاحكامها قابل دقت و ملاحظه و بحث خوبى است كه انسان هم با قرآن آشنايى بيشتر پيدا مى‏كند و هم با فقه آشنايى پيدا مى‏كند، خصوصيت آيات الاحكام اين است كه انسان را با هر دو مرتبط مى‏كند، هم با فقه مرتبط مى‏كند هم با قرآن كه كتاب ماست، بيشتر مرتبط مى‏كند.
    لذا بهتر است كه در فرصتهاى مناسب انسان به آيات الاحكام زياد مراجعه كند.
    بحثهاى خوبى هم دارد و اگر كسى بخواهد خيلى دقت كند، شما همين آيه وضو و تيمم را اگر در نظر بگيريد، " يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلاه فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا برووسكم و ارجلكم الى الكعبين " ، تا مى‏رسد به بحث تيمم و خصوصياتى كه در اين آيه هست، شايد يك كتاب را پر بكند، اينقدر از نظر علمى بحث دارد و از نظر شيعه هم، در مقابل اهل تسنن بحث دارد.
    آيات حج هم همين است كه يكيش را ملاحظه فرموديد، ما در آن آيه " و اتموا الحج و العمره لله فان احصرتم " ، كه به مناست احصار هم انشاء الله بحث مى‏كنيم.
    يك آيه، كه تنها آيه‏اى هم هست كه درباره هدى و حج تمتع وارد شده است، مى‏بينيد چقدر بحث دارد، يك آيه، يك آيه هفت هشت ده سطرى، واقعا شايد يك كتاب بحث داشته باشد، اگر كسى بخواهد دقت بكند و همه خصوصياتش را ملاحظه بكند، بحث دارد.
    حالا از جمله آياتى كه درباره حج وارد شده است، اين آيه شريفه‏اى است كه در اوائل بحث اخيرمان به او اشاره شد، يك آيه‏اى هست در سوره فتح، آيه 28 يا 27، " لقد صدق الله رسوله الرويا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنين محلقين رووسكم و مقصرين لا تخافون " ، بحث واقع شده است كه مقصود از اين آيه چه چيز است؟ " محلقين رووسكم و مقصرين " يعنى خداوند به مومنين وعده كرده است كه يك روزى مى‏آيد كه شما وارد مسجد الحرام مى‏شويد در حالى كه حلق و تقصير كرده‏ايد. حالا حلق و تقصير، جمعشان كه واجب نيست، يكى از اين دوتا، يعنى بعضى‏ها حلق كرده‏اند و بعضى‏ها تقصير كرده‏اند، اين جريانش چه بوده است؟ شاءن نزول از آيه چه‏
    چيز است؟ و مقصود از اين آيه چيست؟چه موقع مسلمانها وارد مسجد الحرام شدند؟ در حالى كه قبلش البته حلق و تقصير كرده‏اند.
    يك نكته‏اى را كه توجه داريد، اولا مساءله حلق به جز در حج اصلا وجود ندارد، در عمره كه عمره تمتع باشد كه حلق جايز نيست و چه عمره مفرده باشد كه حلق، در او مشروعيت ندارد.
    حلق و تقصير، و تخيير بين اين دو، تنها در مورد حج است، نه در عمره تمتع و نه در عمره مفرده.
    رسول خدا (ص) بعد از آنكه از مكه معظمه هجرت كردند به مدينه منوره، رسول خدا اهل مكه بودند، يعنى بچه مكه است، ولادتش در مكه است، تا چند سال پيش هم آن محل ولادت رسول خدا در مكه محفوظ بود، با اينكه خيلى تغيير و تحويل پيدا شده است ولى جايش مشخص بود كه حاجيها به هم نشان مى‏دادند كه اين محل ولادت رسول خداست، يك جايى است نزديك مسجد الحرام، پشت مسعى، نزديك آن خيابانهاى پشت.
    حالا نمى‏دانم كه هست يا نه.
    رسول خدا از مكه با اينكه انسان به وطن خودش علاقه دارد، مقصود از اين وطن كه مى‏گويد، و انسان هم مورد علاقه‏اش هست شهر خود انسان است، آنكه قمى هست به قم علاقه دارد، آنكه تهرانى است به تهران علاقه دارد، لذا اگر شرايط زندگى هم در دو شهر يكسان باشد، انسان ترجيح مى‏دهد كه زندگى در وطن خودش داشته باشد نه در جاى ديگر، مگر اينكه مسئوليتها، مثل اينهايى كه در نظام جمهورى اسلامى مسئوليت پذيرفته‏اند. مسئوليتها و يا شرايط زندگى اقتضا بكند كه انسان در غير وطنش باشد، و الا دلش به وطن خودش علاقه دارد، " حب الوطن من الايمان " ، حالا راست باشد يا نه؟ بالاخره اين چيز طبيعى است كه انسان به وطن خودش علاقه دارد. پيغمبر اكرم (ص)، ايشان به مكه خيلى علاقه داشتند، لذا در آيه شريفه ملاحظه مى‏كنيد، " ان الذى فرض عليك القرآن لرادوك الى معاد " ، يعنى به همان مكه.
    سالهايى هم بود كه پيغمبر در مدينه بودند، رابطه بين مسلمانها و مشركين هم منقطع بود، مشركين نمى‏توانستند بيايند مدينه، مسلمانها هم نمى‏توانستند مكه بروند.
    لذا پيغمبر ناراحت شده بود، دلش تنگ شده بود براى مكه، تا اينكه يك مرتبه رسول خدا بر حسب اين شاءن نزولى كه براى اين آيه ذكر مى‏كنند و خود آيه هم دلالت دارد، پيغمبر در خواب مى‏بيند كه مردم يعنى مسلمانها وارد مسجد الحرام مى‏شوند، بعد پيغمبر اين خواب را براى مردم بيان مى‏كنند كه ما چنين خوابى ديديم و يك چنين آينده درخشانى هم هست انشاء الله، تا سال پنجم، صلح حديبيه ظاهرا سال پنجم هجرت بود، در ماه ذيقعده، مسلمانها مهيا
    مى‏شوند براى رفتن به مكه، محرم مى‏شوند به احرام عمره و به حديبيه مى‏رسند، حديبيه يك جايى است كه بين جده و مدينه است و الان هم وجود دارد ولو اينكه شايد اسمش عوض شده باشد ولى آنهايى كه اهل اطلاع بر مكانهاى مختلف هستند مخصوصا آنجا، يك جوانى بود در سفارت ايران در جده، من يك وقت از او پرسيدم كه شما جايى را به نام حديبيه مى‏شناسيد؟ گفت: بله، معلوم شد كه يك جاى مشخصى هست، الان هم هست، يك ده دوازده كيلومتر از جاده اصلى منحرف مى‏شود، لذا حديبيه به همين عنوان هم وجود دارد، فاصله‏اش با مكه خيلى كم است، اما با مدينه و اينها زياد است.
    در حديبيه كه اينها وارد شدند كه بروند به طرف مكه، مشركين ممانعت كردند و آن جريان صلح حديبيه در همين جريان واقع شد و به نام صلح حديبيه تحقق پيدا كرد.
    يكى از مواد اين صلح حديبيه اين بود كه مسلمانها حالا حق ندارند وارد مكه بشوند، محرم به احرام هم شدند بشوند، بايد برگردند به مدينه، در امسال حق ورود به مكه را ندارند.
    در سال آينده، سال بعدش مى‏توانند بيايند مكه، فقط سه روز، آن هم يك عمره‏اى انجام بدهند و برگردند. در جريان صلح حديبيه كه اينها اصلا مكه نيامدند، نه عمره انجام دادند و نه حج انجام دادند. سال بعد هم كه آمدند يك عمره‏اى انجام گرفت اينها برگشتند.
    فقط ماند مساءله حجه الوداع كه همان سال آخر، يعنى سال به حسب زمانى نه به حسب عنوانى، سال آخر عمر رسول خدا (ص) بود كه اعلام فرمودند كه حج مشرف مى‏شوند، فتح مكه هم پيش آمده بود، ديگر مانعى وجود نداشت، آنگاه مشرف براى حج شدند.
    اجمالا اينكه آنوقت اين آيه، " لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنين محلقين رووسكم و مقصرين " ، حالا بحث واقع شده است كه اين ناظر به چه موقع است؟ اگر ناظر به غير از حجه الوداع است خوب مقصود از اين حلق و تقصير چه چيز است؟ حلق و تقصير كه فقط در حج است، در عمره وجود ندارد، نه در عمره تمتع و نه در عمره مفرده.
    لذا آن سالى كه رسول خدا مشرف شدند براى عمره، خواستند يعنى مشرف بشوند، همان صلح حديبيه وقتى كه مى‏خواستند برگردند، خوب نشد ديگر، نه عمره شد و نه حج.
    بعضى‏ها اصلا يك حالتهايى برايشان پيدا شده بود، بعضى‏ها گفتند: اين چطور مى‏شود؟ ما نه حلقى كرديم و نه تقصيرى كرديم، كارى انجام نداديم، نه طوافى انجام داديم، برگرديم به مدينه، خوب برگرديم. و نقل شده است از بعضى از اصحاب قبل از نزول اين آيه شريفه، كه گفته است: وقتى پيغمبر اين حرف را
    زد براى ما بعدها يك حالت شك و ترديدى پيدا شد و بعد به رسول خدا مراجعه كرديم و ايشان فرمودند: من كه به شما نگفتم كه امسال شما مكه مى‏رويد، ما گفتيم: مى‏رويد مكه، اما كلمه امسال، نه در كلام رسول خداست و نه در كلام خداوند تبارك و تعالى است.
    اين آيه ناظر به چه چيز است؟ " محلقين رووسكم و مقصرين " ، در عمره كه اينها وجود ندارد، جمع بين اينها هم نيست، مقصود اين است كه بعضى‏هايتان " محلقين رووسكم " ، و بعضى‏هايتان هم " مقصرين " .بعضى‏ها حالق بودند و بعضى‏ها مقصر.
    آن وقت بعضى‏ها مثل بعض الاعلام از اين آيه شريفه استفاده كرده‏اند كه چون مسلمانها تا زمان حجه الوداع (مسلمانهاى مدينه)، مسلمانهاى مدينه تا زمان حجه الوداع، صروره بودند، حجى انجام ندادند و اين آيه هم كه مى‏فرمايد: " لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنين محلقين رووسكم و مقصرين " از خود آيه استفاده تخيير مى‏شود، براى اينكه موردش صروره است، جمع بين حلق و تقصير هم لازم نيست، حلق هم در غير حج معنا ندارد، لذا آيه را بايد حمل بر حجه الوداع بكنيم.
    در حجه الوداع مسلمانها صروره بودند، آيه هم مى‏فرمايد: " محلقين و مقصرين " .
    پس تخيير بين حلق و تقصير از خود آيه براى صروره استفاده مى‏شود، ليكن لازم نيست كه ما اين حرف را بزنيم.
    ما مى‏گوييم: بالاخره در حجه الوداع اشخاصى بوده‏اند كه صروره بوده‏اند، لازم نيست ملتزم بشويم به اينكه همه‏اشان صروره بوده‏اند، اما كسانى در حجه الوداع بوده‏اند كه صروره بوده‏اند، لذا به شما عرض كردم كه مشروعيت حج تمتع هم، بر حسب روايات در خود حجه الوداع واقع شد، ليكن چون پيامبر سياق هدى كرده بود و صد شتر با خودش همراه آورده بود، شصت و چند تا را اختصاص به خودشان دادند، يك ثلث را اختصاص به امير المومنين (ع) دادند و امير المومنين هم احرامشان مثل همان احرام رسول خدا بود، لذا در آن سال نه امير المومنين حج تمتع انجام داد و نه رسول خدا، منتها رسول خدا ديگر سال آخر حياتشان بود، اصلا حج تمتع رسول خدا انجام ندادند، با اينكه مشروعيت پيدا كرد ليكن براى غير ايشان و آنهاييكه سوق هدى كردند، لذا موفق به حج تمتع نشدند. حالا در حجه الوداع بالاخره افراد صروره وجود داشته است، حالا لازم نيست كه ما ملتزم بشويم به اينكه همه‏اشان سال اول حجشان بوده است ولو اينكه به حسب ظاهر هم اينطور هست، اما التزام به اين مطلب لازم نيست تا كسى از ما مطالبه دليل بكند.
    بالاخره اين جمعيتى كه در حجه الوداع خدمت رسول خدا آمدند، و بعد هم‏
    در مراجعت در غدير خم داستان غدير خم واقع شد، بالاخره بعضى‏هايشان سال اول حجشان بوده است، اينطور نبوده است كه حج را قبلا " ولو فى زمن عدم الاسلام " انجام داده بودند.
    آنوقت بگوييم: اين آيه ناظر به حجه الوداع است، خداوند وعده‏اش را و تصديق روياى رسولش را به اين نحو كرد كه در حجه الوداع بعد از آنكه اينها حج را انجام دادند، نوبت به اعمال منى رسيد، اينها محلق و مقصر شدند و بعدش هم براى طواف و براى سعى و براى مسائل ديگر حج آمدند مكه، " لتدخلن المسجد الحرام " ، وارد مى‏شويد شما، مسجد الحرام را خواهيد ديد، به صورت عادى هم نمى‏بينيد، آنكه مهم است به صورت حاج، حج كننده مسجد الحرام را مى‏بينيد، كه حاجى بعد از اعمال منى مستحب است كه قبل از اينكه ساير مسائل منى انجام بگيرد " من البيتوته و الرمى " ، مستحب است كه هرچه زودتر و اگر قدرت دارد همان روز عيد قربان، خودش را به مكه برساند، طواف و سعى و خصوصيات را انجام بدهد و بعد آن واجبات بعدى هم پيش مى‏آيد كه مساءله عود " الى المنى " و بيتوته منى و رمى جمرات در شبى كه بيتوته لازم است، انجام بدهد.
    اين تفسيرى است كه بعض الاعلام " تبعا لمقدس اردبيلى " ، خوب ببينيد فقهاى ما هم كتاب فقهى داشتند و هم كتاب آيات الاحكام داشتند و يكى از آيات الاحكام، زبده البيان مرحوم مقدس اردبيلى است كه بسيار كتاب نفيسى است، كما اينكه يكى از آيات الاحكام، آيات الاحكام مرحوم جزائرى است كه شايد او مفصل‏تر باشد، خيلى مطلب در او هست و همينطور آيات الاحكامهاى هم ديگر وجود دارد، از مطالعه اينها غفلت نكنيد، ما كمبود وقت داريم. اگر خداوند سيصد سال، چهارصد سال هم به هر كدام از ماها عمر بدهد كتاب براى مطالعه داريم، و علمى كه قابل مراجعه باشد بحمدالله و به بركت اهل بيت (ع) ما داريم، منتها خوب به حسب عادت از نظر زمان و وقت كمبود داريم، نمى‏رسيم همه اينها را مطالعه كنيم، حالا هرچه مورد ميلتان هست يكى از كتابهاى قابل ملاحظه اين آيات الاحكام را مطالعه كنيد. ليكن غير از مقدس اردبيلى كه بعض الاعلام هم از او تبعيت كرده است، ديگران در معنى اين آيه مانده‏اند، گفته‏اند: اين آيه مال حجه الوداع نيست، پس مال كجاست؟ اگر مال حجه الوداع نيست، حجى وجود نداشته است كه مسلمانها وارد مسجد الحرام بشوند" .
    محلقين رووسهم و مقصرين " ، آن هم " آمنين " ، قبلش كلمه " آمنين " دارد، يعنى در حالى وارد مى‏شويد كه از كفار و قريش و مشركين هيچ خوف و ترسى نداريد، در حال امنيت كامل، با اين شرايط، در عمره تمتع كه ما حلق نداريم، در عمره مفرده حلق نداريم، آنچه هست مربوط به حج است. حجى‏
    هم پيغبمر (ص) بعد از هجرت از مكه به مدينه انجام دادند، يك مرتبه بوده است، حج يك مرتبه بوده است، آن هم عبارت از حجه الوداع بوده است، لذا چه مانعى دارد؟ درست است كه وعده آيه قبل از اين مسائل است، وعده قبل از اينهاست، اما خوب، وقت عمل به وعده، همين حجه الوداع بوده است كه مسلمانها بعد از اينكه مناسك منى را انجام دادند، وارد مسجد الحرام شدند، بعضى‏هايشان حلق كرده بودند، حلق هم فضيلتش بيشتر است.
    خدا رحمت كند حالا اينجا به مناسبت من يادم آمد، يك سفرى در حج، آن زمانى كه حضرت امام حيات داشتند، يك سفرى در حج، اين مرحوم شهيد شاه آبادى هم با مابود، در همانجايى بود كه ما بوديم كه همان بعثه حضرت امام بود.
    من هم وكالت در ذبح گوسفند را به ايشان دادم، ديدم ايشان رفته است و گوسفند براى خودش و ما ذبح كرده است و سر خودش را هم تراشيده است، بعد آمد با سر تراشيده پيش ما، به او گفتم: فلانى! تو مگر صروره هستى كه احتياط مى‏كنى.
    گفت: نه، با اينكه سفر چهارم و پنجم هست ليكن چون حلق فضيلت بيشتر ندارد، شاه آبادى بزرگ، استاد حضرت امام (ره)، گفت: پدرم به من وصيت كرده است كه اگر صد سفر هم مشرف به حج شدى روز عيد قربان سرت را بتراش، اين يك عبادتى است مشتمل بر خضوع و خشوع در پيشگاه خدا، لذا يكى از تعزيراتى كه حالا هم معمول است، يكى از تعزيرات اين است كه سر آن مجرم را مى‏تراشند و در شهر مى‏گردانند، اين سر تراشيدن يك خشوع و خضوع و ذلت است، منتها در منى ذلت در پيشگاه خداست و هر چه انسان خودش را در پيشگاه خدا ذليل‏تر، عاجزتر، خوارتر، ببيند علاوه بر اينكه ... خوب شايستگى بيشتر دارد، دعايش بهتر و زودتر مستجاب مى‏شود، لذا ببينيد در كلمات ائمه معصومين، چه جورى به خداوند خطاب مى‏كنند، اصلا مثل اينكه خودشان را يك ناچيز مطلقى در مقابل شى‏ء مطلق (كه حق هم همين است) قرار مى‏دهند، منتها آنها اذعان دارند به اين مسائل.
    ماها مثل بنده مثلا، ما در مقابل خدا هم " اءنا رجل " مى‏گوييم، ليكن همه ما در پيشگاه و اراده او ناچيز هستيم، ائمه ما (ع) مذعن به اين معنا هستند، ما هم به اختلاف مراتب، مختلف هستيم. " فبالنتيجه " از اين آيه شريفه ما مى‏توانيم استفاده كنيم، بنابر اينكه اين آيه در مورد حجه الوداع باشد مى‏توانيم استفاده كنيم كه بر صروره هم، حلق تعين ندارد ولو اينكه اين آيه متعرض بيان حكم نيست و متعرض يك داستان و اشاره به يك مطلبى هست، ليكن مى‏شود استفاده كرد، اما رواياتى هست كه به آن روايات استدلال شده است بر اينكه صروره حتما بايد حلق بكند، محقق هم در شرايع مى‏فرمايد: تاءكد استحباب‏
    دارد، بعضى ديگر هم از اين روايات جواب داده‏اند، حالا روايات را دقت بفرماييد تا فردا انشاء الله.
    پايان