جمعه 21 ارديبهشت 1403 - 29 شوال 1445 - 10 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 166
متن
درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
ظله العالى " "
جلسه يكصد و شصت و ششم "
در اين فرضى كه صحبت بود، كه اگر ماه ذى حجه تمام بشود و اين صيام، (يعنى صيام ثلاثه ايام كه حتما بايد در ماه ذى حجه واقع بشود) انجام نگيرد، بعد از حلول ماه محرم، تكليف و وظيفه چيست؟ در اينجا همان طورى كه ملاحظه فرموديد مشهور بلكه بالاتر، قائلند به اينكه مسئله صوم و بدليت صوم منتفى مىشود و حكم برمىگردد به همان حكم اولى كه عبارت از هدى و وجوب حدى باشد. در اينجا چند دسته روايت بود، كه ما در مورد دسته اول ( كه توهم اطلاق در آن دسته جريان داشت و صاحب جواهر هم تعداد زيادى از روايات را داخل اين دسته مىدانست)، عرض كرديم كه اطلاق در اين دسته جريان ندارد، چون شرط اول اطلاق اين است كه متكلم در مقام بيان باشد، يعنى بيان همان جهتى كه مورد نظر از لحاظ تمسك به اطلاق است، در حالى كه اين دسته روايات نظرشان مسئله تعيين مكان است. يعنى مىگويند كسى كه ثلاثه ايام را در مكه انجام نداد، مىتواند به ضميمه آن هفت روز، مجموعه را در بلد و وطن خودش انجام دهد، يعنى حيثيت مكانيه مورد نظر اين روايات است. اما از نظر زمان و حتى جهات ديگر براى عدم اعتبار فصل نمىشود به اطلاق اين روايات تمسك كرد چون در مقام بيان اين جهات نيست. نه مسئله زمان مقصود اين روايات است و نه جهات ديگر. آنكه مورد نظر است مسئله مكان است كه ثلاثه ايام در آخرين مرحله مىتواند در مكان و وطن خود اين حاجى واقع بشود. لذا اطلاق اين روايات محل مناقشه است و نمىشود اينها را جز روايات مانحن فيه قرار داد. آنكه در مانحن فيه وارد بود تنها دو روايت بود كه ملاحظه فرموديد يكى صحيحه منصور بن حازم، يكى هم صحيحه عمران حلبى و اين دو تا با هم هيچگونه مغايرتى نداشتند. يكى در مورد نسيان واقع شده بود و حكم مىكرد به اينكه " بعد مضى ذى الحجه يبعث بدم " يعنى، روزه منتفى مىشود و روايت ديگر هم كه اطلاق داشت " من لم يصم فى ذى الحجه " ،بود كه حتى صورت عالم عامد را هم شامل مىشد و در تمامى موارد حكم مىكرد باينكه بعد از " انقضا ذى الحجه ليس له صوم " بلكه " عليه دم شاه يذبحه بمنى " . و اگر ما در اين مسئله براى آن دسته اول از روايت فرض اطلاق بكنيم و ببينيم على فرض الاطلاق نسبت بين اين روايات چه مىشود، اين يك بحث غير ضرورى به نظر مىرسد بعد از آنكه اطلاقى براى اين روايات نيست. لذا به طور كلى و بدون اينكه اختصاص به نسيان هم داشته باشد ما حكم مىكنيم كه " اذا انقضى شهر ذى الحجه و لم يصم صيام ثلاثه " را، ديگر ظرفيت زمانيه تمام شد و براى روزه ثلاثه ايام ولو (كسى فرض كند) به عنوان قضا هم مطرح
نيست. لكن حرفى كه در اينجا باقى مانده مطلبى است كه مرحوم كاشف اللثام ذكر كرده يعنى ايشان اول يك ترديدى در اين معنا مىكنند كه وقتيكه ماه محرم وارد شد و بايد يك دم شاه، به جاى روزه ثلاثه ايام بدهد، آيا اين دم شاه همان مبدل و همان هدى است كه در منى، اولا براو واجب بوده و روى عدم تمكن از آن انتقال به صيام پيدا كرده، يعنى حالا كه ظرف صيام تمام شد همان مبدل زنده مىشود و همان هدى بر او واجب است. يعنى آيا عنوان گوسفندى كه در اين دو روايت تعبير مىكند (هر چند شاه فقط در يك روايت است و در روايت ديگر يبعث بدم وارد شده)، بعنوان هدى است؟ كه مىفرمايد اين يك احتمال. احتمال دوم اين است كه اصلا يك مطلب سومى است و هدى نيست، و ظرف زمانى صيام هم كه تمام شده و منقضى شده پس حالا عنوان كفاره در رابطه با اين شخص مطرح است " يبعث بدم " يا " عليه دم شاه " مثل كفارهاى است كه در محرمات احرام در موارد متعددى شما ملاحظه مىكرديد، (و بگوييم اين آدم هم يجب عليه الكفاره)، اين غير از آن هدى است كه در روز عيد قربان به عنوان حج تمتع براو واجب بوده. خير، او كنار رفته و بدلش هم كنار رفته، چون صيام ثلاثه ايام، نه در مكه واقع شده و نه در طريق واقع شده و نه بعد الرجوع الى الاهل واقع شده، لذا بخاطرعدم وقوعش كفارهاى مقرر شده (به عنوان عليه دم شاه). كشف اللثام مىفرمايد: اولا اين احتمال داده مىشود، وبعد مىفرمايد بلكه اظهر احتمالين، همين احتمال است كه عنوان، عنوان كفاره باشد نه عنوان هدى. پس اولا بايد ببينيم ثمرهاينكه عنوانش هدى باشد و يا كفاره چيست؟ لذاميگويند اگر عنوان هدى باشد دو ثمره دارد. يعنى اولا بايد در منا ذبح بشود و دوما بايد سال آينده در روز عيد قربان در منى ذبح بشود. اما اگر عنوانش، عنوا كفاره شد، هر چند جاى كفارات مربوط به حج، منى است اما لازم نيست كه در اشهر حج و در روز عيد قربان واقع شود. لذا بين كفاره و هدى از نظر زمان سعه و ضيق است چون هدى حتما بايد در روز عيد قربان و يوم النحر واقع شود، اما كفاره اگر در غير اشهر حج هم واقع شود مانعى ندارد. ثمره دومى كه بر اين دو احتمال مترتب است اين است كه اگر ما در مورد " يبعث بدم " و يا " عليه دم شاه " بگوييم مقصود هدى است، احتمال دارد كه كفاره هم زائد بر هدى واجب باشد يعنى دو تا گوسفند بر او واجب باشد كه يكى عنوانش هدى است (يعنى همان چيزى كه روز عيد قربان براو واجب بود و بعدا انتقال به بدل پيدا كرد و بعد بدل در ظرف زمانى خودش واقع نشد)، اما احتمال كفاره هم مطرح است مخصوصا با توجه به يك روايت نبويه كه از غير طريق شيعه نقل شده و سندش هم سند غير ثابتى است روايت نبويه بريك قاعده كليه دلالت مىكند. " من ترك نسكا فعليه دم " . يعنى هر كسى كه يك نسك از مناسك حج را ترك بكند به عنوان كفاره بايد يك گوسفند ذبح
بكند. خوب، اينجا، ترك نسكااست و ترك نسكا اطلاق دارد يعنى چه ترك عمدى باشد و چه غير عمدى باشد. خوب، اين آدم روى عدم تمكن هدى انجام نداده و روزه هم كه در ظرف زمانى خودش (يعنى در مكه، يا در طريق ويا بعد الرجوع الى الاهل) واقع نشد. لذا اگر ما بگوييم كه در ما نحن فيه، اين دو روايت، به مسئله هدى متعرض است اين منافاتى با ثبوت كفاره، زائدا على الهدى ندارد. يعنى احتمال دو تا گوسفند در اينجا مطرح است. اما اگر ما بگوييم اين دو روايت منصور بن حازم و صحيحه عمران حلبى، از اول بر كفاره دلالت مىكنند. ديگر در اينجا چيزى غير از مسئله كفاره، ثابت نيست. پس ثمره دوم اين است كه اگر مراد از اين دو روايت هدى باشد يحتمل كه امر دومى به نام كفاره زائدا على الهدى واجب باشد. اما اگر خود اين دو روايت، بر مسئله كفاره دلالت مىكنند معنايش اين است كه در " مانحن فيه " غير از مسئله ثبوت كفاره چيز ديگرى نداريم. ولى كدام يك از اينهاست؟ در تعبير محقق در شرايع، تعبير به هدى شده، در تعبير امام بزرگوار (قدسالسره) در تحرير هم ديديد كه تعبير دارد " ولو مضى الشهر يجب الهدى " واين تعبير هم با توجه تعبير شده است و اشاره به اين است كه اين دو روايتى كه در باب وارد شده، اين دو روايت ناظر به هدى است، نه اينكه ناظر به كفاره باشد. و ما با اينكه اين دو روايت را خوانديم، مجددا روى آندو عبارت برمىگرديم، ببينيم آيا از عبارت دو روايت مسئله هدى استفاده مىشود و يااينكه احتمال كفاره در اين دو روايت جريان دارد؟ روايت اول اين بود، " من لم يصم فى ذى الحجه حتى يهل هلال المحرم فعليه دم شاه وليس له صوم " . آيااين تعبير " ليس له صوم " به دنبال " عليه دم شاه " قرينه بر اين نيست كه بر مسئله هدى دلالت دارد؟ يعنى مىخواهد اينطور بگويد كه، تا قبل از اينكه ماه ذى الحجه منقضى بشود مسئله صوم مطرح بود، و مسئله بدليت صوم مطرح بود، اما حالا كه ماه ذى الحجه گذشت و منقضى شد و صوم رفت كنار و به جاى صوم، مبدل آمد كه عبارت از هدى است. اين تعبير " وليس له صوم " به دنبال " عليه دم شاه " ، لعل قرينيت بر هدى داشته باشد. بعد هم مىفرمايد " و يذبحه بمنى " . آيا اين قرينيت را شما مىپذيريد؟ كما اينكه به اين قرينيت تكيه شده، يا يك نكتهاى در كار است كه آن نكته قدرى انسان را متزلزل مىكند، چون در روايت مىفرمايد " فعليه دم شاه " ولى در هدى كه شاه، تعين نداشت. (چون در هدى، هر كسى مخير بود بين اينكه شتر نحر بكند ويا گوسفند ذبح بكند)، پس اينكه روايت ظهور دارد در " عليه دم شاه " كه روى عنوان شاه تكيه شده و ظاهر در تعين است (با توجه به اينكه در باب حج، كفارات زيادى در مسئله شاه مطرح است) آيا اين، آن قرينيت ليس له صوم را متزلزل نمىكند؟ آن وقت روى اين احتمال معناى روايت اين مىشود " عليه دم شاه " يعنى به عنوان كفاره، " و ليس له صوم " يعنى
با انقضا ماه ذى الحجه ديگر جا براى صوم باقى نمانده . لذا آن قرينيت يك مقدار متزلزل است. (سوال و پاسخ استاد): بجث در ثلاثه است، مىدانم. بحث در ثلاثه است كه و ثلاثه ايام فى الحج والا سبعه ايام. چرا شما رفتى توى يك بحث ديگرى. بحث در سبعه نيست. اصلا اين بحث براى ثلاثه است. ماه ذى الحجه گذشت و ثلاثه ايام واقع نشد، حالا بعدش هدى است يا كفاره، بحث دراين است. روزه كه نيست ثلاثه ايام. وبحث هم در همان ثلاثه است حالا كه ظرفيت زمانيه ثلاثه ايام با انقضا ماه ذى الحجه تمام شد، آيا اينجا كفاره ثابت است يا اينكه بدليت رفت كنار، همان مبدل (كه عبارت از هدى واجب در روز عيد قربان در مناست) زنده مىشود، روايت كدام را مىگويد. در مورد " ليس له صوم " عرض كرديم كه به قرينيت اين، تكيه شده و گفتند اين " ليس له صوم " قرينه بر اين است كه " عليه دم شاه " همان هدى را مىگويد يعنى روزه بساطش را جمع كرد و هدى در جاى خودش زنده شد، لكن آن نكتهاى كه من عرض مىكنم اين است كه اگر مسئله هدى بود چرا مىگويد عليه دم شاه؟ چون در هدى كه شاه تعين ندارد و هر كسى مخير است بين آن انواع ثلاثهاى كه در باب هدى ذكر كرديم. در حالى كه ظاهر روايت، تعين است. چون مىگويد " عليه دم شاه " و حتى روايت بعدى، يعنى روايت عمران حلبى كه در آن كلمه شاه ذكر نشده، ما به قرينه همين روايت، بايد آنرا حمل بر دم شاه بكنيم. براى اينكه او مطلق است، و اين خصوص شاه را بيان كرده، لذا بايد بگوييم مقصود، خصوص دم شاه است، ولى خصوص دم شاه با هدى نمىسازد، بلكه خصوص دم شاه با كفاره مىسازد، و در خيلى از كفارات هم، همين مسئله دم شاه مطرح بود. (سوال و پاسخ استاد): شما علم و غيب داريد يا از طريق لفظ مىگوييد. اگر علم و غيب داريد، ما نداريم. اگر لفظ مىگوييد، آقا جان ما تابع الفاظيم و يك نكته را هم به آن توجه كنيم كه الفاظ صادره از امام معصوم غير از تعبيرات من و شما و ديگران است. اينها مثل كلام خدا مىماند، ولى يك درجه پائينتراست. تمام اينها با دقت و با نكته و با عنايت است به خلاف (فرض كنيد) اين حرفهايى كه من دارم اينجا ذكر مىكنم و ممكن است حرفهاى لغو بىفايده و چه بسا مضر به مقصود هم در آن وجود داشته باشد. امام مىگويد " عليه دم شاه " ، شما چه مىگوييد؟ (سوال و پاسخ استاد): چرا، يعنى شما عالم هستيد به اينكه كفاره نيست. الان كه شما اينجا نشستيد علم داريد به اينكه كفاره نيست و هدى است. اگر علم نداريد پس شمائيد واين روايت و روايت مىگويد " عليه دم شاه " ، و ظاهرش هم تعين است و تعين هم با هدى نمىسازد بلكه با كفاره مىسازد، شما چه دليلى داريد بر خلاف اين معنا؟ (سوال و پاسخ استاد): بدون شاه كه حمل بر شاه مىشود، چون دو روايت است، " يبعث بدم " ، به قرينه روايت اول حمل بر شاه مىشود. بعلاوه در آن روايت كه هيچ قرينهاى
وجود ندارد، در روايت عمران حلبى، " يبعث بدم " دارد و لعل، خود همين تعبير " يبعث بدم " با كفاره مناسبت دارد والا بايد بگويد عليه الهدى، آنكه محل بحث بوده و آنكه صوم بدليت از او داشته و آنكه اين مراحلى را كه ملاحظه كرديد در اين مباحث مختلفه طى كرده، ريشهاش هدى بوده، ولى حالا مىگويد كه ظرف بدل تمام شد و ظرفيت زمانى بدل منقضى شد " عليه الهدى " پس چيزيكه اساس در مسئله قرار گرفته بود، مسئله هدى بود، و بعد مراحلى را بدل آن طى كرد و بعد هم بدل مرد و بساطش منتفى شود و لذا مبدل كه عبارت از هدى است بايد در جاى خودش زنده شود، پس يعنى چهكه ميفرمايد " يبعث بدم " ؟ حالا ما نمىخواهيم اين را دليل قرار بدهيم بلكه مىگوييم اين مشعر به اين معنا است. اما در روايت اول كه آمده بود " عليه دم شاه " ، كه ظهور داشت در تعين شاه، آن فقط با كفاره مناسبت دارد و با هدى نمىتواند مناسبتى داشته باشد. (سوال و پاسخ استاد): چرا، چه كسى گفته اين حرف را؟ براى حرف اول، دليلتان چيست؟ آيا " من ترك النسك فعليه دم " معنايش اين است كه علاوه بر نسك، فعليه دم. اين كه معنايش اين نيست كه. معنايش اين است كه ترك نسك، مستلزم كفاره است. اينجا هم ترك صيام الثلاثه فى شهر ذى حجه الحرام. روايت مىگويد " عليه دم شاه " . آن جمله بعدى هم كه مىگويد " و ليس له صوم " يعنى با انقضا ماه ذى الحجه روزه صحيح نيست و مسئله روزه بساطش را جمع كرد و رفت، نه اينكه اين قرينيت داشته باشد بر اينكه " عليه دم شاه " يعنى الهدى، (اينطورى كه امام بزرگوار قدس سره و محقق در شرايع و جمع كثيرى ذكر مىفرمايند). حالا اجمالا اين مناقشه در دلالت اين روايت وجود دارد، لكن اگر كسى بخواهد احتياط بكند بايد آن خصوصيت را رعايت كند و علاوه بر اينكه در منى انجام مىگيرد در روز عيد قربان هم واقع شود، براى اينكه مانعى ندارد كه كفاره در آن روز واقع شود، اما كفاره، تعين ندارد ولى هدى تعين دارد. كما اينكه اگر كسى بخواهد احتياط بيشترى در اين مسئله داشته باشد، مسئله تعدد حيوان مطرح است يعنى يكى به عنوان هدى و يكى به عنوان كفاره، كه البته اين مسئله تعدد به صورت احتياط مستحبى قابل طرح است. و در رابطه با مسئله ديروز يك مسئله ديگر مانده كه مىخواستيم امروز عرض بكنيم لكن وقت اجازه نمىدهد. آن آخرين مسئله در باب صيام ثلاثه و سبعه است كه اين را ان شاالله، هفته آينده روز دوشنبه بحث خواهيم كرد.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...