• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و شصت و سوم "
    بحث در اين بود كه اين صيام ثلاثه ايام، براى كسى كه آن روزهاى ترويه و عرفه و امثال اينها اين روزه‏ها را انجام نداده و در حقيقت بعد از اعمال منى، به مكه مراجعت كرده، آيا اين صيام ثلاثه ايام حتما بايد در مكه واقع بشود؟ يااينكه نه، ضرورتى براى وقوع در مكه نيست؟ عرض كرديم كه مرحوم محقق نائينى ايشان تصريح كردند به اينكه لا يعتبر ان يقع فى مكه، بلكه مى‏تواند كسى در جده انجام بدهد و مى‏تواند در حوالى مكه انجام بدهد. بعد از آنى كه در حال سفر هم مانعى نيست كه انجام بگيرد، براى اينكه آن كسى هم كه به مكه برمى‏گردد در مكه قصد اقامت ده روز ندارد، لذا آن هم در حال سفر انجام مى‏دهد. لكن بعض الاعلام - قدس سره الشريف - ايشان مى‏فرمايند ظاهر روايات متعدده اين است كه بايد اين صيام ثلاثه ايام در مكه واقع بشود. يك روايت كه شايد عمده روايات هم بود ديروز ملاحظه فرموديد و ملاحظه فرموديد كه دلالتى بر اين معنا ندارد، اختيار را با خود مكلف قرار داده كه اگر مى‏خواهد در مكه باشد، در مكه صيام ثلاثه ايام را انجام بدهد واگر نمى‏خواهد يا در طريق و يا اذا رجع الى اهله (كه خود اين هم يك داستان مفصلى دارد كه مى‏رسيم به اين بحث ان شاالله).اجمالا روايت اول دلالتى بر اين معنا نداشت. لكن دو روايت ديگر هم ايشان ذكر فرمودند كه اين دو روايت، در باب پنجاه و يك، (روايت اول و روايت دوم)،آمده است. روايت اول، صحيحه ابن سنان يعنى عبدالله بن سنان است، عن ابى عبدالله(ع) قال: " سالته عن رجل تمتع فلم يجد هديا " . در عين اينكه حج تمتع انجام داده لكن قدرت بر هدى نداشته، قال: امام صادق - صلوات الله عليه " فليصم ثلاثه ايام ليس فيها ايام التشريق " (البته قبلا بحث كرديم كه آيا اين صيام ثلاثه ميشود ايام تشريق واقع بشود يا نه؟ اين جز مباحث گذشته ما بود)، مى‏فرمايد سه روز روزه بگيرد كه اين سه روز از ايام تشريق نباشد، (عمده اين عبارت است) " ولكن يقيم بمكه حتى يصومها " ، بايد اقامه كند به مكه و اقامت در مكه را اختيار بكند، تا اين صيام ثلاثه ايام، كه ايام تشريق هم جز آنهانباشد، در مكه تحقق پيدا بكند و " سبعه اذا رجع الى اهله " كه آن مربوط به صيام سبعه ايام است. (خوب ايشان استظهار مى‏فرمايند) اين كه مى‏فرمايد: " ولكن يقيم بمكه حتى يصومها " ظاهرش اين است كه اين ثلاثه بايد در مكه واقع بشود. نمى‏شود در غيرمكه صيام ثلاثه تحقق پيدا بكند. خوب، در ظاهر اين روايت و عبارت هم همين معنا هست، لكن به نظر مى‏آيد كه اگر در اين تعبير " يقيم بمكه حتى يصومها " دقت كنيم و يكى دو نكته را كنار اين عبارت بگذاريم، از آن استفاده نمى‏شود كه مكه تعين‏
    دارد. يك نكته اين است كه اصل وقت فضيلت صيام ثلاثه ايام، عبارت است از روزهاى قبل از يوم ترويه و يوم ترويه و يوم عرفه. و مسلما در يوم ترويه و يوم عرفه، حاجى در مكه نخواهد بود، اينطور نيست كه در يوم ترويه، (آن هم درزمانهاى سابق) كه مى‏بايست هم آب تهيه بكنند و هم فاصله را با آن مركبهاى حيوانى و يا پياده طى بكنند. معمولا روز ترويه و روز عرفه حاجى در مكه نبوده. پس اصل اولى و وقت فضيلت حداقل در اين صيام ثلاثه ايام، حداقل اين است كه قبل از ايام تشريق و در غير مكه انجام بگيرد. اين يك نكته، نكته ديگر اين است كه حاجى حتى فى زمانناهذا، بعد از آن كه مناسكش تمام شد، معمولا جايى غير از مكه بنا ندارد برود، و اصلا معمول نيست كسى مكه را رها بكند، و در مكه مى‏مانند و آماده مراجعت به وطن و مراجعت به اهل و بلد مى‏شوند. پس با توجه به اين دو نكته آيا اين احتمال قوى نيست كه اين " ولكن يقيم بمكه حتى يصومها " ، معنايش اين نيست كه مكه تعيين دارد، معنايش اين است كه حالا كه روز ترويه و روز عرفه و اينهاست و حاجى صيام ثلاثه ايام را انجام نداده و اين صيام موكول به بعد از ايام تشريق شده، و بعد از ايام تشريق، معمولا حاجى جايش در مكه است، اين روايت مى‏خواهد بگويد كه اين صيام ثلاثه ايام را انجام بده، بعد اساس و بساط را جمع بكن براى حركت كردن به اهل و وطن. پس اينكه مى‏گويد " ولكن يقيم بمكه حتى يصومها " ، هدف از اين عبارت دو جور مى‏شود باشد، يك وقت هدف اين است، يقيم بمكه لا بغير مكه، يعنى در روستاى مكه هم حق ندارد برود و صيام ثلاثه ايام را انجام بدهد، كه اگراين مفاد روايت باشد، اين ظهور دارد در اينكه مكه تعين دارد در مقابل غير مكه ولو حوالى مكه باشد، اما احتمال قوى دراين عبارت، وليكن يقيم بمكه حتى يصومها، و هدف اصلى از اين عبارت اين است كه اين وظيفه را انجام بدهد و بعد محياى مراجعت به اهل و عيال باشد . آن وقت طبعا اگر كسى بخواهد قبل از مراجعت، اين وظيفه را انجام بدهد، چون معمولا حاجيها در مكه هستند و جايى و كارى ندارند و لذا يك دو سه روزى در مكه براى استراحت و براى وداع و امثال ذلك مى‏مانند. فبالنتيجه اگر اين عبارت مصوغ باشد براى بيان اينكه صيام ثلاثه بايد در مكه واقع بشود، اين دلالت درست است. اما اگر مصوغ براى اين معنا است كه مى‏خواهد تذكر بدهد حالا كه روز عرف و ترويه و روز قبلش صيام ثلاله ايام رانجام نداديد، پس تاخير نياندازيد و نگوييد حالا ديگر حجمان تمام شد و صيام ثلاله ايام مال بعد از اين‏ايام. نه، اول تكليف اين صيام ثلاثه ايام را روشن بكنيد و بعد محياى براى مراجعت به اهل وطن بشويد. اگر روايت بخواهد براين معنا دلالت داشته باشد، از كجا استفاده مى‏كنيد كه مكه تعين دارد و حتى روستاهاى مكه از عبارت و روايت بيرون است. و به نظر من، اگر اين احتمالى كه من‏
    مى‏گويم ترجيح نداشته باشد حداقل مانع از ظهور روايت در آن احتمالى است كه بعض الاعلام منشا ظهور روايت قرار داده‏اند، پس همينطورى نياييم ببينيم تا يك كلمه (بمكه) ذكر شد، از آن استفاده قيديت بكنيم، و اينرا استفاده بكنيم كه حتما بايد ظرف مكانى ثلاثه ايام، عبارت از مكه باشد. اين نظر من است درباره اين روايت. چه فرموديد شما. (سوال و پاسخ استاد): بله. خوب اين هم در حقيقت تاييد مى‏كند حرف مرا، مكه بمانيد در مقابل اينكه مدينه نرويد، اما اگر رفتيد يك فرسخى مكه بخواهيد صيام ثلاثه ايام را انجام بدهيد، آيا نفى مى‏كند، بحث اين است ديگر، بحث اين است كه حق نداريد برويد در روستاى مكه اين صيام ثلاثه (سوال و پاسخ استاد): بله اين را نه ديگر، اين را دلالت ندارد، اين مصوغ است براى همان نكته اول است. يعنى قبل از اينكه مدينه برويد، تكليف اين صيام ثلاثه ايام را روشن كنيد، اما اينكه اين صيام، كجا بايد واقع بشود حتما در مدينه، اين ديگر در آن نيست. فقط بايد با عجله و فوريت اين صيام ثلاثه ايام واقع بشود. اما كجا واقع بشود؟ رااز اين عبارت ما نمى‏توانيم استفاده كنيم. (سوال و پاسخ استاد): بله. آن اذا رجع الى اهله است. مگر شما كلمه فى الحج را در آيه شريفه چطورى معنا كردى. (سوال و پاسخ استاد): يعنى چه فى الحج. ثلاثه ايام فى الحج. (سوال و پاسخ استاد): حج يعنى مكه. مى‏گويم حج يعنى چه؟ آيه را بعد از سى بار كه بحث كرديم مقصود از فى‏الحج چيست ؟ (سوال و پاسخ استاد): فى الحج يعنى در اعمال حج؟ اين كه اعمالش تمام شده. فى الحج يعنى فى شهر ذى الحجه، مگر يادتان رفت روايات، اين ظرف زمانى را بيان مى‏كند. فى الحج ظرف زمانى است، ثلاثه ايام فى الحج، اى فى شهر ذى الحجه، ديگر دوتا قسمت كه ندارد، يعنى زمان و مكان، تازه مكان حج هم كه همه‏اش مكه نيست، قسمت عمده اعمال حج در عرفات و مشعر و منى است، كه تمام اينها خارج از مكه است. به همين سبب است كه اشتباه مى‏شود. اين يك روايت، روايت دوم اين باب (كه الان ما روى سندش بحث نداريم چون يك داد و قال عجيبى روى سند اين روايت است، لذا در بحث بعديمان كه اين روايت مورد ابتلايمان است، روى سندش بحث مى‏كنيم) روايت ابن مسكان است، " قال: سالت ابا عبدالله(ع) عن رجل تمتع ولم يجد هديا قال يصوم ثلاثه ايام، قلت له افيها ايام التشريق " آيا ايام تشريق هم در اين ثلاله ايام است، " قال: لا " و عبارتى كه مورد استدلال است اين عبارت است، " ولكن يقيم بمكه حتى يصومها " عين همان عبارتى كه در روايت عبدالله بن سنان ذكر شده بود، " يقيم بمكه حتى يصومها " ، كه اگر انسان روى خصوصيات دقت نكند، ظاهرش همين است، كه حتما بايد در مكه باشد و او در مكه حداقل سه روز اقامت كند و صيام ثلاله ايام را انجام بدهد، لكن با آن نكاتى كه من عرض كردم. حداقل اگر روايت در آن معنايى كه عرض شد
    ظهور نداشته باشد. جلوى ظهورى كه بعضى الاعلام - قدس سره - ادعا فرمودند جلوى آن ظهور گرفته مى‏شود، و ما نمى‏توانيم از اين روايت استفاده كنيم كه ظرف مكانى ثلاثه ايام، عبارت از خصوص مكه است لا غير مكه، ولو يكى از روستاهاى مكه هم باشد، نه حتما بايد در خود مكه تحقق پيدا بكند. و اين بيان ما يك مويدى هم دارد، و آن اين است كه، اگر خصوصيت مكه واقعا در اين صيام ثلاله ايام براى كسى كه قبلا انجام نداده اعتبار داشت بايد در كلمات فقها تصريح به اين معنا بشود. در حالى كه به فرموده بعض الاعلام هيچ كسى متعرض اين معنا نشده، نفيا و لا اثباتا، حالا نفينش لازم نيست كسى متعرض بشود، اما اگر اعتبار داشت اثباتا بايد متعرض بشوند، بايد فقها ذكر بكنند و بگويند وليعلم كه اين صيام ثلاله ايام در صورتى كه بعد از ايام تشريق بخواهد انجام بگيرد، حتما بايد درمكه باشد. در حالى كه هيچ كسى نگفته و فقط يك كلامى صاحب تهذيب شيخ طوسى - عليه الرحمه - دارد آن هم كلمه فى مكه‏اش يا به مكه‏اش شبيه همين روايات است. كه در اينكه مكه به عنوان ظرفيت مكانى تعين دارد، هيچ ظهورى ندارد. لذا به نظر مى‏رسد كه در اين مسئله حق با مرحوم محقق نائينى - اعلى الله مقامه الشريف - است كه با كمال صراحت فرمودند لا يعتبر كه صيام ثلاثه ايام در مكه واقع بشود. اين يك مساله‏ايى بود كه مقدمه بر مساله 25 مطرح كرديم. در مساله، (سوال ) اطلاق دليل نمى‏خواهد، اثبات دليل مى‏خواهد، خصوصيت نياز به دليل دارد، والا اطلاق آيه شريفه (عرض كرديم) كلمه فى الحج را كه آدم ابتدا مى‏خواند يعنى توى مكه، اما فى الحج يعنى فى شهر ذى الحجه الحرام، صيام ثلاله الايام فى شهر ذى الحجه الحرام، در كجايش كلمه مكه و خصوصيتى براى مكه مطرح است. يك مساله ديگر، كه اين هم در كلام امام در مثل همين مساله مكه مطرح است (آيا دقت كرديد در عبارت تحرير در مساله 25) ببينيد عنوان را اينطورى ذكركرده اند. " لولم يتمكن من صوم ثلاله ايام فى مكه " كه اين اشعار دارد به اينكه مكه تعين دارد، لكن حالا مساله براى اين معنا مطرح نشده بلكه مساله براى كسى است كه تمكن پيدا نكرده از اينكه در مكه ثلاله ايام را انجام بدهد، بعد يك قيد ديگرى ذكر كردند كه با توجه به اين قيد يك مساله‏ايى باز قبل از مساله ما مطرح است. و آن مساله اين است كه اگر كسى (خوب دقت بفرماييد) اگر كسى متمكن نشد از اينكه ثلاثه ايام را در مكه روزه بگيرد (حالا مكه تعين دارد يا ندارد، ديگر اين بحث گذشت). اگر متمكن نشد، حالا تكليف چيست؟ (خوب دقت كنيد) " لم يتمكن من صيام ثلاثه ايام " . آيا الان كه حركت مى‏كند مخصوصا در آن زمان كه روزهايى بايد در راه باشد، آيا در خود راه مى‏تواند صيام ثلاثه ايام را انجام بدهد؟ يا اينكه نه، حالا كه تمكن پيدا نكرد حتما بايد صبر بكند، تا به شهر خودش برسد و در شهر خودش اول صيام ثلاثه ايام را
    انجام بدهد. بعد هم با فاصله يا بى‏فاصله (كه بحث مى‏كنيم) ان شاالله صيام سبغه ايام را انجام بدهد. پس محل بحث عبارت از اين است كه، كسى كه در مكه صيام ثلاثه ايام را انجام نداد، (كه قدر متيقنش لاجل عدم تمكن است) آيا حالا كه شروع به حركت الى الاهل و البلد كرد در راه مى‏تواند صيام ثلاثه ايام را انجام بدهد يا اينكه نه، حتما بايد راه را كنار بگذارد و بعد از آنكه به وطن رسيد از صيام ثلاثه ايام شروع بكند، كدام يكى از اين دو معنا است؟ اينجا دو جور روايت در اين مساله وارد شده كه حالا بايد ببينيم اين روايات را چطورى جمع كنيم، و آيا مشكله‏ايى در بعضى از اين روايات وجود دارد يا نه؟ رويهم رفته سه‏تا روايت دراين رابطه وجود دارد. يك روايت همان صحيحه معاويه بن عمار است كه ديروز خوانديم، يعنى ديروز تمامش را خوانديم، و بايد تمامش را ملاحظه كنيم. دراين روايت عرض كرديم كه صاحب وسائل يك قطعه‏اش را تقطيع كرده و در باب 47 يك قطعه‏اش را ذكر كرده و يك قطعه‏اش را در باب 50 ذكر كرده، يعنى صدر روايت را در باب 47 و در حديث چهارم‏آورده، روايت اين بود كه " معاويه بن عمار عن ابى عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) من كان متمتعا فلم يجد هديا فليصم ثلاثه ايام فى الحج و سبعه اذا رجع الى اهله " بعد فرمود " فان فاته ذلك " ، اين فاته ذلك (ديروز هم عرض كردم) اين به لحاظ اين است كه وقت فضيلت اين صيام ثلاثه ايام، همان روزهاى ترويه و عرفه و امثال ذلك است ...مكه از منى برگردد در همان ايام عرفه و ترويه و يك روز قبل از ترويه يا يك روز بعد از روز عيد قربان، چون اگر عيد يك روز فاصله بشود و دو روز قبل روزه واقع شده باشد، (اگر نظرتان باشد گفتيم) اين مضر به توالى و تتابع نيست. حالا رسول خدا(ص) مى‏فرمايد": فان فاته ذلك " اگر آن وقت اصلى صيام ثلاله ايام از دست رفت " و كان لاين حاجى مقام بعد الصدر " يعنى بعد از مراجعت به مكه، يك چند روزى مى‏خواهد در مكه بماند، " صام ثلاثه ايام بمكه " ، سه روز را در مكه روزه بگيرد (كه اين بحثش گذشت). عمده از روايت اين است " وان لم يكن له مقام " اما اگر در مكه (يا نمى‏خواهد و يا نمى‏تواند) حتى به اندازه سه روز اقامه كند، (ببينيد تعبير روايت را) " صام فى الطريق او فى اهله " مى‏گويد او مخير است بين اينكه در همان راه روزه بگيرد. (چون سفر منافات با صيام ثلاثه ايام ندارد) و يا اينكه صبر كند و بيايد در اهل و بلد خودش ده روز روزه بگيرد، (حالا با فاصله يا بى‏فاصله) پس اين روايت كه روايت صحيحه است، تصريح دارد باينكه، اگر صيام ثلاثه ايام در مكه واقع نشد، مى‏تواند از همان هنگام شروع به حركت رجوع و در راه صيام ثلاله ايام را انجام بدهد. و مى‏تواند صبر بكند و بعد از رسيدن به وطن در وطن انجام بدهد، پس اين روايت به صراحت دلالت بر تخيير مى‏كند، آن وقت، ذيلش هم مربوط به سبعه ايام است. اما روايات مقابله‏
    و مخالفه با اين معنا، دو روايت است كه ما اول روايت دوم را كه بحث سندى كمترى دارد، مى‏خوانيم و بعد مى‏آييم سراغ روايت اول. در باب چهل و ششم، حديث دهم، روايت صحيه‏ايى است از " محمد بن مسلم عن احدهما(ع) قال: الصوم، الثلاثه الايام " يا مى‏توانيم مجموعش را مبتدا قرار بدهيم " الصوم الثلاثه الايام " آن روزه واجب سه روز براى كسى كه عاجز از هدى است (الف و لامش الف و لام عهد است الصوم الثلاله الايامى كه در آيه ذكر شده و معهود است)، " ان صامها فاخرها يوم عرفه " اگر از روز عرفه تاخير بياندازد، تبعا از ايام تشريق هم تاخير مى‏افتد، اگر روزه گرفت و در مكه ماند و اين صيام ثلاله ايام را انجام داد " فبها و ان لم يقدر على ذلك فليوخرها حتى يصومها فى اهله " اگر در مكه انجام نداد، اين به معناى اين است كه در طريق نمى‏تواند اين روزه ثلاثه ايام را انجام بدهد يعنى بايد حتما صبر كند تا به اهل و وطن خودش برسد، باز تاكيد مى‏كند " ولا تصومها فى السفر " يك وقت در سفر اين روزه را نگيريد، كان روزه واجب با سفر منافات دارد. از صدر اين اين روايت يك احتمالى است كه استفاده اين معنا بشود. كه حتى در مكه هم جايز نيست روزه بگيرد، يعنى از روز عرفه حق ندارد تاخير بياندازد اگر اين احتمال را دلالت داشته باشد اين روايت در دو جهت با همه روايات مخالفت دارد. براى اينكه هيچ جاى شبهه نيست كه كسى كه ايام عرفه و ترويه و اينها را روزه ثلاثه الايام را نگرفته بعد از آن كه وارد مكه شد بلا اشكال در مكه مى‏تواند روزه ثلاثه ايام را بگيرد پس اگر صدر اين روايت همچنين ظهورى داشته باشد. با خيلى از روايات مخالفت دارد، اما اگر اين ظهور را نداشته باشد، همين ذيلش كافى است براى مخالفت با روايات، براى اينكه روايات مى‏گفت كه اين صيام ثلاثه ايام من خصوصياته، اين است كه در سفر هيچ مانعى ندارد، حالا سفر عرفه و قبل از عرفه باشد، يا بعد از مراجعت به مكه و در خود مكه باشد. اصلا يكى از مزاياى اين صيام ثلاثه ايام اين است كه با سفر منافات ندارد، ولذا در يك روايتى كه قبلا خوانديم از امام معصوم سوال شد كه آيا اين صيام ثلاثه را مى‏شود در سفر گرفت، امام فرمود ما اهل بيتى هستيم كه اين صيام را در سفر تجويز مى‏كنيم، و مستندمان هم آيه شريفه (و صيام ثلاثه ايام فى الحج) يعنى فى شهر ذى الحجه، حالا اين شهر ذى الحجه قسمت عرفه و عرفات باشد،يا قسمت مكه باشد، و يا حتى قسمت رجوع به اهل يعنى در حال برگشت به اهل و وطن باشد، پس اين كه اين روايت مى‏گويد " ولا تصومها فى السفر " اين روايت در حقيقت با خيلى از روايات و حتى با آيه شريفه مخالفت دارد، لذا عذر اين روايت روشن است و جاى بحث نيست. اما يك روايت باقى مانده. (سوال و پاسخ استاد): بله، كراهت هم نيست حالا گفتند كه كراهت هم در اينجا معنا ندارد، براى اينكه بعد از اقامه بعد از رجوع از منى به مكه، در حالى‏
    كه قصد اقامت ده روز ندارد، آيا شما مى‏توانيد بگوييد كراهت دارد؟ به عبارت ديگر آيا مى‏شود جمع كرد بين اين دو مطلب كه از يك طرف بگوييم، حتما بايد در مكه واقع بشود واز يك طرف هم بگوييم كراهت دارد براى خاطر اين كه عنوان سفر تحقق دارد، خير، اين روايت نيازى به اين حرفها ندارد و بايد كنار گذاشته بشود. لكن عمده در اينجا روايت دوم باب پنجاه و يك است. و چون صاحب جواهر هم متعرض اين روايت است بحث سندش را مى‏گذاريم براى فردا ،ولى متنش راامروز عرض مى‏كنيم. همين روايت ابن مسكانى بود كه خوانديم. عبارت روايت اين بود. " ابن مسكان قال: سالت ابا عبدالله(ع) عن رجل تمتع و لم يجد هديا قال: يصوم ثلاثه ايام قلت له: افيها ايام التشريق قال: لا و لكن يقيم بمكه حتى يصومها " كه اين مقدارى بود كه قبلا خوانديم " و سبعه اذا رجع الى اهله " عمده اين نكته است، " فان لم يقم عليه اصحابه " اگر همسفريها صبر نمى‏كنند در مكه كه او سه روز بماند و روزه ثلاثه ايام را بگيرد " ولم يستطع المقام بمكه " خودش هم به تنهايى قدرت ندارد كه از اينها جدا بشود، و تنها در مكه بماند و ثلاثه ايام را روزه بگيرد. تكليف چيست؟ " فليصم عشره ايام اذا رجع الى اهله " معنايش اين است كه در طريق جاى روزه ثلاثه ايام نيست. يعنى حالا كه در مكه نمى‏تواند بماند و قدرت ندارد، صبر بكند بعد از آنكه به وطن برگشت سه روز و هفت روز كه مجموعا ده روز است اين روزه را بگيرد. ظاهر اين روايت اين است كه در طريق مراجعت به اهل حق ندارد اين صيام ثلاله ايام را انجام بدهد، لكن اين روايت جمع دلالى دارد با روايت معاويه بن عمار براى اينكه روايت معاويه بن عمار صريح در تخيير است. يعنى مى‏گويد " ان شا صامها فى الطريق و ان شا صامها بعد الرجوع الى الاهل " آن صراحت در تخيير دارد، اما اين روايت ظهور در تعيين دارد، ودر جميع موارد مشابه، اگر يك روايتى ظهور در تعيين داشت و يك روايتى صريح در تخيير بود، جمع دلالى اقتضا مى‏كند كه ما تصرف در ظهور در تعيين بكنيم و بگوييم اين روايتى كه تعيين را دلالت كرده، اين احد طرفى التخيير را بيان كرده، ولو اينكه اين خلاف ظاهر است اما آن صراحت در تخيير قرينه بر تصرف و حمل اين ظاهر بر خلاف ظاهر مى‏شود، لذا مساله اين است، كسى كه روزه ثلاثه ايام را در مكه نگرفت، اين " يتخير بين ان يصومها فى الطريق و بين ان يصومها اذا رجع الى اهله " منتهى بحث سنديش را ان شا الله فردا عرض مى‏كنيم.
    پايان