• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پنجاه و هفتم "
    عرض كرديم كه صاحب جواهر " عليه الرحمه " در رابطه با " صيام ثلاثة ايام " مى‏فرمايند اگر كسى روز هفتم و هشتم و نهم روزه نگرفت " و فاته صيام هذه الايام " مى‏تواند روزه‏ها را از روز دوازدهم شروع كند. در حالى كه روز دوازدهم از ايام تشريق است و روزه در ايام تشريق جايز نيست لكن به اسناد رواياتى كه ديروز ملاحظه فرموديد ايشان قائل به جواز اين معنا شده است. در مقابل روايات ديروز، يك سرى رواياتى هست، كه نفى اين معنى را مى‏كند، منتها صاحب جواهر ديگر توجه به معارضه بين اين دسته روايات نفرموده است بلكه بر طبق همان روايات گذشته فتوا داده است و چه بسا بعضى از اين روايات معارضه را در رديف همان روايات مطرح كرده‏اند.
    روايات معارضه چند تا است. يكى در باب 51 روايات سوم است كه روايت معتبره‏اى است. " عن ابى الحسن (ع) قال: قلت له " اين مطلب را خدمت ابى الحسن عرض كردند مطلب اين است، " ذكر ابن السراج انه كتب اليك " ابن سراج نقل كرد كه يك نامه خدمت شما نوشته و در اين نامه سؤال از يك مسئله‏اى كرده است " يسئلك عن متمتع لم يكن له هدى فأجبته فى كتابك " و شما در جواب ابن سراج اين جورى مرقوم فرموديد " يصوم ثلاثة ايام بمنى " او اين جورى نقل كرد كه شما در جواب فرموديد اين روزه ثلاثة ايام را در منى بگيرد، يعنى روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم " فان فاته ذلك " و اگر نتوانست بگيرد " صام صبيحة الحصبأ " روز حصبه كه در لغت حصبه تعبير مى‏كند روزه حصبه روزه بگيرد " و يومين بعد ذلك " پس در درجه اول، شما همان ثلاثة ايام بمنى را ذكر كرديد و بعد فرموديد كه اگر فوت شد، " صبيحة حصبأ و يومين بعده " روزه بگيرد، آيا اين جريانى كه ابن سراج به اين كيفيت نقل كرده است درست است يا نه؟ مى‏گويد اين سؤال را از ابى‏الحسن (ع) كرده‏اند قال: امام در جواب فرمود: " اما ايام منى فانها ايام اكل و شرب لاصيام فيها " يعنى تكذيب كردند امام ابى‏الحسن اين جريان را. مقصود از ايام منى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم است پس اين روايت معتبره دلالت مى‏كند بر اينكه اين ثلاثه ايام تشريق نه مجموعه‏اش و نه بعضش " لا صيام فيها " كما اينكه دلالت مى‏كند، بر اينكه مسئله حصبه و يا حصبه خارج از ايام تشريق است براى اينكه سؤال سائل اين بود كه شما در جواب فرموديد يصوم ثلاثة ايام بمنى، و اگر فوت شد " يوم صبيحة الحصبأ " روزه بگيرد پس معلوم مى‏شود كه عنوان حصبه يا حصبه با (ح) حطّى و صاد اين خارج از آن ثلاثة ايام بمنى، است بلكه همان روز چهاردهم ايام حصبه برش انطباق دارد. اين‏
    روايت از اين نظر، دلالت خوبى دارد، و همين طور روايت اول اين باب كه روايت ابن سنان است كه اطلاق ابن سنان مى‏رساند همان عبدالله ابن سنان است و روايات هم روايت صحيح است و به دو طريق از ابن سنان نقل شده است.
    روايت اول همين باب 51 " قال: سألته عن رجل تمتع فلم يجد هديا، قال: فليصم ثلاثة ايام ليس فيها ايام التشريق " سه روز روزه بگيرد كه در اين روزها ايام تشريق وجود نداشته باشد نمى‏فرمايد " ثلاثة ايام ليس ايام تشريق " اگر كلمه فيها نبود ظهور روايت در اين بود كه ثلاثة ايام منطبق بر ثلاثة ايام تشريق بشود، اما ديگر دلالت نداشت كه اولين روز ثلاثة ايام روز آخر ايام تشريق باشد، و يا حتى روز دوم ايام تشريق باشد، اما با كلمه فيها ثلاثة ايام ليس فيها ايام التشريق يعنى حتى يك روز از ايام تشريق در اين ثلاثة ايام وجود نداشته باشد پس اين دلالت دارد، بر اينكه ثلاثة ايام روزه بايد از روز چهاردهم شروع بشود و حتى روز سيزدهم جايز نيست، تا چه برسد به روز دوازدهم كه صاحب جواهر همين روز دوازدهم را استفاده كرده‏اند از روايات، روايت بعدى هم، همين است بلكه دلالت ظاهرتر است.
    روايت ابن مسكان " قال: سالت عبد الله (ع) عن رجل تمتع و لم يجد هديا، قال: يصوم ثلاثة ايام " آن وقت ابن مسكان سؤال مى‏كند " قلت له: أ فيها ايام التشريق؟ " آيا ايام تشريق هم در اين ثلاثة ايام هست ولو يك روز از ايام تشريق " قال: لا " ، فرمود نه، ايام تشريق در اين ثلاثة ايام به هيچ وجه وارد نيست.
    باز يك روايتى در باب 46 هست آخرين حديث در اين باب است اين روايتى است كه عن ابراهيم ابن ابى يحيى اين روايت نقل شده است منتهى سند خوبى ندارد، اما بر خلاف سه روايت قبلى، " عن ابى عبدالله عن ابيه عن على (ع) قال يصوم قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة فانه فاته ذلك " و اگر آن سه روز قبل از عيد را نتوانست و يا عمداً روزه نگرفت، " و لم يكن عنده دم " پس روز دهم هم پيش آمد تصادفاً اگر فرضاً احتمالى هم داده مى‏شد كه واجد هدى بشود، لكن با پيش آمدن روز دهم معلوم شد عنوان هدى براى او وجود ندارد، مى‏فرمايد: ببينيد تعبير را: " صام اذا انقضت ايام تشريق " وقتى كه منقضى مى‏شود، آن وقت روزه بگيرد. كى ايام تشريق منقضى مى‏شود؟ " يتسحر ليلة حصبة ثم يصبح صائماً " اين روايت خيلى روشن دلالت بر اين معنا دارد كه مسئله حصبه و ليلة حصبه و يوم الحصبه اينها به ايام تشريق هيچ ارتباطى ندارد و بعد از انقضأ ايام تشريق عنوان حصبه تحقق پيدا مى‏كند. اين روايات خوب ظاهرش اين است از طرفى مرحوم شيخ طوسى كه در كتاب خلاف ايشان حتى نسبت به اصحاب داده، كه اصحاب قائل به اين معنا هستند كه‏
    مسئله حصبه و حصبه بعد ايام تشريق تحقق پيدا مى‏كند و در كتاب مبسوطش حتى تعبير مى‏كند، به اينكه يوم الحصبه " يوم الرابع " يوم حصبه روز چهارم است كه خوب ظاهر روز چهارم يعنى چهاردهم يعنى چهار روزى كه از عيد قربان مى‏گذرد. منتهى بعضى آمده‏اند كلام ايشان را تأويل كرده‏اند و گفته‏اند مقصودش از روز چهارم يعنى روز چهارم اقامت به منى، كه اقامت به منى از روز عيد قربان شروع مى‏شود و اگر روز چهارم را از روز اقامة به منى حساب بكنيم آن وقت روز چهارم منطبق بر روز سيزدهم مى‏شود، براى اينكه از اقامة به منى در روز سيزده هم چهار روز مى‏گذرد زيرا روز عيد هم در منى اقامة مطرح است.
    بعضى از لغويين مثل صاحب مجمع البحرين، كه ايشان بدون هيچ گونه ترديدى و يا احتمال خلافى مى‏گويد يوم الحصبه همان روز چهاردهم روزى است كه ايام تشريق منقضى شده باشد، و بعد با اينكه خود كتاب لغتى است كه مى‏دانيد مجمع البحرين يك لغت محض نيست، يك لغتى است هدف اصليش بيان كلماتى است در قرآن و احاديث مطرح شده توضيح آن لغات را مجمع البحرين مى‏دهد، شبيه نهايه ابن اثير، در كتب لغت مربوط به اهل تسنن كه آن هم در رابطه با لغت يك جنين هدفى را تعقيب مى‏كند، آن وقت صاحب مجمع البحرين براى استشهاد و تأييد كلام خودشان، استدلال كرده‏اند به آن روايت مفصله عبدالرحمان ابن حجاج چون آن روايت مفصله كه در باب 51 حديث سوم بود از نظر صدر و ذيل يك نكته‏اى درش وجود دارد و آن اين است كه عباد بصرى بعد از آنكه از امام ابى‏الحسن (ع) سؤال كرد كه آن صيام ثلاثة ايامى كه خداوند در قرآن بيان فرموده چيست امام فرمود: " قبل الترويه بيوم و يوم الترويه و يوم عرف‏ة " آن وقت عباد بصرى سؤال كرد " فان فاته ذلك "اگر اين سه روزى كه شما بيان كرديد روزه اين ثلاثة ايام فوت شد آن وقت تكليف بعدى اين آدم چيست " قال: يصوم صبيحة حصبة و يومين بعد ذلك " روز حصبه و دو روز بعد از آن را روزه بگيرد، خوب دقت داشته باشيد كه تعبير اين شد كه روز حصبه و يومين بعده بعد آمد اعتراضى كرد كه چرا شما مثل " عبد الله بن الحسن " در اين باب نظر نمى‏دهيد امام فرمود مگر عبدالله ابن حسن نظرش چيست ، عباد بيان كرد گفت : عبدالله مى‏گويد، " يصوم ايام التشريق " آن ثلاثة ايام را منطبق بر ايام تشريق مى‏داند، بعد امام ابى‏الحسن(ع) در جواب اعتراض عباد بصرى يك روايتى را از پدرش از رسول خدا نقل كرده‏اند فرمود: " ان جعفراً كان يقول ان رسول الله امر بديلاً ينادى ان هذه ايام اكل و شرب فلايصومنّ احد " مشار اليه به هذه چيست؟ ايام تشريق است يعنى همه سه روزه ايام تشريق ايام اكل و شرب است آيا معناى " لايصومنّ احداً " يعنى در اين مجموعه روزه واقع نشود؟ يا اگر در يك روز از اين مجموعه‏
    بخواهد روزه واقع شود جايز نيست؟ معنا و ظاهر عرفيش اين است " ان هذه ايام اكل و شرب فلا يصومنّ احد " يعنى هيچ روزى از اين ايام را حق ندارند روزه بگيرند. مثل همان روايت " ان الله يحب ان يؤخذ برخصه كما يحب ان يؤخذ بعزائمه " خدا اراده كرده كه در اين روزها كسى خودش را در فشار روزه قرار ندهد، و از اكل و شرب استفاده كند.
    ذيل روايت روزه ايام تشريق را مطلقا ولو يك روزش را نهى مى‏كند خوب در حالى كه قبلا گفت " يصوم صبيحة الحصبة و يومين بعد ذلك " چه چورى بين اين دوتا جمع مى‏شود آيا راه جمعى غير اين دارد كه ما بگوئيم كه حصبه خارج از ايام تشريق است حصبه حالا به تعبير عادى ما خارج از ايام تشريق و الا اگر صبيحه الحصبه هم جز ايام تشريق باشد پس با ذيل روايت قابل انطباق نيست كه " ان هذه " يعنى كل يوماً من ايام التشريق ايام اكل و شرب است لذاست كه صاحب مجمع البحرين از اين روايت اين معنا را استفاده كرده كه حصبه روز چهاردهم است و بدون ترديد هم اين معنا را مطرح مى‏كند.
    پس اين روايات كاملا معارضه دارد با آنچه كه صاحب جواهر مى‏فرمايند كه هيچ كسى نمى‏تواند كانّ انكار بكند اين معنا را كه آن روايات گذشته ظاهرش اين است كه روز دوازدهم مى‏تواند روزه ثلاثة ايام را شروع كند تا چه برسد به روز سيزدهم كه روز سيزدهم ديگر به طريق اولى روزه‏اش جايز است.
    حال با ملاحظه اينها ملاحظه فرموديد كه تعارض بين اين روايت تحقق دارد حالا براى رفع تعارض بعضى مثل صاحب كشف اللثام دست به دامن اين احتمال زده‏اند كه بگوئيم كه آن روايات قبلى مثل صحيحه عيص و صحيحه عماد كه اينها حِصبه را به يوم النفر معنا كرده‏اند، حصبه اگر به يوم النفر معنا بشود چه مقصود نفر اعظم روز دوازدهم باشد و چه مقصود نفر غير اعظم روز سيزدهم باشد، بالاخره هر دو روز يوم النفر، جز ايام تشريق است آن وقت ايشان اين احتمال را مى‏دهد كه شايد اين " و هو يوم النفر " يا " و هو يوم نفره " اين تفسيرى از خود راوى باشد، نه اينكه تفسير مربوط به امام (ع) باشد اين در حقيقت چيزى است كه رواى از جيب خودش تفسير كرده حصبه را " بيوم النفر " و الا معلوم نيست كه مقصود امام از حصبه يوم النفر باشد، شايد مقصود همين روز 14 است كه در اين روايات ملاحظه كرديد.
    و همين طور احتمال ديگرى صاحب كشف اللثام فاضل هندى كه كتابشان از كتابهاى بسيار دقيق و پر مطلب است و صاحب جواهر هم كاملا از كتاب كشف اللثام استفاده كرده و حتى در بعضى از موارد شايد يك ورق به عين عبارات كشف اللثام مطلب از اين كتاب نقل مى‏كند كه اين كاشف از اهتمامى است كه صاحب جواهر نسبت به اين كتاب داشته.
    اجمالا ايشان احتمال ديگر هم مى‏دهد، و مى‏فرمايد كه در بعضى از اين‏
    روايات تعبير شده بود به " ليلة الحصب‏ة " ايشان مى‏گويد " ليلة الحصب‏ة " مثل تعبيرات ما كه مى‏گوئيم ليلة الخميس، و مقصودمان از ليلة الخميس شبى است كه قبل از روز پنجشنبه باشد احتمال مى‏دهيم كه مقصود اين نيست بلكه " ليلة الحصب‏ة " يعنى ليله‏اى كه روز قبلش حصبه واقع شده كه در تعبير متعارفِ امروز ما، مى‏گوئيم شب شنبه و يا شنبه شب، كه شبِ شنبه، شب قبل از ورود روز شنبه است و شنبهِ شب يعنى شبى كه قبل از آن، روز شنبه تحقق پيدا كرده، ايشان مى‏گويد ما احتمال چنين معنايى را در " ليلة الحصب‏ة " مى‏دهيم يعنى ليله‏اى كه روز قبلش حصبه بوده نه ليله‏اى كه فردا صبح او عنوان حصبه تحقق پيدا كرده باشد. اگر اين طور باشد، اين مى‏سازد با اينكه حصبه عبارت از روز چهاردهم باشد يعنى شبِ چهاردهم كه روز قبلش نفر تحقق پيدا كرده دقت كرديد؟، شب چهاردهم كه روز قبلش نفر تحقق پيدا كرده و ما حصبه را به همان يوم النفر معنا كنيم و بگوئيم " ليلة يوم النفر اى ليلة التى كان يومها القبلى يوم النفر " پس در نتيجه اين ليله، مصادف با شب چهاردهم خواهد شد براى اينكه روز قبلش روز سيزدهم بوده و نفر در روز سيزدهم واقع شده، چنين احتمالاتى هم عرض مى‏شود صاحب كشف اللثام مى‏دهد.
    (سؤال و جواب): با نفر اول نمى‏سازد ولى حالا آن عنوان اول نيست در كلمات آن يك چيزى است كه ما خودمان از اطلاق استفاده مى‏كنيم و الا در هيچ يك از رواياتى كه حصبه را به يوم النفر تفسير كرده، عنوان النفر اول در آن نيست اما ما خودمان به عنوان اطلاق و صاحب جواهر هم روى همين معناست كه از روز دوازدهم روزه ثلاثة ايام را تجويز كرده براى اينكه نفر اعظم و نفر عند الاطلاق ينصرف به نفر روز دوازدهم و الا در هيچ يك از روايات عنوان نفر اول با تقييد به قيد اول در هيچ يك از روايات مطرح نيست.
    حال بالاخره در اين باب چه بايد گفت؟، در اين مسئله با توجه به اين روايات چه بايد گفت؟
    آيا ما رواياتى كه صاحب جواهر به آن استدلال كرده و عنوان حصبه و يا حصبه را به نفر معنا كرده و نفر هم منصرف به همان نفر اعظم است كه عبارت از روز دوازدهم است، بگوئيم كه از روز دوازدهم او مى‏تواند روزه را بگيرد منتها به شرط اينكه خودش جزو آنهائى باشد كه روز دوازدهم از منى خارج مى‏شود؟ براى اينكه صاحب جواهر مى‏فرمايد كه ما ممكن است بگوئيم صيام ايام التشريق براى كسى حرام است كه " كان مقيما بمنى " اما اگر مى‏خواهد خارج از منى بشود ديگر صيام ثلاثة ايام براى او حرام نيست، اقامت در منى مدخليت دارد در حرمت صيام ثلاثة ايام.
    لكن اين بيان صاحب جواهر دو تا اشكال مهم دارد يكى اينكه اين رواياتى ما امروز خوانديم كه در دو تا از اين روايات مى‏گفت " ليس فيها ايام التشريق " و
    در يكى رواى ابن مسكان سؤال مى‏كرد " فيها ايام التشريق قال لا " يك روز از ايام الشريق در اين صيام ثلاثة ايام نبايد وارد بشود و مهمتر از همه اين صحيحه عبد الرحمان ابن الحجاج كه از يك طرف به شدت صيام ثلاثة ايام التشريق را مجتمعاً منفرداً نهى كرد و از طرف ديگر گفت " صام صبيحة الحصبة و يومين بعده " كاملا بين اين دو مطلب جمع كرد، حرمت صيام ايام التشريق و از طرف ديگر صيام صبيحة الحصبة و يومين بعده و همين اين طور رواياتى ديگرى كه كاملا با نظر صاحب جواهر مخالف است.
    مطلب دوم يك نكته‏اى است كه اين را خوب بايد رويش دقت بفرمائيد ببينيد شارعى كه از يك طرف مى‏گويد " صيام ثلاثة ايام التشريق " براى كسى كه به منى هست، جايز نيست، چون اگر غير منى باشد حتى مكه، اگر كسى بخواهد ايام تشريق را روزه بگيرد مانعى ندارد، خلافاً به يك تعبيرى كه از كلام شيخ طوسى استفاده مى‏شود و آن هم قابل تأويل است.
    پس صيام ثلاثة ايامِ تشريق براى كسى كه به منى هست، حرام است، شارع اين را از يك طرف حرام كند، از طرف ديگر بگوئيم كه صدى نود حجاج كه روز دوازدهم از منى خارج مى‏شوند چون اقامت در منى ندارند، جايز است برايشان روزه گرفتن، بين اين مطلب ما چه جورى جمع كنيم؟ دقت كرديد؟ از يك طرف روى ثلاثة ايام به منى حرام است، و از طرف ديگر صدى نود حجاج روز دوازدهم خارج مى‏شوند، صدى ده باقى مانده هم روز سيزدهم خارج مى‏شوند. پس چه كسى در منى است كه ثلاثة ايامِ تشريق روزه بر او حرام باشد، بفرمائيد ببينيم بر چه كسى حرام است؟ براى اينكه حاجى ديوانه نيست كه در منى بماند و گرفتار آفتاب زدگى و گرما زدگى شود، او در اولين فرصت از منى خودش خارج مى‏كند صدى نود ظهر روز دوازدهم كه شد از منى خارج مى‏شوند و صدى ده هم فردا خارج مى‏شوند. پس چه كسى در منى اقامت دارد كه صيام ثلاثة ايام بر او حرام باشد؟ از صاحب جواهر سؤال مى‏كنيم شمائى كه مى‏فرماييد حرمت صيام ايام تشريق مال آنهائى است كه اقامت به منى دارند، اما اينهايى روز دوازدهم خارج مى‏شوند، همان روز را به عنوان صيام ثلاثة ايام مى‏توانند روزه بگيرند " لانهم لايكونون مقيمين بمنى " مى‏گوئيم پس اين حرمت براى چه كسى است؟ چه كسى مصداق اين حرمت است؟ ما " من كان مقيمين بمنى ثلاثة ايام " شايد يك نفر هم نداشته باشيم.
    پس جعل حرمت براى صيام ايام تشريق در منى يكون لغواً روى بيان صاحب جواهر براى چه كسى جعل شده اين معنا؟ اگر حجاج مقصود است، حجاج يا دوازدهم خارج مى‏شوند و يا سيزدهم و شما هم مى‏گوئيد براى كسى كه اقامت به منى ندارد، براى او حرام نيست صيام ثلاثة ايام تشريق پس يك مورد هم براى اين حكم و مخالفت اين حكم نبايد بتوانيم پيدا كنيم. آيا مى‏شود ملتزم به‏
    اين مطلب شد؟ يا اينكه بايد گفت كه ثلاثة ايام تشريق براى همانهايى كه اقامت دارند و يا خارج مى‏شوند، هيچ فرق نمى‏كند، روز دوازدهم براى آن كسى كه مى‏ماند و براى آن كسى كه خارج مى‏شود، روزه حرام است و روز سيزدهم براى آن باقى مانده‏هايى هم كه خارج مى‏شوند از منى، يكون حراماً. پس آن وقت چطور ما مى‏توانيم اين صيام ثلاثة ايام را حتى از روز سيزدهم شروع بكنيم تا چه برسد به روز دوازدهم كه خيلى ديگر نياز به مؤنه كثيره دارد.
    (سؤال و جواب استاد): اين فرمايشى كه شما آورديد از جيب خودتان بيرون نياوريد اين حرف را بايد با توجه به روايات اين مسئله باشد سؤال اين است كه اين حاجى كه روز دوازدهم بعد از زوال از منى خارج مى‏شود، روزه امروز برايش حرام است يا نه؟.
    (سؤال و جواب): پس اين كه خارج شد، حاجى روز سيزدهم چطور؟، آن هم به طريق اولى، پس بر چه كسى صيام ثلاثة ايام حرام است؟ يك نفر نمى‏ماند در منى يعنى روز سيزدهم ظهر كه شد، يك نفر در منى نيست، پس بر چه كسى حرام است؟ مورد نمى‏تواند داشته باشد يعنى جعل حكم لغو است مثل اين مى‏ماند كه شما بگوئيد كه روز يازدهم صيام در عرفه حرام است در يازدهم كسى در عرفه نيست كه بگوييد روزه روز يازدهم در عرفه حرام باشد.
    يك نفر روز يازدهم در عرفه نيست حالا بگوئيم يحرم صيام روز يازدهم در عرفه همين معنا در اينجا تحقق دارد اين مى‏گوئيم صيام ثلاثة ايام تشريق در منى يك نفر ثلاثة ايام تشريق باجمعها در منى نيست. پس بر چه كسى حرام شده اين حكم؟ از اين كشف مى‏كنيم كه مسئله اين نيست همانى كه روز دوازدهم خارج مى‏شود، روز دوازدهم روزه برايش حرام است و همانى كه روز سيزدهم خارج مى‏شود، روزه روز سيزدهم برايش حرام است، ايام تشريق است و اين روايات مى‏گفت " ليس فيها ايام التشريق " .
    پس در مقابل صاحب جواهر دو تا حرف داريم يكى، يك سرى و يك طايفه رواياتى جالب كه تصريح به اين معنا داشت كه اين ثلاثة ايام حتى يك روزش نبايد ايام تشريق باشد.
    نكته دوم هم اين مطلبى كه عرض كرديم كه اين معنايى كه صاحب جواهر مى‏فرمايد، لازمه‏اش اين است كه جعل حرمت صيام ثلاثة ايامِ تشريق در منى، يك مسئله بى اثر و لغوى باشد براى اينكه يك نفر ثلاثة ايام تشريق در منى نخواهد بود كه اين صيام براى او حرام باشد.
    لذاست كه بايد اگر فتوا هم انسان ندهد، بايد بگويد كه مقتضاى احتياط وجوبى اين است كه صيام ثلاثة ايام از روز چهاردهم شروع شود براى آن كسى كه در منى هست، اما آن كسى كه روز دوازدهم از منى كوچ كرد و آمد به مكه، فردايش كه روز سيزدهم است، ديگر مانع ندارد كه در مكه روزه بگيرد براى‏
    اينكه ايام تشريق در منى روزه‏اش حرام است اما در مكّه هيچ مشكلى براى صيام وجود ندارد.
    فبالنتيجه؛ تا زمانى كه در منى هست ولو بعض اليوم، حق روزه آن روز را ندارد، هر وقت وارد مكه شد، اگر روز دوازدهم است فرداش روزه بگيرد، اگر روز سيزدهم وارد مكه شد، روز 14 بايد روزه بگيرد. دقت در خصوصيات مسئله، همين معنا را دلالت دارد تا بعد ان شأ الله.
    پايان