شنبه 22 ارديبهشت 1403 - 1 ذيقعده 1445 - 11 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 156
متن
درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
ظله العالى " "
جلسه يكصد و پنجاه و ششم "
بحث در اين بود كه آيا اين صيام ثلاثة ايّام در ايّام تشريق مىتواند واقع بشود يا خير؟ مشهور بلكه بعضى از فقهأ ادعاى اجماع هم كردهاند بر اينكه صيام ثلاثة ايّام نمىشود در ايّام تشريق واقع شود، تنها از يكى از فقهاى متقدّم نقل شده است كه ايشان حكم به جواز كردهاند.
رواياتى را ديروز ملاحظه فرموديد كه اين روايات صريحاً نهى از اين معنا مىكرد و منشأ اصلى هم همان جريان بديل بود كه رسول خدا در حجة الوداع او را مأمور كردند كه سراغ خيمهها و صاحبان خيمهها برود و اعلام بكنند كه در ايّام منى روزه نگيرند براى اينكه آنها ايّام اكل و شرب هست همانطورى كه در بعضى از روايات آن بود.
لكن در مقابل اين روايات، دو روايت وجود دارد كه يكى از لحاظ سند معتبر است و ديگرى سند آن مخدوش و اين دو روايت دلالت بر اين معنا دارد كه مانعى ندارد اين صيام ثلاثة ايّام در همين ايّام تشريق در منى واقع شود، حالا اين دو روايت را هم عرض كنيم، تا مطلب بعدى ان شأ الله.
اين دو روايت هم در همان باب 51 كه روايات ديروز هم در همان باب بود، يكى از آنها حديث پنجم، حديثى است كه اسحاق بن عمّار، روايت كرده است از اسحاق بن عمّار و غياث بن كلّوب، هم توثيق شده است و اسحاق بن عمّار هم كه وثاقت او بلا اشكال است، " عن ابى عبدالله عن ابيه " ، امام باقر (ع) " ان عليّاً كان يقول: " يعنى مكرر اين معنا را ذكر مىفرمودند: " من فاته صيام الثلاثة الايّام فى الحجّ " آن صيام ثلاثة ايّامى كه لازمه است در حج انجام بگيرد بر طبق آيه شريفه اگر كسى از او فوت شد كه خود اين تعبير هم دلالت بر اين معنا دارد كه همان مسأله هفتم و هشتم و نهم به عنوان صيام ثلاثة ايّام مطرح است، حالا مىفرمايد اگر كسى فوت شد از او اين صيام هفتم و هشتم و نهم، " فليصمها أيّام التشريق " ، ايّام تشريق روزه بگيرد اين ثلاثة ايّام را، " فانّ ذلك جائز له " . اين مانعى ندارد كه چنين آدمى در ايّام تشريق روزه بگيرد، حالا اين تعليل، " فانّ ذلك جائز له " ، اين قرينه بر اين است كه اين " فليصمها " مقصود تعيّن نيست، " فليصمها يعنى يجوز له ان يصمها فى ايّام التشريق " ، نه اينكه حالا هفتم و هشتم و نهم فوت شده است حتماً بايد در ايّام تشريق روزه بگيرد، اگر آن تعبير " فانّ ذلك جائز له " ، نبود اين معنا را استفاده مىكرديم، اما با تعليل تعبير " فانّ ذلك جائز له " ، بيش از مشروعيت و جواز استفاده نمىشود و دلالتى بر تعيّن ايّام تشريق نمىكند، اين يك روايت.
روايت بعد روايت ششم اين باب است، كه راوى عبدالله بن ميمون القدّاح
است و خود او ثقه است و توثيق است لكن راوى از عبدالله، جعفر بن محمد است كه اين جعفر بن محمد مجهول است و معلوم نيست كه از نظر حال چه خصوصياتى دارد آيا ثقه است يا خير؟ ايشان عبدالله بن ميمون نقل كرده " عن جعفر، عن أبيه " ، شبيه همان روايت قبلى، " أنّ عليّاً كان يقول: من فاته صيام الثلاثة الأيّام فى الحجّ " ، آن وقت اين توضيح داده است كه اين ثلاثة ايّام كدام است؟ " و هى قبل التروية بيوم، و يوم التروية، و يوم عرفة " ، اگر كسى اين سه روز را روزه نتوانست بگيرد و از او فوت شد يا عمداً ترك كرد روزه اين ثلاثه را "فليصم ايّام التشريق " ، باز همان تعبير بعدى را هم دارد، " فقد اذن له " ، به اين اجازه داده شده است كه ايّام تشريق را روزه بگيرد، پس اين " فليصم " به معناى لزوم و تعيّن صوم ايّام تشريق نيست بلكه مقصود مشروعيّت و جواز اين معنا است و لذا بعض الفقهاى متقدم كه به اين دو روايت استناد كرده است و فتوا دادهاند، ايشان هم تعبير به جواز مىكند، مىگويد جايز است كه اين ثلاثة ايّام تطبيق بر ايّام تشريق بشود.
اما اگر نخواست در ايّام تشريق روزه بگيرد، مانعى ندارد، لكن در عين حال، با اينكه اين دو روايت را به اين قرينهاى كه عرض كرديم حمل بر مشروعيت و جواز مىشود، لكن در عين حال به عنوان اينكه اين دو روايت شاذّ و غير از آن يك نفر كسى بر طبق آن فتوا نداده است، اين دو روايت معرضٌ عنه است و شذوذ دارد و متروك است و احتمال موافقت با تقيّه هم در آن مطرح است لكن بالاخره اگر فرض كنيم كه حالا اين دو روايت با روايات ديروز معارض است در خبرين متعارضين اوّلين مرجح همان شهرت فتوائيه است و شهرت فتوائيه با اين است كه جايز نيست صيام ثلاثة ايّام را در ايّام تشريق كسى انجام دهد به طورى كه از روز يازدهم شروع كند به روزه گرفتن و يازده و دوازده و سيزده را اختصاص بدهد به اين ثلاثة ايّام، حالا اجمالاً اين مقدار مسأله روشن است.
(س...) (پاسخ استاد:) حالا عرض مىكنيم كه اين توهمى است در بعضى از روايات.
اينجا دو مطلب داريم يك مطلب اينكه در ذيل كلام امام بزرگوار در همين تحريرالوسيله در ذيل مسأله هيجده، ايشان با كلمه بل، ترقى مىكنند و مىفرمايند " بل لا يجوز الصوم فى ايّام التشريق فى منى مطلقا سوأً فى ذلك الاَّتى بالحجّ و غيره " ، نه تنها صيام ثلاثة ايّام در ايّام تشريق جايز نيست بلكه اينهايى كه روزه بر آنها واجب نيست، اينهايى كه واجد هدى هستند و نه فاقد هدى، بلكه بالاتر اينهايى كه اصلاً حج را انجام نمىدهند مثل اين كارگرهايى كه به عنوان خدمت و كارگرى در منى مشغول پذيرايى حجاج هستند بدون اينكه متلبس به احرام حج شده باشند و مشغول انجام مناسك حج باشند همه اينها در ايّام تشريق در منى جايز نيست روزه بگيرند و يك حكم كلى است و
مسأله خصوصيت منى از يك طرف و خصوصيت ايّام تشريق از طرف ديگر و اين دو خصوصيت كه با هم جمع بشود، ديگر روزه گرفتن جايز نيست و حالا اين مىخواهد فاقد الهدى باشد و صيام ثلاثة ايّام را در ايّام تشريق انجام بدهد، يا واجد الهدى باشد و هدى را ذبح و نحر كرده است لكن مىخواهد آنجا روزه بگيرد و يا فردى باشد كه اصلاً اشتغال به اعمال حج ندارد و به عنوان عمله و كارگر و دكتر و امثال ذلك در منى استقرار پيدا كرده است نه به عنوان يك حاجى و آتى بالحج، اينها به صورت كلى با حفظ اين دو خصوصيت يكى خصوصيت مكانى منى، و يكى خصوصيت زمانى ايّام تشريق اينها حق ندارند روزه بگيرند، چرا؟ براى اينكه همين رواياتى كه خوانديم اين روايات كه ريشهاش هم همان داستان بديل بود، خوب بديل مأموريتى كه از طرف رسول خدا پيدا كرد، اين بود كه برود اعلام كند كه هيچ كس تعبير اين است، هيچ كس حق روزه گرفتن ندارد آيا مقصود خصوص آنهايى بوده است كه فاقد هدى بودند و مىخواستند صيام ثلاثة ايّام را بگيرند؟ اينكه يك افراد نادرهاى مىشود براى اينكه اولاً فاقد هدى افراد نادرهاى هستند و بعد اگر فاقد هدى بودند لابد روز هفتم و هشتم و نهم روزه گرفتند پس بايد مسأله را آنجايى فرض كنيم كه فقد هدى كه فاته صيام روز هفتم و هشتم و نهم، آيا اينها نسبتشان به مجموع افرادى كه در منى بودند، شايد يك درصد نبوده آيا اين اعلام رسول خدا و اين امرى كه نسبت به بديل داشتند تنها در مورد اينها است، " من كان فاقد للهدى و لم يصم " يوم هفتم و هشتم و نهم، آيا تمام اين دستورها را كه برو تمام خيمهها را فرياد بزن و ندا كن، فقط براى اين يك درصد است و آن هم تعبير " لا يصوم له احد " ، كه در روايت صحيحه ديروز عبدالرحمان بن حجاج همچنين تعبيرى از رسول خدا نقل شده است " لا يصوم له احدٌ " ، احدٌ عموم دارد يا اطلاق دارد؟ اين هم فاقد هدى را مىگيرد، هم واجد هدى را مىگيرد و هم خدمتگذارانى كه اصلاً متلبس به احرام حج نشدند و به عنوان پرستارى و خدمتكارى و يا به عنوان اينكه گوسفند و شتر را قربانى كنند چون اين يك وسيله براى كسب و تجارت خوبى است و آنهايى كه گوسفندانشان را به منى مىآورند براى فروش اينها كه همهشان حاجى نيستند و كثيرى از اينها اصلاً متلبس به حج نشدند و يا آنهايى كه مسؤوليت ذبح و امثال ذلك را به عهده دارند پس اين تعبير " لا يصوم له احدٌ " ، كه از آن استفاده مىشود، خداوند اين روزهاى ثلاثه را براى اكل و شرب به تعبير روايت قرار داده است و هيچ ميل ندارد كه كسى به عنوان روزه خودش را تحت فشار و مضيقه قرار دهد، پس ما مىتوانيم از اين جريان بديل يك مسأله كلى استفاده كنيم، " من كان بمنى " در آن ايّام تشريق " ليس له حق الصوم " ، هر كه مىخواهد باشد، حاجى يا غير حاجى، حاجى هم واجد و يا فاقد حج باشد در اين جريان فرقى نمىكند، پس
اين تعبير ايشان در اين حساب است كه مىفرمايد: " و لا يجوز الصوم فى ايّام التشريق فى منى مطلقا، سوأً فى ذلك الاَّتى بالحج و غيره " ، هر دو در اين حكم يكسان هستند اين يك مطلب.
(س...) (پاسخ استاد:) چرا من الحجاج؟ احد در همين روايت ديروز اين بود، اينها كه حرفشان مثل حرفهاى ما نيست كه حساب نشده باشد ان هذه ايّام اكل و شرب فلا يصوم احد، نه احد من الحجاج، كلمه من الحجاج دنبال احد نيست، در حالى كه مخصوصاً در منى و شايد در عرفات و مشعر اين معنا كم باشد اما در منى به لحاظ اينكه توقف حجاج سه الى چهار روز طول مىكشد، افراد خدمتگذار و فروشنده گوسفند و شتر و ذبح كننده و امثال ذلك كه متلبس به احرام حج نشدند، اينها تعدادشان فراوان است، روايت مىگويد " فلا يصوم له احد، سوأً كان حاج ام غير حاج " ، مسأله مهم اين مسأله است كه حالا عرض مىكنيم.
اين رواياتى كه ما خوانديم آيا (خوب دقت كنيد) از آن استفاده مىشد كه مجموعه ثلاثة ايّام نبايد در ايّام تشريق باشد يعنى سه روز منطبق بر ايّام تشريق به طورى كه از روز يازدهم روزه را شروع كند آيا روايات فقط اين مورد را دلالت داشت البته اين قدر متيقّن از مورد روايات است و اما بعضى از روايات يك بيان وسيعترى داشت و تعبير آن اين بود كه اين ايّام ثلاثه بايد در زمانى انجام بشود كه " ليس فيها ايّام التشريق " ، به طورى كه ما از آن استفاده مىكنيم كه اگر كسى روز يازدهم را روزه نگرفت، و خواست از روز دوازدهم شروع كند و از روز دوازدهم مىخواست شروع كند به صيام ثلاثة ايّام، و از اين روايات استفاده مىشد كه اين هم جايز نيست درست است كه مجموعه ثلاثة ايّام، بر مجموعه ايّام تشريق منطبق نيست اما بالاخره دو روز از ثلاثة ايّام در ايّام تشريق واقع مىشود. لذا از اين روايات اين معنا هم استفاده مىشد و آن وقت مشكل اين است كه صاحب جواهر (عليه الرحمه) به استناد رواياتى كه در باب وجود دارد ايشان اين معنا را استفاده كرده است كه اگر كسى روز هفتم و هشتم و نهم را روزه نگرفت و حالا در ايّام تشريق هم نمىتواند روزه بگيرد چه وقت مىتواند روزه را شروع كند؟ ثلاثة ايّام را، ايشان به استناد روايات متعددهاى اين معنا را قائل شدند كه همان شب دوازدهم كه در روز دوازدهم معمولاً نفر از منى به مكه تحقق پيدا مىكند و در حقيقت نفر مهم و به تعبير اصطلاحى نفر اعظم در همان روز دوازدهم واقع مىشود براى خاطر اينكه كثيرى از حجاج ديگر مبيت شب سيزدهم براى آنها واجب نيست و جماعتى هستند كه مبيت شب سيزدهم بر آنها واجب است و در نتيجه نفر آنها روز سيزدهم تحقق پيدا مىكند اما آن نفر عمومى و نفر اعظم مربوط به حجاجى است كه شب دوازدهم هم مبيت به منى را انجام دادند و روز دوازدهم بعد از
زوال از منى خارج مىشوند و صاحب جواهر فرموده است كه اين كسى كه صيام ثلاثة ايّام را در هفتم و هشتم و نهم انجام نداده است او مىتواند از همين شب دوازدهم سحرى بخورد به اصطلاح و نيّت روزه بكند و در حقيقت روز دوازدهم اين عنوان صائم براى او منطبق شود به لحاظ اينكه نفر او در همين روز دوازدهم تحقق پيدا مىكند و رواياتى را به عنوان دليل اين مسأله ذكر كردند در حالى كه در مقابل اين روايات يك روايات ديگرى است كه خلاف اين معنا را دلالت دارد، پس در حقيقت بحث ما در اين متمركز است كه در موضوع بحث اشتباه نشود كسى كه صيام ثلاثة ايّام را در هفتم و هشتم و نهم انجام نداده است و از طرفى هم از روز يازدهم حق ندارد روزه بگيرد اين شروع روزهاش از چه زمانى مىتواند باشد؟
صاحب جواهر مىفرمايد از همين روز دوازدهم و از منى كه خارج مىشود و نفر مىكند صائماً خارج مىشود و دو روز بعد هم در مكه روزه مىگيرد و مجموعاً اين صيام ثلاثة ايّام تحقق پيدا مىكند و مركز بحث ما همچنين معنايى است و حالا رواياتى كه صاحب جواهر به آن استدلال كرده است اول ملاحظه كنيم ان شأ الله و بعد هم رواياتى كه معارض با اين روايات است و بعد هم جمع بين اين روايات و اگر جمع نشد، علاج اين دو دسته روايات متعارضه به چه كيفيت خواهد بود؟
رواياتى كه مورد استدلال صاحب جواهر واقع شده است يكى همان صحيحه عيص بن قاسم است كه در بحث گذشته ما مطرح كرديم حديث پنجم باب 52 روايت اين بود، " عن أبى عبدالله قال: سألته عن متمتع يدخل يوم التروية و ليس معه هدى، قال: فلا يصوم ذلك اليوم، و لا يوم عرفة " ، حالا اينجا نكتهاى را عرض كنيم روى آن راهى كه ما طى كرديم ما اين " لا يصوم ذلك اليوم و لايوم عرفة " ، گفتيم جمع دلالى با روايت يحيى الازرق ندارد و لذا اين روايت را كنار مىگذاريم و حالا بحث اين است كه اگر روايت را كنار گذاشتيم و در همين بعد آن كنار مىگذاريم و در اين " لا يصوم ذلك اليوم و لا يوم عرفة "، اين مقدار آن معارض است با روايت يحيى الازرق است اما آنكه الان مىخواهيم به اين روايت استشهاد كنيم آن ذيل آن است و ديگر كارى به " لا يصوم ذلك اليوم و لا يوم عرفة " ، نداريم و فرض كنيم اين جمله در اين روايت وجود ندارد و حالا ذيل اين است كه محل بحث ما است، " يتسحر ليلة الحصبة " ، ليله حصبه اين سحرى بخورد و استفاده كند و در نتيجه، " فيصبح صائماً " ، صبح مىكند در حالى كه روزه دار است، اين چه روزى است؟ روايت اين خصوصيت را دارد كه مىگويد، " هو يوم النفر " ، اين صبح ليله الحصبه كه " يصبح صائماً " ، اين يوم نفر است كه يوم النفر وقتى كه به اطلاق عرض مىشود گفته مىشود يعنى روز دوازدهم براى اينكه آن نفر عمومى و نفر بزرگ كه اكثر
حجاج آن نفر را دارا هستند آن عبارت است از نفر روز دوازدهم كه اولين روز نفر است و حالا اين روايت كاملاً دلالت دارد بر اينكه يوم النفر كه همان يوم الحصبه است عبارت است از روز دوازدهم و روز دوازدهم بلا اشكال از ايّام تشريق است و مىگويد مانعى ندارد كه روزه بگيرد " و يصوم يومين بعده " ، و دو روز به اين روز متصلاً روزه بگيرد و ثلاثة ايّام متتابعات و متواليات تحقق پيدا كند.
پس اين روايت با سند صحيح خود مىتواند اين معنا را اثبات كند كه روز دوازدهم براى كسى كه صيام ثلاثة ايّام را انجام نداده است به عنوان اولين روز، روزه او مىتواند واقع شود در حالى كه روز دوازدهم بلا اشكال از ايّام تشريق است، اين يك روايت.
روايت ديگر كه به مناسبتى اين را خوانديم روايت سوّم باب 53 صحيحه حمّاد بن عيسى، روايت كاملاً صحيحه است، " قال: سمعت ابا عبدالله يقول: قال على: " مطلب را از امام على (ع) نقل فرمودند: ايشان فرموده است: " صيام ثلاثة ايّام فى الحج " ، عبارت است از " قبل التروية بيوم، يوم التروية، و يوم عرفة فمن فاته ذلك " ، اگر كسى اين صيام ثلاثة اولى را نتوانست انجام دهد، " فليتسحر ليلة الحصبة " ، ليله حصبه سحرى بخورد و خودشان يا اميرالمؤمنين تفسير مىكنند يا امام صادق (ع) كلام اميرالمؤمنين (ع) را تفسير مىكنند و مىفرمايند: " يعنى ليلة النفر، ليلة الحصبة همان ليلة النفر است و نفر هم عند الاطلاق همان نفر اعظم كه عبارت از روز دوازدهم است كه بلا اشكال از ايّام تشريق است " فليتسحر ليلة الحصبة يعنى ليلة النفر، و يصبح صائماً " و بعد در همان روز كوچ مىكند و قاعدتاً به مكه مىآيد " و يومين بعده " ، و دو روز على القاعده در مكه متصل به همان روز روزه مىگيرد " و سبعة اذا رجع " هفت روز بعد از برگشتن به وطن خود. اين را ببينيد كه هم ليلة الحصبه را مطرح كرد و هم خود يا امام صادق (ع) " ليلة الحصبه " را به " ليلة النفر " خودشان تفسير كردند و نه اينكه تفسير مربوط به راوى و يا كسى ديگر باشد اين يومين روايت است كه مستند صاحب جواهر مىتواند واقع شود.
يك روايتى در باب 46 حديث چهاردهم، كه البته اين روى مبناى ما همين روايت حمّاد است و اينها خود صاحب جواهر و ديگران كه مىآيند تعبير مىكنند كه حمّاد در اين رابطه دو روايت دارد روى آن معيّار و ملاكى كه مكرر ما عرض مىكرديم اين يك روايت است منتها صاحب وسائل در بابهاى مختلف به عنوان دو روايت اين را مطرح كردهاند، باب چهل و ششم و حديث چهاردهم، همين حماد بن عيسى، " قال: سمعت ابا عبدالله يقول: قال على فى قول الله عزوجلّ: فصيام ثلاثة ايّام فى الحجّ و سبعة قال: قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة " ، بعد اضافه فرمود " فمن فاتته هذه الأيّام " ، اگر اين سه
روز قبل از عيد از دست او رفت، " فلينشئ " يعنى شروع كند به اين روزه ثلاثه يوم الحصبة "و هى ليلة النفر " باز هم عنوان حصبه در اين روايت است و هم تفسير حصبه به يوم النفر و ليلة الحصبة به ليلة النفر، پس حالا واقع آن اين است كه تا اينجا دو روايت بوده است و روايت حمّاد هيچ گونه تعددى در آن وجود ندارد و حالا بعضى از روايات ديگر هم هست كه به عنوان مستند صاحب جواهر و بعضى از روايات معارضه هم وجود دارد كه اينها را ملاحظه بفرمائيد تا ببينيم چگونه بايد معالجه بشود ان شأ الله.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...