• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پنجاه و پنجم "
    در همان بحث اصلى خودمان عرض كرديم كه در مقابل روايتينى كه در مسأله وارد شده بود طوائفى از روايات به عنوان معارض مطرح بودند لكن با ملاحظه آنها معلوم شد كه آن دو طائفه اوّل نسبتشان با روايتين در ما نحن فيه نسبت اطلاق و تقييد است و در مسأله اطلاق و تقييد تعارضى وجود ندارد الا بدواً و اما عمده آن طائفه سوّم بود كه طائفه سوّم نهى مى‏كرد از روزه روز ترويه و روزه روز عرفه، تعبير آن تعبير نهى بود لا يصوم يوم التروية، ولا يوم عرفة، و همان طورى كه ملاحظه فرموديد بعض الاعلام قدس سره شريف از شيخ طوسى عليه الرحمه نقل كردند كه ايشان اين روايت‏هاى اين نحو را حمل بر اين معنا كرده است لا يصوم يوم التروية يعنى به تنهايى لا يصوم يوم عرفة، يعنى به تنهايى و اما اگر بخواهد روز تروية و روز عرفه را با هم روزه بگيرد اين روايات ولو اينكه اطلاق آن اقتضاى عدم جواز را مى‏كند لكن اين صورت را ما به قرينه روايتينى كه در ما نحن فيه وارد شده بود كه عمده‏اش روايت يحيى‏الازرق بود خارج مى‏كنيم و بعد بعض الاعلام تأييدا به اين فرمايش شيخ طوسى فرمودند: كه قواعد عربيت هم همين معنا را دلالت دارد براى اينكه در عربيّت اينگونه گفته مى‏شود كه اگر لاى ناهية، تكرار شود معنايش اين است كه هر كدام از اين منهى عنه هااستقلال دارد و انفراد دارند اما اگر لاى ناهيه تكرار نشود، مثل لا تجالس زيداً و عمراً، اين از اول ظهور در نهى انضمامى دارد و ظهور در نهى اجتماعى دارد و چون در ما نحن فيه روايات حرف لا تكرر پيدا كرده براى اينكه فرموده لا يصوم يوم التروية، و لا يوم عرفة، لذا اين را هم بايد بگوييم كه غرض اولى اين است كه هر كدام از اينها مستقلاً روزه روز ترويه مستقلاً، روزه روز عرفه مستقلاً اين منهى عنه است، خوب ايشان جمع شيخ را به اين كيفيت نقل كردند و خودشان هم‏تأييد كردند و فرمودند: ما ذكره شيخ متينٌ جدّاً و با قواعد عربيّت تطبيق مى‏كند لكن بعد از دقّت در روايت معلوم مى‏شود كه مسأله اين طور نيست، در روايت وقتى انسان دقّت مى‏كند در حقيقت يك چيزى به منزله تعليل (خوب دقت كنيد) براى اين نهى مطرح است به عنوان تعليل و به منزله تعليل مطرح است و آن وقت اگر ما آن علت را ملاحظه كنيم و ببينيم كه آن علت هم در روزه روز ترويه به تنهائى وجود دارد و هم در روزه روز عرفه به تنهايى وجود دارد و هم در روزه عرفه و ترويه مجتمعاً هم وجود دارد اگر علّت را ما ملاحظه كنيم كه در تمام اين فروض ثلاثه وجود دارد آيا مى‏توانيم لا يصوم يوم التروية، ولا يوم عرفه را حمل كنيم بر آنجايى كه روز ترويه را به تنهايى روزه بگيرد و روز عرفه را به تنهايى روزه‏
    بگيرد و ما مى‏بينيم كه علت علتى است كه اگر روز ترويه و روز عرفه را با هم روزه هم بگيرد اين علتى كه در روايت ذكر شده است در اين فرض هم وجود دارد، و اگر همچنين مسأله‏اى باشد چگونه مى‏توانيم اين روايت را حمل بر صورت انفراد كنيم و بگوييم مقصود از روايت صورت انفراد است و اما صورت اجتماع كه ترويه و عرفه را هر دو روزه گرفته شود اين متعلق نهى در روايت نيست حالا دقت بفرماييد نكته‏اى را كه در روايت وجود دارد.
    در آن روايت عبدالرحمان بن الحجاج كه گفتيم در نقلش هم ترديد وجود دارد حالا كارى به آن جهت‏ش نداريم، از امام سوال كرد، گفت : فان فاته صوم هذه الايّام، اگر روزه اين ايامى كه شما فرموديد از او فوت شود تكليف چيست؟ فقال: لا يصوم يوم التروية ولا يوم عرفة، اگر ما بوديم همين مقدار و چيزى كه به منزلة تعليل براى اين حكم باشد وجود نداشت ما مى‏آمديم همان حرف شيخ و بعض الاعلام قدس سره هما رااخذ مى‏كرديم لكن اين دنباله‏اش علت و رمز را بيان كرده است و مى‏گويد ولكن يصوم ثلاثة أيّام متتابعات، يعنى علت اين كه مى‏گويم لا يصوم يوم تروية و لا يوم عرفه اين است كه تتابع از بين رفته است و تتابع ضربه خورده است و براى اينكه به تتابع ضربه‏اى وارد نيايد من مى‏گويم لا يصوم يوم تروية ولا يوم عرفة، بلكه صبر كند بلكه صبربكند بعد ايّام تشريق ثلاثة ايّام متتابعات روزه بگيرند ، اگر علّت نهى مسأله اخلال به تتابع است مگر در اخلال به تتابع فرق است بين اينكه روز عرفه به تنهايى باشد و روز تروية به تنهايى باشد يا روز عرفه و ترويه هر دو تحقق داشته باشد در هر سه صورت مسأله اخلال به تتابع مطرح است و آن وقت چگونه مى‏توانيم اين روايت را اينگونه حمل كنيم و بگوييم لا يصوم يوم تروية اى بانفرادها، لا يصوم يوم عرفه اى بانفرادها، گفتم اگر اين ذيل را نمى‏داشت و چيزى كه به منزله تعليل و رمز حكم است در روايت وجود نداشت ما مى‏آمديم همان بيان شيخ و تعليل بعض الاعلام را اخذ مى‏كرديم اما با توجه به اين ذيل نكته بيان شده است و نكته اخلال به تتابع در مسأله نهى و در اخلال به تتابع چه فرق مى‏كند روز ترويه را تنها روزه بگيرد يا روز عرفه را تنها روزه بگيرد يا دو روز را روزه بگيرد و روز سوّم به بعد از عيد قربان موكول شود و در همه صور ثلاثه مسأله اخلال به تتابع مطرح است و آن وقت مى‏شود روايتى را كه مشتمل بر بيان نكته و رمز حكم است ما اين را حمل كنيم بر يكى دو مورد با اينكه اين رمز و نكته در غير اين مورد هم جريان دارد لذا اين حمل شيخ و تاييد بعض الاعلام هيچ به نظر تمام نمى‏آيد و در روايت عيص بن قاسم هم همينگونه است و منتها اين روايتى كه خوانديم قدرى روشنتر بود اما در روايت عيص بن قاسم هم مسأله باز اينگونه است وروايت اين بود كه مى‏گفت سألته ان متمتع يدخل يوم تروية وليس معه هدى، قال: فلا يصوم ذلك‏
    يوم ولا يوم عرفة، پس چه بايد بكند؟ ويتسحر ليلة الحصبة فيصبح صائما وهو يوم النفر، ويصوم يومين بعد، يعنى دو روز متصل، روز نفر را روزه بگيرد و دو روز بعد را متصلاً به يوم نفر روزه بگيرد كه در نتيجه مسأله تتابع هيچ لطمه‏اى بر آن وارد نشود از همين هم استفاده مى‏كنيم كه آنكه هدف اصلى روايت است و به لحاظ آن مسأله لا يصوم يوم التروية و لا يوم عرفة مطرح شده است مسأله اخلال به توالى و اخلال به تتابع است و در اخلال به توالى و تتابع هيچ فرقى بين صور ثلاثه وجود ندارد و لذا اين است كه اين طائفه سوّم به نظر من با آن روايت يحيى الازرق و روايت ديگرى كه دو روايت اصلى در محل بحث ما بودند هيچ امكان جمع دلالى بينشان وجود ندارد اينها با هم متعارض هستند و روايت يحيى الازرق مى‏خواهد بگويد در اين صورت تتابع معتبر نيست اما آن روايت مى‏گويد كه حتى در اين صورت هم تتابع معتبر است و عنوان آن اطلاق و تقييد نيست و عنوان آن مسأله تعليل است و تعليل همه فروض ثلاثه را شامل مى‏شود بلا اشكال لذا بين روايت يحيى الازرق و اين طائفه سوّمى كه مورد بحث ما است كاملاً بين آنها تعارض است و منتها ما چون شهرت فتوائيه را اولين مرجح در باب خبرين متعارضين مى‏دانيم روايت يحيى‏الازرق را به واسطه موافقت با فتواى مشهور روايت ذات ترجيح مى‏دانيم و به علت وجود ترجيح اين روايت را بر روايت عيص و بر اين روايت عبدالرحمان بن حجاج مقدم مى‏داريم اما جمع دلالى به نظر ما بين اينها به هيچ وجه وجود ندارد و در نتيجه در اصل بحث به اينجا رسيديم كه بايد بر طبق روايت يحيى‏الازرق فتوا بدهيم و در نتيجه اين حكم را داشته باشيم كه مسأله توالى كه در صيام ثلاثة ايّام معتبر است در يك موردش اعتبار ندارد آنجايى كه روز ترويه و روز عرفه را روزه بگيرد و آن هم در صورتى كه كان غير متمكن از روزه روز هفتم روى عدم تمكن روزه روز هفتم ترك شد و حالا روز هشتم و نهم را روزه گرفت و در اين جا مسأله توالى اعتبار ندارد اما از اين محدوده كه بگذرد همه جا توالى معتبر است و اگر روزه روز هفتم را بى‏جهت ترك كرده باشد و هشتم و نهم به درد نمى‏خورد و اگر هشتم را به تنهايى روزه بگيرد و نهم را به تنهايى روزه بگيرد اينها چون ضربه به توالى و تتابع مى‏خورد جايز نيست و اما فقط يك مورد آن هم با دو خصوصيت يكى عدم تمكن از روزه روز هفتم و ديگرى گرفتن روزه روز هشتم و نهم، در اينجا درست است كه به توالى ضربه مى‏خورد اما در خصوص اينجا به واسطه وجود روايت و استناد مشهور به روايت و موافقت مشهور با مضمون روايت ما اخذ مى‏كنيم به اين معنا و در نتيجه‏در اين مسأله با توجه به روايات معارضه و جمعى از روايات معارضه جمع دلالى داشتند و اين طائفه اخير كه جمع دلالى نداشت در مقام معارضه به عنوان اينكه ترجيح با روايات مقام است اينها كنار رفتند و حالا هنوز اين بحث‏
    ما در مورد خصوصيات صيام ثلاثة ايّام و باز در همين مسأله ما نحن فيه كه روز هشتم و نهم را روزه بگيرد باز بعضى از فروع و مسائل دارد كه در كلام امام بزرگوار در تحريرالوسيله مطرح است و حالا يك مسأله اش كه تقريباً مقدمه آن مسأله بعدى است و يك مسأله اين است كه آيا اين صيام ثلاثة ايّام را اگر كسى بخواهد از روز يازدهم بعد از عيد قربان كه عيد قربان روزه‏اش حرام است و اگر بخواهد روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم در همان منا اين حاجى متمتعى كه لا يكون معه هدى، اين ايّام ثلاثة تشريق را روزه بگيرد آيا جايز است يا خير؟ البته از بعضى از رواياتى كه مى‏خوانيم روى بعضى از سؤال و جوابها و استدلالها و اشكالهايى كه به امام شده است و جواب داده‏اند در ذهن اينگونه است كه اين كه آيه شريفه مى‏گويد فثلاثة ، فصيام ثلاثة ايّام فى الحج، خيال مى‏شده است كه اين فى الحج يعنى در همان زمانى كه حاجى اشتغال به اعمال حج دارد، خوب حاجى روز يازده و دوازده و سيزده هم به لحاظ اينكه مبيت او واجب است كه البته مبيت به منا در شب يازده و دوازه واجب است و نسبت به بعضى از افراد شب سيزدهم هم واجب است و هر شبى كه مبيت آن واجب باشد رمى جمرات ثلاثه در روز آن واجب است و اين يك ملازمه است كه كل ليلة مبيت آن ليل در منا واجب است رمى جمرات ثلاثه هم در روز واجب است لذا بعضى خيال كردند كه اين فصيام ثلاثة ايّام فى الحج، معنايش اين است كه تا زمانى كه حاجى اشتغال به شؤون حج و مناسك حج دارد اين صيام ثلاثة ايّام بايد تحقق پيدا كند لذا گفتند اگر كسى قبل از عيد قربان روزه نگرفت يا عمداً يا غير عمد، از همان روز بعد از عيد قربان كه روز يازده و دوازده و سيزده است بايد روزه بگيرد و از فقهاى ما تنها يك نفر از فقها متقدم حكم به جواز اين معنا كرده است و نه به وجوبش و گفته كه مانعى ندارد كه اين صيام ثلاثة ايّام در روز يازده و دوازده و سيزده واقع شود اما بقيه فقهاى ما به استناد روايات كثيره كه در مسأله وارد شده است حكم كردند كه اين صيام ثلاثة ايّام نمى‏شود بر ثلاثة ايّام تشريق انطباق پيدا كند به طورى كه از روز يازده و دوازده و سيزده بخواهد اين صيام ثلاثة ايّام را انجام دهد و مستند شان روايات كثيره‏اى است كه در اين باب است و لكن يكى الى دو روايت به عنوان سند و مستند آن بعض فقهاى متقدم است كه آنها را بايد انشأالله ملاحظه كنيم و حالا رواياتى كه مى‏گويد اين صيام ثلاثة ايّام نمى‏شود بر ثلاثه ايّام تشريق منطبق شود روايات متعددى است در باب 51 از ابواب ذبح اين روايات ذكر شده است، يكى روايت اوّل ، روايت ابن سنان كه ظاهر آن همان عبدالله بن سنان است و دو سند در اين روايت است يكى صفوان از ابن سنان نقل كرده است و يكى ابن المغيرة، عن ابن سنان نقل كرده است عن ابى عبدالله (ع) قال: سألته عن رجل تمتّع فلم يجد هديا، متمتعى كه واجد هدى نيست قال: فليصم ثلاثة
    ايّام ليس فيها ايّام التّشريق ثلاثة ايّامى كه از ايّام تشريق در آن نباشد كه ظاهر اين روايت اين است كه حتى يك روز از ايّام تشريق هم نبايد در اين ثلاثة ايّام باشد تا چه برسد به آنجايى كه همه ثلاثه ايّام تشريق بخواهد به عنوان صيام ثلاثة ايّام واقع شود بعد مى‏فرمايد ولكن يقيم بمكّة حتّى يصومها، ثلاثه را، وسبعة اذا رجع الى اهله، اين عطف به آن ثلاثة ايّام است، وسبعة اذا رجع الى اهله، وذكر حديث بديل ابن ورقا، يك حديثى است كه مربوط به بديل ابن ورقا در جريان حجةالوداع رسول خدا(ص)، اين حديث آنجا است حديث اين است:
    حديث اين است چون در روايت ديگر هم اشاره دارد و اصل حديث را صدوق به عنوان مرسله از آن مرسله هاى معتبر، روايت هشتم اين باب 51 است قال: وروى عن الائمة (ع) انّ المتمتع اذا وجد الهدى ولم يجد الثمن صام "الى أن قال:) وسط آن بياناتى است فرمود: ولا يجوز له ان يصوم ايّام التشريق، چرا؟ فان النبى (ص) بعث بديل بن ورقا الخزاعىّ، در جريان حجةالوداع رسول خدا مأموريتى دادند به اين بديل ورقا به اين كيفيت، على جمل أورق ، روى يك شترى كه داراى اين خصوصيت بود، فأمره، دستور عام اين بود، فأمره أن يتخلّل الفساطيط، همانطورى كه الان در منا چادرها و خيمه‏ها برپا مى‏شود خوب در جريان حجةالوداع رسول خدا هم همين كيفيت بود رسول خدا به اين دستور دادند كه برو سراغ اين خيمه‏ها دانه به دانه، وينادى فى الناس ايّام منى: با صداى بلند به اين مردم ندا بده، الا لا تصوموا، آگاه باشيد كه نمى‏توانيد در منا روزه بگيرد، خوب روز دهم كه عيد قربان است و روزهاى بعد هم همينطور چرا؟ فانّها ايّام اكل وشرب وبعال، اين روزهايى است كه كانّه مردم از احرام هم بيرون آمدند و ديگر بايد حالات آزادى و استراحتى داشته باشند و بايد از اكل و شرب استفاده كنند وبعال، از همه بعل به معناى شوهر است يعنى روزهايى است كه زنها بايد شوهردارى كنند و از مسأله وطى و امثال ذلك به واسطه اينكه معمولاً همان روز عيد قربان در زمان ما هم هست و مستحب است و مى‏روند طواف و همه مسائل را انجام مى‏دهند و ديگر روز يازدهم و دوازدهم هيچ مشكل احرامى و محرمات احرام وجود ندارد و آن وقت رسول خدا فرمودند چون كه روزهاى شرب و اكل و امثال ذلك است ديگر لا تصوموا، حق نداريد در اين روزها روزه بگيريد لذا در عبارت امام صادق (ع) در ذيل اين بود كه وحديث بديل ابن ورقا، جريان حديث بديل ابن ورقا كه مامور رسول خدا در حجة الوداع براى اينكه به مردم بگويد لا تصوموا، اين ايام تشريق اين را خداوند آزادى داده است كه مردم استراحتى كنند و روايات ديگرى در اين باب است متعدد از جمله آن روايتى كه اشاره كردم آن شبهه‏اى كه در ذهن بعضى ها بوده روايت چهارم اين باب عبدالرحمن‏
    بن الحجاج ، قال: كنت قائما اصلى، من ايستاده بودم نماز مى‏خواندم، واباالحسن قاعد قدّامى، امام‏ابوالحسن مو س بن جعفر جلوى من نشسته بودند، وانا لا اعلم، به علت كثرت جميعت من توجه پيدا نكردم كه امام جلوى من نشستند، فجائه عبّاد البصرى، عباد بصرى خدمت امام آمد، فسلّم ثمّ جلس، فقال له: يا اباالحسن ما تقول فى رجل تمتع ولم يكن له هدى؟ متمتع غير واجد هدى ، حكمش چيست؟ قال: يصوم الايّام التى قال الله تعالى، همان ايام ثلاثه كه خداوند در قرآن فرمودند همان را بايد روزه بگيرد، حالا قال: عبدالرحمان مى‏گويد: فجعلت سمعى اليهما، من گوشهايم را تيز كردم ببينم كه امام چه مى‏فرمايد؟ و اين عبّاد بصرى چه مى‏گويد؟ فقال له عبّاد واىّ ايّام هىّ؟ آن ثلاثة ايّام كه خدا فرموده است عبارت است از چه روزهايى، قال: قبل التروية بيوم، ويوم التروية، ويوم عرفه، همان كه عرض كرديم روايات ظاهره در تعيين دارد لكن به قرينه روايات ديگر حمل بر استحباب كرديم، قال: عباد گفت: فان فاته ذلك؟ اگر نتوانست اين سه روزى كه شما تعيين كرديد روزه بگيرد، قال: امام ابوالحسن فرمود: يصوم صبيحة الحصبة ويومين بعد ذلك، همان روزى كه از منا كوچ مى‏كند آن روز را روزه بگيرد و دو روز بعد از آن روز را وصل به همان روز روزه بگيرد قال: عباد گفت كه: فلا تقول كما قال عبدالله بن الحسن، آيا نظر شما در اين باب با نظر عبدالله بن حسن دو تا است و چرا شماطبق نظر عبدالله بن حسن فتوا نمى‏دهيد، قال: امام فرمود: فأى شى قال؟ مگر عبدالله بن حسن نظرش در اين مسأله چيست كه اگر نتوانست روز هفتم و هشتم و نهم را روزه بگيرد او نظرش چيست و چه روزهايى را روزه بگيرد؟ قال: يصوم ايّام التشريق، عبدالله بن حسن نظرش اين است كه از همان روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم كه ايام تشريق است در منا روزه بگيرد.
    (س..:) (پاسخ استاد:) يكى از فقهاى آن زمان بود.
    قال: امام حسن (ع) فرمود: ان جعفراً كان يقول: پدرم جعفر محمد بن صادق (ع) اينگونه مى‏فرمود: كه انّ رسول الله (ص) امر بديلا، همان بديل بن ورقا، به او دستور دادند كه ينادى ، به مسلمانها و حجاج برساند كه انّ هذه ايّام اكل وشرب فلا يصومنّ احد، كسى حق ندارد اين روزهاى تشريق را روزه بگيرد، امام صادق اينگونه از رسول خدا نقل كردند، قال: اين شبهه‏اى كه عرض كردم از اين سؤالى است كه اين عرض مى‏شود عبّاد بصرى مى‏كند استفاده مى‏شود، قال: يا اباالحسن انّ الله قال: خدا در قرآن اينگونه فرموده است، " فصيام ثلاثة ايّام فى الحجّ وسبعة اذا رجعتم " ، همين، اين چه اشكالى مى‏تواند به امام ابوالحسن (ع) باشد و اين اشكال بودنش متفرع بر اين است كه از اين آيه مى‏خواسته است اين معنا را استفاده كند كه ثلاثة ايّام فى صيام ثلاثة ايّام فى الحج يعنى فى زمن اشتغال بالعمال الحج، و زمان اشتغال به ايّام حج ايّام‏
    تشريق را بر آن منطبق مى‏شود و اما بعد از گذشتن ايّام تشريق ديگر زمان اشتغال به ايّام حج نيست و اين آيه شريفه را كانّ شما ابوالحسن (ع) چگونه معنا مى‏كنيد؟ قال: امام فرمود: كان جعفر يقول، پدرم اينگونه مى‏فرمود: كه ذوالحجة كلّه من اشهر الحج، يعنى مقصود از اين آيه اين است كه فصيام ثلاثة ايّام فى شهر الحج، و ذى‏الحجه مجموعاً شهر حج است پس چرا شما مسأله را تطبيق مى‏كنيد بر ايّام تشريق، اين سؤال و جواب همچنين معنايى را دلالت دارد كه روايات ديگرى هم در اين باب است مثل روايت هشتم و همينطور روايت دوّم اين باب كه روايت ابن مسكان است آن هم همينطور دلالت دارد لكن در مقابل يك الى دو روايت وجود دارد كه از آن استفاده مى‏شود كه صوم ثلاثة ايّام فى ايّام تشريق هم مانعى ندارد كه اين دو روايت را فردا انشأالله عرض خواهيم كرد.
    پايان