• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پنجاه و چهارم "
    عرض كرديم كه در مقابل آن دو روايت كه دلالت بر اين داشت كه اگر كسى روز هفتم را متمكن از صوم نباشد، هشتم و نهم را روزه بگيرد و يك روز باقى‏مانده را بعد از ايام تشريق روزه بگيرد، كه در نتيجه تتابع و توالى لا محاله از بين خواهد رفت، در مقابل اين دو روايت، سه دسته روايات داشتيم، كه لازم بود اين روايات را ملاحظه كنيم و با مقايسه با آن دو روايت، راه حلى براى آن پيدا كنيم و طائفه اوّل كه از راه اطلاق و تقييد مشكلشان حل مى‏شد و در نتيجه تعارضى بين آنها و بين آن دو روايت وجودنداشت.
    طائفه دوّم رواياتى بود كه روى اين عنوان تكيه مى‏كرد كه " من فاته صوم هذه الثلاث‏ة " ، بايد بعد از ايام تشريق يا ليلة الحصبة يوم نفر، روزه بگيرد با توجه به اينكه " فاته " صدق مى‏كرد بر اينكه ولو يك روز از اين سه روز اول فوت شده باشد كه اگر روز هفتم فوت شده باشد، ظاهر اين دسته از روايات اين بود كه اگر روز هفتم فوت شود، بايد سه روز متوالى از ليلة الحصبة كه روز نفر است كه براى اين شخص از منا به مكه حاصل مى‏شود، بايد سه روز را آن زمان بگيرد و مقتضاى اين روايات اين بود كه حق ندارد روز هشتم ونهم را روزه بگيرد. براى اينكه توالى قاعدتاً از بين مى‏رود.
    اين دسته روايات كه رواياتش را ديروز ملاحظه فرموديد، اين هم راه جمع و راه حل معارضه با آن دو روايتى كه در اساس مسأله ما وارد بود، باز راه حل آن مسأله اطلاق و تقييد است. براى اينكه عنوان فوت صيام ثلاثة ايّام يعنى هفتم و هشتم و نهم، عنوان فوت از دو نظر اطلاق دارد، شايد مصداق ظاهر آن اين باشد، فوت صيام اين سه روز يك مصداق روشنش اين است كه روزه هر سه روز فوت شود. اگر هر سه روز روزه‏اش فوت شد، اين مصداق روشن " فاته صيام ثلاثة الايّام " ، هفتم و هشتم و نهم است، و باز مصاديق ديگر دارد كه اگر دو روز فوت شود، مثل اينكه هفتم و هشتم فوت شود، يا دو روز آن فرض كنيد هشتم و نهم فوت شود، مصاديق متعددى براى فوت صيام ثلاثة ايّام هفت و هشت و نه وجود دارد، كما اينكه عنوان فوت هم فوت اختيارى را شامل مى‏شود و هم فوت غير اختيارى را.
    بعد از آنكه عنوان " فاته " از دو نظر اطلاق داشت و شامل فروض و صور متعدده‏اى بود و از طرف ديگر اختيار و غيراختيارى را شامل مى‏شد، آن وقت ما اين حرف را مى‏زنيم كه اين دو روايتى كه در اساس مسأله وارد شده است، يك صورت مقيّد به دو قيد را خارج مى‏سازد، اولاًتنها آن صورتى را خارج مى‏كند كه روز هفتم را روزه نگرفته باشد و مورد اين دو روايت اصل مسأله‏
    آنجائى است كه روز هفتم را روزه نگرفته باشد، اما روز هشتم و نهم هيچ مشكلى براى روزه وجود ندارد و ثانياً برحسب آنچه كه ديروز عرض كرديم، مورد آن آنجايى است كه متمكن از روزه روز هفتم نبوده است، و الا اگر اختياراً روزه روز هفتم را ترك كرده باشد، باز آن حكم را در مورد او پياده نمى‏كرديم.
    پس در حقيقت در اساس بحث ما يك موضوع دو قيدى است. اولين قيدش اينكه روز هفتم ترك شده باشد، نه روز هشتم و نه روز نهم، تنها روز هفتم، و خصوصيت دوّم اينكه روز هفتم هم ترك آن به علت عدم تمكن بوده است، نه اينكه روزه روز هفتم را اختيااً را ترك كرده است و آن وقت اگر با اين دو قيد، اين مورد را خارج كنيم و بگوييم روز هشتم و نهم را روزه بگيرد و روز سوم را به بعد تأخير بياندازد و در نتيجه توالى به اين نحو از بين مى‏رود، بگوييم مانعى ندارد و دليل مطلق ما كليه فوت را دلالت داشت و حالا ما يك مورد فوت را با توجه به دو قيد و دو خصوصيت از اين دليل مطلق خارج مى‏كنيم، آيا مشكلى وجود دارد؟
    يك دليل مى‏گويد: " اعتق رقبة، لا تعتق رقبة كافرة " ، شما با دليل مقيّد مورد قيد را خارج مى‏كنيد و روايات مى‏گفت كسى كه او را صيام هفتم و هشتم و نهم فوت شده باشد كه اين فوت يك معناى وسيعى دارد، اين ميتواند روزه سه روز را تأخير بياندازد به بعد از ايام تشريق يا حداقل به بعد از عيد قربان، كه لا محاله عيد قربان فاصله مى‏شود بين اين روزها و اين روزه‏ها.
    پس مانعى ندارد كه در مقام جمع بين طائفه دوّم و دو روايتى كه در اصل مسأله وارد شده است، همان مسأله اطلاق و تقييد را مطرح كنيم و دو روايتِ ما نحن فيه، به منزله مقيّد براى اطلاق اين روايات وارده در فوت باشد كه عرض كرديم از دو جهت اطلاق دارد، هم موارد و فروض فوت را، و هم كيفيت فوت را از نظر اختيارى و غير اختيارى، شامل مى‏شود. لذا اين هم مشكلى در آن وجود ندارد.
    طائفه سوّم خيلى داغتر از دو طائفه قبلى است، يك سرى رواياتى است كه عنوان آن نهى از صوم يوم عرفه است و نهى از صوم يوم ترويه است. مى‏گويد كسى كه در روز ترويه وارد مكه مى‏شود، او روز ترويه را روزه نگيرد، روز عرفه را روزه نگيرد، رسماً نهى مى‏كند از روزه روز ترويه و روزه روز عرفه. لذا اين به حسب ظاهر خيلى داغ و تند است و بايد راه چاره‏اى براى حل مشكل اين دسته از روايات پيدا كرد. روايات در اين دسته تقريباً دو روايت است، منتها يك روايت را خوانديم اما يك سرى حرف دارد. يك روايتى كه اشكالى از نظر نقل و كيفيت روايت ندارد در باب 52، حديث پنجم، روايت صحيحه‏اى هم است كه از نظر سند مشكلى براى آن وجود ندارد.
    روايت اين است: صحيحه عيص بن قاسم، عن أبى عبدالله (ع) قال: سألته عن متمتّع يدخل يوم التروية وليس معه هدى،، يك متمعى روز هشتم وارد مكه مى‏شود، چون متمتع بايد اول وارد مكه شود. براى اينكه عمره تمتع را انجام دهد و پس از انجام عمره تمتع، از مكه محرم شود براى حج تمتع. لذا ورود متمتع به مكه يك امر اضطرارى ويك وظيفه است، سألته عن متمتع يدخل يوم التروية، يعنى يدخل به مكه، وليس معه هدى، تكليفش چيست؟ در آن روايتى كه ديروز خوانديم و بعضى از روايات و در همان روايت اصلى خودمان اين بود كه يوم ترويه را روزه گرفته، روز عرفه را روزه گرفته، و بعد امام فرمودند مانعى ندارد و يك روز سوم را در آن روايت ازرق داشت، بعد ايام تشريق روزه بگيرد. اما اين درست نقطه مقابل است و مى‏گويد متمتعى يوم التروية وارد شد، وليس معه هدى، امام برحسب اين روايت فرمود، فلا يصوم ذلك اليوم، حق ندارد روز ترويه را كه روز ورود به مكه است، روزه بگيرد، ولا يوم عرفة، روز بعد هم كه روز عرفه است، حق ندارد روزه بگيرد. روز بعد هم كه روز عيد قربان است و روز عيد قربان روزه گرفتن حرام است.
    پس عبارت اين است: " فلا يصوم ذلك اليوم، ولا يوم عرفة ويتسحر ليلة الحصب‏ة " ، آن شب كه فرداى آن از منا كوچ مى‏كند، سحرى بخورد، " فيصبح صائماً " ، آن روز را روزه دار باشد و آن عبارت است از " وهو يوم النفر، و يصوم يومين بعده " ، دو روز بعد هم روزه بگيرد تا اين ثلاثة ايّام متوالياً تحقق پيداكند، به حسب ظاهر درست نقطه مقابل آن روايت يحيى الازرق است. او مى‏گفت كه يوم التروية روزه بگيرد، روز عرفه هم روزه بگيرد، روز سوّم را هم بعد ازايام تشريق روزه بگيرد و معنايش اين است كه تتابع و توالى ديگر در اين صورت لازم نيست، اما اين با كمال ظهور نهى از اين معنا مى‏كند ، " لايصوم ذلك يوم ولا يوم عرفه " ، بلكه از همان روز نفر شروع كند و دو روز بعد از يوم نفر را روزه بگيرد تا ثلاثة ايّام متواليات و متتابعات تحقق پيدا كند.
    اين روايت در طائفه سوّم يك روايتى است كه سنداً معتبر است و از نظرِ كم و زيادى در نقل روايت هم، هيچ اشكالى در آن وجود ندارد. يعنى روايت به همين كيفيت است، بدون كم و زياد. لكن روايت ديگرى است كه روايت سوّم باب است و ديروز اين روايت را خوانديم كه روايت عبدالرحمان بن حجاج و صحيحه است. " عن ابى الحسن عليه السلام، قال: سأله عبّاد البصرى عن متمتع لم يكن معه هدى، (متمتع عاجز از هدى)، قال: يصوم ثلاثة ايّام، (سه روز روزه بگيرد، روى اين چاپ كتاب وسايل كه در اختيار ماست و قرائت شد، عنوان اين است، بعد از ثلاثة ايّام دارد) قبل التروية بيوم، يوم التروية، ويوم عرفة، (اما در مصدر و منبع اين روايت كه يكى از تهذيب و استبصار شيخ طوسى عليه الرحمة است، روايت اينگونه نقل شده است)، يصوم ثلاثة الايّام قبل التروية،
    همين جا تمام شده است. ديگر بيوم و يوم التروية و يوم عرفه، در نقل تهذيب كه اين روايت را هم صاحب وسايل از آنجا نقل كرده است و همينطور در كتاب استبصار كه مربوط به روايات متعارض و جمع بين اخبار، كتاب استبصار مرحوم شيخ تأليف شده است، در آنجا كه اين روايت را ايشان متعرض است، " قبل التروية بيوم، ويوم تروية و يوم عرف‏ة " ندارد و فقط دارد: "يصوم ثلاثة الايّام قبل التروى‏ة " ، كه اگر ما باشيم و ظاهر اين روايت، اين روايت از آن رواياتى كه مى‏گفت اول ذى‏الحجة، اگر كسى بخواهد صيام ثلاثة الايّام را رعايت كند، مانعى ندارد;
    در آن روايات دو تعبير بود، " من احب ان يصوم من اول ذى‏الحجة فلا بأس " ، اما اين روايت داغتر است، مى‏گويد: " يصوم ثلاثة الايّام قبل التروى‏ة " ، واجب است كه اين ثلاثة ايام قبل از ترويه تحقق پيدا كند، به طورى كه وقتى روز ترويه آمد، اين ثلاثة ايام تمام شده باشد و اين صيام انجام شده باشد.
    پس در نقل صاحب وسائل اين طور است و اما در تهذيب و استبصار همانطورى كه مُحَشّى در اينجا با اختصار برخورد كرده است، در حاشيه مى‏گويد: " راجعهما، (به تهذيب و استبصار مراجعه كنيد)، فانهما يخالفه " ، تهذيب و استبصار با اين چيزى كه صاحب وسائل نقل كرده است، مخالفت دارد و مخالفت در اين است كه در تهذيب و استبصار " بيوم و يوم التروية و يوم عرف‏ة " اصلاً وجود ندارد و آن وقت دنبال آن، عبّاد بصرى و عبدالرحمن نقل مى‏كند، " فان فاته صوم هذه الايّام " ، مشارعليه به " هذه " روى اختلاف نقلها مختلف مى‏شود، روى نقل صاحب وسائل كه مى‏گويد: " بيوم قبل التروية، يوم التروية، يوم عرف‏ة " ، " فاته صوم هذه الأيام " ، يعنى اگر سه روزِ هفتم و هشتم و نهم از دست او برود، به همان معناى وسيعى كه براى فوت ذكر كرديم.
    اما مشارعليه به " هذه " ، روى آنچه كه در كتاب تهذيب و استبصار است، ديگر هفتم و هشتم و نهم نيست. براى اينكه اول گفته شده است كه " يصوم ثلاثة الايّام قبل التروى‏ة " ، آن وقت معناىِ " فان فاته صوم هذه الأيّام " ، يعنى اين ايامِ ثلاثه قبل از ترويه، اگر فوت شود و مشارعليه آن سه روز قبل از ترويه خواهد بود و آن وقت فرض مى‏كند عبّاد بصرى كه اگر كسى قبل از ترويه نتوانست سه روز را روزه بگيرد و امام در جواب اينگونه مى‏فرمايد: " فقال: لا يصوم يوم التروية ولا يوم عرفة، ولكن يصوم ثلاثة ايّام متتابعات بعد ايّام التشريق " ، اگر روايت به اين كيفيتى باشد كه در تهذيب و استبصار مطرح است و همينطور كه نقل مى‏كنند نسخه‏هاى متعدد كتاب تهذيب و استبصار هم همين نحو را كه عرض مى‏شود نقل شده است، كه همان ثلاثة الايام قبل التروية است.
    اگر روايت اينگونه باشد، ما از نظر اين روايت ديگر مشكلى نداريم، براى اينكه اين روايت ظاهرش اين است كه ثلاثة ايّام قبل التروية تعيّن دارد و علاوه‏
    بر اينكه مخالف با همه روايات است، مخالف با جميع فتاواست. براى اينكه كسى اين فتوا را نداده كه صيام ثلاثة ايّام، حتماً قبل از ترويه بايد باشد. بلكه روايات متعدده ظاهرش در تعيّن روزهفتم و هشتم و نهم بود. ظاهرش تعيّن اين معناست كه ثلاثة ايّام قبل التروية تعين دارد. ببينيد كه وقتى مسأله تعيّن را صرف نظر مى‏كنيم و يك درجه مى‏آييم پائينتر و مى‏گوييم استحباب دارد و مثلاً روايت هشتم و نهم كه ظاهرش تعين بود، به قرينه آن رواياتى كه مى‏گفت از روز اول ماه مى‏تواند روزه بگيرد، ما آن را شاهد گرفتيم براى اينكه هفتم و هشتم و نهم، تعين ندارد. اما استحباب و فضيلت جاى تعين را مى‏گيرد و روايتى كه ظاهرش تعيّن است، معنا ندارد كه اين روايت حمل بر جواز شود و حداقل رفع يد از ظهور تعيّن، اين است كه ما در موقف استحباب قرار بگيريم. اما روايت ظاهرش تعيّن است و ما بياييم حمل بر جواز كنيم، بين جواز و تعيّن چه مجانست و ارتباطى وجود دارد.
    پس اين روايت به لحاظ اينكه چنين مطلبى را دلالت دارد كه روزه ثلاثة قبل التروية يا تعيّن داشته باشد يا استحباب داشته باشد، احدى قائل به اين معنا نشده است و هيچكس نيامده بگويد ثلاثة ايّام قبل التروية حتى مستحب است. براى اينكه استحباب روى هفتم و هشتم و نهم است و لذا اين روايت را روى اين جهت مى‏توانيم از آن صرف نظر كنيم و با نقل صحيح آن، اين روايت را كنار بگذاريم و بگوييم صاحب وسائل هم اشتباه كرده است و در چاپهاى اخير وسائل يك دقت بيشترى ملاحظه شده است. در آن چاپ وقتى وسائل را نقل مى‏كند به همان كيفيتى كه در تهذيب و استبصار نقل شده است، نقل مى‏كند و نه به اين كيفيتى كه در چاپ ما وجود دارد، بيوم قبل التروية، يوم التروية، يوم عرفه. لذا اشكالى ندارد كه ما اين روايت را كنار گذاريم و بحث را متمركز در روايت عيص بن قاسم كنيم كه هيچ مشكلى از لحاظ نقل و سند در آن وجود ندارد و عرض كرديم مثل دو ماشين كه شاخ به شاخ قرار مى‏گيرند، اين هم درست مقابل روايت يحيى الازرق واقع شده است و روايت يحيى الازرق مى‏گويد هشتم و نهم را روزه بگيرد و روز سوّم را به بعد موكول كند، اين با كمال ظهور دلالت مى‏كند كه " لا يصوم ذلك يوم التروية و لا يوم عرف‏ة " ، اين دو روز را حق ندارد روزه بگيرد، بلكه صبر كند از همان ليلة النفر و يوم النفر روزه را شروع كند و ثلاثة ايّام متواليات روزه خود را انجام دهد.
    بين اين دو روايت، چگونه جمع كنيم؟ (اينجا خوب دقت كنيد)، يك نقلى از شيخ طوسى - عليه الرحمة - شده است كه شيخ طوسى اين روايت را اينگونه حمل كرده است و معنا كرده است و فرموده است اينكه مى‏فرمايد: " لا يصوم ذلك اليوم " ، يعنى تنها روز ترويه را روزه نگيرد و تنها روز عرفه را روزه نگيرد. در حقيقت جمع بين اين روايت و روايت يحيى الازرق، اين است كه‏
    آن مى‏گفت دو روز را روزه گرفته است و اين نهى مى‏كند از روزه يك روز تنها، حالا آن يك روز تنها روز عرفه باشد يا روزتروية باشد، " لا يصوم ذلك اليوم اى يوم التروية وحدها و لا يصوم يوم عرفة وحدها " ، پس مانعى ندارد اگر بخواهد دو روز را با هم روزه بگيرد و منضماً و مجتمعاً روز هشتم و نهم را روزه بگيرد. از اين روايت اشكالى استفاده نمى‏شود وموافق با روايت يحيى الازرق خواهد بود.
    بعض الاعلام مى‏فرمايند: اين فرمايش شيخ طوسى در مقام حمل اين روايت بسيار فرمايش متينى هست و با قواعد عربيت و ادبيت هم تطبيق مى‏كند و مى‏فرمايند: تطبيق آن به اين كيفيت است كه اگر در جايى كه دو مطلب مطرح است و مطلب دوّم را عطف مى‏كند به مطلب اول و جمله هم يك جمله فعليّه و مشتمل بر نهى است؛ اين دو گونه است: يك وقت اين است كه كلمه " لا " تكرر پيدا مى‏كند و يك وقت است كه كلمه " لا " تكرر پيدا نمى‏كند و يك وقت مى‏گويد: " لا تجالس زيداً و لا عمرواً " ، و يك وقت اينگونه تعبير مى‏كند: " لا تجالس زيداً وعمرواً " ، و كلمه " لا " تكرار نمى‏شود. اين دو از لحاظ ادبى و عربى با هم فرق مى‏كند، اگر بگويد: " لا تجالس زيداً وعمرواً " ، اين ظهور در اين دارد كه مجالست زيد و عمرو در حال اجتماع آنها منهى عنه است. اما اگر تنها با زيد بخواهد مجالست كند يا تنها بخواهد با عمرو مجالست كند، مشكلى در كار نيست و مفادِ " لا تجالس زيداً و عمرواً " ، اين است كه روى اجتماع و انضمام تكيه شده است و نهى از اين اجتماع و انضمام دارد. اما اگر تعبير اين بود كه " لا تجالس زيداً و لا عمرواً " ، اين در درجه اول معنايش اين است كه هر كدام از اين زيد و عمرو يك حالت استقلال و انفرادى در آن وجود دارد و اگر بخواهد تنها با زيد مجالست كند، منهى عنه است و تنها با عمرو مجالست كند، منهى عنه است و به صورت اجتماع هم بخواهد با اينها مجالست كند، آن هم منهى عنه است.
    لذا " لا تجالس زيداً و لا عمرواً " ، در حقيقت سه نهى از آن استفاده مى‏شود: نهى از مجالست زيد به تنهائى، نهى از مجالست عمرو به تنهائى، نهى از مجالست زيد و عمرو به حالت اجتماع. ما نحن فيه از اين قبيل است كه كلمه " لا " تكرر شده است. براى اينكه مى‏فرمايد: " لايصوم ذلك اليوم ولا يوم عرف‏ة "، از اين استفاده مى‏شود كه اگر روز ترويه را به تنهايى بخواهد روزه بگيرد، جايز نيست و روز عرفه را به تنهايى بخواهد روزه بگيرد، جايز نيست و اگر روز ترويه و روز عرفه را با هم بخواهد روزه بگيرد، جايز نيست. لكن اين صورت اخير را به واسطه روايت يحيى الازرق از اطلاق اين " لايصوم " خارج مى‏كنيم. براى اينكه روايت الازرق يك صورت را دلالت بر جواز مى‏كند و آن روزه روزه هشتم در صورتى كه منضم شود به روزه روز نهم و يك روز هم‏
    بعد از ايام تشريق روزه واقع شود.
    پس بين روايت عيص بن قاسم و روايت يحيى الازرق باز شبيه همان مسأله اطلاق و تقييد مطرح است و اين " لا يصوم " ، در حقيقت كانّه ظهور در سه نهى دارد و به نحو اطلاق، ما يك صورت آن را به واسطه روايت يحيى الازرق خارج مى‏كنيم و دو صورت ديگر باقى مى‏ماند كه اگر بخواهد به تنهايى يوم ترويه روزه بگيرد، لا يجوز، و اگر بخواهد به تنهايى روز عرفه را روزه بگيرد، لا يجوز، و لذا جمع بين اين روايت و روايت يحيى الازرق به اين كيفيت مى‏شود كه تقريباً همان چيزى است كه مرحوم شيخ طوسى فرموده است. دقت بيشترى بفرماييد كه اين حرف درست است يا قابل مناقشه است. تا روز شنبه انشأالله.
    پايان