• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پنجاهم "
    عرض كرديم اين صيام ثلاثة ايام به لحاظ اينكه در آيه شريفه قيد فى الحج اين صيام شده است، بر حسب روايات و بر حسب فتاوى، مقصود از اين فى الحج از نظر زمان، خصوص ماه ذيحجة الحرام است. اما در دو ماه قبل ولو اينكه عنوان اشهر حج بر آنها منطبق است، لكن در آن دو ماه گرفته شود، جايز نيست.
    در بعضى از رواياتى هم كه امروز مى‏خوانيم، ان شأ الله اين معنى به عنوان تفسير آيه مورد اشاره واقع شده است. پس حالا كه در خصوص ماه ذيحجه بايد اين صيام ثلاثة ايام واقع شود. حالا بحث در اين است كه ما رواياتى داريم كه از آنها به حسب ظاهر تعين اين معنى استفاده مى‏شود كه بايد اين ثلاثة ايام از روز هفتم ذيحجه شروع شود و به روز نهم كه عبارت از يوم عرفه است، ختم شود.
    تعبير در اين روايات اين است: " يوم قبل الترويه و يوم الترويه و يوم عرفه " هفتم و هشتم و نهم ماه ذيحجة الحرام، آن وقت بحث در اين واقع شده كه آيا قبل از اين سه روز، در همان ماه ذيحجه، مى‏شود صيام ثلاثة ايام واقع بشود؟ مثل روز اول و دوم و سوم ذيحجه؟ و هكذا روزهاى ديگر قبل از روز هفتم و هشتم و نهم؟
    مشهور بين فقها اين است كه اين معنى " ليس بجائز " لكن بعضى از بزرگان فقهأ مثل مرحوم محقق در كتاب نافع، و علامه در بعضى از كتابهايشان و همينطور شهيد ثانى، فرموده‏اند كه مانعى ندارد، روزهاى اول ذيحجة الحرام را هم براى صيام مى شود استفاده كرد، و يكى دو روايت هم، شاهد فرمايش اينها هست. حالا بايد ملاحظه كنيم، ببينيم آيا از روايات فى صورة التمكن استفاده مى‏شود كه روز هفتم و هشتم و نهم تعين دارد، بطورى كه تقديم بر اين ايام جايز نيست؟ يا اينكه نه، مانعى ندارد، لكن مستحب است كه روز هفتم و هشتم و نهم واقع بشود؟
    در ضمن اين مسأله، چون رواياتش واحد است. مسأله ديگرى در اين صيام ثلاثة ايام مطرح است، كه آن را هم ضمناً استفاده مى‏كنيم، و آن مسأله توالى بين ثلاثة ايام است كه يكى از خصوصياتى كه صيام ثلاثة در مقابل صيام سبعه دارد، اين است هل ر صيام ثلاثه، توالى معتبر است؟ الا در بعضى از فروض آن. اما در صيام " و سبعة اذا رجعتم " ديگر دليل بر اعتبار توالى درآن قائم نشده‏است، اين هم با توجه به اين رواياتى كه ملاحظه مى‏فرمائى،د اين معنى هم روشن مى‏شود.
    حالا رواياتى كه ظاهرش اين است كه اين ثلاثة ايام، هفتم و هشتم و نهم تعين دارد، و تقديم بر اين ثلاثة ايام جايز نيست و همينطور تأخير فى صورة الامكان، روايات متعددى هست: يكى در باب پنجاه و دوم حديث سوم، است، روايت صحيحه عبد الرحمان بن حجاج است، عن ابى الحسن (ع)، " قال: سأله عباد البصرى عن متمتع لم يكن معه هدى " ، متمتعى كه فاقد هدى است، " قال: يصوم ثلاثة ايام: قبل الترويه بيوم، و يوم التروية و يوم عرفه " ، خوب اين روايت فى نفسه هيچ ترديدى درآن نيست كه ظهور در تعين دارد، و در حقيقت سه خصوصيت از اين تعبير و از اين روايت استفاده مى‏شود:
    يكى آن مسأله‏اى كه عرض كرديم كه بايد اين ثلاثة ايام در ماه ذيحجة الحرام واقع بشود، اين روايت دلالت دارد، يكى اينكه روز ترويه و روز قبل و روز بعدش، تعين دارند و تعين معنايش اين است كه هم تقديم على هذه الايام جايز نيست، و هم تأخير عن هذه الايام، حداقل فى صورة القدرة و التمكن ليس بجائز " .
    نكته سومى كه اين روايت دلالت دارد مسأله توالى است، كه عرض كرديم در ضمن استفاده مى‏شود، براى اينكه اين سه روزى را كه در روايت مطرح كرده، يكى از خصوصياتشان مسأله توالى است كه بين اينها هيچ فصل و فاصله‏اى وجود ندارد. لذا اگر ما باشيم و نفس اين روايت، اين خصوصيات ثلاثه در اين روايت مطرح است. آن وقت حالا ذيلى دارد كه اين ذيل را ما مى‏خوانيم، لكن بحثش مربوط به بعد است" .
    قال: فان فاته صوم هذه الايام " اگر صوم اين ايام از دست او رفت، حالا يا عمداً يا غير عمد، اين سه روز را روزه نگرفت، در اين روايت مى‏فرمايد: " فقال: لايصوم يوم الترويه و لايوم عرفه و لكن يصوم ثلاثة ايام متتابعات بعد أيام التشريق " ، اگر اين ثلاثة ايام، قبل از روز قربان، فوت شد. ديگر انتقال به بعد ايام تشريق پيدا مى‏كند. لكن با حفظ مسأله تتابع و حفظ مسأله توالى، اين يك روايت.
    در باب چهل و ششم از همين ابواب ذبح، روايت اول همين باب كه اين روايت رفاعة بن موسى است، ولو اينكه در سندش هم سهل بن زياد است، لكن سهل بن زياد در آن رتبه‏اى كه قرار گرفته، تنها نيست. بلكه حالت انضمامى دارد، عنوان اين است: " عن احمد بن محمد و سهل بن زياد جميعاً عن رفاعة بن موسى " ، لذا وجود سهل بن زياد به اين كيفيت كه حالت انفراد و استقلال ندارد، هيچ مشكلى در سند روايت بوجود نمى‏آورد، " قال: سألت اباعبدالله (ع) عن المتمتع لايجد الهدى قال: يصوم قبل الترويه و يوم الترويه و يوم عرفه " ، حالا اين هم فقط تعبير اين است " يصوم قبل الترويه " كسى جمود بر ظاهر اين عبارت نكند كه يصوم قبل الترويه به روز پنجم هم صادق است،
    بر روز چهارم و سوم و دوم و اول هم صادق است.
    بلى، اگر اين عنوان تنها ذكر شده باشد، بگويند: يصوم قبل الترويه، قبل الترويه اطلاق دارد، همانطورى كه روز هفتم را كه متصل به يوم الترويه هست شامل مى‏شود، روزهاى ششم و پنجم تا اول ماه ذيحجه را شامل مى‏شود، اما وقتى كه مى‏بينيم دنبالش اين عبارت ذكر شده است، " و يوم الترويه و يوم عرفه " ، آيا عُرف استفاده نمى‏كند كه مقصود از " يصوم قبل الترويه " همان روز هفتمى است كه متصل به يوم الترويه است.
    پس فرق بين اينكه عنوان يصوم قبل الترويه تنهائى ذكر بشود، ظاهرش اين است كه اطلاق دارد، اما اگر پشت سرش يوم الترويه و يوم عرفه كه بعد از يوم ترويه است، ذكر بشود عُرف استفاده مى‏كند كه اين تعبير مى‏خواهد ثلاثة ايام متواليات را بيان كند. لذا با اينكه اين تعبير ضعيف‏تر از تعبير روايت قبلى است، مع ذلك ظهور عرفيش در جاى خودش محفوظ است و همان خصوصيات ثلاثه‏اى را كه ما در رابطه با روايت قبلى ذكر مى‏كرديم، آن خصوصيات در اينجا هم وجود دارد.
    (س:...) (پاسخ استاد:) ترويه همان روزى است كه مهيا مى‏شوند براى احرام حج، و آب با خودشان برمى‏دارند، چون در زمان سابق در عرفات آب وجود نداشته و اينها مجبور بودند كه از همان مكه مجهز به آب بشوند. " قلت: " راوى سؤآل مى‏كند، اينهم عرض كرديم حالا به بحث فعلىِ ما ارتباطى ندارد، لكن بعداً ما ان شأ الله بحث مى‏كنيم، " قلت: فانه قدم يوم الترويه " اين آدم متمتعى كه بايد اول عمره تمتعش را انجام بدهد و بعد مسأله حج تمتع را، راوى سؤال مى‏كند كه اين آدم اصلاً ورودش به مكه در خود روز ترويه بوده است، از آن طرف هم هدى ندارد.
    پس در رابطه با صوم نمى‏تواند روز هفتم و هشتم و نهم روزه بگيرد، " قال: يصوم ثلاثة أيام بعد التشريق " سه روز بعد التشريق به صورت متوالى روزه بگيرد كه عرض كرديم اين بحث را ما بعد ان شأ الله مطرح مى‏كنيم، " قلت: لم يقم عليه جمّاله " ، جمّال آن كسى كه شتر را به اين كرايه داده و شترها را خودش هدايت مى‏كند و كاروان را مى‏آورد و مى‏برد. مى‏گويد: اگر اين كاروان صبر نمى‏كند، اين جمال صبر نمى‏كند كه اين سه روز روزه را بگيرد، " قال: يصوم يوم الحصبه و بعده يومين " روزه حصبه (با ح حطى و صاد) اين را روزه بگيرد و دو روز بعد از يوم الحصبه را" .
    قال: قلت و مالحصبة؟ " مقصود از حصبه كه شما مى‏فرمائيد: چيست؟ " قال: يوم نفره " روزى كه كوچ مى‏كند، حالا اين بحثى البته در رابطه با معناى يوم الحصبه واقع شده و اينطورى كه از كلمات استفاده مى‏شود، يوم الحصبه روزى است كه از منى به مكه كوچ مى‏كنند، منتها در نفر از منى به مكه، دو روز
    براى يوم النفر مطرح است، براى اينكه عده‏اى از حجاج همان روز دوازدهم بعد از ظهر از منى به مكه كوچ مى‏كنند، و عده‏اى هم چون مبيت شب سيزدهم برايشان واجب است، روز سيزدهم از منى به مكه كوچ مى‏كنند.
    لذا براى نفر تعبير اين است كه نَفةران وجود دارد: يكى روز اول نفر، روز دوازدهم، يكى روز دوم نفر، كه عبارت از روز سيزدهم است. آن وقت در كلام فقهأ اينطورى مطرح است كه يوم الحصبه: عبارت از روز سيزدهم است كه نفر دومى است كه از منى تحقق پيدا مى‏كند. لكن در يكى از كلمات شيخ طوسى اين تعبير واقع شده كه ليلة الحصبه شب چهارهم است، رابع عشر. آن وقت مورد بحث واقع شده كه چهاردهم به چه مناسبت عنوان حصبه داشته باشد، و ليله چهاردهم ليلة الحصبه شناخته شود؟
    لذا آمده‏اند كلام شيخ طوسى را توجيه كردند كه شايد مقصود ايشان از چهاردهم، چهارم باشد و روز اول چهارم را روز خود عيد قربان حساب كنند، و در نتيجه روز چهارم مصادف با همان سيزدهم كه روز نفر دومى است، كه از منى به مكه تحقق پيدا مى‏كند.
    اما اين روايت مى‏گويد: كه " قلتُ: و ما الحصبه قال: يوم نفره " ، آيا هر كسى يك حصبه خاصى دارد؟ آنهائى كه دوازدهم كوچ مى‏كنند، حصبه آنها دوازدهم است؟ و آنهائى كه سيزدهم كوچ مى‏كنند، حصبه آنها سيزدهم است، كه از اين تعبير يوم نفره اين معنى استفاده مى‏شود كه هر كسى " له حصب‏ة " ، حالا اين را باز در بعضى از بحثهاى بعدى چون مورد ابتلاى ماست يك تحقيقى در اين باره ان شأ الله بعداً عرض مى‏كنيم.
    راوى يك به امام اشكالى مى‏كند ، مى‏گويد: " يصوم و هو مسافر " آيا اينكه مى‏خواهد روز نفر، روزه بگيرد، مخصوصاً با توجه به اينكه در سابق ايام مى‏دانيد كه مسأله عرفات با خود مكه چهار فرسخ فاصله داشت. لذا آنهائى هم كه قبلاً در مكه قصد اقامت داشتند، اينها با آمدن به عرفات اين قصد اقامتشان از بين مى‏رفت. براى اينكه يك سفر چهار فرسخى تحقق پيدا مى‏كرد.
    حالا بخلاف زمان ما، زمان ما به علت اينكه مكه يك وسعت عجيب و غريبى پيدا كرده، فاصله مكه در اين محلات جديده مكه با عرفات شايد به دو فرسخ هم نرسد، عنوان ديگر عنوان سفر نيست كه نماز در عرفات شكسته شود، براى آنهائى كه در مكه قصد اقامت ده روز را داشتند. بلى، آنهائى كه دير وارد مكه شدند، مثل حاجى‏هائى كه همين روزها وارد مكه مى‏شوند، اينها تا در خود مكه هستند به عنوان اينكه مكه از مواضع تخيير است، ولو اينكه قصد اقامت ده روز را ندارند، مى‏توانند در خود مكه نماز را تمام بخوانند، با اينكه مسافرند.
    اما وقتى كه به عرفات رفتند اينجا ديگر نمازشان نماز شكسته است، براى‏
    اينكه اينها قصد اقامت نداشتند، اما افرادى كه در مكه از پنج شش روز قبل وارد شده‏اند، قصد اقامت ده روز را كرده‏اند، و به عنوان قصد اقامت ده روز در مكه نمازشان را تمام خواندند، اينها وقتى كه به عرفات مى‏روند سفرى براى آنها پيش نيامده، نمازشان در عرفات تمام است، بدون هيچ اشكالى. پس عرفات از نظر تماميت و قصر نماز، سابق با زمان فعلى فرق دارد. لذا اين سائل مى‏آيد سؤال مى‏كند، مى‏گويد: شمائى كه مى‏فرماييد: يوم نفره روزه بگيرد، اين در حال سفر است. پس چطور مسافر در حال سفر روزه بگيرد؟ "
    قلت: يصوم و هو مسافر؟ " ، امام يك جواب نقضى مى‏كنند، مى‏فرمايند: خوب غير از اين آدم، آن كسى كه مى‏خواهد ثلاثة ايام را در اول روزه بگيرد، روز هفتم و هشتم و نهم، آن هفتم و هشتمش در مكه بود، ممكن بود قصد اقامت كرده و لم يكن بمسافر. اما براى روز سوم روزه كه قبل از ظهر از مكه خارج مى‏شود و وارد عرفات مى‏شود، در آن روز مسافر است و مع ذلك روزه مى‏گيرد، مانعى ندارد. با اينكه در سفر است روزه بگيرد، امام مى‏فرمايد: ما اين را از پيش خودمان نمى‏گوئيم، اين استفاده‏اى است كه از كلام خداوند تبارك و تعالى در اين رابطه ما داريم.
    پس سؤال اين بود، " قلت: يصوم و هو مسافر؟ قال: نعم أليس هو يوم عرفه مسافرا " در آن فرض اولى كه سه روز متوالى را در هفتم و هشتم و نهم مى‏گرفت، حالا روز هفتم و هشتمش يُمكن كه مسافر نباشد، اما روز نهم كه روز عرفه است، چه براى آن كسى كه قصد اقامه ده روز در مكه داشته و چه براى آن كسى كه قصد اقامه ده روز در مكه نداشته، يكون مسافراً، مع ذلك بايد روزه بگيرد، " انا اهل بيت نقول ذلك لقول الله عزوجل " كه مى‏فرمايد: " فصيام ثلاثة أيام فى الحج "
    بعد معنى مى‏فرمايد: " يقول فى ذى‏الحج‏ة " ، عرض كرديم در بين روايات رواياتى هست كه اين فى الحج را به خصوص ذى‏الحجه تفسير كرده است و ديگر احتمال اينكه همه اشهر حج در اين معنى مساوى باشند را از بين مى‏برد. يكى همين روايت است، روايت معتبره‏اى هم هست، مى‏فرمايد: " يقول فى ذى‏الحج‏ة " يعنى مقصود از فى الحج در كتاب الله تبارك و تعالى خصوص ماه ذيحجه است، و آن دو ماه ديگر خارج از ظرفيت صيام ثلاثة ايام است. اين هم يك روايت كه عرض كرديم، اين روايت هم مثل روايت گذشته، آن خصوصيات ثلاثه را دلالت داشت.
    روايت ديگر روايت چهارم اين باب است كه اين رسماً روايت صحيحه است، " معاوية بن عمار عن ابى عبدالله (ع) " قال: سئلته عن متمتع لم يجد هدياً قال: يصوم ثلاثة ايام فى الحج " بعد معنى مى‏كند ثلاثة ايام را " يوماً قبل الترويه و يوم الترويه و يوم عرفه " ، بعد حالا دنباله‏اش آن بحثهاى بعدى را دلالت دارد.
    اگر ما باشيم و اين سه روايت، اين معنايش اين است كه اين ايام ثلاثه تعين دارد، و ديروز عرض كرديم اين شبهه‏اى كه در ذهن مى‏آيد كه روز هفتم ماه ذى‏الحجه معمولاً كسى مُحرم به احرام حج تمتع نشده است، براى اينكه معمولاً يا عصر روز هشتم كه يوم الترويه است محرم مى‏شوند، و يا فى زماننا هذا به علت كثرت وسائل و امكانات، همان صبح روز نهم به احرام حج محرم مى‏شوند، و از آنجا عرفات مى‏روند و وقوف به عرفات را قصد مى‏كنند.
    پس معمولاً روز هفتم نوعاً احرام به حج واقع نشده است، آن وقت اين سؤال پيش مى‏آيد كه آدمى كه هنوز مُحرم به احرام حج تمتع نشده هنوز مسأله‏اى براى او پيش نيامده، چه معنى دارد كه به عنوان اينكه در روز دهم هدى ندارد، حالا روزه بگيرد. روزه چه؟ هنوز هديى واجب نشده است، وجوب هدى، حداقل بعد احرام حج تمتع است، و الا اگر اين آدم فرض كنيد، بگويد: ما عمره تمتع را به جا آورديم، ديگر نمى‏خواهيم حج تمتع را انجام بدهيم، عمره تمتعمان هم لغو باشد، چه مانعى دارد؟ نمى‏خواهيم حج تمتع را انجام بدهيم!! ديگر مسأله‏اى براى اين از اين نظر وجود ندارد.
    لذا اين شبهه ابتدأً به ذهن مى‏آيد كه هنوز محرم به احرام حج تمتع نشده است، به عنوان بدل از هدى روز دهم، حالا روز هفتم روزه بگيرد. خوب حالا جوابش دوتا مطلب است: يكى اين كه اين شبهه‏ها شبهه در مقابل روايات صحيحه است، بعد از آنكه روايات صحيحه معتبره و اجماع مسلم بر جواز اين معنى، اگر تعين هم نداشته باشد، هيچ كس از فقهأ در اين رابطه مخالفتى ندارد، اين مى‏تواند ثلاثة ايام را از روز هفتم شروع كند. حالا چه تعين داشته باشد، و چه نداشته باشد. مشروعيت آن مورد اتفاق همه فقهأ هست.
    خوب وقتى روايات صحيحه و فتاواى مسلمه همه فقهأ دلالت بر مشروعيت اين معنى مى‏كند، ديگر شبهه در مقابل يك چنين مسأله‏اى مثل شبهه در مقابل نص است، و اين نبايد مورد اعتنا واقع شود. اين اولاً. ثانيا خود اين شبهه قابل جواب هم هست. قابل جواب بودنش يك نكته دارد (اين را دقت بفرمائيد) ما در همين مسأله هفده روى اين جهت بحث مى‏كنيم كه اين صيام ثلاثة ايام در شرائطى است كه اين شخص محرم به احرام عمره تمتع شده باشد، ولو اينكه عمره تمتعش را تمام نكرده است.
    اما اگر كسى بخواهد قبل از شروع در احرام عمره تمتع، اين صيام ثلاثة ايام را انجام بدهد، در همين مسأله هفده به عنوان يكى از احكام مى‏گوئيم: اين معنى جايز نيست. خوب اگر ما اين معنى را فرض كرديم كه صيام ثلاثة ايام مال كسى است كه احرام به عمره تمتع را متلبس شده باشد، و محرم شده باشد،أ، حالا مى‏خواهد عمره تمتعش را تمام كرده باشد، مى‏خواهد در بين عمره تمتع باشد. لكن تلبش به احرام عمره تمتع، اين مسلم و مدخليتش روشن است.
    خوب اگر اين را فرض كرديم مى‏توانيم، جواب اين شبهه را بدهيم، بگوئيم: آدم بعد از آنكه محرم شد به احرام عمره تمتع، ديگر تكاليف همان موقع گريبانش را مى‏گيرد. همان موقع براو واجب است عمره را تمام كند. همان موقع بر او واجب است حج را شروع كند. همان موقع براو واجب است اعمال و مناسك حج را انجام بدهد.
    به عبارت ديگر آيا با شروع در احرام عمره تمتع، اتمام عمرةً و حجاً واجب نيست. آيه شريفه " و اتموا الحج و العمرة لله " است. فتاوى هم همين معنى را مى‏گويد: حتى براى كسى كه حج تمتعش حج استحبابى است، لكن بعد از آنكه در عمره تمتع شروع كرد، يجب عليه الاتمام. خوب اتمام كه به اصطلاح شاخ و دم ندارد، اتمام يعنى اعمال و مناسك عمره و حج را انجام بدهد. معناى يجب عليه الاتمام يك چنين معنائى است.
    خوب يكى از مناسكى كه بايد آن را انجام بدهد، عبارت از هدى است، لذا با نفس شروع در احرام عمره تمتع، ولو اينكه هنوز در مسجد شجره مدينه است، به مجردى كه متلبس به احرام عمره تمتع شد، تكليف الهى گريبانش را مى‏گيرد: " يجب عليه اتمام العمره، يجب عليه الحج بعد العمره)، يجب عليه انجام مناسك حج، هر كدام در زمان و در شرائط خودش.
    لذا در همان مسجد شجره وجوب هدى گريبانش را گرفته است، چون اينطور است، در صورتى كه قدرت بر هدى ندارد، چه مانعى دارد كه روز هفتم و هشتم و نهم ذيحجه، به عنوان بدل هدى، صيام ثلاثة ايام را انجام بدهد.
    پس جواب اساسىِ از اين شبهه با توجه به آن نكته است كه اين صيام بايد از كسى واقع بشود كه تلبس به احرام عمرة التمتع، بعد از آنكه شما فرض تلبس كرديد، وجوب همه اين اعمال و خصوصيات، همان بعد التلبس گريبان شما را مى‏گيرد، و ديگر مانعى از اينكه بدل هدى را قبل از اينكه، متلبس به احرام حج بشويد، باقى نمى‏ماند. لكن در عين حال اين بحث ناتمام است، فردا ان شأ الله عرض مى‏كنيم.
    پايان