• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و چهل و يكم "
    بحث در اين بود كه محل ذبح عبارت از مكانى است كه بر آن اطلاق منى مى‏شود، آيه شريفه " حتى يبلغ الهدى مَحلِهَ " ، يا به تنهايى و يا به ضميمه روايتى كه در تفسير آيه وارد شده است، از آن استفاده مى‏شود كه هدى داراى محلى است و آن محل عبارت از منى است.
    رواياتى هم در اين باب وارد شده است كه بعضى از آنها از نظر سند صحيح است و بعضى از هم از نظر سند در آنهااشكال است، لكن به عنوان مؤيّد مى‏توانند مطرح شوند.
    اما آن روايت صحيحه در باب بيست و هشتم از ابواب ذبح، حديث دوّم صحيحه منصور بن حازم، عن أبى عبدالله (ع) " فى رجل يضلّ هديه، كسى هدى خود را گم مى‏كند، ضاله يعنى حيوان گم شده، فى رجل يضلّ هديه فوجده رجل آخر، يك كسى اين هدى ضال را پيدا مى‏كند و مى‏فهمد كه اين هدى را صاحبش گم كرده است.
    فينحره، بعد آن را نحر مى‏كند كه معلوم مى‏شود كه شتر هم بوده است، آيا اين نحرى كه از ناحيه اين شخصى كه اين ضاله را پيدا كرده و نحر كرده است، به درد صاحبش از نظر عمل حج و جزئيت حج مى‏خورد يا نه؟ فقال: ان كان نحره بمنى، اگر اين يابنده اين شتر را به منى نحر كرده، فقد أجزأ عن صاحبه الذى ضلّ عنه، مى‏تواند از صاحب اين شتر مجزى باشد.
    اما، وان كان نحره فى غير منى لم يجز عن صاحبه " ، اما اگر در غير منى نحر كرده است، كفايت نمى‏كند و لم يجزى عن صاحبه. خوب اگر ما در اين مورد كه در حقيقت يك مورد شبه ضرورتى هم است، و غير صاحب مى‏خواهد نحر كند، اگر روايت دلالت بر اين معنا دارد كه اگر در غير منى نحر كند، كفايت نمى‏كند. پيداست براى خود شخصى كه هيچگونه ضرورتى براى او در كار نيست، به طريق اولى اين مسأله مطرح است، و روايت از نظر دلالت به اين كيفيتى كه عرض كرديم، خوب است.
    لكن يك شبهه‏اى در اين روايت است كه اين شبهه را صاحب جواهر در يك جمله كوتاه به آن اشاره كرده است، و آن اين است كه آيا در مسأله ذبح و نحر، آن كسى كه شتر را پيدا كرده، فرض كنيم به منى هم نحر كرده است، اما مسأله اين است كه از ناحيه صاحبش هيچگونه استنابه‏اى در اين رابطه مطرح نيست، و اينطور هم نيست كه يك ذبح تبرعى بدون استنابه از نظر صاحبش، كافى باشد.
    مثلاً آيا اگر كسى بدون اطلاع شما بيايد در روز عيد قربان در منى به شما
    بگويد: كه من تبرعاً از طرف شما گوسفندى را خريدم و ذبح كردم و به نيابت از شما هم ذبح كردم. آيا اين كفايت مى‏كند؟ كه نيابت تبرعى در ذبح مجزى است؟ ظاهراً ليس بمجزٍ. عرض كردم اين مسأله شايد مبتلا به هم باشد كه رفيق انسان بدون اطلاع او و بدون استنابه‏اى كه از ناحيه او نسبت به آن واقع شده باشد، خودش رفته در مذبح، براى خودش ذبح كند و مى‏گويد: تا اينجا كه آمديم تبرعاً به نيابت از رفيقمان گوسفندى مى‏خريم و ذبح مى‏كنيم، اين كافى است يا خير؟
    ظاهراً كافى نيست، مگر اين كه در مورد روايت بگوييم: خود اين روايت دليل بر اين معنا است كه اگر شترى كه پيدا شده است و پيدا هم است كه هدى بوده‏است، صاحبش را كه انسان نمى‏شناسد كه استنابه كند و بگوييم: خود شارع در اينجا اجازه داده است و شارع كه ديگر بالاتر از صاحب اين است ملكيت مطلق دارد، و مربوط به خداوند تبارك و تعالى است كه در حقيقت بين مورد روايت و آن موردى كه عرض كردم ،فرق در كار باشد.
    بگوييم: در آن مورد مسأله‏اى نيست و شارع هم كه اجازه نداده و از صاحبش كه استنابه نكرده‏است، در مورد روايت، استنابه صاحب وجود ندارد، اما اذن شارع وجود دارد، و همين اذن شارع كفايت مى‏كند. در اينكه اگر گوسفند را بخواهد به منى ذبح كند، اولاً مجاز است و ثانياً كفايت از صاحبش هم مى‏كند، و يك چنين فرقى بين مورد روايت و آن موردى كه من عرض كردم وجود داشته باشد.
    اما روايات ديگرى در اين باب است. يعنى در باب چهارم از ابواب ذبح كه اين روايات ولو اينكه از نظر سند مشكل دارد، اما خوب دلالتش خوب است. روايت اول باب چهارم، كه ابراهيم كرخى كه مشكل سند اين روايت هم همين ابراهيم كرخى است، كه توثيقى نسبت به او وجود ندارد. ايشان نقل كرده است از ابى عبدالله (ع) " فى رجل قدم بهديه مكة فى العشر، وارد شد با هدى خود به مكه فى العشر، ظاهر همان دهه اول ذى حجه است كه مربوط به حج و مناسك و قربانى است.
    فقال، ان كان هديا واجبا، اين هدى را كه با خود به مكه آورده است مربوط به چيست؟ اگر يك هدى واجب است، مثل اينكه هدى تمتع است كه هدى تمتع هدى واجب‏است، فلا ينحره الا بمنى، هدى واجب جز در منى نمى‏شود هدى كرد. وان كان ليس بواجب فلينحره بمكه ان شأ. اما اگر هدى مستحبى است اگر دلش خواست به مكه نحر كند و اگر دلش خواست به همان منى نحر كند. اما هدى واجب لا ينحره الا بمنى، و جاى ديگر نه، وان كان قد اشعره او قلده فلا ينحره الا يوم الأضحى " ، كه اينها مربوط به زمان است و فعلاً بحث ما در باب مكان است.
    يكى هم روايت ششم اين باب است كه عبدالاعلى كه مى‏گويند: دو تا عبدالاعلى كه پدران آنها هر دو اسمشان ابن اعين است. لكن در هر حال از كلمات استفاده مى‏شود كه اينها دو تا هستند، كه يكى عبدالاعلى ابن اعين بجلى، و يكى عبدالاعلى ابن اعين مولا آل سام، كه همان است كه روايت معروفه را، روايت كرده است كه شيخ هم در كتاب رسائل از آن نقل مى‏كند كه كسى افتاد روى زمين و ناخنش از روى پايش بيرون آمد، و دوائى گذاشتند و بستند و بعد آمدند از مسح آن از امام سؤال كردند، و امام فرمود: " هذا واشباع يعرف بكتاب الله، ما جعل الله عليكم فى الدين من حرج "
    كه مرحوم شيخ استفاده‏هايى از اين روايت دارند و اجمالاً عبدألاعلى ابن اعين مولا آل سام، كه آن اولى توثيق شده است، در اين روايت فقط دارد: عن عبدالاعلى حتى بدون ذكر اسم پدر و ديگر آن خصوصيت بجلى بودن كه محكوم به توثيق است، و يا مولا آل سام كه محكوم به ضعف است، و لذا عبدالاعلى مردد بين ثقه و ضعيف است، و روايتى كه راوى مردد بين ثقه و ضعيف باشد، پيداست كه اين روايت نمى‏تواند اعتبار شرعى داشته باشد.
    عبدالاعلى مى‏گويد: قال أبوعبدالله (ع) " لا هدى الا من الابل، ولا ذبح الاّ بمنى " . اين يك مناقشه دلالتى هم دارد، و آن مناقشه در كلمات ذكر نشده است، و آن اين است كه اين " لا هدى الا من الابل " ، قرينه بر افضليت است. مثل " لا صلاة لجارة المسجد الا فى المسجد " ، والا در هدى ابل تعيّن ندارد و ابل به عنوان: افضله البدنه، اوسطه البقره، اخفضه، يا اخصه الشاة.
    پس اين لا هدى الا من الابل، پيداست در مقام بيان كمال است نه در بيان صحت، آن وقت لعل اين قرينه شود و جمله بعدى كه مى‏فرمايد: لا ذبح الا بمنى، آن هم مى‏خواهد ذبح با مرتبه كامله را بيان كند و نه ذبح صحيح حتماً بايد در منى واقع شود و اين اشكال دلالتى روى اتحاد سياق، علاوه بر اشكال سندى است.
    روايت بعدى روايت هفتم اين باب است كه مسمع نقل كرده است، همان مسمع ابن ابى سيار كه او واسطه است، و لكن در سند اين روايت حسن لولوى واقع شده است كه تضعيف شده است، مسمع نقل مى‏كند عن ابى عبدالله (ع) " قال: منى كلّه منحر وأفضل المنحر كلّه المسجد " . مى‏فرمايد: همه منى محل نحر است و منى هم از نظر فضيلت مكانى، آن مسجدى است كه واقع در منى است، نه به عنوانى كه در آن نحر شود، بلكه از نظر نفس فضيلت مكانى كه مسجد فضيلتش بيشتر از ساير اجزأ منى است، والا منى به عنوان كلى، عنوان منحر بودن و قابليت وقوع نحر را دارد.
    اشكال دلالتى كه مى‏شود به اين روايت كرد اين است كه اين روايت مى‏گويد: كه منى همه ابعاض و اجزا آن منحر است. اما جاى ديگر غير منى منحر نيست،
    و از كجاى اين روايت ما استفاده كنيم؟ به عبارت روشنتر اين يك خصوصيتى را براى منى ذكر مى‏كند و عرف اين خصوصيت را استفاده مى‏كند، اما خصوصيت چيست؟ خصوصيت در منحريت است يا خصوصيت در اين است كه كله منحر. ممكن است اين خصوصيت اختصاص به منى داشته باشد. در جاهاى ديگر منحر است، اما كل آن ليس بمنحر و ممكن است يك قسمت از اجزأ و ابعاض آن صلاحيت به منحريت داشته باشد.
    پس اين تعبير كه مى‏فرمايد: منى كله منحر، عرف استفاده مى‏كند كه براى منى خصوصيتى است، اما خصوصيت آن چيست؟ خصوصيت در منحريت است، يا خصوصيت فى انه كله منحر است؟ احتمال داده مى‏شود كه خصوصيت در اين رابطه باشد، و اگر در اين رابطه باشد ديگر دلالت ندارد بر اينكه منحر اختصاص به منى دارد، و ممكن است غير منى هم جاهاى ديگرى صلاحيت نحر در آن وجود داشته باشد، و لكن آنها مثل منى نيستند كه همه آنها منحر باشد و يك قسمت از اجزأ و ابعاض آنها منحر است.
    (سوال:...) (پاسخ استاد:) سوالى نكرده است و امام مى‏گويد: منى كله المنحر، و منحر پيداست كه يك فضيلت مكانى در آن وجود دارد كه مى‏تواند منحر باشد، و مى‏گويد: همه اجزاى منى در صلاحيت منحريت فرقى نمى‏كند، و لكن بعضى از اجزائش به عنوان مسجديت يك فضيلت بيشترى دارد. چون مسجد خيف يا مسجد خِيف عرض مى‏شود كه در منى واقع است، و جزو منى است، و آن به عنوان مسجد خيف بودن يك فضيلت بيشترى دارد، اما مى‏دانيد كه در مسجد نحر تحقق پيدا نمى‏كند.
    عرض مى‏شود كه دو روايت داريم كه حالا اين روايتهايى كه خوانديم اگر از لحاظ سند، و مناقشات دلالى، ضعفى داشت، لكن تاييد مى‏كرد آن روايت منصور حازم را. اما دو روايت داريم كه اينها جنبه معارضه با اين رواياتى كه خوانديم دارد. يكى در همين باب چهارم، حديث دوّم، روايت صحيحه‏است، سندش هيچ اشكالى ندارد.
    صحيحه معاوية بن عمار، " قال: قلت لابى عبدالله (ع) : ان أهل مكّة أنكروا عليك، اهل مكه به شما اعتراض دارند و كارى را كه شما انجام داديد مورد اعتراض اهل مكه واقع شده است. كار چيست؟ انّك ذبحت هديك فى منزلك بمكّة، شما هدى خود را، در مكه و در همان منزل و محل اقامت خود ذبح كرديد، و لذا اين مورد انكار و اشكال اهل مكه واقع شده است، و اين را معاوية بن عمار خدمت امام صادق (ع) عرض مى‏كند. فقال: بر حسب اين روايت امام فرمود:
    ان مكّة كلّها منحر " ، جميع جاهاى مكه و منازلش و جاهاى مختلف آن، همه منحراست و صلاحيت وقوع نحر و ذبح را دارد، خوب اين روايت را صاحب‏
    جواهر مثل مرحوم شيخ طوسى، مى‏گويند: چاره‏اى نيست كه ما اين را حمل كنيم بر هدى مستحبى و به مناسبت آن ادله‏اى كه از آيات و روايت و همينطور فتاواى اصحاب كه عرض كردم احدى از اصحاب نقل نشده كه مخالفت كرده است. بلكه تعبيرات عندنا، عند اصحابنا و عند علمائنا، بلكه در تعبير صاحب مدارك دارد: من المقطوع به فى كلام الاصحاب، اينكه منى محل ذبح و محل نحر است، اينها را شاهد بگيريم بر اينكه اين مقصود روايت هدى مستحبى است، و نه هدى واجب.
    حالا اگر كسى سماجت كرد و گفت: نمى‏شود روايت را حمل بر هدى مستحبى كرد، مسأله تعارض ترجيح به شهرت فتوائيه مطرح مى‏شود و ترجيح با روايت مثل منصور بن حازم است.
    (سوال:...) (پاسخ استاد:) خوب اين جمعى است كه لم يقل به احدٌ و اين با توجه به اين معنا كه مى‏خواهيم فتاواى اصحاب را حفظ كنيم.
    يك روايت ديگر در باب سى و نهم از ابواب ذبح، حديث پنجم‏است، و اين هم تصادفاً سندش صحيح است، يكى از اين دو روايت را صاحب جواهر اشتباهاً عمار تعبير مى‏كند، لكن اين هم براى معاوية بن عمار است. منتها يك مطلب ديگرى است، " عن أبى عبدالله (ع) فى رجل نسى أن يذبح بمنى، كسى فراموش كرد كه در منى ذبح انجام دهد، حتى زار البيت، تا اينكه از منى آمد مكه و طواف زيارتش را انجام داد و بعد يادش آمد كه فراموش كرده است در منى ذبح كند.
    فاشترى بمكّه، يك گوسفندى را فرضاً در مكه خريد، ثمّ ذبح، و بعد اين گوسفند را ذبح كرد، قال: لا بأس قد أجزأ عنه " ، از شهيد نقل شده است كه ايشان آمده است و در اين روايت اينگونه تصرف كرده است، و گفته شهيد ثانى يا اول يادم نيست، گفته است كه فاشترى بمكه ثم ذبح، يعنى به منى، گوسفند را در مكه خريد و بعد از مكه گوسفند رابمنى برد و در آنجا ذبح كرد. اگر اين باشد مقصود از روايت هيچگونه مخالفتى با روايات اوليّه ندارد و امام هم مى‏فرمايد: لا بأس قد اجزأ عنه، در منى يادش رفته انجام دهد، لازم نيست كه انسان گوسفندش را از منى بخرد از همين مكه خريدارى كرد و بعد برد در منى ذبح كرد.
    لكن اين خيلى خلاف ظاهر است كه بگوييم: فاشترى بمكّة ثم ذبح، يعنى ذبح به منى اين خيلى خلاف ظاهر روايت است، و آن كه ظاهر روايت است اين است كه در همان مكه گوسفند را خريدارى كرد و در همان مكه هم گوسفند را ذبح كرد، و امام مى‏فرمايد: لا بأس قد اجزأ عنه. خوب اين را ما اينگونه جواب مى‏دهيم كه همين روايت دليل بر اين است كه اگر مسأله نسيان نبود، محل ذبح همان منى بود. لعل در حال نسيان و سهو اين توسعه پيدا شده است، كه حالا كه‏
    يادش رفته آنجا ذبح كند ترخيصى داده شده كه گوسفند را بخرد و ذبح كند.
    يك احتمال اينگونه است كه اين روايت خودش دلالت دارد كه حكم اولى براى ملتفت و متوجه اين است كه در منى ذبح كند. منتها اين يادش رفته كه در منى ذبح كند، منتها اين مسأله را بعد بايد بررسى كنيم كه آيا در مورد نسيان ذبح در منى، آيا بر حسب روايات و فتاوا جايز است كه در مكه ذبح كند، يا اينكه بايد برگردد به منى؟ اگر لازم بوده كه به منى برگردد آن وقت اين روايت را حمل كنيم بر صورت عدم امكان و بگوييم: مقصود موردى است كه امكانى در كار نبوده‏است.
    اما روى هم رفته اين روايت به عنوان روايت مخالف و معارض نمى‏تواند مطرح باشد، و نتيجه بحث اولى ما كه ذبح بايد در منى باشد. اين حكم اولى‏است، لكن مسأله‏اى كه فى زماننا هذا، پيش آمده و در زمانهاى قبلى و نه خيلى قبل، حتى ده پانزده سال قبل هم سابقه نداشته، اين است كه حالا يك مذبحى در منى به وجود آمده كه اين مذبح در وادى محسر واقع شده است. و وادى محسر خارج از منى، و مرز منى و مرز مشعرالحرام است، و بين مشعرالحرام و بين منى واقع شده است، و حالا اين مذبح فعلى كه در وادى محسر و در خارج از منى واقع شده است. آيا ذبح در اين مذبح فعلى كه مسألة جديده مستحدثه‏است، فقهاى قبلى اصلاً اين مسأله را بحث هم نكردند، چون مورد ابتلا و محل احتياجشان نبوده است، آيا ذبح در مذبح فعلى چه حكمى دارد؟
    اينجا هم در دو جهت بحث است، يكى كه آيا ذبح در مذبح فعلى مجزى است يا خير؟ آيا محكوم به اجزأ است يا خير؟ اگر ما قائل به اجزا شديم آن وقت اين بحث پيش مى‏آيد كه آيا ذبح در اين مذبح فعلى در مقابل مكانهاى ديگرى كه هيچ ربطى به منى و مذبح فعلى ندارد، آيا ذبح در اين مذبح فعلى تعيّن دارد، يا اينكه نه، اگر فرض كرديم كه اين مذبح فعلى خارج از منى است، ديگر چه تعيّنى دارد در اين مذبح فعلى ذبح شود؟ بلكه در نقاطى كه فاصله دارد و چه بسا دوردست است، امكان دارد كه اين تكليف ذبح تحقق پيدا كند، دقتى بفرمائيد تا فردا ان شأالله.
    پايان