شنبه 22 ارديبهشت 1403 - 1 ذيقعده 1445 - 11 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 133
متن
درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
ظله العالى " "
جلسه يكصد و سى و سوم "
در مسأله دَه مىفرمايند: " لو ذبح فانكشف كونه ناقصاً او مريضاً يجب آخر نعم لو تخيل السمن ثم انكشف خلافه يكفى ولو تخيّل هزاله فذبح برجأ السمن بقصد القربة فتبين سمنه يكفى ولو لم يحتمل السمن او يحتمله لكن ذبح من غير موالاٍْ لابرجأ الاطاعْ لايكفى " .
اين فرض اولى كه در مسأله دَه مطرح كردند، همان بود كه بحثش را ما گذرانديم كه اگر يك حيوانى را ذبح كند، در حالى كه معتقد است به اينكه اين حيوان داراى سلامت و تام الاجزأ است، لكن بعد از ذبح " انكشف كونه ناقصاً " ، عرض كرديم كه از روايت و مخصوصاً روايت على بن جعفر استفاده مىشود كه اين مجزى نيست و بايد يك حيوان تام الاجزأ را مجدداً ذبح كند، بحث اين را ذكر كرديم.
اما آنكه در اين مسأله عمدةً مورد نظر هست، در مسأله سمين بودن و هزال بودن است كه عرض كرديم اين مسأله اعتبار اينكه هدى مهزول نباشد، خودش يك شرط مستقلى هست، و نه ربطى به مرض و صحت دارد و نه ربطى به تماميت و نقصان دارد، اين يك عنوان مستقلى است كه " يُعتبر الا يكون الهدى مهزولاً " و روايات متعددهاى در اين باب بود، اين روايات را خوانديم.
حال آنچه كه در اين مسأله و در اين رابطه مطرح است، اين است كه اگر فكر مىكرده و معتقد بوده كه اين هدى، سمين است و معامله هم روى همين عنوان سمين بودن واقع شده است، لكن بعداً منكشف شد كه " انه كان مهزولاً " ، خصوصيتى كه اينجا دارد اين است كه اين كفايت مىكند، با اينكه بعد منكشف شده كه " انه يكون مهزولاً " ، مع ذلك اين در مقام اطاعت امر به ذبح هدى، اين كافى است و لازم نيست كه هدى ديگرى تهيه شود.
اين مسأله دو صورت دارد؛ يك صورتش هم از نظر روايات و هم از نظر فتاوا تقريباً مسلم است و آن اين است كه اگر انكشاف بعد از ذبح تحقق پيدا كند كه بعد از آنكه معامله انجام شد، حتى قبل از ذبح انكشاف خلافى نباشد، لكن بعد از آنكه ذبح تحقق پيدا كرد، ديد كه " انه يكون مهزولاً " مخصوصاً روى آن معيارى كه خود روايت و فتاوا در رابطه با مهزول بودن و غير مهزول بودن مطرح مىكردند، و مىگفتند حيوان مهزول آن است كه " لم يكن على كليَتِه شحمٌ " اما غير مهزول آن است كه " يكون على كليته شحم " ، خوب اين مسأله كه " على كليته شحم " معمولاً بعد از ذبح روشن مىشود، بعد از آنكه حيوان ذبح شد، آن وقت برخورد مىكنند كه " هل يكون على كليته شحم او لايكون؟ "
لذا در اين فرض كه حيوانى را به نيت سمين بودن و به اعتقاد سمين بودن خريدارى كند و بعد آن حيوان را ذبح كند و بعد از ذبح منكشف شود كه " انه لم يكن سميناً بل كان مهزولا " اينجا روايات متعددى كه حالا اشاره مىكنيم و آنها را هم خوانديم، دلالت مىكند كه اين هدى مجزى است " ولو ظهر كون الحيوان مهزولا " ، و از نظر فتوا هم كسى در اين مسأله مخالفت نكرده است، رواياتش هم در باب شانزده است كه عرض كردم اين روايات را خوانديم. لكن يكى دوتايش را به عنوان نمونه عرض مىكنيم.
در باب شانزده يكى همين روايت اول كه صحيحه محمد بن مسلم است، (راجع به اين صحيحه يك عرضى داريم كه بعد عرض مىكنيم). صاحب وسائل مىفرمايد " محمد بن مسلم عن احدهما (ع) فى حديث قال و ان اشترى اُضحية و هو ينوى انها سمينة " معتقد بود كه اين اضحيه سمين است و به همين اعتقاد هم معامله كرد و پول هم به همين عنوان داد، " فخرجت مهزولةً "بعد اين حيوان مهزوله بيرون آمد و كشف شد كه حالا اين قدر متيقن از " خرجت مهزولةً " بعد از ذبح است، آن كه ديگر جاى ترديد نيست كه اگر بعد از ذبح منكشف شد كه " انها مهزولة " چون به اعتقاد سمين بودن خريده و به اعتقاد سمين بودن ذبح كرده، اين كفايت مىكند، ديگر اين شرط عدم هزال در اينجا اعتبار ندارد، روايات با كمال صراحت دلالت بر اين مىكند، منتها دو فرض ديگر دارد كه آن فعلاً به بحث ما مربوط نيست " و ان نواها مهزولةً فخرجت سمينةً " اين هم مىگويند " اجزأت عنه " ، فرض سوم " و ان نواها مهزولةً فخرجت مهزولةً " كه هم در موقع معامله به اعتقاد هزال خريدارى كرد و هم بعد از ذبح هم معلوم شد كه " انها تكون مهزولة " ، اين " لم يجز عنه " ، پس فرض اول كه مورد بحث ما هست كه در حال معامله به اعتقاد سمن خريدارى كرد و همين اعتقاد ادامه پيدا كرد " الى ما بعد الذبح " بعد از ذبح معلوم شد كه "انها تكون مهزولة " اين روايت حكم به اجزأ مىكند. همين طور روايات ديگرى در همين باب هست.
روايت دوم، روايت " منصور عن ابى عبدالله (ع) قال: " و ان اشترى الرجل هدياً و هو يرى انه سمين " معتقد به سمين بودن او شد، " اجزأ عنه و ان لم يجده سميناً " اين كفايت از او مىكند ولو اينكه بعد ببيند كه متأسفانه " لايكون سميناً " مع ذلك از نظر تكليف هدى، ديگر مسألهاى ندارد.
روايت هشتم اين باب " محمد بن على بن الحسين قال على (ع) : " اذا اشترى الرجل البدنة عجفأ (يعنى غير سمين، يعنى مهزول) فلا تجزى عنه " اما " و ان اشتراها سمينةً فوجدها عجفأ اجزأت عنه " اما اگر به عنوان سمين بودن و به اعتقاد سمين بودن خريد و بعد معلوم شد كه " انها لاتكون سميناً " اين كفايت مىكند، باز براى توضيح بيشتر " و فى هدى المتمتع مثل ذلك " خيال نشود كه
اين در رابطه با هدى متمتع نيست، در هدى متمتع هم مسأله به همين كيفيت است، پس اجمالاً اين صورت مسأله هم از نظر روايات و هم از نظر فتاوا، جاى بحث نيست كه اگر بعد از ذبح منكشف شود كه " انها كانت مهزولةً " اين " يجزى و لايلزم هدىٌ آخر " .
انما الاشكال در آنجائى است كه قبل از ذبح منكشف شود، اگر گوسفندى را به عنوان " انها سمين " خريدارى كرد و او را براى ذبح به مَذبح و مَسلخ بُرد، لكن افراد خبرهاى آنجا بودند و به او گفتند اين گوسفند چيست كه خريدى؟ اين مهزوله است و هنوز ذبح نكرده براى او روشن شد كه " تكون مهزولةً " ، آيا قبل از ذبح اگر انكشاف تحقق پيدا كند، مجزى است؟ مىتوانيم بگوئيم حالا ديگر كفايت مىكند، و برو همين گوسفندى را كه الان فهميدى مهزول است و هنوز هم ذبح نكردى، ببر و ذبح كن، كفايت مىكند؟ يا اينكه نه؟ اينجا دليلى بر اجزأ و دليلى بر كفايت وجود ندارد.
ظاهر كلام اصحاب و اطلاق كلام اصحاب و منهم المحقق (ره) فى كتاب الشرايع، اين است كه اينجا مجزى است، آنها مقيد نكردند به اينكه انكشاف بعد از ذبح حاصل شود، آنها مىگويند اگر يك گوسفندى را به عنوان سمين بودن خريد و بعد معلوم شد كه " انها لم تكن سمينةً " ، اما چه وقت منكشف شود؟ اطلاق كلامشان اقتضا مىكند كه فرقى بين قبل از ذبح و بعد از ذبح وجود ندارد.
اما صاحب جواهر (ره) آمده به كلام محقق (ره) در شرايع قيد زده و فرموده است كه مقصود محقق (ره) آنجائى است كه بعد از ذبح، منكشف شود، اما اگر قبل از ذبح منكشف شد هذا لايجزى، صاحب جواهر (ره) مىفرمايد اين به درد نمىخورد؟ تقريباً دو دليل بر اين مطلب اقامه مىكند، دليل دومش اين است، مىفرمايد اين رواياتى كه دلالت بر اجزأ مىكند كه ما الان دو سهتايش را خوانديم و گفتيم قدر متيقنش عبارت از بعد از ذبح است.
صاحب جواهر (ره) مىفرمايد كه اين روايات انصراف به بعد از ذبح دارد، اگر گوسفندى را خريد " على انه سمين فخرج مهزولا " ايشان مىفرمايد اين خَرَج انصراف دارد به آنجائى كه بعد از ذبح معلوم شود كه " انه يكون مهزولا " و مخصوصاً با آن مؤيدى كه من عرض كردم كه وقتى ميزان در هزال و عدم هزال اين است كه " على كليته شحم او لم يكن على كليته شحم " اين معمولاً يك معيارى است كه بعد از ذبح معلوم مىشود، و الا ابتدأً آدم قبل از ذبح از كجا مىفهمد كه اين " على كليته شحم او ليس على كليته شحم " ، لذا صاحب جواهر (ره) مىفرمايد كه اين روايات انصراف دارد به آنجائى كه انكشاف بعد از ذبح حاصل شود، اما آنجائى كه انكشاف از يك طريق ديگرى قبل از ذبح حاصل شد، اين روايات ديگر دلالت بر اجزأ نمىكند و حكم به كفايت ندارد، اين يك
دليل كه دليل دوم ايشان است.
اما دليل اولشان؛ قبل از اينكه وارد اين فرع شويم، در همان اصل مسأله يك روايتى را به عنوان صحيحه محمد بن مسلم نقل مىكند. در آن روايت اين عبارت هست روى نقل صاحب جواهر، اين عبارت در وسطهاى آن روايت هست كه امام مىفرمايد " ان اشترى اضحية و هو ينوى انها سمينة فخرجت مهزولة لم تجز عنه " نقلى كه صاحب جواهر (ره) در رابطه با اين صحيحه محمد بن مسلم مىفرمايد اين عبارت در وسط اين روايت هست كه " ان اشترى اضحية و هو ينوى انها سمينة " همين مسأله ما نحن فيه است، " فخرجت مهزولة لم تجز عنه " ، خوب صاحب جواهر (ره) مىگويد اين روايت، " لم تجز عنه "در حقيقت اطلاق دارد، يعنى چه انكشاف قبل از ذبح باشد و چه انكشاف بعد از ذبح باشد، لكن ما صورت بعد از ذبحش را خارج مىكنيم، و مىگوئيم آنجا دليل بر اجزأ وجود دارد، پس مورد اين روايت همانجائى است كه انكشاف قبل از ذبح باشد و دلالت مىكند بر عدم اجزأ، پس با وجود اين روايت كانّ ديگر ترديدى در اين جهت وجود ندارد.
ديگران آمدهاند به صاحب جواهر (ره) اعتراض كردند، گفتند ايشان در نقل روايت دچار اشتباه شده است، در روايت محمد بن مسلم چنين مطلبى به نام " لم تجز عنه " وجود ندارد و ايشان روايت را " قد سهى فى نقل متنه " دچار اشتباه شده در نقل متن اين روايت.
بعض الاعلام (ره) مىفرمايند كه محمد بن مسلم دو روايت دارد، دو صحيحه مال محمد بن مسلم است و صاحب جواهر (ره) بين اين دو صحيحه خلط كرده و در عين حال در هيچ كدام از اين دو صحيحه هم عنوان " لم تجز عنه " وجود ندارد كه در حقيقت صاحب جواهر (ره) دو اشكال به كلامش هست
; يكى اينكه بين دو روايت خلط كرده و جمع كرده، آن يك روايت نيست، و ديگر اينكه در هيچ يك از دو روايت هم در ما نحن فيه عنوان " لم تجز عنه " وجود ندارد، لكن آنچه كه با مراجعه به كتاب وسائل و پاورقى وسائل با توجه به آنها معلوم مىشود، اين است كه محمد بن مسلم يك روايت بيشتر ندارد، منتها صاحب وسائل اين روايت را در ابواب مختلف تقطيع كرده و هر قطعهاش را در يك بابى ذكر كرده و همين تقطيع سبب شده است كه بعض الاعلام (ره) هم خيال كردند كه دو روايت است، نه! آنچه كه شيخ در تهذيب از محمد بن مسلم نقل كرده، يك روايت مفصلهاى هست، صدر و ذيل دارد، قطعات متعدد و مختلف دارد، اما در عين حال در هيچ كجاى آن روايت " لم تجز عنه " نيست، بلكه به جاى " لم تجز عنه " ، " اجزأت عنه " در نقل اين روايت و در متن اين روايت وجود دارد و در هيچ يك از كتابهاى احاديث هم چنين احتمالى مطرح نيست كه در نقل اين روايت " لم تجز عنه " وجود داشته باشد،
اين روايتى كه ما الان به عنوان صحيحه محمد بن مسلم " عن احدهما (ع) فى حديثٍ " خوانديم، اولين روايتى كه خوانديم اين هم جزئى از روايت همين محمد بن مسلم است، نه اينكه يك روايت ديگرى باشد و دو صحيحه وجود داشته باشد.
روايت در باب سيزدهم از ابواب ذبح يك تكه اولش را حديث دوم، صاحب وسائل اينطور نقل مىكند، " محمد بن مسلم عن احدهما (ع) انه سُئِل عن الاُضحىة " سؤال شد كه چه حيوانى را به عنوان هدى و قربانى به كار ببرند؟ " فقال: أقرن فحل سمين " أقرن از قرن است، يعنى آنكه شاخ زياد دارد و يا شاخ قوى دارد كه از نظر كيفيت و از نظر جنبه كيفى، ترجيح بر ديگرى دارد، فحل باشد، سمين باشد، " عظيم العين و الاذن " يعنى چشمهاى فراخى داشته باشد، گوشهاى بزرگى داشته باشد كه البته بعضى از اينها جزو مستحبات در باب اضحيه است، خوب تا اينجا صاحب وسائل صدر روايت را نقل كرده، بعد صاحب وسائل فرموده " الى ان قال " ولى قبل از " الى ان قال " را در حاشيه مىگويد در تهذيب " بعد قوله و الاذن: عظيم العين و الاذن " اين عبارتها هست، مىفرمايد " و الجزع من الضأن يجزى و الثنى من المعز و الفحل من الضأن خير من الموجؤ " كه موجؤ را معنى كرديم، يعنى آنكه رگهاى خصيتينش را كوبيده باشند و از بين برده باشند، " و الموجؤ خير من النعجة " يعنى ماده از ميش، " و النعجة خير من المعز " كه در آخر نوبت به بز و معز مىرسد، " فقال: " باز امام اضافه كرده در همين روايت، فرموده " و ان اشترى اضحية و هو ينوى انها سمينة فخرجت مهزولة اجزأت عنه " همين مسأله مورد بحث ما در اين روايت به اين نحو نقل شده، آن وقت اين تكه همانى است كه صاحب وسائل در باب شانزدهم به عنوان حديث اول نقل كرد و ما در اول بحث خوانديم، " و ان نواها مهزولةً فخرجت سمينةً اجزأت عنه و ان نواها مهزولةً فخرجت مهزولة لم تجز عنه " باز دنبالش " و قال (ع) " در نفس همين روايت، "ان رسول الله (ص) كان يضحى بكبشٍ " كبش به معناى قوچ است، قوچ از ميش " بكبش أقرن عظيم سمين فحل " و از نظر سمين بودن به اين نحو كه در بعضى از كتابهاى فقهيه هم به عنوان يك مستحب اين را ذكر مىكنند " يأكل فى سواد و ينظر فى سواد " يعنى اين حيوان دائماً در حال ارتباط با علف و سبزهزار است و هيچ بين اين حيوان و سبزهزار جدائى نيست، هر وقت مىخواهد استفاده بكند در اختيارش هست، " فاذا لم تجدوا من ذلك شيئاً " اما اگر با اين خصوصيات نيافتيد " فالله اولى بالعذر " خداوند ديگر اولاى به پذيرفتن عذر شماست، " و قال الاناث و الذكور خير من الابل و البقر يجزى و سألته ايضحى بالخصى؟ فقال: لا " از خصى جايز نيست كه در مقام اضحيه استفاده شود، پس نتيجه اينطور شد ضمن اينكه جواب صاحب جواهر (ره) به
اين نحو داده مىشود كه ما عنوان " لم تجز عنه " در صحيحه محمد بن مسلم نداريم، آنكه در صحيحه محمد بن مسلم مطرح است " او اجزأت عنه " است در همين مسأله مورد بحث ما، ضمن اين مطلب به بعض الاعلام (ره) هم عرض مىشود كه محمد بن مسلم دو روايت ندارد، محمد بن مسلم يك روايت دارد، منتها صاحب وسائل اين روايت را تقطيع كرده و در هر بابى، آن قطعهاى كه مناسب با آن باب بوده در آن باب آورده نه اينكه روايت محمد بن مسلم تعدد داشته باشد، بلكه در بابهاى ديگر هم همان " و الضأن خير من الموجؤ و الموجؤ خير من النعجة " ما در بحث موجؤ از آن استفاده كرديم و مورد بحث قرار داديم.
فبالنتيجه عمده دليل صاحب جواهر (ره) اين روايت است و اين روايت هم بر خلاف آن چيزى است كه صاحب جواهر (ره) نقل كرده است.
و اما روايات ديگرى كه ايشان ادعاى انصراف كرده در آن روايات كه اگر يك گوسفندى را خريد " على انه سمين فخرج مهزولا " ايشان مىفرمايد كه اين خَرج يعنى بعد از ذبح.
جواب ايشان اين است كه البته بعد از ذبح، به عنوان قدر متيقن مطرح هست اما در هر اطلاقى قدر متيقن وجود دارد و وجود قدر متيقن موجب انصراف نمىشود، معناى انصراف اين است، تا اين تعبير و لفظ را انسان مىشنود، ذهن انتقال به آن منصرفاليه پيدا بكند، آيا شما با ديدن اين روايات و ملاحظه اين تعبيرات كه " لو اشترى و هو ينوى انه سمين فخرج مهزولا " آيا از آن استفاده مىشود يعنى " خرج بعد الذبح " يا اينكه اين تعبير اطلاق دارد و لازمه اطلاقش مثل همان اطلاق كلام اصحاب اقتضا مىكند كه اگر قبل از ذبح هم اين انكشاف حاصل شد، از طريق نظر اهل خبره يا از طرق ديگر، باز هم كفايت مىكند، ديگر لازم نيست كه يك هدى ديگرى را تهيه كرده باشد. آن وقت يك دقت مختصرى هم در كلام امام (ره) بايد بشود، اين تعبيرى كه ايشان مىفرمايند " نعم لو تخيل الثمن ثم انكشف خلافه يكفى " آيا اين تعبير ايشان هم مثل كلمات اصحاب، اطلاق دارد؟ خيال مىكرده كه اين گوسفند سمين است، به همين نيت هم خريده، بعد " انكشف خلافه " ، بگوئيم اين اطلاق دارد؟ انكشاف مىخواهد قبل از ذبح حاصل شود يا بعد از ذبح حاصل شود، اطلاق كلام ايشان هم مثل كلام اصحاب، اقتضاى اجزأ مىكند، آيا اينطورى برخورد كنيم و يا اينكه چون در فرض اول مسأله ده مىفرمايد " لو ذبح فانكشف كونه ناقصا " كه ايشان انكشاف را متفرع بر ذبح در فرض اول قرار دادند، آيا اينكه در فرض اول مىفرمايند " لو ذبح فانكشف كونه ناقصا " اين قرينه مىشود بر اينكه در فرض دوم هم كه مىفرمايند " ثم انكشف خلافه " يعنى بعد از ذبح؟ يا اينكه لقائل ان يقول اين قرينيتى بر اين معنى ندارد؟ خوب در فرض اول اين
فرض را كردهاند كه " لو ذبح فانكشف " ، اما در فرض دوم مىگويند " نعم لو تخيّل الثمن فانكشف خلافه " ، چه وقت انكشاف پيدا شود؟ اين اطلاق دارد اعم از اينكه قبل از ذبح يا بعد از ذبح، پس اشكالى كه در كلام امام (ره) در تحرير وجود دارد، خود طرح مسأله فى نفسه اطلاق دارد، اما مسبوق بودن به آن فرع قبلى كه در فرع قبلى انكشاف را متفرع بر ذبح كردند، يك قدرى به اين ظهور لطمه مىزند كه احتمال داده مىشود كه در فرض دوم هم ايشان بخواهند انكشاف بعد از ذبح را مطرح كنند، اين احتمال در كلام ايشان وجود دارد و اگر مسبوقيت به فرض اول و فرع اول نبود، كلامشان فى نفسه يك اطلاق كاملى داشت، " لو تخيل السمن ثم انكشف خلافه " ، حالا چه وقت منكشف شود؟ هم قبل از ذبح را مىگيرد و هم بعد از ذبح را.
تا فروع بعدىِ همين مسأله.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...