شنبه 22 ارديبهشت 1403 - 1 ذيقعده 1445 - 11 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب طواف حج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 118
متن
درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
ظله العالى " "
جلسه يكصد و هيجدهم "
بحث درباره هدى بود. در هدى عرض كرديم كه يك بحث در اين است كه آيا كسى كه حج تمتع انجام مىدهد بر او هدى واجب است يا نه، كه اين بحث را ديروز عرض كرديم و گفتيم كه هم آيه شريفه كه مىفرمايد " فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى " ، هم آيه ظهور دارد در اينكه هدى براى متمتع واجب است و هم در رواياتى كه در رابطه با خصوصيات حج تمتع وارد شده يكى از خصوصيات مهمه حج تمتع را مسأله وجوب هدى گرفته است كه بعضى از روايات را عرض كرديم.
حال اينجا دو بحث ديگر مانده؛ يكى اين است كه آيا اين متمتعى كه بر او هدىة لازم است هر متمتعى هست، يعنى هر كسى كه حج تمتع انجام مىدهد و مىخواهد نائى باشد - يعنى آن كسى كه فرضش عبارت از حج تمتع است - يا اينكه غير نائى باشد، مثل مكى، آن كسى كه اهل مكه است كه فرض اولىِ آن مسأله تمتع نيست، لكن اگر بخواهد حج تمتع انجام بدهد، آيا مكىِّ متمتع آن هم لازم است كه هدى را انجام بدهد يا نه؟ مثل اينكه فرض كنيم يك مكى اگر بخواهد يك حج مستحبى انجام بدهد و در حج مستحبى همانطورى كه سابقاً هم عرض كرديم افضل انواع حج، عبارت از حج تمتّع است، لذا يك مكى اگر بخواهد حج تمتعِ استحبابى انجام بدهد، هيچ اشكالى براى او نيست، خوب حال كه حج تمتع استحبابى انجام مىدهد، آيا واجب است در روز عيد قربان هديى داشته باشد به عنوان اينكه متمتع است يا واجب نيست؟.
اينجا روى يك شبههاى كه براى مرحوم شيخ طوسى (ره) در كتاب مبسوط و به صورت احتمال در كتاب خلاف، واقع شده و آن استفادهاى است كه ايشان از آيه شريفه كرده، ايشان فرموده است كه نه! مكى اگر حج تمتع انجام بدهد " لا يجب عليه الهدى " ، اين مال نائى است، مثل ايرانىهائى كه حج تمتع انجام مىدهند، بر اينها هدى واجب است، اما تنها قائل هم همين شيخ طوسى (ره) است، اما در مقابل يك شهرت محققه عظيمه وجود دارد كه در حج تمتع از نظر وجوب هدى فرقى بين نائى و بين مكى نمىكند، هر كسى كه حج تمتع انجام مىدهد از خصوصيات حج تمتع مسأله هدى است.
حال آن شبههاى كه براى مرحوم شيخ طوسى (ره) در كتاب مبسوط كه به صورت جزم اين مسأله را مطرح فرموده، در رابطه با آيه شريفه است آن تكه مربوط به اين مسأله، اين آيه شريفه كه ديروز درباره اصل وجوب هدى در تمتع ما خوانديم اين بود: " فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى " ، بعد هم مىفرمايد " فمن لم يجد " ، اگر كسى قدرت بر هدىة پيدا
نكرد " فصيام ثلاثة ايام فى الحج و سبعٍْ اذا رجعتم، تلك عشرْ كاملْ " ، تا اينجا دو مطلب گفته شد.
يكى اينكه در حج تمتع، هدى واجب است و يكى اينكه اگر كسى قدرت بر هدى ندارد - كه مسألهاش را بعداً هم ما ان شأ الله تعرض مىكنيم - اين ده روز بايد روزه بگيرد، سه روزش را در حج و هفت روز بعد از مراجعت به وطن " تلك عشرة كاملة " ، خوب اين هم مطلب دوم.
بعد بحث سر اين فقره از آيه شريفه است كه به دنبال " تلك عشرة كاملة " مىفرمايد " ذلك لمن لم يكن اهله حاضرِ المسجد الحرام " ، اين مال آن كسى است كه اهلش حاضر مسجد حرام نباشند، كه در اولى كه بحث تمتع و اقسام حج را عنوان مىكرديم عرض كرديم كه مقصود از اين " من لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " يعنى كسى كه مكى نباشد، مقصود از " من كان اهله حاضر المسجد الحرام " يعنى مكى، " من لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " يعنى غير مكى كه در اين جهتش شما مناقشهاى نداشته باشيد كه از اصل مطلب خداى نكرده انحراف پيدا مىشود.
حال بحث اين است، مشار اليه اسم اشاره (ذلك) چيست؟ اينكه مىفرمايد " ذلك لمن لم يكن " يعنى لغير المكى، " ذلك لغير المكى " معنايش چيست؟ اين جمله و مشار اليه آن چيست؟.
مرحوم شيخ طوسى (ره) در كتاب مبسوط فرموده است كه مشار اليه آن، اين مطلبى است كه به اين اسم اشاره نزديكتر باشد، مىبينيد از مطالب گذشته چه چيزى به اين اسم اشاره نزديكتر است؟ مشار اليه به اسم اشاره (ذلك) را همان قرار بدهيد، آن وقت ايشان مىفرمايد آن مطلبى كه از نظر كلام و از نظر عبارت به (ذلك) نزديكتر است " فما استيسر من الهدى " است، " فما استيسر من الهدى " بعد از " فمن تمتع بالعمرة الى الحج " ذكر شده، پس در حقيقت كانّ آيه شريفه اينطورى مىفرمايد، اين وجوب هدى براى غير مكى است، اما اگر كسى مكى شد، ولو اينكه حجش هم حج تمتع است " لا يجب عليه الهدى ذلك " اى وجوب ما استيسر من الهدى، مال آن كسى است كه " لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " يعنى غير المكى، پس در حقيقت كانّ معناى " ذلك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " اين مىشود، وجوب الهدى براى غير مكى است. " اما من كان مكياً ولو كان حجه حج التمتع لا يجب عليه ما استيسر من الهدى " ، مرحوم شيخ در كتاب مبسوط تكيه كرده روى اين معنى و در حقيقت از آيه شريفه در رابطه با حج تمتع، تفصيل استفاده كرده، حج تمتع را يك وقت غير مكى انجام مىدهد، " يجب عليه ما استيسر من الهدى " ، اما اگر حج تمتع را " من كان اهله حاضر المسجد الحرام " انجام بدهد " مع كونه حجه حج التمتع لا يجب عليه ما استيسر من الهدى " .
صاحب جواهر - البته بعد خودشان اين مطلب را رد مىكنند - اول مىفرمايد مؤيد در حقيقت مرحوم شيخ طوسى (ره) اين مثال است كه اگر ما يك قضيه شرطيهاى را به اين صورت مطرح كرديم، بعد هم به دنبالش يك اسم اشارهاى آورديم، مىفرمايد ظاهرش اين است كه آن اسم اشاره به جزاى در قضيه شرطيه برمىگردد، براى خاطر اينكه آن جزأ اقربيت به اين اسم اشاره دارد، آن وقت يك مثال اين طورى ذكر مىكنند كه اگر يك كسى اينطورى بگويد " من دخل دارى - مثلاً - فله درهم " هر كسى وارد خانه من شد، مهمان من شد يك درهم به او پاداش داده مىشود، بعد به دنبال اين عبارت اين طورى بگويد: " ذلك لمن لم يكن عاصيا " اين براى آن كسى است كه عنوان عاصى نداشته باشد، خوب اگر اين تعبير را به دنبال آن قضيه شرطيه مطرح بكند، " من دخل دارى فله درهم ذلك لمن لم يكن عاصيا " ، ظاهرش اين است يعنى اين " فله درهم " كه جزأ در قضيه شرطيه واقع شده، مال آن افرادى است كه عنوان عاصى نداشته باشند، اما اگر بر كسى عنوان عاصى منطبق شد ديگر اين " فله درهم " درباره او مطرح نيست، عيناً آيه شريفه هم همين معنى است، " فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى ذلك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " يعنى اين " ما استيسر و وجوب الهدى " ، وجوب " ما استيسر من الهدى " مال آن كسى است كه نائى و غير مكى باشد، اما اگر مكى شد " لايجب عليه ما استيسر من الهدى " ولو اينكه حجش هم حج تمتع باشد، لذا مرحوم شيخ طوسى (ره) روى اين نكته و روى اين استفادهاى كه از آيه شريفه كرده يك چنين مطلبى را در مقابل يك مشهور مسلمى فتوا داده است.
حالا اين آيه شريفه در حقيقت در دو مقام درباره او بايد بحث كرد، يك مقام، خود آيه شريفه فى نفسه و با قطع نظر از روايات صحيحهاى كه در تفسير آيه شريفه وارد شده است.
و يك مقام هم با ملاحظه روايات مفسره اين آيه شريفه است كه خوب در باب تفسير و در اصول تفسير اين معنى مطرح است كه اگر فرضاً يك آيهاى ظهور در يك معنائى داشته باشد، لكن روايت صحيحه معتبره از ائمه (ع) در مقام تفسير آيه دلالت بر خلاف ظاهر آن آيه را داشته باشد، از نظر اصول تفسير اينجا وظيفه چيست؟ اگر يك آيهاى را فىنفسه ما ملاحظه كنيم، و ببينيم يك ظهورى دارد، فرض كنيد ظهورش هم ظهور عرفى است، ظهور عقلائى است و عقلأ هم به اين ظهور اعتماد و اتكال مىكنند، لكن روايت صحيحه معتبره بر خلاف ظاهر اين آيه شريفه دلالت مىكند، آيا اينجا ما بايد ظاهر آيه شريفه را بگيريم و يا بر طبق روايت صحيحه معتبره، خلاف ظاهر آيه شريفه را بگيريم؟.
در باب تفسير اين معنا مطرح است كه اگر روايت صحيحه بر خلاف ظاهر آيه
است بايد روايت صحيحه گرفته بشود، مخصوصاً در مواردى كه آيه و روايت مفسره دلالت بر حكمى از احكام فقهيه و شرعيه داشته باشد كه اينجا به صورت واضح بايد عمل به روايت بشود، پس در دو مقام بحث است، يك مقام در رابطه با خود آيه فىنفسها، و يك مقام با ملاحظه رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده.
(خوب دقت بفرمائيد و من مكرر بحث كردم مباحثى كه ريشههاى قرآنى دارد و ارتباط به آيات پيدا مىكند كاملاً قابل دقت است و هر چه هم انسان بيشتر در آن دقت كند به يك مطالب بالاترى مىرسد، لذا روى آيات مخصوصاً اين آياتى كه مربوط به احكام ما هست كاملاً بايد دقت بشود).
در رابطه با آيه به مرحوم شيخ طوسى (ره) اين اشكال را كردهاند، گفتهاند اينكه شما مىگوئيد كه اسم اشاره را ما بايد اشاره به نزديك قرار بدهيم و در اين آيه نزديك به اسم اشاره " ما استيسر من الهدى " است و اين " فمن تمتع " اين قضيه شرطيه، شرط است و شرط در مقام تعبير، قبل از جزأ گفته مىشود، لذا جزأ به اسم اشاره نزديكتر از شرط است، گفتهاند اين در آن جائى است كه اسم اشاره آن به صورت اشاره به قريب باشد، با كلمه هذا و امثال ذلك اشاره بشود، اما اگر اسم اشاره با اسم اشاره بعيد مطرح است مثل كلمه ذلك كه ذلك اشاره براى بعيد است و لذاست كه در آيه شريفه " ألم ذلك الكتاب لاريب فيه " آنجا يكى از توجيهاتى كه براى اشاره به بعيد مطرح مىكنند چرا نگفت " هذا الكتاب لاريب فيه هدىً للمتقين " بلكه فرمود " ذلك الكتاب لاريب فيه " ، آنجا يكى از نكاتى كه ذكر مىكنند اين است كه مىفرمايند چون قرآن به قدرى از نظر موقعيت و مقام بالا هست كه خيلى دور از انسان است و هر چه هم كه انسان بخواهد به او نزديك بشود عظمت اين كتاب و اهميت و موقعيت اين كتاب در يك سطح بسيار بالائى هست كه به اين زوديها انسان نمىتواند دسترسى به آن پيدا بكند، روى عظمت كتاب تعبير شده به " ذلك الكتاب لاريب فيه " ، خوب گفتهاند در آيه شريفه مورد بحث ما هم با اسم اشاره (ذلك) اشاره شده و (ذلك) اشاره به بعيد است و بعيد در آيه شريفه " فمن تمتع بالعمرة الى الحج " است، نه " فما استيسر من الهدى " ، شرط به عنوان بعيد مطرح است و جزأ به عنوان قريب مطرح است، لذا گفتهاند كه اگر ما باشيم و خود آيه شريفه و به روايات مفسره هم كارى نداشته باشيم، از كلمه (ذلك) ما استفاده مىكنيم كه مشار اليه آن، يك امر بعيدى است و امر بعيد در آيه خودِ مسأله تمتع است، آن وقت مفاد آيه اين مىشود كه تمتع مال آن كسى است كه " لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " كارى به هدى ندارد اين " ذلك لمن لم يكن " ، مىگويد تمتع وظيفه نائى است، تمتع وظيفه آنهائى است كه اهل مكه نباشند، لذا خود آيه هيچ دلالتى بر فرمايش مرحوم شيخ ندارد، و مؤيد آن هم
اين است (اين ديگر مؤيدى است كه من عرض مىكنم) خود ابوحنيفه با اينكه به روايات مفسرهاى كه از ائمه (ع) نقل شده ابوحنيفه هيچ اعتنا ندارد و به روايات ما ترتيب اثر نمىدهد، مع ذلك اين آيه شريفه را اينطور معنى كرده، گفته (ذلك) به تمتع مىخورد، تمتع مال غير مكى است، لذا فتوا داده كه مكى حق ندارد حج تمتع انجام بدهد، البته او قِران را هم عطف به حج تمتع كرده كه ديگر اين خلاف آيه شريفه است، براى اينكه آيه شريفه در مسأله ذيلش هر چه دارد در رابطه با حج تمتع بحث مىكند، مسأله قِران و اِفراد در آيه شريفه مطرح نيست، پس بگوئيم كه اولاً اسم اشاره (ذلك) كه اشاره به بعيد است و تأييد هم كنيم كه ابوحنيفهاى كه قائل به حجيت روايات ما نيست او هم آيه شريفه را به همين كيفيت معنى كرده، آيا مىتوانيم ما اين حرف را بزنيم؟ عرض كردم فعلاً ما كارى به روايات تفسيريه نداريم، ما هستيم و خود آيه، صدرش - يعنى آن كه مربوط به اين جهت است - مىگويد " فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى " ، بعدش هم صورت عجز از هدى را مىگويد، بعد مىفرمايد " ذلك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " ، آيا ما باشيم و ظاهر آيه، مىتوانيم در جواب شيخ اين حرف را بزنيم؟ به نظر من نمىتوانيم، چرا؟ براى اينكه نكتهاى در اينجا وجود دارد و آن نكته نمىگذارد كه ما در مقابل شيخ بايستيم، و آن نكته اين است كه اين آيه (خوب دقت بفرمائيد) از اينجائى كه شروع مىكند " فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى " هدف اصلىِ آيه چيست؟ چه هدفى را آيه دارد دنبال مىكند؟ به چه غرضى آيه مىخواهد برسد؟ اگر آيه هدفش اين باشد كه كجا حج تمتع مشروع است و كجا حج تمتع مشروع نيست، اگر آيه اين هدف را دنبال كند، درست است كه شما " ذلك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " را اينطور معنا كنيد، اما كجاى سياق آيه و تعبير آيه دلالت بر اين مىكند كه آيه مىخواهد اين حرف را بزند كه كجا حج تمتع مشروع است و كجا حج تمتع مشروع نيست؟ بلكه آيه مىگويد آن كسى كه حج تمتع انجام مىدهد كه خوب پيداست، عن مشروعيٍْ انجام مىدهد، او " يجب عليه ما استيسر من الحج " و اصولاً هدف اصلىِ متكلم در قضاياى شرطيه بيان ملازمه است، در قضاياى شرطيه ملازمه را متكلم مىخواهد بيان كند و وقتى كه مىگويد (ان جأك زيدٌ فاكرمه)، اگر از ما سؤال كردند كه هدف اصلىِ متكلم از اين قضيه شرطيه چيست؟ متكلم در (ان جأك زيدٌ فاكرمه) چه چيزى را مىخواهد بيان كند؟ آيا غير از اين، ما مىتوانيم جواب بدهيم كه هدفش اين است كه به مخاطب بگويد كه بدان بين مجئ زيد و بين وجوب اكرام ملازمه تحقق دارد، هر زمانى كه مجئ زيد تحقق پيدا كرد، به دنبال او وجوب اكرام هم تحقق پيدا مىكند، قضاياى شرطيه هدفشان بيان ملازمه است، آن وقت آيه شريفه كه مىفرمايد " فمن تمتع بالعمرة الى الحج
فما استيسر من الهدى " اين دارد ملازمه را بيان مىكند، كسى كه حج تمتع را انجام داد اين ملازمه با وجوب هدى دارد، ملازمه با وجوب " ما استيسر من الهدى "دارد، اما كجا حج تمتع مشروع است و كجا حج تمتع غير مشروع است؟ و كجاى اين آيه دلالت بر اين مطلب مىكند؟ قضيه شرطيه كه دال بر بيان ملازمه است اين (ذلك) هم يك تقييدى در قضيه شرطيه است، يك تبصرهاى است كه به قضيه شرطيه مىخورد، ما بيائيم (ذلك) را اينطور معنى كنيم (در حقيقت اينطورى): بدان كه مشروعيت حج تمتع، مال غير مكى است، كجاى (ذلك) "لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " اين معنى را دلالت دارد؟ مگر آيه اصلاً در مقام اين هست كه بيان كند كه كجا مشروعيت دارد و كجا مشروعيت ندارد؟ البته مرحوم مقدس اردبيلى (ره) در كتاب آيات الاحكام خودش كه اسمش زبدة البيان است و از نفائس كتابهائى است كه در آيات الاحكام نوشته شده، ايشان اين فرمايش را مىفرمايد كه آيه در مقام بيان مشروعيت حج تمتع است، اما سؤال از ايشان اين است كه كجاى آيه اشاره به اين معنى دارد كه در مقام بيان مشروعيت حج تمتع است؟ اگر آن قضيه شرطيه را شما ملاك و معيار قرار داديد، قضيه شرطيه براى بيان ملازمه است، ملازمه بين حج تمتع و وجوب هدى را بيان مىكند، اما اينكه كجا حج تمتع مشروع است و كجا حج تمتع ليس بمشروع، اين خارج از مفاد ظاهر آيه با قطع نظر از رواياتى كه بعد ان شأ الله عرض مىكنيم است، يعنى ما باشيم و نفس آيه و روايات مفسره را كنار بگذاريم آيا بيننا و بين وجداننا كسى مىتواند بگويد آيه ظهور در اين معنى دارد كه كجا حج تمتع مشروعيت دارد و كجا حج تمتع مشروعيت ندارد؟ ما كه چنين چيزى استفاده نمىكنيم، ما هستيم و يك قضيه شرطيه كه اين قضيه، بيان ملازمه مىكند و به دنبال اين قضيه شرطيه هم " ذلك لمن لم يكن اهله حاضر المسجد الحرام " است كه با توجه به اينكه قضيه شرطيه بيان ملازمه دارد و اين (ذلك) هم به صورت يك تبصره براى اين قضيه شرطيه مطرح است و معنايش اين است كه بدان اين قضيه شرطيه مال متمتع نائى است، اما متمتع مكى، از حريم اين قضيه شرطيه بيرون است، و از دائره اين قضيه شرطيه خارج است، لذا به نظر من اگر ما در مفاد آيه دقت كنيم ولو اينكه تعبير به (ذلك) هم كرده، (اين نكته را خوب دقت بفرمائيد) (ذلك) كه دنبال قضيه شرطيه ذكر بشود نه به جزأ برمىگردد، و نه به شرط برمىگردد، بلكه به مفاد قضيه شرطيه برمىگردد، مفاد قضيه شرطيه ملازمه است، ملازمه هم ديگر قريب و بعيد ندارد، ملازمه بين شرط و جزأ يك چيزى نيست كه بگوئيم قريبٌ ام بعيدٌ، و كلمه (ذلك) نه به جزأ برمىگردد نه به شرط برمىگردد، بلكه به مفاد قضيه شرطيه برمىگردد، و مفاد قضيه شرطيه ملازمه است، يعنى ملازمه بين تمتع و وجوب الهدى مال آن كسى است كه كان نائياً،
اما اذا كان مكيّاً ملازمهاى در كار نيست، حج تمتع انجام بدهد " لايجب عليه ما استيسر من الهدى " ، لذا با دقت زيادى كه در مفاد آيه شد به صرف اينكه بيائيم به شيخ (ره) اعتراض كنيم كه اينجا كلمه (ذلك) گفته شده، (ذلك) هم اشاره به بعيد است و در قضيه شرطيه بين شرط و جزأ قريب و بعيد درست كنيم، اينها يك حرفهائى نيست كه انسان با دقت و منطق بتواند مطرح كند، لذا در مقام اول به نظر مىرسد كه حق با مرحوم شيخ (ره) است، البته با قطع نظر از روايات مفسره، حالا با توجه به روايات من اين حرف را قبول دارم كه اگر رواياتى بر خلاف ظاهر آيه، آيهاى را معنى كرد و مخصوصاً روايات در رابطه با حكم شرعى هم بود و از نظر سند هم مشكلى نداشت، ما بايد روايات را بگيريم ولو بر خلاف ظاهر آيه شريفه باشد، كه حالا رواياتش را فردا ان شأ الله عرض مىكنيم.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...