• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد ظله العالى " "
    جلسه يكصد و هفدهم " "
    الثانى من الواجبات الهدى ويجب أن يكون احدى النعم الثلاث الابل والبقر والغنم والجاموس بقر ولا يجوز سائر الحيوانات والافضل الابل ثم البقر " مى فرمايند : دومى از واجبات منا عبارت از هدى است. اولى عبارت از رمى جمره عقبه بود كه بحث آن گذشت . دومى هدى است.
    اينجا به تعبير امام بزرگوار قدس سره اشكالى به نظر مى رسد وآن اين است كه ايشان بطور كلى واجبات را بيان مى كند نه واجبات منا در خصوص حج تمتع. به عبارت ديگر اين تعبيرى كه ايشان در عنوان بحث فرمودند : فى واجبات منا، آيا مقصود از اين عنوان چيست؟ مقصود، واجبات منا در مطلق حج است، چه كسى حجش حج تمتع باشد يا حج قِران يا حج افراد؟ اين مقصود است يا اين كه مقصود واجبات منا در خصوص حج تمتع است؟
    اگر اولى مراد باشد يعنى چيزهايى را كه هر حاجى در روز عيد قربان بايد در منا انجام بدهد، ما نمى توانيم بگوييم كه دومين واجب عبارت از هدى است. براى اين كه همان طورى كه انشأ الله در همينجا بحث مى كنيم، در خصوص حج تمتع هدى واجب است، اما در حج افراد واجب نيست كه حاجى در روز عيد قربان ذبحى داشته باشد. پس اگر اين عنوان، يك عنوان عامى باشد، واجبات منا يعنى براى هر حاجى اعم از حج تمتع وقران وافراد.
    آن واجب اول درست است. رمى جمره عقبه بر حاجى واجب است واجب سوم هم كه عبارت از حلق يا تقصير باشد، آن هم درست است. بر هر حاجى واجب است كه در عيد قربان در منا يا حلق كند ويا تقصير. اما اين واجب دوم به نام هدى، اين بر حاجى ليس بواجب، بركسى كه حجش حج افراد است، لازم نيست كه هدى داشته باشد وهمين طور در حج قران با يك توجيهى. واگر بخواهيم عبارت امام را اختصاص بدهيم وبگوييم كه مقصود ايشان، واجبات منا براى آن كسى است كه حج تمتع انجام مى دهد. آن وقت بايد بگوييم در كلام ايشان، واجبات منا براى غير حج تمتع اصلا مطرح نشده وبعيد است كه كلام ايشان را بتوانيم چنين حملى برايش داشته باشيم.
    اجمالا اينجا يك مسامحه‏اى هست. وقتى كه عنوان، واجبات مناست واولين واجب، رمى جمره عقبه است، ديگر نمى‏شود دومين واجب را هدى قرار داد مگراين كه ما تصريح بكنيم وبگوييم :الواجب الثانى الهدى وبالاضافة الى المتمتع اما غير المتمتع فلا يجب عليه الهدى.. در حالى كه در عبارت ايشان هيچ گونه اشاره‏اى به اين معنا وجود ندارد. پس در اين جهت بايد بحث كنيم.
    يك بحث اين است كه آيا در حج تمتع هدى واجب است يا واجب نيست؟
    بحث ديگراين است كه آيا در غير تمتع مثل قران وافراد واجب است يا واجب نيست؟ بحث سومى هم در كلمات فقهاه شده وآن اينست كه حج تمتع را يك وقت نائى انجام مى دهد مثل ايرانيهايى كه حج تمتع انجام مى دهند. يك وقت اينست كه يك كسى كه ساكن مكه است مى خواهد حج تمتع انجام دهد . آيا مكى اگر بخواهد حج تمتع انجام بدهد حتماً بايد حجش مشتمل برهدى باشد يا نه؟ بر مكى ولو اين كه حج تمتع انجام مى‏دهد، هدى واجب نيست ؟
    پس در حقيقت سه تا عنوان اينجا وجود دارد. عنوان اول اين‏است كه آيا متمتع اجمالا چيزى به نام هدى بر او واجب است يانه ؟ جوابش اين است بلى. هم آيه شريفه وهم روايات متعدده‏اى دلالت بر اين معنا مى كنند. يك روايت در مسئله است كه بر حسب ظاهر مخالف روايات ديگراست ونياز به توجيه دارد.
    امّا آيه شريفه همان آيه‏اى كه بعضى از خصوصياتشان هم كه قبلا بحث كرديم:" واتموا الحج والعمرة لله " به دنبال آن مى فرمايد: " فان احصرتم فماستيسر من الهدى " اگر كسى محصر واقع شد،(مقصود از اين " احصرتم " در آيه خصوص احصار است يا صدّ با صاد را هم شامل مى شود) احصار اين است كه انسان بوسيله مرض نتواند حج را اتمام بكند و معناى صدّ اينست كه بواسطه دشمن ممنوع از اتمام حج بشود واحكام صدوصاد خودش يك فصلى در باب حج دارد ومعمولاً در اواخر كتاب الحج مطرح شده ودر تحرير الوسيله امام قدس سره هم در آخر مباحث هدى مطرح است كه اگر انشأ الله توفيقى بود در آينده بحث مى كنيم.
    پس آيه اين چنين مى‏گويد: " وان احصرتم فماستيسر من الهدى " آيه دنباله دارد تا مى رسد به‏اينجا: " فاذا امنتم " اما اگر ايمن بودى يا در شرايط طبيعى بوديد، در شرايطى بوديد كه احصارى وجود نداشت، منعى در كار نبود، مانعى وجود نداشت. " فاذا امنتم " در مقابل " احصرتم " است. اگر حالت احصار درباره شما نبود وشرايطتان شرايط طبيعى بود، آن آيه مى‏فرمايد: " فمن تمتع بالعمرة الى الحج فمااستيسر من الحج " آن كسى حجش حج تمتع است كه در روايات نيز معمولا همين تعبير مى شود، " من تمتع بالعمرة الى الحج " يعنى كسى كه اول عمره تمتع را انجام مى دهد وبه دنبال عمره تمتع، حج تمتع را انجام مى دهد. آيه مى گويد در مورد اين متمتع، " فما استيسر من الحج " . واجب آن حاجى آن است كه برايش ميسر است كه در رابطه با حج انجام دهد. بازهم مى‏فرمايد : اگر كسى قدرت ندارد، ده روز روزه بگيرد. سه روز در حج وهفت روز هم " اذا رجعتم تلك عشرة كاملة " .
    پس در حقيقت خود آيه با لسان روشن اين معنا را بيان مى كند. حالا نمى‏خواهيم از آيه مفهوم بگيريم. آن مقدارى كه ما مى خواهيم فعلا از آيه‏
    استفاده كنيم، همين مقداراست كه " المتمتع يجب عليه الهدى " متمتع بايد در روز عيد قربان در منا هدى داشته باشد، حالا ذبحاً او نحراً، فرقى نمى كند كه بعد توضيح اين جهت را انشأالله عرض مى كنيم.
    پس آيه با وضوح كامل‏اين معنا را دلالت دارد كه " فمن تمتع بالعمرة الى الحج " ودر حال " امنتم " هم هست، هيچ گونه حصر ومنعى وجود ندارد، " فما استيسر من الهدى " . جمله ولو جمله خبرى است، اما جمله خبرى كه در مقام انشأ است ومعناى " فمااستيسر من الهدى " يعنى " يجب عليه " اين آن هدى ميسور را در حج تمتع را رعايت بكند وانجام بدهد.
    پس آيه كاملاً دلالت دارد. علاوه بر آيه، رواياتى داريم كه اين روايات وقتى كه خصوصيات ومابه الامتياز حج تمتع را بيان مى كنند. يكى از خصوصيات ومشخصات حج تمتع را عبارت از همين مسئله هدى قرار مى‏دهد كه يكى از علائم وخصوصيات بارزه حج تمتع عبارت از هدى است.
    روايات در اين رابطه متعدد است. عرض كردم كه تنها يك روايات داريم كه بر حسب ظاهر يك قدرى مخالف با اين معناست.اما روايات متعدده كه دو سه تا از اين روايات را عرض بكنيم. اين روايات را در جلد هشتم وسائل در ابواب اقسام الحج كه تقريباً اولين جلد مربوط حج است، در آنجا اين روايت در ابواب مختلفه ذكر شده. يكى در باب پنجم از اين ابواب حديث سوم، روايت صحيحه زراره: " قال سئلت أبا جعفر عليه السلام عن الذى يلى المفرد للحج فى الفضل؟ سؤال كردم امام باقر عليه السلام را از آن كسى كه يا از آن عملى كه (هم ميشود المفرد خواند، اگر كس مراد باشد و هم ميشود المفرد خواند، در صورتى كه عمل مراد باشد) در فضليت دنبال حج افراد واقع مى شود.(اين بحث كه كدام حج افضل است؛ اين را ما سابقاً در ابواب اقسام حج مفصل بحث كرديم وبه اين جهت فعلا كارى نداريم.)
    فقال: " المتع‏ة " . امام فرمود حج تمتع. " فقلت: وماالمتعة؟ " حج تمتع كدام است خصوصيات ومشخصات حج تمتع چيست؟. فقال: " يهلّ بالحج فى اشهر الحج " . بايد در يكى از ماههاى حج مُهّل به حج بشود كه مقصود حجش شامل عمره تمتع هم هست. يكى از خصوصيات وفرقهايى كه بين عمره تمتع وبين عمره مفرده وجود دارد، اين است كه عمره مفرده فى كل شهراً مانعى ندارد؛اما عمره تمتع گويا اين كه جزو حج است وارتباط كامل با حج دارد، حتما عمره تمتع بايد در اشهر حج واقع شود. كسى نمى تواند عمره تمتع را در ماه رمضان يا ماه شعبان ورجب انجام بدهد. حتما عمره تمتع بايد در ماه شوال وما بعد آن واقع شود.
    پس اين كه مى فرمايد: " فقال يهل بالحج " ، مقصود همان شروع از عمره است. قرينه بعدى هم دلالت به اين معنا مى كند.. " يهل بالحج فى اشهر الحج " به‏
    خلاف عمره مفرده است. " فاذا طاف بالبيت فصلّى الركعتين خلف المقام وسعى بين الصفا والمروة وقصّر واحلّ " عمره تمتع آن تمام و مُحل مى شود. " فاذا كان يوم التروية " وقتى روز هشتم ذى الحجه تحقق پيدا كرد، " اهلّ بالحج " احرام مى بندد براى حج تمتع " ونسك المناسك " همه مناسك حج را انجام مى دهد مثل ساير اقسام حج منتهى عنوان زائد اين كه " وعليه الهدى " خصوصياتى كه در حج تمتع وجود دارد، درآن هدى واجب است" .
    فقلت : وماالهدى؟ مقصود از هدى كدام است؟ " فقال:افضله بدنة واوسطه البقرة واخفضه شاة " كه در بحث هدى انشأ الله ذكر مى كنيم كه بهترينش بدنه وشتر ومتوسطش بقره است و حد پايين آن عبارت از گوسفند است.
    اين روايات هم سند قوى وصحيحى دارند و هم دلالت روشن. در حقيقت همان چيزى كه آيه دلالت دارد، اين روايات همان معنا را دلالت مى كنند. دو روايت ديگر هم هست كه جايش را نشان مى دهم و خواندن آنها لازم نيست. چون آنها هم در رديف همين روايت هستند. عمده روايتِ در حقيقت بظاهر مخالف با اين روايات است. اما آن دو روايت كه مراجعه كنيد: يكى در باب چهارم از ابواب اقسام الحج ، حديث بيستم ، ويكى در باب دهم از ابواب اقسام الحج، حديث اول. اين سه روايت وبعضى روايات ديگر تبعاً للايات الشريفة، ظاهرشان اين كه اگر حج تمتع انجام مى دهد، اين يك تكليف اضافه دارد . تكليف اضافش عبارت از مسئله هدى است.اين اضافه اختصاص دارد به افرادى كه حجشان حج تمتع است.
    اما آن روايت مخالف، آن در جلد دهم وسائل است كه آن جلد را من نياوردم جلد دهم، ابواب ذبح، باب چهارم، حديث دوم. آن هم يك روايت صحيحه اى است كه هيچ گونه در سندش كسى مناقشه نكرده و آن صحيحه عيسى بن قاسم است: " عن ابى عبد الله عليه السلام انه قال : " انه قال فى رجل اعتمر فى رجب " يك كسى كه در ماه رجب مكه مشرف بوده، عمره رجبيه را انجام داده، كه عمره رجبية بسيار با فضليت است در بين عمره‏هاى مفرده، عمره رجبيه كمال فضليت را دارد.
    يك كسى آمده ماه رجب عمره رجبيه خودش را انجام داده، امام صادق در مورد اين آدم اين چنين فرمودند: " ان كان أقام بمك‏ة " اگر اين آدم اين طور نيست كه عمره رجبيه را انجام داده، برگشته به وطن خودش در همان ماه رجب وشعبان مثلا. اين مانده در مكه براى چى مانده، " ان كان أقام بمكة حتى يخرج منها حاج‏ة " گفت اين چند ماه را در مكه مى مانيم ومى خواست از خود مكه به عنوان حاج بيرون برود. " فقد وجب عليه الهدى " واجب است كه هدى داشته باشد. نقطه مقابل آن كجاست، شريطه دومش كدام است: " فان خرج من مك‏ة " اما اگر از مكه بيرون رفت . " حتى يقرن من غيرهافليس عليه الهدى " .
    اين به حسب ظاهر، عكس آن چيزى است كه ما مى گفتيم. براى اينكه خصوصيات حج تمتع اين است كه مسبوق به عمره است وعمره تمتع بايد از يكى از آن مواقيت تحقق پيدا بكند. در حقيقت عمره تمتع نمى شود از مكه باشد. آن حج تمتع است كه از مكه هست، اما عمره تمتع بايد خارج از مكه باشد. اين كسى كه عمره رجبيه را انجام داده وبعد هم درمكه مانده و مقصودش اين است كه حجى را انجام بدهد. اگر اين بخواهد حج قران يا افراد انجام بدهد، چون حج قران يا افراد قبلش عمره اى وجود ندارد. اين ديگر لازم نيست كه از شهر مكه خارج شود. اين از همان مكه محرم مى شود وفرضاً براى حج افراد از همان جا مى‏رود براى عرفات، مشعر ومنا وامثال ذلك. آن وقت اين آدم روى قاعده نبايد هدى برايش واجب باشد، در حالى كه روايت مى‏گويد: " ان اقام بمكه حتى يخرج من مكه حاجه فقد وجب عليه الهدى " وباز از آن طرفش مى فرمايد : اگر از مكه بيرون رفت نه براى اين كه مى خواهد حج را انجام ندهد، نه براى اين مى خواهد از خارج مكه محرم بشود ووارد بشود كه معمولا اين كسى كه از مكه بيرون مى رود واز خارج مكه محرم مى شود، معمولاً اين كسى است كه مى خواهد عمره تمتع را انجام بدهد. چون عمره تمتع حتماً از اين مواقيت معروف وشش گانه شروع بشود ودر اين حال روايت مى گويد: " فليس عليه الهدى " .
    پس در حقيقت آن جايى را كه مى گفتيم هدى دارد، روايت مى گويد: " ليس عليه هدى " وآنجايى را كه بعداً هم مى‏گوييم هدى ندارد، روايت مى‏گويد: " وجب عليه الهدى " . اين روايت يك مشكله‏اى شده در اين مسئله كه با اين روايت انسان چگونه بر خورد كند؟
    شهيد اول در كتاب دروس با يك جمله كه درست معلوم نيست كه مقصود ايشان چيست، ايشان مى‏فرمايد: " فيه دقيق‏ة " در اين حديث يك دقيقه‏اى وجود دارد يعنى بايد يك دقتى در آن كرد تا معلوم بشود كه با روايات و آيه شريفه‏اى كه عرض كرديم، مخالفت ندارد. اما نمى‏فرمايد كه آن دقيقه مقصود چيست و چه دقتى در اين روايت مورد نظر شهيد در كتاب دروس هست. لذا دو برخورد با اين روايت مطرح شده است: يك احتمالش كه اين را ذكر نكردند. كسى مى‏آيد مى‏گويد اين روايت قابل توجيه نيست و چون مخالف با آيه و روايات ديگر هست، اين " يرد الى اهله " نمى‏توانيم براى اين روايت يك توجيهى داشته باشيم، اين يك حرف در رابطه با اين روايت.
    مرحوم شيخ طوسى (ره) در كتاب تهذيب بعد از آنكه اين روايت را ذكر مى‏فرمايد، يك توجيه از اين روايت مى‏كند. ايشان مى‏فرمايد:اين جمله اول را كه دارد " ان كان اقام بمكة حتى يُخرِج منها حاج‏ة " اين حاجه را حجش را در مقابل عمره قرار مى‏دهيم يعنى هدف اين شخص اين است كه از مكه حج را
    شروع كند نه حج به معناى اعم از عمره و حج، خصوص حجش از مكّه باشد " ويخرج من مكة حاج‏ة " آن وقت بيائيم اينجور بگوئيم. بگوئيم بله، اين حجش از مكه است اما قبل از اينكه حج را انجام بدهد، از مكه بيرون رفته است، عمره تمتع را محرم شده است، آمده در مكه عمره تمتعش را انجام داده، الان مى‏خواهد به عنوان حج از مكه خارج بشود كه اين شرطيه اولى در رابطه با حج تمتع باشد و اين " حتى يخرج من مكة حاج‏ة " هم در حج تمتع درست است. براى اينكه در حج تمتع هم، حج بايد از مكه شروع بشود ولو اينكه عمره تمتع از ميقات است. اما حج در مقابل عمره حتماً براى متمتع بايد از مكّه محرم بشود براى حج. لذا ايشان مى‏گويند اين جمله اول را ولو اينكه بر خلاف ظاهر باشد، ما اينجورى توجيه مى‏كنيم مى‏گوئيم اين " فقد وجب عليه الهدى " مربوط به حج تمتع است و " يخرج منها حاج‏ة " هم درست است. اما جمله دوم مال آن كسى است كه مى‏خواهد حجش از غير مكّه باشد يعنى از مكه بيرون آمده، اصلاً نمى‏خواهد عمره‏انجام بدهد. فرض كنيد رفته از ميقات عبور كرده، حالا مى‏خواهد برگردد حج افرادى انجام بدهد. برگشته به يكى از مواقيت و مى‏خواهد حج انجام بدهد حجش هم فرضاً حج افراد است. حج افراد هم كه لازم نيست قبل از آن عمره‏اى تحقق پيدا كرده باشد. مى‏خواهد از يكى از مواقيت به عنوان حج افراد محرم بشود. امام مى‏فرمايد كه " ليس عليه هدى "اين روايت را به طورى كه مخالف با آيه و روايات ديگر نباشد، مرحوم شيخ اينگونه در تهذيب توجيه كرده است.
    (س:...) (پاسخ استاد:) حالا مرحوم شيخ به عنوان توجيه اين حرف را مى‏زند. نه ديگر روايت صحيحه است اصالت عدم الخطأ و عدم الاشتباه در نقل هم جارى است و با اين احتمالات نمى‏شود، فقط بايد توجيه كرد.
    يك توجيه ديگر كه صاحب جواهر مى‏فرمايد، مرحوم شيخ هم به عنوان توجيه دوم در تهذيب ذكر مى‏كند و آن اين است كه بگوئيم هيچ كدام از اين دو فقره مربوط به حج تمتع نيست. اصلاً حج تمتع را شامل نمى‏شود. و آن جمله اول را كه مى‏گويد " وجب عليه الهدى " آن وجب را حمل بر استحباب مى‏كنيم. براى اينكه در غير حج تمتع استحباب سرجاى خودش هست. آنكه ما به الامتياز حج تمتع است، وجوب هدى است و الا در حج قران و و حتى حج افراد هم مسأله استغفار مطرح است. يك توجيه ديگرى هم عرض بكنيم و آن اين است كه بيائيم.
    (س:...) (پاسخ استاد): " وجب " را اگر به حسب لغت معنا كنيم كه در قرآن هم دارد " وجبت جنوبها " به معناى " ثبتت " است.
    احتمال ديگر اين است كه ما در عنوان هدى بيائيم يك احتمال بدهيم وبگوئيم معلوم نيست كه مقصود از اين هدى در اين روايت همان هديى باشد كه در
    حج تمتع در آيه و روايات مطرح است. آن " فماستيسر من الهدى " در آيه شريفه نيست. مقصود از اين هدى را كفاره بگيريم. بگوييم اين آدم مثلاً نذرى كرده است، تعهدى كرده است كه مثلاً آنجايى كه در مكه خرج حاجة (البته اينها خلاف ظاهر است) بگوئيم اين نذر كرده بود كه از غير مكه براى حج محرم بشود، اما حالا آمده بر خلاف نذرش از مكه محرم شده است، اين يك هديى برايش واجب است يعنى كفاره‏اى مثلاً برايش واجب است كه مقصود از هدى، هدى در رابطه با حج تمتع نباشد، بلكه مقصود از هدى كفاره باشد. كفاره هم به عنوان اينكه مخالفت با نذر و امثال ذلك تحقق پيدا كرده است.
    اگر كسى اين توجيهات را پذيرفت، فبها؛ اگر نپذيرفت آن روايتى است كه هم با قرآن مخالف است. اما روايات متعدده ديگر مخالفت دارد. آن " يرد الى اهله " ولو اينكه ما نتوانيم توجيه بكنيم اين روايت را.
    بالاخره خلاصه بحث امروز ما اين شد كه در حج تمتع بر حسب آيه و روايت، مسأله هدى به نحو اجمال مطرح است و يكى از واجبات حج تمتع هدى در روز عيد قربان در مناست. تا دنباله بحث انشأ الله.
    پايان