• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد
    ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پانزدهم "
    راجع به مسأله گذشته عرض كرديم كه عنوان استنابه، معذوريت در رمى است كه مجوز انتقال على الليل مى‏شود. همانطورى كه در روايات ملاحظه فرموديد عناوينى ذكر شده بود، يك عنوان كلى در روايات مطرح نبود، عنوانى ذكر شده بود كه از آن عناوين يك قدر جامعى اقتباس شد، به عنوان معذوريت بدون اينكه عنوان معذوردر روايات ذكر شده باشد. ديديد كه عنوان خائف ، عنوان راعى ، عنوان عبد، عنوان مريض، عنوان خاطب بود، اين عناوينى بود كه در روايات ديروز ذكر شد،و عرض كرديم كه اين عناوين مجوز رمى فى الليل است،و فرقى هم بين ليل متقدم و ليل متأخر نمى‏كند.
    در مسأله استنابه هم اگر كسى متمكن از رمى نباشد مثل‏مريض ، و مغما عليه و اطفال از ناحيه آنها استنابه مى‏شود،و نيابت به حق را پيدا مى‏كند. عنوان مرضى را هم در رابطه با استنابه عرض كرديم كه قدر متقين آن،كسى است كه در تمام روز مريض ،و قدرتى نداشته باشد بر اينكه رمى را انجام بدهد.
    به لحاظ اينكه عنوان مريض مشترك بين دو تا مسأله است يك فرضى پيش مى‏آيد و آن اين است كه اگر كسى در تمام روز فرضاً مريض است و در مجموعه وقت رمى كه يوم است از رمى جمره متمكن نيست، لكن در شب براى او امكان رمى جمره دارد، آيا در روز استنابه كند يا منتظر شب بشود و خود رمى را انجام بدهد.
    روى بحث ديروز چون معذور در رمى در روز هست و عنوان مريض هم در ولو بعض روايات ذكر شده، " يجوزله الرّمى بالليل " ، از آن طرف هم گفتيد كسى كه غير متمكن از رمى‏است استنابه كند. آيا مقصود اين است كه غير متمكن از رمى باشد ولو فى الليل يا مقصود غير متمكن از رمى در ظرف وجود آن كه عبارت از يوم‏است ، ظاهر دومى است.
    اين مسأله پيش مى‏آيد كه اگر كسى در تمامى روز مريض و غير متمكن است لكن در شب قدرت رمى را دارد ، داخل در ادله استنابه كنيم و بگوييم " يجب عليه ان يستناب للرمى فى اليوم " يا داخل در ادله ديروز كنيم و بگوييم نه مى‏تواند در شب خودش بالمباشره رمى را انجام بدهد و به عنوان معذور بودن در روز " يجوز له‏الرمى بالليل " ، يا مخير است بين اين دومطلب كه در باب مريض بگوييم " يتخير المريض بين امرين " ، بين اينكه در روز نايب بگيرد كه قيد مباشرت كنار برود لكن روز محفوظ بماند يا اينكه منتظر شب باشد كه عنوان مباشرت محفوظ بماند ولو اينكه عنوان يوم از دست برود.
    آيا ترجيهى در اينجا وجود دارد؟ اگر وجود داشته باشد با كدام از دو طرف‏
    رجحان در كار است و اگر نيست نوبت به تخيير برسد بگوييم " يتخير المريض بين امرين بين ان يستناب فى اليوم و بين ان يرمى بنفسه فى الليل " كه به صورت تخيير بين امرين مطرح باشد.
    (سؤال ...) جواب استاد: دليل استنابه كه دايره رمى را توسعه مى‏دهد، اين هم معذور است، در دو هم معذور است، عنوان مريض در هر دو دليل ذكر شده است. يك وقت مثل عنوان نسأ است كه تنها در مسأله مربوط به كوچ كردن از مشعر به منأ است، لذا گفتيم كه زنها در شب عيد فقط مى‏توانند رمى جمره عقبه را انجام بدهند، اما در شبهاى بعد آنها هم حكم مردها را پيدا مى‏كنند اگر معذور باشند مى‏توانند، اگر معذور نباشند نه.
    اما عنوان مريض در دو دليل آمده است. يكى دليل استنابه و فرض هم كرديم كه در تمامى روزاز اول طلوع شمس تا غروب مريض است ،اما شب براى او رمى مانعى ندارد، دو تا دليل اينجا وجود دارد: يكى مى‏گويد غير متمكن كه مقصود غير متمكن از " الرمى فى اليوم " نه " غير المتمكن من الرمى مطلقا " اويستناب.
    يك دليل هم مى‏گويد " المعذور عن الرمى فى اليوم يجوز له الرمى فى الليل " اين غيراز عنوان خائف است، خائف متمكن از رمى است لكن در عين حال به علت خوف معذور است اما مريض " غير متمكنً من الرمى " دو دليل در مورد اين پياده مى‏شود. يكى دليل استنابه است كه مى‏گويد نايب بگيرد. ديگرى هم مى‏گويد " المعذور- كه مثال هم به مريض زده شده- يجوز له الرمى فى الليل " به جاى روز شب رمى كند.
    بله اگر مريضى داشته باشيم كه " لايتمكن من الرمى لا فى اليوم و لا فى الليل " داخل در دليل استنابه است ، مسأله " يجوز الرمى فى الليل " در مورد اين معنا ندارد پياده بشود اما مريض كه شب براى او رمى كردن مشكل نيست، اما روز از رمى معذور است " فى جميع الساعات اليوم " اينجا كداميك را بگوييم. آيا دليل استنابه را، يا دليل جواز رمى در شب را پياده كنيم، يا حكم كنيم كه هر دو دليل در مورد او پياده مى‏شود.
    مريض بين اين دو مسأله مشترك است ، بر خلاف عناوين ديگر مثل خائف، راعى و... همه اختصاص به مسأله ديروز دارد، اما عنوان مريض مشترك بين هر دو مسأله است، روى اشتراك بين دو مسأله آيا بگوييم كه ترجيهى بايكى از اين دو دليل وجود دارد، يا اينكه نه روى قاعده ترجيهى به نظر نمى‏رسد و در حقيقت دو راه باز است، يك راه آن مسأله استنابه است كه با استنابه مباشرت از بين مى‏رود، اما عنوان يوم محفوظ مى‏ماند، يا اينكه صبر كند و در شب خودش رمى كند كه با رمى خودش عنوان مباشرت محفوظ مى‏ماند، لكن عنوان يوم از بين مى‏رود كدام يك از اينها ترجيح دارد، ظاهر اين است كه ترجيحى به نظر
    نمى‏رسد و همان مسأله تخيير در اينجا مطرح است.
    (سؤال ...) جواب استاد: آن هم بر خلاف قاعده است ، براى مسأله معذور است هر چيزى كه در موضوع آن كه عنوان عذر مطرح شد معلوم مى‏شود كه در رتبه متأخره است. نايب هم در رتبه متأخره است، هر دو در رتبه متأخره هستند منتها با حفظ تأخر رتبه، آيا بين اينها تقدم و تأخرى وجود دارد، ظاهر اين است كه تقدم و تأخرى به نظر نمى‏رسد.
    آخرين مسأله را عرض بكنيم كه ديگر روايات‏آن را نمى‏خوانم، چون بحث جالبترى را كه در تحرير عنوان نشده در باب رمى‏ان شأالله مى‏خواهيم مطرح كنيم.
    مسأله هفتم " يجوز الرمى ماشياً و راكباً والاول افضل " مى‏فرمايد: رمى هم ماشياً و هم راكباً جايز است لكن در حال مشى انسان رمى را انجام بدهد بهتر است، البته از نظر فتوى روى هم رفته محل اختلاف مرحوم شيخ در كتاب مبسوط و ابن ادريس در كتاب سرائراست ، مدعى هستند كه رمى راكباً افضل از ماشياً است و دليل آنها هم اين است كه رسول خدا (ص) " رميها راكباً " كه صاحب مدارك هم گفته ما دليلى بر اين معنا پيدا نكرديم ، در روايات صحيحه با كلمه كان كه آن هم دلالت بر يك نوع استمرار مى‏كند دارد " كان رسول الله (ص) رميها ماشياً " رواياتى هم در باب نهم از اباب رمى جمره عقبه هست و بعضى روايات‏آن را هم درباب هشتم ذكر كردند.
    نكته‏اى كه در رابطه با اين مسأله بايد به آن توجه كرد اين است كه مسأله رمى غير از مسأله طواف و سعى است. در ماهيت طواف و در ماهيت سعى حركت مطرح است، حركت در مفهوم طواف ، در مفهوم سعى دخالت دارد، وقتى كه براى ما نقل كردند رسول خدا(ص) " طاف راكباً سعى راكباً " معناى آن اين است كه اين حركت طوافى با ركوب تحقق پيدا كرد،اين حركت سعيى با ركوب تحقق پيدا كرد، اما در ماهيت رمى كه حركت دخالت ندارد ، در ماهيت آن عنوان حركت نيست،اينكه بگوييم " رميها راكباً " بايد راكب را بگوييم نه اينكه همين طور روى اسب يا شتر نشسته بودند و رمى مى‏كردند، لذا در مقابل راكباً در اينجابايد ماشياً را ذكر نكنيم راجلاً را ذكر بكنيم، براى اينكه ماشى يعنى آن فردى كه پياده راه مى‏رود و الا كسى كه ايستاده باشد به او ماشى نمى‏گويند.
    پس شما مى‏گوييد ماشياً بايد تعبير كنيد به راجلاً يعنى در حاليكه پياده است مى‏تواند رمى بكند ، در مقابل راكباً اينجا غير از راكباً در طواف و سعى است، در طواف و سعى وقتى ما مقابل راكب را مطرح مى‏كنيم بايد كلمه ماشى را مطرح كنيم، براى اينكه آنجا حركت در كار است اما در رابطه با رمى حركت در مفهوم رمى دخالت ندارد.
    لذا مقابل راكب بايد عنوان راجل باشد. بله يك مسأله دومى اينجا وجود دارد
    و آن اين است كسى كه از خيمه خود به طرف رمى جمره مى‏رود به عنوان مقدمه آيا مستحب است كه از خيمه خود كه بيرون مى‏آيد و متوجه جمرات مى‏شود بصورت پياده به طرف جمرات برود،يا اينكه استحباب در اينجا مطرح نيست، از كلمات استفاده مى‏شود كه پياده رفتن به جمرات استحباب دارد، لكن بعضى از روايات تا اندازه‏اى خلاف اين را مطرح مى‏كند.
    روايتى است در همين باب نهم راوى مى‏گويد: من ديدم كه امام صادق (ع) در منا وقتى كه به طرف جمرات متوجه بود يك قسمت سواره بود يك قسمت هم پياده و من تعجب كردم ، مى‏گويد كأن سؤال كردم كه علت چى است كه يك قسمت سواره مى‏رويد و يك قسمت پياده. ايشان فرمودند علت آن اين است آن جايى كه ديدى من پياده شدم آنجا محل خيمه هاى على بن حسين(ع)وبنى هاشم بود، و من نخواستم در جايى كه محل خيمه هاى بنى هاشم است سواره حركت بكنم. روايت را اگر ملاحظه كنيم معلوم مى‏شود كه مسأله رمى جمرات مطرح نيست، مسأله اين است كه اينجا محل خيام على بن الحسين(ع) و بنى هاشم بوده است و به احترام اينكه اينجا مضرب خيام اينها بوده است امام صادق(ع) پياده مى‏شدند،يعنى هدف اين است نه اينكه به عنوان رمى جمره پياده رفتن مستحب باشد والا مى‏بايست كه امام صادق (ع) از خيمه خودشان تا جمرات پياده بروند. لكن چون در كلمات اين معنا هست و چون اين يك مسأله مستحبى است، دنبال كردن آن نبايد ضرورتى داشته باشد.
    اما چيزى كه مهم است و الاَّن هم محل ابتلأ است اين است كه اولاً يك معنايى براى خود جمره‏بشود " ما معنى الجمره " ، يكى را جمره عقبه ،يكى را جمره اولى‏، يكى را جمره وسطى‏،مى‏گوييد، جمره به چه گفته مى‏شود و علت و وجه تسمه آن چه است، صاحب جواهر در جلد نوزدهم در همين مباحث مربوط به رمى جمره عقبه تا اندازه‏اى بحث كرده است .
    بعضى از فقها مثل على ابن بابوى والد صدوق كه قبر مطهر ايشان در قم است، معتقد است كه جمره اسم آن محل واسم زمين است و حتى تعبير به ارض شده ،لكن كثيرى از فقها معتقد هستند كه جمره اسم ساختمان و اسم اين بنا و اسم شبيه مناره است، به اين جمره گفته مى‏شود حالا چرا ؟
    وجوه مختلفه‏اى صاحب جواهر ذكر مى‏كند كه جمار به معناى سنگ ريزه است و چون سنگ ريزه‏ها رمى به اين مناره‏ها مى‏شود لذا عنوان جمره به اينها گفته شده و يا از باب اينكه جمره به معناى اجتماعى قبيله و گروه‏است و چون دراينجا سنگها اجتماع پيدا مى‏كنند به عنوان اينكه سنگها مجتمع مى‏شوند عنوان جمره گفته شده است و يا اينكه اجمار به معناى اسرأ است، و در روايتى كه در نهايه ابن اثير نقل شده است، وقتى كه حضرت آدم (ع) رمى كرد شيطان با
    عجله از كنار آدم فرار كرد وآن موضع را رها كرد، و همنيطور احتمالات ديگرى را كه در اين باب است.
    حالا آن چيزى كه مورد ابتلأ امروز است و بعض الاعلام (قدس) مطلب عجيبى را در باره آن ذكر مى‏كنند اين است كه جمره بنابر اينكه اسم همين ساختمان و مناره باشد ،اين ساختمان بلا اشكال در طول تاريخ و در ضمن گذشت زمان قاعدتاً خراب مى‏شود و تغيير پيدا مى‏كند وآن را تعمير مى‏كنند چون معنا ندارد يك مناره‏اى كه از سنگ و امثال ذلك است هزاران سال به همين صورت باقى بماند، لذا ايشان مطرح مى‏كنند كه بلااشكال در طول تاريخ تغيير پيدا كرده و اين مناره غير از آن مناره‏اى است كه در رسول خدا و ائمه هدى (ع) بوده است.
    منتها مى‏گويد غير بودن دو جور است. يك وقت غير بودن به اين است كه سنگهايش را تغيير مى‏دهد و به جاى گل سيمان مى‏كشند، روى آن را گچ كارى و سيمان كارى مى‏كنند،اين يك مسأله طبيعى است و وقتى كه ما مأمور شديم به رمى جمرات به رمى جمره عقبه معناى آن اين نيست كه حتماً اون بناى موجود در زمان معصوم به همان خصوصيت گل بايد باقى بماند و همان رمى بشود
    . پيداست كه اين تغيير به اين نحو يعنى تغيير كيفى كاملاً به حسب مرور زمان در آن واقع مى‏شود، اين يك نوع تغييراست و مانعى ندارد، يعنى الاَّن اين جمره را حسابى سيمان كارى بكنند و خيلى مطابق روز درست بكنند و شما جمره را رمى بكنيد، با وضع جديد و كيفيت جديد، از اين نظر مشكل نيست اما نحوه دوم تغيير اين است كه جمره را مرتفع كنند، يعنى جمره در زمان رسول خدا(ص)وائمه (ع) دو متر بوده است، حالا آن را چهار متر كردند،يك بناى جديدى اضافه در آن بوجود آوردند.
    حالا بحث اين است كه آيا رمى جمره نسبت به اين قسمت كه عبارت از دو سه متر اضافه است كفايت مى‏كنديا نه؟ مى‏فرمايند كه ، احتياطاً نه، لذا مى‏گويند اگر كسى قدرت دارد، بايد سعى كند همان دو متر اول را رمى بكند و اگر هم قدرت ندارد، همان قسمت اضافى را رمى بكند و نايب هم بگيرد و او هم برود و حتماً همان قسمت اصلى مناره را رمى بكند. يك چنين كارى لازم است كه انجام بگيرد، و علت اين كه - اين لازمه بيان ايشان است - رمى از روى پل از آن طبقه دوم الاَّن به نظر ايشان و... كافى نيست همين است.
    براى اينكه كسى كه روى پل و طبقه دوم رفت طبعاً همان قسمت بالا را رمى مى‏كند و آن قسمت بالا اضافى است و در زمان رسول خدا(ص) وائمه(ع) اين اضافه وجود نداشته است. مسأله مبتلا به روز است يك چنين نظرى هم از بعض الاعلام (قدس) نسبت به آن به كيفيتى كه ملاحظه فرموديد داده شده است، لكن اين بيان ايشان دواشكال دارد، يك اشكال نقضى ويك جواب حلى‏
    دارد اشكال نقضى آن اين است كه - خوب دقت بفرمائيد - مناره اگر بنا شودكه از دو متر به پنج متر تغيير پيدا بكند، اين تغيير فقط اين نيست كه سه متر اضافه مى‏شود، مناره 5 مترى از همان عمقش تغيير پيدا مى‏كند، مناره دو مترى آن پائينش يك محدوده يك مترى را نياز دارد، براى اينكه اينكه باقى بماند و اما مناره پنج مترى آن زير يك محدوده دو سه مترى لازم دارد تا مناره پنج مترى باقى بماند. مسأله به صورت اصطلاح هندسى به صورت استوانه كه نيست به صورت عرض مى‏شود به تعبير عرفى كله قندى مطرح است يعنى هر چه ارتفاع بيشتر بشود اين قسمت پايين و قاعده‏اش هم عريض و طويل تر خواهد شد، اگر اين قسمت پايين هم دو نوع تغيير پيدا كرده، خشت و گل آن تبديل به سنگ و سيمان شده است كه شما مى‏گوييد مانعى ندارد،اما همين قسمت پايين دو متر يك متر تبديل به سه متر عرض مى‏شود ، چطور مى‏گوييد اين كفايت مى‏كند.
    الاَّن هم كافى نيست براى اينكه اين پايين هم غير از آن چيزى است كه در زمان رسول خدا(ص) بوده‏است ، يك مناره‏اى بوده كه از پايين يك متر را بيشتر اشغال نمى‏كرده، ولى الاَّن به علت بالا بردن مناره نياز دارد به اينكه دو سه متر پايين او زمين را بگيرد و اشغال بكند اين تغيير كيفى فقط نيست، كيفى و كمى است يك متر شده است دو متر.اين يك متر اضافى پايين را شما چطور مى‏گوييد جايز است كه رمى بشود اين كه اضافه است، به عبارت روشنتر شما كه روى اضافه اشكال مى‏كنيد اضافه ارتفاعى اشكال دارد يا اضافه پايين و عمقى هم همينطور است، اگر اضافه مضّر است كه از آن تعبير به تغيير كمى مى‏كنيم چه فرقى است كه اين تغيير كمى در طول باشد يا اين تغيير كمى در قاعده و قسمت اصلى مناره باشد، آيا فرقى به نظر شما مى‏آيد؟ پس اين يك اشكال نقضى است.
    (سوال ...) جواب استاد: جواب حلى اين است كه همانطورى كه ما در باب مسجد الحرام اگر نظرتان باشد كه احرام حج تمتع بايد از بلد مكه باشد ما عرض كرديم كه دليل مى‏گويد احرام حج تمتع از شهر مكه باشد، حالا شهر مكه توسعه پيدا كرده، اين جاى توهم نيست كه كسى بر خلاف بعضى ازآقايان كه همان شهر اصلى زمان رسول خدا(ص)بگويد، دليل مى‏گويد شهر مكه هر چه هم توسعه پيدا بكند احرام حج تمتع " يجب ان يكون من بلد المكه " بلد مكه آن روز كوچك بوده بعد يك مقدار توسعه پيدا كرده، بعد يك مقدار بيشتر توسعه پيدا كرده، و " فى زماننا هذا " خيلى توسعه پيدا كرده‏است.
    و يا در رابطه با خود مسجد الحرام اينهايى كه معتقد هستند كه نماز مسافر تنها در خود مسجد الحرام تخيير بين قصر و اتمام‏است ، كدام مسجد الحرام، مسجد الحرام زمان رسول خدا(ص) يا مسجد الحرام فعلى ،كه به تدريج‏
    توسعه پيدا كرده، همان طورى كه مسجد النبى توسعه پيدا كرده، روزى كه رسول خدا (ص) مسجد النبى را تأسيس كردند به طورى كه تاريخ شهادت مى‏دهد فقط 1000 متر بوده است و الاَّن طبق آمارى كه مى‏دهند به صدو بيست هزار متر رسيده، ما نمى‏توانيم بگوييم اگر نماز در مسجد النبى براى مسافر مخيير به قصر و اتمام‏است ، اين اختصاص به مسجد النبى به در زمان رسول خدا(ص)دارد كه آن وقت تعيينش هم يك اندازه‏اى مشكل بشود، پس همان طورى كه عنوان مسجد الحرام عنوان المسجد نبى، عنوان بلد المكه به اختلاف زمانها فرق مى‏كند عنوان جمره هم همين است، جمره عقبه ديروز كمتر بوده و حالا اضافه شده، ولى الان نمى‏گويند كه " هذا جمرة عقبه و اضافه " اضافه چى است اين مجموعه جمره عقبه است به حسب زمانها كم و زياد شده، اين كم زيادى عنوان را از بين نمى‏برد محفوظ است " هذه جمرة العقبه والواجب رمى جمرة العقبه " شما داريد جمره عقبه را رمى مى‏كنيد و اگر رفتيد از روى پل از آن طبقه دوم از آن قسمت بالاى جمره عقبه را رمى كرديد بعد برگشتيد مى‏گوييد ما نمى‏دانمى جمره عقبه رمى شده يا نه يك مطلب واضحى است " هذه جمرة العقبه رميها، رمى جمرة العقبه " ،جمره كفايت در رمى مى‏كند و جاى براى اين حرفها و اين احتياطات اصلاً وجود ندارد.
    پايان