جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 31
متن
سى و يكمين درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى. 1368
«اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»
«بسم اللّه الرحمن الرحيم»
در مسئله پنجاه و دو قسمت اول مىفرمايند «لا يشترك اذن الزوج لزوجه فى الحج ان كانت مستطيعه و لا يجوز له منعها منه و كذا فى الحج نذرى و نحو اذا كان مضيقا و فى المندوب يشترك اذن و كذا الموسع قبل تضييق على الاقوا». اين يك مسئله مورد ابتلاء است و آن اين است كه اگر زن استطاعت پيدا كرد، آن استطاعتهاى گذشته مخصوصاً استطاعت مالى در او تحقق پيدا كرد آيا علاوه بر استطاعت اذن شوهر هم شرطيت دارد. بايد شوهر اذن بدهد؟ در موارد ديگر در سفرهاى معمولى، سفرهاى غير واجب بلا اشكال اذن شوهر معتبر است. و نه تنها در سفر بلكه در اصل خروج از بيت اگر زن بخواهد از بيت شوهر خارج بشود در جوازش اذن شوهر دخالت دارد. ولو اين كه اين اذن به شاهد الحال تحقق پيدا بكند. آيا در باب حج هم اين معنا شرطيت دارد؟ اذن شوهر در وجوب حج نقش دارد يا اين كه نه؟
اول بحث را در حجة الاسلام يعنى حج واجب به اصل شرع كه دو خصوصيت در حجة الاسلام دخالت دارد، همانطورى كه مكرر عرض كرديم، يكى مسئله وجوب است و ديگر اين كه وجوبش به اصل شرع است، به سبب اجاره يا نذر يا امثال ذالك نيست. بلكه مستقيماً شارع مقدس خودش را واجب كرده و به يك نذر دقيقتر عرض كرديم كه ما حج واجب غير از حجة الاسلام نداريم اصلاً براى اين كه در حج نذرى حج وجوب پيدا نمىكند. وفاى به نذر واجب است. و در حج استيجارى حج وجوب پيدا نمىكند اوفوا بالعقود وفاى به عقد اجاره را لازم مىداند كه اين را مكرر عرض كرديم. حالا در
حجة الاسلام از نظر فتوا كه تمام فتاوا متطابق است بر اين كه اجمالاً در حجة الاسلام اذن شوهر هيچ گونه نقشى ندارد. اين گونه نيست كه اگر بدون اذن حج انجام بدهد اين حجش خللى داشته باشد و مستند اين فتاوا هم روايات متعددى است كه در اين مقام وارد شده. و اين روايات را صاحب وسائل اكثرش را در باب 59 از ابواب وجوب حج جمع كرده. حالا چند تا از اين روايات را بخوانيم.
در باب 59 يك روايت روايت اول اين باب است. روايت صحيحه است على كه همان على ابن وزين است نقل مىكند عن محمد كه صاحب وسائل مىفرمايد يعنى ابن مسلم همان محمد ابن مسلم معروف، ايشان نقل مىكند عن ابى جعفر (عليه السلام) قال محمد ابن مسلم مىگويد «سئلته ان مرئة لم تحج» يك زنى كه تا به حال حج انجام نداده «و له زوج و ابا ان ياءْذن لها فى الحج» اين زن استيذان هم كرده لكن شوهر ابا كرد از اين كه به او اذن بدهد «فغاب زوجها» بعد زوجش غائب شد. اين «فغاب زوجها» شاهد بر اين است كه اين اباى شوهر از اذن نه تنها اباى از اذن بوده بلكه عملاً مانع بوده. يعنى نمىگذاشته كه اين سفر حج را شروع بكند. صرف عدم الاذن نبوده. «فغاب زوجها» يعنى شوهر غائب شد در نتيجه آن منع عملى كنار رفت. «فهل لها ان تحج» آيا زن حق دارد كه حجش را انجام بدهد؟ «قال لا اطاعت له عليها فى حجة الاسلام» اطاعتى براى زوج نسبت به زوجه در رابطه با حجة الاسلام وجود ندارد. يعنى حقوق زوجيت در اين رابطه منتفى است، اطاعتى براى شوهر نيست. و وجوب اطاعت مطرح نيست. «قال لا اطاعت له عليها فى حجة الاسلام» در سؤال محمد ابن مسلم ممكن بود كسى ادعاى اطلاق بكند. براى اين كه از حجة الاسلام در سؤال محمد ابن مسلم نبود. ولى خب، اگر مرادش خصوص حجة الاسلام باشد جواب هم همان را مىگويد. اما اگر سؤال اطلاق داشته باشد جواب تغيير مىكند، مىگويد «لا اطاعت له عليها فى حجة الاسلام» يعنى اين عدم وجوب اطاعت زوج بر زوجه تنها در رابطه با حجة الاسلام است. روايت ديگر روايت سوم اين باب است. اين هم سندش صحيح است.
روايت معاوية ابن وهب. «قال قلتُ لابى عبد اللّه عليه السلام امرءة لها زوج فابا ان يأذن لها فى الحج و لم تحج حجة
الاسلام» تا به حال اين زن حجة الاسلام را انجام نداده. «فغاب عنها زوجها و قد نهاها ان تحج» شوهرش فرضاً به مسافرت رفت و به اين زن گفت حق ندارى به حجة الاسلام بروى؟ حالا در غياب اين شوهر زن مىتواند حج را انجام بدهد؟ «قال فقال لا طاعت له عليها فى حجة الاسلام و لا كرامت» شوهرنه اطاعتش واجب است و نه كرامتش لازم الرعايه است در اين جريان. «لا طاعت له عليها فى حجة الاسلام و لا كرامت» آن وقت بعد مىفرمايد لتحج ان شاءت». اگر مىخواهد مكه برود، بايد برود. حج را انجام بدهد. ديگر مسئله شوهر مانعيت ندارد. اين روايت هم نظرتان است كه سابق يك جايى يك حكم وجوبى شده بودو تعليق بر مشيت شده بود. بعضيها اين تعليق بر مشيت را دليل بر عدم وجوب مىگرفتند. اين روايت جواب اين حرف است كه نه ممكن است حكم وجوبى مطرح بشود و در عين حال تعليق بر مشيت و معناى تعليق بر مشيت اين است يعنى اگر مىخواهد وظيفه الهى اش را انجام بدهد، اگر مىخواهد از عذاب خدا خودش را نجات بدهد، اگر مىخواهد از تبعات عصيات تخلص پيدا بكند، لتحج، پس مانعى ندارد كه حكم وجوبى باشد و مع ذالك معلق بر مشيت. اين روايت هم قرينه بر اين معناست.
روايت ديگر روايت چهارم اين باب است. (سؤال از استاد:... و جواب آن) پس جواب سؤال او نيست. آن سؤال از وجوب مىگويد. روايت چهارم روايت زراره است، اين هم صحيحه است. «عن ابى جعفر عليه السلام قال سئلته ان امرءة لها زوج و هى سروره». يعنى تا به حال حجة الاسلام را انجام نداده. «و لا يأذن لها فى الحج» شوهر هم وضعش اين طورى است كه به اين زن در رابطه با حج اذن نمىدهد. چه كار بكند اين؟ «قال تحج و ان لم يأذن لها» با اين كه او اذن نمىدهد حج را انجام بدهد. اين روايات و امثال اين روايات اجمالاً اين معنا را به دلالت روشن بيان مىكند كه در حجة الاسلام اذن شوهر نقش ندارد. ولى آيا، خوب دقت بفرماييد، حجة الاسلام همانطورى كه در بحثهاى گذشته مكرر اين معنا ذكر شد على قسمين. يك وقت استقرار پيدا كرده حجة الاسلام بر كسى. يك وقت نه، همان سال اول استطاعتش است و هنوز استقرار پيدا نكرده. اين روايات قدر متيقنش صورت استقرار است. كه اگر ما بخواهيم صورت استقرار را در اين جا روشن بفهميم صورت استقرارش به يكى از دو نحو است. يك نحو اين كه اين زن قبل از آنى كه شوهر برود اين مستطيع بوده، مىتوانسته حج را انجام بدهد، مع ذالك مسامحه كرد، يكى دو سال فرضاً بر او گذشت حج را انجام نداد. حالا شوهر كرد، كه آن حج بر او استقرار پيدا كرد. قبل از آنى كه شوهر انتخاب بكند و زوجيت بر او تحقق پيدا بكند. يك فرض ديگرش هم اين است كه اگر در حال زوجيت فرض كنيد كه شوهر اول به او اذن داد، در آن سالى كه مستطيع شد زن، شوهر به او گفت كه اگر مىخواهى مكه بروى از نظر من مانعى نيست. لكن خود زن مسامحه كرد و با وجود اذن شوهر نرفت مكه. مثل ديگران كه مستطيع ميشوند و مسامحه مىكنند اين هم مسامحه كرد. در نتيجه بلا اشكال حج بر او استقرار پيدا كرد. خوب حالا كه استقرار پيدا كرده، مواجه شده با عدم اذن شوهر. مواجه شده با منع شوهر. اين رواياتى كه خوانديم قطعاً اين مورد را دلالت دارد به عنوان قدر متيقن آن جايى كه حجة الاسلام بر زن استقرار پيدا كرده باشد و بعد در مقام اداء فرضيه حج بر بيايد اين جا اگر شوهر اذن ندهد و بلكه ممانعت بكند نه، هيچ نقشى ندارد. حتماً بايد برود حج را انجام بدهد و لو با منع شوهر مواجه بشود. اما در آن حجة الاسلامى كه سال اول باشد. همين امسال زن مستطيع شد، مىخواهد مكه برود. شوهر اذن نمىدهد ممانعت مىكند. اين جا ما يك وقت، خوب دقت بفرماييد. يك وقت روى قاعده مىخواهيم بحث بكنيم. يك وقت با توجه به اين رواياتى كه خوانديم. اگر روى قاعده ما بخواهيم مشى بكنيم، اين مسئله ابتناع پيدا مىكند در يك بحثى كه مخصوصاً پارسال، سال گذشته مخصوصاً مكرر ما در مواردى با اين بحث سر و كار پيدا مىكرديم و آن، اين است كه آيا استطاعتى كه در وجوب حج اعتبار دارد عبارت از همان استطاعتهاى چهار گانهاى است كه ما گفتيم. ديگر اضافه ندارد. استطاعت مالى. استطاعت بدنى. استطاعت زمانى. استطاعت صربى كه يعنى راه باز باشد. آيا استطاعتى كه در وجوب حج معتبر است مجموعهاش عبارت از اين است يا اين كه نه، يك امر اضافهاى هم در استطاعت معتبر است كه با توجه به آن امر اضافه ما از استطاعت تعبير مىكرديم به استطاعت شرعيه. اگر اين امر اضافه معتبر باشد. استطاعت خودش شرعيه مىشود و بعضى از بزرگان مثل مرحوم آقاى حكيم در مستمسك ايشان قائل به اين است. همين استطاعت شرعيه. استطاعت شرعيه چيه؟ استطاعت شرعيه اين است علاوه بر اين استطاعتهاى چهار گانه بايد مسئله حج مستلزم فعل محرم و يا ترك واجب هم نباشد. كه اين دخالت در اصل وجوب حج دارد. دخالت در استطاعت دارد. اگر يك جايى رفتن به حج مستلزم يك فعل حرام يا ترك واجب شد، هذا المكلف ليس بمستطيع شرعاً و چون استطاعت شرعيه ندارد لا يجب عليه الحج.
اگر ما روى مبناى استطاعت شرعيه بخواهيم اين حرف را بررسى بكنيم. بايد بگوييم اين زنى كه سال اولش است و مىخواهد مكه برود، اگر شوهر ممانعت كرد لا يجب عليه الحج. اين حج بر او واجب نيست. اين غير از آن صورت اول است كه حج بر او استقرار پيدا كرده. آن جا وجوب حج حاصل شده. تكليف الهى قبلاً تحقق پيدا كرده. اما اينى كه سال اولش است، بحث در اين است كه اصلاً يجب عليه الحج ام لا اين قائل به استطاعت شرعيه مىآيد اين حرف را مىزند. مىگويد چون رفتن به حج مستلزم خروج از بيت و عدم رعايت حق شوهر و مخالفت با شوهر است لذا لا يجب عليه الحج اما روى مبناى ما كه گفتيم استطاعت شرعيه را ما نمىپذيريم آنى كه در وجوب حج اعتبار دارد همين استطاعتهاى چهارگانه است، ديگر زائد بر اينها در وجوب حج چيزى دخالت ندارد. روى حرف ما يجب عليه الحج. براى اين كه اين استطاعتهاى چهارگانه تحقق دارد و همينها كافى است براى اين كه مسئله وجوب حج را مطرح بكند. پس در نتيجه اگر ما باشيم و قاعده و به اين روايات كارى نداشته باشيم روى قاعده اين جا مسئله ابتناع پيدا مىكند بر استطاعت شرعيه و استطاعت غير شرعيه. آنهايى كه قائل به استطاعت شرعيه هستند بايد بگويند با عدم اذن و منع شوهر لا يجب عليه الحج اما آنى كه قائل به استطاعت شرعيه نيست مىگويد نخير يجب عليه الحج ولو اين كه شوهر هم ممانعت داشته باشد. اين با قطع نظر از روايات. اما با توجه به اين سه روايتى كه خوانديم اين سه روايت بيشتر روى اين معنا منطقشان دور ميزد كه «لا طاعت له عليها فى حجة الاسلام» آيا اين تحليل تنها در حج استقرارى جريان دارد يا اين كه در حج ابتدايى يا عام استطاعت و سال اولى كه مىخواهد حج را انجام بدهد اين تحليل در اين جا هم جريان دارد؟ مفاد اين تحليل اين است. در رابطه با حجة الاسلام، «لا طاعت له عليها» يعنى اين كه شما شنيدهايد كه «يجب اطاعته زهد» اين كه شما شنيدهايد «يحرم على المرءة ان تخرج من بيت زوجها بغير اذنها» اين در رابطه با حجة الاسلام نيست. اصلاً حجة الاسلام از آن احكام بايد بيرون كرد. شوهر اطاعت واجب ندارد بر زن خروج از بيت بدون اذن شوهر محرم نيست. «لا طاعت له عليها فى حج الاسلام». لذا مقتضاى تحليل و اين كه اشعارى در اين تحليل وجود ندارد به اين كه اختصاصى به حج استقرارى داشته باشد با ملاحظه اين تحليل بايد هم قائل به استطاعت شرعيه اين حرف را بزند و هم قائل به غير استطاعت شرعيه. براى اين كه با توجه به اين تحليل ديگر اين حجة الاسلام زن مستلزم فعل حرام و ترك واجبى نيست. در صورتى مستلزم فعل حرام يا ترك واجب است كه اطاعت شوهر در اين شرايط هم وجوب داشته باشد. و حرمت خروج از بيت براى زن در اين شرايط هم ثابت باشد. اما وقتى روايت آن هم به صورت لاء نافيه كه نفى جنس مىكند «لا طاعت له عليها فى حجة الاسلام». لذا روى قاعده هيچ فرق نمىكند كه حجة الاسلام حج استقرارى باشد يا حج غير استقرارى ولو اين كه با قطع نظر از اين روايات عرض كرديم كه مقتضاى قاعده اين بود كه اين دو تا مبنا فرق بكند. استطاعت شرعيه قائل به عدم وجوب بشود اما غير قائل به استطاعت شرعيه قائل به وجوب بشود. اين با توجه به روايات.
خوب، بعد دارد «و لا يجوز له منعها منه». ضمن اين كه اذن شوهر براى حجة الاسلام زن شرطيت ندارد. يك سرى هم سراغ شوهر برويم در رابطه با اين كه اصلاً شرعاً اين شوهر حق دارد كه ممانعت بكند زن را از مكه رفتن يا حق ندارد ممانعت بكند. آيا ممانعت كردن كه فعلٌ من افعال الزوج و من افعال المكلفين آيابراى شوهر شرعاً جايز است يا نه؟ مىفرمايند نه. جايز نيست شوهر ممانعت بكند نه ممانعت لفظى و نه ممانعت عملى. هيچ كدام براى شوهر جايز نيست. اما ممانعت لفظى جايز نيست براى خاطر اين كه اين ممانعت لفظى به جاى اين كه امر به معروف باشد امر به منكر است. دارد زن را امر مىكند به عدم الحج. در حالى كه وظيفهاش حج كردن و اطيان واجب است. پس ممانعت قولى مثل امر به منكر مىماند. ممانعت عملى هم همينطور. كسى را انسان جلوگيرى بكند از اين كه نمازش را بخواند به ممانعت عمليه خب بلا اشكال اين معنا غير جايز است بعد از اين كه اين سلطه بر ديگران بدون جهت است خب اين معناش جلوگيرى از تحقق واجب در خارج است. جلوگيرى عملى از ترك واجب در خارج مثل اين كه شوهر برود اين مدير كاروان اينها را ببيند و بگويد شما مثلاً يك كارى بكن كه اين زن من نتواند موفق بشود براى رفتن به مكه. اين يك ممانعت عملى است و ممانعت عملى محرم است. پس «و لا يجوز له منعها منه». چه منع لفظى باشد و چه منع عملى باشد. بعد از آنى كه اذن شوهر چگونه مدخليتى ندارد طبعاً اين منع يك عمل محرمى خواهد بود.
به دنبال اين، اين بحث را عنوان كردهاند «و كذا فى الحج النذرى و نحو» آيا همان طورى كه در حجة الاسلام اذن شوهر نقش ندارد آيا در حج نذرى و نحوه، حالا اگر نحوه را يك دايره وسيعى برايش قائل بشويم يعنى عهد باشد، يمين باشد يا حتى استيجارى باشد، اگر زن به صورت اجير رفت، اجير غير واقع شد، براى اين كه در نيابت كه رجوليت شرط نيست. علاوه ممكن است منوب عنهش هم مثل خودش زن باشد، آيا در اين حدهايى كه وجوب دارد اما عنوان حجة الاسلام را ندارد آيا در اينها اذن شوهر دخالت دارد يا نه؟ در حج نذرى اول بايد يك نكتهاى را به آن توجه بكنيم، كه اصلاً زن، زن مزوجه و شوهر دار اين نذرش نياز به اذن دارد. خود اين نذرش و صحت نذرش و نياز به اذن دارد. زن همينطورى بخواهد بنشيند نذر بكند ولو در رابطه با مال خودش، در رابطه با عمل خودش اين بر حسب فتواى كثيرى كه منهم الامام (قدس سره شريف) اين نياز به اذن دارد. لذاست كه يكى از عرض ميشود مشكلاتى كه حالا آقايانى كه به مكه رفتهاند در موقعى كه زنها مىخواهند در مسجد شجره محرم بشوند، خب اولاً كثرت جمعيت خودش يك مانعى است در آن جا ولى مانع مهمتر مسئله ابتلاء به حيض است. خب اگر زن حائض شد اين نمىتواند داخل مسجد شجره بشود مگر به صورت عبور. آن وقت احرام به حال عبور هم يك كار مشكلى است كه بخواهد همينطور در حال حركت لبيك بگويد و عرض مىشود كه محرم بشود اين يك كار مشكلى است براى زنها. آن جا راه حلى كه به نظر مىرسيد مسئله اين بود كه ديگر اين مشكلات كنار برود و او اين است كه در باب احرام شما مىدانيد كه يكى از مسائلى كه فتاوا مسلماً تجويز كردهاند نذر احرام قبل الميقات است. اگر كسى نذر بكند كه در همين فرودگاه تهران محرم بشود و حركت بكند. اين مانعى ندارد. احرام قبل الميقات به واسطه نذر اين مشروعيت پيدا مىكند و واجب هم مىشود. آن وقت از اين معنا در باره زنها آن جا ممكن بود استفاده بشود كه اين زنها در همان هتلها و خانه هايى كه در مدينه دارند و مدينه قبل از مسجد شجره است ولو به چند كيلومتر. آن جا صحبت شد كه نذر بكنند از همين خانه خودشان محرم بشوند، از همان هتل خودشان محرم بشوند كه ديگر نيازى به ورود در مسجد شجره و احرام در حال عبور با صقوبتى كه دارد نياز به اين معنا نداشته باشند. خب اين يك راه حل خيلى خوبى بود.
(سؤال از استاد:... و جواب آن) تحقق چى؟ (سؤال از استاد:... و جواب آن) خب نذر مىكند كه، اولاً كه در نذر تعليق لازم نيست. در نذر تعليق نيست. آن كسى كه نذر مىكند نماز شب بخواند، لازم نيست كه يك تعليقى داشته باشد. هى مىگويد للّه علىّ اين كه مثلاً يك ثانيه ما اصلىّ صلات الليل. بله يك مشكلى كه در اين رابطه آن جا پيش مىآمد اين بود كه آن زنهايى كه شوهرانشان همراهشان بودند، خب آنها اذن مى داندند كه اينها از قبل از ميقات محرم بشوند. اما زنهايى كه شوهرانشان همراهشان نبودند در اين رابطه. براى اين كه مىخواستند نذر بكنند احرام قبل الميقات را در حالى كه فتاوا اكثراً مىگفت نذر زن نياز به اذن شوهر دارد. ولو در همين رابطه. با اين كه هيچ ضربه مالى به شوهر نمىزند، ضربه حقى هم نمىزندبه شوهر. اما نفس نذر الزوجه ولو فى مال شخص خودش اين يحتاج الى اذن الزوج. آن وقت اگر ما اين حج نذرى را بخواهيم اين جا تصور بكنيم. بايد چه جورى تصور بكنيم؟ اين زن چه جورى نذر كرده كه حج انجام بدهد حالا ما بياييم بنشينيم بحث بكنيم كه اين حج نذرى هم مثل حجة الاسلام نياز به اذن زوج دارد يا اين كه نياز به اذن زوج ندارد؟ در باب عرض مىشود حج نيابتى و استيجارى، آن جا استيجار عرض مىشود كه نياز به اذن شوهر ندارد. اگر منافاتى با حق زوج نداشته باشد اين لا يحتاج الى اذن الزوج. اما در باب نذر اين نياز و احتياج محفوظ است. حالا دقتى در اصل موضوع اين مسئله و همينطور در رابطه با حكمش بفرماييد تا فردا ان شاء اللّه.
«والحمد للّه رب العالمين»
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...